مبحث به زبان ساده
دین مانوی آئینی عرفانی و ترکیبی از ادیان مسیحیت ٫ زرتشتی و گنوسی بود که مانی پسر فاتک همدانی آن را در سده سوم میلادی در ایرانشهر بنیان گذارد. در این دین از مسیحیت ایده مسیح منجی وارد شدهاست و از دین زرتشتی یا زروانی اعتقاد دوگانه به نیکی و بدی. تاثیرپذیری دین مانی از مذهب بودایی نیز بصورت ورود اصل تناسخ به این مذهب مشهود و آشکار است. دین مانی برپایه ثنویت استوار است و همین مورد آنرا مانند دین مندایی در رسته ادیان ایرانی قرار میدهد. در مانویت جنگ میان دو دنیای تاریکی و نور منجر به نابودی ماده و رهایی روح میشود. دنیای مادی در دین مانوی نماد تاریکی و پلیدی است و انسان که موجودی دوگانهاست (روح از دنیای روشنایی و جسم از دنیای تاریکی) میتواند به نیروهای روشنایی برای پیروزی نهایی کمک کند. این آیین در مدت کوتاهی بر پهنه وسیعی از جهان آن روزگار مانند خاورمیانه، اروپا و مصر و هند و چین و آسیای مرکزی سایه گستراند. و تا سده دهم میلادی کماکان قدرت خودعالمگیری خود را حفظ نموده بود. پس از آن اندک اندک از همهگیریاش کاسته شد. عناد موبدان زرتشتی با شخص مانی و آموزههایش و تکفیر پیروان این آیین عرفانی از سوی مسلمانان موجبات انحطاط مانوی گری را در جهان فراهم ساخت. کلیسای کاتولیک نیز گرایش مانویت را الحاد اعلام کرده بود. با اینحال مانویان همبستگی خود را تا مدتها حفظ نموده و به دین خود معتقد ماندند.
مانی در ویکی پدیا به طور کامل
مانی یک پیامبر ایرانی بود که در سال ۲۱۶م در نزدیکی تیسفون به دنیا آمد و پیامآور آیین مانی بود.
او از سوی برادران شاپور یکم پشتیبانی شد و شاپور به او اجازهٔ تبلیغ دینش را داد. اما مورد خشم موبدان زرتشتی دربار ساسانی قرار گرفت و سرانجام در زمان بهرام دوم کشته شد.مانی، از پدر و مادر ایرانی منسوب به بزرگان اشکانی در نزدیکی بابل در میانرودان (بخشی از عراق کنونی) که در آن زمان بخشی از شاهنشاهی ساسانی بود، در (۲۷۶ - ۲۱۰) پس از میلاد مسیح، زاده شد. او واعظ مذهبی و بنیانگذار آیینی شد که زمانی دراز در سرزمینهایی از چین تا اروپا پیروان فراوانی داشت ولی بیش از ششصد سال است که منسوخ شدهاست.مانی رتبه شماره ۸۳ در سیاهه تأثیرگذارترین اشخاص تاریخ، ردهبندی شده توسط مایکل اچ هارت را دارد.[۱]
منبع شناسی برای زندگانی مانی
منابع مطالعات مانوی شناسی توسط مانویها و غیرمانویها با تخلیص توسط زوندرمان جمعآوری شده است.[۲]
منابع غیرمانوی
منابع اسلامی عربی و فارسی نو توسط تقیزاده و شیرازی در ۱۹۵۶-۵۷ جمعآوری شد. (که به طور خلاصه توسط زوندرمن در کتابش آمده است). مهمترین اطلاعات درباره مانی در گزارشهای عربی دو دانشپژوه مسلمان، ابن ندیم (حیات مانی) و ابوریحان بیرونی (زیستنامه) داده شده است.[۲]
نام و تبار -اوان زندگانی
پدر مانی، به نام فاتک یا پاتیگ، از نهاوند از اتباع کنونی استان همدان و مادر وی از خاندان کامسراگان با خویشاوندی با دودمان پادشاهی اشکانیان پارتی بود. برخورد نخستین مانی با ادیان و فرقههای دینی گنوسی رایج در بینالنهرین ناشی از گرویدن پدرش به آنها بود. چرا که جذب آنان شده و به میانرودان نقل مکان کرده بود. زمانیکه مانی شش ساله بود، پدرش ترک همسر کرد و به همراه فرزندش زندگی در میان الخسائیه (گنوسیان) را آغاز کرد، چرا که دوری گزیدن از زن و شراب و گوشت بخشی از باورها و وظایف دینی بسیاری از فرقههای گنوسی بود؛ بنابراین کودکی مانی در میان گنوسیان سپری گشت و آموزههای کودکی او متأثر از باورهای آنان شد، همچنانکه بعدها دین خودش نیز متأثر از باورهای گنوسی بود. او در نوجوانی ادعا کرد که به او وحی شدهاست و او فارقلیط، موعود عهد جدید است و واپسین فرستاده و پایان پیامبران، که فرمانروایی آدم را با هدایت الهی به سرحد نهایت میرساند، که در بر گیرنده کسانی چون شیث، نوح، ابراهیم، سام پسر نوح، نیکوتئوس، خنوخ، زرتشت، هرمس، افلاطون، بودا و عیسی است.
مانی کودکی با استعدادهای ویژه بود که سرشت تصوفگونه را از پدر به ارث برده بود. گفته میشود که شخصی فراطبیعی با وی ارتباط برقرار کرده بودهاست. او سفرهای دور و درازی به ایران، هندوستان باختری و شمال خاوری ایران کرد و به تبلیغ دینش پرداخت. پس از چهل سال سفر به همراه یاران خود به پارس بازگشت و پیروز برادر شاپور شاه را به آیین خود درآورد. مانی تحت تأثیر منداییگران، موعظههای خود را در سالهای جوانی آغاز کرد. بنابر زندگینامههای بیرونی که در دانشنامه سده ۱۰ام: الفهرست ابن ندیم نگهداری میشود، در دوران جوانی خود، مانی از روحی که بعدها سیزیگس یا همزاد نامیده شده، وحی دریافت کرده بود و به او حقایق الهی دیانت را آموخته بود. در این دوره گروههای بسیار موجود به ویژه مسیحیان و زرتشتیان برای قدرت اجتماعی-سیاسی قویتر با هم در حال رقابت بودند. مانی همچنین از کتابهای مقدسی چون پوران و کورال نیز پیروی کرد.
آغاز پیامبری
گرچه پیروان آیین مانی کمتر از زرتشتیان بودند، برای نمونه، مانیگرایان از پشتیبانی اشخاص بلندرتبه سیاسی برخوردار شدند و به یاری شاهنشاهی ساسانی، مانی میتوانست فرستادگان فراوانی به دیگر بخشهای جهان بفرستد.
نخستین فرستاده مانی به امپراتوری کوشانیان در شمال باختری هندوستان بود (چنانچه نقشهای فراوان دینی در بامیان در توصیف اویند)، جایی که باور بر آن است که برای مدت زمانی زندگی کرده و به آموزش پراختهاست. گفته میشود که به سمت درهٔ ایندوس در هندوستان در ۲۴۰ یا ۲۴۱ پس از میلاد با کشتی حرکت کردهاست و پادشاه بودایی: توران شاه هندوستان را به آیین خود درآوردهاست. در آن زمان است که به نظر میرسد اثرات گوناگونی از بوداییگری به مانویگری سرایت کردهاست:"نفوذ بوداییگری بر ساخت اندیشه دینی مانی قابل توجه است. حلول ارواح، باور مانیگران شد و ساختار چهار جانبهٔ اجتماع مانوی، میان راهبان مرد و زن، (گزیدگان) و پیروان غیر روحانی (نیوشندگان) که ایشان را پشتیبانی میکردند، تقسیم گردید، که به نظر میرسد این هم بر پایه سنگهای بوداییان باشد. پس از شکست در برابر بردن هواداری نسل بعدی و مرتد اعلام شدن او توسط موبدان زرتشتی، گزارش شدهاست که مانی در زندان در انتظار فرمان اعدام شاهنشاه ایران، بهرام یکم، در گذشت. در حالی که در شرحهای دیگر، مرگ او را کندن پوست یا بریدن سر وی اعلام میکنند. والبته در گفتارهای میان زرتشتیان طرفدار مانی از زمان تنسر، مانی با گذاشتن نوعی نقاشی از خود که جابجا میشد و تغییر میکرد (انیمیشن) از زندان گریخت. کرتیر برای اثبات مرگ مانی سر یکی از نگاهبانها که شبیه مانی بود را بر تیری در گندی شاپور زد.
آیین مانی
نوشتار اصلی: آیین مانی
عرفان مانوی ریشه در کیش گنوسی دارد و شناخت، خودآگاهی و خرد مهمترین ویژگی کیش مانوی است. به همین سبب مانی جهان شناختی گسترده و ژرف داشت. جهانشناسی او هر چند با اساطیر در آمیخته بود، اما ساختار پیچیده و ژرفی داشت و متکی به اخترشناسی و دانشهای دیگر بود.[۳] در نگره مانوی همان اندازه که روح والاست، تن فاسد، اهریمنی، حقیر و پلشت است.[۴]
یکی از بارزترین باورهای مانویان، باور به سمسارا - به معنی تناسخ - است، یعنی روانهایی که هنوز از رده نیوشایان به رده برگزیدگان ارتقا نیافتهاند، محکومند آنقدر در دنیای مادی از جسمی به جسم دیگر منتقل شوند تا به مرحله برگزیدگی یا بالاتر برسند.[۵]
نوشتههای مانی
بخش نخستین یکی از نوشتههای مانی: "دینی که من گزیدم از دین پیشینیان به ده چیز بهتر و برتر است."[۶]
مانی که در میان پیروان فرقههای گنوسی بابل و به دور از مادر پرورش یافته بود زبان دینی ایشان یعنی سریانی را کاملاً میدانست. او به دنبال دینآوری آثار بسیار زیادی را به رشته تحریر در آورد که عمدتاً به زبان سریانی بودند. بعدها این آثار به دیگر زبانهای منطقه نیز ترجمه شد. همچنین مانی یک اثر بنام شاپورگان به زبان فارسی میانه و یک کتاب نقاشی بدون متن و شرح بنام ارژنگ داشتهاست. آثار مانی به شرح زیر است:
نام فارسی میانه این اثر اونگلیون (ewangelyon) است. در منابع عربی از آن با عنوان انجیل یاد شده است. بیرونی در آثار الباقیه مینویسد که کتاب انجیل دارای بیست و دو فصل است که هر فصلی از آن با یکی از حروف آرامی به ترتیب ابجدی شروع میشود. یعقوبی مورخ اسلامی در این مورد مینویسد که کتاب انجیل «نماز و آنچه برای نجات روح باید انجام داد» نوشته شده است.[۷]
ابن ندیم از آن به عنوان «سفرالاحیا» و بیرونی و یعقوبی آن را «کنزالاحیا» یاد کردهاند. در متون پارسی میانه مانوی عنوان آن نیان زندگی به معنی گنج زندگانی است. در این کتاب مانی به توصیف نور و ظلمت و چگونگی پیدایش آنان و جداسازی این دوازدهم پرداخته است و کارهای پست را به تاریکی و کارهای نیک را به روشنی نسبت میدهد.[۸]
نامههای از مانی به شخصیتهای گوناگون در دست است که در متون اسلامی و از آن جمله ابن ندیم نیز به آن اشاره کرده است. اصل این نامهها در متون گوناگون پارسی و عربی و سغدی به جای مانده است. متن این نامهها دربر گیرنده مواعظ و اندرز و سخنان حکیمانه از مانی است و بسیار کوتاه و جذاب نوشته شده است. ابن ندیم فهرست از عنوانهای ۷۷ نامه مانی را به رهبران جوامع مانوی در شهرهای گوناگون آورده است.[۹]
ابن ندیم نام این کتاب را سفرالاسرا ثبت کرده است. از فصول کتاب که ابن ندیم آن را نقل کرده است بر میآید که درباره پیامبران پیشین بحث شده است. مسعودی از آن با عنوان «سفرالاسفار» یا «سفرالاسرار» یاد کرده است. بیرونی در کتاب تحقیق ماللهند مطالبی از آن درباره تناسخ نقل کرده است و با توجه به اینکه مسعودی نیز از «دیصانیه» در این نوشته یاد کرده است میتوان نتیجه گرفت که متن کتاب رازها پیرامون اندیشههای دینی پیشینیان بوده است؛ و برای بررسی تاریخ ادیان میتوان مورد استفاده قرار گیرد.[۱۰]
مانی این کتاب را به نام شاپور ساسانی پرداخته و نوشته است و در آن مطالب مربوط به مبدا و معاد را نوشته است. از درونمایه کتابهای گوناگون که درباره کتاب شاپورگان نوشتهاند برمی آید که این کتاب مشتمل بر مطالبی در شرح زندگی مانی، چگونگی نزول وحی بر او، اصول عقاید، تکوین جهانی و سرانجام آن بوده است. کتاب شاپورگان در سده سوم به زبان فارسی میانه نوشته شده است و از معدود نوشتههای مانی است که به غیر از زبان آرامی نوشته شده است.[۱۱]
یکی از کتابهای پرآوازه مانی که به صورت نقاشی بوده است ارژنگ نام دارد. در زبان پارتی از آن به عنوان «آردهَنگ» یاد شده است و در پارسی «ارتنگ» نیز آمده است. این اثر شامل نقاشیهایی بوده است که به وسیله آن دو جهان روشنی و تاریکی و ساخت جهان کنونی به نمایش درآمده بود. این متن تا سده پنجم هجری وجود داشته است.[۱۲]
شرح نویسندگان غیر مانوی
بنا بر سیریل اورشلیم، دانش اندوخته شده مانی از سفرهای مردی هندی به نام سیتانوس در ۵۰ پس از میلاد سرچشمه گرفتهاست. پس از مرگ سیتانوس، شاگرد او تربینتوس به فلسطین و یهودا («در آنجا شناخته شد و در یهودا محکوم گردید») و بابل رفت. او از نام بوداس استفاده میکرد که میتوانست خود را بودا معرفی کند و رابطهای نیز میان فلسفه خود و بوداییگری بیان نماید. تربیتوس با خود تالیفاتی از سیتانوس آورده بود که پس از مرگش آنها را به مهماندار خود، بیوهای با یک برده به نام کابریسوس هدیه داد که بعدها نام خود را به مانی دگرگون کرد. مانس در پارسی به معنای سخنران است.
گفته میشود مانی آن کتابها را مطالعه نمود که بعد از آن بنمایهای برای دکترین مانی شد.
همچنین در سده چهارم، افرائیم به مانی پرخاش کرد که چرا گذاشته مغلوب «دروغی» از هند شود که دو نیرویی که در برابر یکدیگر هستند را معرفی کند.
مرگ مانی
اطلاعات از دوران آخر زندگی او، فقط محدود به چند روز آخر است.[۱۳]
شاه دستور میدهد مانی را زنجیر کنند. سه زنجیر به دستهایش، سه زنجیر به پاهایش و یکی هم به دور گردنش بسته میشود.[۱۴]
خبر فوت مانی به سرعت در شهر بیت لاباط پخش شد. مردم دسته دسته جمع شدند. بهرام شاه فرمان داد تا مَشعَل فروزانی را در جسدش فرو برند تا مطمئن شود که رهبر مذهبی منفور، واقعاً مرده است. بعد جسد را قطعه قطعه کردند و سر جدا شده را به دروازه بیت لاباط آویختند و باقیمانده جسد را پیروانش در تیسفون به خاک سپردند.[۱۵]
دین مانی پس از مرگ وی
نظر بر این است که پیروان مانی تلاش بسیاری برای مشمول کردن همه آیینهای دینی شناخته شده کردند؛ در نتیجه بسیاری از رسائل ساختگی مسیحی را از جمله: اعمال توماس را حفظ کردند که در غیر این صورت امکان داشت از میان برود. مانی مایل بود که خود را به عنوان «حواری عیسی مسیح» تشریح کند، اما کلیسای ارتدکس او را مرتد خواند.
برخی خردهنوشتههای یک کتاب مانیگرایی به زبان ترکی اویغوری میآورد که در سال ۸۰۳ پس از میلاد خان سلطنت ایغوریان به تورفان میرود و سه دادرس مانیگرا را برای ادای احترام به یک روحانی ارشد مانی در بمبئی میفرستند. یک سرود مانیگرا از سده ۸ میلادی در تورفان نوشته شده در پارسی میانه میآورد که بیشتر خویشاوندان خان دوستدار آیین مانی بودند. بیشتر نوشتههای مانوی که در تورفان پیدا شدهاند، به خط مانوی و به زبانهای ایرانی رایج یعنی پارسی میانه، پارتی و به ویژه سغدی میباشند. این نوشتارها اثبات میکند که سغد (شمال خاور ایران) مرکز بسیار مهم مانیگرایی در آغاز دوران میانی بودهاست و شاید هم که بازرگانان سغدی بودهاند که این آیین را به آسیای مرکزی و چین گسترش دادند.
در آغاز سده دهم میلادی، اویغور امپراتوری نیرومندی را تحت اثر بوداییگری پدید میآورد و برخی از پرستشگاههای مانیگرایان را به صومعههای بودایی تبدیل میکند. با این حال، این حقیقت تاریخی را که اویغوریان مانیگرا بودهاند، نمیتوان انکار کرد. مورّخ تازی (عرب) ابن ندیم میگوید: که اویغورخان همهٔ تلاش خود را برای برجسته کردن آیین مانی در قلمرو پادشاهی آسیای میانه (سامان) کرد. نوشتارهای چینی نیز ثبت کردهاند که روحانیان مانیگرا به چین آمدند و به بارگاه امپراتوری در سال ۸۳۴ میلادی باج پرداختند. فرستادهٔ خاندان سونگ به نام ونگ از پرستشگاههای مانیگرایان در گائوچنگ بازدید کردهاست.
شواهد حاکی از آناند که از محبوبیت مانیگرایان پس از سده ده میلادی در آسیای مرکزی به آهستگی کاسته شد. برخی پژوهشگران یافتهاند که اندیشهٔ مانیگرایان زیرکانه بر باورهای مسیحی تأثیر داشتهاست، در بحث تضاد نیکی و بدی (خیر و شر) و شکل واضح شیطان. سبب این اثر تا حدودی آگوستین هیپو است که پس از مدت کمی که به آیین مانی گرویده بود، به مسیحیت روی آورد و نوشتههای او هنوز هم در میان الهیاتدانان کاتولیک، پرنفوذ و تأثیرگذارند. جالب است که میان مانی و محمد، پیامبر اسلام توازی بر قرار است. مانی ادعا میکرد که جانشین پیغمبرانی چون عیسی و دیگرانی که آموزههایشان موضعاً یا به دست پیروانشان تحریف شده است، میباشد. مانی اظهار پیامبری کرد و همچنین خود را منسوب به فارقلیط میدانست، عنوانی از انجیل به معنای کسی که تسلی میبخشد یا کسی که بر طرف ما میانجیگری میکند که بنابر رسم ارتودکسی خود شخص روحالقدس بدین نام درک میشود و در دیدگاهی دیگر فارقلیط پیامبری است که از پس عیسی میآید و او را تصدیق میکند؛ که این با ادعای مانی بیشتر هماهنگی دارد.
مانی ادعا کرد که: آخرین پیامبر است، و رسالت او را فرشتهای بر او آشکار ساختهاست. محمد، نیز مانند ادعای جانشینی پیامبران به ویژه پیامبر عبری، عیسی را داشت. او نیز ادعا کرد که آموزهها و کتابهای پیامبران پیشین به دست پیروانشان دستکاری و تحریف شدهاست. برای نمونه اینکه مسیحیان باور دارند که عیسی پسر خداست. او همچنین ادعا کرد که واپسین پیامبر موعود بشریت است، همان گونه که مانی گفته بود.
در آغاز قرن بیستم نوشتههای بسیاری از پیروان مانی در پرستشگاههای مانوی (مانستانهای) مدفون در شنزارهای تورفان در چین پیدا شد که بخش بزرگی از آنها در انستیتوی خاورشناسی برلین نگهداری میشوند. بخشهایی از این دستنوشتهها خوانده شدهاست و تلاش برای خواندن بقیه آنها همچنان ادامه دارد. آنها به زبانهای گوناگون و به خط مانوی که از نوآوریهای خود مانی بودهاست، نوشته شدهاند. بیشتر این نوشتهها به زبان فارسی میانه (پهلوی) و پهلوانیگ (پهلوی اشکانی) هستند. برگردانهایی قبطی از مصر و ترجمههایی یونانی نیز از کتابهای مانی بر جای ماندهاست. ماجرای کشف آثار تورفان چنین است که در صحرای گوبی در آسیای مرکزی چندین شهر تمام در نتیجه توفان مخصوصی زیر شن رفته و مردم آن شهرها سرزمین خود را رها کرده و از آنجا رفتند و خانههای ایشان هم چنان در زیر شن ماند. از اواخر قرن نوزدهم میلادی برخی از مسافران متوجه شدند که کاغذ پارههایی گاهی از زیر شنها بیرون میآید و بومیان برخی از آنها را به جای شیشه در و پنجره بکار میبرند و خطوطی بر آن هست. انجمن جغرافیایی سن پطرزبورگ از سال ۱۸۹۳ تا ۱۸۹۵ در آنجا حفریات علمی کرد و سه سال دکتر کلمنتز فرستاده فرهنگستان علوم روسیه دنباله کار را گرفت و سپس چند تن دیگر از دانشمندان روسی در آنجا کار کردند. جایی که در آن حفریات کردند در شمال تورفان یعنی در جایگاه شهریست که سابقا به آن کوشان میگفتند و مردم محلی به آن «خوچو» و مردم چین به آن «کائو چانگ» میگفتند. پس از چندی دولت آلمان دستهای از دانشمندان خود را سه بار پی در پی به آنجا فرستاد. در ۱۹۰۲ هیئتی به ریاست «گرونودل» با اعانه فرهنگستان علوم مونیخ در سال ۱۹۰۴ هیئت دیگری به ریاست «فن لو کوک» به سرپرستی فرهنگستان برلن و در ۱۹۰۵ هیئت سومی به ریاست گرونودل و عضویت فن لو کوک به آنجا رفتند. سرانجام هیئت دیگری از فرانسه به ریاست پول پلیو مامور این کار شد و نتایج مهمتری بدست آمد. از آن جمله در غاری در "تون-هوانگ" یک جایگاه پنهانی کشف کردند و طومارهای خطی بسیار گرانبها در آن جا یافتند که اکنون در کتابخانه پاریس است. در میان اسنادی که بدست آمده تعدادی متون مانوی است که کارل زالمان دانشمند مشهو روسی و "ف. و. ک. مولر دانشمند آلمانی متون زبان دری آن و رادلف عالم روسی و فن لو کوک عالم آلمانی متون ترکی آنها را با رنج فراوان خواندهاند. در میان متنهای ترکی کتابی است درباره اعتراف به گناه در دین مانی که باستان شناس معروف مجار " سر اورل استاین" که بیشتر در هندوستان میزیسته به دست آورده و رادلف و فن لو کوک تدریجا آن را خواندهاند این کتاب به" خواس توانیفت" معروف است. در میان طومارهایی که در توئن هوانگ بدست آوردهاند و مسافران اروپایی نتوانستهاند با خود ببرند و دولت چین آنها را به پکن برده و در کتابخانه مخصوصی که در آنجا ترتیب داده گذارده است طومار بزرگی است که تقریبا کامل است و چیزی از آن از میان نرفته است. شاوان و پلیو دانشمندان فرانسوی پی بردهاند که این طومار یکی از کتابهای مانوی است و تفسیر آنها در مجله آسیایی پاریس منتشر کردهاند. اسناد دیگری به زبان ترکی اویغوری و پارسی باستان و سغدی و چینی است.[۱۶]
در سال ۱۹۶۹ در مصر شمالی یک دستنوشته خطّی کهن یونانی متعلق به ۴۰۰ پس از میلاد پیدا شد و امروزه «نسخه مانی کلن» نامیده میشود چرا که در دانشگاه کلن نگهداری میشود. این نوشته، بازگویی زندگانی مانی و نمو روحانی به همراه آگاهیهایی دربارهٔ آموزههای دینی مانی و دربرگیرنده بخشهایی از انجیل زندهٔ او و نامهٔ او به ادسا میباشد. مانی خود را ناجی و حواری عیسی مسیح معرفی میکرد. در پاپیروس قبطی مانیگری قرن چهارم، مانی به عنوان فارقلیط - روح القدس و عیسای نوین شناخته میشود.
این دین تا سده ۱۴ میلادی زنده بود و سپس پیروان خود را زیر فشارهای گوناگون سیاسی و دینی از دست داد.
پانویس
Religion of History's 100 Most Influential People
Sundermann، MANI.
ابوالقاسم اسماعیل پور، اسطوره آفرینش در آیین مانی، انتشارات کاروان صفحه ۲۳
ابوالقاسم اسماعیل پور، اسطوره آفرینش در آیین مانی، انتشارات کاروان صفحه ۲۹
مهری باقری ادیان ایران باستان
TITUS Texts: Manichaean Reader (arr. by texts): Frame
بررسی منابع و مآخذ تاریخ ایران پیش از اسلام- دکتر محمدباقر وثوقی- انتشارات دانشگاه پیام نور
بررسی منابع و مآخذ تاریخ ایران پیش از اسلام- دکتر محمدباقر وثوقی- انتشارات دانشگاه پیام نور
بررسی منابع و مآخذ تاریخ ایران پیش از اسلام- دکتر محمدباقر وثوقی- انتشارات دانشگاه پیام نور
بررسی منابع و مآخذ تاریخ ایران پیش از اسلام- دکتر محمدباقر وثوقی- انتشارات دانشگاه پیام نور
بررسی منابع و مآخذ تاریخ ایران پیش از اسلام- دکتر محمدباقر وثوقی- انتشارات دانشگاه پیام نور
بررسی منابع و مآخذ تاریخ ایران پیش از اسلام- دکتر محمدباقر وثوقی- انتشارات دانشگاه پیام نور
ویدنگرن، مانی، 53.
ویدنگرن، مانی، 59.
ویدنگرن، مانی، 59-60.
سرچشمه تصوف در ایران، سعید نفیسی، چاپ فروغی،1343، صص 90-
و دیگر سندی اضافه کرده است
دین مانوی آئینی عرفانی و ترکیبی از ادیان مسیحیت ٫ زرتشتی و گنوسی بود که مانی[۱] پسر فاتک همدانی آن را در سدهٔ سوم میلادی در ایرانشهر بنیان گذارد[۲]. در این دین از مسیحیت ایده مسیح منجی وارد شدهاست و از دین زرتشتی یا زروانی اعتقاد دوگانه به نیکی و بدی[۳]. تاثیرپذیری دین مانی از مذهب بودایی نیز بصورت ورود اصل تناسخ به این مذهب مشهود و آشکار است. دین مانی برپایه ثنویت استوار است و همین مورد آنرا مانند دین مندایی در رسته ادیان ایرانی قرار میدهد. در مانویت جنگ میان دو دنیای تاریکی و نور منجر به نابودی ماده و رهایی روح میشود. دنیای مادی در دین مانوی نماد تاریکی و پلیدی است و انسان که موجودی دوگانهاست (روح از دنیای روشنایی و جسم از دنیای تاریکی) میتواند به نیروهای روشنایی برای پیروزی نهایی کمک کند.[۴] این آیین در مدت کوتاهی بر پهنهٔ وسیعی از جهان آن روزگار مانند خاورمیانه، اروپا و مصر و هند و چین و آسیای مرکزی سایه گستراند. و تا سدهٔ دهم میلادی کماکان قدرت عالمگیری خود را حفظ نموده بود. پس از آن اندک اندک از همهگیریاش کاسته شد. عناد موبدان زرتشتی با شخص مانی و آموزههایش و تکفیر پیروان این آیین عرفانی از سوی مسلمانان موجبات انحطاط مانوی گری را در جهان فراهم ساخت. کلیسای کاتولیک نیز گرایش مانویت را الحاد اعلام کرده بود. با اینحال مانویان همبستگی خود را تا مدتها حفظ نموده و به دین خود معتقد ماندند[۵].
در آیین مانوی انسان دارای دو بعد خدایی و منور و اهریمنی و تاریک است که حاصل امتزاج نور و ظلمت در دوران آفرینش میباشد. انسان باید به روح خود که همان ذرات نور دربند است توجه نشان داده و جسم و دنیا و مافیها را به بوته فراموشی بسپارد. توجه به آنچه به روح بازمیگردد مانند میل به هنر و شکوفایی استعدادها و ذوقها و نیز محبت و برادری نوعی عبادت تلقی میشد. اعتقاد مانویان بر این بود که در پایان جهان در نبرد بزرگ بین نور و ظلمت روح بر ماده و نور بر ظلمت و خیر بر شر پیروز میشود و ارواح در بند که انوار خدایی هستند از زندان جسم و جهان آزاد شده و به سوی سرزمین روشنایی باز میگردند. اگرچه امروزه مانویان از صحنه روزگار کنار رفتهاند و سدههاست که این دین دیگر پیروانی ندارد اما تاثیرات غیر قابل انکار آن را در عرفان اسلامی و مسیحی میتوان بازیافت[۶].
علاقه مانویان به نوشتن آثار خود همراه با خلاقیت هنری موجب گسترش فنون کتابآرایی, نقاشی، موسیقی و خوشنویسی گردید. پیروان دین مانی که دیناور نامیده میشدند در نشر عقاید و خلاقیتهای ادبی و شاعرانه خود بسیار کوشا بودند و همین باعث بوجود آمدن ادبیات و خط مانوی شد که عمدتاً به زبانهای سریانی, پارسی میانه, پهلوی اشکانی, سغدی, قبطی, ترکی اویغوری و چینی بود. آثار مانویان معمولاً بر روی چرم یا پاپیروس نوشته میشد و نوشتهها با رنگ و شکل و طرح تزئین میشدند. مانی را بدلیل نگاشتن کتاب ارژنگ که سرتاسر نقاشی بود پیامبر نقاش نیز خواندهاند[۷].
دین مانوی احتمالاً در فاصله قرون سیزدهم تا هفدهم میلادی در جنوب چین برای همیشه از میان رفت. نزدیکترین دین زنده جهان به مانویت آیین مندایی است که صابئین استان خوزستان بدان معتقد میباشند.
منبع شناسی
آموزه ها و آثار مانی، فعالیت ها و کتاب های پروان و شاگردان او، نیز نوشته های انتقادی مخالفان مانی و پیروان ادیان دیگر، هر یک سهم بسزایی در ارائه تصویری روشن و کامل از مانی بر عهده دارند.[۸]
آثار مانی
مجموعه آثار دینی مانوی که خود مانی نوشته، هفت کتاب به گویش مادری یعنی آرامی شرقی است. عقیده بر این است که بخشی از این آثار توسط روحی که مانی آن را «توم» یعنی «همزاده» می نامید، به او وحی شده است. از اصل آرامی این آثار، حتی یک سطر، در تورفان محفوظ نمانده است، اما ترجمه بسیاری از آنها در دستنویس های ایرانی به گونه ای باقیمانده است که در بیشتر موراد نمی توان مشخص کرد که هر قطعه از کدام کتاب است. نام این هفت کتاب، انجیل زنده (انجیل بزرگ)، گنج زندگان، اسرار، غولان، رساله ها و نامه ها، فراقماطیا و مزامیر و اوراد است[۹].
انجیل
نخستین اثر به نام انجیل، نزد ایرانیان با عنوان اِوینگلیون و با صفت «بزرگ» یا «زنده» همراه است. این کتاب به تعداد الفبای سریانی به 22 بخش تقسیم شده است. در کتاب الفرست ابن ندیم از آن ذکری نشده است. به گفته بیرونی، هر فصلی از آن با یکی از حروف ابجد شروع می شده است. یعقوبی تعداد انجیل ها را 12 ذکر کرده که احتمالاً اشتباه و به جای 22 است. مقدمه و بخش کوتاهی از فصل اول (الف) این انجیل به فارسی میانه منتشر شده است. در این متن، کتاب «اِوینگلیون زنده چشم و گوش» نامیده شده است.، شاید به این سبب که بخشی از آن دربردارنده اندرزهایی برای مراقبت کردن از حواس بوده است. نام انجیل در یک قطعه دیگر به فارسی میانه نیز آمده است. متن در بردارنده نقل قول های کوتاهی از نامه های مختلف مانی و دیگر آثار او مانند «گنج زندگان» است. این قطعه آسیب فراوان دیده است.[۱۰]
گنج زندگان
تا کنون هیچ متنی از این اثر به زبان های ایرانی شناخته نشده است. عنوان اصلی این کتاب در یک متن سغدی (به نقل از متنی به فارسی میانه) «سمیتیها»[پانوشت ۱] آمده است. در منابع گوناگون از جمله متون قبطی و چینی و عربی و فارسی، ترجمه این عنوان ذکر گردیده است. ابن ندیم در الفهرست، این کتاب را سِفرالاحیاء، بیرونی در آثارالباقیه و ماللهند و یعقوبی در تاریخ خود، کنزالاحیاء نامیده اند. بیرونی در ماللهند، مطلبی از این کتاب را، درباره جنسیت فرشتگان، نقل کرده است و یعقوبی آورده است: مانی در این کتاب به توصیف آنچه از پاکی نور و آنچه از فساد تاریکی در روح وجود دارد، می پردازد و کارهای پست را به تاریکی نسبت می دهد.[۱۱]
اسرار
این نام تا کنون در هیچ متنی دیده نشده است، اما ترجمه های چینی اثر نشان می دهد که این کتاب در فارسی میانه غربی «رازان» (جمع راز) نام داشته است. ابن ندیم در الفهرست نام کتاب را سِفرالاسرار آورده و عنوان 18 فصل آن را ذکر کرده است، اما این مطلب هیچ کمکی به شناسایی قطعات ایرانی نمیکند. یعقوبی در تاریخ خود، گفته است که مانی در سفرالاسرار به آیات انبیاء طعنه زده است. بیرونی در فهرست کتب محمد بن زکریاء رازی می گوید که به مطالعه سفرالاسرار علاقهمند شده و مدت چهل و اندی سال در آرزوی بدست آوردن آن بوده و وقتی آن را به دست آورده، دربردارنده هذیانِ بَحت (خالص) و هجرِ (پریشانگویی) محض یافته است.[۱۲]
غولان
ابن ندیم در الفهرست آن را سِفرالجبابره ذکر کرده است . این اثر در پارتی کوان (kawān) نامیده شده است. کَو (kaw) بازمانده کوی (-kauui) اوستایی و کی (kay) فارسی میانه است که یکی از معانی اصلی آن «جنجگوی ایرانی غیرزرتشتی» بوده که سپس با معنی «جبار» به کار رفته است. قطعاتی از این اثر به زبان های فارسی میانه و سغدی به دست آمده است. کوان بر اساس کتاب اول «اخنوخ» (ادریس) است. کتاب اول اخنوخ در سده دوم مپیش از میلاد نوشته شده است. روایت کامل از کتاب اول اخنوخ تنها به زبان حبشی باقیمانده است و از این رو به کتاب مانی، کتاب اول اخنوخ نیز می گفته اند. مانی از ترجمه سریانی کتاب اخنوخ که اکنون وجود ندارد، استفاده کرده است. اصل کتاب بعدها به شش (یا هفت) زبان ترجمه شده و قطعات یا اقتباس هایی از روایات یونانی، لاتینی، پارتی، فارسی میانه، سغدی و قبطی آن به دست آمده است. این کتاب درباره فرشتگانی است که هبوط کردند و توسط مانی به دیوانی تغییر شکل یافتند که در هنگام ایجاد جهان در آسمان ها زندانی شدند و بعد شورش کردند و چهار فرشته بزرگ آنان را دوباره دستگیر کردند، اما دویست تن از آنان گریختند و به زمین آمدند. پیروان مانی که کوان را به فارسی میانه ترجمه کردند، بسیاری از نام های ایرانی مانند سام، نریمان، گشتاسب، زریل (زریر)، خدوس (هوتوس) همسر گشتاسب و در یک روایت سغدی، آراین ویژن (ایرانویج) را جایگزین نام های سامی کردند. در این واقع روش کار آن بوده که اصطلاحات و حتی نام های ایزدان ماه ها و اسم های اساطیری را به زبان های دیگر ترجمه می کردند تا برای گویندگان آن زبان ها ناآشنا نباشد.[۱۳]
رسالهها و نامهها
نامه هایی است که مانی در زمان ها و مکان های مختلف به رهبران جوامع مانوی نوشته است. این مجموعه در فارسی میانه «دیوان» (dĩwān جمع dĩb به معنی نوشته و نامه) نامیده شده و همین عنوان در یک سند مانوی به زبان چینی، از فارسی میانه وام گرفته شده است. اصل این نامه ها به زبان اصلی یا به صورت ترجمه به یکی از زبان های ایرانی، باقی نمانده است ولی بعضی از آن نقل قول های کوتاهی، که صورت اندرز و سخنان حکیمانه دارد، در برخی از متون فارسی میانه و سغدی مانوی، آمده است.[۱۴] ابن ندیم در الفهرست، فهرستی از عناوین 77 نامه را آورده که عنوان تعدادی از آنها به این قرار است:
رسالة الاصلین یا رسال دوبن: ظاهراً رساله ای درباره دو اصل نیکی و بدی بوده که در فارسی میانه «دو بن» (dō bun) نامیده شده است.[۱۵]
رسالة هند العظیمه یا رساله بزرگ هند: از این رساله در نوشته های تورفان جمله هایی باقیمانده است.[۱۶]
رسالة ارمینیه یا رساله ارمنستان :
در متنی سغدی از تورفان از rmyb frwrtyy (رساله ارمنستان) نقل قول هایی شده است.[۱۷]
رسالة وحمن فی خاتم الفم یا رساله وحمن در مُهر دهان: در میان نوشته های تورفان به فارسی میانه frwrdg y mwhr و به پارتی mwhrdybyy و به سغدی mwhr dyβyy به معنی «نامه مُهر» آمده است.[۱۸]
رسالة کلمات العشر یا رساله سخنان دهگانه (فرایض دهگانه).[۱۹]
رسالة حطا یا رساله حطا: در قطعه ای از تورفان به زبان فارسی میانه، نقل قول هایی از این رساله آمده است.[۲۰]
فراقماطیا
ابن ندیم نام این کتاب را همین گونه نقل کرده است. اصل این واژه یونانی است که به سریانی وارد شده است. پراگماتیا در یونانی به معنی کار و پیشه است که سپس در معنی «رساله» به کار رفته است. ظاهراً این کتاب دستورهای دینی مانی، نیز رسائل عملی و تاریخی مانوی را در بر داشته است. نام این اثر در متون قبطی و چینی آمده ولی نشانه ای از آن در متون مانوی ایرانی دیده نشده است.[۲۱]
اوراد و مزامیر
مجموعه ای از آثار دعایی مانی است که شامل دو زبور منظوم نیز هست. هیچ یکی از دعاها به فارسی میانه شناسایی نشده است، اما یک متن سغدی نشان می دهد که متن منظوم مفصلی به نام «آفرین بزرگان»[پانوشت ۲] توسط مانی تصنیف شده است. بسیاری از قطعات این متن به پارتی، فارسی میانه و سغدی در دست است. این زبور دربردارنده دعاهایی خطاب به پدر بزرگی و ایزدان آفرینش سوم است که امور جهان کنونی را بر عهده دارند. عبارت معینی در این زبور تکرار شده است. زبر دیگر «آفرین تقدیس»[پانوشت ۳] نام دارد، چه هر یک از دعاها با واژه قادوش [پانوشت ۴] آغاز می شود. ساختمان این زبور نیز مانند زبور نخستین است.[۲۲]
ارژنگ
از کتاب هایی که به مانی نسبت داده شده، ارژنگ، مجموعه ای از نقاشی ها است که مانی به وسیله آن آفرینش را آنگونه که تصور می کرده، به ویژه جهان روشنی و تاریکی را، به تصویر کشیده و بر آن شرح نوشته است. این مجموعه به زبان پارتی آردهنگ[پانوشت ۵] و به فارسی «ارتنگ»، «ارثنگ» و «ارژنگ» نامیده شده است. این اثر به یونانی «ایقون»، در قبطی «ایقونس» و در کتب مانوی چینی «تصویر دو اصل بزرگ» نامیده شده است. از این کتاب در قرن پنجم (یعنی دوران غزنویان و سلجوقیان) نسخه ای در غزنه وجود داشته و ابولمعالی در کتاب فارسی خود «بیان الادیان» از آن نام برده است. از آردهنگ اثری به جا نمانده ولی قطعاتی از یک تفسیر پارتی به نام «توضیح آردهنگ»[پانوشت ۶] از تورفان به دست آمده است که داستان های تمثیلی بسیاری دارد.[۲۳]
آثار غیر مانوی
آثار عربی
آثار یونانی و لاتین
آثار پهلوی
در ادبیات پهلوی، اثر جدلی معروفی به نام شکند گمانیک وزار از مردان فرخ پسر هرمزدداد، احتمالاً از سده نهم میلادی در دست است. مولف خود این نام را به معنی «گزارش گمانشکن» یا شرح از میانبرنده شک و تردید است، بر کتاب نهاده است. او سبب تالیف کتاب را چنین ذکر کرده است که دز زمان وی ادیان و فرقه های گوناگوی پیدا شدند و او از همان کودکی مشتاقانه در جستجوی حقیقت بود، برای یافتن آن به سرزمین های گوناگون سفر کرد و سرانجام مطالب کتاب خود را گردآورد و مدون ساخت تا در دفع شبهه نوآموزان در برابر معارضان به کار آید.[۲۴]
مردان فرخ از آثار دانشمندان زرتشتی همعصر خود مانند آذرباد یاوندان و روشن پسر آذرفرنبغ فرخزادان و به ویژه از کتاب دینکر استفاده کرده است، تا آنجا که فصل 239 (الف) کتاب سوم دینکرد عیناً قصل نهم شکند گمانیک وزار را تشکیل می دهد. نویسنده اشاره می کند که نمی خواسته است دین زرتشتی را به گونه ای موروثی بپذیرد، بلکه بر آن بوده است که با استدلال و منطق بدان بگرود و در این راه به آثار نویسندگان دست یافته و از فریب فرقه های دیگر، به ویژه مانویان رها گشته است. متن پهلوی کتاب از میان رفته و امروز تحریر پازند و ترجمه سنسکریت آن در دست است. مطالب کتاب را می توان به دو بخش عمده تقسیم کرد. فصل های 2 تا 10 درباره اصول اعتقادات زرتشتی است و فصل های پایاینی (11 تا 16) که جنبه جدلی دارد، در رد دین های مختلف است: اسلام (فصل های 11 و 12)، یهودی (فصل های 13 و 14)، مسیحی (فصل 15) و مانوی (فصل 16) است و این فصل آخر، به سبب افتادگی دستنویس ناقص مانده است. وجود واژه ها و اصطلاحات مانوی در این فصل کتاب نشان از آن دارد که متن پهلوی گم شده می باید از اسناد مانوی، به طور مستقیم، استفاده کرده باشد.[۲۵]
در کتاب سوم دینکرد، حدود یک سال پس از مرگ مانی، آذرباد مارسپندان، موبدان موبد شاپور دوم (309-379 میلادی) به رد نظرات مانی (که دو یا سه تای آن جعلی است) پرداخته و اختلاف نظرهای مانوی و زرتشتی را برشمرده است.[۲۶]
آثار چینی
آثار سریانی
آثار پارتی
آثار قبطی
دستنویس های قبطی بسیاری در سال 1930 میلادی در مصر کشف شد. از طریق این متون، آگاهی درباره مانی و مانویت افزایش یافت. متون قبطی روشنایی بیشتری بر بسیاری از سنن مربوط به زندگی و مرگ مانی افکند. از میان این دست نویس ها، سه کتاب مواعظ، کفالایا و مزامیر منتشر شده است.[۲۷]
مواعظ
بخش های اول و دوم این اثر مربوط به اواخر سده سوم، بخش سوم حدود سال 300 میلادی و بخش چهارم بدون تاریخ است. کتاب شامل مرثیه ای در مرگ مانی، آثار بازمانده از او، پایان زندگی مانی، مرگ شاپور، آخرین سفر او، آمادگی مانی برای مرگ و ورود به سرزمین روشنی، سوگواری پیروان مانی در مرگ او، اخبار مرگ مانی، مراسم تدفین و نیز مطالبی درباره سیسینوس، جانشین مانی و آفرینش و پایان جهان است.[۲۸]
کفالایا
شامل اسناد باارزش مانوی مربوط به سده چهارم میلادی است. کتاب ظاهراً از زندگی نامه خود او اقتباس شده است.[۲۹]
مزامیر
مزامیر مانوی متعلق به سده چهارم میلادی هستند و همه بجز مزامیر توماس ویژگی مشترکی دارند و آن این است که با یک دعا پایان می یابند. هر زبور در ستایش عیسی، مانی، گزیدگان و مانویانی است که احتمالاً از شهدا بوده اند. بدین ترتیب نام مانی تقریباً در تمام مزامیر آمده است. بعضی از آنها جزئیات شاعرانه ای درباره خصوصیات مانی به دست می دهند. زبور شمار CCXXVI درباره بردباری مانی و شرح حضور مانی در برابر شاه، مرگ مانی و مثله شدنش می پردازد. در همین زبور فهرست کتاب های مانی به شکل نمادین خاصی معرفی شده است. نوشته ها با اجزای سازنده دارویی قوی مقایسه شده اند. خود مانی پزشک بزرگ نامیده شده و کتاب هایش اجزای نوشدارو است که درمانبخش همه دردها و رنجها است.[۳۰]
پیشینه
حدود سیاسی کشور ایران در زمان ظهور مانی در دوره فرمانروایی شاپور یکم.
این آیین در ایران دوران ساسانیان مخصوصا در دوره شاپور یکم و پس از آن پادشاهی یکساله هرمز گسترش فراوانی داشتهاست. مانی پیش از پادشاهی شاپور یکم در زمان اردشیر بابکان ایران را ترک و به چین و هندوستان سفر کرده بود.[۳۱] از آنجا به ایران بازگشته و در راه بازگشت ضمن تبلیغ آیین خود به جندی شاپور نزد شاپور یکم رفته و دین خود را بر او عرضه نمود. با وجود مخالفت روحانیان زرتشتی مانی موفق میشود از شاپور برای گسترش ایدئولوژی جدید خود اجازه تبلیغ بگیرد. او کتابی بنام شاپورگان را نیز تالیف کرده و به شاپور تقدیم نمود.[۳۲] در دوره هرمز یکم شاه ساسانی که ظاهراً بر کیش مانوی بود گسترش دین با مشکلی مواجه نشد اما تحریکات کرتیر موجب شد که بهرام یکم ساسانی فرمان کشتن و دارآویختن مانی را در جندی شاپور صادر کند.[۳۳] بدنبال این حادثه و مهاجرت مانویان از ایران به سوی چین و روم و ممالک دوردست شاهنشاهی ساسانی دین مانوی وارد مرحلهٔ جدیدی شد. مانویت که از جمله فرقههای عرفانی گنوستیک است و به فروتنی و سیر عرفانی گرایش دارد به مدت هشتاد سال دین رسمی دولت اویغورستان در چین بود. دین مانی تا پایان سال ۲۷۳ میلادی در سرتاسر ایران منتشر شد و پس از آن با سرعت بیشتری سایر سرزمینهای متمدن آن زمان را نیز در برگرفت. از آنجا که مانی خود را فارقلیط بشارت داده شده مینامید، آیینش هرجا که میرسید بسرعت بر اساس زبان و فرهنگ و اساطیر آن منطقه درمیآمد و به گونهای بومی میشد. همین ویژگی از عوامل اساسی پیشرفت و گسترش آن بود.[۳۴] خود مانی این مهم را به زبان پارسی میانه به اینصورت بیان کردهاست:
den ig man wizid az abarigan den i peshinigan pad dah xir fray ud wihtar ast...den i ahenagan pad yak shahr ud yak izwan bud.den i man ad ku pad harw shahr ud wisp izwan paydag bawad ud pad shahran duran keshihed
ترجمهٔ فارسی امروزی:
دینی که من گزیدم از دیگر دین پیشینیان به ده چیز برتر و بهتر باشد... دین پیشینیان به یک شهر و یک زبان بود. پس دین من چنان است که به هر شهر و همه زبانها پیدا خواهد بود و به کشورهای دور آموخته خواهد شد.
آغاز این آیین به میانرودان باز میگردد و در نزدیکی مداین پدر مانی فاتک که پیرو مذهب مندایی یا فرق گنوسی الخسائیه بود راه جدیدی در پیش گرفت و قناعتگری ویژهای پیشه کرد.[۳۵] خود مانی بواسطهٔ الهامی که بیان داشته بود از فرشتهای بنام توم یا همان همزاد دریافت کرده از خوردن گوشت و شراب و معاشقه با زنان پرهیز کرده و راه سفر هندوستان پیشه ساخت. مانی که در محیطی -از نظر عقاید بومی در تضاد، پرورش یافته بود باورهای مختلف ادیان رایج در آن منطقه را جذب نمود و درپی سفر به هندوستان تناسخ را نیز بدان افزود.[۳۶] نزدیکی دین مانوی با دین مندایی و مسیحی و زرتشتی و بودایی و نیز فرقههای گنوسی موید این نکته میباشد.[۳۷]
گسترش پیروان
نقشه نمایانگر نفود آیین مانی در سدههای سوم تا پنجم بعد از مسیح
نگارهٔ هرمز یکم ساسانی که در دوران فرمانروایی یک ساله وی مانویان در آرامش بودند.
مانویان برای گسترش آیین خود شیوه خاصی را اتخاذ کردند و آن این بود که در هر منطقهٔ جغرافیایی که نفوذ میکردند نام خدا و ایزدان و اهریمنان اصلی دین را با حفظ ویژگیها به نام اساطیر و شخصیتها و قهرمانان آن منطقه در میآوردند. اینگونه بود که پیروان جدید با این دین احساس بیگانگی نداشتند.[۳۸] نیز از آنجا که اسطورههای مانوی از ترکیب اساطیر ایرانی, عقاید گنوسی و اساطیر بابلی و هندی و سامی بویژه مسیحی الهام ترکیب شده بود در سطح وسیعی که زرتشتیان و مسیحیان و بوداییان حضور داشتند این دین براحتی جای خود را در آن میان اهالی باز مینمود.[۳۹]
در ایران پس از کشته شدن مانی بیشتر پیروان این دین که مرکز اصلی شان خوزستان و بابل بود به سوی شرق ایران رهسپار گشتند. در مصر با وجود پیشینه اختلافات مذهبی میان مسیحیان و مهرپرستان و سایر ادیان و فرقهها مانویت به گونهای فزاینده راه رشد و ترقی را پیمود.[۴۰]
در غرب نفوذ مانویگری رنگ و بوی مسیحی به خود گرفت و با وجود اینکه مانی خود را فارقلیط مسیح معرفی کردهبود حجم زیادی از آثار مانوی غرب به ستایش عیسی مسیح پرداخته شد. نام عیسی وارد ایزدان مانوی غرب شد.[۴۱] و در بسیاری کتب آموزههای عیسی وارد گردید. بعدها فرقههای متعددی از مانویان غرب راه خود را ادامه دادند و همین علاقه به عیسی باعث شد که تا مدتها آنان را در فرقههای مسیحی بشمار آورند.[۴۲] بخشی از میراث مانویان غرب نیز تحت تاثیر فرقههای گنوسی و تعمیدی اردن قرار داشت. در ایتالیا این مذهب از طریق مهاجران اهل شمال آفریقا به شهرهایی مانند ناپل, جنوا و رم نفوذ کرد. در خلال سالهای ۳۷۲ تا ۵۲۴ از حضور این آیین در رم گزارشهایی دردست است و در همین دوران مانویت به اسپانیا نیز کشیده شد. برخی از پادشاهان سلسله واندال مانند گایسریک و هونریک مانویانی معتقد بودهاند.[۴۳]
در منطقه غرب چین و ختن که عمدتاً اقوام ایرانی تبار مانند سکاها و سغدیها میزیستند مانوی گری به اندازهای رشد کرد که حتی میان مهاجمان بعدی آن منطقه که ترکهای اویغوری بودند نیز به اندازهای گسترش یافت که نزدیک به یک قرن دین رسمی حکومت اویغوری چین شد. این اتفاق زمانی افتاد که خاقان تنگ لی – مئویو (۷۵۹-۷۸۰) بر با فتح سرزمینهای مجاور با این اندیشه نو آشنا شده بود. در کتیبهای بنام قرابلقاسون دربارهٔ پذیرش دین مانی از سوی ترکان اویغور آمده:
«کشوری با عادات وحشیانه که بوی خون از آن برمیخاست، به سرزمینی مبدل شد که مردمان آن به طبخ با سبزیجات روی آوردند، کشوری که در آن کشت و کشتار امری عادی بود، مردم به نیکوکاری ترغیب میشدند».[۴۴]
با وجود اینکه مانی زمانی را در هندوستان گذرانده بود اطلاعی از نفوذ مانوی گری در هندوستان دردست نیست.
زوال کیش مانوی
چهرهٔ بهرام یکم، که فرمان قتل مانی و کشتار مانویان را صادر کرد.
مانی که در دوران فرمانروایی شاپور یکم ظهور کرده بود در پیشگاه وی حاضر شد و با ارائهٔ کتاب دینی خود به زبان پارسی بنام شاپورگان از وی اجازهٔ تبلیغ گرفت.[۴۵] خود مانی در کفالایا بیان میکند زمانی که در هندوستان بود خبر درگذشت اردشیر بابکان را شنیده و به سرعت بسوی ایران آمده تا دین خود را بر شاپوریکم عرضه دارد. در دورهٔ یکساله پادشاهی هرمز یکم که جانشین شاپور ساسانی بود نیز مخالفتی با وی نشد ولی در دورهٔ بهرام یکم به دلیل مخالفت شدید روحانیون زردشتی، تحت تعقیب قرار گرفته کشته شد و پیروانش نیز اسیر پیگرد و ایذاء گشتند.[۴۶]
شرایط دین مانوی در روم مسیحی نیز مانند ایران پس از شاپور بود. در سال ۲۹۷ میلادی یعنی دو دهه پس از اعدام مانی دیوکلسین امپراتور روم دربارهٔ گسترش این آیین در مناطق مدیترانهای امپراتوری هشدار داده بود.[۴۷] کلیسای روم حکم الحاد و تکفیر مانویان را صادر کرد و پیروان آن بشدت تحت فشار قرار گرفتند.سنت آگوستین قدیس که از بزرگترین متکلمان مسیحی بشمار میرود دورهای را بعنوان پیرو مانی گذرانده بود و پس از بازگشت به مسیحیت در کتاب اعترافات خود حملات تندی به مانویان بروز داد.[۴۸]
در دورهٔ اسلامی نیز این مخالفتها وجود داشت و با روی کار آمدن عباسیان شدیدتر شد.[۴۹] مهدی خلیفه عباسی به فرزندش هادی سفارش میکند نسل زنادقه و مانویان را از جهان براندازد، یا مثلاً خلفای عباسی برای پیداکردن مانویان روش خاصی داشتند. بدینگونه که آنها را وادار میکردند که مرغی را سر ببرند و ازآنجا که آزار جانداران در آئین مانی روا نیست آنان با سرباز زدن از این فرمان ماهیت مانوی خود را آشکار نموده و کشته میشدند.[۵۰] بهرحال بنظر میرسد آیین مانی تا سدههای هفدهم یا هجدهم نیز دوام آورده باشد. به ویژه اینکه در چین معبدی نسبتاً جدید کشف شده که بر روی آن نوشته شدهاست: «بنام پدر روشنایی» و این نامی نیست که در آیینی دیگر بجز مانوی بکار رفته باشد.[۵۱]
در مناطق غربی چین با وجود اینکه دین مانوی میان اویغورها پذیرفته شده بود و خاقانهای اویغور آن را بعنوان دین رسمی دربار شناخته بودند اما پس از شکست ایغورها از قرقیزها دین مانوی مطرود و پس از مدتی جای خود را به اسلام سپرد. هرچند شواهدی از حیات دراز مدت این آیین در آن منطقه و البته در اختفا باقیماندهاست.[۵۲]
اساطیر و ایزدان مانوی
نگارگری مانوی بدست آمده از خوچوی چین
دین مانوی آنگونه که خواست مانی بوده در هر منطقه با باورها و اساطیر بومی تلفیق میشد.[۵۳]. به نحوی که نام ایزدان و اساطیر این دین در متون سریانی با متون فارسی میانه متفاوت است که بیشتر رنگ و بوی ایرانی دارد. متون قبطی و رومی نیز تا حد زیادی تحت نفوذ عقاید مسیحی است و پاپیروسهای مصر نیز این نکته را بخوبی اثبات میکند.[۵۴] اما اسطوره آفرینش با وجود تفاوتهای نامها و جایها یکی است و بیشتر برپایه ثنویت ایرانی و تفکیک کاملاً قلمرو روشنی و تاریکی که ریشه در عقاید زروانی دارد بنا شدهاست.[۵۵] در طرح اساطیر دینی آفریننده از سنتهای هندی نیز مشخصا بهره بردهاست. دوران آفرینش و سرنوشت جهان به چهار دورهٔ جدایی نور و ظلمت، آفرینش نخستین، آفرینش دوم، آفرینش سوم و پایان جهان و شکست تاریکی تقسیم میشود.[۵۶]
دوران جدایی کامل نور و ظلمت
در آیین مانی آمده که در آغاز جهان بر دو بخش بود که خوبی و نور در بالا بود و از سه جهت شمال و شرق و غرب نامحدود و تاریکی و بدی در زیر بود و از سمت جنوب و شرق و غرب نامحدودی داشت.[۵۷] جهان نور جهان شادی و پاکی و جای خدای آسمانی یا «زروان» بود و در زیر که محلی کثیف و پلیدش خوانده بود خدای تاریکی بسر میبرد.[۵۸] زروان یا پدر روشنایی در اوج خرد و شادی بود و سرزمین تاریکی قلمرو فرمانروایی جاهل و کودن بود و هیچ چیز از آفرینش خدایی نیز نمیدانست. میان نور و ظلمت جنگی در گرفت که در نهایت اهریمن پیروز شد و نور و روح به اسارت تاریکی و ظلمت و جسم رفتند. مانی بر این باور بود که این اسارت همچنان باقیماندهاست.[۵۹]
آفرینش نخست و نبرد میان جهان بدی و روشنایی
در اسطورههای مانوی، روشنایی و تاریکی هر دو ازلی و قدیم بوده و پیش از آفرینش وجود داشتهاند و از هم جدا بودهاند.[۶۰] اما نور از جایگاه اصلی خود به سرای جسمانی و تاریکی جهان مادی سقوط میکند. زمانی شهریار تاریکی به مرز دیار روشنی آمده و با دیدن فروزههای نور به وجد آمده دچار حسد و رشک شد و بنا را بر فتح دیار روشنایی گذارد.[۶۱] زمانی که شهریار تاریکی که بصورت بیکرانه در جنوب سرزمین روشنایی قرار داشت به جهان نورانی چشم طمع دوخت٬ شهریار روشنایی یا همان زروان٬ مادر زندگی را پدید آورد و از او انسان نخستین یعنی هرمزدبغ را آفرید تا رهبر سپاه روشنی برابر تاریکی باشد[۶۲]. هرمزدبغ نیز از وجود خود پنج فرزند ساطع کرد که همان امهرسپندان باشند. در نبردی که میان هرمزدبغ و خدای تاریکی صورت گرفت او شکست خورد و به اسارت تاریکی رفت و مدهوش بر روی خاک افتاد. اینگونه بود که ظلمت رگههای نور را یافت و جهان تاریک جسمانی دارای فروزههای نور که ناشی از وجود هرمزدبغ و امهرسپندان است، شد[۶۳]. امهرسپندان به کمک نریسه ایزد و ایزد بانو دوست روشنان او را از جهان تاریکی رها کردند و او به دیار پدر خود٬ زروان بازگشت. او نیای تمام انسانها محسوب می شود. [۶۴]. هرمزدبغ در دین مانی نماد ازلی روح در اسارت ماده می باشد و در ادبیات مانوی نماد انسان دربند جهان خاکی است.
آفرینش دوم و تلاش برای رهایی هرمزدبغ
با به اسارت رفتن هرمزدبغ و پارههای نور بگفتهٔ مانی لازم بود که ایزد یا ایزدانی این دو را از هم جدا نمایند. ایزدانی به رهبری مهرایزد برای نجات هرمزدبغ روانه سرزمین تاریکی شدند.[۶۵] مهرایزد پس از نبردی سنگین هرمزدبغ را از اسارت رهانده و جهانی با پیکرهٔ دیوان شکست خورده در سرزمین ظلمت فراهم آورد و به امید رهایی از جهان مادی نشست. هرمزدبغ همان کیومرث اساطیری ایران است. انسان دور افتاده از سرزمین نور همیشه در غصه و مویهٔ جهان نورانی و زادگاه و خاستگاه اصلی خویش است که درد هجران داشته و همیشه را در آرزوی وصال میگذراند. هرمزدبغ در نهایت رهایی یافت اما ذرات نورانی امهرسپندان بوسیله نیروهای اهریمنی بلعیده شدند.[۶۶] آرزوی مانویان جدایی کامل نور از سرزمین ظلمت است که انسان گرفتار آن است. برای رهایی دادن هرمزدبغ و امهراسپندان مهرایزد به سوی سرزمین تاریکی میتازد و دیوان را از پیش رو برمیدارد و هرمزدبغ را نجات داده و از تن دیوان تارومار شده چهارستون جهان امروزی را خلق میکند. با اینکه او موفق بود اما پارههای نور امهرسپندان در تن دیوانی که آنها را بلعیده بودند باقیماند و در این دوره بود که نور و ظلمت در جهان مادی امروزی با هم ترکیب شدند.[۶۷]
آفرینش سوم و خلق انسان و رهایی پارههای نور
در متون مانوی آمده که برای رهایی بخشیدن به این انوار اسیر شده دو ایزد دیگر بنامهای نریسه ایزد و دوشیزه روشنی مامور اینکار شدند که نر و ماده بوده و ظاهری اغواگر داشتند.[۶۸] آنها موفق شدند که از طریق تهییج دیوان نر و ماده ذرات نور را از تنشان خارج کنند اما برخی از این ذرات نور بر زمین ریخته و جهان جسمانی امروزی شکل گرفت که علاوه بر اهریمنی بودن جنبههای نورانی نیز دارد. اهریمن که آرزوی داشتن فرزندانی مانند نریسه ایزد را داشت از این پارههای فروزنده نور دو انسان بنامهای گهمرد و مردیانه آفرید.[۶۹] گهمرد دارای گرایشهای نورانی بود و مردیانه اسیر شهوات. گهمرد از آمیزش با مردیانه پرهیز کرد تا اینکه در نهایت اغوا شد و از آمیزش آن دو شیث بوجود آمد. سپس عیسای درخشان از جهان نورانی به نزد گهمرد آمد و او را مصمم کرد که از درخت زندگی بخورد. گهمرد از آن درخت خورد و بهوش آمده و حقیقت خود را باز یافت و بدنبال عیسای درخشان راهی دیار روشنایی گردید. و شیث که پارههای نور را در روح خود و آفرینش اهریمنی تاریک را در جسم خود دارد در جهان باقی میماند و به تولید نسل میپردازد.[۷۰]
اسطوره پایان جهان
دوران اسارت پارههای نور در جهان جسمانی تا پایان جهان بطول میانجامد. در پایان جهان اهریمن تلاش میکند این نورها را برای همیشه در اسارت نگاه دارد. در آن دوره نبردی بین نیروهای خدایی و تاریکی درمیگیرد و سرانجام پارههای نور بدست نریسه ایزد, عیسای درخشان و بهمن بزرگ آزاد میشوند و از طریق ستون روشنی به بهشت نو منتقل میگردند.[۷۱] بدنبال آن پدیده آتش بزرگ رخ میدهد که چهارصدوشصتوهشت سال بطول میانجامد و تمام موجودات اهریمنی و گناهکاران در آن فنا میشوند. در پایان نیز گودالی به بزرگی دنیا ایجاد میشود و اهریمن به درون آن سقوط میکند و سنگی به بزرگی تمام دنیا بر در آن میگذارند و بدین گونه دوران وجود تاریکی به پایان میرسد.[۷۲] به دنبال آن پارههای نور محبوس رها شده همگی پیکره ایزدی که نامش واپسین ایزد است را به خود میگیرند و به سوی بهشت نو رفته و از آنجا راهی بهشت روشنی که قلمرو شهریاری پدر روشنایی است رهسپار میگردند و بدین ترتیب روند جدایی همیشگی نور و ظلمت کامل میشود.[۷۳]
تعلیمات و آموزههای دینی
دیوارنگارههای هنری مانویان که در خوچوی چین بدست آمدهاست.
دین مانوی از آنجایی که دینی ترکیبی از چند مذهب و عقیده مختلف زرتشتی, گنوسی, مسیحی, مندایی و بودایی پدید آمدهبود ریشه و ماهیت تعلمیاتش نیز به این عقاید باز میگشت.[۷۴] در دین مانوی که دینی عرفانی و مبتنی بر ریاضت نفس بود تمام جنبههای لازم یک دین که اساطیر و سنتها و آداب و تبیینهای کلامی را شامل میشود درنظر گرفته شدهبود و از اینرو این دین که سودای جهانی شدن در سر داشت بسرعت در جوامع مختلف دنیای متمدن آن زمان رشد یافت. بسیاری از این تعلیمات ریشه گنوسی دارند که مانی دیناور خود زمانی در میان آنها به عبادت مشغول بود.[۷۵]
جهانبینی مانوی
از نیک بدی ناید و از بد ثمر نیک
این گفتهی مانیست، که آموخت به تفکیک
دادار، اگر نیک و بدی هر دو از او بود
پتیارگی و هرزهدری نیز نکو بود
مانی باور داشت که هستی بر مبنای روشنایی و تاریکی است و از همین رو است که دو بُن خوبی و بدی وجود دارد. همچنین پیروان این آیین باور داشتند که در نهایت روشنایی (خوبی) است که چیره خواهد شد و همه جا را فرا خواهد گرفت.[۷۶] بنابر گزارش مردان فرخ اوهرمزدادان در کتاب شکند گمانیک ویچار، مانی جهان مادی را آفریدهٔ اهریمن و جهان معنوی و روحانی را آفریدهٔ خدای روشنایی یا همان زروان میدانست. از این رو همیشه کشمکش میان جسم و ماده وجود دارد. مانی راه نجات را افزایش معرفت و شناخت و خودآگاهی میدانست و براین باور بود که به این وسیله بشر به گمراهی خود در شناخت واقعی که بر اثر پیوستگی با ماده به او دست داده آگاه شده و میتواند پس از مرگ به سرای جاودانهٔ نور -که همان بهشت روشنی است- بشتابد. او روح و آرامش حاکم بر بهشت جاودان را نیروانا مینامید.[۷۷] در عقاید مانوی روح در اسارت ماده وجود دارد و رگهها و آثار نور الهی را در تمامی پدیدها ی طبیعت میتوان یافت و با پایان جهان این انوار آزاد و به ذات اصلی خود که سرزمین روشنایی است باز خواهند گشت. خدای بزرگ همان خدای روشنایی است که زروان نام دارد و پنج تجلی اصلی او عبارتند از:عقل، فهم، هوش، تفکر، تامل. انسان میبایست به پارههای نور خود توجه کرده و با پرهیز از هرچه به جسم مربوط میشود روح خود که حاوی نورالهی است را از درون بدن آزاد نماید. بنظر میرسد که این گونه تفکر حاصل معاشرت مانی با هندیان در زمان پیش از آغاز رسالتش است که به هندوستان سفر کرده بود. این طرز تفکر میان برهمنان نیز وجود دارد.[۷۸]
احکام و آداب
سرود بمای مقدس خوشا مانستانهای مقدست که در اکناف جهان پراکندهاند خوشا تاکهایت که در همهجا گستردهاند خوشا فرزندانت که در همه اقلیم جهان آوازه یافتهاند خوشا بمای تو که اکنون همه جا پایدار گشته چنان رودی که در تمامی زمین جاریاست. |
برگرفته از کتاب زبور مانی مزمور ۲۲۴ سرودی در ستایش عید بما[۷۹]. |
کیش مانوی ایذا و آزار جانداران، خاموش نمودن و آلودن آتش، تخریب منابع گیاهی و آلودن آب را ناپسند میشمرد. بر طبق عقاید مانویان، داشتن برده و کنیز و غلام مجاز نبوده و اصول دهگانهای را برای نجات خود قائل بودند که عبارت بود از ایمان به خدا و بزرگیهای چهارگانهاش (روشنایی و قدرت خداوندیاش و دانش و پاکیاش)، دوستی، بردباری، عقل، راستی، آشتی، شادی، مهربانی، خوش اخلاقی، پاکدامنی و عفت.[۸۰] نیوشاگان با اینکه رده پایین بودند و سختگیریهای ردههای بالاتر بر آنها نبود اما میبایست از عواملی مانند بت پرستی، دروغ، زنا، بخل، کشتن، دزدی و سحر و جادو پرهیز نموده و اعمال مهم مذهبی مانند نماز و روزه و صدقه را بجای آورند.[۸۱] مانویها چهار نماز روزانه داشتند که دو بار در روز رو به خورشید و دوبار در شب رو به ماه گزارده میشد. آنها میبایست با آب مسح میکردند. دو نوع روزه داشتند که یکی از آنها دو روز کامل و دیگری از صبح تا غروب بود و زمانش بر اساس شواهد نجومی تعیین میگشت.مانستانهای مانوی پنج تالار داشت که یک تالار مربوط به روزهداران و دعاهای ایشان بود.[۸۲] آنها عیدی نیز داشتند که در روز پایانی ماه روزه برگزار میشد. در روز عید، مردم تصویر مانی را در دست گرفته و به گناهان خود اعتراف میکردند و یک تخت یا کرسی برای مانی خالی میگذاشتند. این عید را «بما» مینامیدند.[۸۳] زنان مانوی پارچه سیاه بر سر میگذاشتند و با مردان دست میدادند. مشت گرهکرده را نشانه اتحاد دانسته و بوسیدن یکدیگر را رمز همدلی تلقی میکردند. روش دفن مردههایشان هم با جامعه زرتشتی ایران متفاوت بود و مردگان خود را برهنه در خاک میگذاردند.[۸۴]
مراتب و ردههای دینی
تصویر یک برگزیده مانوی مربوط به قرن دهم میلادی که در موزه برلین نگهداری میشود
پیروان مانی همگی در یک سطح نبودند و ردهها و مراتب خود را داشتند. رهبری جامعه مانوی جهان دست رهبری بود که مقام اول را داشت و جانشین مانی محسوب میشد. مقر اصلی رهبر در بابل بود. در دوره عباسیان این مرکزیت به آسیای میانه منتقل شدهبود. ابن ندیم در الفهرست آورده که: در زمان ما ریاست به سمرقند منتقل شدهاست.[۸۵] از آنجا که کمک به جهان مادی که ماهیتی اهریمنی داشت مذموم و ناپسند بود ازدواج چندان سفارش نشدهبود، به این نحو که مانویان رده بالا اجازه زناشویی نداشتند اما برای مانویان عادی مانعی نداشت. مانویان بر اساس علم و زهد و پرهیزگاری به پنج درجه تقسیم میشدند:[۸۶]
۱-آموزگاران: بالاترین ردهٔ دینی بودند و در هرزمان بیش از دوازده نفر نمیشدند.
۲-ایسپسگان: در هرزمان ۷۲ نفر بودند.
۳-مهستگان: در هر دوره ۳۶۰ نفر از آنان وجود داشت.
۴-گزیدگان: که به خواص مانوی نیز مشهورند و گاهی نام صدیقان به آنها اطلاق شدهاست.
۵-نیوشایان: مستمعین و شنوندگانی بودند که آموزهها را نیوش میکردند. احتمالاً نام عرفانی سماع نیز از همین ریشهاست.[۸۷] در متون اسلامی آنها را سماعون نامیدهاند.
کسی که مانوی میشد میبایست آزمون جدال با هواهای نفسانی را موفق بگذراند و در آن صورت از ابتدا بصورت گزیده شناخته میشد. اگر در این آزمون ترک علائق نفسانی شکست میخورد اما باز هم دوستدار آیین مانوی میبود در ردهٔ نیوشایان قرار میگرفت.[۸۸]
زندگی پس از مرگ
در کیش مانوی صحبت چندانی از نظام جزا و پاداش نمیشود. باورهای آنان بر این استوار است که اصل نور از اصل ظلمت جداست و کسی سزاوار رسیدن به نور و سرزمین روشنایی است که از بدیها منزه شده باشد. از این رو انوار پاک و روح انسانهای معتقد به دین که در رده دینی برگزیدگان و یا بالاتر بوده و سختیها و مشقتهای زندگی پرهیزگارانه را تحمل کرده باشند توسط فرشتهای که از جانب هرمزدبغ آمده به سوی بهشت نو و از آنجا به سوی منشا ابدی نور که همان جایگاه زروان است رهسپار میشود.[۸۹] افرادی که معتقد به دین مانوی هستند ولی تاب تمامی ریاضت هارا نداشته و هنوز بطور کامل دل از لذات و دلبستگیهای دنیوی نگسستهاند در رده دینی نیوشایان قرار میگیرند.[۹۰] نیوشایان بدلیل اینکه هنوز دارای ناپاکیهای دنیوی هستند و دلبستگی دارند پس از مرگ با یک فرشته و یک دیو مواجه میشوند. او جانب فرشته را میگیرد و فرشته در یک کشمکش اورا از دست دیوان نجات میدهد. با اینحال فرد نیوشاگ هنوز شایستگی ورود به بهشت روشنایی را ندارد و برای همین باید در دنیا بماند چندان تا پاک شود و مجدد به جهان بازگردانده میشود و در جسمی دیگر حلول میکند و این پدیده را تناسخ میگویند و در مانوی این تناسخ را دردناک و رنجآور دانسته و در اصطلاح سمسارا مینامیدند.[۹۱] روان افرادی که در دین مانوی نباشند خوب یا بد همگی به سرزمین ظلمات یا همان دوزخ مانوی افتاده و از رسیدن به سرزمین روشنایی محروم میشوند.[۹۲]
فرقههای مانوی
کشتار پولیسیانها در اروپای قرن نهم میلادی.
دین مانوی به دلیل پراکندگی و وسعت حوزه تحت پوشش خود و نیز به این دلیل که تقریباً هیچگاه دین رسمی نبوده و بجز یک دوره کوتاه در زمان شاپور یکم و هرمز یکم ساسانی از حمایتی برخوردار نبوده[۹۳] و از جهتی همیشه تحت شدیدترین حملات قرار داشته بتدریج دارای فرقههای متعدد و جداگانهای شد که نتیجه فقدان رهبر دینی مانوی در قرون وسطی که بتواند پیام خود را به تمام مانویان برساند را نشان میداد.[۹۴]
در ایران فرقههای متعددی از این دین بیرون آمد که مهمترین آنها مذهب مزدکی و مذهب دیناوری بود. هر دوی این مذاهب را شاخههایی مانوی میدانند ضمن اینکه تاثیر مانوی بر فرقهٔ خرمدینان کاملاً آشکار است که برخی آنرا شاخهای از مزدک گرایی و برخی شاخهای از آیین مانوی میدانند[۹۵]. اصطلاح زندیق تا مدتها در ایران باقیماند چنانکه امروز نیز بکار میرود و بهترین دستاویز برای مقابله با اندیشههای نوین بود. همچنین دستهای بنام دیناوریها پیش از دین آوران بهآفریدی در ایران زندگی میکردند. این فرقه که مانویان شرق ایران بودند به رهبری شخصی بنام شاد اوهرمزد جدایی خود را از مانویگری بابلی بیان و اعلام استقلال نمودند.[۹۶]
در اروپا نیز با تغییر شرایط، مانویها تغییر نام دادند و مدتها در مناطق مختلف اروپا باقیماندند[۹۷]. از فرقههای مانوی باقیمانده در اروپا میتوان به فرقه بوگومیلها که ملحدین بلغاری سده دوازدهم میلادی بودند اشاره نمود که مذهبی مانوی داشتند.[۹۸] آنها خود نیز مذهبشان را از کاتارها عاریت گرفته بودند.کاتارها و آلبیژواها دو فرقه مهم مانوی بودند که تا سده دوازدهم میلادی در جنوب فرانسه پیروان بیشماری داشتند اما بدلیل حملات پاپ و کلیسای روم و نیز جنگهای داخلی فرانسه رفته رفته منزوی شده و احتمالاً در سدههای بعدی ناپدید گشتند.[۹۹] از دیگر فرقههای مانوی میتوان به پاتارین ها (در بالکان و بوسنی)، پوبلیکانی ها (در ایتالیا) و مذهب پولیسیانها اشاره نمود. پولیسیانها گرایشی مانوی اما در ظاهر مسیحی داشتند. این فرقه از سده هفتم میلادی در ارمنستان بنیانگذاری شد، و بنظر میرسد تا زمان امپراتوری عثمانی و اوایل سده هجدهم در این سرزمین هنوز دارای پیروان بودهاست. در آن زمان پولیسیانها به اتریش متواری شده و در آن منطقه نام و نشانشان از میان رفت.[۱۰۰]
هنر و ادبیات مانوی
برگی از نوشتههای مانوی به خط سغدی بهمراه تصویر نوازندگان و رامشگران
مانویان در ثبت و نوشتن آثار دینی خود بسیار فعال بودند. آغاز کتابت میان مانویان با خود شخص مانی آغاز شد. او خط مانوی را بر اساس الفبای تدمری اقتباس کرد که خود آن نیز از خط آرامی گرفته شدهبود.[۱۰۱] مانی آثار خودرا به دو زبان فارسی میانه و سریانی به رشته تحریر درآورد.مار امو که از شاگردان باسواد و دبیر او بود نوشتن آثار مانوی به زبان پارتی را آغاز کرد.[۱۰۲] زبان سغدی نیز با خط سغدی و مانوی و اویغوری با خط خاص خود برای نوشتن آثار مانوی بکار رفتند. در مصر آثار مانوی به زبان قبطی پدید آمد و در تمام مدت سیر دین مانوی زبان فارسی میانه نیز که زبان کتاب دینی خود مانی هم بود بعنوان یکی از زبانهای مورد استفاده مانویان در کتابت جایگاه ویژهای داشت. عمدهٔ آثار آنها به زبانهای سریانی، پارسی میانه، پهلوی اشکانی، ترکی اویغوری، سغدی، چینی و زبان قبطی نوشته شده است.[۱۰۳] در این میان سرودهها و اشعار و داستان کوتاه نمادین نیز در آسیای میانه به نگارش درآمده است[۱۰۴]. اکثر این آثار در آسیای میانه بدست آمدهاست و در کل مجموعه آثاری که از مانویان تا به امروز بجای مانده بیش از هفت هزار نوشته مختلف میباشد[۱۰۵]. نخستین نمونههای شعر سپید را به مانویان نسبت دادهاند[۱۰۶]. از میان آثار مهم مانوی که در ویرانههای تورفان یا مصر کشف شدند میتوان به شاپورگان فارسی، زبور مانی قبطی، کفالایا و رازان سریانی اشاره نمود. همچنین آثار پراکنده بیشماری هم به زبانهای پارتی، سغدی و اویغوری بدست آمده که بیشتر ترجمه متون سریانی و فارسی میانه هستند یا اینکه سرود میباشند.[۱۰۷]
موسیقی، نقاشی و خط خوش میان مانویان بسیار رایج و پسندیده بود. وجود اشعار هجایی در آثار مانوی ترفان نشان میدهد که متون مذهبی و عبادی مانوی به سرود و بصورت ترانه خوانده میشده است.[۱۰۸] حاشیه نگاری کتابهایی که بر روی چرم نوشته میشد در میان مانویان امری رایج بوده و بهمین جهت آنان به نگارگری نیز در ایران شهره بودند. از آثار مانوی بجز نوشتههای مانی میتوان به اسناد بدست آمده از تورفان چین و کتاب خوستووانیفت و ترجمهٔ اویغوری آن و نیز برخی آثار قبطی بدست آمده در مصر اشاره کرد.[۱۰۹] هنر مانویان در نقاشی و نگارگری بر روی صفحات کتاب موجب شکل گیری هنر تذهیب در دوران اسلامی گردید. به نحوی که تذهیب قرآن را متاثر از علاقه مانویان به حاشیهنگاری کتابهای دینی خود دانستهاند که گاهی با طلا و نقره همراه بودهاست[۱۱۰]. از آنجایی که مانی پیامبر خود اهل صنعت و هنر بوده و در ادبیات ایران نیز به همین شهره گشته مانویان نیز به تبعیت پیامبر خود در این راستا بسیار فعال بودند.[۱۱۱] اینان هنرهای زیادی همچون موسیقی, نقاشی, تذهیب, خوشنویسی را گونهای عبادت برشمرده و ضمن آن میکوشیدند تا نور محبوس در ماده را آزاد و عروج روشنایی به سرزمین اصلی خود را در خلال آفرینش گوناگون آثار هنری عرضه نمایند[۱۱۲].
نمونهای از اشعار مانویان
خسته مشو ای خرد
تن در مده ای عشق
بیا گرد آییم
و او را دریابیم
که پنهان از نظرهاست
که خموش است و سخن میگوید
دو گوهر کز آغاز بودهاند
آن مغاک
و او کز بلندا
درخشنده است
ظلمت فراز رفته
نور اما هبوط کردهاست
خسته مشو ای خرد
تن در مده ای عشق
مرگ چشنده زندگی ست
زندگی چشنده مرگ
آوردگاه وحشت گسترده است
خسته مشو ای خرد
تن در مده ای عشق
چه بشکوه این عشق
چه بشکوه این خرد
عشق آواره شد
خرد در جستجویش
عرفان مانوی و تاثیر آن بر تصوف اسلامی
تصویری از یک معبد مانوی بجایمانده در غرب چین. مانویان معابد خود را مانستان مینامیدند
مذهب مانوی مذهبی
مبتنی بر عرفان و تهذیب نفس است[۱۱۳]. خود مانی که
در میانرودان در میان فرقههای مندایی و گنوسی پرورش یافته بود به مذهب مغتسله باور
داشت و غسل کردن و پاکی تن را برای عبادت اصل اول میدانست اما ناگهان این مذهب را
ترک گفت و با بیان اینکه به پاکیزگی روان بیش از پاکیزگی تن نیاز است اصطلاح آب
زنده را مطرح کرد که آبی مینوی و الهی بود و روح و روان را پاک مینمود[۱۱۴]. در نظر
مانویان تطهیر تنها از راه معرفت و پاکدامنی و محبت امکانپذیر میشد. از دیگر نشانهای
عرفانی اصطلاح «زنده» میباشد که بیش از ادیان دیگر در مانوی گری کاربرد دارد.
عارف و شناسا شدن مبین زنده بودن روح و نور دربند آدمی است و از این رو برای رهایی
از ظلمت به دانش و معرفت نیاز مبرم وجود دارد. انسان ترکیب از جسم و روح است و روح
انسان، در بند و اسارت جسم قرار دارد و با تقویت نور و بیدار نگهداشتن آن در زمان
مرگ گوهر پاکیزه را میتوان به عالم علوی و سرمین روشنایی رساند[۱۱۵]. عرفان مانوی
دنیا را دیر مکافات و سرای بدی میپندارد و هرچه زودتر رخت بستن از جهان را
آرزومند است. عرفان مانوی تاثیرات عمیقی بر عرفان اسلامی گذاشت[۱۱۶]. پرهیز از
گوشت و لذات گمراه کننده جسمانی، بی علاقه بودن به کار و آبادسازی جهان، بی ارزشی
جهان مادی، اسارت روح در جسم و جهان، پیوستن روح به عالم علوی از راه تهذیب نفس از
تاثیرات ویژه آیین مانی بر عرفان اسلامی و تصوف دانسته شدهاند. بسیاری از اعمال
صوفیانه ریشه در آئین مانوی دارد[۱۱۷]. دلیل این
ارتباط از دوران باستان به قرون اخیر از این است که در زمان گسترش عرفان اسلامی شمار
زیادی از دانشمندان و کاتبان ایرانی یا حتی مانویتبار بودند مانند روزبه پسر
دادویه (ابن مقفع) و بسیاری از عرفای خراسان و ماوراءالنهر در محیطی رشد یافته
بودند که بشدت تحت تاثیر مذهب مانوی بود[۱۱۸]. وجود گنوسیان در بابل و مانویان خوزستان و نیز قبطیها و مصریان مسلمان شده که
به نوعی همگی درگیر آرای مانویان در سرزمینهای خود بودند عامل اصلی نفوذ صریح
باورها و آداب مانوی به درون عرفان اسلامی شد[۱۱۹]. برخی از
عرفای مسلمان به اتهام زندقه و مانویت تکفیر و کشته شدند مانند شیخ
اشراق (شهاب الدین سهروردی) و حسین منصور حلاج. آثار روزبه پسر
دادویه (ابن مقفع) نیز در این
گذار بی سهم نبودهاست[۱۲۰]. از مهمترین
تاثیرات مانویت بر عرفان اسلامی میتوان به مفاهیمی اشاره کرد که خاص مانویگری
بوده و در دین حجاز ارزش شمرده نمیشدند اما عارفان و صوفیان اسلامی بویژه عجم آنها را به دامنه
اعمال خود وارد نمودند مانند گرسنگی دادن به خود و روزهها و نمازهای طولانی،
پرهیز از کار و شغل و پیشه و مذموم دانستن کار دنیا که در سنت اسلامی پسندیده نیست[۱۲۱].. و نیز تجرد و
دوری از ازدواج میان عرفای اسلامی درصورتی است که در دین مانوی ازدواج مذموم بوده
و دین اسلام برعکس بکلی انسانها را به ازدواج ترغیب میکند[۱۲۲].
تاریخچه پژوهش و شناخت دین مانوی
نگارهای از آگوستین قدیس مسیحی که مدت نه سال مانوی بود و در آثار بعدی خود حملات تندی به مانویان انجام میداد.
خرابههای اطراف شهر تورفان چین که بسیاری از آثار مانوی از میان آن بدست آمدند. کشف این آثار کمک شایانی به درک ماهیت اصلی دین مانوی نمود.
تاپیش از سده بیستم بیشتر اصلاعات و آگاهی ما از مانویت مبتنی بر گزارشهای مورخین و نویسندگان متقدم اسلامی, مسیحی و زرتشتی بود که از آنجا که دین مانوی گونهای از بدعت و الحاد تلقی میشد مطالب عمدتاً جانبدارانه و در مذمت مانویگری ترتیب دادهشدهبودند.[۱۲۳] در اوایل قرن پیشین شماری از آثار مانویان از میان شنهای انبوه واحه تورفان چین بیرون کشیدهشد و بهمراه آثار دیگری که در آسیای میانه بدست آمد تصویر جدیدی از دین مانوی که البته با گزارشهای قبلی چندان هم بیگانه نبود بدست پژوهشگران افتاد. این آثار که به خطوط سغدی, پهلوی, خط اویغوری و مانوی و سریانی نوشته شدهبودند بسیاری از حقایق دینی مانویان را روشن کرد و بهمین اندازه از اهمیت چند اثر سرود وار قبطی در ستایش مانی و پدربزرگی در مصر به خط و زبان قبطی نیز بدست آمد که نشان میدهد دین مانوی از چه نظام یکپارچه و گستردهای میان هواداران خود برخوردار بودهاست. عمده آثار قبطی بدست آمده به کتاب زبور مانی مربوط میشود.[۱۲۴]
مهمترین آثار سنتی مطالعه مانویگری را میتوان کتاب اعترافات سنت آگوستین دانست.[۱۲۵] این قدیس رومی اگرچه خود بمدت نه سال مانوی بوده اما بدنبال توبه باز به مسیحیت میگرود و در کتابش اگرچه مملو از حمله به مانویان میباشد اما اطلاعات جالبی از دین مانوی بدست میدهد.[۱۲۶] دیگر نویسندگان مسیحی نیز همین رویه سنت آگوستین را در قبال مانویان درپی گرفتند که با اعلام الحاد و تکفیر مانویان از سوی کلیسای کاتولیک و مبارزه با آنان این رسالات و کتابها در مذمت ایشان نوشته شد.[۱۲۷] همچنین پولس ایرانی در رسالات خود بشدت به مانویان میتاخت. دیگر دانشمند مسیحی اسکندر اسیوطی در مصر مقالات تندی بر ضد مانویان منتشر مینمود که بسیاری از آثار اینها دستمایه شناخت و بررسی ماهیت آئین مانوی تا پیش از قرن بیستم محسوب میشدند.[۱۲۸]
در دوره ساسانیان نیز بدنبال اعدام مانی در خوزستان به تحریک کرتیر مانویان به شرق بلاد ساسانی گریختند.[۱۲۹] اگرچه عدهای در خوزستان و آذربایجان همچنان سنتهای خود را حفظ میکردند آثار خود را نیز به شرق بردند. در دوره ساسانی و حتی پس از آن زرتشتیان در مذمت و نکوهش مانویان آثاری خلق کردند و در بسیاری از آثار خود از مانی و عقاید مانویان نیز سخن راندند. یکی از بهترین این مراجع زرتشتی مردان فرخ اوهرمزداتان موبد قرن هشتم میلادی است که در کتاب شکند گمانیک وزار در یک فصل به توضیح عقاید مانویان پرداخته و یک یک آنان را بدنبال آن رد کردهاست.[۱۳۰] همچنین در کتاب پهلوی دینکرد است که نویسنده زرتشتی آن بنام آذرفرنبغ فرخزادان در آن گزارشهایی از عقاید مانویان آنگونه که خود میدیده ارائه کردهاست.[۱۳۱]
در دوران اسلامی مانویان با عنوان زندیق شناخته میشدند[۱۳۲] و کشتن آنها نیز در دوره خلافت عباسیان سفارش شدهبود.[۱۳۳] چند مورد از بزرگترین کشته شدگان مانوی آغاز اسلام را میتوان نام برد که شامل روزبه پسر دادویه (ابن مقفع(, ابن ابی العوجا، صالح بن عبدالقدوس, محمد بن سعید بن حسان، حسین منصور حلاج و افشین میباشد که همگی به اتهام زندقه و مانویگری کشته شدند.[۱۳۴] در این دوره با وجود نابود شدن جوامع مانوی در بسیاری مناطق نویسندگان مسلمان بیش از پیشینیان به بررسی و بیان آراء مانویان پرداختند و کتابهای بسیاری درباره آنها نوشته شد که تقریباً همگی در مذمت مانویه بود.[۱۳۵] از بزرگترین نویسندگانی که به دین مانوی پرداختند میتوان به مسعودی، ابن ندیم، ابوریحان بیرونی، شهرستانی را میتوان نام برد که بیرونی و ابن ندیم نویسنده کتاب الفهرست مطالب مفیدتری در اختیار پژوهشگران قرار دادند و از تعصب کمتری نیز برخوردار بودهاند.[۱۳۶]
تا سال ۱۹۰۴ میلادی تنها منابع شناخت دین مانوی همین آثار متعددی بودند که از سوی مخالفان مانویت تالیف شده بودند. در این سال گروهی از باستان شناسان برای یافتن حقیقت ویرانههای باستانی تورفان راهی چین شدند. بدنبال کاوشهای علمی این افراد از دورن مغارهای که ورودی آن برای مدت ده قرن بسته شده بود آثار قدیمی مانوی بر روی برگها و کاغذها و صفحات چرمی بیرون کشیده شد.[۱۳۷] این یافتهها که در ابتدا مشخص نبود به چه زبان و خطی نوشته شده و به چه دورهای تعلق دارد به موزهها و موسسات تحقیقاتی در لندن و برلین آلمان و سنت پترزبورگ روسیه منتقل شد.[۱۳۸] دانشمندان بزرگ زبانشناس مانند مولر در آلمان و زالمان در روسیه کار بر روی آنها را آغاز کردند. مولر بدون اینکه بداند اوراق پیش رویش به زبان پارتی نوشته شدهاند موفق شد آنهارا ترجمه و تکمیل نماید. در همین تحقیقات زبان از یاد رفته سغدی مجدد زنده شد و زمینه و امکان شناخت این زبان از دست رفته پدید آمد. حدود سی سال بعد والتر هنینگ ایرانشناس نامی آثار ترجمه شده را در آلمان منتشر کرد.مری بویس نیز آثار نوشته شده به زبانهای ایرانی را بهمراه کلید آن به چاپ رساند. در همان دوره کارل اشمیت به کشف بزرگ دیگری نائل شد و دستنوشتههای قبطی مانوی را در مصر کشف و ترجمه نمود.[۱۳۹] مجموعه فراوان آثار ترجمه شده واقعیت و ماهیت اصلی آئین و باورهای مانوی را تاحد زیادی روشن ساخت.[۱۴۰]
از بزرگترین مانویشناسان جهان میتوان به مری بویس و والتر هنینگ و ابوالقاسم اسماعیلپور اشاره نمود.
خلاصه عقاید مانویان از دیدگاه سایت فارس
تعالیم و مبانى
مانى مىگفت: «حکمت و حقیقت الهى را پیامبران در زمانهاى مختلف و سرزمینهاى گوناگون نشر دادند. روزگارى بودا در هندوستان، زمانى زردشت در ایران، هنگامى عیسى در فلسطین و اکنون من، مانى پیغمبر خدا هستم و براى نشر حقایق در سرزمین بابل ماموریت دارم.»
بیشتر تعالیم مانى بر مسیحیت و زردشتىگرى استوار است و در این آیین جنگ نور و ظلمت نقش مهمى بر عهده دارد.
مانویان جامعه را به پنج طبقه دینى تقسیم مىکردند
1. فریستگان یا فریشتگان که دوازده تن بودند و جانشینان مانى شمرده مىشدند؛
2. ایسپاساگان یا اسقفان که هفتاد و دو تن بودند؛
3. مهیشتگان یا کشیشان که سیصد و شصت نفر بودند؛
4. ویزیدگان یا گزیدگان که شمارشان بسیار بود و دین مانى را تبلیغ کردند؛
5. نغوشاکان یا نیوشندگان که عامه پیروان مانى بودند و شمارشان از همه بیشتر بود.
مانویان، تحت تاثیر آیین زردشت، سه اصل اخلاقى را رعایت مىکردند و آنها را سه مهر مىنامیدند؛
1. مهر دهان (پرهیز از گفتار زشت)؛
2. مهر دست (پرهیز از کردار زشت)؛
3. مهر دل (پرهیز از پندار زشت).
پیروان مانى گیاهخوار بودند و طبقات اول تا چهارم، حق ازدواج و مال اندوزى نداشتند.
زندگی پس از مرگ
باورهای آنان بر این استوار است که اصل نور از اصل ظلمت جداست و کسی سزاوار رسیدن به نور و سرزمین روشنایی است که از بدیها منزه شده باشد. از این رو انوار پاک و روح انسانهای معتقد به دین که در رده دینی برگزیدگان و یا بالاتر بوده و سختیها و مشقتهای زندگی پرهیزگارانه را تحمل کرده باشند توسط فرشتهای که از جانب هرمزدبغ آمده به سوی بهشت نو و از آنجا به سوی منشا ابدی نور که همان جایگاه زروان است رهسپار میشود.
افرادی که معتقد به دین مانوی هستند ولی تاب تمامی ریاضتها را نداشته و هنوز بطور کامل دل از لذات و دلبستگیهای دنیوی نگسستهاند در رده دینی نیوشایان قرار میگیرند.
نیوشایان بدلیل اینکه هنوز دارای ناپاکیهای دنیوی هستند و دلبستگی دارند پس از مرگ با یک فرشته و یک دیو مواجه میشوند. او جانب فرشته را میگیرد و فرشته در یک کشمکش او را از دست دیوان نجات میدهد. با اینحال فرد نیوشاگ هنوز شایستگی ورود به بهشت روشنایی را ندارد و برای همین باید در دنیا بماند چندان تا پاک شود و مجدد به جهان بازگردانده میشود و در جسمی دیگر حلول میکند و این پدیده را تناسخ میگویند و در مانوی این تناسخ را دردناک و رنجآور دانسته و در اصطلاح سمسارا مینامیدند.
زندگی پس از مرگ برای کسانی که مانوی نیستند
در نظر مانویان، روان افرادی که در دین مانوی نباشند خوب یا بد همگی به سرزمین ظلمات یا همان دوزخ مانوی افتاده و از رسیدن به سرزمین روشنایی محروم میشوند.
گیاهخواری و حقوق حیوانات ازدیدگاه وبلاگ من مانوی هستم
بنابر متنهای مانوی،
حیوانات پس از گیاهان و پیش از آدمیان پدید آمده اند، و این سه پدیده، بهرغم
تفاوتهایی که با یکدیگ...ر دارند، از دو لحاظ یکسان اند: تنشان از جنس ماده است و
اصلش به اهریمن میرسد، اما جانشان از جنس معناست و اصلش به اهورامزدا برمیگردد.
در
باور مانوی، تن هر جانداری دچار غریزهی تنازع بقاست، اما مهمترین تفاوت گیاهان و
حیوانات با انسان در این نکته است که ایزدان موفق شده اند درجه ای از تعادل را در
شیوهی زندگی آنها تأمین کنند، چنانکه اگرچه در طبیعت کشتار و رنج وجود دارد، اما
انواع گیاهان و حیوانات کم و بیش حدودی از عدالت را رعایت میکنند، زیرا به اندازهی
نیازشان یکدیگر را میخورند نه بیشتر. به عبارت دیگر، به نظر میرسد که نیروهای
اهورایی، در جنگ با نیروهای اهریمنی، به پیروزی مهمی دست یافته اند، زیرا موفق شده
اند درجه ای بالایی از نظم و تعادل در طبیعت برقرار کنند، و اگر وضع به همین منوال
ادامه یابد، میتوان یقین داشت که سرانجام ایزدان همهی جانهای زندگی را از چنگ
اهریمن بهدرآورند و به بهشت برین بازگردانند. و دقیقاً در همین جاست که پای انسان
به میان میآید و نقش انسان اهمیتی خطیر مییابد، زیرا از سویی رسالت اهریمنی اش
اینست که تعادل طبیعت را به نفع جهل و زور برهم بزند، حال آنکه رسالت اهورایی وی
تقویت معرفت و مهر و به نفع نیروهای اهوراییست.
در باور مانوی، هنگامیکه از افسانه به تاریخ میرسیم، میتوانیم بگوییم که هرجا که انسان زورکاری و حقکشی کند، هرجا که کشت و کشتار و آزار به راه بیندازد، هرجا که حیوانات را بردهی خود کند، هرجا که به گیاهان آسیب برساند و زمین و آب و هوا را آلوده کند، به این معنیست که دانسته یا ندانسته اهریمن را بهمثابه خدا انتخاب کرده و میپرستد. برای همین است که در اصول دین مانوی، در همان نخستین ستون از «پنج استوان روشندینی»، چند فرمان صریح داریم که مؤمن مانوی را از «تاریکدینی» یعنی از پرستش اهریمن و خدمت به دیوان و خرابکاری و رواج دادن جهل... منع میکند:
یک فرمان «پاکدینی»: پرهیز از اهریمنپرستی و دیوپرستی و آدمپرستی و بردهداری و بردگی؛
سه فرمان «پاکدهنی»: پرهیز از دروغ، پرهیز از بدزبانی، پرهیز از کُشتهخواری؛
سه فرمان «پاکزیستی»: پرهیز از شهوترانی، پرهیز از نژادپرستی، پرهیز از تقلید و پیروی از رهبران سالوسکار
سه فرمان «پاکدستی»: پرهیز از کشتار و آزار هر موجود جاندار (دوپا، چهارپا، بیدستوپا، هوازی، آبزی، خاکزی)، پرهیز از دزدی و رشوهخواری و تقلب در کار و کاسبی، پرهیز از تردستی و کفبینی و فالگیری و جادو جنبل.
اگر جزئیات این فرمانها را از نزدیک مورد مطالعه قرار دهیم، میبینیم که عملاً مترادف است با آنچه امروزه فلسفهی «وگنیسیم» (گیاهخواری ناب) و حمایت از حقوق انسان و حیوان و گیاه و بهطور کلی «حفظ محیط زیست» نامیده میشود. امروزه «وگن» به کسی میگوییم که نه تنها گوشت نمیخورد و با کشتار هر حیوانی مخالف است، بلکه لبنیات و عسل هم مصرف نمیکند و از چرم و پشم و دیگر فرآوردههای حیوانی نیز میپرهیزد، و اصولاً هرگونه بهرهبرداری از حیوانات را ناروا میداند. مانویان هم به همین منوال، گرچه منظورشان را گاه به زبان افسانه و گاه به زبان شعر و بر اساس دانش دورانشان بیان میکردند، اما عملاً مانند یک «وگن» امروزی میزیستند، زیرا تا آنجا که برایشان مقدور بود میکوشیدند به گونه ای زندگی کنند که آزارشان هرچه کمتر به دیگر جانداران (انسانها و حیوانات و گیاهان و محیط زیست) برسد.
گرچه گزارشهای فراوانی دربارهی شیوهی گیاهخواری ایشان داریم، اما ذکر یک شاهد تاریخی مشهور برای دریافت درجهی پایبندی ایشان به حرمت زندگی کافیست: در آن سدههایی که شریعتمداران دنیوی بر اغلب سرزمینهای جهان حکم میراندند و هدفشان براندازی نسل دگراندیشان بود، یکی از آسانترین راههایی که برای شناسایی مانویان پیدا کرده بودند این بود که از متهم میخواستند مرغ یا حیوان کوچکی را سر ببرد، و اگر نمیپذیرفت و حیوان را نمیکشت، مطمئن میشدند که مانویست. چنین بود که هزاران مانوی را در شرق و غرب شناسایی کردند و کشتند. خوشبختانه امروزه دیگر «وگن» بودن جرم نیست. اما فراموش نکنیم که یکی از مهمترین دلیلهایی که دیگر جرم نیست، پایداری همان گیاهخوارانیست که حاضر شدند کشته شوند اما حاضر نشدند حیوان یا انسانی را بکشند، و آنقدر به این فداکاری ادامه دادند تا کمکم صدای معرفتشان از اعماق افسانه و تاریخ به گوش وجدان انسان مدرن رسید، و دستکم پیشرفتهترین انسانها پذیرفتند که نهتنها گیاهخواری کار بدی نیست، بلکه اساس منش انسانهایی را تشکیل میدهد که میخواهند در بالاترین حد ممکن از آسیب رساندن به زندگی بپرهیزند. کم نیستند دانشمندان برجسته ای که به انواع مختلف گفته اند که آیندهی بشر یا گیاهخواریست یا بشر آیندهای ندارد.
بدیهیست که امروزه هنوز انسانهای صددرصد «وگن» اقلیت کوچکی را تشکیل میدهند. در میان مانویان نیز از همهی مؤمنان انتظار نمیرفت که موفق شوند همهی اصول و فروع دین را صددرصد رعایت کنند. برای نمونه، گرچه هیچ مانوی به هیچ دلیلی اجازه نداشت انسان یا حیوانی را استثمار کند یا آزار بدهد یا بکشد، اما با توجه به شرایط محیطی خودش میتوانست برای این یا آن فرمان مانی تبصره قائل شود. مثلاً در شمال آفریقا در شهرهای کنار دریا میبینیم که برخی از مانویان گاهی ماهی میخورند. نمونههایی از این گونه تبصره قائلشدنها در میان پیروان عیسا و بودا نیز دیده شده، و توجیه آن، علاوه بر واقعبینی در شرایطی مشخص، به اصل «میزبان و میهماننوازی» نیز برمیگردد. بهعبارت دیگر، گاهی ممکنست شخص مؤمن به جایی برود که چاره ای جز این نداشته باشد که آنچه را میزبان جلویش میگذارد بخورد. یا نباید به خانهی یک اسکیمو برویم، یا اگر رفتیم، ادب حکم میکند که با او همغذا شویم، حتا اگر ماهیکباب در سفره بگذارد. البته، در مقابل، میزبان، اگر میداند که میهمانش گوشت نمیخورد، ثواب خواهد کرد اگر برایش غذایی گیاهی تهیه کند.
معرفت و مهربانی اصل والاییست که در سنت ایرانی از میراث اهورامزدا به ما رسیده، اما نخستین ویژگی منش اهورایی همینست که گرچه بهترین پیشنهادها را به ما میدهد، اما به هیچوجه ما را زور نمیکند که آن را بپذیریم، بلکه ما را آزاد میگذارد، به این امید که خودمان با طیب خاطر، و هر اندازه که شوق و توانش را داشتیم، در راستای حق گام برداریم. مانی هم به صراحت گفته که مختاریم آموزههایش را امتحان کنیم و اگر در تجربهی زندگیمان دیدیم که مثبت واقع شد، پیگیری کنیم. بر اساس چنین منطق ساده ایست این جملهی مشهورش:
«دینم امیدیست که هم به غرب راه خواهد برد و هم به شرق؛ و پیامم نویدی که در همهی زبانها و در همهی شهرهای جهان شنوا خواهد یافت.»
کافیست به روند بیداری انسانها و گسترش گیاهخواری و دیگر رویکردهای ویژهی حفظ محیط زیست در جهان کنونی توجه کنیم تا بفهمیم که چقدر این امید دارد بیش از پیش به واقعیت میپیوندد.
فلسفه مانوی از دیدگاه آقای فرید شولیزاده و سایت مردم سالازی
مانی که بود؟ مشهور است که مانی بن فاتک به سال 215 میلادی در قریه ای در مرکز ولایت میشان (ناحیه بابل) در میان رودان زاده شد. پدرش فاتک نام داشت، او را از مردمان ناحیه همدان دانسته اند این نکته نیز در خور یادآوری است که در تاریخ یعقوبی مانی پسر حماد دانسته شده است. همچنین در تورات، شهر همدان و نیز کاخ پادشاهی آن به نام احمتا خوانده شده است...، گویند که مادرش از زنان طایفه مغتسله، یکی از فرق گنوستیک بوده که در آن تاریخ در نواحی میان فرات و دجله ساکن بودند. گفته می شود که مانی به مانند جامعه پیرامون خود در دوران نوجوانی کیش مغتسله داشت، او در کتاب کفالیه از مکاشفاتی که به وی دست داده سخن می گوید و از ملکی به نام صاحب و قرین اسرار عالم، که حقایق الهی را عرضه کرده است پس آنگاه سفری به هند کرده و به دعوت پرداخته، آنچه مشهود است کنکاش در سلوک فکری ادیان آن دیار که روحی ریاضت محور و انزوا طلب دارند او را تحت تاثیر آن اندیشه ها قرار داده و طبع صوفی گری را در افکار او بیشتر شعله ور گردانیده (در ارژنگ مانی نگاشته های بسیاری هست و این نکته را مطرح می کند که مانی زمانی که به هند می رود به شاگردی کیدوی جادوگر در می آید علم طب را نیز از او می آموزد و به همراه او به ایران برمی گردد)، مانی پس از مراجعت به ایران خود را فارقلیط که عیسی ظهور او را خبر داده بود می خواند. مانی از راه مسلک گنوستیکی ابن دیصان، سنن و روایات حضرت عیسی (ع) را پذیرفته و بر شدت ثنویت آن افزوده بود. افکار وی از نفوذ مرقیون و گنوستیک های دیگر نیز برکنار نمانده بود، در افکار او حتی می توان لایه هائی از آثار فلسفه یونانی عامیانه آن زمان را هم مشاهده کرد، ولی این آرا و افکار هم می بایست به وسیله عیسویان گنوستیک به او رسیده باشد، مانی را می توان به نوعی آخرین نماینده یونانیت بابلی دانست که در اصول با تمدن یونانی سوریه و مصر هم زمان خود فرقی نداشته است، مانی در سروده ای به زبان پهلوی اشکانی می گوید: من از بابل زمین آمده ام تا ندای دعوت را در همه جهان پراکنده کنم... (قطعهm4a).
چرا پیامبر نقاش؟ اصولا" مانی به حرفه نقاشی اشتغال
نداشت و بیشتر داعیه طبابت داشت و خود را پزشک معرفی می کرد، مانی مفاهیم ایدئولوژیک
آئین خویش را به صورت پرده های نقاشی به تصویر می کشید تا از این طریق درک آن برای
تمام عوام ممکن باشد از این رو بود که چون کتب دینی وی حاوی نگاره های متعددی بود
وی را نقاش دانسته اند و او را پیامبر نقاش نامیده اند. بیشتر آثار مانی به زبان
سریانی نوشته شده البته بجز رساله شاپورگان که به پهلویست، از مانی عده بسیاری
کتب و رسالات که مشتمل بر فروع و اصول آئین اوست به یادگار مانده که مشهور ترین
آنها کتاب کفالیه (کفالیا) است، متون دیگری نیز چون شاپورگان (شاهپورهگان) حاوی
مطالبی پیرامون مبدا و معاد در باور مانی، الاسرار (کتابی که بیشتر به آرای ابن دیصان
پرداخته است)، رساله الاثنین (رساله کوان) که پیرامون حمله عفریتان و دیوان به
آسمان و بسی افسانه های پهلوی دیگر بوده است، پراگماتیا (رساله الاصل) که آن را
متمم رساله الاثنین شمرده اند، انجیل زنده یا فقط انجیل (ارژنگ) که بر حسب عدد
حروف سریانی 22 فصل داشته است و الهام نامه (وحی) خدای منجی بر مانی است، امروزه
قسمت اعظم ترجمه قبطی کتاب کفالیه در دست است که گمان می رود ترجمه ای از متن
یونانی آن باشد، گذشته از این کتب عده بسیاری نامه و دستورالعمل های کتبی و رساله
های مختلف به قلم مانی رواج داشته است. این نامه ها خطاب به شاگردان معتبر یا
جماعت مانویه بوده که در ممالک مختلف مانند تیسفون، بابل، میشان، الرها،
خوزستان، ارمنستان، هند و غیره ساکن بوده اند، در میان پاپیروس هایی که در مصر کشف
شده ترجمه قبطی بسیاری از این نامه ها به دست آمده است.
مانی در کتاب شاپورگان خویش می گوید: این دانش و راه به کار بستن آن گاه و بی گاه از
سوی فرستادگان یا پیامبران بر آدمیان فرو خوانده شده، زمانی نام پیامبر بودا
بوده و در هندوستان آموزش می داده، زمانی نامش زرتشت بوده و در ایران و زمانی
عیسی بوده در خوربران (=غرب) و اینک پیام خدا را من که مانی هستم پیام آور خدا،
پیامبر راستین و واپسین پیامبر بر شما فرو می خوانم... آنچه از این گفتار مانی بر
می تابد نشانه آن است که دین مانی آمیزه ای از آئین های بودایی، زرتشتی و ترسایی
یا به سخن آراسته تر هستی شناسی ترسایی بوده است.
برداشتهای او از آئین بودا به ویژه در زمینه پرهیز از آزار جانداران و بی خانگی، چشم گیر است. در گرایش به شیفتگی و دوست داشتن آدمیان پای خود را جای پای ترسایان می گذارد و چون ماریسون باور دارد عیسی (ع) که میانجی میان آفریدگار و آفریدگان است با رنج خود رنج آدمیان را باز می خرد، مانند یک آدمی و یا در تن آدمی به جهان نیامده و بالای چلیپا نرفته و یهودیان دیگری را بجای او کشته اند (آیه 157 از سوره نسا» قرآن نیز چنین می گوید).
مانی در بر خورد با دوآلیسم اخلاقی زرتشت در گاتها سردرگم شده
و از درک آن عاجز می ماند. دیده می شود که گروهی از پژوهشگران می کوشند دین مانی
را شاخه ای از دین زرتشتی جلوه دهند، اشتباه همگی آنها از زمانی نمود پیدا می کند
که قادر به تفاوت گذاشتن میان دوآلیسم اخلاقی تعالیم زرتشت با دو بن انگاری یا دو
خدایی تعالیم مانی نمی شوند، و چه بسیار که بی راهه رفته و قلم فرسایی کرده اند.
این همان نکته ای است که خود مانی هم قادر به درکش نشده، در فلسفه زرتشت اخلاقیات
صورتی نسبی دارد به معنای ساده تر یک آفریننده روشنایی و یک خداوند خوب مطلق وجود
دارد با آفرینشی به نام انسان (منو) که در نهاد او دو گوهره (سپنته و انگره) به
ودیعه گذاشته شده که مانند دو قطب آهنربا به ماهیت وجودی او معنا می بخشند (دو قطب
آهنربا به خودی خود نامی ندارند این ما هستیم که بر مبنای تعریف زندگی خود به آنها
معنا می بخشیم و آنها را مثبت یا منفی می نامیم) مانند وجود فیزیکی خود آهنربا که
بدون وجود دو قطب، هستی و چیستیش بی معنا خواهد بود یا مانند دو ذره درون اتم
(الکترون و پروتون) که تعریف وجود اتم در گروه وجود هر دوی آنهاست...
مانی در کتاب کفالیه می گوید: کسانی که درباره یک خدا سخن گویند ناگزیر باید
پذیرای آن باشند که این یک خدا هرچه را بخواهد همان می شود و یا به دیگر سخن هرچه
هست خواست آن یک خداست.
در جهان بینی مانی، هستی، آفرینش دو خدای کاملا" مستقل دانسته شده، یکی خداوند روشنایی و دیگری خداوند تاریکی اولی بر تخت خویش در کاخی شکوهمند بر فراز بالا زندگی می کند و دومی در ژرفای جهان هستی و میان گل و لای. در آغاز کل جهان کشورهای خدای روشنایی و خدای تاریکی هم مرز بودند ولی این دو خدا با یکدیگر پیوند و آشنایی نداشتند. هر کدام از این کشورها سازمان ویژه خود را داشته است. در کشور روشنایی پدران بزرگوار آشیان دارند، پدر دارای پنج نشیمن است، سهش (=حس)، باشندگی (=وجود)، اندیشه (=تعقل)، خواست (=اراده) و پندار، این پدر بزرگوار کپی برداری از مفهوم پدر در هستی شناسی ترسایی (مسیحی) است و از آن روی رسا است که دارنده این 5 نشیمن است (مانی نشیمن را برابر با شکینه دانسته) در اندیشه های مانی کشور خدای تاریکی پر است از تند بادهای وزنده، آب های زهرآلود، آتشهای ویرانگر و خاکهای مرده. باشندگان در این کشور همه بیمار و ناتوان و افسرده و تبهکارند، ایشان در نابسامانی جاودانی پیوسته در جنب و جوش اند ولی در میان آنان یگانگی در کار نیست زیرا که دشمن یکدیگرند، روزی تنی چند از آنان به سرزمین روشنایی رخنه کردند و از این راه تاریکی به زیبایی خدای روشنایی پی برد و بر آن شد که بهره ای از آن را بدست آورد.بدین گونه آرامش جهان بر هم خورد و برخورد روشنایی و تاریکی از آن روی که تاریکی توانست بهره ای از کشور روشنایی به چنگ آورد پدید آمد و آشوب زاده شد، تازش سپاهیان خدای تاریکی بر سرزمین روشنایی (جهان سهیدنی) یا کیهان را از جهان مینوی پدید آورد و جدا کرد (به زبان ساده تر مانی آفرینش را در نتیجه آشوب و نکبت می داند)، در جهان روشنایی نه آتشی بود که بتوان با آن دیوان را گریزاند و نه آبی زهرآلود که بتوان به کام دشمن ریخت و نه حتی فلزی برنده تا بتوان با آن جنگید، خدای روشنایی ناگزیر (مادر زندگی) را به یاری فراخواند و مادر زندگی (نخستین آدم) را فرا خواند، این آدم با نخستین آدمی که در سفر پیدایش تورات از گل خلق می شود و یا کیومرث اسطوره ای اهورا آفریده اوستا تفاوت دارد، این همان نخستین آدمی است که در هستی شناسی ترسایی خود بخشی از خداست و هم ریشه او، ذکر این نکته ضروری است که چون مانی با دل سپردگی به اندیشه های بودا، رهایش از زنجیر زندگی را بایسته می داند، همسرگزینی و زایش را روا نمی دارد و از این روی نخستین انسان زاده نمی شود و خود هست چنان که پدر و مادر زندگی. بنا بر تعریف مانی نخستین آدمی زرهی بر تن داشت بافته از چهار آخشیج و فروهر، نخستین آدم زره پوشیده با یاری فرشته ای که افسار پیروزی را در دست داشت جنگ با خدای تاریکی را آغازید و کوشید که سپاه او را در هم شکند، ولی کوشش او بجایی نرسید و در میدان جنگ بیهوش افتاد و خدای تاریکی آن پنج آخشیج روشن را فرو برد با این همه نخستین آدمی در خطر نبود و با پلیدی نیامیخته بود از این روی در ژرفای گرداب تاریکی توانست ریشه های تاریکی را آنچنان ببرد که تاریکی را از بالندگی باز دارد، هرچند در تعریف مانی این گونه نخستین انسان بر تاریکی پیروز می شود ولی چم پیروزی آن نیست که رنج از میان رفته باشد و زمان تیره روزی آدمیان بسر آمده باشد، زیرا تاریکی پنج آخشیج روشن را فرو برده است و سرزمین روشنایی به ناتوانی گرائیده، مانی اصولا" وجود گیتی را محصول آمیزش نابخواه روشنایی و تاریکی می داند، در این پیکارها آفتاب و ماه که دو نماد روشنایی هستند از بند سپاهیان تاریکی می گریزند و آزادی خویش را باز می یابند (دکتر آر سی زنر در کتاب زروان رویه 108، در مورد اسطوره های مانوی آورده: که یزدان به یاری مهمی ماه می، (mahmi نور جهانی و خورشید و ماه را آفرید)، ولی هنوز بسیاری از سرسپردگان به روشنایی مانند بی رنگی گرفتار (رنگ) اند.
مانی در قطعه از کفالیه می گوید: نفرین بر خالق بدن من که جانم را زندانی کرده است و نفرین بر طغیانی که مرا به غلامی انداخته اند...، مانی باور دارد که روان بخشی از خدای روشنایی است که به جهان سهیدنی آمده و در تن یا کالبد خاکی که تیره و پلید است جایگزین شده (مانی خاک را از جنس مدفوع دیوان می داند) و از این روی است که اگر آدمی بدان روشنایی که در درون دارد بنگرد، به خدای روشنایی نزدیک شده است. خدای روشنایی ها آن بخش هایی از خود را که گرفتار آمده و از آلودگی رنج می برند از یاد نمی برد و روزی می آید که آن بخشهای جدا شده را بسوی خود فرا می خواند، بدین گونه آدمی در نگاه مانی به مرز یگانگی با خدای روشنایی خواهد رسید، از سویی دیگر اگر آدمی نیز بکوشد که آن بخشهای روشن را از زنجیر پلیدی ها برهاند، در رهایش خدای روشنایی از دست اندازی خدای تاریکی، یار و همکار خدای خویش شده است، به زبان ساده تر نهایت آرمان دین مانوی پاک شدن نسل نوع بشر از روی زمین و بازگشت همه ذرات نور درون ایشان بسوی خدای روشنایی به تعریف مانی است.
حضرت عیسی (ع) در آئین مانی مقامی عالی دارد به طوری که در
آخرالزمان در باور مانی در کتاب شاپورگان چنین نمود می یابد که: عیسی بردبار، چون
داوری عادل ظهور می کند، دو ملکی که حاصل و نگهدارنده زمین و آسمانند بار خود را
می افکنند، همه چیز خراب می شود و از این تشویش عمومی عناصر و مواد، شعله هایی بر
آمده و سراسر عالم را می سوزاند. در این عذاب عام که 1468 سال بطول خواهد انجامید
تمام ذرات نور، که استخراج آن از ماده ممکن باشد، بیرون کشیده می شوند و قسمت
کوچکی از نور الی الابد در ماده اسیر می ماند، اما این حال موجب کدورت خدای
روشنایی نخواهد شد، زیرا طبیعت او با غم سازش ندارد و جز به حجت و سرور چیزی ادراک
نمی کند، سدی محکم میان دو عالم کشیده می شود و عالم نور تا ابد در آرامش و صلح می
ماند...
جانشینان مانی (خلفای وی) چون سیسینیوس و اینایوس در نوشتارهایشان برای عامه پسند
گرداندن افکار مانی در نزد ایرانیان بسیاری از نظرات وی را به زرتشت نسبت داده اند
و از داستانهای اساطیری و پهلوانی تاریخ ایران چون فریدون بهره برده اند، گسترش و
بالطبع بعدها ترجمه بسیاری از متون فوق به عربی تاثیر انکار ناپذیری در انحراف در
شناخت اندیشه ها و گوهره فکری حقیقی زرتشت در میان محققین و مستشرقین گذاشت.
دیگر آنکه مانی می گوید آن دو نیروی اصلی تا ابد برقرار، در حد یکدیگر، مانند آفتاب و سایه اش باشند.
دیگر آنکه ]مانی گوید[ دنیای جسمانی همگی اهریمنی است، دنیای جسمانی آفرینش اهریمن است.گوید آسمان از پوست، کوه از استخوان، و مردمان دیو دو پا و حیوانات دیو چهارپا باشند.
دیگر آنکه ]مانی گوید[ جان در تن دربند و زندانی شده است. چون به عقیده مانی آفریدگار و پشتیبان دنیای جسمانی اهریمن است.از این رو زایش کردن و پیوند خانوادگی را رواداشتن سزاوار نمی باشد.کاشتن نباتات و غلات چه همه اینها همدستی با اهریمن است. (بر خلاف دین زرتشتی که کشاورزی را اشویی می داند).
به نوشته تاریخ یعقوبی: در زمان شاپور اول در دادستانی، موبد موبدان ]کرتیر هرمزان[ عقاید مانی را مردود اعلام کرد و آنرا به اثبات رساند و شاهنشاه را از او بر حذر داشت. مانی که جان خود را در خطر دید در سال 251 میلادی مجبور ترک ایران شد و به سغد و ترکستان پناهنده شد و در آنجا به مشغول به تبلیغ دین خود شد.
در کتاب سوم دیکنرد، از مباحثه موبد موبدان ]کرتیر هرمزان[ در آن دادستان با مانی چنین سخن رفته است:
1)موبد: کین به دل نه باید داشتن. مانی: تن مردم خود لانه کین و دیگر دروجان است.
2)موبد: آزمندانه انبار نباید ساختن. مانی: ]کشت[نه باید ورزیدن، و بدین چاره، انبار خورش و دارش مردم باید نابود کردن، و جان نیوشاگان را آزمندانه باید انباردن.
3)موبد: میهمان نیک باید پذیرفتن. مانی: خانه اصلا" نباید ساختن تا اندر آن میهمان به توان پذیرفتن.
4)موبد: زن از تخمه باید کردن (از تبار و خویشان) مانی: گزیدگان را، برای پیوند رایانیدن، زن کردن جرم است، چه از تخمه خویشان باشد چه از بیگانه.
5)موبد: اندر شکایت و دفاع قضائی دادستان راست باید رایانیدن. مانی: دادستان و داد و داور از جهان باید برچیدن.
6)موبد: از بیدادانه کشتن گاوان و گوسپندان باید پرهیختن. مانی: به جهان ]کشت[ نه باید ورزیدن، نگهداری همه مردمان زا باید برچیدن و گوسپند و مردمان را بدین سان از میان بردن.
7)موبد: گیتی را نه اصل باید پنداشتن. مانی: شالوده گیتی یعنی پوست دروج.
8)موبد: چیز گیتی(مادی) را به یزدان باید فراز هشتن.
مانی: چیز گیتی را خواستن گناه است و آفریننده و تولید کننده چیز مادی بزه گر است.
9)موبد: چیز مینوی(معنوی) را خود برای خویش باید خواستن. مانی:
مینوی نیک اندر توقف آراستگی است و امیدی به نجات نیست.
10)موبد: دروج از تن بیرون باید کردن. مانی: خود تن مردم دروج است.
11)موبد: یزدان به تن میهمان باید کردن. مانی: یزدان به تن میهمان نبود بلکه اندر تن بسته و اسیر است.
12)موبد: برای جهان ویراستن، این و آن جای، اندر این و آن خویشتن باید ویراستن. مانی: جهان را هرگز ویراستار نبود.
پس از درگذشت شاپور اول مانی دوباره به ایران بازگشت و فعالیت هایش را در دوران حکومت هرمزد اول ادامه داد. کرتیر در عهد "ورهرام" یا بهرام یکم نفوذ فراوانی به دست آورد و در دوره همین پادشاه است که مانی در پیکار نهائی با کرتیر شکستی دوباره می خورد و محکوم می شود، و مروجان آیین مانوی تحت تعقیب قرار می گیرند...
ابن حزم ]و ابن نبابه[ روایت می کنند که: چون مانی دروج (دروغ) خویش پیش بهرام شاه آورد، بهرام فرمود که اندر او و موبد موبدان ]کرتیر هرمزان[ انجمن بسازند برای پیکار (مناظره).
موبد موبدان فرمود که: به چه چیز ما را فراز خوانی؟
]مانی پاسخ[ گفت که: به هشتن گیتی (رفض الدنیا) و ویرانی اش، خود داری از آمیزش با زنان و گسستن دوده، تا جهان (العالم الجسدانی الفاسد) نابود گردد.جانهای پاک ایزدی(الارواح الطاهره الالهیه) با تنهای ناپاک اهریمنی (الابدان النجسته الاهرمنییه) آمیخته اند. یزدان از این آمیزش آزار بیند، و رامشش جدائی اندر ایشان است، تا دام دیگری باز پیدا آورد، و جهان دیگری، به کامش از نو بسازد.
آنگاه موبد موبدان فرمود:آیا ویرانی بهتر است یا آبادانی؟
]مانی[ پاسخ داد که: ویرانی تنها آبادانی جانهاست.
]موبد[ پرسید که:پس بیاگاهان مان که، کشتن تو آبادانی است یا ویرانی؟
]مانی[ پاسخ گفت:آن ویرانی تن است.
]موبد[ فرمود که:پس سزد کشتن ات، تا تن ات ویران گردد و جانت آبادان.
پس دروند]مانی[ سترد بود.
ثعالبی نیز برانجام این پیکار (مناظره) تائید دارد و شرحی بر آن نوشته، در سال 1980 نیز برگه هائی از متون مانوی در تورفان چین یافت شد که در آن صحنه ای از پیکار مانی و موبد بزرگ ثبت شده است.
کتاب چهارم دینکرد از مانی نقل می کند: آمدم پیش شاه گفتم که درود بر تو از یزدان!
شاه گفت که: از کجائی؟
گفتم که: پزشکم از بابل زمین
اندر واپسین دیدار مانی و بهرام شاه، برای بهرام ]و موبدان[
دیگر هویدا بود که مانی پزشکی تن نکند، چه تن را پلید داند، کشت نورزد،
چه زمین را از مدفوع دیوان شناسد، شهر نپاید، زیستن را فلاکت داند و...
در یک متن پهلوی به پارسیگ خوانیم که: ]بهرام[ با خشم به خداوند ]مانی[ بدین سان
گفت که:ای ]مرد[ به چه درد می خورید؟ نه به کارزار شوید، ونه نخجیر کنید. اما
شاید این پزشکی و این درمان را بایسته اید، این نیز نکنید!
در سال 1986 سورن گیورسن عکسهائی از متنی از کتاب کفالیه که بر روی پاپیروس به
زبان قبطی نوشته و در مصر یافت شده بود منتشر کرد، در آن متن کفالیه سخن از مردی
مزدیسن (در اینجا آذرپاد مهراسپند) آمده است که با مانی انجمن کرد، او بهنگام
پیکار با مانی مقام داور(قاضی) را داشته است (یک اشتباه و یا تعمد تاریخی). بر
اساس متن کتیبه های موبد کرتیر، وی در آن زمان دارای عنوان ریاست دادگاه
عالی کشور (قاضی) بود و او بود که در آن دادستان دینی حکم به مرگ مانی داد.
متون مانوی
مسیحیان از دین مانی بسیار نفرت و وحشت داشتند زیرا به زعم
آنان اصل و اساس ایمان عیسوی را متزلزل و فاسد می کرد. یکی از مشاهیر عیسویان آن
زمان آگوستی نوس augustinus
که از آبا» معروف عیسوی است 9 سال این آئین (مانوی) را داشت آنگاه بازگشته و مانویت
را مورد حمله های بسیار شدیدی قرار داد.در رساله اعمال شهدای کرخا از متون مسیحیان
چنین می آید: در زمان شاهپور، مانی که مخزن شیطنت و شرارت بود، انجیل شیطانی خود
را قی می کرد...
اگر بخواهیم به حقیقت ایمان و اخلاق پاک و لطیف مانویان پی ببریم، باید کتاب
خوستووانیفت
(khvastuvaneft)
مشهور به اعتراف نامه سماعون (نیوشاگان) را بخوانیم که ترجمه آن به زبان ترکی قدیم
(اویغوری) تا امروز باقی مانده، اعتراف نامه دیگری خاص برگزیدگان به زبان سغدی نیز
بدست آمده که توسط پروفسور هنینگ منتشر گردیده.
خلیفگان تا چند سده پس از حمله تازیان به ایران در کار از میان بردن مانویان بوده
اند، مهدی خلیفه عباسی هنگام مرگ به فرزند خویش هادی سفارش می کند که:
مانویان و زندیکان را از روی زمین براندازد، هارون الرشید و مامون برای شناسایی
مانویان و کشتار آنان ترفندی کثیف به کار می بستند و آنها را وا می داشتند که مرغی
را سر ببرند و چون آزار جانداران در آئین مانی روا نیست آنان با سرباز زدن از این
فرمان دین خویش را آشکار می کردند و کشته می شدند. مانویان پس از اسلام گاهی با
واژه زندیق (=زندیک) و گاه با واژه نغوشاک (=نیوشاگ) شناخته می شدند.
جامعه مانوی از نگاه دینی، مرکب از 5 طبقه بود: طبقه اول 12 نفر رسول (به پهلوی فریستگان) طبقه دوم 72 نفر اسقف (به پهلوی اسپسگان) طبقه سوم 360 تن شیوخ (به پهلوی مهشتگان) طبقه چهارم برگزیدگان (به پهلوی ورگزیدگان) و طبقه پنجم سماعون (به پهلوی نیوشاگان).
بخش اصلی پیروان مانی را دو بخش آخر تشکیل می دادند، گروه برگزیدگان افرادی بودند که همه دستورات مانی را موبه مو به کار می بستند، گروه دوم که اکثریت پیروان بودند نیوشاگان یا توده مومنین نامیده می شدند که طاقت تعالیم دشوار برگزیدگان را نداشته و قادر به بکار بستن همه دستورات مانی در زندگی را نبودند اما سر به فرمان برگزیده گان می زیستند، شیوه زندگی را از ایشان فراگرفته و برای رسیدن به روشنایی از آنها پیروی می کردند. بر مبنای فلسفه مانی، برگزیدگان مومنین راستین او بودند، کسانی که باشدت عمری را به ریاضت و صوفی گری گذرانده و در نهایت وارد بهشت وعده داده شده مانی می شدند، اما مومنین پست تر که در طبقه پائین تری قرار می گیرند، نیوشاگان (نیوشاگ واژه ای پارسی است که مشتق از نیوشیدن یا شنیدن به دل و جان است) آنها مردمانی بودند که هنوز از علایق مادی منزه نشده بودند، بار دیگر بر حسب اختلافات احوالی که دارند تحت شرایطی مختلف به این عالم پس رانده می شوند (تناسخ روح)، سایر مردمان هم از هر کیش و مسلکی باشند حال خوب یا بد به جهنم روانه می شوند؟!
مانی معتقد بود که پیروان او نباید در پی اموری بر آیند که اسباب ثروت و آسایش
دنیوی و مادی گردد. او خوردن گوشت حیوانات و شرب شراب و چیدن گیاهان را، بالطبع
کشاورزی را حرام و مطرود می دانست. در یک متن مانوی به پارسیگ آمده است:
آن واخش گفت که: دینی که آوری چیست؟
گفتم ]مانی[ که: گوشت نخورم، می نخورم، از زن دوری کنم و بپرهیزم.
وی به پیروان خود اندرز کرده بود که بیش از غذای یک روز و لباس یک سال از مال دنیا برنگیرند و بایستی بی زن زندگانی کنند (سیسینیوس خلیفه مانی و جانشین او بر این نکته تاکید دارد). البته مومنین طبقات پست تر جامعه مانوی یعنی نیوشاکان از این قواعد سخت که مخصوص برگزیدگان بوده تا حدودی معاف بودند، این قواعد سخت رهاورد سفر مانی به هند و افکار صوفیان هندی بود. نیوشاکان می توانستند گوشت بخورند (به شرطی که خود آن حیوان را نکشته باشند) می توانستند زن اختیار کنند بشرطی که بکوشند به دنیا دلبستگی زیاد پیدا نکنند. بر نیوشاکان واجب بوده که غذای طبقه برگزیدگان را فراهم کنند، زیرا برگزیدگان حق نداشتند برای تهیه خوراک خود گیاهان را بچینند (معتقد بودند با این کار ذرات نورانی درون گیاه را نابود می کنند) از این رو زراعت هم نمی کردند، در عوض برگزیدگان برای بخشش گناه چیده شدن گیاهان بوسیله نیوشاکان برای آنها دعا کرده و طلب بخشش می کردند، به این منظور نیوشاکان در مقابل برگزیدگان می بایست زانو می زدند و خوراک را تقدیم کرده، سپس از گناه چیدن گیاهی که برای تهیه خوراک خود برگزیدگان چیده بودند طلب بخشش می کردند...
پرداخت زکات و گرفتن روزه و گزاردن نماز تکلیف عمومی بوده و
همه طبقات را شامل می شده، در هر ماه 7 روز، روزه می گرفتند و در هر شبانه روز
4 بار نماز می خواندند و پیش از هر نماز وضو می گرفتند، در صورت فقدان آب با خاک
تیمم می کردند، در هر نوبت نماز، 12 بار به سجده می افتادند. نیوشاگان یکشنبه
را و برگزیدگان دوشنبه را مقدس می شمردند، چه مانویان هفته را پذیرفته بودند، صدقه
دادن از واجبات این دین بود ولی مانویه از دادن آب و نان به کفار خودداری می
کردند، زیرا که این عمل را موجب پلید شدن ذراتی از نور که مستور در آب و نان است
می دانستند، اما از دادن لباس و پول و چیز دیگری که از ذرات نور خالی است، مضایقه
نمی کردند...
مشهور است که مانی به سال 276 میلادی و در اواخر حکومت بهرام اول بدرود حیات گفت،
بنا به یک روایت شرقی وی را مصلوب کردند و سپس پیکر وی را بر سردر یکی از دروازه های
شهر گندی شاهپور (جندی شاپور) آویختند، از آن پس آن دروازه به باب مانی مشهور گشت!
آنگونه که از متون مانوی برمی آید، روز مرگ مانی در نزد مانویان یکی از بزرگترین
جشن ها دانسته می شده و ظاهرا به هنگام مرگ مانی این روز برابر با جشن "بما/
بمو" نیز بوده است. مانویان به یادگار روز مرگ نبی خویش، روزی را معین کردند
و آن را عید بما نامیدند و هر سال به یاد او جشن می گرفتند...
آئین مانی تا قرنها پس از درگذشت وی در گستره جغرافیایی وسیعی از ترکستان تا مصر رواج داشت و مردمانی از فرهنگ ها، زبانها و نژادهای مختلف را در بر می گرفت و جایگاهی بزرگ در شناخت میراث فرهنگی و روان شناسی تاریخی افکار بشری را بخود اختصاص داده است، در اواخر قرن ششم میلادی در مذهب مانی تجزیه ای رخ داد و مانویان شرق خود را دین آوران نام نهادند و از مانویان غرب که خود را دین داران می نامیدند جدا شدند، این جدایی را به نوعی میتوان مرتبط با سازگارشدن آئین مانی با فرهنگ مردمان آن سامان دانست.
هنر مانی و انعکاس آن در ادب فارسی از دیدگاه سایت آفتاب و خانم هماآقاجعفری
در آثار ابوریحان بیرونی و ابن ندیم و مسعودی مطلبی درباره نقاشی مانی نیامده است و بنظر می رسد که مانی برای اینکه افراد عادی بتوانند بخوبی پیامهای وی را درک کنند و برای آنان قابل فهم باشد این پیامها را با تصاویر زیبای مینیاتوری می آراست. میرخوند مورخ در این مورد چنین گفته است:"مانی نقاشی بی همتا بود او قادر بود با انگشتش دایره ای به قطر ۵۷۵ سانتیمتر رسم نماید و پس از بررسی دقیق کمترین ناموزونی یا خطا در محیط دایره مشاهده نمی گردد."(۸)
در آثار کشف شده کتابهایی با جلد اعلاء و تصویر مینیاتوری با خطی خوش بدست آمده و گویای آنست که پیروان مانی که در دوره هایی که در دربارها نفوذ داشتند از این هنر که بیشتر خاص دربار بود برای آثار خود بهره می گرفتند.
شیوه بکارگیری این هنر را پیش از مانی،یونانیان و یهودیان منطقه بین النهرین بکار می بردند و گویا مانی از آنان اقتباس کرده بود.
مانی علاوه بر نقاشی به هنر موسیقی نیز علاقه داشت و پیروانش آنرا هدیه آسمانی و منبع الهی می دانستند.
همانطوری که پیش از این ذکر شد در آثار ابوریحان و ابن ندیم و مسعودی مطلبی درباره نقاشی مانی نوشته نشده است،اما در ادبیات فارسی به دلیل نزدیکی ماخذ ادبیات به خراسان و کانون مانویان،شاعران ایرانی از مانی و هنر وی در اشعار خود یاد کرده اند و بیشترین شهرت وی در ادبیات فارسی به مناسبت کتاب ارژنگ یا ارتنگ وی است که دارای نقوش بسیار زیبا بود.
چو من نقش قلم را در کشم رنگ
کشد مانی قلم در نقش ارژنگ(۹)
گرچه از انگشت مانی بر نیامد چون تو نقش
هر دم انگشتی نهد بر نقش مانی روی تو(۱۰)
اگر باور نداری رو از صورتگر چین پرس
که مانی نسخه می خواهد ز نوک کلک مشکینم (۱۱)
اما گروهی از حکما چون ناصر خسرو مانی را مردی دروغگو خوانده اند همچنین بسیاری از حکمای شرق از جمله شیخ اشراق وی را ملحد و دهری نامیده اند.
دروغگوی به آخر نکال و شهره شود
چنانکه سوی خردمند شهره شد مانی
در سخن و نسخه من گشته خوار
نامه مانی و نگارش نکال (۱۲)
در شاهنامه فردوسی وصف مانی بدین صورت آمده است:
بیامد یکی مرد گویا ز چین
که چون او مصور نبیند زمین
به صورتگری گفت پیغمبرم
ز دین آوران جهان برترم
ز چین نزد شاپور شد بار خواست
به پیغمبری شاه را بار خواست
زمانی برآشفت پس شهریار
برو تنگ شد گردش روزگار
چو آشوب گیتی سراسر بدوست
بباید کشیدن سراپاش پوست
بیاویختند از در شارسان
دگر پیش دیوار بیمارسان
بگردند چونان که فرمود شاه
باویختندش بدان جایگاه(۱۳)
شاعران و ادیبان گاه وی را نقاشی چیره دست و ماهر و زمانی دروغگو و گاه نیز بت پرستی از سرزمین چین خوانده اند.مانی علاوه بر نقاشی از استعداد ادبی بهره داشت و برای دلنشین ساختن مواعظ خود از تمثیلها و تشبیهات استفاده می کرد و مزامیر مذهبی و مقدس کشف شده به زبان قبطی این امر را ثابت می کند.
برای مثال مانی دو اصل خیر و شر یا نور و ظلمت را به درختان تناوری که اولی به درخت زندگی و دیگری را به درخت مرگ تشبیه کرده که ثمره آن دو،خوبی و بدی است و در ترجمه وصف درخت زندگی که شعری دوازده سیلابی با قافیه آزاد است،آمده است:
"خورشید روشن و بدر (پر ماه) برازنده از تنه درخت (که درخت نور و خوبی باشد) تابش و برازندگی دارند.
مرغان صبح خیز به روشن شادی سخن سر کنند،کبوتر و طاوس گونه گون سخن سرایند.
دختران زیبا،آوازه و سرود برآورند،این همه درخت تناور را ستایند و درود گویند."(۱۴)
خط و آثار مانی
در آثار کشف شده شهر تورفان (۱۵ ) نمونه هایی از سرودهای دینی و اشعاری درباره مانویت وجود دارد که این آثار باقی مانده،قدیمیترین نمونه زبان سغدی و خط آرامی را نشان می دهد.
این آثار نشان می دهد که وی با جایگزین کردن خط سریانی یا آرامی شرقی بجای خط پهلوی و سازگار کردن الفبای دو زبان سریانی و ایرانی و نشان دادن حرکات و اصوات کلمات پهلوی با حروف مصوته سریانی،کمک بزرگی به زبان ایرانی کرده زیرا موجب متروک شدن "هزاورش" زبان پهلوی شده است و بدین طریق کلمات مشکل و مشکوک پهلوی بصورت صحیح خوانده می شود.
پیروان مانی که به زبان سغدی تکلم می کردند از الفبای مانی خطی ایجاد کردند که این خط را اقوام آسیای مرکزی بکار می بردند.ریشه خط ایغوری اقوام ایغور،تاتار و مغول از آن خط است.
ابن ندیم در کتابی که در سده چهارم هجری نوشته آثار مانی را شامل هفت کتاب و هفتاد و پنج رساله ذکر کرده است،یکی از کتابها به زبان فارسی و شش کتاب دیگر به زبان سریانی است.برخی از این آثار را که به زبان عربی ترجمه شده بود ابوریحان بیرونی برای مطالعه و پژوهش در اختیار داشت.
آثار مانی عبارتند از:
"شاهپورگان" تنها کتابی است به زبان فارسی میانه نوشته شده بود و مانی آنرا به شاهپور اول هدیه کرده است.مطالب این کتاب درباره معاد است.
"انجیل زنده" یا "انجیل جاودان" یا "انجیل کبیر" اثری به زبان سریانی است که اصول دینی مانی را بیان کرده و قسمتهایی از آن جزء آثار بدست آمده تورفان است.
"ارژنگ" یا "ارتنگ" که پیش از این ذکر آن به میان آمد و ضمیمه انجیل جاودان است.کتاب ارژنگ با تصاویر و نقوش زیبای خود درک مفاهیم و مطالب انجیل جاودان را برای مخاطبان عامی آسان می کرد.
"کفالایا" KEPHALAYA مجموعه ای از خطابه های آموزشی و وصف مکالمات مانی است این اثر پس از مرگ مانی توسط شاگردان وی جمع آوری شده است.
"گنجینه حیات" اثر دیگر مانی است.ابوریحان بیرونی در کتاب "ماللهند" برگی از این کتاب را نقل کرده است.
"پراگماتیا" اثر دیگری است که شامل دستورات اخلاقی و دینی است.
"اسرار" کتاب دیگری است با ۱۸ فصل،گویا هدف از نوشتن این کتاب، مقابله با کتابی به همین نام بوده است.
علاوه بر آثار یاد شده مجموعه ای از نامه های مانی و جانشینان وی را می توان جزء آثار مانی شمرد،نام این رسالات در الفهرست ابن ندیم مذکور است.
نقش مانویت در تکوین
برخی فرقههای اسلامی از
دیدگاه سایت شاره و آقای حسین مفتخری و خانم راحله زائفی
1- معتزله
آموزههای اسلامی در
آغاز تنها با نقل روایات و مراجعه به قرآن و سنت پیامبر، منتقل میشد، زیرا حضور
صحابه و تابعین، در مواقع بروز اختلاف نظر، به یاری مسلمانان میآمد. اما پس از
این دوران، با درگذشت تابعین و نیز با بیدار شدن روح کنجکاوی مسلمانان در فهم
حقایق دینی و مسائل اقتصادی و همچنین برخوردهای فکری آنان با اندیشههای ایرانی و
یونانی افکار تازهای وارد جامعه اسلامی شد که مسلمانان را به نظر و استدلال و
استمداد از نیروی عقل وادار کرد. از این رو فرقههای مختلف کلامی چون قدریه
(پیروان غیلان دمشقی و معبد جهنی)، جبریه (پیروان جهم بن صفوان (128 ه) و جعد بن
درهم (126 ه)، معتزله و اشاعره در میان مسلمانان پدیدار شدند.
در
این میان، معتزله سهم زیادی در گسترش عقلگرایی داشتند و شاید بتوان آنان را
نخستین کسانی دانست که در صدد ارائه رویکردی عقلی از دین برآمدند. به همین دلیل
معتزله به وضع قواعد کلی پرداختند و عقاید اسلامی را بر پایه آن استوار ساختند.
معتزله در بیشتر نظرهای خود به ادله عقلی تکیه کرده و عقل را مهمترین شاهد برای
اثبات آرای اعتقادی و مذهبی میدانستند. جاحظ (255 ه) میگوید: حکم قاطع را ذهن صادر میکند
و روش صحیح را فقط عقل اتخاذ مینماید. او در جای دیگر تصریح میکند که استنتاج
عقلی است که متفکران را شربت گوارای یقین مینوشاند و به کمال اطمینان و قضایای
صحیح رهنمون میسازد.
بنابر نظر بیشتر مورخان، مؤسس معتزله واصل بن عطاست. بغدادی کنارهگیری واصلبنعطا از مجلس درس حسن بصری را عنوان کرده و میگوید: وی را از آن روز معتزله یعنی کناره جویان نامیدند.
زمینههای ظهور معتزله بیشتر به تحولی که در جامعه مسلمانان رخ داد بر میگردد. قرن اول هجری مقارن با گسترش فتوحات و ارتباط مسلمانان با جوامع غیر عربی بود. مواجهه مسلمانان با رومیان، سریانیان، ایرانیان و نظایر آنها، اوضاع اجتماعی و فکری جامعه اسلامی را دگرگون کرد و مسلمانان را بر آن داشت تا در برابر پرسشها و شبهات تازه شکل گرفته صفآرایی کنند. عواملی همچون ضرورتهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایجاب کرد تا افراد جامعه اسلامی به تفکرات فلسفی و علمی بپردازند و در علوم مختلف دقیق شوند تا از تمدن و فرهنگ یونانی، ایرانی و هندی آگاه شوند. این اندیشههای عقلگرای نو و تلاش فکری مسلمانان در برخورد با آنان زمینههای شکلگیری فرق مختلف از جمله معتزله را فراهم ساخت.
ریشه عقاید پیروان اعتزال را میتوان در مکاتب و اندیشههای مختلفی جستوجو کرد. از جمله در تکوین آرای معتزله میتوان به تأثیر افکار مسیحی و آرای فلسفه یهودی و عقاید یونانی و هندی اشاره داشت. معتزله میکوشیدند تا حد ممکن میان فرهنگ اسلامی و فلسفه یونانی و رومی نزدیکی به وجود آورند و از ظهور زنادقه و آرای ضد دین و شبهه ناک جلوگیری کنند. حوادثی چون بروز جنگهای داخلی، نزاع قدرت، ظلم و ستم حاکمان، رواج گناهان کبیره و ورود افکار غیر اسلامی به جامعه اسلامی موجب شد تا معتزله خود را به سلاح منطق و فلسفه مجهز کند و فرقهای متکی بر استدلالات علمی و عقلی پدید آورد.
با حاکمیت عباسیان و شیوع شرک و کفر و زندقه، دستگاه خلافت برای حفظ موقعیت سیاسی خود به حمایت از معتزله روی آورد و پیروان این فرقه را حمایت و اکرام کرد. مأمون خود را پشتیبان معتزله اعلام کرد و مناصب حساس حکومتی را به آنان واگذار نمود. بدین ترتیب علم کلام اسلامی در مناظره با دشمنان خود، چون مجوسیان، ثنویان و به خصوص مانویان جان گرفت.
همان طور که پیشتر
گفته شد، در این دوران ظهور و فعالیت مانویان موجب شد که آرای ایشان در قالب
قوانین و تعالیم اسلامی و به گونهای غیر مستقیم رواج یابد؛ لیکن معتزله نیرویی
بود که میتوانست به جنگ مخالفان اسلام برود. در این هنگام و اصل بن عطا پیشوای
معتزله، شاگردان خود را به شهرهای گوناگون فرستاد تا با زنادقه (مانویان) و کفار
مباحثه کنند. وی خود نیز شخصاً در مقام دفاع از اسلام برآمداز جمله کتابهایی که
او در رد مانویه نوشته کتاب ألف مسأله و اصناف الموحبه و کتاب در دعوه است
هر
چند از اهداف مکتب اعتزال رویارویی با شبهات ثنویگری و زندقه (مانویت) بود، اما
مانویان توانستند در پوشش معتزله و عقلگرایی در جمع آنان نفوذ کرده و به نشر
اعتقادات خود بپردازند؛ از جمله ابن راوندی (245 ه) که معتزلی بود متهم به زندقه و
الحاد شد. وی به واسطه آرا و نظریاتی که همسو با افکار مانویت ارائه میداد، از
معتزله طرد گشت و پس از آن کتابی به نام فضیحة المعتزله نگاشت و در آن مکتب اعتزال
را رد کرد.
همچنین شخصی به نام ابوعیسی وراق (247 ه) که استاد ابن رواندی و به عدم ثبات عقیده معروف بود، با مطالعه تألیفات مانوی، تحت تأثیر تعالیم آنها قرار گرفت.[42] این افراد در ابتدا خود را با نام معتزله عنوان کردند و افکار و عقاید خود را در قالب استدلالات منطقی و فلسفی بیان نمودند، اما پس از شیوع آرای التقاطیشان، بزرگان معتزله، آنان را از خود راندند؛ هر چند که آرای آنان مورد قبول عامه قرار گرفت و ننگی بر مکتب اعتزال باقی ماند. به این ترتیب افکار مانوی توانست در پوشش تعالیم اسلامی و فرهنگ فرق جدید از جمله معتزله، نفوذ خود را در میان تازه مسلمانان حفظ کرده و به حیات خود استمرار ببخشد.مانویت، علاوه بر تأثیری که در شکلگیری کلام و فلسفه اسلامی داشت، به عقیده برخی از صاحب نظران در به وجود آمدن «تصوف» نیز نقش مهمی ایفا کرد. در ذیل به بررسی این دیدگاه میپردازیم.
2 - تصوف
مباحثات و مجادلات
عقیدتی در اوایل عصر عباسی بالا گرفت و اعتقادات مردم رنگ تازهای به خود گرفت.
بسیاری از بوداییان، مانویان و زردشتیان و حتی مبلغان این ادیان که پس از سقوط
حکومت ایران و روم به دین اسلام گرویده بودند، جایگزینی دین جدید در دلهایشان و
انس گرفتن با عقل و خردشان بسیار دشوار بود و زدودن بن مایههای عقاید پیشین به
زمانی طولانی احتیاج داشت. اما پس از سپری شدن دوره فتوحات
مسلمانان و استقرار اقوام مقهور و مغلوب در سایه حاکمیت جدید، عقاید و افکار سرکوب
شده با جلوهای تازه به میدان آمدند و جایگزین برخی اعتقادات اسلامی شدند. از جمله
تجلیات افکار و عقاید تازه مسلمانان در قالب اعتقاد اسلامی، تصوف بود.
پیدایش
صوفیگری در جامعه اسلامی معلول علل و عوامل گوناگونی است. در این میان زهد و
انزوا و سرکوبی غرایز و تمایلات جسمانی و دوری از لذایذ دنیوی که از اصول بنیادین
مانویان بوده به رشد صوفی گری کمک کرد و عدهای را جذب این تفکر نمود. پارسایی و
خشونت در خوراک و پوشاک، ترک شهوت و دوری از تشکیل خانواده از احکام مانوی است که
موجی از زهد و انزوا را در میان آحاد جامعه به وجود آورد. این آموزههای زهدگرا پس
از فراگیر شدن اسلام، در قالب صوفیه، ترویج و تبلیغ شدند.
علاوه بر مانویت، عوامل دیگری نیز در پیدایش و بسط تصوف در جامعه اسلامی نقش داشتند. آغاز نهضت ترجمه و رواج اندیشه فلسفی هلنی و همچنین نشر اندیشه رهبانیت و انزوا پذیری نصرانی به همراه نیروی الهام و ریاضت روحی هندی، تأثیر به سزایی در پیدایی صوفیگری داشتند.
از آن جا که آیین مانوی مشتمل بر آرا و نظریات عقاید و ادیان مختلف بود و سعی در نزدیکی به ادیان مختلف داشت، کوشید تا از دیدگاه ادیان گوناگون برای پیشبرد مقاصد خویش بهره ببرد. آیین مانی دینی ثنوی و دو گانه شناسی است که در آن رهایی تنها با داشتن حقیقت روحانی به دست میآید. پرهیز از شهوات و ازدواج که برابر با شر و ظلمت است، به آزادی روح و جدا شدن انسان از وابستگیهای مادی کمک میکند.
مانویت در مواجهه با اسلام به پنهان کاری و پوشیده نگه داشتن عقاید خود روی آورد، اما براحتی توانست با قالبی جدید در شکلگیری تصوف نقش ایفا کند و ریاضت و زهد درونی خود را صبغهای اسلامی بخشد. آن چنان که حتی ابوذر غفاری، صحابی رسول اکرمG، را در این مسلک آوردهاند. مؤلف تبصرة العوام تصریح میکند:
و احمد حایط وحدثی طعن در نبی زدندی بدان که زنان بسیار داشت و گویند ابوذر زاهدتر بود از رسول اکرم و این مذهب ایشان موافق مذهب مانویه است که او خلق بدان داشته بود که ترک نکاح کنند و به لواطه مشغول شوند تا نسل منقطع شود و ازدواج از ممازجت اجسام خلاص یابد.
مطالعه بیشتر
عقاید و تاریخ آیین مانوی و مزدک
دکتر حسن بلخاری با موضوع مانی وتاثیر آیین مانویت در مسیحیت
معرفی دو کتاب در زمینه ی مانویت: مانی و سنت مانوی؛ بحثی درباره ی مانی و پیام او
مانی که بود؟ آیا او پیامبر الهی بوده است؟ آیا مانویت دین الهی است؟
تنها معبد باقی مانده از آیین مانوی
نقاشی مانوی و تاثیر آن بر نگارگری اولیه اسلامی
«ادبیات مانوی» و نخستین اشعار سپید در«ایران» باستان
کتاب اعتراف نامه مانوی
زندگی نامه
مانی
درنگی
در شخصیت و آرای مانی
آیین مانوی به روایت لیندسی جونز
بررسی اسلوب نگارگری مانوی در قطعه 134 MIK III
بررسی متون مانوی دربارة مدت آتشسوزی در پایان جهان
خلقت آدم در اسطوه آفرینش مانوی(بررسی فصل 64 کفالای قبطی نسخه برلین(
دانلود کتاب اعتراف نامه مانوی به زبان ترکی باستان
کتاب هنر مانوی
تبیین آیین مانوی در ایران باستان
احکام مذهبی و اصول اخلاقى، اجتماعی دین مانی
پیشینه و سیر تاریخی دین مانی (1)
عقاید، تعالیم مذهبی و اصول اساسی آیین مانوی (3)
عقاید، تعالیم مذهبی و اصول اساسی آیین مانوی (1)
عقاید، تعالیم مذهبی و اصول اساسی آیین مانوی (4)
عقاید، تعالیم مذهبی و اصول اساسی آیین مانوی (2)
ارتباط اهلحق با مانویت و مزدکیان
گرایش ایغورها به فرهنگ ایرانی و آیین مانوی
مانی پیامبر ایرانی (آیین مانویت)
عبدالله ابن مقفع و افزودن اندیشه های مانوی به کلیله و دمنه
کتاب اسطوره آفرینش در آیین مانی با گفتاری در عرفان مانوی
مانی کیست ؟ دین او مشتمل برچه اموزه هایی بود؟
عرفان ایرانی در آیین مانوی و ارتباط آن با ا ندیشه مسیحی
کتاب بررسی ادبیات مانوی، در متن های پارتی و پارسی میانه
نگاهی به تاریخ ادبیات ترکی قبل از اسلام (متون مانوی ترکی اویغوری+سند)
متنهای
ضد مانوی (فارسی میانة زردشتی)
کتاب ” عیسی مسیح در متون مانوی “
«حیات فکری مانویان» در قرون نخستین اسلامی
کتاب بررسی ادبیات مانوی در متن های پارتی و پارسی میانه
کتاب آیین گنوسی و مانوی (ویراسته ی میرچا الیاده)، ترجمه ابوالقاسم اسماعیل پور،
دانلود کتاب مانی نقاش و آئین مانوی
نگاهی به تاریخ ادبیات ترکی قبل از دین مبین اسلام (متون مانوی ترکی اویغوری)
بررسی چند متن مانوی دربارۀ ویشتاسپ و زرتشت
پرستش زیبایی در آیین مانوی وعرفان جمالی
منابع
http://languagestudy.ihcs.ac.ir
http://www.farzanpublishers.com
http://parswiki.persianblog.ir
http://thesaurus.islamicdoc.org
http://www.donya-e-eqtesad.com
http://ariapars.persianblog.ir
http://adyanshenasi.blogfa.com
ghadeer.org
http://noghteye-taslim.blogfa.com
http://www.ettelaathekmatvamarefat.com