فردگرایی (به انگلیسی individualism ) می توان فردگرایی را جهان بینی تصور کرد که فرد در مرکز آن قرار دارد _ اهدافِ فردی، ویژگی های منحصر به فرد، فرمان راندن بر خویشتن، کنترلِ شخصی و بی تفاوتی به مسائلِ پیرامون از خصوصیاتِ این نوع جهان بینی ست. جمع گرایی را نیز می توان وجودِ یک سری تعهد های گروهی و متقابل میان اعضای گروه بدانیم که افراد موظف به اجرای آنها هستند. [۱]
اغلب پنداشته می شود آنچه در یک فرهنگ صادق است برای تک تکِ افرادِ درون آن فرهنگ نیز درست می باشد. به عبارتِ دیگر افراد درونِ یک فرهنگِ فرد گرا همگی فردگرا بوده ( فرد محوری ) و آنهایی که در فرهنگِ جمع گرا زندگی می کنند همگی جمع گرا هستند ( جمع محوری ). باید گفت که این دیدگاه همیشه صحیح نیست. تریاندیس و همکارانش (2001) چندین فرهنگ را مطالعه کردند و به این نتیجه رسیدند که تنها حدود % 60 افرادی که در یک فرهنگِ فرد گرا زندگی می کنند فرد محور هستند. در فرهنگ های جمع گرا نیز حدود %60 از افراد جمع محور بودند. بنابراین می توان نتیجه گرفت که بینِ خصوصیاتِ یک فرهنگ و افراد درون فرهنگِ مزبور رابطه ی کاملا ً مستقیم وجود ندارد.[۱]
هر انسان ادراکی از وجود خویشتن دارد که آن را میتوان هویت شخصی یا خود نام نهاد. مجموعه این تصورات در یک کلیت کم وبیش منسجم وحدت مییابند و خودپنداشت فرد را میسازند. خودپنداشت مجموعه تصورات انسان درباره ویژگیهای درونی و برونی خویش است [۲]. همانگونه که انسان واجد خودپنداشت فردی میشود، بتدریج واجد تصوراتی از جامعه و فرهنگی که درآن زیست میکند؛ میشود که میتوان آن راخودپنداشت جمعی نامید. خودپنداشت فردی ناظر به هویت شخصی و خودپنداشت جمعی ناظر به هویت جمعی و یا ملی است.[۳] .
به عقیده بسیاری , فردگرایی رابطه بسیار نزدیکی با خودپرستی (egoism) دارد. افراد فردگرایی که به خودپرستی گرایش دارند , معمولاً از خودپرستی خود به صورتی ذاتی دفاع نمیکنند ولی با این وجود بسیاری بر این عقیده استوار اند که فردگرایان هم میتوانند مانند دیگر افراد جامعه روش زندگی خود را خود انتخاب کرده و نسبت به اجبارهای اجتماعی برای تطابق با دیگر افراد , هیچ واکنشی نشان ندهند. دیگر افراد نیز مانند «آین راند» با سنتهای قبیلهای جنگیده و معتقدند که فردگرایی برابر با عفت و پاکدامنی است.
فهرست مندرجات
ریشه یابی
واژه فردگرایی برای اولین بار توسط یک جامعه شناس فرانسوی به نام سن سیمونین استفاده شد. او که به دنبال ریشه یابی دلایل شکست انقلاب فرانسه در سال ۱۷۸۹ میگشت , از این واژه برای توضیح در مورد روحیه رهبران انقلاب استفاده کرد. آن زمان بسیاری مانند ژوزف د میستره که به مدرسه دینی آزادی خواهان فرانسه وابسته بودند از این واژه به صورتی توهین آمیز استفاده میکردند و کلاً بار این کلمه را منفی طلقی میکردند . سن سیموتین برخلاف گفتههای مخالفین که ریشههای شکست انقلاب را در آزادی خواهی میدیدند , ریشه آن را در «فردگرایی» , «خودپرستی» و یا «آنارشی» میدانست چیزی که خود با جمله: ظلم استثمار انسان به وسیله انسان در قرن جدید صنعتی آن را توضیح میداد. در همان حال نیز بسیاری از افرادی که موافق با مکتب مساوات بشر بودند , توسط گروههای ضد-فردگرایی که توسط انقلاب به وجود آمده بودند مورد حمله قرار میگرفتند. فردگرایی هسته متا فیزیکی و هستی شناختی لیبرالیسم است [۴]. با این وجود سن سیموتین به اقتصاد لیبرالیسمی (لیبرالیسم) میتاخت و به خاطر سیاستهای آنها که نه تنها مرز بین فقیر و غنی را نابود نکرده بود بلکه به آن شدت نیز بخشیده بود میتاخت و برای همین نیز دست به ابداع سوسیالیسم زد و میتوان گفت او اولین واضع فلسفه سوسیالیسم است.
در انگلیس نیز اولین کاربرد واژه فردگرایی توام با تمسخر و توسط فردی به نام اوونیتن در سال ۱۸۳۰ بود. کاملاً مشخص نیست که این فرد از گفتههای سن سیمینتون اطلاعی داشتهاست یا نه ولی عاقبت او نیز نتوانست با فلسفه داراییهای اشتراکی که توسط جمع گرایان عنوان میشد کنار بیاید و آن را رد کرد. البته در اینجا باید به این نیز اشاره کرد که بیشترین مخالفان فردگرایی را روحانیون تشکیل میدادهاند و آن را مخالف فرامین الهی ارزیابی میکردهاند.
ویژگیهای شخصیتی فردگرایان
فردگرایی سیاسی
تاریخ بشر پر است از قهرمانان و شیاطین فردگرا که یکدسته برای غرور خود قهرمان شدهاند و دسته دیگر برای نفع جویی پیوسته خود شیطان. این نهاد دوپهلوی فردگرایی است که اگر به اصول اخلاقی انسان معتقد نباشد , به سرعت راه منفعت شخصی را میپیماید و چه بسا وقایع تلخی را نیز برای دیگران رقم میزند . بخصوص در فلسفه فردگرایی سیاسی , این آثار منفی پر رنگ تر میشوند . یک سیاست مدار فردگرا اگر تنها به منفعت خود بیندیشد برای رسیدن به این منفعت ممکن است ملتی را زیر پای خودش له کند . برای همین سیستمهای دموکراتیک ابزارهای کنترلی بسیار قدرتمندی ( مانند روزنامه , دادگاههای بینالمللی , مجلس و.. ) را برای مقابله با فردگرایی سیاسی بنیان گذاشتهاند .[۷]
روح فردگرایی بالنفسه بد نیست بلکه باید تحت کنترل باشد [۸]. در فلسفه سیاست , تئوری فردگرایی دولتی به این اشاره دارد که دولت باید حافظ آزادی فردگرایان باشد این مصونیت تا زمانی وجود دارد که این افراد نخواهند مانع آزادی دیگران گردیده و یا از دیگران به منظور نفع خود سوء استفاده کنند . این تقابل با تئوری سیاسی جمع گرایان درجایی که زندگی فردگرایان تحت فشار قرار میگیرد و به آنها تحمیل بیرونی صورت میگیرد , رد شده و دو گونه تعریف را برای این منظور به وجود آوردهاست که « قریحه فردگرایی » و « آزادی فردگرایان » از آن جملهاند . فردگرایان به صورت عمده نگرانند که حقوقشان در تحمیلهای محیط و جامعه تحت فشار قرار گیرد و برای همین نیز خواستار حمایت از حقوق فردگرایان هستند.
فردگرایی ایرانی
فرهنگ هر کشور و یا منطقه افراد را به جهتی سوق میدهد که عناصر عمده خود را به آنها منتقل کند . مثلاً فرهنگ اروپایی و غربی بیشتر فردگرا و برعکس فرهنگهای آسیای مانند چین , ژاپن , هند و سابقاً ایران جمع گرا است . فرهنگهای جمع گرا به جهتی سمت و سو دارند که الگوهای عمده جمع گرایی را به افراد جامعه تحمیل کنند و آنها را وادار به اندیشیدن در کالبد گروهی کنند .[۹] هر چند به طور قطع نمیتوان گفت کدام یک از این دو پدیده بر دیگری رجحان دارد . پژوهشهایی که در ضمینه فردگرایی انجام شدهاست نشان میدهند افراد فردگرا به شکوفائی فردی توجه داشته و خود را بهتراز جمع گراها نشان میدهند و همین امر نیز باعث انعطاف بیشتر در قبال جامعه از جانب این افراد میشود [۱۰] فردگراها تا زمانی که دچار خودخواهی کامل نشده باشند , شخصیت مفیدی دارند . به دنبال موفقیت میروند , ذهنشان را به کار میگیرند , تحصیلات بالایی دارند , به محیطهای اجتماعی منفی کمترین توجه را دارند و.. .
درحالی که در زندگی اجتماعی حاکم بر اکثر کشورهای مترقی غرب، فردگرایی مشاهده میشود، در زندگی ایرانیان، بالاخص در شهرهای کوچک و روستاها، معاشرتهای اجتماعی جایگاه ویژهای دارد، که نکات مثبت و منفی خود را دارا میباشد. در حالی که فردگرایی میتواند منجر به افزایش استقلال رای، آزادی انتخاب و نوعی از آسایش فردی شود، رفتارهای نزدیک غالب جوامع ایرانی، منجر به افزایش هیجان، تولید حس تعلق و عدم احساس تنهایی و شادی میشود. در حالی که بسیاری از سرگرمیهای جمعی در جوامع غربی بدون مکالمات جدی و سنگین در جمع همراه است و بر نقطه ثقل خارجی همچون تلویزیون، موسیقی و طبیعت بنا میشود، بسیاری از سرگرمیهای ایرانی بر گفتگو و گپ جمعی استوار است. در حالی که بسیار دیده میشود که در کشورهای غربی یک فرد یا یک زوج به تنهایی به غذاخوری، سینما یا پارک میروند، معمولاً ایرانیان سعی میکنند که در غالب یک گروه به انجام چنین فعالیتهایی مبادرت کنند که قطعاً در کنار افزایش لذت منجر به کاهش هویت فردی هم میشود چرا که دیگر بسیاری از تصمیمات را نه تو فرد، بلکه یک جمع میگیرد. ولی امنیت و هیجانی که هویت جمعی ایجاد میکند، باعث میشود که بسیاری از ایرانیان این چنین رفتار کنند و بگونهای لذت همدلی را بچشند. شاخص فردگرایی برای بسیاری از کشورهای انگلیسی زبان بسیار بالاتر از کشورهای مترقی دیگر است. به طور مثال شاخص فردگرایی هفستید [۱۱]. برای کشورهای آمریکا ۹۱، انگلیس ۸۹، استرالیا ۹۰، هلند ۸۰، ایتالیا ۷۶ ، دانمارک ۷۴، فرانسه۷۱، آلمان ۶۷، اسپانیا ۵۱، ژاپن ۴۶، ترکیه ۳۷، یونان ۳۵، پرتغال ۲۷، چین ۲۰، سنگاپور ۲۰، پاکستان ۱۴ و ایران ۴۱ است [۱۲]. در آمار ذکر شده نکات جالبی وجود دارد که یکی از جالبترین آنها عدم همگرایی کاملاً مستقیم شاخص فردگرایی با مدرن بودن کشور است. در حالی که آمریکا کشوری است که از لحاظ بسیاری از شاخصهای اجتماعی-فرهنگی در مقایسه با اکثر کشورهای اروپایی، سنتی تر است، و طبق نظری از نظر ارزشهای سنتی غیر سکولار از تمام کشورهای اروپایی به جز ایرلند سنتی تر است [۱۳] ، حال چنین کشوری بالاترین شاخص فردگرایی در دنیا را دارد. در مقابل کشور مدرنی مثل ژاپن، شاخص فردگرایی نزدیک به ایران دارد! این خود به نوعی شاید نشان میدهد که با اینکه قسمتی از فردگرایی موجود در بسیاری از جوامع غربی ریشه در ذات مدرنیته دارد، قسمت بزرگ دیگری از آن ریشههای فرهنگی و تاریخی دارد و بیش از اینکه فردگرایی محصول مدرنیته باشد، محصول لیبرالیسم و نظام اقتصادی آزاد است [۱۴]. بسیار طبیعی است که برای حرکت از جامعه سنتی به سمت یک جامعه مدرن، انسانها استقلال فکری پیدا کنند و چنین استقلالی قطعاً میزانی از فردگرایی را طلب میکند ولی لزوماً میزان بسیار بالای فردگرایی برای هر فرهنگی، امری مثبت نمیباشد چون میتواند باعث کاهش نشاط زندگی، کاهش همدلی بین انسانها و خودپرستی آنان شود.[۱۵].
سابقاً ایرانیان جمع گراتر بودهاند . جمع گرایی یکی از ویژگیهای زندگی قبیلهای و گروهی است . در زندگی قبیلهای اعضا برای زنده ماندن و تامین معاش مجبور میشوند در غالب جمعی حرکت کنند , خواه این جمع را بپسندند و یا نپسندند . در غالب جمعی زندگی کردن , پدید آورنده فرهنگ جمعی و تعصب جمعی است ( مثلهای مانند « خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو » ) و فرهنگ جمعی نیز ویژگیهایی که توسط عرف و سنت به وجود میآیند را سینه به سینه رعایت کرده و به آنها ارج میگذارد . ولی اندک اندک با رواج شهرنشینی و رفع احتیاجات افراد از یکدیگر , فرهنگ جمعگرایی تجزیه شده و فردگرایی رشد میکند . کشورهایی که دارای دوره شهرنشینی طولانی تری هستند ( مانند کشورهای اروپایی ) دارای فرهنگ فردگراتری نسبت به کشورهایی هستند که اخیرا به شهرنشینی روی آوردهاند . فرهنگی که بر اثر این تجزیه و تحلیل به وجود میآید , فرهنگی شخصی است و بنا شده بر پایه خودانگاشتهای فردی است, نه گروه .در ایران امروز فردگرایی از « فردگرایی خودخواهانه » که نوع مریض فردگرایی است رواج بسیار دارد . دلایل به وجود آورنده این انگاشت مریض بی شک ریشه در بدبینی مابین جنگ نسلهای پیشین که جمع گرا بودهاند با نسلهای جدید است که میخواهند خودشان اصول زندگی خود را انتخاب و اجرا کنند ولی در عین حال همین نسل جدید نیز دارای یک ایدئولوژی مستقل از نسل پیش نیستند . یعنی , نسل جدید خواهان مقابله با سنت و عرف است در صورتی که تلقینات نسلهای پیشین در ذهن او هنوز هم به قوت خود باقی است و قانونی مستقل برای مقاومت در برابر سنتها و عرف ندارد . ریشه اصلی فردگرایی خودخواهانه ایرانی , حکومتهای ایران است که با فردگراییهایش این تحفه را به مردم ایران منتقل کردهاست . فردگرایی خودخواهانه , وابستگی بیش از حد به زندگی مادی را به ارمغان میآورد و این خودخواهانه به خود اندیشیدن , باعث میشود هیچ کسی ابایی از چیزهایی که زیرپایش ویران میکند , نداشته باشد .[۱۶]
انتقادها از مفهوم فردگرایی و جمع گرایی
نوشتار اصلی: انتقادها از مفهوم فردگرایی و جمع گرایی
1- نیاز به مفاهیمی دقیق تر: در انتقاد از مفهوم فردگرایی فیسک (2002) می گوید:[۱]
2- رابطه ی فردگرایی و جمع گرایی: در سال 1993 توسطِ تیمِ تحقیقاتیِ تریاندیس و در سال 1996 توسط گلفاند، تریاندیس و چان ، تحقیقاتِ هافس تد ( 1980 و 1983 ) را مورد حمله قرار داد. تریاندیس و هکارانش، به مشاهده ی درجاتِ مختلفِ فرد گرایی و جمع گرایی در فرهنگ های مختلف پرداختند. یافته ی کلیدی آنها این بود که فرد گرایی و جمع گرایی اساسا ً مستقل از یکدیگر بوده و با یکدیگر همبستگی ندارند! این یافته فرضِ هافستد مبنی بر وجودِ یک همبستگی کاملا ً منفی بینِ فرد گرایی و جمع گرایی را رد می کرد.[۱۷]
پانویسها
استاد شهید دکتر شریعتی هم در اسلام شناسی درس نهم (حج تجسم عینی توحید در اسلام )فرموده اند :
یکی اصالتِ "من" است، که در این گرایش به صورتِ اخلاقی آنچه اندیویدوآلیسمِ اخلاقی می توان نامید فرد زندگی م یکند برای خود، و فرد، جهتِ همهٔٔ حرکات و همهٔٔ رابطه های انسانی را از دیگری و دیگران به سوی خود تدوین م یکند، این اصالتِ فرد است، اندیویدوآلیسمِ اخلاقی. اما اندیویدآلیسمِ فلسفی به این معنی است که م یگوید آنچه واقعیت است و آنچه حقیقت دارد، فرد است، جامعه واقعیت نیست، جامعه یک وجودِ اعتباری است. جامعه یعنی مجموع های از فردها، خودش هیچ چیز نیست؛ مثلاً یک میلیون آجر را شما روی هم انبار کنید، هیچ پدیده ای تازه به وجود نیامده؛ جز یک آجرحقیقتِ دیگری نیست، ضرب در یک میلیون، دو میلیون. بنابراین وقتی می گوییم انسان، کجا قرار دارد انسان؟ در فرد؛ جامعه، حقیقتِ عینیِ مستقلِ از فرد نیست، بلکه یعنی افراد و دیگر هیچ. این یک بحثِ جامعه شناسی و هم چنین فلسفی و هم چنین ایدئولوژیکِ بسیار رایج است از قرنِ 19 تاکنون. در قرنِ 19 به عنوانِ اصالتِ فرد یا جامعه مطرح بود. جامعه حالا اصل است یا فرد؟ امروز همین بحث هست؛ حالا این بحث کهنه شده است ) ولی ( توی روشنفکرهای ما هنوز هست، اما در اروپا توی علم نیست، دیگر به جای آن، بحثِ اصالتِ روان شناسی و اصالتِ جامعه شناسی جانشینِ آن شده، یعنی روان شناسی واقعا اصل است یا جامعه شناسی. این دو علم الان با هم م یجنگند. البته هر چه می گذرد جامعه شناسی، فرص تها و هم چنین امکانات و هم چنین سرزمین های تازه ای را از روان شناسی می گیرد به طوری که روان شناسی اکنون چیزی برایش نمانده، جز مسائلِ بسیار محدودی مثلِ غریزه، حافظه و هیجان.
در مسائلِ اخلاقی و عرفانی و مذهبی به شکلِ دیگری باز بحثِ "من و ما" مطرح است. آنچه در عرفانِ شرقی در شکلِ وحدتِ وجودی یا در شکلِ تصو فهای ایده آلیستیِ غیر وحدتِ وجودی، و به شکلِ مذاهب، هم مطرح است این است که، فرد من یک موجودِ پلیدِ محکوم است و هدف این استکه "من" خود را قربانی کند، قربانیِ وجودِ حقیقیِ مطلق، که "من" وجودِ مجازیِ نسبی است، این باید نفی شود در وجودِ برترِ جاویدِ مطلق و کمالِ مطلق، که معبود است، که خداست. بنابراین فناءِ فرد در ذاتِ الهی به شکلِ ریاضت، به شکلِ کشتنِ نفس یعنی خود کشتن و به شکلِ مبارزه با هر چه به فرد، لذت و اشباع و رضایت م یدهد و به شکلِ احساس کردن، اندیشیدن و عمل کردن نه برای خود، که همه برای او و فنای در ذاتِ خدا، ) تجلی م یکند. ("فناءِ خود در خدا " و "بقاءِ در خدا "، مفاهیمِ اصلیِ این گرایش است که در مکتب و فرهنگِ ما نیز، بسیار مطرح است. بنابراین در اینجا، فرد، به کلی در ذاتِ مطلق نفی می شود. و در نظام های اجتماعی هم که بحثِ فلسفی ومذهبی نیست همچون فاشیسم و حتی سوسیالیسم در معنای فلسفی، اجتماعی و انسانی اش فرد، حقیقت و وجود ندارد و این جامعه است که دارای وجودِ حقیقی و اصیل است، که وجودِ حقیقیِ خود را در "تن ها" متجلی می کند.
جناب آقای محمد ابراهیمی از پزوهشگران موسسه باقر العلوم هم این طور تعریف فرموده اندکه:
از جمله اصطلاحاتی که در حوزههای مختلف سیاسی، اجتماعی و.. با آن مواجه میشویم اصطلاح «فرد گرایی»[1] است. این اصطلاح در عرصه حقوق بشر نیز کاربرد فراوانی داشته و مشهور است که حقوق بشر مدرن، بر یک رویکرد فردگرایانه استوار است و به عنوان نمونه مطابق اعلامیه جهانی حقوق بشر تمامی حقوق مندرج در آن به فرد انسانی تعلق دارد.
واژه «Individualism» (فردگرایی) از واژۀ لاتین «Individus» به معنای غیرقابل تجزیه و غیرقابل تقسیم اقتباس شده و به مفهوم «فرد گرایی» و اصالت فرد به کار میرود. در این گرایش استقلال فرد نسبت به جمع، گروه و جامعه ترجیح داده میشود.[2]
تعاریف متعدد و مختلفی برای اصطلاح مذکور ارائه شده که به دو نمونه از آنها اشاره میشود. برخی در تعریف واژه مذکور گفتهاند؛ «به تشریح و تبیین پدیدههای اجتماعی، سیاسی یا اقتصادی از طریق نظام نگرشها و اعتقادات افراد، فردگرایی گویند. فرد گرایی در حوزه سیاست، اعتقاد به آزادی فردی دارد مانند لیبرالیسم، و در حوزۀ اقتصاد نیز بر مالکیت خصوصی متکی است، در حوزه روانشناسی به تشریح وضعیت رفتار فرد در ارتباط با محیط میپردازد و در حوزه اجتماعی نیز بر واکنش متقابل افراد توجه دارد.»[3]
تعریف دیگری که از واژه مذکور صورت گرفته و ارتباط آن با مسأله حقوق و حقوق بشر مورد توجه قرار گرفته عبارت از این که فردگرایی به معنای نفی جمع نیست؛ بلکه نوعی خاص از ارتباط با قانون است. به این معنی که بر خلاف آنچه در جوامع سنتی میگذرد، اعلامیه جهانی بشر ریشه در جهانی الهی ندارد بلکه شالوده و بنیان قانون را افراد میسازند که در چارچوب ملت یا مجلس گرد آمدهاند. بنابراین اصطلاح «فردگرایی» در مقابل «جمع» نیست چون کاملاً امکان دارد که جماعتی از افراد قانون وضع کنند یا گروهی در پارلمان به صورت جمعی وضع قوانین نمایند. در این معنی، مفهوم فردگرایی مفهومی یکجانبه و به صورتی یکجانبه مثبت نیست.[4]
برخی سرچشمههای این اصطلاح را در فلسفه سیاسی فرانسه به لوئی دمون (Dumont) میرسانند.[5] برخی نیز میگویند این اصطلاح را «سن سیمونیها» به کار میبرند و به نظر میرسد و این بار از سوی «هـ ری یو» که کتاب «دموکراسی در آمریکا» (1835) را ترجمه میکرد به زبان انگلیسی وارد شده باشد و بیان میدارند با این که ریشههای فرد گرایی به زمانهای بسیار پیش تر یعنی به دوران کلاسیک برمیگردد اما در شکل جدید از نهضت اصلاح دینی سرچشمه گرفته است. این جنبش در جوامعی که بیشتر از طریق سنت هدایت میشد از حقوق افراد برای مورد سؤال قرار دادن و باورها و سازمانهای مهم استفاده کرده است. وانگهی تفاوت «فرد گرایی پورتیان» با «فردگرایی کلاسیک » در تأکید مسیحیانه آن بر وظیفه و تکالیف افراد بود که باید لذتهای دنیا زا نادیده گرفته و خدمت به خداوند را جایگزین خدمت به خود نمایند. به طور تاریخی کاربرد اصطلاح مذکور بیشتر جنبۀ تحقیر و انتقاد داشته است. بدین معنی که فردگرایی را بیشتر به عنوان ابزاری جهت نیل به قدرت و توانگری مالی دانستهاند تا ابزاری جهت بیداری فرد جهت دستیابی به حقوق اجتماعی و فردی. اما بعدها نویسندگان محافظه کار که مدعی نمایندگی واقعی آزادی خواهی (لیبرالیسم) در برابر سوسیالیسم بودهاند تلاش نمودند تا جنبۀ انتقادی و تحقیر آمیز آن را برطرف نمایند.[6]
به هر حال فردگرایی مبنای بسیار مهم در مدرنیته به شمار میآید. مبنایی که از دوران رنسانس به بعد همواره درباره اهمیت فلسفی آن بحث شد و سرانجام اقتصاد سیاسی کلاسیک اعتبارش را قطعی ساخت. «هگل» این اعتبار را در سایه مفهوم روح قرار داد. این نکته که مفهوم «سوژه» از ذهنیت مهمتر است و از آن فراتر میرود، خود نشان دهنده آن است که ارزش «سوپژکتیوتیه» تنها به آزادی اندیشه خلاصه نمیشود بلکه به قدرت گرفتن عین آزادی انسان وابسته است. مفهومی که در حقوق دمکراتیک شهروندی جلوهگر شده است.[7]
نتیجه آن که، مفهوم فردگرایی از خلال مبانی چون «اصالت انسان» یا «اومانیسم» که در دوران مدرنیته شکل گرفته، به وجود آمده است. بر اساس چنین مفهومی، خدمت فرد به انسان، یگانه هدف مورد نظر برای تمام مقاصد عالی بشر است. فرد بشر تنها موجودی است که همگان باید پروای او را داشته باشند و در تمامی تعاملاتشان با جهان اطراف، نسبت به تثبیت جایگاه او و حفظ حقوق او متعهد باشند. مفهوم فردیت سخت با مفهوم مدرنیته گره خورده است. بنابراین از دیدگاه فردگرایانه، فرد انسانی خودش به تنهایی معنی و مفهوم و هویت مستقل دارد و از تمامی حقوق و آزادیها به صرف انسان بودنش برخوردار است. به خلاف جمع گرایی که در آن فرد به سبب استحاله شدن درجمع هویت پیدا میکند.بنابراین اصطلاح فردگرایی که در برابر سوسیالیسم بکار برده میشود مفهومی است که در اغلب نظامهای حکومتی دمکراتیک به عنوان پایه و هدف اولیه حکومتی تلاش میکند شرایطی را مهیا سازد که در آن بهترین منافع و تلاشها در راستای دستیابی به تمامی ظرفیتهای فردی محقق شوند.[8]
[1] .Indvidualism
[2] . محمد آراسته خو، فرهنگ اصطلاحات علمی – اجتماعی، انتشارات چاپخش، تهران، چاپ اول، 1381، ص 219.
[3] . علیرضا شایان مهر، دائرة المعارف تطبیقی علوم اجتماعی، انتشارات کیهان، چاپ اول، تهران، 1377، کتاب اول، ص 397.
[4] . علیرضا شایانمهر، دائرة المعارف تطبیقی علوم اجتماعی، انتشارات اجتماعی، انتشارات کیهان، تهران، چاپ اول، 1379، کتاب دوم، ص 448.
[5] . همان.
[6] . جولیوس گولدر، ویلیام ل. کولب، فرهنگ اجتماعی، مترجم جمعی از مترجمان، انتشارات مازیار، تهران چاپ اول، 1376، ص 623.
[7] . بابک، احمد، مدرنیته، و اندیشه انتقادی، نشر مرکز تهران، چاپ سوم، 1377، ص 42.
[8] . ر.ک: H. Victor conde, A Hamdbook of International Human Rights Terminology,second Edition, pp. 124-195.
منابع کلی: 1 – ویکی پدیا
2 – اسلام شناسی درس نهم (حج تجسم عینی توحید در اسلام ) استاد شهید دکتر شریعتی
3 - فردگرایی مقاله آقای محمد ابراهیمی به نشانی اینرنتی:
http://www.pajoohe.com/FA/index.php?Page=definition&UID=31616
سلام
زحمت قابل تحسینی است جمع اوری این مطالب وملحقات آن دریک مقاله
انشاالله به برکت محمدال محمدخداملت ایران رااهل مطالعه نماید واستفاده کنند
همین کم هم که مطالعه میکنند اثربخش است وانقلاب مصروتونس محصول وبلاگ ها ونت بیان شده است
مسدودکردن نت درمصروسوریه وکاهش سرعت ان درایران موید ترس دیکتاتورها ازنت است
سلام مطالبتون یه جورایی قابل تحسینه خوشحالمون کردید.
سلام برادران!
سلام!سردبیر سیاسی ،اجتماعی،فلسفی ووووو!...
شناختی؟
نوستالوژیم!
حالا اکشال نداره شاید یادت نیاد!
خب اندیویدوآلیسم !من این کلمه رو درحین مطالعه روی علت فروپاشی و حاکمیت جریان اپورتونیستی درسازمان مجاهدین خلق شناختم!واقعا که بلایی است خانمان سوز درهر تشکل و درهر گروهی!
شمارو لینک کردم!
اگر نوستالوژی یادتون اومد که هیچ اگرنه اگه قابل دونستین لینکمون کنین!
دوست عزیز به نظرت درسته که متنی رو رفرنس بدی و بدون رعایت اصول اخلاقی نقل قول رو سلاخی کنی و جاهایی رو که مطابق نظرت نیست رو حذف کنی و بجاش چیزهای دیگه بگذاری؟ وبه امید اینکه کسی منابعی رو که معرفی کردی رو مطالعه نکرده و احتمال بررسی صحت نقل قول رو از منابع مذکور توسط مخاطب هارو ندی، با خیال راحت این کار زشت رو انجام بدی؟ فکر نمیکنی با اینکار به مخاطب توهین میکنی؟ این له کردن حقوق نویسندگان دیگر نیست؟ به نظرت اینکار باعث دور شدن خودت و مخاطبت از واقعیت نخواهد بود؟ این کارت به جامعه کمک میکنه یا باعث بدبینی و تخریب خودت میشه؟
با سلام
این مقاله 3 منبع بیشتر نداشت
جای تعجب است کجای مقاله سلاخی نظرات نویسنده است؟
مقاله ما برای سال 89 است و رفرنس را سایت منبع عوض کرده با ربطی ندارد (الان سال 93 درج شده) اگر بی صداقت بودیم که منبع را مینوشتیم فلان و آدرس نمیگذاشتیم شما میگشتی و آدرس عزیز من
این مسئله تاریخ مقالات را دقت کنید ببینید تاریخ درج مقاله ما کی است و تاریخ این سایت کی؟ جای تعجب نداشت؟یکم فکر کردن لازم نیست؟
تمام مطالب حتی رفرنس حذف نشده ||||
کجای درج مقاله با منبع باعث بدبینی و تخریب ما می شود؟
این مقاله حاصل کوشش جمعی ما بود شما میتوانید در مورد همین مطلب مقاله بنویسید بدهید ما درج کنیم
کمی انصاف و تفکر
والعاقبه للمتقین
رضوی
----------------------
بعد از تحریر پیام
جواب برای ایمیل شما ارسال شد