نارنج سبز سیاسی علمی

وبلاگ علم سیاست گروه نارنج سبز

نارنج سبز سیاسی علمی

وبلاگ علم سیاست گروه نارنج سبز

جهان وطنی - جهان‌میهنی -کوزموپولیتیسم

جهان وطنی )به( انگلیسی: Cosmopilitanism یا جهان‌میهنی، مفهومی است که باور به متعلق بودن به تمام جهان و مردم آن و عدم وابستگیهای قومی-ملی و در کل، باور به اینکه جهان، میهن مشترک تمامی مردم است.

یا :

طریقه ایست از زندگی که افکار و احساسات و کمال مطلوب و عقاید ملل و اقوام را هم علاوه بر ایده آلهای ملی خود محترم شمرده و سعی می کنند آنها را با حسن  تفاهم درک کنند .

 


در این مفهوم، تعلقات مادی و معنوی به کشور خودی و خاصی وجود ندارد و فرد جهان میهن علایق فرهنگی، سنتی و سیاسی ویژه‌ای نسبت به سرزمین و کشور اصلی خود ندارد و بنا به اعتقاد به مشترک بودن جهان به عنوان سرزمین تمامی بشر؛ به حکومت جهانی می‌اندیشد؛ و با هرگونه مرز فرهنگی، سیلسی مغایرت دارد.

مارکوس سیرون، از اولین طرفدارن این نظریه، به سا اصل بصورت زیر معتقد بود: الف) عدالت طبیعی ب) تابعیت جهانی ج) دولت جهانی. وی بیان می‌داشت که «جهان، تحت یک حکومت واقعی است، و آن، حکومت خداست. رابطه خداوند با بندگانش، مانند رابطه پدر و اولاد است. بنابراین، غلام و مولی، زن و مرد، با هم یکسان هستند». کلیسای کاتولیک، در قرون وسطی نیز خواهان جهان وطنی بوده‌است.امانوئل کانت و گوته نیز از هواداران این اندیشه بوده‌اند. ادیان اسلام و مسیحیت مدافع جهان میهنی هستند.

 

تا این جا از ویکی پدیا اما خی به تعاریف جالبتری هم برخوردم که:

 

«کوزموپولیتیسم» (COSMOPOLITISME) تا پیش از قرن بیستم بعنوان یک باور و اعتقاد مطرح تا اینکه در قرن بیستم این ایده وارد ادبیات شد و بعنوان یک مکتب ادبی توسط دو شاعر و نویسنده فرانسوی، والری لاربو(Valery Larbaud) و پل موران (Paul Morand)، پایه ریزی شد.
کوزموپولیتیسم به معنای مکتب «جهان وطنی» است، که معتقدند همه مردم جهان باید خود را هموطن یکدیگر و تمام جای دنیا را وطن خود بدانند. آنان هدفشان رسیدن به فرهنگ و ادبیاتی جهانی، به دور از هرگونه وابستگی ملی و تفاوتهای نژادی و فرهنگی است. آنان به دنبال همبستگی و اتحاد با ملل دیگرند و عقیده دارند این وحدت، اگر واقعیت سیاسی نیست، بواقع باید در زمینه فرهنگی و ادبیات به وجود آید.
در واقع بینانگذاران این مکتب ادبی علیه تفکرات و احساسات میهن پرستانه برخی نویسندگان نیمه دوم قرن هجدهم برخاسته بودند. این میهن پرستان افراطی، هر نویسنده و شاعر را متعلق به میهن، ملت و ادبیات خودش می دانستند و از این طریق احساسات ملی مردم را برمی انگیختند. در حالی که از نظر پیروان مکتب جهان وطنی، شاعر و نویسنده باید از محدوده فرهنگ، تمدن و ادبیات خارجی آشنا شود و آن را حس ودرک کند.
البته این برداشتن مرزها شاید در دنیای سیاست غیرممکن باشد ولی شاعر و نویسنده وظیفه دارد این احساس همبستگی و تعلق جهانی را در دنیای ادبیات به وجودآورد و برای رسیدن به این مقصود، نویسنده باید به کشورهای مختلف سفرکند تا از نزدیک با زبان، فرهنگ، تفکر، نگرش و احساس مردم که اجزای جدایی ناپذیر ادبیات هر ملتی است، آشنا شود. به همین دلیل آثار نویسندگان این مکتب را می توان به نوعی سفرنامه های آنان دانست.
به عنوان مثال، والری لاربو، بنیانگذار مکتب جهان وطنی که تمام عمر خود را در سفر به کشورهای دیگر بود، نتیجه سفرهای طولانی خود را در کتاب «اشعار اَ.اُ.بارنابوت» (۱۹۰۸ ـ les poesies de A.O.Bornabooth) منعکس کرد. «بارنابوت» جوان ثروتمند و جهانگردی است که در طی سفر به دور دنیا، مشاهداتش را در قالب شعر بیان می کند. او از سفرهایش، مناظر شهرها، طبیعت، عشق ها، احساسات، افکار و عقاید مردم مناطق مختلف و از آداب و رسوم و فرهنگهای متفاوت آنان می گوید، که در واقع همان دیده ها، شنیده ها و تجربیات خالق اثر است.
والری لاربو برچندین زبان تسلط کامل داشت و متنهایی به زبانهای انگلیسی، اسپانیایی و ایتالیایی هم نوشته بود و همچنین آثاری را از این زبانها به فرانسه ترجمه کرده بود. از نظر او اگر شاعر یا نویسنده از امکانات دانش زبانی بیشتری برخوردار باشد و با ادبیات کشورهای مختلف آشنایی داشته باشد می تواند کارهای ادبی خود را هرچه بهتر و گسترده تر و با دیدی بازتر ارائه دهد و به هدف خود که همان ایجاد «ادبیاتی جهانی» است، راحت تر برسد.
پیروان مکتب جهان وطنی در طلب روابط هرچه بیشتر با دنیای پیرامون خود هستند و قرن بیستم که عصر ارتباطات است این امکان ارتباط و تبادل اطلاعات و افکار را برای آنان فراهم می کند. آنان می خواهند از این سرعت و پویایی دنیای مدرن و در حال پیشرفت لذت ببرند و این تحرک و پویایی دنیای صنعتی را در نوشته ها و اشعار خود به خوانندگانش منتقل کنند. شاعران این مکتب سعی می کنند با وزن، ریتم و آهنگ شعرشان منتقل کننده این احساس به خواننده باشند.
از آنجایی که نویسندگان و شاعران مکتب جهان وطنی در چنین دنیا و زمانه ای شاهد سلطه هرچه بیشتر بشر برطبیعت هستند، شرح این قدرت و حکم فرمایی بشر بر طبیعت و تسخیر دنیا توسط او، اغلب موضوع و مضمون اصلی آثار نویسندگان این مکتب را تشکیل می دهد.
پیروان این مکتب از آثار گذشتگان و تفکرات، عقاید و احساسات آنان گریزان هستند. چرا که فکر می کنند نگرش گذشتگان به زندگی و عقاید و تفکرات آنان برای دنیای مدرن، پرهیاهو، سریع و پرتحرک امروزی مناسب نیست. به همین دلیل می خواهند به جای نگریستن به پشت سر و مرور کردن تاریخ، به حال و آینده خود توجه کنند تا آن را هرچه بهتر برای خود و نسل خود بسازند.

 

مطلب بالایی هم از سایت آفتاب بود خب حالا آیا این مکتب در ادیان هم ظهور بروز کرده ؟ خب توجه شما را به خواندن این مطلب جلب می کنم

 


آیا در اسلام نگاهی شبیه اصطلاح جهان وطنی داریم، یا این تنها یک اصطلاح غربی است؟


پاسخ:

مکتب جهان وطنی (کوزموپولیتیسم)؛ معتقد است همۀ مردم جهان باید خود را هم وطن یکدیگر و همه جای دنیا را وطن خود بدانند. آنان هدفشان رسیدن به فرهنگ و ادبیاتی جهانی به دور از هر گونه وابستگی ملی و تفاوت های نژادی است. همان گونه که از اهداف و شعارهای این مکتب بر می آید، بنیان گذاران این مکتب خواهان مردمی یک دست با فرهنگ و ادبیات مشترک در سراسر جهان هستند. این مکتب اگر چه یک اصطلاحی است که از سوی برخی نویسندگان غربی در قرن بیستم وارد ادبیات جهان شده و در واقع علیه برخی تفکرات میهن پرستانه گروهی از نوسندگان نیمه دوم قرن هیجدهم پایه ریزی شده است، اما چنین دیدگاهی با برنامه ها و ساز و کارها و آثار حقوقی خاص خود هدف نهایی دین اسلام است، به دلایل زیر:
1.
آرمان نهایی اسلام در باره رابطه و مناسبات انسانی، رسیدن به امت واحد بشری است. همچنین در مورد سرزمین خواهان از میان رفتن مرزهای جغرافیایی و به وجود آمدن کشور واحد جهانی تحت حاکمیت قانون واحد الاهی است. یکی از اهداف رسالت جهانی پیامبر اسلام (ص) سرعت بخشیدن به روند حرکت تکاملی جامعۀ بشری برای رسیدن به این مرحله است.
قرآن کریم در باره گستره رسالت پیامبر اسلام (ص) صریح و روشن این مسئله را اعلام می دارد و می فرماید رسالت پیامبر محدود به سرزمین و مردم خاص نیست، بلکه پیام و دعوتش جهانی است و او موظف است مردم جهان را به دور از هرگونه نژاد و رنگ، زبان و ... به اسلام دعوت نماید. این مسئله از آیات زیر قابل استفاده است:

الف."وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا کَافَّةً لِلنَّاسِ"؛ و ترا جز به سوى همۀ مردم نفرستادیم".[1]
ب."قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً"؛ بگو: اى مردم! من فرستاده خدا به سوى همۀ شما هستم.[2]
ج. و در آغاز سوره فرقان مى‏خوانیم: "تَبارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى‏ عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعالَمِینَ نَذِیراً"؛ پاینده و برقرار است خداوندى که قرآن را بر بنده‏اش فرستاد که جهانیان را از مسئولیت هایشان بیم دهد".
د. در آیه دیگر مى‏خوانیم: "وَ أُوحِیَ إِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ"؛ این قرآن به من وحى شده تا شما و تمام کسانى را که قرآن به آنها مى‏رسد هشدار دهم.[3]
نظیر این آیات، بسیارى دیگر از آیات قرآن، دلیل روشنى بر جهانى بودن دعوت پیامبر اسلام (ص) است.
دسته ای دیگر از آیات که از پیروان انبیا تعبیر به یک امت کرده است؛ مانند: الف."وَ ما کانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّةً واحِدَةً"؛ در آغاز همه افراد بشر امت واحدى بودند ... .[4]

ب. ‏"ان هذه امتکم امة واحدة و انا ربکم فاعبدون و تقطعوا امرهم بینهم کل الینا راجعون"؛ (18) این امت‏ شما است که امتى ‏یگانه است و من پروردگار شما هستم، پس مرا بپرستید، ولى آنان در کار خود اختلاف پیدا کردند و همگى شان به سوى ما ‏باز مى‏گردند.[5] ‏

‏ج. و " وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ "؛ و همانا این ا‏مت ‏شما است، امتى یگانه و من پروردگار شما هستم ...، از من پروا کنید،[6]
این آیات به خوبی بیانگر آن است که پیام آوران الاهی دارای هدف مشترک بودند، هر چند با اختلاف زمان و محیط، داراى روش ها و راهکاری متفاوت بودند، اما همۀ آنها دارای یک رسالت بودند که آن دعوت مردم جهان به توحید، یگانگى و عدالت، و مبارزه با شرک بود.

در باره دعوت جهانی پیامبر اسلام، در حدیثى از امام مجتبى (ع) مى‏خوانیم: عده‏اى از یهود نزد پیامبر (ص) آمدند و گفتند: اى محمد تویى که گمان مى‏برى فرستاده خدایى و همانند موسى (ع) بر تو وحى فرستاده مى‏شود؟! پیامبر (ص) کمى سکوت کرد، سپس فرمود: آرى منم سید فرزندان آدم و به این افتخار نمى‏کنم، من خاتم پیامبران و پیشواى پرهیزکاران و فرستاده پروردگار جهانیانم. آنها سؤال کردند به سوى چه کسى؟ به سوى عرب یا عجم یا ما؟ آیۀ 28 سورۀ سبأ نازل شد: "و ترا جز به سوى همه مردم نفرستادیم".[7] در این باره روایات فروانی در منابع روایی وجود دارد که ما در این مقال به یک نمونه اشاره کردیم.

2.
علاوه بر آیات قرآن و روایات، ارسال نامه از سوی پیامبر اسلام به امپراطور ایران، فرستادن گروهی از مسلمانان به حبشه و دعوت پادشاه آن کشور به اسلام، و... گواه دیگر بر این ادعا است. پیامبر (ص) خود در نامه ای که به کسری (خسرو پرویز) پادشاه ایران می فرستد، خود و رسالتش را چنین معرفی می کند: "فانی رسول الله الی الناس کافة ..."؛ من پیامبر خدا به سوی تمام مردم جهانم.

3.
یکی دیگر از دلایلی که می تواند مؤید موضوع مورد نظر باشد، دیدگاه فقها در زمینۀ تقسیمات جهان است. فقیهان معمولاً جهان را به دو اردوگاه تقسیم می کنند. آنان به سرزمین هایی که در قلمرو و تحت حاکمیت اسلام باشند، دار السلام می گویند و سرزمین هایی را که در برابر پذیرش اسلام حالت منفی دارند، دارالکفر می نامند. از آن جا که تمامی ملت ها و دولت ها که حاکمیت اسلام را نپذیرفته، با توجه به وحدت دیدگاه منفی که در مورد اسلام دارند، همۀ آنها نسبت به اسلام و ملت اسلامی یک اردوگاه مخالف به حساب می آیند، اگر چه از نظر ایدئولوژی، نظام اجتماعی و حکومت در میان آنان اختلاف هایی وجود دارد. به این ترتیب جهان اسلام (دارالسلام) همۀ انسان های معتقد به مبانی اسلامی را در بر می گیرد و شامل کلیۀ تمامی مللی که به اسلام گرویده اند خواهد شد، اگر چه از نظر سرزمین، نژاد، رنگ، زبان و ... با هم اختلاف داشته باشند، همچنان که جبهۀ مخالف نیز این گونه است.[8] علامه طباطبائی در تفسیر المیزان تحت عنوان "مرز کشورهای اسلامی" می گوید مرز کشور اسلامی عقیده است، نه حدود جغرافیایی. وی می گوید: "حد و مرز کشور اسلامى مرز جغرافیایى و طبیعى و یا اصطلاحى نیست، بلکه اعتقاد است. اسلام مسئلۀ تأثیر انشعاب قومى، در پدید آمدن اجتماع را لغو کرده، (یعنى اجازه نمى‏دهد صرف این که جمعیتى در قومیت واحدند باعث آن شود که آن قوم از سایر اقوام جدا گردند و براى خود مرز و حدود جغرافیایى معین نموده و از سایرین متمایز شوند).[9]

4.
مسئلۀ برقراری حکومت واحد جهانی در آخرالزمان و استقرار عدالت به وسیلۀ امام زمان (عج) که مورد نظر تمامی ادیان است، و با عنوان مهدویت، معتقَد تمامی مسلمانان است، می تواند یکی دیگر از دلایل و شواهد ما باشد.

5.
گذشته از همۀ اینها، اصطلاح جهان وطنی امری است که تمام ادیان، مکاتب و مذاهب خواهان آن هستند و سعی و تلاش می کنند تا پیام خود را به گوش جهانیان برسانند و امید دارند که روزی افکار و ایده آنان بتواند تمام جهان را تسخیر کرده و با ارائۀ برنامه ها و شعارهای خود تمام دنیا را گرد یک ایده و مرام جمع کنند و از تمام مردم دنیا یک ملت، با آرمان و فرهنگی واحد تشکیل دهند. بدیهی است که چنین چیزی هدفی نهایی اسلام و نهایت آرزوی مسلمانان است. به امید آن روز.
برای آشنایی بیشتر با این موضوع می توانید از کتاب "وطن و سرزمین و آثار حقوقی آن از دیدگاه فقه اسلامی" اثر عباسعلی عمید زنجانی، بهره گیرید.

پی نوشتها:

[1]
سباء، 28.

[2]
اعراف، 158.

[3]
انعام، 19.

[4]
یونس 19.

[5]
انبیاء، 92.

[6]
مؤمنون، 52.

[7]
علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج 9، ص 294 ، "مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ عَمِّهِ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ جَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْیَهُودِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ أَنْتَ الَّذِی تَزْعُمُ أَنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنَّکَ الَّذِی یُوحَى إِلَیْکَ کَمَا أُوحِیَ إِلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ فَسَکَتَ النَّبِیُّ ص سَاعَةً ثُمَّ قَالَ نَعَمْ أَنَا سَیِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ لَا فَخْرَ وَ أَنَا خَاتَمُ النَّبِیِّینَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِینَ وَ رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِینَ قَالُوا إِلَى مَنْ إِلَى الْعَرَبِ أَمْ إِلَى الْعَجَمِ أَمْ إِلَیْنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى هَذِهِ الْآیَةَ قُلْ یَا مُحَمَّدُ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً ...".

[8]
در این باره می توانید به کتاب "وطن و سرزمین و آثار حقوقی آن از دیدگاه فقه اسلامی" اثر عباسعلی عمید زنجانی، مراجعه کنید.

[9]
ترجمه المیزان، ج‏4، ص: 197

 

این هم تاثیر گذاری این نظریه بر دموکراسی جهانی است

 

دموکراسی جهان وطنی از جمله الگوهای واقعگرایانه ای است که توسط دیوید هلد در راستای راهکاری جدید در ارائه الگویی جهانی از حکمرانی خوب و عمدتا با دیدی حقوقی ارائه شده و بازتاب جهانی یافته است.از نظر ایشان ایده دموکراسی‌، قدرت‌ و اهمیت‌ خود را از ایده حق‌ تعیین‌ سرنوشت‌ می‌گیرد. یعنی‌ همه‌ شهروندان‌ باید بتوانند شرایط‌ حاکم‌ بر اجتماع‌ خود را برگزینند. در این‌ میان‌ مفاهیم‌ "خودمختاری‌" و "مشارکت‌" ظرفیت‌ انسان‌ها برای‌ استدلال‌ خودآگاهانه‌، خودبازاندیشی‌ و تعیین‌ سرنوشت‌ خود می‌باشند. دیوید هلد همانند هانا ارنت، میشل فوکو و میشل کروزیه تحلیل قدرت در قالب سلطه و خشونت را مردود دانسته، و در پاسخ‌ به‌ این‌ سوال‌ که‌ شهروندان‌ چگونه‌ می‌توانند قدرت‌ بالفعل‌ شهروند بودن‌ فعال‌ را داشته‌ باشند؟ یعنی‌ از حقوقی‌ برخوردار باشند که‌ به‌ آنها اجازه‌ مشارکت‌ دموکراتیک‌ را بدهد، با پیوند اصل‌ خودمختاری‌ در الگوی‌ دموکراسی‌ قانونی‌ و اصل‌ مشارکت‌ در الگوی‌ دموکراسی‌ مشارکتی‌ ترکیب‌ جدیدی‌ به‌ نام‌ "دموکراسی‌ جهان‌وطنی‌"، که‌ برداشتی‌ از روابط‌ قانونی‌ دموکراتیک‌ است‌ را به دور ازمدل های ایدئولوژیک سلطه محور و در پیوند با حقوق عمومی دموکراتیک، حقوق عمومی انسان ومشارکت جهانی او به جهت تکثر هویت انسانی در قالب های ملی، منطقه ای و جهانی اش با نگاهی فرایندی و تکامل گرایانه ارائه‌ داده‌ است‌.

هلد با گذار از الگوهای وستفالیایی سلطه مابانه دولت محور به سوی جنبش های نوین اجتماعی و جامعه مدنی جهانی، ضمن‌ واکاوی‌ دو الگوی‌ فوق‌ به‌ شناسایی‌ عرصه‌های‌ اصلی‌ قدرت‌ در زندگی‌ انسان‌ پرداخته‌ و در مجموع‌ هفت‌ مجموعه‌ از حقوق ‌را برای‌ قادر ساختن‌ اشخاص‌ جهت‌ مشارکت‌ آزاد و برابر در تنظیم‌ اجتماعات‌شان‌، ضروری‌ می‌داند. این‌ حقوق‌ عبارتند از: حقوق‌ سلامت‌ و بهداشت‌، حقوق‌ اجتماعی‌، فرهنگی‌، مدنی‌، اقتصادی‌، سیاسی‌ و حق‌ آرامش‌. البته یک چنین الگویی نیازمند یک جامعه دموکراتیک است که عناصر اصلی آن عبارت  است از: حکومت باز و پاسخگو، انتخابات عادلانه و آزادی های سیاسی و مدنی. همچنین نیازمند دولتی دموکراتیک است که دموکراتیک بودن آن بستگی به میزان احترام آن به حقوق بشر، آزادی های اساسی و حقوق طبیعی انسان و نیز بستگی به میزان بهره مندی آن از عقل جمعی دارد. حال چنانکه شرایط محدود کننده مشارکت سیاسی برطرف گردد آن وقت  بنا بر گفته دیوید هلد می توان شاهد اجرای حقوق عمومی دموکراتیک در عرصه های هفتگانه فوق بود. پس حکمرانی خوب با توجه به بنیان های فلسفی، دینی، حقوقی و سازمانی خود، امروز وارد تجربه دیگری می شود .

آنچه‌ بیش‌ از همه‌ در تمایل جهانی در گذار به حکمرانی خوب قابل‌ توجه‌ است‌ افول‌ نظریه‌های ‌ ایده الیستی و گذار به‌ نظریه‌های‌ رئالیستی ‌ می‌باشد. چراکه‌ تا قبل‌ از ارائه‌ نظریه‌ های واقعگرایانه ای چون دموکراسی‌ جهان وطنی‌ دیوید هلد غالب‌ نظریه‌ها در یک‌ دستگاه‌ معانی ایدئولوژیک‌ سعی‌ داشتند الگوهای‌ حکمرانی خوب‌ را وابسته‌ به‌ دو اردوگاه‌ شرق‌ و یا غرب‌ نمایند. به همین جهت هر یک از نظریه ها و الگوهای دموکراسی درصدد بودند تا الگوهای فکری و عقیدتی خود را تحمیل کنند. البته تمامی الگوهای ایده الیستی به نوعی دموکراسی به عنوان یک شکل حکومتی که از تفکیک قوا، مجالس نمایندگی و نظام انتخاباتی برخوردار باشد را پذیرفته بودند. ولی گذشت تاریخ ثابت کرد که بسیاری از دولت های جهان صرفا به شکل بسنده کرده و عملا از محتوا تهی گشته اند. ولی‌ پس‌ از فروپاشی‌ اتحاد جماهیر شوروی‌ ‌ و در نتیجه‌ عصر جهانی شدن‌ تمایل‌ عامی به‌ سوی الگوی واقعگرایانه حکمرانی که‌ برگرفته‌ از فهم‌ مردم‌ از نقش‌ خود در جامعه‌ می‌باشد پدید آمد.

اینچنین بود که در تمایل جدید توجه به محتوای حکمرانی خوب، که همانا روش مسالمت آمیز جابجایی قدرت سیاسی می باشد، دموکراسی با اقبال جهانی روبرو می شود. این‌ تمایل‌ عام‌ جهت‌ تعیین‌ حق‌ سرنوشت‌ با تلفیق‌ دو اصل‌ مشارکت‌ و خودمختاری‌ در الگوی واقعگرایانه‌ دموکراسی‌ جهانی وطنی‌ هلد که به نوعی بازتولیدی در واقعگرایی دموکراتیک در دنیای امروز و در جهت نیل به حکمرانی خوب که بر اساس قانون، پاسخگویی و احترام به حقوق و آزادی های اساسی انسانی محسوب می شود، نمایانگر می شود.

خب من سعی در بلند کردن مطلب ندارم اما اگر دوستان می خواهند مطالب بیشتری را دنبال کنند می توانند به لینک های زیر یه سر بزنند:


http://proximaforum.ir/Thread-%D9%81%D8%B6%D9%8A%D9%84%D8%AA-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86-%D9%88%D8%B7%D9%86%D9%8A%D8%9B-%D8%AF%D9%8A%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%B9%D8%B5%D8%B1-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%D9%8A-%D8%B4%D8%AF%D9%86-1--22717


http://www.rooznevesht.net/archives/tag/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86-%D9%88%D8%B7%D9%86%DB%8C


http://www.khabaronline.ir/news-119000.aspx


http://hadgarie.blogspot.com/2011/02/1759-1805.html

 

منابع اصلی مقاله:

http://farsi.islamquest.net

http://www.rasekhoon.net

http://www.khabaronline.ir

http://fa.wikipedia.org

http://www.shafighi.ir

http://www.aftab.ir

 

نظرات 12 + ارسال نظر
زیتون 300۱ چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:08 ق.ظ http://zatun3001.persianblog.ir

سلام
صبح به خیر
ممنون ازمحبتتون وزحمت اینکه اطلاع رسانی می کنید
مباحث بسیارخوبی است ومن هم درصفحات ثابت وبلاگ تبلیغش میکنم ولینکش میدهم
ضمناادرس ارتقایافت

زیتون 300۱ چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:08 ق.ظ http://zatun3001.persianblog.ir

سلام

فائزه چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:17 ق.ظ http://roz54.persianblog.ir

گل اگر خار نداشت
دل اگر بی غم بود
اگر از بهر پرستو قفسی تنگ نبود
زندگی عشق اسارت قهر آشتی همه بی معنا بود

____ ♣♣♣_____________♣♣♣
_ ♣♣♣____♣♣______♣♣ ____ ♣♣♣
♣♣_______♣♣_____♣♣ _______ ♣♣
♣___________♣___♣ __________ ♣
♣____________♣_♣ ___________ ♣
_ ♣____________♣ ___________ ♣
__ ♣_______________________♣
____ ♣ __________________ ♣
______ ♣ ______________ ♣
________ ♣ __________ ♣
__________ ♣ ______ ♣
_______ ♣_♣__♣ __ ♣__♣_♣
______ ♣____♣__♣__♣____♣
_______ ♣_____♣♣_♣____♣
_________ ♣_♣__♣♣__♣
________________ ♣♣
_________________ ♣♣
__________________ ♣♣
_________________ ♣♣

فائزه چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:19 ق.ظ http://roz54.persianblog.ir

سلام
وب بسیار ارزنده وزیبایی دارین
باعث افتخار خوندن مطالب شما

هادی چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:55 ق.ظ http://mahebekhonneshasteh.blogfa.com/

سلام
به نظرم جهان میهنی از هر جهت برای ایران کنونی لازم و ضروری است.
مرز های نژادی و جغرافیایی خیالی هستند و مرز های ایدئولوژیک حقیقت دارند.
امروز در کشور های جهان سوم می بینیم که ملی گرایان بازیچه ی دست بیگانه و دشمن درجه ی اول ملت خود هستند.
اول از همه این که به ملی گرایی جنبه ی سمبولیک دادند نه از سیاست خبری هست و نه از اقتصاد.
به بازار که می روند برخلاف سایر ناسیونالیست های ملت های دیگر کالاهای غربی می خرند چون غربی ها آریایی هستند و ایران هم اگر اسلام را جدا کنیم آریایی است.
در سیاست هم که دربست تسلیم و طرفدار کشور بیگانه هستند.
در بیگانه ستیزی چگونه برخورد کردند. دشمنان خونخوار ایران همگی تبدیل به بشردوست و دموکرات می شوند و کشور های جهان سومی باید به جان هم بیفتند. داغ چند هزار ساله ی اختلافات با عرب و ترک باید زنده بماند ولی دشمنی معاصر انگلیس فراموش می شود.
حتی در خود کشور هم با دامن زدن به قومگرایی باعث تجزیه شود.
در سمبولیک کردن فرهنگ همین بس که لباس ملی ایرانیان را برانداختند مامور ارتش کارش این بود که با قیچی دنبال مردم برود لباسشان را شبیه به غربیان کند.
و البته چند مجسمه و نماد که معلوم نیست ایرانی هستند یا بین النهرینی به نماد ملی ما تبدیل شود.
بدرود.

امیر ثابت قدم چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:31 ق.ظ http://www.sabetq1.blogfa.com


باسلام . آمدم وهروقت هم تشریف بیاورید خوشحال می شوم وازخرید تخم مرغ از چین هم باخبر شدم .

behnam چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:44 ق.ظ http://behnamg.blogveb.com.

سلام عالی بود
آدرس وبلاگای منم لیگ کنید باتشکر
http://behnamg.blogveb.com
http://bgmc.blogfa.com

امیر ثابت قدم چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:11 ب.ظ http://www.sabetq2.blogsky.com


باسلام . به وبلاگ کاملا ادبی وفرهنگی ما بنام . شیراز.
خوش آمدید.

مینو چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:09 ب.ظ http://www.chalumeau.blogfa.com

مثل همیشه عالیه .مرسی به خاطر این همه توجه واقعا خسته نباشید

یک دختر آزادیخواه( انسان + انسانیت) چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:34 ب.ظ http://farvardine6216.blogfa.com/

درود به شما دوست هم اندیشم .

آدرس سبزتان را باقلب آزادیخواهان وبلاگم پیوند زدم تا این پیوند ناگسستنی پلی شود برای رسیدن به سبزترین روز...آزادی...

وطن پرست چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:51 ب.ظ http://jonbesh-e-sabz8.blogfa.com

درود هموطن

شما با افتخار لینک شدید

شادزی
بدرود

امیر ثابت قدم چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:29 ب.ظ http://www.sabetq2.blogsky.com


باسلام وتشکرازحضور شما دراین وبلاگ . موفق باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد