نارنج سبز سیاسی علمی

وبلاگ علم سیاست گروه نارنج سبز

نارنج سبز سیاسی علمی

وبلاگ علم سیاست گروه نارنج سبز

پارلمانتریسم- حکومت پارلمانی- حکومت مجلس -Parlementairisme

پارلمان ممکن است از چند مجلس تشکیل شده باشد اما اکثرا، تک مجلسی و یا دومجلسی می باشد، هر چند مدل‌های پیچیده تری نیز وجود داشته یا همچنان وجود دارند. نخست وزیر هر ملت تقریبا همیشه رهبر حزب اکثریت در مجلس پایین تر می باشد، اما اعضای مجلس در هر زمان و به هر دلیلی، با رای عدم اعتماد می توانند وی را برکنار کنند

تا این جا از ویکی پدیا حالا به یک مقاله کامل رجوع می کنیم

 

شکل پارلمانی حکومت  : درشکل پالمانی حکومت روابط قوه ای مقننه ومجریه خیلی نزدیک میباشد استمرار ماموریت حکومت ویاهم کابینه بستگی به اراده قوه مقننه دارد.در این مکانیزم سیاسی دموکراتیک قوه مقننه از صالبت وقدرت بیشتر برخودار میباشد.این شیوه ازحکومت را بنابر موجودیت دو رئیس یعنی رئیس حکومت یا کابینه رئیس اسمی دولت پادشاه ویا هم رئیس جهمور بنام حکومت دو رئیسی نیز یاد میکند.در حکومات پارلمانی کابینه از ائتلاف احزاب ویاهم از حزب اکثریت در قوه مقننه تشکیل مییابد. قوه مجریه در برابر پارلمانی مسولیت دارد در واقع پارلمان صلاحیت سوال ، استضاح و سلب وظیفه وزیران ونخست وزیر را دارا میباشد. استقرار این نوع از رژیم نمونه کلاسیک آن کشور انگلستان میباشد کشورهای دیگرنیز از این شیوه حکومت پیروی کرده اند ، فرانسه ، آلمان ، کانادا،استرالیا وهندوستان نمونه این شکل حکومتها درجهان است. بدین اساس ساختارو مکانیزم اجرائیوی درانجام وظایف ونحوه مسولیت پذیری درحکومت پالمانی چنین خلاصه میشود.

۱- وجود رئیس اسمی : موجودیت رئیس دولت ومقام اجرایی اسمی از موارد نخست این حکومت است ، اجرا وظایف رئیس  دولت از طریق کابینه اعمال میگردد وکابینه از پشتیبانی اکثریت درداخل پارلمان برخودار است .رئیس اسمی از صلاحیت های بیشتر در اجرای وظایف عملی برخودار نیست بلکه زیادتر صورت مقام تشریفات را دارد بناء افزایش صلاحیت های آن نظر قانون اساسی وساختار سیاسی کشورها بازهم میتواند متفاوت باشد.

۲- مسولیت جمعی وفردی :وزیران که قوه مجریه را تشکیل میدهندو در برابر پارلمان  هم ازمسؤلیت جمعی وهم ازمسولیت فردی برخودار هستند.بناء قوه مقننه میتواند وزیران را بصورت جمعی وفردی  پرسش ،استضاح وسلب صلاحیت کند.

۳- تجانس سیاسی :کابینه ازبین حزب که اکثریت کرسی را درپارلمان  بدست آورده تشکیل میشود ویا اینکه بنابر ائتلاف چند حزب یک تجانس سیاسی را شکل میدهند ازبین شان کابینه را بوجود میآورند.

۴- عضویت درپارلمان: کابینه بطورمعمول اعضای پارلمان هستند.بدین اساس کابینه بنابر اشتراک در جلسات ازمدیریت سالم وهدایت لازم برخودار میشوند.

۵- رهبری نخست وزیر یا صدراعظم : در حکومت پارلمانی صدراعظم رهبری کابینه است . اودارای صلاحیت تغییروزیران بنابر تایید پارلمان میباشد واز موقف دولت درخارج وداخل نماینده گی میکند.

۶- محرمانه طزکار وموجودیت اپوزیسون سالم : درصورتیکه کابینه از یک حزب تشکیل شوند ازمحرمات کار برخودار است کار های مذاکرات نیز محفوظ میماند.حفظ اسرار از شرط اساسی موفقیت پارلمانهای امروز خوانده میشود.

اپوزیسیون کارآمد زود ترمیتوان بدیل حکومت و روح جان دموکراسی پارلمانی است.به عقیده لاسکی ، زندگی دولت دموکراتیک برپایه نظام حزبی ساخته شده است.

بنابرین نظام پارلمانی دارای ویژگی خاص خود ازلحاظ ساختارسیاسی – حقوقی میباشد، دارای امیتازات و معایب نیز است.

 

مزایا رژیم پارلمانی   در حکومت های پارلمانی هماهنگی دربین قوه مجریه ومقننه زیاد است. ازطرف دیگربا ارتباط عمیق که بین این دوقوه وجود دارد سبب  جلوگیری ازاسبتداد قوه مجریه جلوگیری شود. زمینه ساز درتصیم گیری های سیاسی و بلند رفتن آگاهی سیاسی ، وجود اپوزیسیون قوی که بدیل حکومت را بوجود میآورد ،انعطاف پذیری سیاسی ، پاسخگوی در برابرافکارعمومی ودر باعث نهاینه شدن فرهنگ دموکراسی وپایه داری دموکراسی میشود.

معایب رژیم پارلمانی : باوصف تمامی صفات ویژه که رژیم پارلمانی دارد ،خالی از ایراد نیست دارای معایب نیزمیباشد،در این شیوه ازرژیم  تفکیک قوا نقض میشود ،وجود تاثیرگذاری سبب بی ثباتی حکومت میشود مخصوصا زمانیکه حکومت ازائتلاف احزاب متعدد بوجود آمده باشد،درسیاست استمرار وجود ندارد،منافع ملی کمترمدنظرگرفته میشود ،هماهنگی قوای مجریه ومقننه ممکن است زیانبار باشد،قوه اجرائیه فرودست قوه مقننه میشود.

اما بهرحال اش حکومات پارلمانی زمینه خوبی برای تطبیق دموکراسی دربین کشورهای جهان شناخته شده است ، این رژیم ازمحبوبیت زیادو موفقیت بسیاری به دست آورده است.مخصوصا برای کشورهای که همیشه ازهژمونی قدرت سیاسی متمرکز اسبتدادگرانه ای حکومت رنج برده است .

روابط قوه ی مجریه وقوه ی مقننه در رژیم پارلمانی : رژیم های پارلمانی معلول تفکیک نسبی یا انعطاف پذیرقوا می باشد. در این  رژیم هر کدام از ارگانهای سه گانه دارای وظایف ویژه خود میباشد.هریک ازقوا مخصوصا قوه مقننه ومجریه دارای وسایل تاثیرگذاری برقوه مقابل می باشد. دیگر اینکه از جهت ارگانیک باید گفت که حاکمیت ملی یا مردم ازطریق انتخابات به نهاد تقننی اعمال میشود،هیات دولتی ازطرف قوه مقننه انتخاب میشود وبرخلاف رژیمهای ریاستی که قوه سه گانه بصورت جداگانه مردم منبعث از اراده حاکم مردم می باشند.در رژیم پارلمانی اراده حاکم ابتدا با انتخاب نمایندگان مجالس مقننه بروز می کند وازطریق آنان به مسؤلان قوه اجرایی سپرده خواهدشد. در رژیم پارلمانی رئیس کشور یا پادشاه مسؤلیت در برابر پارلمان ندارد. اما رئیس وزیران وهیات وزیران درپارلمان مسوولیت سیاسی دارند، یعنی پاسخگو مداوم اعمال خود دربرابر سوالها و استضاحهای نمایندگان مردم می باشند. مسولیت وزیران هم بصورت فردی وبصورت دستی جمعی مطرح میشود.برنامه کاری خودرا هیات وزیران از پارلمان رسمیت اش را بدست میآورد . رئیس کشور بخش جدا از رئیس وزیران میباشد بنابرین موقف تشریفاتی که دارد مسوولیت سیاسی اش در برابرنمایندگان مطرح شده نمیتواند، هرگاه کابینه براساس دلایل سقوط از طرف رئیس کشور نخست وزیر جدید معروفی میشود.براینکه حکومت به پیاپی مواجع نشود رئیس اسمی (پادشاه ویارئیس جهمور) ازصلاحیت انحلال قوه مقننه برخودار است ، حق بجانب بودن کابینه ویا هم پارلمان در رای گیری مجدد توسط آرای مردم مشخص میشود هرگاه نماینده حق را باخود داشتند در این صورت مردم به نمایندگان شان که  مخالف عملکرد حکومت هستند رای میدهند.

 

انگلستان نماداز رژیم پارلمانی ونظام دوحزبی : از آنجاییکه مفهوم تفکیک قوادر نظام سیاسی پارلمانی بدین معنی است که قوانین درنظامهای پارلمانی ، اصل را برسودمندبودن پیوندهای رسمی میان قوا قرار داده ونه جدایی کامل ومطلق آنها.

در رژیم پارلمانی به هیچ وجه برابری قوا نداریم بلکه قوه مقننه از قدرت بیشتر به نسبت دوقوه مجریه وقضایه برخودار است . انگلستان که نمونه خوبی از رژیم های پارلمانی مطابق به نظام دوحزبی در جهان است .دو حزب نیرومند محاظه کار وکارگردرانگلستان با پیشینه تاریخی زیاد،جان وقلب نظام سیاسی انگلستان هستند.

هریک ازحزب نتها که نمایندگان خودرا در جریان انتخابات برای مردم به معرفی میگرند بلکه برای پُست های وزارت ها نیز تعیینات قبلی دارند در صورت پیروز شدن چنین تعیینات با مراجع تایید شده ، یعنی پارلما ن صورت میگرد.هرگاه مردم از عمل کرد حزب سرقدرت رضایت نداشته باشند دراین صورت دوره بعدی مردم به حزب مخالف رای میدهند.

رژیم پارلمانی ونظام چند حزبی :  دو تفاوت مهم میان نظام پارلمانی چند حزبی وحزبی هست. اولا درکشورهای که چند یا چندین حزب فعالیت دارند ، هیچ یک از آنها دارای آنچنان قدرتی نیستند که به تنهایی اکثریت اعضای قوه مقننه را داشته باشد.اکثریت برای تشکیل دولت ، اکثریت پیوندی یا ائتلافی را تشکیل می دهند که دراین رو دولت وضع چندان استواری ندارد وهرحرکت آن ممکن است با بهم خوردن پیوند حزب ها، دولت برسرقدرت نیزسرنگون شود.

نکته دوم این است که در رژیم های پارلمانی چند حزبی آنچنانکه درخلال انتخابات درانگلستان مردم میتوانند هیات حکومتی را انتخاب کنند،اما در نظام چندحزبی میسر نیست .

نمونه های نظام پارلمانی چند حزبی درجهان امروز، بیشتردر کشورهای صنعتی غربی وچاپان  وبه مفهوم هم درهندوستان می باشد. اما با داشتن نظام پارلمانی در این کشورها شیوه اداره آن ها متفاوت است آلمان وهندوستان برمبنای فدرال اداره میشود ، کشورهای چاپان ، بلژیک ،سویدن ، ناوری ، وهالندبا نظام پارلمانی سلطنتی اداره میشوند.

چگونگی بررسی رژیم پارلمانی درافغانستان

افغانستان ازجلمه کشورهای عقب نهگه داشته شده  جهان است که  از پیشرفت ها ودستاورد های تمدن بشری امروزی،علم وتکنالوجی محروم قرارگرفته است.امروزه افغانستان ازجمله پنچ کشورعقب درجهان  که از ردیف اخیرجایگاه سوم را میگرد محسوب میشود ،این کشور سخت درگیر تنش های ملی ،نظام سازی ،فساد اداری ….. ثبات وامنیت  میباشد. شهروندان این کشور کمتربه مزایای حکومات دیموکراتیک وآزادی های اساسی دست یافتن زیادتر اداره این سرزمین توسط حکومت های مستبد قبیلوی ،توتالیتریسم ایدئولوژیک ونظامی صورت گیرفته است. ازآنجاییکه کشورافغانستان زیادتر درگیرهای قومی ،لسانی را درخود تجربه کرده است واکنون یک ازمعضلات برزگ در تشکیل دولت ملی نامتجانس بودن وغیرحقیقی بودن مولفه ومشخصه های چون هویت قومی ،ستمی در فرآیند پروسه ملت شدن،سیاست ملی ،منافع ملی واصول دموکراسی در این کشورشده است،که تشکیل نظام دموکراتیک را به چالشهای بزرگ مواجه کرده است.تبین نظام سیاسی دموکراتیک نیازمند مرفع ساختن مشکلات موجود در روابط انسانی این سرزمین برای تحقق بخشیدن مفهوم ملت باوری وملی شدن سیاست ودولت میباشد.از آنجاییکه هنوزمردم  افغانستان نتوانستند بعنوان یک ملت به مفهوم واقعی جامعه شناختی آن تبارز کنند،چراکه عوامل شکننده زیادی فراروی پروسه ملت شدن وایجاد حکومت دموکراتیک درکشوروجود دارد.اراده ضعیف سیاسی ملی ،عدم قوت روابط ارگانیزم دربین مردم وادارات حکومتی،تک باوری های قومی ونژادی ،استبداد قبیلوی ومذهبی وتجاوزهامتعدد کشوربیرونی تواهم باویرانی های،همچنان هژمونی ومتمرکزبودن قدرت  سیاسی داخلی درافغانستان ازجمله مهترین موارد شمرده میشوند که درشکل گیری دولت – ملت باعت ضعف هاوناتوانی های متفاوت متعدد درکامیابی پروسه  دمکراتیره ساختن افکارعمومی شده است. بنابرین افغانستان در قرون واپسین که جهان غرب بعد از عصررنسانس شاهد نواختن شعار های اومانیسم ، ناسیونالیزم ،بعدآ ایجاد کشور- ملت ودولت – ملت بود چیزی را به بنام دولت دموکراتیک تجربه نکرده وحتی خبری از آن وجود نداشته است.افغانستان در سده های اخیرشاهد حاکمیت خاندانی که نماینده گی فقط میتوانسته از یک فامیل مشخص و محدود کشوررا کند بوده است .سهیم شدن ومشارکت مردم در فرآیند سیاست و تشکیل دولت دمکراتیک به صورت قعطع متصور نبوده است، روابط حکام ومردم براساس رعایت وارباب  استواربوده است ،بناء رفتن به سمت وسوی دموکراسی وحکومت مردم سالارنیازی بر تلاش مستمروفراهم شدن زمینه اشتراک مردم در امورات سیاسی بلند رفتن آگاهی وعقاید سیاسی و پایه دارشدن وقوام یافتن نظام دموکراتیک را دارد.از جهت دیگر ارزیابی نظام پارلمانی با توجه به موفقیت های مزید آن در کشورهای مختلف جهان در افغانستان نیز قابلیت بررسی را دارا میباشد.که موضوع را ازحالا ت و روابط مکانیکی وارگانیکی سیاسی باید مورد تحلیل قرار بگیرد.  

 

بافت های تباری: روابط پیچیده اجتماعی یک از موارد مهم میباشد که همیشه تنش زا ومصبت آفرین بوده است وایجاد حکومت ها را درافغانستان با هرنوع از ایدئولوژی که باخود بهمراه  داشته است، در خود انطاق داده است وسبب مشکلات اعظیمی وبحران وخیم شده است بافت های تباری در افغانستا ن که تا هنور صورت قبیلوی خود را در جهت های تعقیب  سنت ها ی عشیره ای حفظ نموده است دراین کشور تاکنون مرزم های قومی برای ایجاد حکومت وجود دارد ، که متاسفانه شعار های از روند افکار دموکراتیک نیز دنباله رو درتداوم سیاست های قومی سبب تشکیل نظام های غیر دموکراتیک میشود. تمامی معیارهای موجود در شکل حلقات سیاسی  مبین اراده ملی نه ،بل اراده قوم وقبیله خاصی را همراه میکرده است.

زمانیکه حکومت برمبنای قوم وقبیله شکل بگیرد، طبیعی است که افراد واشخاص فرصت طلب واستفاده جو از موقع سود برده و در صدد ایجاد نهادهای سیاسی- قومی میشوند.برای اینکه در این کشور شمولیت افراد در فرآیند سیاست شکل عمومی بگیرد وتقسیمات مسایانه مطابق به استعداد افراد انجام پذیرد حکومت پارلمانی درقدم اول برای وضعیت کنونی افغانستان قابلیت انطباق را دارد. بافت های تباری این کشور ایجایب میکند رژیم پارلمانی استقرار یابد.

 

مرفع شدن هژمونی قدرت سیاسی    : درافغانستان همیشه حاکمیت متمرکز بصورت خودکامه آن مستقر بوده است، همیشه مردم این سرزمین ازبرتری قدرت استبدادی رنج دیده اند.در این کشور کمتر مفهوم آزادی های دموکراتیک وارزشهای آزادی های فردی درتدوین حکومت معناداشته است.ازآنجاییکه دمکراسی یک پدیده بیگانه در اذهان افراد قشرنگر این جامعه قراردارد.تحکیم حکومات نیز دراین سرزمین ازوضعیت متمرکز برخودار بوده است.حکومات سالهای اخیرمشروطیت دهه دمکراسی سلطنتی ظاهرشاه ،جمهور داودخان ،حکومت احزاب چپ (خلق وپرچم به رهبری تره کی،امین ،کارمل وداکتر نجیب الله ) حکومت اسلامی مجاهدین ،نظام فندمنتالیزم طالبان وحکومت جدید برمبنای جمهوری همه از تغییرات وتحولات درطی چهاردهه اند، که هیچکدام این نظام ها قوام وثبات دموکراتیک نیافته است.استقرار حاکمیت دراین کشور با مسایل قومی وزبانی تعریف ومعنا پیدا میکند.حکام مستبد وخودکامه برای حفظ موقف سیاسی شان از احساسات قومی استفاده میبرند وتشکیل حکومت را باهژمونی سیاسی انتیکی در مسئله قومی میدهند .بدین اساس در افغانستان متمرکز بودن قدرت ازچند دیدگاه دنبال میشود اولا اینکه حکام این سرزمین حاضرنیستند قدرت را بصورت مسایانه در ارگانهای دولتی تقسیم شود بلکه از تقسیم قدرت هراس دارند چونکه فضای بی اعتمادی سیاسی دربین رهبران سیاسی وجود دارد ، مساوی قرار گرفتن صلاحیت ها به معنا ی معدوم شدن ریس دولت خوانده میشودوهنوزدراین کشور مفهوم نهادهای سیاسی وتقسیمات صلاحیت های برمبنای اصول مدیریت معنا ومفهوم پیدا نکرده است.دوم خواص سلطه گرایان حکام در افغانستان از روشهای حکومت های مسبتدانه گذشته  به میراث مانده است تلاش رهبران سیاسی در استقرار حکومت بیشتر به چانه زنی های قومی صورت میگرد ومستقر شدن یکی ازآن در فرایند سیاسی دولتی طوریکه از حکومت فعلی وگذشته معین میشود به تمرکزواداره قومی تمام میشود.بنابرین برای رفع تمرکز قدرت سیاسی و پیدانمودن مفهوم سیاست براصول مدیریت دموکراتیک لازم است که تکوین رژیم سیاسی پارلمانی به بحث گرفته شود تا اینکه افغانستان از معضلا ت نظیر استبداد سیاسی قومی ، سیاسی متمرکز منفی وخود کامگی رهبران قشرنگر نجات پیداکنند. درواقع گام بردارند درتقوه پروسه دمکراسی.

 

قوام یافتن دموکراسی : درکشورهای که دمکراسی قوام و ثبات پیدا نکرده است ونوبغ سیاسی در سطح پایین قرار داشته باشد ومشارکت در امورات سیاسی کمرنگ باشد .دراین صورت رژیم سیاسی بر مبنای اصول جهموری پارلمانی کارآیی خوب دارد.از آنجایکه افغانستا ن کشوریست که رهبران حکومت کمتر خودرا دربرابر مردم مسول میداند وهمیشه در فرآیند سیاسی اشتراک مردم  مبتنی بر حقوق شهروندی نبوده بلکه اساس وبنیان حکومت هادر این کشور بصورت استبدادی شکل تحکیم یافته است. مردم را کمتر در مسایل سیاسی مشترک نموده اند واز اشتراک مردم نیز سوی  استفاده شده ،با مردم برخصوصیت روابط رعایت وارباب درموضوعات سیاسی برخوردشده است .ازاینجاست سهم دادن مردم بصورت گسترده توسط آرای شان در ایجاد قوه مجریه از طریق نماینده گان شان  اثرات خوب برای تامین حقوق شهروند دارد،بنابرینرژیم پارلمانی مضمین حقوق شهروندی و پروسه دموکراسی میباشد. شکل یافتن ملت – دولت به مفهوم دموکراتیک آن درافغانستان بیشتر توسط رژیم پارلمانی میسر است.هرگاه مسوولیت پذبری رهبران دربرابر مردم افزوده گردد وهراس از سلب اعتماد در قوه مجریه وجود داشته باشد وفعالیت های سیاسی برای جلب اعتماد مردم ازطریق برنامه های سیاسی به معرفی گرفته شود دراین صورت بهتر است به رژیم بی اندیشم که زیادتر وبیشتر مردمی است .دراین میان باتوجه به تمامی نابسامانی های که فرا روی دمکراسی وجوددارد به نظر بنده شیوه پارلمانی جمهور مقعولیت زیاد ترمیتواند داشته باشد.قوام وثبات سیستم دموکراسی وترویج افکار دموکرتیک در نهادینه کردن فرهنگ نظام مردم سالا ر بیشتر ازهر نوع نظامهای که افغانستان  آن را تجربه دارد رژیم پارلمانی شکل خوبتر میباشد. 

 

ثبات حکومت دموکراتیک دررژیم پارلمانی بامکانیزم دوحزبی : افغانستان از تشتت وپراگندگی سیاسی رنج میبرد ازیک طرف تمرکزبی قدرت بصورت منفی آن وجود دارد وازجهت دیگر پراگنده بودن قدرت سیاسی درمحلات بر مبنای غیرمعیاری بودن آن سبب بحران شده است، اکنون افغانستان به مشکلات بزرگ نظیر عدم اعتماد درفرآیند سیاسی ، ملی واجتماعی مواجع است .تشکیل بیش ازنود حزب سیاسی نشانه از تشتت سیاسی در این جامعه است .برای اگاهی دادن ازبرنامه های کاری برای انجام اعمال سیاسی لازم است که باید در افغانستا ن مکانیزم ایجاد شود که مردم از سردم گمی نجات پیداکنند وبرنامه های اصولی ومعیار دموکراتیک جایگاه برنامه های قومی – سیاسی را بگیرد.ثبات حکومت توسط  زورگویی نی بلکه بواسطه قانون استحکام یابد ،از آنجایکه مدون شدن فرهنگ دموکراسی در نظام پارلمانی درشیوه وعملکرد مکانیزم دوحزبی در افغانستان میتواند زمینه برای دموکراتیزه شدن جامعه قبیلوی ما باشد. سیستم دوحزبی در افغانستان بر مبنای اصول جمهوری پارلمانی ازچند دیدگاه قابل اهمیت است.

۱-      افغانستان کشورچندقومی است براینکه احزاب قومی شکل نگیرد.بهتراست دوحزب قوی ومقتدر تشکیل شود وتمامی حلقات خورد در دوحزب بزرگ جمع شوند.

۲-      رقابت مثبت دو حزب سیاسی برای کسب قدرت سبب پویای فرآیند دموکراسی میشودوبدیل حکومت زود تر فراهم میشود.

۳-      دوگزینه سیاسی در انتخاب وآگاه مردم افغانستان ازبرنامه های سیاسی  مفید است .زیرا که حالات سنتی وعقب ماندگی از فروده های تکنالوجی باعث شده که تشخیص درست از گتمان های سیاسی – رسانه ای دربین مردم وجود نداشته باشند.

۴-      باداشتن دومرجع سیاسی مقتدروموجودیت شکل پارلمانی حکومت سبب میشود که علاقه مندی مردم نسبت مسایل سیاسی زیاد شود.

۵-      بدیل برای حکومت زودتر مهیا میشود واز بی ثباتی وبی برنامه گی جلوگیری به میان میاید.

۶-      سنت های قبیلوی فراروی دمکراسی که بعنوان مانع قراردارند در تشکیلات حکومتی کاهش پیدا میکند.

۷-      تشکلات سراسر سیاسی تمامی کدورد های سیاسی را ازمیان برمیدارد شایسته سالاری جایگاه روابط شخصی را میگرد.

۸-      نظام پارلمانی باشیوه دو حزبی میتواند در معارف سیاسی ودرقوام حکومت دموکراتیک موثرباشد.

بنابر میتوان رژیم پارلمانی از لحاظ جامعه شناختی در وضعیت کنونی افغانستا ن قابل تطبیق دانست .خصایص این رژیم از ابعاد گسترده آن درانطباق با اوضاع سیاسی – اجتماعی قرار دارد. ازجهات دیگر برای مستقر ساختن حکومت قانون ومردم سالار در گام نخست رفتن بطرف دو گزنیه سیاسی در این رژیم از اولویت های کار میتواند باشد . با اداره کشور بر مکانیزم رژیم پارلمانی تقویت کنند پروسه ملت شدن میتواند باشد وجلوگیری از تعدی های متمرکز قدرت سیاسی.

بدین اساس در این نبشته بررسی مختصر از رژیم پارلمانی صورت گرفته است. امید است که توانسته باشم احدلاقل از راه گاهش های وضعیت جامعه شناختی کشورمان بادرنظرداشت حالت سیاسی به بررسی قرارداده باشم.

این هم خصوصیات بارز نظام پارلمانی به طور خلاصه است که خیلی مفید جالب و دسته بندی شده است

  1- خصوصیات بارزنظامهای ریاستی و پارلمانی:

 علوم سیاسی وجامعه شناسیی کلاسیک ( قرن نزدهمی ) و مدرن ترآن ( قرن بیستمی)  د ر بارۀ ویژگیهای آنها به تفصیل بحث کرده اند . در عمل، هر یک از آنها رژیمهای لیبرال و بعد ها با چهرۀ  دموکراتیک تر نمونه ای را پدید آورده اند.همچنان هر یک از آنها  مورد نقادی های ارجمندی  نیزقرار گرفته است . 

دولت هایی که نمایندۀ  ارادۀ شهروندان و پاسخگوی نیاز ها و آرزو های لیبرال شدۀ رفاهی ِ آنان انگاشته میشوند در نظر مردم مشروعیت بیشتری دارند تا دولتهایی که از مردم فاصله می گیرند و اعتنایی به خواستهای آنان نمی کنند. ساختار هر حکومتی- نهادهایش، روابط قدرت در میان آنها و ساز وکار های مربوط  به تغییر دولتها- بشدت در برداشتهای مردم تاثیر می گذارد. در طول دو قرن اخیر، متکی به اندیشه های لیبرالیزم ، دو نوع عمدۀ حکومت دموکراتیک ظهور کرده اند:

الف- حکومت پارلمانی (مبتنی بر مجلس نمایندگان (پارلمان) و  حضور اقتدارصدراعظم

ب- حکومت ریاستی  ( مبتنی بر اقتدار رییس جمهور ، ریاست جمهوری)    

در نظام مبتنی بر ریاست جمهوری، قوۀ مجریه در راَس دولت  و در راَس حکومت قرار دارد: اقتدار نمادین و قدرت عملی در وجود یک شخص عجین می شود. در نظام پارلمانی ، اقتدار نمادین و قدرت واقعی میان رئیس دولت که معمولآ تشریفاتی است ( گاهی رئیس جمهور یا پادشاه)، ورئیس قدرتمند حکومت (   صدراعظم) تقسیم می شود.

 انتقاد بجایی که غالبآ بر حکومتهای مبتنی بر ریاست جمهوری وارد می آید  اینست که معمولآ در نظر مردم نا استوار تر از نظام های پارلمانی هستند. در نظامهای پارلمانی، پادشاۀ مشروطه ی نسبتآ بی قدرت، یا رئیس منتخب دولت که نقش همان پادشاه مشروطه را ایفا میکند، عقب جر و بحث های حزبی ( جناحی و سیاسی) قرار دارد ومقام های تشریفاتی که در برابر « آشفتگی یا آرامش» ظاهری نظام های لرزان دموکراتیک هاله ای از اثبات و شکوه آسمانی ایجاد می کنند. 

اما نظامهای پارلمانی نیز ممکن است بی ثبات و نا استوار باشند، بخصوص اگر هیات قانونگذاری میان حزبهای سیاسی متعددی تقسیم شود. هرگاه هیچ حزب واحدی اکثریت قاطعی در مجلس شورا نداشته باشد، بدون ائتلاف دو حزب یا بیشتر نمی توان دولتی تشکیل داد. ائتلافها ذاتآ ناپایدارند و اگر تعدادی از احزاب ضعیف نتوانند به توافق برسند، احتمال بن بست حتمی است. نظامهای پارلمانی پیش از جنگ جهانی دوم در آلمان، ایتالیا، اسپانیا، و بسیاری از کشور های اروپای شرقی به دلیل بروز بن بستهای ناشی از تعصبات تک حزبی فروپاشیدند. همین طور، در سا ل 1958 شارل دوگل بی ثباتی جمهوریهای سوم و چهارم فرانسه را به نظامهای پارلمانی چند حزبی نسبت داد. از این جمهوریها کابینه هایی برخاستند که نالایق و دارای عمری کوتاه بودند. دوگل، برای درمان این درد، نظام مختلطی ابداع کرد که رئیس جمهور مقتدر با نخست وزیر و دستگاه قانونگذاری در قدرت سهیم بود. این اصلاحات موجب شدند که دولتهایی لایق تر و پایدار تر بر سر کار آیند. در قانون اساسی فدراسیون جدید روسیه، که باریس یلتسین پیشنهاد کرد و در دسامبر 1993 به تصویب رسید، در راه ایجاد نظم نیو لیبرال مشابهی کوشش شد.

  انتقاد دیگری که غالبآ بر نظامهای ریاستی وارد می آید متمرکز شدن قدرت در دست یک شخص واحد است. این بحث فقط جنبۀ نظری و دانشگاهی ندارد: به طور کلی، قدرت هر قدر پراکنده تر باشد، دموکراسی با ثبات تر است و دولت مشروع تر انگاشته خواهد شد. در واقع، روسای جمهور معمولآ قدرتی کم تر از رئیس دولت در نظام پارلمانی دارند. در رژیمهای مبتنی بر ریاست جمهوری، اختیار برای وضع قوانین ( توشیح )، تصویب بودجه، تخصیص منابع مالی، و انتصاب مقامهای عالی رتبه بین رئیس جمهور و قوۀ قانونگذاری( که خود معمولآ به دو مجلس تقسیم می شود) توزیع می شود. رژیمهای پارلمانی، بر عکس، معمولآ یکپارچه اند، و به نخست وزیر و هیات دولت امکان می دهند که راههایی خاص خود را برای قانونگذاری داشته باشند. 

صدراعظمی که به اکثریتی پارلمانی وابسته باشد- یعنی وضع رایجی که در اکثر کشور های مشترک المنافع انگلستان و تعدادی از کشور های قارۀ اروپا معمول است- قدرتی بسیار بیشتر و محدودیتی بسیار کم تر از رئیس جمهور قانونی دارد. هر رئیس جمهور بر طبق قانونی اساسی می تواند فقط  پیشنهاد دهد و مجلس هم درباره تصمیم بگیرد.  اما در اینجا نیز تجربه های عملی باز ضد و نقیض اند. نظام اختیارات ضعیف و پراکنده در ایالات متحده امریکا کارآیی داشته است. اما، نظام ریاست جمهوری بار ها در آمریکای لاتین در هم پاشیده است. شاید بتوان استدلال کرد که علت شکست این نظام در آمریکای لاتین وجود مقرراتی نیست که بر قانون مبتنی است بلکه علت شکست را باید در میراثهای فرهنگی و نا رضایی اجتماعی، که معلول توزیع فوق العاده نابرابر ثروت است، دانست.

 

منابع:

http://fa.wikipedia.org

http://www.zendagi.com

http://www.niazpardaz.com

http://liberal.blog.af

http://www.gtalk.ir

 

نظرات 4 + ارسال نظر
زیتون 7روان شناسی رنگ لباس شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:19 ق.ظ http://zatun1001.persianblog.ir

سلام
دیروزروبان سبزبامیل خبردادکه شناسائی شده وامروزبایدخودش رابه اوین معرفی کند خیلی متاثرشدم حال مطالعه ندارم
گفتم توکل کن باوضوباش قران بخوان و...
قبلانوشته بودبارهنوردومحتشمی پورروزپنج شنبه ملاقات دارد نمیدونم مال اون بود خودش گفته مراقب پیامک باشید من احتمالاازاون طریق شناسائی شدم شاید ازطریق میل
بااینکه معتقدم جنبش سبزصدیقین ادامه راه فاطمه زهراوبرای برگرداندن اندیشه های امام به جامعه است اما عواطفم راگاه نمیدونم لجام زنم
حالابه وبلاگهاهم نگفتم تا فشاربراوزیادنباشد
تشکرازمیکنم اززحمتتون که خبرمیکنید

هادی شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:50 ق.ظ http://goftarefalsafi.blogfa.com/

سلام
به نظرم گاهی حکومت هر چه قدر متمرکز تر باشد بهتر است. پارلمان یک شورایی هست که خیلی راحت می توان به آن نفوذ کرد.
در آخر هم مسئولیت کار های اشتباه به گردن هیچ کسی نمی افتد و هر بار برنامه ی کشور به سمتی کشیده می شود.برای کسب قدرت شعار ها و جرائم زیاد هست و قربانی مردم هستند.
بدرود.

مهری حسینی شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:16 ب.ظ http://zanjereh.persianblog.ir

سلام عزیز مهربان .کاش نارنج سبزتان اصلا رنگ سیاست نداشت و عطر لطیف ان با واژه ی دردسر زای سیاست نمی امیخت و اسم وب قشنگتان فق نارنج سبز بود. از مطلبتان هم استفاده کردم. بدرود

شفیعی مطهر شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 05:22 ب.ظ http://modara.blogfa.com

با سلام و سپاس فراوان
بهره بردم.ممنون.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد