نارنج سبز سیاسی علمی

وبلاگ علم سیاست گروه نارنج سبز

نارنج سبز سیاسی علمی

وبلاگ علم سیاست گروه نارنج سبز

مسیحیت

مبحث به زبان ساده:

تعریف از دیدگاه سایت ویکی پدیا: آیین مسیحیت یک آیین یکتاپرستانه[۱ است که بر آموزه‌ها و سخنان (مسیح) استوار گشته‌است. آموزه‌هایی چون تثلیث، مرگ مسیح به عنوان کفارهٔ گناهان، تعمید آب و روح القدس از باورهای بنیادین این آیین هستند. مسیحیت با داشتن ۲٫۲ میلیارد پیرو[۲] بزرگترین دین جهان از دید شمار پیروان است

  .

ابتدا سراغ ویکی پدیا می رویم مطالب ویکی خلاصه است هر جا کمبود و یا نظر مخالف داشت حتما ذکر می کنیم


پیشینه مسیحیت اولیه

شالوده مسیحی به قرن یکم میلادی و یهودیت بر می‌گردد[۳] که توسط عیسی ناصری (مسیح) پایه‌گذاری شد. مسیحیت اولیه به سه دوران عیسی و رسالت (Jesus and Apostolic period) پدران اولیهٔ کلیسا (Apostolic Fathers period) و دفاعیات (Apology) تقسیم می‌شود.[۴] این سه دوره بازهٔ زمانی ۴۰۰ ساله‌ای در بر می‌گیرند که از سال ۳۰ میلادی به عنوان شروع خدمت مسیح آغاز شده و در اواخر قرن ۴ میلادی به پایان می‌رسد.[۵] در قرن نخست مسیحی و در اولین دهه‌های پس از مسیح نزاع الهیاتی میان مسیحیان در گرفت. نخستین و مهم‌ترین جدایی در تاریخ مسیحیت، همان جدایی پولس و حواریون و در رأس آنان پطرس است. قرن نخست با پیروزی نسبی جناح پولس پایان گرفت؛ امانزاع خاتمه نیافت و در سده‌های دوم و سوم بیشتر به شکل نزاعهای فرقه‌ای بروز کرد. در میان طرفهای درگیر، برخی شخص پولس و نظام الهیاتی او را از اصل و بنیان قبول نداشتند. مثل فرقه‌های:ابیونی‌ها و ناصریان که همچنان به رعایت شریعت موسوی پایبند بودند.

عیسی و دوران رسولی

این دوره ۷۰ سال نخستین سده میلادی را در بر می‌گیرد که خدمت عیسی از سال ۳۰ میلادی در آن گنجانده شده‌است. پس از به صلیب کشیده‌شدن عیسی در سال ۳۳ میلادی بدست پنطیوس پیلاطس[۶] حواریون وی از جملهٔ پطرس، پولس و یوحنا به مژده و گسترش این دین پرداختند. از جمله آثاری که در این زمانه به‌نگارش در آمده‌اند انجیل‌های متی، مرقس، لوقا و یوحنا و رساله‌های حواریون هستند که در روزگار دفاعیات مسیحی (۱۵۰–۴۰۰ میلادی) به صورت یک گروه و با فرنام عهد جدید گردآوری شدند. این گِردایه با نام انجیل نیز شناخته می‌شود.

روزگار پدران نخستین کلیسا

پدر کلیسای نخستین بیشتر کسانی به شمار می‌آیند که در روزگار پیامبری زیسته و پس از مرگ پیام آوران (حواریون) رسیدگی و رهبری کلیسا را بردوش گرفته‌اند. این پدران شامل قدیس کلمنت که به عنوان پلی میان روزگار رسولی و پدران نخستین کلیسا برشمرده می‌شود، شهید ایگناتویس (میانه‌های سده ۱ - آغاز سده ۲ م) اسقف انطاکیه و شاگر یوحنای حواری، پلیکارپ شهید (۶۹–۱۵۵ م) شاگرد یوحنای رسول به همراه کشیش هرماس هستند. پارینهترین نوشته از این روزگار رسالهٔ نخست کلمنت است. همچنین هفت رسالهٔ ایگناتیوس، رسالهٔ پلیکاپ به فیلیپیان، رساله دوم کلمنت و رسالهٔ کشیش هرماس از دیگر آثار این زمانه هستند.

تاریخ‌شمار ابتدای مسیحیت

موعظهٔ بالای کوه عیسی

  • ۳۳ میلادی

در این سال عیسی مسیح از سوی مقامات رومی که آموزه‌های او را تهدیدی علیه خود می‌پنداشتند، مورد محاکمه قرار گرفت و به اعتقاد مسیحیان مصلوب و به اعتقاد مسلمانان به آسمان چهارم عروج کرد.

  • ۳۷ میلادی

پولس اهل تارسوس (از شهرهای یونان قدیم)، با دیدن صحنه‌ای در جادهٔ دمشق، به دین مسیحیت می‌گرود و مأموریت خود را برای تبلیغ و مسیحی کردن غیر یهودیان، آغاز می‌کند.

  • ۴۲ میلادی

شمعون ملقب به پطرس (از حواریون مسیح) که برای قرن‌های متمادی به عنوان اولین پاپ، مقام او را جشن می‌گیرند، نخستین جامعهٔ مسیحی را در رم بنیانگذاری می‌کند. اولین اختلاف نظرها دربارهٔ رسالت عیسی بین او و پولس شکل می‌گیرد.

  • ۶۴ میلادی

مسیحیان به خاطر آتش‌سوزی شهر رم مورد اتهام قرار گرفتند. امپراتور نرون طی تلاشی برای بدست آوردن مجدد محبوبیت خود، آنان را مورد شکنجه و آزار قرار می‌دهد. پطرس قدیس (سنت پیتر) در این زمان کشته می‌شود.

  • ۷۰ میلادی

رومیان اورشلیم (بیت المقدس) را پس از شورش یهودیان علیه حکومت آنان، شدیداً تخریب می‌کنند. بسیاری از یهودیان از اورشلیم اخراج می‌شوند. مسیحیان در این شورش علیه رومیان شرکت نمی‌کنند. رم به مرکز حرکت‌های رو به رشد مسیحی تبدیل می‌شود.

  • ۳۰۱میلادی

تیرداد یکی از پادشاهان ارمنستان، در سال ۳۰۱ میلادی دین مسیحیت را در سرزمین ارمنستان رسمی و آزاد اعلام می‌کند و این در حدود ۱۲ سال زودتر از رسمی‌شدن دین مسیحیت در امپراتوری روم است.[۷]

  • ۳۰۴ میلادی

جوامع مسیحی در اطراف مدیترانه به صورت گروه‌هایی جمع شده و از آنجا تا بریتانیا و درهٔ نیل در مصر، رفتند.

  • ۳۱۳ میلادی

به سبب پشتیبانی امپراتور کنستانتین، مسیحیت خیلی سریع به قویترین مذهب در امپراتوری روم تبدیل شد.

  • ۳۲۵ میلادی

اولین گردهمایی رهبران کلیسای مسیحیت برای تبیین عقاید مسیحیت و سازماندهی جامعهٔ مسیحیت در نیقیه تشکیل شد. اعتقاد نامهٔ حواریون با اعتقاد نامهٔ نیقیه (مجموعه‌ای از باورهای پایه‌ای اعتقادی مسیحیان) نوشته می‌شود. بعد از تعریف و پذیرش این اعتقادنامه، فرقه‌ها و افرادی که الوهیت مسیح را نمی‌پذیرفتند (مانند آریوس) به عنوان بدعت شناخته شدند.

  • ۳۳۰ میلادی

روم جدید در بیزانس توسط کنستانتین، پایه‌گذاری و دوباره به کنستانتینوپول (استانبول کنونی)، نام‌گذاری شده وبه عنوان پایتخت امپراتوری مسیحیت، ساخته می‌شود.

  • ۳۸۱۳۹۱ میلادی

در طول حکومت امپراتور تئودوسیوس، مسیحیت به صورت دین رسمی امپراتوری روم درمی‌آید. پیروان غیرمسیحی کافر و بدعت‌گذاری در مسیحیت (افکار مخالف دیدگاه‌های مسحیت) غیرقانونی اعلام می‌شود.

ناهمسویان

نخستین گروه مسیحیان از دیدگاه پاگان‌ها (بت‌پرستان و کسانی که خدایان بیشمار را می‌پرستیدند) مورد دودلی بودند. فرنود این مسئله آن بود که آنان گمان می‌کردند مسیحیان برای برگزاری «جشن‌های دوستی» و آدمخواری، نشست‌های نهانی برپا می‌سازند. چرا که گوشت جانوران قربانی شده در پرستشگاه پاگان‌ها (کافران بت‌پرست) را خریداری نکرده و همچنین در شادمانی‌های همگانی ددمنشانه، انبازی نمی‌کردند. یهودیان و به ویژه آیین‌مداران یهودی، از ناهمسویان رده نخست مسیحیت و گسترش آن به شمار می‌رفتند. آیین‌مداران یهودی در بخش یهودیه و دیگر سرزمین‌های یهودی نشین آن زمان تنها نیروهای آیین‌مند و پذیرفته شده سیاسی به شمار می‌آمدند. تعالیم مسیح و کارهای عملی او، در آغاز این دارندگان نیرو را شگفت زده می‌نمود. این آموزه‌ها به طور کلی و ریشه‌ای مذهب مورد قبول و پذیرفته شده‌ای را که سالها در میان مردم آن منطقه رواج داشت و از پایه پایه نیروی سیاسی آیین‌مداران به شمار می‌آمد، مورد تردید قرار می‌داد. به علاوه این آموزه‌ها بسیاری از آیین‌ها و قوانینی را که روحانیون یهودی تنها برای نگهداری و استوار کردن نیرو و همچنین درست انگاری نیاز به وجود خود با آیین یهودممزوج ساخته بودند را از ارزش سرنگون می‌نمود. نگرانی‌هایی که این مسائل در میان قدرتمندان یهود ایجاد می‌نمود، دست آویز آن شد که به رویارویی با این جنبش برخیزند. دولت حاکمه بر سرزمین در آن زمان، (که بدست امپراتور قیصر روم برگماشته می‌گردید) به خاطر مسائلی از قبیل نفوذ بیشتر در میان مردم، نگهبانی از یک‌پارچگی منطقه و جلوگیری از ایجاد آشوب و مسایلی از این دست، با روحانیون یهود که در میان مردم دارنده قدرت سیاسی و معنوی بودند؛ گونه‌ای رابطه دو طرفه و همدلانه داشت. مأموران دولتی به خاطر حفظ مصالح امنیتی، با مشورت روحانیون هر چند وقت یکبار مسیحیان را مورد اذیت و آزار قرار می‌دادند. بسیاری از مسیحیان شکنجه شده و مردند. اما به هر حال، علی‌رغم شکنجه و آزار فراوان، مسیحیت به گسترش خود ادامه داد.

دوران آشوب

در دوران آشوب بزرگ، که امپراتوری روم مورد تهدید حملهٔ بربرها و امپراتوری بزرگ و قدرتمند ایران قرار داشت، همه امپراتورها درجستجوی خدایی قدرتمند برای کمک به دفع بلا از روم، بودند امپراتور دیوکلتیانوس (۲۴۵۳۱۳ میلادی)، میترا، الههٔ نور ایرانیان را به عنوان خدای خود اعلام کرد، که از امپراتوری حمایت و حفاظت کند. امپراتور کنستانتین (۲۸۰–۳۳۷) خدای مسیحیت را گزینش نمود.

کنستانتین

در سال ۳۱۲، کنستانتین در حالی که به طرف روم می‌رفت تا آن را از رقیب پس بگیرد، اعلام کرد که نشان مسیحی را روی خورشید دیده‌است و جملهٔ «شما با این علامت پیروز خواهید شد»، را به لاتین روی آن خوانده‌است. روی پل میلویان بر روی رودخانهٔ تیبر، ارتش کنستانتین، به پیروزی رسید. در مدت کوتاهی، مسیحیت به عنوان مذهب رسمی امپراتوری روم، جایگاه خود را تثبیت کرد.[نیازمند منبع] کنستانتین در سال ۳۲۵ شورای را در شهر ننقیه دایر کرد که در آن نزدیک ۳۰۰ اسقف شرکت کردند. طی این شورا بررسی جامعی بر روی کتاب مقدس (عهد عتیق و عهد جدید{انجیل}) انجام گرفت. تلاشهای تحقیقاتی این شورا در نهایت منجر به استخراج مفاهیم پایه‌ای «ایمان مسیحی» گردید. این مفاهیم پایه تحت عنوان «اعتقاد نامه نیقیه» منتشر و در دسترس عموم قرار گرفت.

مسیحیت در اروپا و امپراتوری روم

مریم مقدس و عیسی

بانی انتشار مسیحیت در اروپا پولس (سنت پل) بود. این شخص که در ابتدا از مخالفین سرسخت مسیحیان بود و از مأمورین لایق دربار روم در زمینه آزار مسیحیان به شمار می‌رفت، پس از برخورد فراطبیعی خود با مسیح (در مسیر جاده دمشق) کاملاً متحول گردید. او سپس پیرو مأموریتی که خود عیسی مسیح در همان برخورد ماورایی به او محول نمود به جمع شاگردان مسیح پیوست و سفیر مسیح برای غیر یهودیان گردید. پولس رساله‌های خود را (نامه‌هایی به اقوام مختلف در شرح چیستی مسیحیت و ارتباط با نخستین کلیساها) بعد از صعود مسیح به آسمان نگاشت. در این نامه‌ها او عقاید کلی مسیحیت رادر مورد فلسفه زندگی، مژده‌های آمدن مسیح پیش از ظهور او (در کتب عهد عتیق)، تفاوت «ایمان» و «شریعت» (شریعت به مجموعه دستورهایی گفته می‌شود که خداوند برای نخستین بار در زمان موسای پیامبر برای نوع بشر وضع نمود و در کتاب تورات مکتوب است)، آموزه‌های مسیح در مورد محبت و سایر آموزه‌های اخلاقی، خداوند بودن عیسای ناصری (برابری عیسای مسیح با ذات خداوند) و مسائلی از این دست را بیان داشته‌است. بزرگ‌ترین حادثه‌ای که در قرن چهارم میلادی اتفاق افتاد، موضوع طرفداری کنستانتین امپراتور روم از مسیحیان در سال ۳۱۳ میلادی بود.

کتاب مقدس

کتاب مقدس شامل «عهد عتیق» و «عهد جدید» است.

عهد عتیق

نام این بخش از کتاب مقدس یعنی «عهد عتیق» به دو معنی می‌باشد یکی دوره زمانی و دیگری به معنی پیمان و قول. این عبارت به معنی دقیق به عهد و پیمانی اشاره می‌کند که خداوند با ابراهیم بست. مفهوم کلی این پیمان این بود که خداوند او را انتخاب نمود تا نخستین انسان پس از آدم باشد که با او ارتباط نزدیک برقرار می‌نماید و او نیز به خداوند ایمان آورد. خداوند همچنین وعده ازدیاد نسل را به وی داد که مدتی بعد توسط اسحاق (همان پسر که یهودیان و مسیحیان عقیده دارند ابراهیم او را برای قربانی کردن به کوه برد) عملی گردید. خداوند همچنین نشانه‌ای برای این عهد و پیمان مقرر نمود که آن بریدن قسمتی از پوست اضافی آلت تناسلی مردانه (ختنه) است. این بخش از «کتاب مقدس» شامل: شرح چگونگی خلقت جهان و نوع بشر و سپس شرح زندگی و ارتباطات روحانی نخستین پیامبران از ابراهیم به بعد است. این بخش با کتاب پیدایش شروع می‌گردد و پس از چند بخش که حاوی توضیحات کلی در مورد زندگی پیامبران پس از ابراهیم است، کتاب تورات وسپس کتب پیامبران پس از موسی را شامل می‌شود. دو بخش متفاوت نیز در کتاب عهد عتیق وجود دارد که به اشعار دو پیامبر یعنی داوود و سلیمان نبی می‌پردازد. این دو کتاب به ترتیب «مزامیر داوود» و «امثال سلیمان» نام دارند. بخش قابل توجهی از اشارات به آمدن مسیح در آینده، در کتاب «مزامیر داوود» - که حاوی گفتگوی داوود نبی با خداوند و نیز سخنانی که داوود به هدایت روح و وحی خداوند می‌گوید (در قالب بیش از ۵۰۰ قطعه شعری) - آمده‌است. عهد عتیق کلاً شامل ۳۹ کتاب است.

عهد جدید (انجیل)

نام این بخش (عهد جدید) نیز همانند «عهد عتیق» به یک پیمان اشاره دارد که آغازگر دوره جدیدی از ارتباط خداوند و نوع بشر می‌باشد. مفهوم این پیمان برداشتن شریعتی که خداوند به وسیله موسی مقرر کرده بود از زندگی بشر و بخشش کلیه گناهان انسان به وسیله ایمان به خداوند بود. نشانه و در حقیقت اصل محوری این پیمان بخشش کلیه گناهان نوع بشر (از آغاز تا پایان جهان) به واسطه قربانی شدن عیسی مسیح (یعنی صورت بشری خداوند) است.

این بخش شامل کتابهای زیر است (۲۷ کتاب)

  • چهار انجیل که به‌وسیله چهار حواری (رسول) مسیح نگاشته شده یعنی اناجیل «متی»، «مرقس»، «لوقا» و «یوحنا»؛
  • کتاب «اعمال رسولان» شامل سرگذشت رسولان پس از عروج عیسی به آسمان
  • نامه‌های پنج تن از حواریون مسیح یعنی «پولس»، «پطرس»، «یعقوب»، «یوحنا» و «یهودا» به اقوام مختلف غیر یهودی و یهودی
  • کتاب «مکاشفهٔ یوحنا»

توضیح اضافی: در میان دوازده رسول (حواری) مسیح، دو «یهودا» وجود داشت که یکی از آنان مشهور به «یهودای اسخریوطی» به خاطر چند سکه نقره، مسیح را تسلیم کرد.

عهد جدید

صومعهٔ سنت آنتونی، قدیمی‌ترین صومعه مسیحی در جهان است و در کشور مصر واقع شده است.

اناجیل چهارگانه

چهار انجیل در واقع چهار روایت از زندگی عیسی مسیح است. این چهار کتاب که توسط چهار تن از حواریون میسح نگاشته شده، دارای قسمت‌های مشترک بسیاری هستند اما تفاوتهایی نیز دارند. مسیحیان این چهار کتاب را «مانند چهار تصویر از مسیح ولی از زوایای مختلف» توصیف می‌کنند.

کتاب اعمال رسولان

پس از قیام عیسی مسیح از مردگان (زنده شدن دوباره او) و سپس عروج او به آسمان، برای رسولان او (حواریون) و سپس شاگردان مسیح (که بعدها مسیحی نامیده شدند)، اتفاقات زیادی رخ داد. از آن جمله‌است:

  • پیوستن «متیاس» به جمع حواریون (که پس از خودکشی یهودای اسخریوطی یازده نفره شده بودند)
  • نازل شدن روح القدس در روز عید پنطیکاست (یکی از اعیاد یهودیان) بر ۱۲ حواری مسیح
  • شهادت «استیفان» یکی از شاگردان وفادار مسیح (سنت استفان)
  • ماجرای ایماندار شدن پولس قدیس وآغاز مأموریت بشارتی او برای غیر یهودیان
  • شرح این حوادث در کتاب اعمال رسولان وبه دست «لوقا» (یکی از حواریون مسیح و نویسنده یکی از اناجیل چهارگانه) نگاشته شده‌است.

رساله‌ها (نامه‌ها) ی حواریون مسیح

نوایمانان مسیحی و کلیساهای جدیدالتأسیس در ابتدای گسترش مسیحیت، به خاطر نبودن راهنمایی‌های ایمانی لازم و وجود مخالفین بسیار، دچار مشکلات عمده‌ای می‌شدند. از آن جمله‌است: مسائل مربوط به مراسم نیایش و چگونگی برگزاری آن، پیدایش پیشوایان دروغین، آزار و اذیت و شکنجه و تهدید و حتی قتل ایمانداران توسط متعصبین یهود و یا بت‌پرستان وسایر فرقه‌های مذهبی و گاهی مأمورین رومی و از این دست... هدف از نگارش این نامه‌ها هدایت این نوایمانان، یادآوری و تبیین مفاهیم کتاب‌مقدس و مطلع شدن از رویدادهای مناطق مختلف بود.

این کتاب حاوی بخش‌های زیراست:

کتاب مکاشفه یوحنا

این کتاب شرح سفری است که یوحنای قدیس در رؤیا و به هدایت روح القدس در آن به عرش خداوند دارد و در آن به توصیف عرش خداوند و جایگاه مسیح و پیش بینی وقایع آخر الزمان می‌پردازد.

گرایش‌های مسیحی

مسیحیت به‌طور کلی به سه گرایش بزرگ کاتولیک (Catholic) ارتودوکس (Orthodox) و پروتستان (Protestant) تقسیم شده‌است که گرایش‌های کوچک و زیادی نیز از آن‌ها شاخه می‌گیرند.

آیین مسیحیت از دیدگاه آقای ریچارد بوش و همکاران بصورت کاملا تفصیلی و از زبان یک مسیحی برای مقایسه بهتر

 

سرآغاز و تحولات اولیه                                  

 

دین مسیحیت در چارچوب یهودیت قرن اول میلادی به وجود آمد. اولین پیروان حضرت مسیح (ع) از یهودیانی تشکیل می­شد که اعمال و آداب دین یهودی را به طور کامل انجام می­داند؛ اما نقطه اصلی وکانون توجه مسیحیان اولیه و حوادثی که آنان را از بقیه یهودیان آن عصر جدا ساخت، قضیه زندگی، مرگ و رستاخیز عیسی (ع)، چهره مرکزی این جنبش وحرکت [دینی] جدید بود. در مورد زندگی حضرت عیسی (ع) بسیار کمتر از آنچه محققان و صاحبنظران اشتیاق دارند، مطلب وجود دارد، اما روی هم رفته تاریخ بر زندگانی، مرگ و پاره­ای از تعالیم وی به درستی گواهی می­دهد.

الف- منابع مربوط به زندگانی و تعالیم حضرت عیسی (ع)

1- عهد جدید: اطلاعات مربوط به زندگانی حضرت عیسی (ع) تقریباً جملگی از سه انجیل1 اول عهد جدید2 کسب شده است؛ اگر چه در منابع اولیه یهودی و رومی نیز ارجاعاتی به مسیحیت به عمل آمده است. اناجیل مزبور (واژه انجیل- Gospel - به معنای خبر خوش و بشارت آمیز است) مرقس، متیّ و لوقا تقریباً طرح اولیه­ای از بسیاری از حوادث تفصیلی زندگی حضرت عیسی (ع) و تفاسیر مربوط به اهمیت زندگانی مزبور را به دست می­دهند.

علما و محققان دین مسیح، سه انجیل اول کتاب عهد جدید را به نام اناجیل سه­گانه ملخّص یا مجمل3 می­خوانند. واژه (synoptic ) از ریشه یونانی و به معنای تحت اللفظی «همراه دیدن» است. به عبارت دیگر این سه انجیل، اگر چه از لحاظ نقاط قوت و مورد تأکید تفاوت دارند، زندگی و تعالیم حضرت عیسی (ع) را از زاویه دید مشترکی می­بینند.

اکثر صاحبنظران مسیحی این فرضیه را می­پذیرند که در میان متون مقدس مسیحیت، انجیل مرقس از همه جلوتر نوشته شده است، اگر چه در مجموعه کتاب  مقدس فعلی در نوبت دوم آورده شده است. انجیلی که از همه جلوتر آورده شده، انجیل متی، در حدود ده تا  بیست سال از انجیل مرقس متأخرتر است. انجیل سوم، متعلق به لوقا در همان حدود انجیل متی نوشته شده یا شاید هم کمی دیرتر، درحدود ده تا بیست و پنج سال پس از انجیل مرقس.برای صاحبنظران متون مقدس مسیحیت روشن است که مؤلفان اناجیل متی و لوقا به انجیل مرقس دسترسی مستقیم داشته  و آن را به عنوان مبنای نوشته­های خود مورد استفاده قرار داده­اند. زمان نوشتن انجیل مرقس، یا قدیمی­ترین این اناجیل سه­گانه، از ناحیه این صاحبنظران به حدود سالهای 70 میلادی، انجیل متی بین سالهای 80 تا 100 میلادی-که البته اجماع روی سال 85 می­باشد- تخمین زده می­شود. انجیل لوقا نیز بین سالهای 80 تا 100 نوشته شده و رأی محققانه­تر علما روی حدود سالهای 90 تا 95 میلادی است.

در قرن نوزدهم، وقتی شباهتهای بین این اناجیل سه­گانه برای نخستین بار از یک دید آکادمیک مورد مطالعه قرار گرفت، محققان انجیل­شناس شروع به این پرسش نمودند که ما این حقیقت که در حدود 95% از محتویات انجیل مرقس، تقریباً کلمه به کلمه در انجیل متی به چشم می­خورد را چگونه می­توانیم توجیه نماییم؟ و نیز چه جواب بدهیم که تقریبا ً60% از متن انجیل مرقس، باز کلمه به کلمه در انجیل لوقا وجود دارد؟ روشن ترین جواب این است که بگوییم متی و لوقا باید از انجیل مرقس به عنوان مبنای نوشته­ای خویش استفاده کرده باشند.

بدین ترتیب، مقایسه محتویات اناجیل موجز سه گانه مبیّن وابستگی ادبی متی و لوقا بر اثر مرقس می­باشد، اما مقایسه اناجیل متی ولوقا نیز نمایشگر پاره­ای وجوه اشتراک در مطالب است که در انجیل مرقس یافت نمی­شود؛ امری که نشانه آن است که متی و لوقا باید به منبع واحد و مشترک دیگری هم از مجموعه گفتار عیسی (ع) دسترسی می­داشته­اند که از دسترس مرقس دور بوده­ است. بنابراین، باید منبع ناشناخته مکتوب دیگری هم وجود داشته که مبنای مطالب اناجیل متی و لوقا قرار گرفته است. علاوه بر این، فرازهایی در مورد حضرت عیسی (ع) و سخنان وی وجود دارد که تنها در انجیل متی یافت می­شود و یا عباراتی که صرفاً در انجیل لوقا به چشم  می­خورد که این نیز حاکی از وجود یک سلسله روایتها و منابع شفاهی جداگانه است که بعضی­شان تنها در دسترس متی و بعضی دیگر هم تنها در دسترس لوقا بوده­اند.
بررسی تمثیل دانه خردل، که در فصل چهارم از انجیل مرقس آورده شده، این رابطه لفظی بین اناجیل سه گانه را به خوبی نشان می­دهند.

انجیل لوقا، باب 13، آیات 19-18

انجیل مرقس، باب 4، آیات 32-30

انجیل متی، باب 13، آیات 32-31

آیه 18 - «پس گفت ملکوت خدا چه جیز را می ماند؟ و آن را به کدام شیئ تشبیه نمایم؟ دانه خردلی را ماند که کسی در باغ خود کاشت، پس رویید و درخت بزرگ گردید، به حدی که مرغان هوا آمده در شاخه­هایش آشیانه گرفتند» [1]

آیه 30- «و گفت: به چه چیز ملکوت خدا را تشبیه کنیم و برای آن چه مثل بزنیم؟ مثل دانه خردلی است که وقتی آن را بر زمین کارند کوچکترین تخمهای زمینی باشد، لیکن چون کاشته شد می­روید و بزرگتر از جمیع  بقول می­گردد و شاخه­های بزرگ     می­ آورد، چنانچه مرغان هوا زیر             سایه­اش می توانند آشیانه گیرند.»

آیه 31-«بار دیگر مثلی برای ایشان زده و گفت ملکوت  آسمان مثل دانه­های خردلی است که شخصی گرفته در مزرعه خویش کاشت: و هر چند از سایر دانه­ها کوچکتر است ولی چون نمو کند بزرگترین بقول است و درختی می­شود، چنانکه مرغان هوا آمده در شاخه­هایش آ شیانه می­گیرند.»

تمثیل خمیر مایه نیز به روشنی نمایشگر وصفی است که درآن متی و لوقا مطلب مشابهی را می­گویند، اما انجیل مرقس درآن باره ساکت است. این مطلب نشان می­دهد که نویسندگان این دو انجیل باید به منبع مشترکی دسترسی می­داشته­اند که در اختیار مرقس نبوده است و احتمالاً حدود بیست سالی از مرقس جلوتر بوده است. در متون زیر به شباهتهای لفظی دو انجیل یاد شده (متی و لوقا) و در نتیجه ضرورت فرض یک منبع مشترک بر ای آن دو، توجه فرمایید.


انجیل لوقا، باب 13، آیات 21-20

انجیل متی، باب 13، آیه 33

آیه 20: «باز گفت برای ملکوت خدا چه مثل آورم؟ خمیر مایه­ای را می­ماندکه زنی آن را گرفته در سه پیمانه آرد پنهان ساخت تاهمه مخمّر شد.» [2]

آیه 33: «و مثلی دیگر برای ایشان گفت که ملکوت آسمان خمیر مایه­ای را ماند که زنی آن را گرفته در سه کیل خمیر پنهان کرد تا  تمام  آنها مخمّر گشت.»

تمثیل ملکوت آسمان به مردی که تخم نیکو در زمین خود کاشت (انجیل متی، باب 13، آیات 30 – 24) نیز نمونه مطالبی است که تنها در این انجیل یافت شده و در اناجیل دیگر وجود ندارد. در مورد مطالبی هم که تنها در انجیل لوقا وجود دارند نیز داستان سامری خوب (انجیل لوقا، باب 10، آیات 37-29) نمونۀ جالب توجهی است.

به طور خلاصه اینکه اجماع علمای صاحبنظر این است که متی و لوقا هر دو از متن مکتوب مرقس استفاده کرده­اند و اینکه هرگاه متی و لوقا مطلب مشترک و مشابهی در ارتباط با تعالیم حضرت عیسی (ع) دارند، هر دو از یک منبع اولیه – شاید مربوط به سالهای حدود 50 – که ناشناخته می­باشد. بنابراین، انجیل مزبور بسیار بیشتر از بقیه رنگ و بوی کلامی دارد. این اناجیل که دراواخر قرن اول میلادی به رشتۀ تحریر درآمده است منعکس کنندۀ اصول نظری روبه رشد و توسعه در اجتماعی اولیه مسیحی بوه و بسیار کم با مسائل و مطالب تاریخی سرو کار دارد و بنابراین، با وجود اینکه در تاریخ کلام و الهیات مسیحی از اهمیت و نفوذ بسیار بالایی برخوردار  می­باشد، محققین و صاحبنظرانی که دربارۀ تاریخ مسیحیت و منابع و سرچشمه­های آن مطالعه می­کنند برای این انجیل ارزش تاریخی بالایی قائل نمی­باشند.

2- منابع یهودی: سوای عهد جدید، مواد و مطالب معدود و قلیلی در مورد حیات و تعالیم عیسی میسح (ع) وجود دارد. چیزی که از همه به زمان زندگی حضرت عیسی (ع) نزدیکتر است، نوشته­های مورخ یهودی فلاویوس ژوزفوس4 می­باشد. وی آثار خود را نزدیکی­های اواخر قرن اول میلادی به رشتۀ تحریر درآورده و در کتاب آثار باستانی یهودیان تاریخی از زندگی یهودیان تا روزگار خویش را عرضه داشته است. نامبرده، در جریان بررسی­های تاریخی خویش، می­گوید:

«[آنانوس کاهن ارشد] دادگاه سانهدرین را تشکیل داد و برادر عیسی (ع) را که به نام مسیح خوانده می­شد (اما اسمش جیمز بود) به همراه عده­ای دیگر، در مقابل دادگاه حاضر ساخت و پس از متهم ساختن ایشان به تخطی از قانون، دستور داد تا همه­آنها را سنگسار کنند.»]
متأسفانه حداکثر جیزی که از مطالب ژوزفوس، مورخ مشهور یهودی در قرن اول میلادی، دستگیر انسان می­شود، شهادت مستقلی بر این مطلب است که درآن زمان، تعدادی از مردم حضرت عیسی (ع) را به نام مسیحا5 یا مسیح6 -که در زبانهای عبری و یونانی به ترتیب به معنای «مسح شده» می باشد- می­شناختند.
به هر صورت، در مورد زندگی و تعالیم عیسی (ع)، ژوزفوس تنها منبع یهودی موجود نیست. منابع دیگری هم در دین یهود می­باشند که پس از مصلوب شدن حضرت عیسی (ع) نوشته شده و بر موجودیت تاریخی وی- بدین معنی که وی موجودی واقعی در تاریخ بوده است- گواهی می­دهند. به عنوان نمونه به عبارت زیر توجه کنید:

«آنها، در شب فصح، یشو7 [ناصریه] را حلق آویز کردند. و برای مدت چهل روز منادی­ای جلوی او می­رفت و می­گفت [یشوی ناصریه] «سنگسار خواهد گردید از آن روی که وی به سحر و جادوگری روی آورده مردم را فریب می­داد و بنی اسرائیل را به انحراف می­کشانید. بگذارید تا هرکس که می­خواهد بیاید و به دفاع از وی برخیزد.» اما کسی را مدافع وی پیدا نکردند و در نتیجه در شب فصح  وی را اعدام کردند» [4]

این روایت متعلق به تلموذ بابلی در یک «بریتا»8 - حدیثی متعلق به قرن اول یا دوم میلادی یافت می­شود. ارجاع دیگری درست پس از اشارۀ فوق به چشم می­خورد:

«عیسی (ع) پنج پیرو و حواری داشت، متّای9، مکای10، مِستر11، بونی12 و توده13» [5] در مسیحیت این اسامی را به عنوان حواریون حضرت عیسی (ع) نمی­شناسند، زیرا که از روایتی خارج از سنت دینی مسیحیت نقل گردیده است. این عبارت که دیدگاه تاریخی یهودیت کلاسیک و قدیمی را به طور خلاصه بیان می­دارند، از لحاظ تفاوتهایی که با اظهارات و شهادات استاندارد مسیحی دارند، حائز اهمیت می­باشند. علاوه بر این، آنها شهاداتی مستقل از آنچه در عهد جدید دربارۀ عیسی (ع) آمده، می­باشند.

3- منابع رومی: آنچه در روایات رومی نقل گردیده؛ منابع و مراجع دیگری به غیر از منابع مسیحی، پیرامون حیات و تعالیم حضرت عیسی (ع) می­باشد. هر چند که متأسفانه، برای پژوهشگران تاریخ اولیه مسیحیت، هیچ سند مضبوط و رسمی رومی در دست نیست. هیچ سند حقوقی درمورد محاکمه و یا حتی وجود حضرت عیسی (ع) وجود ندارد.

تاسیتوس، مورخ رومی، در کتابی که در سال 115 میلادی در باب توصیف حکومت و سلطنت امپراتور نرون می­نویسد، اشاراتی نیز به مسیحیت و شخص حضرت عیسی (ع) به عمل می­آورد. وی در مورد آتش سوزی که در سال 64 میلادی سراسر روم را فرا گرفت، سخن می گوید واظهار می­دارد که خود نرون این آتش را روشن کرده بود، اما از کنترل وی خارج گردید.

«اما تمام تلاش و کوشش مردمان، همۀ بزرگی و توانایی امپراتور و شفاعت خدایان برای تخفیف و تسکین افتضاح و رسوایی و از میان بردن این اعتقاد که آتش به فرمان امپراتور روشن شده بود، کافی به نظر نمی­رسید؛ بنابراین، امپراتور نرون برای خلاصی از دست این شایعه، طبقه­ای از مردم را که غالباً به نام مسیحیان خوانده می­شدند و به خاطر اعمال و عقاید زشتشان مورد نفرت و کراهت شدید بودند، متهم نموده و به سخت ترین وجه مجازاتشان کرد. کریستوس (مسیح) که نام این گروه از وی گرفته شده، در زمان سلطنت تی بریوس14 به دست مأمور رتبۀ امپراتوری، پونتیوس پیلیت15، اعدام شده بود. این اعتقاد خرافی شرورانه و خطرناک، که برای مدت کوتاهی متوقف شد،  مجدداً نه تنها در یهودیه، سرمنشأ این شیطان، بلکه حتی در روم نیز سر برآورد، جایی که هر حرف پست و خفت آوری از هر کجای عالم که باشد برای خود میدان و پیروانی پیدا می­کند.»

این عباراتی که از تاسیتوس نقل کردیم مطالب دیگری نیز در باب جزئیات شکنجه و آزاری که نرون بر مسیحیان اولیه وارد کرده بود (اولین تعقیب و ازار رسمی مسیحیان که تنها به مدت یک هفته به طول انجامید) و همچنین اعتقاد مؤلف بر اینکه نرون بی جهت در این مورد مسیحیان را سرزنش می­کرد، آورده شده است. نکتۀ قابل توجه در روایت یاد شده این مطلب است که سرکوب جنبش مسیحی صرفاً مقدمه­ای بر ظهور مجدد و گسترش یافته­تر آن در سرتاسر روم در سال 64 میلادی گردید. این چیزی نیست که در این زمینه از زبان خود مسیحیان گفته شده باشد، بلکه شهادتی خارجی است بر حضور یک اجتماع مسیحی در روم، سالها پیش از آنکه هیچ یک از اناجیل عهد جدید نوشته شده باشند.

مورخین دیگر رومی، نظیر سوئتونیوس16 نیز تذکرات و اشارات مختصری دربارۀ مسیحیت دارندکه روی هم رفته تاریخ اولین روزهای دین مسیح را قدری روشنتر می­کنند، اما سایر مورخان، هیچ کدام به اندازۀ تاسیتوس، جنبۀ وجود تاریخی داشتن حضرت عیسی (ع) را روشن نکرده­اند.

 4- منابع مسیحی جدای از عهد جدید: آنچه در مورد زندگی و تعالیم حضرت عیسی (ع) در اناجیل کتاب عهد جدید آمده تنها مدرک و شاهد از منابع مسیحی بر این موضوع نیست، بلکه منابع دیگری نیز در داخل سنت دین مسیحیت وجود دارد که به نام اناجیل مشکوک یا مجعول (یعنی اناجیلی که در زمرۀ کتب مقدس مسیحیت پذیرفته نشده است) خوانده می­شد. بیشتر این اناجیل در سالهای پس از میانۀ قرن دوم نوشته شده و جاهای خالی روایاتی را که در عهد جدید آمده است، پر می­کند. در این مجموعه آثار، خصوصاً مطالب و داستانهای زیادی دربارۀ دوران کودکی و جوانی حضرت عیسی (ع) وجود دارد- اطلاعاتی که اگر از ناحیۀ محققان و صاحبنظران مسیحی به عنوان مطالبی خیالی قلمداد نمی­شد، بسیار سودمند و باارزش بود.
روی هم رفته، با وجود اینکه اطلاعاتی که در این منابع مجعول و مشکوک رومی، یهودی و مسیحی اولیه یافت می­شود جالب توجه و برای دانش پژوهانی که روی تاریخ مسیحیت در سالهای اولیۀ ظهور این دین کار می­کنند، تا حدودی با ارزش است، با این وجود کسی که دنبال اطلاعات واقعی­تر در مورد بنیانگزار دین مسیحی است، ناگزیر باید به کتاب عهد جدید روی  آورد. در آنجاست که می توان به قابل اعتمادترین اطلاعات در مورد زندگی و تعالیم عیسی مسیح (ع) دست یافت.

ب - زندگی و تعالیم حضرت عیسی (ع)

1- زندگی حضرت عیسی (ع): به دست دادن شمایی از وقایع عمده زندگی حضرت عیسی (ع)، به جهت اینکه داده­های تاریخی کمی در این مورد وجود دارد،کاری غیرممکن است. بر مبنای شهادات محدود منابع رومی و یهودی، و با استفاده از ارجاعات و اشارات عهد جدید به اعدام حضرت عیسی (ع) توسط پنتیوس پیلات، تاریخ مصلوب شدن وی را می­توان حدود سالهای 30 میلادی دانست. به دست دادن تاریخ تولد وی، به دلیل محاسبات غلط تقویم در آن سالهای اولیه، کار نسبتاً مشکل تری است. لوقا، سال تولد حضرت عیسی (ع) را سال ششم قبل از میلاد می­داند که در آن سال یک سرشماری رسمی راکوئی رینیوس17به عمل آورد. متی این تاریخ را قبل از مرگ هرود، که در سال چهارم پیش از میلاد اتفاق افتاد ، می­داند. بر مبنای مندرجات این دو انجیل، حضرت عیسی (ع) در بیت اللحم (از شهرهای یهودیه) متولد شده است؛ اما وی در کنار والدین18 خود در ناصریه سکنی گزیده ،حرفۀ پدر خویش، نجاری را دنبال نمود. گفته شده که وی برادران و خواهرانی هم داشته است. نام مادرش [حضرت] مریم (س) بوده است و پدرش نیز، که قطعاً قبل از سال 30 میلادی مرده است، به نام یوسف بوده است.
روایات  سنتی اناجیل "متی" و" لوقا" در مورد اینکه  حضرت عیسی (ع)  از مادری باکره به دنیا آمده که  روح القدس بر وی نازل گردیده و او را حامله نموده است، مبیّن اهمیت خاص حضرت عیسی (ع) برای مسیحیان اولیه است.

به همین ترتیب، مطالبی که در مورد نسب و دودمان حضرت عیسی (ع) در انجیل متی، باب 1، آیات 17-1 و انجیل لوقا، باب 3، آیات 34-23، آمده، بر اهمیت دینی حضرت عیسی (ع) در تاریخ یهود -برحسب اجتماع اولیه مسیحیان- اشاره می­کند؛ چون در این شجره نامه­ها، حضرت عیسی (ع) از اعقاب حضرت داود (ع) – پیامبر و پادشاه مقتدر یهودیان- معرفی شده است. در مورد میان سالی و جوانی حضرت عیسی (ع) بسیار کم می­دانیم و روایاتی هم که در عهد جدید آمده به احتمال زیاد جنبۀ اساطیری دارد.
بدون شک حضرت عیسی (ع) به زبان استاندارد یهودیان فلسطینی آن عصر، زمان سامی آرامی، سخن می­گفته است. سخنان وی تنها به زبان یونانی، زبان عهد جدید، به ما رسیده­اند. اما می­توان گفت که آنها، در همان سالهای اولیه پس از مرگ وی از زبان آرامی به یونانی ترجمه شده­اند. در متن یونانی عهد جدید می­بینیم که در چند مورد، واژه­هایی آرامی با همان تلفظ اصلی منتهی با  حروف یونانی نقل گردیده­اند، از جمله در انجیل مرقس، باب 5، آیه 41، باب 7، آیه 34؛ باب 14، آیه 36، و باب 15 ،آیه 34.
به استثنای مطالب مربوط به تولد و دوران کودکی عیسی (ع) در اناجیل متی و لوقا، اناجیل ملخص سه گانه تنها با حیات عیسی (ع) پس از غسل تعمید وی سر و کار دارند.
در حدود سالهای 28میلادی، پیامبر موعظه­گری به نام حضرت یحیی (ع) در دامنۀ درۀ اردن ظاهر شده، مردم را به توبه و اقرار به گناهان خویش دعوت می­کرد و از حکم و جزای الهی که در پیش بود سخن می­گفت. مردم، به عنوان سمبل و نشانۀ توبه، تعمید (شستشو) می­شدند. در بین کسانی که برای تعمید مراجعه می­کردند یکی هم جوانی به نام عیسی (ع) بود. مطابق نوشته انجیل مرقس، در آن زمان حضرت عیسی (ع) به مکاشفه­ای نایل آمد.

«و واقع شد درآن ایام که عیسی از ناصرۀ جلیل آمده در اردن از یحیی تعمید یافت. و چون از آب برآمد در ساعت، آسمان را شکافته دید و روح را که مانند کبوتری بر وی نازل می­شود؛ و آوازی از آسمان در رسید که تو پسر حبیب من هستی که از تو خشنودم.» (انجیل مرقس، باب 1، آیات 11-9).
جوهر پیام تعمید این بود که روز حکم و قضای الهی بسیار نزدیک بوده، ممکن است دیگر چندان وقتی برای توبه باقی نمانده باشد. حضرت یحیی (ع) که مخالفت مقامات دولتی را برانگیخته بود، ‌سرانجام دستگیر ‌زندانی و اعدام گردید. دستگیری وی ، نقطه شروع حرکت و موعظه و خطابه خود عیسی (ع) بود.
در روایات مسیحی آمده است که در آن هنگام حضرت عیسی (ع) به یک تبلیغ همگانی دست زده و از جمله مریدان و حواریون را به دور خود جمع می­نمود. وی کارهای تبلیغی خود را با این حواریون آغاز کرده ‌برای مرکز فعالیتهای خویش نیز خانه  یکی ازمریدانش به نام سیمون پیتر19 در کفر ناحوم به تبلیغ و موعظه پرداخته و سپس به شهرهای دیگر حرکت کرد. در عهد جدید می­خوانیم: « مردم  برای مداوای بیماریهای خویش و نیز شنیدن خطابه­های عیسی (ع)، گروه گروه به سمت وی روی می­ آوردند. نحوه تعلیم وی نیز به شکل تمثیل، داستانها و یا نقل قولهای کوتاهی بود که وجه تشابهی با یک واقعیت دینی داشتند.» در پاره­ای از مواقع تمثیلات موجود دراناجیل دارای یک مضمون اخلاقی می­باشند،اما در مواردبسیاربیشتری  به عنوان راهی برای توصیف اینکه چگونه عمل می­کند به کار گرفته می­شوند.
اناجیل سه گانه مدعی­اند که حضرت عیسی (ع)، در خلال دوران تبلیغ خود به صورت یک پیامبر دوره گرد، قطعاً‌ به معالجه بیماران می­پرداخت. چیزی که با اطمینان کمتری می­توان از آن سخن گفت روایاتی است که در مورد انجام یک سلسله معجزات خارق العاده وی نقل شده است. با این وجود در اناجیل کتاب مقدس مواردی از معجزات حضرت عیسی (ع) وجود دارند -که بهتر است آنها را به عنوان «اعمال عجیب و شگفت آور» بخواینم تا اینکه بگوییم مطلق شکستن قوانین طبیعی بوده­اند، چون در قرن اول میلادی هنوز این قوانین حتی درست شناخته نشده بودند-20 که در خدمت این اعتقاد و ایمان پس از رستاخیز عیسی از قبر مسیحیان قرار می­گیرند که خداوند تبارک و تعالی از طریق عیسی مسیح (ع)، در جهان حضور داشت.
همان طورکه شهرت حضرت عیسی (ع) در این دوران فعالیتهای تبلیغی گسترش می­یافت بسیاری از یهودیان وی را به چشم ناجی ملی و سیاسی، در‌آن دورانی که فشار و استثمار رومی­ها در فلسطین رو به افزایش بود،                می­نگریستند. بسیاری از مردم او را یکی از پیامبران خدا قلمداد می­کردند؛ بعضی دیگرنیز از نفوذ شخصیت ،‌ جازذبه، شهرت و روایاتی که در مورد قدرت روحی او بیان می­شد، دچار خطر و تهدید شده بودند. تعالیم و مداوای بیماران تأثیر چشمگیری، از جنبه­های مثبت و منفی، بر جای گذاشته بود.

2- تعالیم عیسی (ع) درباره ملکوت الهی: ترجیع بند و تکیه کلام پیام عیسی (ع) این بود که: «ملکوت خداوندی بالای سر ماست». روشن است که این مفهوم، آن گونه که از دهان عیسی خارج می­شد، اشاره به مکان خاصی نداشت.

عبارت «ملکوت خداوند» در واقع به دوران قبل از ظهور حضرت عیسی (ع) تعلق داشته، پیش از این نیز  در روایات یهودیان پیرامون مسیحا آمده بود، که در آنجا نیز نوعی طنین و صدای رسای سیاسی داشت. واژة عبری «ملکوت»21 که به سلطنت ویا ملکوت الاهی ترجمه می شود،بیش از آنچه مبین قلمرو این سلطنت باشد، به إِعمال حکومت الهی اشاره دارد.

در تمثیلات عهد جدید که با این تشبیه شروع می­شود که - «ملکوت خداوند شبیه ... می باشد»- تصور عیسی (ع) در مورد طبیعت واقعی ( در مقابل تصورات همگانی رایج در قرن اول میلادی ) ملکوت خداوند تعلیم داده شده است. اما این سلطنت و ملکوتی که عیسی (ع) تعلیم داده است چیست؟ مطابق روایات عهد جدید، عیسی (ع) آن را از دو وجه مختلف در نظر می­گرفت: یکی سلطنت و ملکوتی که به آینده تعلق داشت و دیگری ملکوتی که هم اکنون و در این دنیا وجود داشت- گویی که در بین شنوندگان سخنان وی حاضر بود.

3- تعالیم عیسی (ع) دربارة خداوند: تعالیم عیسی مسیح (ع) در باب حکومت اخروی خداوند مشخصاً‌ روی نزدیک بودن (قربت) خداوند تأکید داشت. خداوند آن وجود الهی است که می­تواند با انسانها سخن گوید. او کسی است که می تواند به دعای مردم پاسخ گوید و این کار را نیز می کند. او بخشنده و بالاتر از همه چیز، رحمان و رحیم است.

این مطلب که خداوند قبل از توبه و پشیمانی، افراد را می­بخشد درتعالیم عیسی (ع) دربارة ملکوت خداوند به وضوح به چشم می­خورد. نام مشخصی که حضرت عیسی (ع) برای خداوند به کار می­برد «ابا»22 بود، که یک واژه زبان آرامی است که بهترین ترجمه آن به انگلیسی واژه خودمانی «پدر»23 می­باشد- واژه­ای آشنا، با نوازش و محبت و بسیار صمیمی (و، طبق نظر یهودیان، به همین دلیل هم گستاخانه و مبتنی بر غرور!). احتمال دارد که حضرت عیسی (ع) مفهوم پدر بودن خداوند را به طریقی مورد تأکید قرار می دادکه  در واقع چندان هم از تفکر سنتی یهود، آن گونه که درکتاب یوشع نبی (در تورات) آمده، متفاوت نبود؛ زیرا در آن جا نیز خداوند به صورت پدری محبت آمیز و بخشنده تصویر شده بود. هر چندکه این مژده اساسی یا خبر خوش که خداوند گناهکاران را می بخشد، مطلب جدید (یا تجدید مطلبی نو) در تعالیم عیسی (ع) در قرن اولیه میلادی بود.

اما «پدر بودن»24 متضمن چه معنایی است؟ و ممکن است بر چه چیز اشاره و دلالت داشته باشد؟ در مرحله نخست این واژه به معنای رابطه ای آشناست، نوعی خوبی توأم با مراقبیت و نگرانی، همچنین، آن گون که از تعالیم عیسی (ع) در عصر حاضر بر می­آید، متضمن نوعی اقتدار، برتری، حکومت و تسلط است. در واقع، وقتی حضرت عیسی (ع) از خداوند با واژه «ابّا» (ابّ) نام می­برد منظورش اشاره به مهربانی، مراقبت و مواظبت دلسوزانه، قدرت وجلال، اقتدار و اعتبار، بخشندگی وا متناع از عفو، و قضاوت و مجازات بندگان بو د و هر چند که این واژه مورد استخدام حضرت عیسی (ع) ممکن بود از لحاظ نزدیکی و محرمیت [بندگان] با خداوند تا حدودی کفر آمیز به نظر آید، تردیدی نیست که تأکید وی بر قدرت و اقتدار مطلق [خداوند به عنوان یک] پدر بود.

4- تعالیم اخلاقی عیسی (ع): حضرت عیسی (ع)، سوای تعلیم ویژه و اختصاصی خویش در مورد نزدیک بودن ملکوت و پدر بودن خداوند، بر اخلاقیات تأکید داشت. تعالیم اخلاقی وی به طور طبیعی از آنچه او در مورد اینکه حکومت خداوندی در ملکوت الهی­اش شبیه به چه معناست، تبعیین می­کند: اینکه حکم و فرمان الهی بر رحم و بخشش تمرکز دارد. نقطه تأکید و قوت این جنبه از تعالیم وی بیشتر روی روابط انسانی است تا افراط در مراعات قانون شریعت؛ نظیر آداب دینی، محرّمات مذهبی و نظایر اینها که در آن ایام در بین بعضی فرقه­های یهود جریان داشت.مردان و زنان باید به عنوان پسران و دختران خداوند در کنار یکدیگر زندگی کنند و خود را آماده روزی سازند که سلطنت عدل و راستی و درستی الهی برقرار خواهد شد. آنها باید زندگی­شان نیز بر طبق الگوی تعدادی خواهر و برادر باشد. طبق تعالیم حضرت حضرت عیسی (ع) عشق و محبت که منعکس کننده رحم و شفقت فیض گونه الهی است، باید عامل برانگیزاننده انسانها باشد. و این عشق و محبت باید در تمامی شعاع روابط انسانی پرتو افکند و هیچ کس که دارای نژاد و یا قومیتی متفاوت است، نباید از این تعهد به رفتار مودت آمیزی استثنا شود. مطابق تعالیم حضرت عیسی (ع)، قانون اخلاقی که بر عشق و محبت- یعنی عدالت، راستی و درستی و بالاتر از همه رحم و بخشش – متکی است قانون یهودی مبتنی بر رعایت افراطی احکام و قواعد شریعت را کنار می گذارد. همان طورکه در ملکوت خدا بخشش، رأفت و پذیرش افراد، قبل از خواسته های حقوقی واخلاقی مطرح می شوند،به همین ترتیب نیز باید این  امور در روابط شخصی بین افراد از ارجحیت برخوردار باشند. 
از نظر بسیاری از مسیحیان تعالیم اخلاقی حضرت حضرت عیسی (ع) به بهترین وجه در فرمان دوگانه محبت در انجیل مرقس، باب 12، آیات 31- 28، وانجیل لوقا، باب 10، آیات 28- 25 تلخیص شده است.
«و یکی از کاتبان چون مباحثه ایشان را شنیده و دید که ایشان را جواب نیکو داد، پیش آمده از او پرسید که اول همه احکام کدام است؟ عیسی او را جواب داد که: اول همه احکام این است که بشنو ای اسرائیل ! خداوند، خدای ما، خداوند واحد است. و خداوند ، خدای خود را به تمامی دل و تمامی جان و تمامی خاطر و تمامی قوت خود محبت نمای که اول از احکام این است. و دوم مثل اول است که همسایه خود را چون نفس خود محبت نمای. بزرگتر از این دو حکمی نیست» .(انجیل مرقس، باب 12، آیات 31- 28).
در روایت مرقس حضرت عیسی قانون جدیدی را به دست نمی­دهد و بلکه از عهد عتیق نقل قول می­کند و او و کاتب بر این نکته توافق می­کنند و اما، در روایت لوقا، این حکم دوگانه را یکی ا زحقوقدانان (کُتّاب) به دست داد:

«ناگاه یکی از فقهاء برخاسته از روی امتحان به وی گفت: ای استاد ! چه کنم تا وارث حیات جاودانی گردم؟ به وی گفت: در تورات چه نوشته شده است و چگونه می­خوانی؟ جواب داده گفت: اینکه خداوند، خدای خود را به تمام دل و تمام نفس و تمام توانایی و تمام فکر خود محبت نمای و همسایه خود را نیز مثل نفس خود دوست بدار. گفت: نیکو جواب گفتی، چنین بکن که خواهی زیست». (انجیل لوقا، باب 10، آیات 28-25)

ج - مرگ و رستاخیز عیسی (ع) و اهمیت آنها

عیسی مسیح (ع)، پس از آن که مدت کوتاهی در سرزمین مادری خویش به تعلیم و مداوای مردم مشغول بود به اورشلیم سفر نمود و طبق آنجه روایات مسیحی می­گویند، زمانی که وی در یک راهپیمایی
دراماتیک به شهر وارد شد، یک هفته قبل از عید فصح بود و پس از یک سلسله اقدامات چشمگیر در معبد بزرگ شهر و جاهای دیگر که نمایش حضور ایشان در شهر بود، حضرت عیسی (ع) و پیروانش به
 بیت هانی25 در حومه اورشلیم رفتند. اقداماتی که وی در زمان عید فصح واطراف آن در بیت المقدس به عمل آورد از دید مقامات مذهبی یهود بسیار شرک آمیز و زشت و نفرت آور جلوه کرده و مقامات رسمی رومی شهر نیز آنها را انقلابی و از لحاظ سیاسی پراهمیت قلمدادکردند و رأی و فتوایی که در اداره­های رسمی علیه حضرت عیسی (ع) به گوش می­رسید این بود که بایست وی را اعدام نمود. لذا فرمان دستگیری وی صادر گردید که در نتیجه، به کمک یکی از حواریونش، او را دستگیر و زندانی ساختند. ابتدا مقامات محلی او را محاکمه کردند و سپس به محضر پونتیوس پیلات آورده شد، فرمانداری که تاریخ روم او را فردی بی ­نهایت دمدی مزاج و ستمگر می شناسد.

عیسی مسیح (ع) در روز جمعه هفته فصح توسط رومیان اعدام گردید. وی به دست و یا به فرمان مقامات یهودی اعدام نشد؛ هر چند که ایشان نیز با وی مخالف بودند. وی را به یک تخته چوب بزرگ که به شکل صلیب بر قطعه چوب دیگری سوار شده بود، میخ کوب کردند؛ و بدین ترتیب، آن حضرت به تدریج و با تحمل درد و رنج فراوان از دنیا رفت.26 این مرگ، خود مقدمه­ای بر یک سلسله حوادث دیگری بود که هنوز در راه بود.
قدیمی­ترین روایتی که در عهد جدید در مورد مرگ حضرت عیسی مسیح (ع) وجود دارد، بدین مضمون است که به اعتقاد حواریون حضرت عیسی (ع)، آن حضرت در روز سوم از مرگ خویش [توسط خداوند تبارک و تعالی] به آسمانها برده شده است:

«زیرا که اول به شما سپردم آنچه نیز یافتم که مسیح بر حسب کتب در را ه گناهان ما مرد. و این که مدفون شد و در روز سیم به حسب کتب برخاست. و اینکه به کیفا (پیتر) ظاهر شد، و بعد از آن به آن دوازده نفر. و بعد از آن به زیاده از پانصد برادر یک بار ظاهر شد که بیشتر از ایشان تا به امروز باقی هستند، اما بعضی خوابیده­اند (مرده­اند). از آن پس به یعقوب ظاهر شد و به جمیع رسولان و آخر از همه بر من مثل طفل سقط شده ظاهر گردید [منظور بر پولس رسول است].»

 (رساله اول پولس رسول به قرنتیان، باب 15، آیات 8-3)

این روایت، که تقریبا ًدر حدود سالهای 55 میلادی به رشته تحریر درآمده، اهمیتِ در مرکز قرار داشتنِ مرگ و رستاخیز عیسی (ع) در دین مسیحیت را نشان می­دهند. فارغ از اینکه روایات مربوط به رستاخیز و ظهور مجدد حضرت حضرت عیسی (ع) بر تعدادی از پیروان و حواریون خود در عهد جدید تا چه اندازه از نظر تاریخی دقیق و معتبر باشد، به هرحال این مطلب ظرف مدت بیست و پنج سال به یکی از بندهای مهم در اصول اعتقادی مذهب جدید تبدیل گردید. بدین معنی که مبنای یک موعظه یا مژده انجیل را به وجود آورد ، موعظه­ای در مورد مرگ و رستاخیز عیسی (ع) که توسط پیروان وی بیان می­گردد.
مرگ، و ظهورهای مکرر پس از مرگ حضرت عیسی (ع) به پیروانش، تأثیری چشمگیر بر جای گذاشت. همان گونه که در کتاب اعمال رسولان، باب دوم، آیات 36-22 آمده، این واقعه در تاریخ بین اسرائیل تجربه ای تعیین کننده بود:

«پس جمیع خاندان اسرائیل (بنی اسرائیل) یقیناً بدانند که خداوند همین عیسی را که شما مصلوب کردید خدا و مسیح ساخته است.» (کتاب اعمال رسولان، باب دوم، آیه 36)

به همین ترتیب، «رساله پولس رسول به رومیان» نیز اظهار می­دارد که رستاخیز حضرت عیسی (ع) امری اساسی و بنیادین است:

«و عجب روح قدوسیت پسر خدا به قوت معروف گردید، از قیامت مردگان؛ یعنی خداوند ما عیسی مسیح (ع) .» («رساله پولس رسول به رومیان»، باب اول، آیه 4)

درمورد رستاخیز حضرت عیسی (ع) از قبر به اندازه­ای مطلب نوشته شده که می تواند یک کتابخانه نسبتاً بزرگ را پر کند و در طول تاریخ مسیحیت، بسیاری از مسیحیان، عید پاک اول، روز رستاخیز حضرت عیسی (ع) را به عنوان یک واقعه تاریخی پذیرفته­اند. دیگر مسیحیان بخصوص در عصر جدید، واقعه رستاخیز عیسی را به عنوان یک کار سمبولیک و به عنوان تأیید و حمایت خداوند از این شخص [حضرت عیسی مسیح] قلمداد نموده­اند.
آنچه از متن عهد جدید به وضوح به دست می­آید این مطلب است که برای مسیحیان اولیه، رستاخیز حضرت عیسی (ع) به معنی برگرداندن حضرت عیسی (ع) به یک زندگانی دنیوی- آن گونه که وی قبلاً داشت- نبوده است. و نیز به صورت یک رشته الهامات و مکاشفاتی که تنها به درد اطمینان بخشیدن به حواریون می­خورد که بدانند حضرت عیسی (ع) هنوز زنده بوده و با قدرت روحانی خویش در میان آنان حضور دارد، تفسیر نمی­گردید؛ بلکه، در چشم این مسیحیان روزگار نخستین، این رستاخیز به معنای اعمال قدرت خارق العاده خداوند تبارک و تعالی در بلند کردن فیزیکی و واقعی حضرت عیسی (ع) ازمرگ و بالا بردن او به نزد خدای خویش و مقام منیع روحانی وی بوده است؛ بدین معنی، این اقدام، نوعی پیروزی بر مرگ قلمداد می­شد.
به زودی این اعتقاد رواج پیدا کرد که عیسی مسیح (ع)، با مرگ خویش بر بالای صلیب، به نجات همه ابنای بشر برخاسته بود و در نوشته های اولیه عهد جدید (نظیر «نامه های پولس رسول»)، این واقعه مصلوب شدن و رستاخیز متعاقب آن، شامل انگیزه­ای برای نجات و رستگاری بود و با گذشت زمان و تبدیل شدن این واقعه به یک اصل نظری و عقیدتی در اجتماع اولیه مسیحیان، مرگ و رستاخیز حضرت عیسی (ع)  دارای دو وجه و یا جنبه مختلف دانسته شد: رهایی مؤمنان از بارگناهان و برقرار ساختن اتحاد با خداوند در جهان و مردمان.

این دیدگاه مبتنی بر اهمیت رهایی بخش بودن واقعه، که در همان سالهای نخستین در مورد مرگ و رستاخیز حضرت عیسی (ع) به وجود آمده  و رواج یافت، نشانگر محوریت حادثه «عید قیامت مسیح» نزد مسیحیان عالم است. از دل این حادثه، نه تنها موعظه یا مژده انجیل در مورد مرگ، رستاخیز و رستگاری حضرت عیسی (ع) و پیروان وی سربرآورد، بلکه با رشد و توسعه اصول نظری در نهاد یا مؤسسه اولیه مسیحی که به نام «اکلسیا»27 (کلیسا) خوانده می­شد به خطابه و موعظه­ای درباره آنچه خداوند درباره حیات این شخص [حضرت عیسی مسیح (ع)] و از طریق این حیات [برای عموم انسانها] انجام می­داد تبدیل شد.

د- سرآغاز جامعه مسیحی

طبق روایات مسیحی، پس از مصلوب نمودن وسپس برخاست حضرت عیسی (ع) از قبر، پیروان آن حضرت خود را مملو از حیاتی جدید و پر از عطایای روحی یافتند. در میان این عطایا می ­شد از حکمت، دانش و قدرت پیشگویی نام برد؛ و نیز قدرت تعلیم، انجام اعمال عجیب و غریب و صحبت کردن به زبانهای مختلف. این خصیصه اخیر را به نام «زبان شناسی»28 می­خوانند. پیروان حضرت عیسی (ع) معتقد بودندکه خداوند، از طریق روح القدس، این عطایا را به ایشان موهبت نموده است و نیز اینکه این فوران و غلیان فیوض الهی خود دلیل محکمی بر این مطلب بود که عیسی (ع) هنوز در بین ایشان حضور داشته و کارهای خویش را به دست ایشان انجام می دهد. موقعیت زمانی این جوشیدن قدرتهای روحانی و الهی خداوند در نزد مسیحیان به نام «عید گلریزان»29 خوانده می شود.

جامعه مسیحی جدیدی که در بیت المقدس تشکیل شده بود، به اعمال عادی یهودیان ادامه می­داد- پرستش، قربانی در معبد و الزامات شرعی تورات. هر چند که  آنان به امید هر چه زودتر فرار رسیدن «اشتاتون»30 یا آخر زمان، دور هم جمع می­شدند. بنابر سنن و روایات مسیحی، حضرت عیسی (ع) به اذن و کمک خدا از مرگ برخاسته و منصب روحانی شایسته خویش را درکنار خداوند به عنوان فرمانروای جهنم، اشغال نمود و ظهور مجدد وی در آخرالزمان به زودی واقع می شد و جامعه دوستان و پیروان وی می توانستند پرستش و عبادت مورد نظر خویش را به طور عادی انجام دهند؛ اما ایشان بر آداب  و اعمال یهودی، پاره ای رسوم مخصوص به خود را نیز اضافه کردند و برگزاری مراسم در معبد بزرگ شهر با اجتماع در خانه ها، برای شنیدن سخنان پیروان حضرت عیسی (ع)، که به نام رسولان وی خوانده می­شدند و تقسیم نان بین یکدیگر، تکمیل گردید (کتاب اعمال رسولان، باب دوم، آیات 47- 42)
اعضای خانواده حضرت عیسی (ع)، درهمان روزگار اولیه، به رهبران برجسته و نافذ این گروه تبدیل شدند و جیمز، برادر حضرت عیسی (ع)، رئیس جماعت [مسیحی] بیت­المقدس بود و پیتر نیز بیشتر در حوزه خارج از اورشلیم عمل می­کرد (کتاب اعمال رسولان، باب 12، آیه 17، آیه 28). یکی از اولین مورخان کلیسا می­گوید:  این رهبری خانوادگی حداقل یک نسل بعد از جیمز ادامه یافت و بعدها به دست سیمون باکروپاس31، یکی ازپسرعموهای عیسی (ع)، افتاد. [8]

فعالیتهای تبلیغی و میسیونری نیز از همان سالهای نخست آغاز گردید  و جماعت مسیحی مقیم فلسطین از همان آغاز بدین گونه کارها مشغول شدند .  شکی نیست که این فعالیتها اوایل از دامنه محدودی برخوردار بود، چرا که درک  پیروان عیسی (ع) از خود در قالبی کاملاً یهودی ریخته شده و شکل گرفته بود. قدیمی­ترین جماعت مسیحی خود را« بنی اسرائیلِ حقیقی» قلمداد می­کردند و بدین ترتیب کاملاً احساس آشنایی و قرابت با یهودیان داشته خویشتن را بخشی از آنان به حساب می آوردند؛ بنابراین، فعالیت تبلیغی ایشان در جهت موعظه انجیل (یا بشارت اخباری خوش)، اول بار متوجه یهودیان بود.
با پخش و اشاعه اخبار بشارت آمیز مرگ  و رستاخیز حضرت عیسی (ع) در بین مسیحیان، تعدادی از آنان به دین یهود درآمدند. جماعت مسیحیان که در انتظار مراجعه حضرت عیسی (ع) بودند، به زودی حتی در بین غیر یهودیان نیز تشکیل گردید و دمشق و شهر انطاکیه در سوریه، به مراکز مهم مسیحی تبدیل شدند.
شاید بتوان گفت در مراحل اولیه، جماعت بیت المقدس، که مقر حکومت و سلطنت حضرت داود (ع)، پایتخت [عبرانیان] و محل مصلوب نمودن وسپس رستاخیز و عروج حضرت مسیح (ع) بود، از همه با اهمیت تر بود و با این حال، این مرکزیت، با کارهای تبلیغی شخصی _که اگر نگوییم اولین نفر در بین مبلغان اولّیه دین  مسیح بود، حداقل مهمترین آنان به حساب می آمد - شروع به تغییرنمود. به خاطر فعالیتها و تلاشهای وی بود که گروههای زیادی از اقوام غیر یهودی مرتباً به دین مسیحیت روی آوردند.

ه - متون مقدس دین مسیحی

برای مسیحیان اولیه، متون مقدس یهودیت از اعتبار و اقتداری شرعی برخورار بود. در زمان حیات حضرت عیسی (ع) کتاب تورات وکتب پیامبران در عهد عتیق به عنوان متون مقدس قلمداد می شدند، اما هیچ قانون نهایی، یا فهرست معتبر، از متون مقدس عبرانی وجود نداشت تا اینکه که در حدود سالهای 90 میلادی، شورای جابنه،32 تعداد سی و نه کتاب را به عنوان مجموعه کتب مقدس برگزید. قبل از این تاریخ، تعداد دوازده کتاب دیگر هم وجود داشتند که از ناحیه یهودیان و مسیحیان اولیه، به طوری یکسان، اختصاصاً محترم و مکرم شمرده می شدند، اما بالمآل از مجموعه متون قانونی  (شرعی) یهودی مستثنی گردیدند. هر چندکه مسیحیان اولیه به احترام خود نسبت به این کتب ادامه دادند.
کمی پس از مرگ حضرت عیسی (ع) پیروانش شروع به نوشتن کردند و  آثار مسیحی، در این شکل نخستین خود، بسیار عملی و از لحاظ ماهیت دقیق بود. این آثار شامل رسائل و یا نامه­هایی بودند. نامه­های پولس رسول اولین نوشته های عهد جدید را تشیکل می­دهند،که یکی از متون مقدس بنیادین مسیحیت محسوب می شود.

درخلال قرن اول میلادی، زمانی تعدادی نامه­های پولس رسول را به عنوان مجموعه کامل از قوانین و مقررات مسیحی جمع­آروی نموده و بدون شک به عنوان یک مجموعه واحد دست به دست می­گرداندند. صاحبنظران متون مسیحی بر این فرضند که پس از رحلت پولس رسول، شرح زندگانی وی به قلم شده و بعدها در کتاب اعمال رسولان عهد جدید واردگردیده است؛ هر چند که از این موضوع که آیا شرح مختصر زندگی وی قبل و یا  بعد از جمع­آوری نامه­های او صورت گرفته است؟ هنوز دقیقاً معیّن نمی­باشد. به هر صورت، روشن است که بیوگرافی به دست داده شده در کتاب اعمال رسولان همواره با آنچه پولس رسول در نامه هایش راجع به خود می گوید، مطابقت ندارد.

درست در همین ایام، و بلکه چند صباحی قبل از آن، حدیث زندگی، تعالیم و مرگ حضرت عیسی (ع) بین پیروانش به طور شفاهی وجود داشت. این روایات، در آغاز میانه قرن اول میلادی، در اناجیل چهارگانه ثبت و ضبط گردید. هر چهار انجیل عهد جدید مربوط به ثلث آخر قرن اول میلادی می­باشند.
بدین ترتیب، در حدود سالهای پایانی قرن اول میلادی، تعدادی از رسائل، خطبه ها و مواعظ، و نامه های متفرقه مسیحی در گردش بود. چنین به نظر می رسد که جوامع اولیه مسیحی در این زمینه که بخشی از این آثار را انتخاب نمایند کوشش خاصی به عمل نمی آوردند. هر چند که در مورد بعضی از این نوشته ها نوعی احترام به لحاظ داشتن عمومیت- اگر نگوئیم کاملا مدون و مضبوط -وجود داشت؛ بدین صورت که آنها را با احترام و تکریم بیشتری نسبت به بقیه حفظ می­کردند، هر چند که هنوز هیچ کدام از آنها به عنوان یک «متن مقدس» انتخاب نشده و نسبت به بقیه صورت غالب پیدا نکرده بود.
در خلال قرن دوم میلادی عملاً یک  دوجین اناجیل گوناگون ظاهر گردید. بسیاری از اناجیل مشکوک و یا مجعولی که بعدها، در قرون آتی، مورد توجه و مراجعه بعضی از مسیحیان قرار گرفت، مربوط به همین دوره از تاریخ مسیحیت است. ظهور این اناجیل مختلف در حدود سالهای 160-130 میلادی ممکن است جامعه مسیحی آن روز را واداشته تا در مورد اعتبار آثار دینی خود دست به انتخاب و تعیین تقدم بزنند.
نیروهای عمده دیگری نیز در قرن دوم بودندکه به این ضرورت انتخاب کمک کردند. نه تنها سیلی از اناجیل و یا سایر آثار مشکوک و جعلی به راه افتاده بود، حرکتهایی نیز وجود داشت که مسیحیان را به ارزیابی تقدمها وامی داشت. به عنوان مثال، حرکت یا نهضت پیروی از مارسیون33 بر این اعتقاد بود که دو خدا وجود دارد، اولی خدایی بدخواه و شریر که در عهد عتیق (یا تورات) الهام گردیده بود و دیگری خدایی خیرخواه ومهربان، خدای پدر، که در عهد جدید (اناجیل) توسط حضرت عیسی (ع) بدان بشارت داده شده بود. بنابراین، پیروان مارسیون  بر این نظر بودند که متون مقدس دین یهود باطل و بی ارزش بوده و از این لحاظ آنها را از مجموعه متون مقدس و معتبر دینی مسیحیت کنار می گذاشتند. تا جایی که می توان با قطعیت اظهار نظر کرد، قانون مارسیونی، مشتمل بر ده نام از پولس رسول و روایتی منقح از انجیل لوقا بود، این اولین متن مدونی بود که مورد استفاده یک گروه مسیحی به عنوان یک متن مقدس معتبر قرار گرفت.

اولین اشاره و مراجعه دقیق به متن قانون عهد جدیدِ موجود، مربوط به سال 367 میلادی و در یک نامه رسمی آتاناسیوس34، اسقف اسکندریه، است. شواریی که در سال 382میلادی در رم برگزار گردید، فهرست کاملی از کتب قانونی (شرعی) نوشته های یهودی و مسیحی را به دست داد. بدین ترتیب، کتاب مقدس مسیحیت که از مجموعه کتب عهد عتیق و عهد جدید تشکیل یافته است، در اواخر قرن چهارم میلادی صورت نهایی و امروز خود را پیدا کرد..

نزد مسیحیان،  مجموعة قانونی یا شرعی عهد جدید مورد توافق همگانی است . این مجموعه از بیست وهفت کتاب تشکیل شده است، اما چنین توافق همگانی نسبت به کتب عهد عتیق (قدیم) وجود ندارد. درحالی که تمام مسیحیان آن را نیز بخشی از متن مقدس به حسب می آورند. به خاطر مسائل تاریخی مرتبط با قانونی یا شرعی بودن [کتب مختلف] در داخل دین یهودی، تعداد کتبی که معتبر و قانونی دانسته می شوند، برای هر یک از فرقه های مسیحی متفاوت است.

کتاب مقدس عبرانی، پس از سال 90میلادی، بعضی از کتب خاصی را که مورد تکریم و احترام مسیحیان اولیه بود کنار گذاشت. مسیحیان، بخصوص پس از قرن اول میلادی، از تجربه یونانی کتاب مقدس عبری که به نام ترجمه سبعینی35 خوانده می شد استفاده می کردند. ترجمه مزبور،که در حدود سه قرن پیش از میلاد مسیح فراهم آورده شده بود، شامل بعضی از کتب مقدس بود که بعدها، وقتی مجموعه سی و نه کتاب در عهد عتیق به عنوان مجموعه قانونی و شرعی دین یهود به رسمیت شناخته شد، در بین آنها قرار نگرفت. بنابراین، مسیحیان، تمام کتبی را که در آن مجموعه ترجمه سبعینی گردآوری شده بود برای خود به عنوان کتب قانونی (شرعی) پذیرفتند.

در قرن چهارم میلادی، بسیاری از رهبران مسیحیت در منطقه شرقی جهان مدیترانه، اختلافاتی را که بین نوشته های قانونی کتاب مقدس عبرانی و متن ترجمه  سبعینی وجود داشت، متوجه شدند . جرومه ، محقق و صاحب نظر غربی کتاب مقدس یهودی و نصاری در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم میلادی،که مسئولیت ترجمه عهد عتقیق و عهد جدید به زبان لاتین را بر عهده داشت -که بنام ولگیت36 شهرت دارد - کتبی را که در ترجمه سبعینی موجود بود، اما در کتاب مقدس عبرانی به چشم نمی خورد، تحت عنوان کتاب «مشکوک و مجعول» نامگذاری کرد. وی آنها را در ترجمه لاتینی خود آورد و در نتیجه مسیحیان، روی هم رفته به ا حترام خود بدین کتاب به عنوان متونی شرعی و قانونی ادامه دادند.
مدتها بعد از آن، در قرن شانزدهم میلادی، رهبران اصلاح طلبی که در طول نهضت پروتستان علیه سنن قدیمی  مسیحیت درغرب اعتراض و انتقاد می­کردند، موضع جدیدی را مورد این کتب مشکوک و یا مجعول اتخاذ نمودند. آنها قبول سنتی این کتب به عنوان متون مقدس دینی توسط مسیحیان را مردود دانستند و تنها قبول کردند که اینها تعدادی کتب سودمند هستند که برای خواندن مناسب می باشند و بدین ترتیب، مجموعه این کتب غیرمعتبر، درچاپهای عهد عتیق توسط کلیسای کاتولیک روم که مبتنی بر ولگیت (ترجمه لاتینی) می باشد به چشم می خوردند، اما تا این اواخر در بخش عهد عتیق از کتاب مقدسِ گروههایی از مسیحیت که از نهضت پروتستان سرچشمه گرفته­اند، حذف گردیده بودند، مگر بعضاً به صورت یک بخش جداگانه که بین دو بخش عهدین قرار داده شده است.

درست همان گونه که همه گروههای مسیحی روی تعداد دقیق کتب قانونی در مجموعه عهد عتیق توافق ندارند، به همین ترتیب نیز گروهها و افراد مسیحی روی منزلت کتاب مقدس اختلاف نظر دارند . در نزد بعضی از مسیحیان، کتاب مقدس، سراسر الهام خداوندی است (نظریه الهام تمام و کمال) و از نظر لغوی نیز لفظاً و معناً عین کلماتی است که از ناحیه خداوند تبارک و تعالی  آمده است (نظریه عصمت و خالی بودن الفاظ). نزد ایشان، کتاب مقدس کلمه خدا است که لفظ به لفظ از طریق افرادی که مأمور رساندن این پیام بوده و خود هیچ گونه نقش در آن نداشته اند به ما رسیده است. نزد گروه و یا افراد دیگری از مسیحیان، کتاب مقدس، کلام الهی  است که افراد صاحب الهام و بصیرت آن را نوشه­اند و هر گونه نقص یا تضاد در متن کتاب مقدس به منزلت آن به عنوان کلام خداوند و وحی الهی لطمه ای نخواهد زد.
با رشد رشته تحقیق و پژوهش در متون عهد قدیم و عهد جدید در قرن نوزدهم و پخش و توزیع نتایج تحقیقات و تبعات ایشان، ناآرامی هایی در بین مذهبیون ارتودوکس به وجود آمد .  علاوه بر این ،کشفهای علمی نیز در تباین آشکارا با اظهارات کتاب مقدس و اعتقادات سنتی مذهبی، نظیر نظریات اسقف اعظم اوشر37 در قرن هفدهم که از ناحیه بسیاری  از مومنین مسیحی مورد پیروی واقع شده است، بود. اعتقاد اوشر بر این بود که دنیا در سال 4004 قبل از میلاد، در ماه اکتبر،به وجود آمده است؛  درحالی که کارهای لییل38 در زمین شناسی و داروین در بیولوژی در قرن نوزدهم با نشان دادن اینکه کره زمین بسیار بسیار قدیمی تر از این حرفهاست و اشکال زندگی بر روی آن نیز به هزاران هزار سال قبل بر می­گردد، پایه های این اعتقاد را سست کردند.  ناراحتی و یأس مؤمنین متعصب مسیحی، که بر این اعتقاد بودند که حقیقت کتاب مقدس بر دقت تاریخی داستانهای آن مبتنی بود، از این دستاوردهای جدید علمی تا حدی بود که مردان حساس و هوشمندی نظیر هنرمند مشهور جان راسکین39 در انگلستان را به این اظهار تأسف وا می داشت که:

«اگر این زمین شناسان مرا راحت می گذاشتند اوضاعم بسیار خوب می شد، اما آن پتکهای ناگوار و دهشتناک! من صدای چلنگ چلنگ آنهارا در پایان هریک از اصوات آیات کتاب مقدس می شنوم.»
بدین ترتیب، نظریه خلقت آن گونه که به طور سنتی از ناحیه بسیاری از مسیحیان سنتگرا پذیرفته شده بود، مورد حمله و هجوم علم قرارگرفته و بی ثباتی حاصل از آن بسیاری از مؤمنین را وادار ساخت تا نظریات خود در مورد فاقد اشتباه یا غلط بودن الفاظ کتاب مقدس را تغییر دهند.

همچنین، آنچه محققان و صاحبنظران در مورد متن کتاب مقدس انجام می دادند و تحقیقاتی که دراین مورد به عمل می آوردند نیز تا همین درجه تحریک کننده و خشم آفرین بود. یکی از اسقفهای کلیسا انگلیکن افریقا، که سابقه ای در تحصیلات ریاضی داشت، مطالب کتاب مقدس (عهد عتیق) را نقادانه مورد بررسی قرار داده، این طور حساب کرد که برحسب پاره ای مقرراتی که در اسفار پنج گانه یافت می شوند، کشیشان اولیه عبرانی، باید هر کدام روزانه دقیقاً 85 عدد کبوتر را تناول کرده و در هر دقیقه بین 400 تا 1500 گوسفند را قربانی کرده باشند. اسقف مزبور را از منصب خویش بازداشتند، اما تحقیق و تتبع نقّادانه تا حددودی راه خود را باز کرده بود.

امروزه بسیار از مسیحیان، دیگر اعتقادی به عدم و جود اشتباه یا غلط لفظی در کتاب مقدس ندارند و لذا کشفیات جدید علمی و یا بررسی نقادانه کتاب مقدس آرامش آنها را بر هم نمی زند. آنان بر این اعتقادتند که با وجود آن که ایشان باید دیدگاههای خود در مورد ترتیب زمانی وقایع، نظم، و ویژگی ماهوی کتاب مقدس را تغییر دهند، نتایج حاصل از تتبعات علمی و نقادانه به سختی می تواند تأثیری بر مبانی اساسی دینی موجود در کتاب مقدس مسیحیت بر جای گذارد. تشخیص این مطلب که اناجیل اربعه حاوی مطالب زیادی است که صرفاً جنبه افسانه ای داشته و واقعاً مطالبی صد درصد تاریخی نیست، هیچ از ارزش دینی متن آنها و یامقام و منزلتشان به عنوان یک سلسه موازین نظری، اخلاقی و عملی نمی­کاهد.
در جمع­بندی می گوییم که کتاب مقدس مسیحیان را باید در کتب عهد قدیم و عهد جدید جستجو نمود. جریان قانونی کردن و مشروعیت بخشیدن به این متون مقدس، جریانی بود که انعکاس دهنده سه قرن تحول تدریجی به شمار می آمد. در حدود اواخر قرن چهارم میلادی،  قانون (متن شرعی) متن کتاب مقدس مسیحیت کم و بیش معین گردیده بود. منهای پاره ای اختلا ف نظرها پیرامون تعداد دقیق کتب معتبر  و قانونی در مجموعه عهد عتیق، اجماع عقاید مسیحی بر این استوار است که کتاب مقدس مسیحیت کلام خداوند بوده، جنبه معیاری واصولی دارد و هر اندازه هم که در تفسیر کتاب مقدس اختلاف رأی و نظر وجود داشته باشد، یا هر چقدر که در مورد دقت تاریخی روایات موجود در کتاب مقدس مسیحی تباین و پراکندگی آرا موجود باشد، حداقل در میان همه پیروان حضرت مسیح (ع) این اتفاق نظر وجود دارد که «کتاب مقدس» کلام خداست و از این جهت برای همه اعتقادات و اعمال مسیحی اعتبار و اقتدار شرعی دارد.

و- حضرت عیسی (ع) و نسبت او با خداوند: قرن اول تا چهارم میلادی

آنچه در پایان قرن اول میلادی بسیار قابل توجه می نمود اعتقاد به محوریت حضرت عیسی (ع) برای دین جدید بود. نزد مسیحیان اولیه، وی به عنوان چهره ای تاریخی که خداوند متعال از طریق او عمل کرده بود ، شناخته می شد و اما نقش و عملکرد وی، آن گونه که در قرن اول میلادی تصور می شد، دقیقاً چه بود؟
مسیحیان بر این اعتقاد بودندکه کار و وظیفه حضرت عیسی (ع) به عنوان مسیح این بودکه خداوند را فاش و  آشکار ساخته، به جهانیان بفهماندکه خداوند چگونه بود؟ آنان هچنینن مدعی بودند که مسیح برای پیروزی بر شیطان آمده و مرگ وی در واقع پیروزی بر شیطان وشرور در همه عالم بوده است. علاوه براین، آنها اظهار می داشتند که حضرت عیسی (ع) آمد تا نمونه یک حیات شایسته را که از طرف کسانی که هدیه مجانی نجات و رستگاری خداوند را می پذیرفتند به نمایش بگذارد. اما مسیحی که با عیسی (ع) یکی دانسته می شد چه کسی بود؟ آیا او وجودی الهی بود؟ یا اینکه موجودی بشری؟


دیدگاههای عهد جدید در مورد عیسی (ع): مسیحیان اولیه در وجود حضرت عیسی (ع)، انسانی را می­دیدند که تولد یافته و پس از مدتی زندگی کردن وفات یافته بود. او تا آخر حیات خویش یک موجود  انسانی باقی مانده بود، اما انسانی که خداوند به عنوان پسر خویش پذیرفته بود.40 این اعتقاد در عهد جدید، انجیل مرقس و کتاب اعمال رسولان، انعکاس یافته است. پولس رسول، در رساله دوم خویش به فیلّپیان، برای عیسی (ع) به عنوان مسیح یک هستی قبل از دنیا قایل می شود. مطابق این نظر، عیسی مسیح (ع) موجودی الهی بود که از ابتدای زمان، حیاتی روحانی و الهی داشت، اما وقتی به صورت یک انسان درآمد، خود را از آن صفات و قدرتهای الهی خالی نمود.همچنین انجیل یوحناء درداخلِ خودِ مجموعةِ عهدِ جدید، نیز دیدگاهی مشابه با این نظریه پولس رسول در مورد حیات ازلی عیسی (ع) اتخاذ می کند، اما اظهار می دارد که این جنبه الوهیت حضرت عیسی (ع) در تجسیم و تمثّل وی به صورت یک انسان، قربانی نگردید.

مفهومی که پولس رسول در رساله به فیلپیان، با ب 2، آیه 7 ارائه داده به عنوان روش برخورد «خلع الوهیت توسط حضرت عیسی مسیح» شناخته می شود (از ریشه یونانی kenosis به معنای خود را خالی کردن)، چرا که در متن رساله پولس می خوانیم که: «لیکن خود را خالی کرده صورت غلام  را پذیرفت.» روش برخورد یوحنا به نام روش «لوگوس»41 (کلمه) شناخته می شود (که از همان واژه یونانی لوگوس به معنای کلمه است)، چون در انجیل یوحنا، باب 1، آیه 14 می­خوانیم که :«وکلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد». این نظریات عرضه کننده آنچه مسیحیان به نام «مسیح شناسی»42 می خوانند می باشد. بدین معنی که مبحث «مسیح شناسی» عبارت است از اصول عقاید و نظریات در مورد شخص حضرت عیسی (ع) و کارهای وی. در این بحث تلاش می شود تا معنای «مسیح» روشن شده  و نسبت یا ربط وی با خداوند نیز تبیین گردد.

سه مکتب مسیح شناسی  در عهد جدید به چشم می­خورند که در پایان قرن اول میلادی برای جوامع مسیحی آن روز شناخته شده بودند؛ اما یک سلسله سئوالات بدون پاسخ مانده بود.
مسیحیان می پنداشتند که حضرت مسیح (ع) وجودی الهی و روحانی بوده است، اما اینکه نسبت وجودی وی با خدای واحد چه بوده هنوز روشن نشده بود و از طرف دیگر، وی موجودی انسانی و دارای صفات بشری دانسته می شد، اما در این مورد هم رابطه و نسبت وی با سایر انسانها مشخص نبود. سئوال کلی دیگری هم که در مورد نسبت کلی همه انسانها با خداوند وجود داشت هنوز پاسخ داده نشده بود.
مسیحیان از همان ابتدا معتقد بودند که حضرت عیسی (ع) نسبت خاصی با خداوند داشت. علاوه براین، تجربه عید گلریزان(نزول روح القدس برحواریون عیسی (ع) و نیز عید یادگاری نزول تورات درطور سینا) آنان را متقاعد ساخته بود که یک جور نیروی خاص، که به نوبه خود به نحوی با خداوند و مسیح ارتباط و نسبت داشت، در میان آنان وجود داشت. ایشان می خواستند  به نحوی بین خداوند؛ حضرت عیسی (ع) و این قدرت روحانی ارتباط برقرار کرده و با وجود این، موحد باقی بمانند. اما چنین ارتباط و هدفی چگونه قابل تحصیل بود؟ اگر حضرت عیسی هم موجودی الهی و هم موجودی انسانی بود، این مطلب چگونه تحقق می یافت؟ آیا وی مخلوقی شبیه به حوریان دریایی43 افسانه ای یونان بود؟ آیا وی وجود چند چهره ای بود که هر لحظه به شکلی در می آمد؟ آیا وی چهره ای عِلوی بود که تنها در ظاهر الوهی یا انسانی به نظر می رسید؟ آیا، مطابق اشارات و نشانه های عهد جدید، وی یک شخص بود یا دو نفر؟ اگر اینکه یک شخص بود، در این صورت این دو چیز (انسان بودن و الهی بودن) چگونه باهم جمع می شد؟ پاسخ به این قبیل پرسشها، برای مسیحیان قرون و اعصار بعدی گذاشته شده بود و افکار و اندیشه هایی که بعدها در تدارک پاسخ به این سئوالات استخدام گردید، در اثر دو قرن فکر و ممارست به دست آمد.

 

 

اعیاد مسیحیان به قلم خانمها ( الهام محسنی و ریحانه ارشادی) در وبلاگ ادیان شناسی

جشن کریسمس

واژه کریسمس به انگلیسی Christmas به معنای (جشن مسیح) به مناسبت تولد آن حضرت در 25 دسامبر برابر با 4 دی . هفت روز پس از آن جشن اول سال میلادی معروف به جشن شب ژانویه برابر با 11 دی برگزار می شود .

عید کریسمس که به جشن میلاد مسیح و عید نوئل معروف است امروزه مهم ترین عید مسیحی به شمار می آید در آغاز جزواعیاد مسیحی شمرده نمی شد . پس از برگزاری شورای نیقیه ( 325 م ) توافق شد که روز 25 دسامبر که در میان بت پرستان امپراتوری روز تولد خدای خورشید خوانده می شد و روز تولد مسیح اعلام شود . بسیاری از اعضای کلیسای کاتولیک روم و پیروان آئین پروتستان کریسمس را در این روز جشن می گیرند و بسیاری آنرا در شامگاه 24 دسامبر به عنوان میلاد مسیح جشن می گیرند . ایام 12 روز ه کریسمس با سالروز میلاد مسیح در 25 دسامبر آغاز گشته و تا جشن خاج شویان یا عید تجلی در روز 6 ژانویه ادامه می یابد . هر چند مهم ترین عید مذهبی در گاشمار مسیحی روز عید پاک هست مردم بسیاری به خصوص در کشورهای ایالت متحده و کانادا کریسمس را مهم ترین دیدار سالانه مسیحی محسوب می دارند با وجودی که این روز عید مذهبی شناخته می شود از اوایل سده 20 میلادی به به بعد به طور گسترده به عنوان یک جشن غیر مذهبی برگزار شده و برای بیشتر مردم این ایام فرصتی است برای دور هم جمع شدن اقوام و دوستان و هدیه دادن به هم . کریسمس با آیین های ویژه ای به طور مثال آراستن یک درخت کاج برگزار شده و شخصیتی خیالی به نام بابانوئل در آن نقش مهم دارد .

 پاپانوئل

شخصیتی که امروزه به شکل پیر مردی مهربان و چاق است و با لباس سرخ رنگ و ریش سفید و بلند هنگام کریسمس در میان برگزار گنندگان این جشن ظاهر می گردد و چندین اسم دارد : پاپانوئل ، سانتاکلوز ، سنت نیکولا از معروف ترین این اسامی اند.

  تاریخچه پابانوئل

در سده چهارم میلادی ، یکی از اسقف های آسیای سغیر به خاطر رفتار مهربانانه اش با کودکان شهرت یافت این شخص که بعد ها به سنت نیکولاس شهرت یافت در نقاشی های قرون وسطا و عصر رنسانس به شکل مردی بلند بالا با چهره ای جدی و نجیبانه نشان داده شده است و تا حدود قرن شانزدهم ، جشن مخصوص او در روز 6 دسامبر در سراسر اروپا برگزار می گردید . اما از آن پس ، این جشن ، تنها به پروتستان های هلند منحصر گردید  مهاجران هلندی که به آمریکای شمالی کوچ کردنند این رسم را با خود به آن کشور بردند و در آنجا بود که نام او به سانتاکلوز تغییر یافت .

 آیین های کریسمس 

برگزاری کریسمس در کشورهای مختلف مسیحی بنا به سنت و رسم و رسوم آنان تفاوت هایی نیز با یکدیگر دارد ، اما مشترکات این مراسم این است که :

مسیحیان برای جشن گرفتن میلاد عیسی مسیح به کلیسا ها می روند ، در منزل یک درخت کاج را تزئین و چراغانی می کنند و در خیابان ها و کوچه ها دسته دسته سرودهای پرستش و شکر گزاری اجرا می نمائید .

 عید ژانویه

اما چند روز بعد از جشن کریسمس ، سال نوی میلادی آغاز میشود نام نخستین ماه سال میلادی ، ژانویه است قرن ها پیش ، ملل مغرب زمین حساب ماههای سال را به ده رسانده بودند یکی از امپراطوران رم تصمیم گرفت که دو ماه دیگر به ماه های ده گانه سال بیفزاید . در آن زمان مردم به خدایی معتقد بودند که جانوس خوانده می شد . جانوس صاحب دو چهره بود ، یک چهره او آینده را می نگریست یک چهره دیگرش بر گذشته نظاره می کرد . جانوس نگهبان منازل به شمار می رفت تصویر او بر روی در خانه ها نمایش می دادند چنین تصویری از چنان خدایی به نظر مناسب آمد که با اسم ماهی از ماههای سال منطبق شود ماهی که از یک سو بر آنچه رفته است بنگرد و حساب ایام گذشته و فهرست وقایع در ماههای قبل را قبول داشته باشد و از جانب دیگر به آینده نگاه کند که چه روی خواهد داد و حساب حوادث آتی را نگهدارد .

Januavies خوانده شد که به انگلیسی January نامیده شده پس از نامگذاری 11 ماه سال امپراطور مذکور و مردم سرزمین رم اندیشه اند که نامی بر ماه دیگری بیابند که 12 ماه سال تکمیل شود در آن روزگار تقویم رومی ها آغاز سال را به march اختصاص داده بود دو ماه جدید ( ژانویه و فوریه ) که به انتهای سال افزوده شد رومی ها همواره از پلیدی پرهیز داشته و همیشه به فکر پاک کردن خویش و گرد گیری منازل خود می افتادند به خصوصا قبل از ماه march در آن زمان نخستین ماه سال میمون و فرخنده بود در فکر نظافت و پاکیزگی استراحت گاههای خود بودند بنابراین ماه قبل از march را February مرسوم شد .

 عید پاک

عید پاک یاعید قیام ، یکی از روزهای تعطیل در سال مسیحی است که یکشنبه ای در ماه مارس یا اوریل است . مسیحیان بر این باورند که در این روز عیسی مسیح پس از اینکه به صلیب کشیده شده بود دوباره زنده شده و برخاست ( رستاخیز ) ، به عید پاک ، در انگلیسی Easter (ایستر ) گفته می شود .

عید پاک در پایان هفته مقدسی است که عیسی وارد اورشلیم می شود و توسط سربازان رومی دستگیر و پس از تحمل مصائب و سختی ها بر فراز تپه جلجتا در اورشلیم مصلوب می شود . زمان این عید ، بر خلاف سایر اعیاد و مراسم ، ثابت نیست و هر سال میان 22 مارس تا 25 آوریل تغییر می کند .

 ریشه تاریخی

این عید بهاری ، کما بیش مترادف نوروز ایرانیان است در اقوام و اقلیم های مختلف ، نام های گوناگون دارد .

این جشن ، به نام عید فصح یا عید فطیر بزرگترین عید کلیمیان بود که آن را به میمنت خروج قوم اسرائیل از مصر ، جشن می گرفتند .

یهودیان آن را به نام فصاح / فسح می شناختند . واژه های فصاخ و پساک و سرانجام ( پاک ) از همین واژه مشتق شده است . این عید را در زبان های دیگر اروپایی ایستر یا اوسترن می خوانند .

بنی اسرائیل که از دوران زجر و اسارت در مصر به جان امده بودند ، با رسیدن به سرزمین موعود ، آزادی خود را جشن گرفتند و شادی کردند .

این عید در آیین یهود از شامگاه روز چهاردهم نیسان شروع می شود و تا یک هفته ادامه دارد .

  بزرگترین عید مسیح

برای مسیحیان ، عید پاک با رستاخیز و قیام مسیح پیوند خورده است .

طبق انجیل ( عهد جدید ) ، عیسی مسیح دو روز پیش از ( روز فصح ) به صلیب کشیده شد ، و روز سوم ، در یکشنبه ای که ماه به حالت قرص تمام بود ، از قبر برخاست ،40 روز در زمین زندگی کرد و بعد به آسمان رفت.

مسیحیان نخستین ، که در جامعه ای یهودی می زیستند ، جشن رستاخیز پیشوای خود را همزمان با مراسم عید فصح برپا می کردند .

در سال 325 میلادی و پس از آن که مسیحیت توسط دولت روم دین رسمی شناخته شد ، آبای کلیسا ، عید قیام مسیح را از عید فصح یهود جدا کردند ، و آن را با روایات مسیحی هماهنگ ساختند .

بدین ترتیب اولین یکشنبه بعد از بر آمدن ماه کامل ( بدر ) را روز قیام دانستند ، که می تواند میان سوم فروردین تا آخر فروردین ( 22 مارس تا 25 آوریل ) قرار گیرد .

 روزها و آیین های مقدس

هم یهودیان و هم مسیحیان با رشته ای از آداب و مناسک به استقبال عید فصح می روند . این مراسم در کنیسه ها و کلیساهای گوناگون به اشکال مختلفی برگزار می شود ، اما بسیاری از اجزای آن مشترک است .

در مراسم عید پاک یا فصح مسیحیان مراسم قابل توجهی دارند . چهل روز قبل از این عید روزه مسیحیان آغاز می شود که به ( چله روزه ) یا (LENT) معروف است در غرب ایام چله روزه با چهار شنبه خاکستر روز دستگیری عیسی (ع) آغاز می شود . خاکستر نماد پشیمانی و فانی بودن انسان است و مسیحیان به دست یک کشیش لکه های خاکستر بر پیشانی می مالند و کشیش به آنها می گوید : به خاطر داشته باش انسان تو خاکستر هستی و به خاکستر باز خواهی گشت .

هفته فصح با روز ( یکشنبه نخل ) شروع می شود ، که ششمین و آخرین یکشنبه از ایام توبه و روزه است .

 پنج شنبه فرمان ، مقدس

در این روز وقتی عیسی با حواریون خود ملاقات می کرد آخرین دستورات را به آنان داد این پنج شنبه به نام پنج شنبه شستشوی پای بینوایان خوانده می شود و یاد آور آخرین وعده غذایی حضرت عیسی با حواریون خویش و تأسیس آیین مقدس عشای ربانی است .

 جمعه نیک

( جمعه نیک ) یاد آور رسمی ترین روز سال مسیحی یاد آور به صلیب کشیدن عیسی (ع) و یکی از غم انگیز ترین روزها در تقویم دینی مسیحیان است بسیاری از کلیسا ها در ساعاتی که عیسی (ع) بر بالای صلیب بوده مراسمی می گیرند پس از گذشت جمعه مصیبت بار مراسم یکشنبه عید پاک روز شادی به مناسبت برخاستن مسیح از مردگان برگزار می شود برخی از مراسم مسیحیان در عید پاک عبارت است از شب زنده داری ، تلاوت کتب مقدسه ، مناجات و دعا ، برگزاری مراسم عشای ربانی ، جستجوی نمایشی حضرت عیسی (ع) و اعلام رستاخیزی ، جشن و چراغانی ، اهدای تخم مرغ رنگین ، در این روز از غذاهای ویژه روزهای عید پاک می توان از گوشت گوسفند یا بره  و ماهی نام برد .

  تفاوت عید پاک در سه مذهب ( پروتستان ، کاتولیک ، پروتستان )

با ظهور سپیده دم و زدودن تاریکی شب و مراسم روزه ، سرود و شادی آغاز می شود و مؤمنان همراه با مسیح از مرگ به زندگی گام می نهند .

بسیاری از کلیساهای پروتستان ترجیح می دهند مراسم عید پاک را در هنگام طلوع فجر و در فضای باز و همراه با آنچه اصطلاحاً مراسم طلوع خورشید عید پاک خوانده می شود برگزار کنند .

در کلیسای ارتدوکس این مراسم با حزن و اندوه از شنبه شب آغاز می شود و ناگهان در نیمه شب به مراسم شاد تبدیل می شود کاتولیک های رومی باید در روز یکشنبه عید پاک در مراسم عشای ربانی شرکت کنند .

 پیشینه ی عید پاک در میترائیسم

تردیدی نیست که آیین میترائیسم در مسیحیت زنده ماند ، نه بر آنکه آیین مسیحی ، بلکه جریانهای دیگر دینی در جهان و مسلکهای صوفی مآبانه از این سرچشمه ی جوشان تأثیرات بسیاری برداشتند . کشیشیان و روحانیان مسیحی با دقت خاصی در طول چهار قرن آیین میترا را اخذ و اقتباس کردند و سرانجام در اوایل سده ی پنجم ، آیین میترایی تحت عنوان آیین مسیح در جهان تجدید حیات کرد .

گفته می شود که عید فصح ( پاک ) عیسویان اقتباسی است از جشن اردیبهشتی مهر پرستان ، به اعقاد مهرپرستان  در این زمان بوده است که میترا به آسمان صعود می کند .

با توجه به تقارن و حرکت موازی دین مسیحی و آیین میترایی در گسترده ای امپراطوری رم تا سده ی چهارم میلادی که کنستانتین در رم شرقی ، دین مسیحی را پذیرفت و دین رسمی امپراطوری به تدریج تا پایان همان سده از آیین میترایی به دین مسیحی تغییر یافت ، بسیاری از موارد مشترک را می توان توجیه کرد .

  آداب و رسوم عید پاک

بسیاری از آداب و رسومی که در عید پاک رواج دارد ، با ریشه های کهن به آیین های اقوام دامدار و کشتکار می رسد . کل اسطوره مسیح ، مرگ و رستاخیز او در آستانه بهار ، یادآور جشن های باروری در آغاز تمدن بشر است .

یکی از رسوم بسیار رایج در عید پاک رنگ کردن تخم مرغ و خوردن آن ست که احتمالاً به هنر رنگریزی عیسی مسیح اشاره دارد .

 عید پنجاهه

عید پنجاهه یا عید گل ریزان به معنی پنجاهمین روز یکی از عید های اصلی در میان مسیحیان است ک در 4 ژوئن یعنی 50 روز پس از عید پاک و ده روز پس از معراج به آسمان محسوب می شود که به عنوان عید پنطیکاست جشن می گیرند .

به بارو مسیحیان ، پس از مصلوب شدن و در گذشت مسیح ( که جمعه نیک نامیده می شود ) ، مسیح پس از دو روز از مرگ برخاست ( که به این مناسبت عید پاک جشن گرفته می شود ). در باور پیروان مسیح ، پس از این رویداد ، عیسی مسیح تا روز چهلم رستاخیز خود به شاگردانش که حواریون نامیده می شوند آموزش می داد ولی در چهلمین روز معراج کرد و به دنیایی دیگر رفت .

 به باور پیروان مسیح ، عیسی مسیح پیش از معراج به حواریون قول داد تا برای ادامه راهنمایی ان ها ، روح القدس ( یکی از سه موجود برتر مقدس ) را به جای خود نزد آنان بفرستد . بر این اساس ، روح القدوس 10 روز پس از معراج ، یعنی پنجاه روز پس از برخاستن مسیح از مرگ ، بر حواریون نزول کرد که این روز به عنوان عید پنجاهه جشن گرفته می شود .

عید پنجاه از دیدگاه تاریخی و نمادین با جشن فصل درو یهودیان که شاووت نامیده می شود مرتبط است . در جشن شاووت ، یهودیان مناسبت آنچه ( اعطای ده فرمان از سوی خدا در کوه سینا ، پنجاه روز پس از خروج ) می نامند را جشن می گیرند .

 نزول روح القدس بر کلیسا

موضوع اینچنین بوده است که حواریون پس از حضرت عیسی در جایی جمع شده و متحیر بوده اند که ناگهان صدایی شبیه به بادی شدید می شنوند که آن فضا را احاطه کرده و شعله های آتش بالای سر هر یک از آنان در حرکت قرار داشته است . حواریون در این لحظه ظهور روح القدس را درک نموده و پر از او می شوند و با هدایت وی ( نه به اراده خویش ) شروع به سخن گفتن می کنند ، نکته جالب این است که این سخن به زبانی غیر متعارف انجام گرفته است . به دنبال این اتفاق حواریون با جمعیت حاضر شروع به سخن گفتن کردند .

چنین خواهد بود که هر کس نام خداوند را بخواند نجات خواهد یافت .

در آیین یهودی ، تنها یهودیان قادر به خواندن واقعی نام خداوند و رستگاری برگرفته از آن بودند ، اما در اینجا واژه ( هر کس ) بیانگر عمومیت رستگاری برای همگان است و این نقطه عطف در شریعت جدید است . پس بالطبع مسیحیان با این اندیشه که به تعبیر طرفدارانشان القا شده از سوی روح القدس است ، از شرایط موجود در پیمان ماخوذ در طور سینا در گذشته و آیینی نوین با فراگیری بیشتر بنیانگذاری و ترویج می کنند و این با اهمیت ترین موضوع در عید پنطیکاست است .

به هر روی ، پنطیکاست به نظر بسیاری بیانگر یکپارچگی مسیحیان در ابتدای تشکل جامعه مسیحی است . چرا که در روز پنطیکاست حضور روح القدس در یک مکان و زمان بر مسیحیان موجود شکل گرفته و همگی آن ضمن تعمید معنوی ، کلام حقیقی را دریافته و برخی به این زبان سخن گفته اند . پس درون و برون ایشان با یکدیگر در فهم و ترویج شریعت نوین متحد گشته اند .

 جشن های مربوط به پنطیکاست

اکثر مسیحیان این روز را به عنوان ( تولد کلیسا ) تلقی می کنند به این معنا که این روز لحظه ای است که بنیادهای کلیسا کامل می شود . بالطبع مراسم عبادی این عید که شامل اذین بندی کلیسا ها و قرائت ادعیه  به صورت جمعی است و بسیار رسمی برگزار می گردد .

کاتولیک های رومی و شرقی ، بیست و هفتم ماه می که مصادف با 6 خرداد ماه است را به عنوان عید گلریزان مسیحی با پنطیکاست جشن می گیرند ، اما کلیسای ارتدوکس که تقویم متفاوتی دارد یک هفته بعد از این تاریخ را جشن می گیرند .

این عید بویژه در کلیسای پروتستان رسمیت یافته است و به عید پنجامه ( گلریزان ) معروف است که به یاد بود خاطره ریزش و جاری شدن روح القدوس بر حواریون حضرت عیسی در پانزدهیمن روز پس از ظهور حضرت عیسی است .

 جشن های محلی مسیحیت

روز جمهوری : این روز در چندین کشور به مناسبت اعلام شدن جمهوری کشور تعطیل می باشد .

روز سنت پاتریک : هر سال 17 مه عنوان روز ملی یا سنت پاتریک جشن گرفته می شود . سنت کسی است که مسیحت را به ایرلند آورده است اما چیزی که دلیل اصلی این جشن است بیرون راندن مارها از ایرلند است . در این روز زنان و مردان لباس های سبز محلی پوشیده و نوشیدنی محبوب محلی شان را می نوشند و رقص محلی اجرا می کنند .

روز زمین : روزی برای افزایش آگاهی و قدر دانی نسبت به محیط زیست کره زمین است این روز دو بار در سال ، یک بار در طول فصل بهار و دیگری در فصل پاییز برگزار می شود .

 ماردی گرا : به عنوان جشن های نسبتی سالیانه است که در بسیاری از کشورهای دنیا انجام می شود و زمان اجرای آن بسته به محل آن متفاوت است اما در همگی آنها گردهمایی به صورت کارناوال های خیابانی اجرا
می شود .

 میر آب : یعنی امیر آب یا رئیس آب در واقع میر آب مدیر و محاسبه گر زمان و ساعات آبی و تقسیم گر عادلانه و تعیین زمان تحویل دادن آب قنات به افراد بوده است ...

توماتینا : جشنواره ایست که در آخرین جهارشنبه اوت در نزدیکی شهر والنسیا در کشور اسپانیا برگزار می شود و دهها هزار نفر در این جشنواره گردهم آمده تا یکصد تن گوجه فرنگی را در یک نبرد خیابانی به سوی یکدیگر پرتاب کنند .

 ساعت آبی : از حدود 4 هزار سال قبل نشانه هایی از بکارگیری ابزار برای سنجش زمان مشاهده شده . در مصر ، ایران ، عراق ، هند و تمدنهای قدیم ابزارهایی پیدا شده که باستان شناسان می گویند . ..

 دروغ اول آوریل : در بسیاری از کشورها به عنوان یک روز ویژه با گفتن دروغ هایی به شوخی در 1 آوریل گرامی داشته می شود .....

روز باستیل : از سال 1880 در 14 ژوئیه و سال برگزار می شود این جشن نمادی از پایان حکومت پادشاهی است که در فرانسه تعطیل است . در این روز سربازان در طول خیابان شانزلیزه رژه می روند و مراسم آتش بازی در شب های 13 و 14 و 15 ژوئیه برگزار می شود .

 *  هالووین ( یا روز همه مقدسین )

یکی از جشن های سنتی مغرب زمین است که مراسم آن در شب (3) اکتبر برگزار می شود بسیاری از افراد در این شب لباس های عجیب و غیر مرسوم می پوشند و کودکان برای جمع آوری نبات و آجیل به در خانه دیگران می روند ....

کارناوال : یک جشن یا به عبارتی رژه همگانی در خیابان است که همراه با آن عنصرهایی از سیرک و رقص های خیابانی آمیزه شده است . کارناوال بیشتر متعلق به فرهنگ رومی – کاتالوگ است و کمتر پروتستانی را در خود جا دارد.

شب آتش : یا شب گای فاوکس یک جشن سالیانه است که به نشانه شکست باروت لندن در 5 نوامبر سال برگزار می شود شب آتش در استرالیا جشنی بود که تا میانه ها و اواخر سال 1970 وجود داشت تا زمانی که فروشی عمومی وسایل آتش و  بازی و استفاده از آنها غیر قانونی اعلام و رسما برگزاری جشن منحل گردید . آتش بازی و نور افکنی محور اصلی جشن آتش شد .

اعیاد و جشن های دیگری که بعضی از شب و فرقهای دیگر مسیحیت برگزار می کنند ، شامل عید بالا رفتن عیسی (ع) در چهاردهیم روز بعد از پاک ، روز تمام قدسین ، روز تمام ارواح و چهارشنبه آغاز ایام روزه و پرهیز ....

موعود گرایی در مسیحیت از دیدگاه سایت حق الیقین

 

شوق آتشین باز آمدن یا آمدن منجی موعود، قرن ها است بشر وامانده از عدالت، معنویت و آزادی را بی قرار ساخته است. هرچند افق نگاه مردمان، گونه های مختلفی به انتظار بخشیده است(1)، اما این واژه در معنای عام خود یکی از مشترکات بشر وانسان معاصر به حساب می آید. در این میان، ادیان ابراهیمی به این مسأله اهمیتی ویژه می دهند؛ چرا که ظهور موعود در هر یک از این ادیان به مفهوم تشکیل حکومت و سروری بر دیگران است. باتوجه به شرایط کنونی، آنچه دغدغه این نوشتار را فراهم ساخته است، نگاهی کوتاه به بازخوانی اندیشه موعود در جهان مسیحیت است. این مسأله از آن جا مهم و در خور اعتنا است که هم اینک بخشی از جهان مسیحیت با تکیه بر وعده های توراتی انجیلی و فن آوری موجود در دنیای غرب به گونه ای خاص به تأویل و تفسیر آخرالزمان و اندیشه انتظار می پردازد و با ارائه نگاهی جنگ طلبانه، تمامی اهرم های خود را برای تحمیل نظریه خویش به کار می برد. از این رو، با گذری کوتاه بر اندیشه بازگشت مسیح، تلاش خواهیم نمود تا از زاویه ای دیگر به این ماجرا بنگریم.

 

مسیحیان و بازگشت مسیح

اندیشه بازگشت عیسی علیه السلام یکی از باورهای غالب جامعه مسیحیت است. این شوق و انتظار، در بخش های قدیمی تر عهد جدید مانند رساله اول و دوم پولس به تسالونیکیان به خوبی منعکس گشته است. اما در رساله های بعدی مانند رساله های پولس به تیموتاؤس و تیطس، همچنین رساله های پطرس به بعد اجتماعی مسیحیت توجه شده است. این مسأله از آن جا ناشی می شد که عیسویان با گذشت زمان پی بردند که بازگشت مسیح علیه السلام برخلاف تصور آنان نزدیک نیست.(2) هرچند اقلیتی از آنان بر این عقیده باقی ماندند که عیسی به زودی خواهد آمد و حکومت هزارساله خود را تشکیل خواهد داد؛ حاکمیتی که به روز داوری پایان خواهد یافت. از همین رو، از دیر باز گروه های کوچکی به نام هزاره گرا در مسیحیت پدید آمده اند که تمام سعی و تلاش خود را صرف آمادگی برای ظهور دوباره عیسی در آخرالزمان می کنند.(3) البته، وجود آیاتی در انجیل این حالت انتظار را تشدید می کند و با اشاره به عدم تعیین وقت ظهور، آن را ناگهانی معرفی می کنند. به عنوان مثال، در انجیل متّا از زبان عیسی این گونه نقل شده است: «شما نمی توانید زمان و موقع آمدن مرا بدانید؛ زیرا این فقط در ید قدرت خداست. هیچ بشری از آن لحظه (زمان ظهور) آگاهی ندارد حتی فرشتگان، تنها خدا آگاه است.»(4) یا آن که در انجیل لوقا به نقل از مسیح چنین آمده است: «همیشه آماده باشید؛ زیرا که من زمانی می آیم که شما گمان نمی برید.»(5)

روشن نگه داشتن چراغ انتظار در لابه لای انجیل به چشم می خورد: «کمرهای خود را بسته و چراغ های خود را افروخته بدارید، باید مانند کسانی باشید که انتظار آقای خود را می کشند که چه وقت از عروسی مراجعت کند. تا هر وقت آید و در را بکوبد، بی درنگ در را برای او باز کنند. خوشا به حال آن غلامانی که آقای ایشان چون آید، ایشان را بیدار یابد. پس شما نیز مستعد باشید؛ زیرا در ساعتی که شما گمان نمی برید پسر انسان می آید.»(6)

مسیحیت ضمن تأکید بر غیرمنتظره بودن بازگشت عیسی، هدف از این بازگشت را ایجاد حکومتی الهی در راستای حکومت الهی آسمان ها ارزیابی می کند.(7) علاوه بر این، ظهور مسیح یگانه راه حل برای ادامه حیات و زندگانی برشمرده می شود(8) و عیسی منجی انسان ها و پادشاهِ پادشاهان معرفی می گردد.(9) وی براساس سخنان دانیال نبی، نظام اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، تربیتی و مذهبی جهان را عوض خواهد کرد و جهانی بر مبنای راه و روش خدا بنا می کند.(10) مسیحیان همچنین علاماتی برای ظهور عیسی بن مریم قایل می باشند: «عنقریب بعد از آن آزمایش سخت، روزگاران خورشید تیره و تار می گردد و ماه نور خود را از دست خواهد داد و ستارگان افول خواهند کرد و قدرت های آسمانی نیز به لرزه درخواهند آمد و سپس آثار و علایم ظهور آن مرد آسمانی آشکار خواهد شد و سپس تمامی قبایل زمین نگران و غمگین می گردند و آن گاه عیسی از ابرهای آسمان با جلال و شکوه و قدرت فرو خواهد آمد.»(11)

در انجیل مرقس نیز ضمن تأکید بر همین مضامین، به جمع آوری یاران توسط مسیح اشاره شده است: «سپس عیسی با شکوه و جلال و قدرت خواهد آمد و فرشتگان تحت امر خود را به اطراف و اکناف عالم روانه خواهد کرد و منتخبان خود را از چهارگوشه جهان از بالاترین نقطه آسمان تا پایین ترین نقطه زمین جمع خواهد کرد.»(12) روایات اسلامی نیز بر آمدن مسیح علیه السلام صحه می گذارند. از جمله آن که، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «سوگند به آن که جانم به دست او است، به طور یقین عیسی بن مریم به عنوان داوری عادل و پیشوایی دادگر در میان شما فرود خواهد آمد.»(13)

مفسران در تفسیر آیه 159 سوره نساء، آن را با بازگشت حضرت مسیح در آخر الزمان مرتبط می دانند و این آیه را در همین رابطه ارزیابی می کند.(14) به هر حال، مسأله فرود آمدن مسیح و بازگشت وی در آخرالزمان، از موضوعات مشترک اندیشه انتظار نزد مسلمانان و مسیحیان است. البته، اسلام در این رابطه منجی موعود را مهدی علیه السلام معرفی نموده، او را پیشوای آخرالزمان تلقی می کند: «چگونه خواهید بود، آن گاه که عیسی بن مریم در میان شما فرود آید و پیشوای شما از خود شما باشد.»(15) یا آن که در روایتی دیگر از امام باقر علیه السلام نقل شده است: «پیش از قیامت (عیسی) به دنیا فرود می آید و هیچ کس از ملت یهود و مسیحی نمی ماند مگر آن که پیش از مرگ به او ایمان آورد و آن حضرت پشت سر مهدی نماز می گذارد.»(16)

بی گمان بر هر پژوهشگر آگاه روشن است که روایات اسلامی و اعتقادات مسیحی در رابطه با مسأله ظهور بسیار به هم نزدیک هستند. مقایسه خبرهای رسیده از روایات اسلامی در رابطه با پیشرفت غیرقابل تصور علوم در زمان ظهور(17)، ایجاد رفاه اجتماعی(18)، علایم ظهور(19) و سایر موارد با آنچه آمد به روشنی این مدعا را ثابت می کند.

این مسأله به خودی خود می تواند زمینه های گفت وگو و هم اندیشی بین انتظار اسلامی و مسیحی را فراهم آورد. ناگفته نماند که حتی در برخی از انجیل های مورد پذیرش گروهی از پروتستان ها، به روشنی از ظهور نجات دهنده ای صحبت به میان می آید که از فرزندان پیامبر عربی است: مسیح در وصایای خود به شمعون پطرس می فرماید: «ای شمعون! خدای من فرمود، تو را وصیت می کنم به سید انبیا، که بزرگ فرزندان آدم و پیغمبران امی عربی است. او بیاید، ساعتی که فرج قوی گردد و نبوت بسیار شود و مانند سیل جهان را پرکند.»(20)

 

بازگشت مسیح از زاویه ای دیگر

هزاره گرایی در میان مسیحیت همواره وجود داشته است. این اندیشه اگرچه در طول تاریخ دارای فراز و نشیب های فراوانی بوده است، اما هم اینک با گذر از قرن بیستم و ورود به قرن بیست و یکم، امیدهای تازه ای را پدید آورده است. با نگاهی به پایگاه های اینترنتی و حجم گسترده اطلاعات آن ها، شور انتظار به راحتی محسوس است.(21) این مسأله به تنهایی خطرخیز نیست، اما اگر این مطلب را در کنار وقوع انقلاب اسلامی، ادعای زمینه سازی ظهور، که به وسیله برخی روایات نیز تأیید می شود،(22) نگاه هژمونیک و جهان شمول اسلام(23) جذابیت های ذاتی شیعه و محتوای غنی آن را در نظر بگیریم، مسأله پیچیده تر خواهد شد. حال، اگر به آنچه گذشت تمامیت طلبی غرب، نظریه جهانی سازی، اندیشه «پایان تاریخ فوکویاما» و «جنگ تمدن ها» را بیافزاییم، خواهیم دید که اندیشه انتظار یکی از موضوعات چالش خیز میان جهان اسلام، به ویژه ایران و جهان غرب است. ساخت فیلم های روز استقلال، آرماگدون و ماتریس در پایان دهه نود و نوستراداموس در دهه هشتاد، نمادی از همین تقابل است؛ تقابلی که با گذشت زمان، روز به روز جدی تر می شود.

 

منتظران هارمجدون (آرماگدون)

یکی از موضوعاتی که همواره در اندیشه انتظار مسیحیت و اسلام به عنوان چالش مطرح بوده، نبرد آخرالزمان است. با نگاهی به تاریخ اروپا و امریکا در مقاطعی حساس، رهبران آنان با اشاراتی کوتاه و بسیار مبهم مطالبی را بیان می داشتند که بیان گر اندیشه های درونی حاکم بر آنان بوده است. ناپلئون وقتی به دشت جرزال میان جلیله و سامریه در حوالی کرانه غربی رود اردن رسید، گفت: «این، میدان بزرگ ترین نبرد جهان است.»(25) وی این مطلب را براساس آموزه های انجیلی ابراز داشت. اما به نظر نمی رسد هیچ پژوهشگر مسلمانی این گفتار وی را، که در تاریخ ثبت شده است، مورد توجه، تجزیه و تحلیل قرار داده باشد. بیش از صد سال بعد، هنگامی که فرانسه توانست با سوء استفاده از ضعف امپراطوری عثمانی، سوریه و لبنان را اشغال کند، ژنرال گورو فرمانده فرانسوی و فاتح دمشق، در حالی که پای خود را با تنفر و تکبر تمام بر مزار صلاح الدین ایوبی گذاشته بود، اظهار داشت: «هان ای صلاح الدین ما بازگشتیم!» این رفتار متفرعنانه مخصوص این فرمانده فرانسوی نبود. آلن بی، ژنرال انگلیسی نیز که خود در جنگی دیگر در زمان جنگ جهانی اول در هارمجدون پیروزی ارزشمندی را به دست آورده بود، هنگام ورود به قدس، سرمست از پیروزی خویش در برابر کنیسه قیامت ابراز داشت: «امروز جنگ های صلیبی به پایان رسید.» این حادثه برای یهودیان از چنان اهمیتی برخوردار بود که اسرائیل زانگوئیل آن را «جنگ هشتم صلیبی» نامید.(26)

در ادامه، خط سیر این اندیشه را در رفتار جنگ جویانه آیزنهاور رئیس جمهور امریکا، در دهه پنجاه پی می گیریم. وی اعلام کرد: «بزرگ ترین جنگی که در پیش داریم، جنگی است برای تسخیر افکار انسان ها.»(27) اما وی ابراز نداشت که سخن وی در واقع روشی برای تحقق نظریه حمبس برونهام، در کتاب «مبارزه برای جهان» است که نوشته بود: «هدف ما ایجاد دولت جهانی امریکایی است، به گونه ای که با دولت های جهان به رقابت برخیزد.»(28)

در پی این اظهارات تند و مهار گسیخته در دهه هشتاد با جنگ ستارگان ریگان، تفکر مذهبی وی در رابطه با مشیت الهی، جنگ برای نابودی دشمنان خدا و حکومت هزارساله مسیح(29) روبه رو می گردیم. پس از ریگان، بوش پدر با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، نظریه نظم نوین جهانی را مطرح می سازد و فرزندش پس از حوادث یازده سپتامبر بار دیگر با نبش قبر اندیشه ها و انگیزه های مدفون مذهبی، سخن از جنگ های صلیبی به میان می آورد و کشورهای ایران، عراق و کره شمالی را محور شرارت می نامد. نگاه تفوق جویانه و نامداری غرب نسبت به مسلمانان، با فراز و نشیب هایی مصلحتی در طول چند قرن اخیر به خوبی روشن است.

حال، این پرسش مطرح می شود که آیا همه این اظهارنظرها اتفاقی است و از نگرش لیبرالیستی غرب ناشی می شود یا برآیندی است از ناگفته های ذهنی و عقیدتی غربیان، که با بیان های گوناگون ابراز می شود؟ از سوی دیگر، آیا این نگاه خصمانه در اندیشه انتظار منجی آخرالزمان نیز ردپایی از خود برجای گذاشته است یا خیر؟ گریس هال سل در جست وجوی پاسخ این پرسش ها، کتاب «تدارک جنگ بزرگ» را به رشته تحریر درآورده است. این نویسنده مسیحی امریکایی به ریشه یابی دشمنی های غرب پرداخته، با دلایل گوناگون و مستند این نظریه را اثبات می کند که برخی موضع گیری ها و رفتارهای خصمانه یا دوستانه برخی از سردمداران کشورهای قدرتمند مسیحی، ناشی از یک عامل عقیدتی است؛ عاملی که از سوی حرکت های راست افراطی مسیحی به شدت در جامعه مسیحی تبلیغ می گردد و تاکنون با اقبال خوبی روبه رو بوده است. این عامل چیزی جز «نبرد آخرالزمان» نیست؛ نبردی که در دره مجدون رخ خواهد داد. براساس این روایت عهد عتیق، پیکاری بزرگ بین ارتش دویست میلیونی شرق از یک سو، و ارتش یهودی مسیحی از سوی دیگر، به وقوع خواهد پیوست.

نبردهای مجدون همزمان با بازگشت مسیح روی خواهد داد. براساس تأویل های گروهی از کشیشیان پروتستان، در این جنگ از سلاح های هسته ای استفاده خواهد شد:(30) «ای پسر انسان نظر خود را بر جوج، که از زمین مأجوج و رئیس روش و ماشک و توبال است، بدار و بر او نبوت نما و بگو خداوند «یهوه» چنین می فرماید «اینک من ای جوج رئیس روش و ماشک و تو بال بر ضد تو هستم و تو را برگرانیده قلاب خود بر چانه ات می گذارم و تو را با تمامی لشکرت بیرون می آورم. اسبان و سواران، که جمیع ایشان با اسلحه تمام آراسته، جمعیت عظیمی با پسرهاو مجنّ ها و همگی این ها شمشیر به دست گرفته. فارس و کوش و فوط با ایشان و جمیع ایشان با سپر و خود، جومرو تمامی افواجش و خاندان توجَرمه از اطراف شمال با تمامی افواجش و قوم های بسیاری همراه تو. پس مستعد شو و تو تمامی جمعیت که نزد تو جمع شده اند، خویشتن را مهیا سازید و تو مستحفظ ایشان باشد. پس از روزهای بسیار از تو تفقد خواهد شد و در سال های آخر به زمینی، که از شمشیر استرداد شده است، خواهی آمد که از میان قوم های بسیار بر کوه های اسرائیل، که به خرابه های دائمی تسلیم شده بود، جمع شده است و آن از میان قوم ها بیرون آورده شده و تمامی اهلش به امنیت ساکن می باشند.»(31) علاوه بر این آیات، که به چگونگی تشکیل سپاهیان مهاجم و پایان خوش جنگ می پردازد، برخی دیگر جنبه های دهشت بار نبرد را روشن می سازند: «خداوند یهوه می گوید: در آن روز، یعنی در روزی که جوج به زمین اسرائیل برمی آید، همانا حدّت خشم من به بینیم خواهد برآمد... هر آینه در آن روز تزلزل عظیمی در زمین اسرائیل خواهد شد و ماهیان دریا و مرغان هوا و حیوانات صحرا و همه حشراتی که بر زمین می خزند و همه مردمانی که بر روی جهانند و به حضور من خواهند لرزید و کوه ها سرنگون خواهد شد و صخره ها خواهد افتاد و جمیع حصارهای زمین منهدم خواهد گردید.»(32) در کتاب زکریای نبی، به چگونگی کشته شدن جنگاوران مهاجم اشاره شده است: «گوشت ایشان در حالتی که بر پای های خود ایستاده اند، کاهیده خواهد شد و چشمانشان در حدقه گداخته خواهد گردید و زبان ایشان در دهانشان کاهیده خواهد شد.»(33) شدت حادثه و تعداد کشتگان در این نبرد عظیم، چنان زیاد است که در مکاشفه یوحنا از آن به عنوان ضیافت خداوند برای پرندگان یاد می شود: «ودیدم فرشته ای را در آفتاب ایستاده که به آواز بلند تمامی مرغانی را که در آسمان پرواز می کنند ندا کرده، می گوید: بیایید و به جهت ضیافت عظیم خدا فراهم شوید. تا بخورید گوشت پادشاهان و گوشت سپه سالاران و گوشت جباران و گوشت اسبان و سواران آن ها و گوشت همگان را چه آزاد، چه غلام و چه صغیر و چه کبیر.»(34)

این روایات عهد عتیق و انجیل، شباهت بسیاری با واقعه و نبرد قرقیسیا(35) در روایات شیعی دارد. برای مثال، از امام صادق علیه السلام در همین زمینه نقل شده است: «ان لله مائدة بقرقیسیا یطلع مطلع من الماء...»(36) «همانا برای خداوند در قرقیسیا سفره ای است که سروش آسمانی از آن خبر می دهد، پس ندا می دهد ای پرندگان و ای درندگان زمین! برای سیر گشتن ازگوشت ستمکاران شتاب کنید.» امام باقر علیه السلام نیز ضمن تأکید بر شدت واقعه می فرمایند: «همانا واقعه ای برای فرزندان عباس و مروانی در قرقیسیا روی خواهد داد که نوجوان را پیر می کند و خداوند هرگونه یاری را از آنان دریغ داشته، به پرندگان آسمان و درندگان زمین الهام می کند تا از گوشت ستمگران سیر شوند.»(37) براساس تحلیل های معتقدان نبرد آخرالزمان، 32 جمعیت جهان طی وقایع و حوادث ظهور از بین خواهند رفت. «خداوند می گوید: "در تمامی زمین دو حصه منقطع شده، خواهند مُرد و حصه سوم در آن باقی خواهد ماند و حصه سوم را از میان آتش خواهم گذرانید و ایشان را مثل قال گذاشتن نقره قال خواهم گذاشت و مثل مصفا ساختن طلا ایشان را مصفا خواهم نمود و اسم مرا خواهند خواند و من ایشان را اجابت نموده، خواهم گفت: ایشان قوم من هستند و ایشان خواهند گفت که یهوه خدای ما می باشد."(38) این نگاه نیز با روایات اسلامی مطابقت دارد؛ چرا که از امیرمؤمنان علیه السلام در این باره نقل شده است: «لا یخرج المهدی حتی یقتل ثلث و یموت ثلث و یبقی ثلث.»؛ مهدی زمانی خروج خواهد نمود که31 کشته می شوند، 31 می میرند و31 باقی می مانند.(39) روایتی دیگر از امام صادق علیه السلام نیز بر همین مضامین تأکید دارد.(40)

مجموع این روایات توراتی و انجیلی، دستاویزی قابل اعتنا به دست هزاره گرایان مسیحی و پیروان تندرو مشیت الهی داده است. البته، لازم به یادآوری است که پیروان این نظریه حتی به متحدان یهودی خود نیز رحم نمی کنند و ضمن آن که معتقدند میلیون ها نفر از یهودیان در این جنگ کشته می شوند. آینده عده باقی مانده را نیز چنین ترسیم می کنند: «پس از نبردهای مجدون، تنها صد و چهل و چهار هزار نفر یهودی زنده خواهند ماند؛ و همه آنان اعم از مرد، زن و کودک، در برابر مسیح سجده خواهند کرد و به عنوان مسیحیان نوآیین، خود به تبلیغ کلام مسیح خواهند پرداخت.»(41) با وجود اصرار معتقدان به نبرد آخرالزمان بر واژه های مجدون، این کلمه تنها یک بار در انجیل مطرح شده است.(42) با این حال، این تفسیر جنگ طلبانه در جوامع مسیحی به شدت بازتاب یافته است، به گونه ای که در سال 1985 م. این گونه تفسیرها، که در قالب برنامه های تلویزیونی ارائه می شد، تنها در امریکا حدود شصت میلیون مخاطب را به خود جذب نموده بود. همچنین فروش کتاب، «مرحوم سیاره بزرگ زمین» که در همین رابطه نوشته شده بود، به مرز هجده میلیون نسخه رسید و در سراسر دهه هفتاد پرفروش ترین کتاب پس از انجیل به شمار می رفت.(43) هم اکنون امریکاییان به بیش از هزار و چهارصد ایستگاه رادیویی، که برنامه های مذهبی پخش می کنند، گوش فرا می دهند(44) و هشتاد هزار کشیش بنیادگرای پروتستان روزانه از چهارصد ایستگاه رادیویی به تبلیغ مرام و مکتب خویش می پردازند. اکثریت آن ها را هواخواهان مشیت الهی (نبرد پیروزمند مسیحیان در آخرالزمان) تشکیل می دهند.(45) این مبلغان جنگ، که بیش تر درباره حمایت خداوند از مسیحیان و عظمت و آینده درخشان ایشان سخن می گویند، با استفاده از شبکه های تلویزیونی خویش هم اکنون حدود شصت کشور را تحت پوشش برنامه های خود قرار داده اند.

لازم به یادآوری است که یکی از ایستگاه های تلویزیونی مروج این نوع دیدگاه در جنوب لبنان حضور فعال دارد. یکی دیگر از فعالیت های درخور توجه این گروه تربیت یک صد هزار کشیش متعصب و مدافع مسیحیت جنگ طلب می باشد، که عمده فعالیت خود را در امریکا متمرکز نموده اند. جالب است بدانیم مفسران و نظریه پردازان این نظریه تا پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی واژگانی همچون روش، ماشک، توبال، فارس، جومر و توجرمه را، که به زعم اینان حریفان اصلی نبرد مجدون را تشکیل می دهند، به ترتیب بر روسیه، مسکو، توبولسک (یکی از شهرهای شوروی سابق)، ایران، شمال افریقا یا کشورهای اروپای شرقی و قزاق های جنوب روسیه تطبیق می کردند.(46) این گروه نسبتا قدرتمند علاوه بر آن که، روابط خویش را با اسرائیل مستحکم می سازند و تشکیل رژیم صهیونیستی را مقدمه ظهور مسیح ارزیابی می کنند، در عین حال با توجه به اعتقادات خویش، با جریان صلح یا سازش خاورمیانه مخالفت می کنند. جری فال ول، که یکی از کشیشان معروف و از رهبران این گروه های افراطی می باشد، درباره روند صلح خاورمیانه و پیمان کمپ دیوید می گوید: «به رغم انتظارهای خوش بینانه و دور از واقع بینی دولت ما، این قرارداد پیمان پایداری نخواهد بود. ما از صمیم قلب برای صلح در اورشلیم دعا می کنیم، ما به یقین بالاترین احترام ها را برای نخست وزیر اسرائیل و ریاست جمهوری مصر قایل هستیم... اما شما و ما می دانیم تا روزی که خداوندگار ما عیسی بر روی تخت داوود در اورشلیم (قدس) جلوس نکنند، صلحی در خاورمیانه برقرار نخواهد شد.»(47) متأسفانه باید اظهار داشت این دیدگاه افراطی تنها به پژوهشگران راست مسیحی و برخی کشیشان محدود نمی شود، بلکه رسوبات این طرز تلقی در یکی از مهم ترین نظریات

سیاسی راهبردی، یعنی نظریه جنگ تمدن ها و در پیوند با اهداف درازمدت قدرت های بزرگ به خوبی قابل مشاهده است. نظریه جنگ تمدن ها، که استخوان بندی سیاست خارجی و دفاعی امریکا را شکل داده است، در رابطه با آینده جوامع بشری به ویژه دو تمدن اسلام و غرب، نگاهی نزدیک به مشیت طلبان مسیحی داشته و ابراز می دارد: «تقابل اصلی جوامع بشری برخورد فرهنگ اسلامی و فرهنگ غربی است.»(48)

 

با جمع بندی آنچه گذشت، می توان این حقیقت را دریافت که در صحنه انتظار موعود رقبایی سرسخت و پرکار حضور دارند؛ اندیشه هایی که با ارائه تفاسیر خویش در تلاش هستند تا موجودیت سایر نگرش ها را به خطر اندازند. این مسأله زمانی جدی تلقی می شود که بدانیم هویت شیعه پیوندی حیاتی با اندیشه انتظار داشته و در ارتباط با این مفهوم قوام می یابد. ازاین رو، می توان با اطمینان اظهار داشت که بار گران تبیین اندیشه مهدویت بیش از هرجا بر دوش شیعه دوازده امامی سنگینی می کند. حال، اگر این واقعیت را با وقوع انقلاب اسلامی و داعیه داری زمینه سازی ظهور حضرت حجت (عج) ملاحظه نماییم، عمق مسأله بیش از پیش آشکار خواهد شد. بی گمان فرا رسیدن هزاره سوم فرصتی کم نظیر و طلایی را فراروی مبلغان واقعی منجی آخرالزمان قرار داده است. استفاده هدفدار و روشمند از این موقعیت ممتاز با توجه به غنا وگیرایی اندیشه انتظار در شیعه، می تواند راه را بر اندیشه های رقیب بسته یا دست کم آنان را بی رقیب رها نکند. در برابر بی توجهی به فرصت های پیش آمده راه نفوذ و هجوم دیگری را برای دشمنان فراهم خواهد ساخت؛ دشمنانی که با اندیشه انتظار نیز برخوردی ابزاری خواهند داشت.

اما احکام مسیحیت به قلم و زبان سایت ادیان بصورت کاملا جالب

آموزه های مسیحیت
برخی تعالیم در مسیحیت وجود دارد که در دیگر ادیان ابراهیمی دیده نمی شود. برای نمونه می توان به تثلیث، گناه نخستین، فدا و نسخ شریعت اشاره کرد. در ادامه به بررسی اجمالی این موارد می پردازیم.
1.
تثلیث (trinity)
باور به تثلیث اساس آموزه های مسیحیت بوده و راز نخستین شمرده می شود؛ مسیحیان هر کاری را با آن آغاز می کنند و اولین مساله ای که می آموزند همین است: به نام پدر، پسر و روح القدس. ایشان هنگام خوردن غذا و ورود به کلیسا و سایر عبادات این عبارت را تکرار می کنند. با این همه، فهم آن برای مسیحیان نه تنها بسیار مشکل، بلکه غیر ممکن است!
1-1.
سیر پیدایش تثلیث
بنا به گزارشات تاریخی، مسیحیان اولیه هیچ گونه اعتقادی به تثلیث نداشتند و مسیح را پیامبر و برگزیده خدا می دانستند. برای مثال ابیونی ها جماعت بزرگی بودند که تا قرن چهارم ادامه حیات دادند و عیسی را فقط پسر مریم می دانستند14؛ اما در قرن چهارم با زور سرنیزه سرکوب شدند.
به روایت بسیاری از تاریخ نگاران مسیحی پولس نخستین کسی بود که باور به خدا بودن عیسی را پایه گذاری کرد و آن را ترویج نمود تا بتواند با ایجاد یک خدای محسوس، بت پرستانی که عادت به پرستش خدای محسوس داشتند را به کیش جدید دعوت کند.15
شایان ذکر است که ترتولیانوس16 (که از الهی دانان و مدافعه نویسان بزرگ مسیحیت به شمار می رود) در قرن سوم واژه تثلیث Trinitas را نخستین بار بکار برد.17
2-1.
معنای تثلیث
الهی دانان مسیحی معتقدند که اصطلاح تثلیث یکی از بزرگ ترین و مشکل ترین دشواری هایی است که دانشجوی مسیحی با آن مواجه می شود.18 مسیحیان برآنند که تثلیث با حقایق برتر الهی مرتبط است و در نتیجه عقل انسان راهی برای فهم معنای آن ندارد. پس تثلیث به مثابه سرّی ناگشوده باقی می ماند.
درک مسیحیان از تثلیث از اعتقاد همزمان به سه گزینه زیر تشکیل می شود:19
1-
سه شخص متمایز هستند که الوهیت دارند.20 این سه شخص از یکدیگر متمایز هستند و بواسطه ویژگی های شخصیشان از یکدیگر تمییز داده می شوند.21 این بدین معناست که:
پدر پسر نیست ، پدر روح القدس نیست ، پسر روح القدس نیست
2-
هر شخص کاملا خداست، به این معنا که هر یک فقط در قسمتی از الوهیت شریک نیستند ، بلکه هر کدام به تنهایی در الوهیت کامل هستند:22
خدای پدر خدای کامل است ،خدای پسر خدای کامل است ، روح القدس خدای کامل است.
3-
فقط یک خدای واحد حقیقی وجود دارد. بنابر این، این تصور که مسیحیان به سه خدا معتقدند درست نیست، بلکه به باور ایشان، یک خدا با سه شخص وجود دارد.23
برای روشن تر شدن معنای تثلیث باید بدانیم تثلیث مانند یک مثلث نیست که هر کدام از شخصیت های آن یک ضلع باشد و هر سه با هم مثلثی واحد باشند؛ زیرا در تثلیث هر خدا به تنهایی یک خدا است اما در مثلث هر ضلع یک مثلث نیست.24
همچنین تثلیث مانندیک شخص نیست که همزمان هم پدر باشد هم پسر و هم همسر؛ زیرا در تثلیث سه شخص متمایز وجود دارد نه یک نفر با سه نقش.25
برای فرار از بحران خرد گریزی تثلیث، کلیسا تلاش فراوانی برای عقل پذیر نمودن تثلیث داشت. وقتی نظریه تثلیث را در ترازوی منطق میگذاریم می بینیم که عقل این نظریه را نمی پذیرد و به صراحت آن را انکار می کند. مسیحیان به این مساله یک جواب مشترک می دهند که ما نباید توقع داشته باشیم که چگونگی این امور را درک کنیم و اصلا منطق انسانی هرگز نمی تواند این مسائل را حل کند.26
البته این مساله کمتر توضیح داده می شود که چگونه باید به آموزه ای ایمان بیاوریم که نه فراتر از عقل؛ بلکه مخالف آن است؟ چگونه می توان امر یگانه ای را در همان حال که یکی است، سه تا دانست؟ و یا در همان حال که سه تا است، یکی پنداشت؟
علاوه بر این در کتاب مقدس آیات صریحی وجود دارد که مسیح هستی و حیاتش را از پدر گرفته است. اگر بر مبنای کتاب مقدس معتقدیم که پسر همه وجود و هستی خود را از پدر دارد،27 چگونه باید بگوییم در عین حال الوهیتی درونی و ذاتی دارد ؟
همچنین در کتاب مقدس آیات صریحی وجود دارد که الوهیت مسیح را انکار میکند:
1- «
ما را تنها یک خداست، یعنی پدر» 28اما در تثلیث میخوانیم ما را تنها یک خداست یعنی پدر ، پسر ، روح القدس!
2-
مسیح خود اذعان میکند که «قادر» نیست و کسی دیگر به او قدرت داده و می فرماید :پسر از خود هیچ نمی تواند کرد.29
3-
پطرس جانشین عیسی مسیح خطاب به یهودیان میگوید تمامی معجزات مسیح منشایی خدایی دارد و از نزد خودش نیست 30
4-
خود مسیح نیز معترف است که دانای مطلق نیست و نسبت به برخی امور بی اطلاع می باشد، مانند روز باز گشت خودش.31
در نتیجه بسیاری از مسیحیان جدید 32می پرسند چگونه مسیح می تواند خدا باشد و در عین حال چنین مطالبی را نیز بگوید؟
2.
فدا و گناه اصلی
یکی از اساسی ترین آموزه های مسیحیت ، باور به «فدا» و نجات بشریت بوسیله مرگ عیسی است. برای شناخت بهتر فدا باید به مواردی اشاره شود:
1-2.
انسان پیش از گناه
خداوند انسان را آفرید و انسان در طبیعت اولیه خود پاک و خداگونه خلق شده بود. اعتقاد نامه رسمی کاتولیک در این زمینه آورده است: پدر و مادر نخستین ما یعنی آدم و حوا با اصلی پاک و در حالت تقدس و عدالت خلق شدند.33
2-2.
گناه نخستین
با نافرمانی آدم و خوردن از میوه درخت ممنوعه، تقدس یافتگی نخستین او از بین رفت و در نتیجه طبیعت آدمی فاسد شد و مانند انسانی که به درون چاه سقوط کرده و استخوان هایش شکسته ،دیگر قادر به نجات خود نبود.
در الهیات مسیحی به نافرمانی آدم و حوا که منجر به سقوط انسان شد گناه نخستین می گویند 34
پولس در این باره می گوید:
وقتی آدم گناه کرد ، گناه او تمام نسل بشر را آلوده ساخت وباعث شیوع مرگ در سراسر جهان شد. در نتیجه همه چیز دچار فرسودگی و تباهی گشت . چون همه انسانها گناه کردند.35
مقصود از این مرگ ، مرگ روحی و فساد ذاتی است. و این فساد ذاتی از آدم به تمام نسلش به ارث رسید.
خطای آدم تنها به خود وی زیان وارد نکرد بلکه همه نسل او را متضرر کرد36 همانند تنبیههای گروهی که به خاطر جرم یک نفر یک گروه را تنبیه میکنند. گناه یک نفر (آدم) به تمامی نسلش به ارث رسید و تمام بشریت فاسد شد حتی کودکانی که تازه به دنیا میآیند میراث بر گناه آدم هستند. پولس می گوید:
...
به یک خطا حکم شد بر جمیع مردمان برای قصاص... (رومیان 5: 18)
آگوستین معتقد بود که نوزادانی که بدون تعمید از دنیا می روند به خاطر گناه اصلی به جهنم می روند. پدران یونانی کلیسا نیز از این نظریه تبعیت کردند.37
3-2.
فدیه الهی
حال که بشر گناه کرده و برای جبران این گناه کفاره و قربانی نیاز است، ، کفاره باید بی عیب و نقص و سالم باشد تا بتواند غضب خدا را فرو نشاند. از آن رو که طبیعت انسان پس از گناه اولیه معیوب شد بنابر این کسی می بایست جایگزین انسان شده و جریمه و مجازات گناهان انسان را متحمل می شد.چون بشر نمی توانست چنین رهاننده ای برای خود مهیا کند؛ خدا برای نجات او از این وضع اسف بار نقشه کشید که پسرش را که همذات وی بود به صورت یک انسان بفرستد و وی را در عوض گناهان بشر فدیه دهد. به تعبیر کارل بارت «عیسی داوری بود که بجای ما داوری شد.»38
یکی از سوال های مطرحی که امروزه کلیسا با آن مواجه شده؛ این نکته است که چگونه باید بپذیریم خداوند عادل است و در عین حال تمام نسل بشر را به خاطر گناه یک نفر مواخذه می کند؟
آموزه ای که به نظر اندیشمندانی چون جوزف باتلر در عهد جدید به صورت واضح مطرح نشده است.39
پیتر آبلار 40از متفکرین بزرگ مسیحی نیز در تفسیر رساله رومیان، آموزه سنتی کلیسا مبنی بر کفاره شدن مسیح برای گناهان بشر را زیر سوال برد. او در قسمتی از این کتاب می گوید:
«
حقیقتا ضرورت ریخته شدن خون فردی بی گناه به عنوان بهای یک چیز و اینکه قربانی شدن فرد بی گناهی باعث رضایت خاطر گردد ، چقدر بی رحمانه و شریرانه به نظر می رسد. چقدر تصور این امر مشکل است که خدا با مرگ فرزند خود آنقدر موافق باشد که بواسطه آن با کل جهان مصالحه کند! این سوال و سوال های مشابه آن ، مساله ای اساسی را در مورد رستگاری ما بواسطه مرگ مسیح در برابر ما قرار می دهد.»41
تامس چاب [1747 م ] معتقد بود مفهوم مرگ مسیح به عنوان قربانی به این خاطر وارد مسیحیت شد زیرا کلیسا دید یهودیان معبد ، مذبح و قربانی و کاهن اعظم دارند. پس برای آنکه نشان دهند مسیحیت تفاوت چندانی با آئین یهود ندارد به این فکر افتادند که مفاهیمی شبیه آن را وارد مسیحیت کنند؛در حالی که پاپ این نظریه را مردود می دانست و می گفت رحم و مروت خدا یکسره به سبب نیکوئی و رحمانیت ذاتی اوست نه معلول چیزی خارج از او؛ خواه این چیز درد و رنج عیسی و مرگ عیسی مسیح باشد خواه هر چیز دیگر 42
3.
شریعت
شریعت مجموعه مقررات و احکامی است که جهت تنظیم اعمال انسان و برای اصلاح نظام اجتماعی وضع می شود. پیامبران بزرگ الهی چون موسی، عیسی و رسول اسلام دارای شریعت بودند.
گر چه روح کلی تسلیم در برابر حق، اطاعت از خداوند، ایمان به غیب و معاد در همه ادیان الهی مشترک است؛ ولی با توجه به اختلاف استعداد امتها قوانین متفاوتی مناسب با شرایط هر یک برای آنان وضع شده است.
کتاب مقدس نیز تاکید زیادی بر انجام شریعت دارد ، چنان که در عهد قدیم آمده است: ملعون باد کسی که کلمات این شریعت را اثبات ننماید تا آنها را بجا نیاورد.43
1-3.
مسیح و شریعت
با توجه به نوشته های موجود در اناجیل، مسیح (ع) شریعت جدیدی نیاورد و همواره بر لزوم رعایت شریعت موسوی تاکید می نمود. البته در برخی موارد و مطابق با شرایط جدید تغییرات جزئی در آن ایجاد کرد.
به روایت انجیل ها، مسیح خود را کامل کننده شریعت موسی دانسته و همواره تاکید می کرد: گمان مبرید که آمده‌ام تا تورات یا صحف انبیا را باطل سازم. نیامده‌ام تا باطل نمایم بلکه تا تمام کنم. 18 زیرا هرآینه به شما میگویم تا آسمان و زمین زایل نشود همزه یا نقطه‌ای از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود. 19 پس هرکه یکی از این احکام کوچکترین را بشکند و به مردم چنین تعلیم دهد در ملکوت آسمان کمترین شمرده شود. اما هرکه بعمل آورد و تعلیم نماید او در ملکوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد.44
مسیح خودش نیز در عمل به شریعت موسی وفادار بود45؛ به نماز اهتمام خاصی داشت46، روزه می گرفت47، مالیات هیکل را می پرداخت48 و به زیارت هیکل می رفت. با این وجود پیروان مسیح شریعت را کنار زده و معتقدند زمانش سپری شده است و دیگر عمل به آن لازم نیست.49
2-3.
مسیحیت و شریعت گریزی
جدایی شریعت از دین مسیح طی یک فرایند تاریخی و در پی فراهم آمدن بسترهای آن صورت گرفته است. روند این جدایی تقریبا با گرایش پولس به مسیحیت مصادف بود. زیرا او پس از مسیحی شدن و طرح آموزه فدا به این اندیشه معتقد شد که با به صلیب کشیده شدن مسیح گناه برداشته شده و با برداشته شدن گناه دیگر نیازی به انجام شریعت نیست و ایمان به مسیح برای نجات کافی است.50
3-3.
سیر نسخ شریعت
در جریان سفرهای تبلیغی پولس و برنابا برخی از کسانی که سابق بر این دوگانه پرست بودند به مسیح ایمان آوردند. این جماعت تا کنون شریعت یهودی را انجام نداده بودند و طبیعتا «ختنه» نیز نشده بودند!51 بنابر این اگر «ختنه کردن» برای پذیرش مسیحیت الزامی بود، مانع بزرگی در راه مسیحی شدن ایشان بوجود می آمد!
از طرفی «ختنه کردن» در شریعت یهود (و پس از آن شریعت عیسی) یکی از مهم ترین رسوم مذهبی بود؛ در نتیجه نزاع بزرگی بین رسولان ایجاد شد که آیا ختنه کردن برای بت پرستانی که قرار است مسیحی شوند لازم است یا نه؟ که در نهایت با فشارهایی که توسط پولس وارد شد ، عمل به برخی مظاهر سخت شریعت (مانند ختنه) برای غیر یهودیان حذف شد.
اما پیشروی پولس به اینجا خاتمه نیافت ، زیرا پس از مدتی ادعا کرد که تمام شریعت و برای تمام اقوام منسوخ شده است.
او اینگونه می اندیشید که شریعت مخصوص زمانی بود که انسان در وضعیت قهر با خدا قرار داشت، اما پس از به صلیب کشیده شدن مسیح و آشتی انسان با خدا دیگر عمل به شریعت نیاز نیست و راه نجات، «ایمان» به مسیح است نه «شریعت»! پولس در مرحله بعد پا را از این فراتر نهاده، گفت: هر کسی که فکر کند که می تواند با شریعت نجات یابد، دیگر مسیح نمی تواند او را نجات دهد!52
4-3.
نزاع حواریون عیسی با پولس
مساله نسخ شریعت سبب شد که بین حواریون عیسی و پولس جدال های شدیدی رخ دهد. در این نزاع ها که در انجیل هم ثبت شده پولس ، حواریون و در راس آنها پطرس را که موافق شریعت بودند منافق و دورو خوانده و ایشان را برادران کذبه و افسونگر معرفی می کند.در این راستا یعقوب (یکی از حواریون عیسی مسیح) در نامه اش مینویسد « برادران من چه سود اگر کسی ادعا کند که ایمان دارد اما عمل نداشته باشد ؟ آیا چنین اعمالی می تواند او را نجات بخشد ؟... ایمان بدون عمل مرده است»
اما در نهایت این پولس بود که بخاطر شباهت اندیشه هایش با اندیشه های اقوام بت پرست در این نزاع پیروز شد.
جان ناس، تاریخ نگار مسیحی، در این باره می گوید: «پولس را غالبا دومین موسس مسیحیت لقب داده اند و مسلما او در این راه جهاد بسیار کرد و فرقه طرفداران اصول و شرایع موسوی را مغلوب ساخت به طوری که آنها اهمیت موقع و مقام خود را بر اثر مساعی پولس از کف دادند» 53
4.
آیین های کلیسا (sacramentum)
گویی شریعت با روح دین عجین است و داشتن دینی بدون شریعت و آیین های بیرونی غیر ممکن می باشد. به همین جهت مسیحیان پس از رها کردن شریعت مسیح با تاویل بردن آیاتی از عهد جدید دستورالعمل های رفتاری جدیدی برای خود یافتند که به عنوان اسرار کلیسایی نامیده می شود. که به بررسی این موارد می پردازیم.
تقریبا همه مسیحیان اتفاق نظر دارند که دو آیین تعمید و عشای ربانی در شمار آیین های کلیساست؛ اما مسیحیان کاتولیک و ارتدکس به پنج آیین دیگر نیز اعتقاد دارند. این در حالی است که برخی از کلیساهای پروتستان مانند کواکرها و سپاه نجات هیچ یک از آیین ها را نمی پذیرند.
1-
تعمید (baptism) : هر مسیحی فقط یکبار هنگام ورود به جامعه مسیحت تعمید می پذیرد و کشیش تمام یا بخشی از بدن تعمید گیرنده را همراه با ذکر نام پدر، پسر و روح القدس در آب فرو میبرد54.
2-
تایید (Confirmation) : تایید یعنی پذیرفته شدن توسط روح القدس. در این مراسم که معمولا هنگام بلوغ انجام می شود، کشیش داوطلب تایید را با روغن مقدس همراه با عبارت «روح القدس را بپذیر تا بتوانی به مسیح شهادت دهی» مسح می کند.55
3-
عشاء ربانی (Eucharist) : در این مراسم به یادبود شام آخر عیسی مسیح، مقدار کمی نان فطیر توسط کشیش در دهان مسیحیان گذاشته می شود و ایشان باید بدون دندان زدن آن را بخورند.56
کاتولیک ها و ارتدکس ها بر این باورند که نان و شراب حقیقتا به گوشت و خون مسیح تبدیل می شود.
4-
اعتراف (Sacrament of Penance) : اگر شخصی دچار خطا یا اشتباهی شود، باید نزد کشیش به گناه خود اعتراف کند تا گناهانش بخشیده شود. برای این کار شخص گناه کار پس از ورود به اتاقکی چوبین در برابر کشیش زانو می زند و گناهانش را برای کشیش شرح می دهد و سپس کشیش عباراتی از باب اندرز می گوید و برایش جریمه ای مقرر می کند.57
5-
تدهین (Anointing of the Sick) : در این مراسم بیمار مشرف به مرگ توسط یک کشیش با روغن مقدس تدهین (روغن مالی) می شود.58
6-
دست گذاری (Sacraments at the service of communion) : مسیحیان سه درجه روحانی دارند؛
«
شماس»59: به معنای خادم است و به کشیش در مراسم کلیسا کمک می کند.
«
کشیش»60: وی رهبری یک کلیسا را به عهده دارد.
«
اسقف»61: وی در قلمرو معینی رهبری کلیساها را به عهده دارد. اسقف عادی معمولا در سطح یک شهر و کاردینال در سطح یک منطقه بزرگ جغرافیایی و پاپ در سطح جهان رهبری کلیسا را به عهده دارند.
بنابه اعتقادات مسیحی هرگاه شخصی بخواهد به درجه روحانی بالاتر نائل شود، باید توسط مقام بالاتر دست گذاری شود62. البته زنها خارج از این قانون هستند و تنها می توانند «شماس» شوند.
7-
ازدواج (Matrimony) : هرگاه زن و مردی بخواهند با یکدیگر پیوند زناشویی برقرار کنند؛ کلیسا این پیوند را برقرار می سازد. در مسیحیت امکان طلاق وجود ندارد مگر به سبب فحشا. در غیر این صورت اگر زن و مرد از هم جدا شده و با شخص دیگری ازدواج کنند، زناکار به شمار می روند. شایان ذکر است که در کلیسای کاتولیک کشیشان و راهبه ها حق ازدواج ندارند.63گر چه برخی از فرقه ها این مقررات را رعایت نمیکنند.
5.
اعیاد مسیحیت
در مسیحیت یادبودها و عیدهای فراوانی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می شود:
کریسمس (Christmas) (جشن مسیح) : این جشن به مناسبت تولد آن حضرت در 25 دسامبر برگزار می شود. هفت روز پس از آن جشن اول سال میلادی در یک ژانویه برگزار می شود. البته روز و تاریخ دقیق تولد حضرت عیسی مشخص نیست.64
عید پاک: مهم ترین جشن دینی مسیحیان است که به مناسبت پیروزی عیسی بر مرگ و برخاستن وی از مردگان، در سومین روز تصلیب او برگزار می شود.
عید پاک پس از اعتدال ربیعی و نخستین بدر شدن ماه برگزار می شود که حدودا مطابق با 22 مارس تا 25 آوریل است.65
6.
نماز
در مسیحیت نماز به شیوه خاصی که در اسلام وجود دارد مطرح نیست، بلکه ایشان در برابر خدا دعاهای التجا آمیز بجا می آورند. مسیحیان کاتولیک پیش از ورود به کلیسا با آب مقدس خود را تطهیر می کنند، به این صورت که دست خود را در آب فرو برده و صلیب می کشند.66
یکی از دعاهای مرسوم برای برگزاری نماز، دعای زیر است:
ای پدر ما که در آسمانی نام تو مقدس باد، ملکوت تو بیاید. اراده تو چنان که در آسمان است در زمین نیز به انجام رسد. نان کفاف امروز ما را بده، گناهان امروز ما را ببخش چنان که ما نیز کسانی را که به ما بدی می کنند ببخشیم. ما را در آزمایش نیاور، بلکه از شریر رهایی ده؛ زیرا ملکوت، قوت و جلال از آن توست. «آمین».67
البته برخی از حرکتهای بدن مانند دست ها را رو به آسمان گرفتن و یا خم کردن زانو در نماز مرسوم است.
7.
روزه
«
متی» در انجیلش روایتی را ذکر می کند مبنی بر اینکه عیسی چهل شبانه روز روزه گرفت. او درباره روزه داران می فرمود: چون روزه می گیرید چون ریاکاران ترش رو نباشید.68
با این حال روزه در مسیحیت در شمار احکام شرعی نیست و مسیحیان آزادند در هر زمان به طور فردی یا گروهی روزه بگیرند. چگونگی روزه گرفتن در میان مسیحیان نیز بنا به وابستگی ایشان به فرقه خاص متفاوت است و از نخوردن گوشت، لبنیات، تخم مرغ روغن و مشروب 69 و اکتفا به غذاهای ساده تا پرهیز کامل از غذاها و اکتفا به مایعات وجود دارد.
زمان روزه گرفتن نیز به فرقه ای که از آن تبعیت می کنند بستگی دارد، ولی معمولا روزهایی چون چهارشنبه خاکستر (روز دستگیری عیسی) و جمعه صلیب (روز به صلیب کشیده شدن عیسی) و چهل روز پیش از عید پاک و روزهایی از این دست را روزه می گیرند.
8.
حجاب
در کتاب مقدس تاکید زیادی بر لزوم آراستگی به حیا و کنار نهادن آرایش ظاهری شده است:
«
و نیز خواهانم که زنان پوششی شایسته به تن کنند و خویشتن را به نجابت و متانت بیارایند نه به گیسوان بافته با طلا و مروارید و جامه های فاخر...زن باید در آرامی و تسلیم کامل تعلیم قرار گیرد. زن را اجازت نمی دهم که تعلیم دهد یا بر مرد مسلط شود، بلکه باید آرام باشد».70
همچنین درباره پوشش سر آمده است:
«
اگر زنی سر خود را نمی پوشاند پس اصلا موهای خود را بچیند و اگر برای زن شرم آور است که موهایش را بچیند یا بتراشد پس باید سر خود را بپوشاند. مرد نباید سر خود را بپوشاند زیرا او صورت و جلال خداست، اما زن جلال مرد است.71
علاوه بر این فرامینی که در کتاب مقدس درباره لزوم حجاب آمده است، تصویرهایی که از پوشاک مسیحیان و مردم اروپا از سال های اولیه میلادی تا قرون معاصر انتشار یافته، به روشنی نشان می دهد که حجاب بین زنان رعایت می شد.72

فرق بین مذهب ارتدوکس، کاتولیک و پروتستان از لحاظ اعتقادی و فقهی و تاریخی چیست؟ از دیدگاه سایت تبیان

برای روشن شدن فرقهای اساسی این سه مذهب معروف مسیحیت (کاتولیک ـ ارتدوکس ـ پروتستان) لازم است، عقاید و احکام فقهی و زمان ظهور هر سه مذهب توضیح داده شود، تا با مختصر مقایسهای فرقهای آنها روشن شود.

1. کاتولیک

الف) تاریخ پیدایش

این مذهب که به معنای اصل و جامع است، تاریخ آن به عصر حواریون، یعنی حدود 2000 سال پیش میرسد و به این مذهب کلیسای غرب هم گفته می شود.[1]

ب) عقاید

1. منابع و مآخذ اصول اعتقادی کاتولیکها عبارتست از (کتاب مقدس، تعلیمات رسمی کلیسا و سنّت) که سنّت شامل مجموعة شعایر و اصول اعتقادی که از حواریون به دست آمده است میباشد.[2]

2. مسئله عصمت و بکارت مریم (س): مذهب کاتولیک برای این دو مسئله اهمیت ویژهای قائل هستند. به طوری که در دومین شورای قسطنطنیه (553 م) آموزة بکارتِ همیشگی مریم یک آموزة رسمی کلیسای کاتولیک شناخته شد. به این ترتیب که مریم (س) تا پایان عمر خویش باکره بود. گرچه کاتولیکها عباراتی از کتاب مقدس را که شامل معرفی برادران و خواهران عیسی _ علیه السّلام _ است. آنها را به خویشاوندان وی تأویل میکنند.[3]

3. نجات و سعادت ابدی: کاتولیکها معتقدند سعادت ابدی با دو شرط حاصل می شود: فیض خدا و اعمال نیک.[4]

4. حاکمیت کلیساها: کلیسای رم معتقد است، کسانی که کلیسا را رهبری و سرپرستی میکنند اسقفهای جهان هستند. که با هم در جسم واحدی تحت اشرا اسقف رم عمل میکنند.[5]

5. اعتقاد به برزخ از جمله اعتقادات کلیسای کاتولیک است که در کتاب دوم مکابیان عباراتی در تأیید برزخ وارد شده که جزء اپو کریفاست. که در نزد کاتولیکها قابل قبول است.[6]

6. مسئله لزوم تجرد کشیش: در کلیسای غرب کشیشان و روحانیان مطلقاً مجاز به ازدواج نیستند.[7]

7. عشای ربانی: کاتولیکها معتقدند، نان و شراب حقیقتاً، واقعاً به خون و گوشت مسیح مبدل می شود.[8]

8. آیین هفت گانه را مقدس میدانند.[9]

9. کاتولیکها پاپ را معصوم و مبراء از گناه میدانند و معتقدند که مسیح، پطرس را بر کلیة کلیسای مسیحیترهبر قرار داده و کلید ملکوت آسمان را به وی سپرده است وی نیز پاپ را تا ابد جانشین و وصی خود قرار داده است.[10]

ج) فقه یا احکام عملی

1. کاتولیکها معتقدند که شعایر دینی (تعمید، تأیید، توبه، عشای ربانی، تدهین بیمار و ازدواج...) را باید اسقف اداره نماید.[11]

2. در عشای ربانی از نان ور نیامده و فطیر استفاده میکنند.[12]

3. کاتولیکها معتقدند احکام دهگانة عهد عتیق و اخلاق کامل مسیحیت که مرکب از یک سلسله قوانین عملی مشخص است به عهدة افراد گذاشته شده است.[13]

4. عمل توبه: به این صورت است که توبه کننده در مقابل کشیش میایستد و اعترافات خود را اظهار میکند.[14]

5. کاتولیکها در غسل تعمید آب را به سر میپاشند.[15]

2. ارتدوکس

الف) تاریخ پیدایش ارتدوکس

کلمة ارتدوکس که مرکب از دو کلمة Orthos یعنی درست و doxa یعنی عقیده، ترکیب شده است به معنای عقیده صحیح است. این مذهب اواخر قرن پنجم میلادی به هنگام تجزیه روم به شرقی و غربی به وجود آمد و به کلیسای روم شرقی ارتدوکس اطلاق میشود.[16]

ب) عقاید

1. ارتدوکسها روحالقدس را تنها ناشی از پدر میدانند و علاقهمند هستند که پدر را به عنوان تنها منبع و منشأ همه چیز حفظ کنند.[17]

2. ارتدوکس به عصمت پاپ و مقامات کلیسا اعتقاد ندارد و معتقدند کلیسای جامع یعنی مجموعة مؤمنان مسیحی مصون از خطا هستند. به این معنا که رو‍حالقدس جامعه مسیحیت را از انحرافات محافظت میکند، لذا این مصونیت دیگر شامل افراد خاص نمی شود.[18]

3. تجرد روحانیون: در شرق همة روحانیونی که مقامی پایینتر از اسقف دارند مجاز به ازدواج هستند. این افراد اگر بیش از انتصاب ازدواج کرده باشند میتوانند زندگی با همسر خود را ادامه دهند.[19]

4. عصمت و بکارت مریم: برای مسئلة آبستن شدن مریم در عین اعتقاد به پاک دامن بودن او، تعلیمی نیاوردهاند و گناه کبیره در کلیسای ارتدوکس نقش علمی ندارد چون بیگناهی را صفتی میدانند که فقط به مسیح _ علیه السّلام _ تعلق دارد و عصمت مریم را به رسمیت نمیشناسند.[20]

5. منابع و مآخذ اصول اعتقادی ارتدوکس کتاب و سنّت است.[21]

6. فدیه: آنها معتقدند که فدیه تنها از مرگ مسیح _ علیه السّلام _ به وجود نیامده بلکه به خاطر رستاخیز مسیح هم میباشد.[22]

ج) احکام عملی یا فقه

1. از رسوم هفتگانة مسیحی فقط دستگذاری را منحصر به اسقفها میدانند و بقیة رسوم را کشیشها هم میتوانند انجام دهند.[23]

2. اجرای عشای ربانی، در کلیسای شرق برای برگذاری آنان از نان ورآمده استفاده میکنند بخلاف کاتولیکها.[24]

3. مذهب ارتدوکس در برخی مراسم و اعیاد با کلیساهای دیگر هم فرق دارند از جمله این که عبادت را روزهای یکشنبه و بعضی اعیاد انجام میدهند.[25]

4. مراسم غسل تعمید: در این مراسم سر را سه مرتبه در آب فرو میبرند.[26]

3. پروتستان

الف) تاریخ پیدایش پروتستان: واژة پروتستان یک واژة فرانسوی است که به زبان لاتین آمده به معنای معترض است. خاستگاه این نهضت کشور آلمان است که در قرن (16 میلادی) در پی اعتراض مارتین لوتر (1482 ـ 1549 میلادی) بر علیه فروش آمرزش نامهها و ادعای تفوق کلیسای رم بر جهان مسیحیتمتولد شد. دراین جا به اهم عقاید و مباحث آنها اشارهای میشود.[27]

ب) عقاید

1. پروتستانها عصمت پاپ را قبول ندارند.[28]

2. ریاست داشتن پاپ به تمام کلیساها را نمیپذیرند.[29]

3. برای حصول نجات، ایمان را کافی میدانند و معتقدند که نجات و رستگاری مخصوص عمل مشخص نیست و تنها از طریق فیض الهی و در ضمن ایمان پدید میآید.[30]

4. آنها اعتقاد به برزخ ندارند. چون بحث اعتقاد به برزخ در کتاب اپوکریفاست که پروتستانها آن را قبول ندارند.[31]

5. در رابطه با تفسیر و تبیین کتاب مقدس معتقدند که مؤمن به کمک روح القدس قادر به تفسیر و تبیین کتاب مقدس است روی این اساس هر مسیحی میتواند پیام کتاب مقدس را به وجدان شخص خود دریابد.[32]

7. عدم تجرد کشیش: لوتر تأکید میکرد که باید به کشیشها اجازة زناشویی داده شود.[33]

8. عشای ربانی، اعتقاد دارند که نان و شراب حقیقتاً و واقعاً به خون و گوشت مسیح مبدل نمی شود یعنی تغییر و استحالة واقعی به بدن مسیح را انکار میکنند.[34]

9. کتاب مقدس را تنها منبع و مأخذ اصول اعتقادی و اعمالی خود میدانند.[35]

10. پروتستانها معتقدند که روح القدس از خدای پدر و هم از خدای پسر صادر میشود.[36]

ج) احکام عملی یا فقه

1. پروتستانها در چگونگی عمل توبه با سایر کلیساها فرق دارند و از اینکه توبه کننده در مقابل کشیش بایستد و اعتراف کند با این عمل مخالف هستند.[37]

2. از بین آیینهای هفتگانة مقدس در کلیسا فقط غسل تعمید و عشای ربانی را آیین مقدس میدانند. گرچه برخی از اعمال را نیز انجام میدهند. اما یک رسم مقدس به حساب نمیآورند.[38]

3. دعا برای مردگان که در کلیسا مرسوم است در پروتستانها فاقد ارزش است.[39]

با توجه به عقاید و احکامی که برای این سه مذهب معروف مسیحیتذکر گردید، فرقهای اساسی کاتولیکها با ارتدوکسها در باب عقاید و... عبارت است از: عصمت پاپ و تجرد و عدم تجرد کشیش، شر و سعادت، حاکمیت کلیسا و منشأ روح القدس و از حیث احکام در ادارة شعایر دینی و چگونگی عمل توبه و غسل تعمید فرقهایی وجود دارد و فرقهای اساسی که بین این دو کلیسا با پروتستانها در عقاید و.. هست عبارتند از: اعتقاد به برزخ و تفسیر کتاب مقدس و عشای ربانی و چگونگی عمل توبه و در تعداد آیینهای مقدس و همچنین دعا برای مردگان با هم فرقهایی دارند.

تفاوت این سه مذهب از دیدگاه سایت مرکز ملی پاسخ گوییی به سوالات دینی

مسیحیت‌ به‌ سه‌ فرقة‌ بزرگ‌: کاتولیک‌، ارتدکس‌ و پروتستان‌، نیز فرقه‌های‌ کوچک‌تری‌ تقسیم‌ شده‌ که‌ اولین‌ تجزیة‌ آن‌ تشکیل‌ کلیسای‌ ارتدکس‌ است‌ . ارتدوکس‌: لفظ‌ اوتدوکس‌ یونانی‌ و به‌ معنای‌ درست‌ اعتقاد است‌ و مخصوصاً در مورد پیروان‌ ایمان‌ مسیحی‌ طبق‌ اعتقاد نامه‌ها و اعتراف‌ نامه‌های‌ فرقه‌های‌ بزرگ‌ مسیحی‌ به‌ کار می‌رود، ولی‌ به‌ عنوان‌ وصف‌ خاص‌، به‌ پیروان‌ کلیسای‌ اوتدوکس‌ شرقی‌ اطلاق‌ می‌گردد. کلیسای‌ اورتدوکس‌ ؛ یعنی‌ جامعة‌ مسیحیت‌ سنتی‌ و مستقیم‌ العقیده‌.
کاتولیک‌: کاتولیک‌ به‌ معنای‌ کلی‌ و عموی‌ است‌ و در اصطلاح‌ دینی‌ مسیحی‌، در مورد کلیسای‌ عام‌ و جامع‌ گفته‌ می‌شود ؛ نیز در مورد کلیسای‌ منشعب‌ نشدة‌ قدیم‌ و کلیسای‌ غربی‌ منشعب‌ شده‌. کلیسای‌ منشعب‌ شده‌ شرقی‌ به‌ نام‌ ارتدوکس‌ و منشعب‌ شده‌ غربی‌ به‌ نام‌ کاتولیک‌ شناخته‌ شده‌ است‌.
آغاز و عوامل‌ انشقاق‌ : در آغاز که‌ کلیسا به‌ دو بخش‌ ارتدوکس‌ و کاتولیک‌ تقسیم‌ شد، به‌ دو جهت‌ بود:
الف‌ ـ عامل‌ سیاسی‌ ـ اجتماعی‌ : به‌ نوشتة‌ جان‌ ناس‌:
«
اثر مستقیم‌ فتوحات‌ مسلمانان‌ یک‌ نتیجة‌ عمده‌ به‌ بار آورد ؛ یعنی‌ کلیسا را به‌ دو قسمت‌ تجزیه‌ کرد. امپراتور لئو سوم‌، در قسطنطنیه‌، پس‌ از آن‌ که‌ لشکر مجاهدین‌ عرب‌ را در کنار بوسفور شکست‌ فاحش‌ داد، برای‌ جلوگیری‌ از خطر نفوذ تعالیم‌ اسلام‌ به‌ بعضی‌ اصطلاحات‌ مذهبی‌ مصمم‌ شد و از این‌ سبب‌ پاپ‌ گرگوریوس‌ دوم‌ را ناراضی‌ ساخت‌ .
امپراتور ملاحظه‌ نمود که‌ اسلامیان‌ و حتی‌ بعضی‌ از خود مسیحیان‌ کلیسا را در معرض انتقاد قرار داده‌اند و احترام‌ به‌ حد پرستش‌ را که‌ نسبت‌ به‌ تصاویر و تماثیل‌ مقدس‌ در نمازخانه‌ها معمول‌ می‌شود، نوعی‌ از بت‌ پرستی‌ می‌شمارند. از این‌ رو در سال‌ 726 میلادی‌ فرمانی‌ صادر کرد و نصب‌ تصاویر را در کلیساها قدغن‌ فرمود. این‌ اولین‌ قدمی‌ است‌ که‌ در طریقة‌ صورت‌ شکنی‌ در عالم‌ مسیحیت‌ به‌ ظهور پیوست‌، ولی‌ این‌ عمل‌ واکنش‌ شدیدی‌، هم‌ در مشرق‌ و هم‌ در مغرب‌، به‌ وجود آورد. در مشرق‌ امپراتور با نیروی‌ نظامی‌ فرمان‌ خود را اجرا کرد، ولی‌ در شهر رم‌ به‌ واسطة‌ بعد مسافت‌ از اجرا و حکم‌ قیصر سرباز زدند و پاپ‌ جلسة‌ شورای‌ مذهبی‌ تشکیل‌ داد و فتوایی‌ صادر کرد که‌ هر کس‌ بر خلاف‌ احترام‌ صورت‌ و تمثال‌، در کلیسا باشد، از جرگة‌ اهل‌ ایمان‌ خارج‌ است‌ و در حقیقت‌ پاپ‌ امپراتور را تکفیر کرد. امپراتور در برابر این‌ عمل‌ برای‌ تنبیه‌ پاپ‌ ناحیة‌ سیسیل‌ در جنوب‌ ایتالیا را از حوزة‌ حکومت‌ پاپ‌ خارج‌ ساخت‌ و تحت‌ امر بطرک‌(1) یونان‌ قرارداد. شمال‌ ایتالیا در آن‌ وقت‌ به‌ تصرف‌ قبایل‌ «لومبارد» درآمده‌ بود و آن‌ها تهیة‌ حمله‌ و فتح‌ شهر روم‌ را می‌دیدند. از این‌ رو پاپ‌ وضع‌ مشکل‌ و خطرناکی‌ پیدا کرد و ناگزیر از شارل‌ مارتر که‌ در فرانسه‌ لشکر اسلام‌ را شکست‌ داده‌ و شهرت‌ و قدرتی‌ عظیم‌ پیدا کرده‌ بود، استمرار جست‌... این‌ پادشاه‌، شارلمانی‌، که‌ نسبت‌ به‌ کلیسا نهایت‌ احترام‌ را رعایت‌ می‌کرد، اول‌ سال‌ 800 میلادی به‌ روم‌ آمد و در روز عید میلاد مسیح‌، پاپ‌ لئوسوم‌ تاج‌ امپراتوری‌ را بر سر او نهاده‌ و از آن‌ پس‌ امپراتور مقدس‌ اعلام‌ گردید. این‌ واقعه‌ در حقیقت‌ آغاز انفصال‌ عالم‌ مسیحیت‌ به‌ دو قسمت‌ بود، و چند سال‌ بعد از آن‌ امپراتور روم‌ شرقی‌ (قسطنطنیه‌) ملقب‌ به‌ لئو پنجم‌ این‌ لقب‌ «مقدس‌» را برای‌ شارلمانی‌ شناخت‌ و از آن‌ زمان‌ رسماً امپراتوری‌ روم‌ (و با لمال‌ کلیسای‌ روم‌) به‌ دو قسمت‌ شرقی‌ و غربی‌ منقسم‌ گردید.»(2)
ب‌ ـ عامل‌ اعتقادی‌: جان‌ دربارة‌ اختلافات‌ اعتقادی‌ بین‌ عالمان‌ کلیسا می‌نویسد:
«
آوگوستینوس‌ اصلی‌ را تعلیم‌ داد که‌ روح‌ القدس‌ هم‌ از اَب‌ ] = پدر [و هم‌ از ابن ] = پسر[‌ متساویا منبعث‌ می‌شود. در سال‌ 589 میلادی‌ شورایی‌ از زعمای‌ کلیسا در اسپانیا تشکیل‌ گردید و متن‌ این‌ اصل‌ را در اعتقاد نامة‌ آتاناسیوسی‌ تحت‌ عنوان‌ و کلمة‌ «فیلیوک‌»؛ یعنی‌ «ابن»‌ گنجانیدند و اضافه‌ کردند‌. متکلمان‌ و لاهوتیان‌ کلیسای‌ شرق‌ بر این‌ عمل‌ اعتراض‌ کردند و گفتند: الحاق‌ این‌ کلمه‌ به‌ معنای‌ نفی‌ مصدریت‌ مطلق‌ از ذات‌ باری‌ تعالی‌ است‌ و در حقیت‌ انکار قدرت‌ کامل‌ الاهی‌ می‌باشد، ولی‌ پیشوایان‌ کلیسای‌ غرب‌ در مبدأ «فیلیوک‌» همچنان‌ ایستادگی‌ نمودند. این‌ کشمکش‌ کلامی‌ چندین‌ قرن‌ بین‌ دو کلیسا معرکه‌ و جدالی‌ شدید بر پا ساخت‌ تا آن‌ که‌ عاقبت‌ در سال‌ 876 شورایی‌ از روحانیان‌ در شهر قسطنطنیه‌ تشکیل‌ شد، و پاپ‌ را به‌ دو دلیل‌، یکی‌ فعالیت‌ سیاسی‌ و دیگر علاقه‌مندی‌ به‌ اصل‌ فیلیوک‌، محکوم‌ به‌ خطا ساخت‌. این‌ فتوا در واقع‌ حق‌ حکومت‌ مطلق‌ بر کلیسا را از پاپ‌ سلب‌ کرد. بالاخره‌ جدایی‌ و انفصال‌ نهایی‌ قطعی‌ بین‌ دو کلیسا در سال‌ 1054 میلادی‌ به‌ وقوع‌ پیوست‌. در آن‌ سال‌ پاپ‌ روم‌ بطرک‌ قسطنطنیه‌ را تکفیر کرد. بطرک‌ نیز پاپ‌ را ملحد ] = کافر[ دانست‌ و از آن‌ سال‌ دو شاخة‌ کلیسای‌ کاتولیک‌ ]و ارتدوکس‌[ هر یک‌ راه‌ دیگری‌ برای‌ خود پیش‌ گرفتند و استقلال‌ یافتند».(3)
تفاوت‌ بین‌ ارتدوکس‌ ها و کاتولیک‌ها: مسیحیان‌ به‌ تثلیث‌ معتقدند (اب‌، ابن‌ و روح‌ القدس‌)
*
از نظر ارتدوکس‌ ها روح‌ القدس‌ ناشی‌ از پدر است‌، اما کاتولیک‌ها می‌گویند: ناشی‌ از پسر است.(4)
*
کاتولیک‌ها برزخ‌، برائت‌ از گمراهی‌ و عدم‌ امکان‌ اشتباه‌ پاپ را قبول‌ دارند، ولی‌ ارتدوکس‌ها قبول‌ ندارند .
*
روحانیان‌ ارتدوکس‌ها ازدواج‌ را بر خود حرام‌ نمی‌دانند، ولی‌ روحانیان‌ کاتولیک‌ حرام‌ می‌دانند.
*
زبان‌ مقدس‌ نزد ارتدوکس‌ها زبان‌ یونانی‌ است‌ و مراسم‌ عبادی‌ را به‌ این‌ زبان‌ به‌ جا می‌آورند. ولی‌ کاتولیک‌ها به‌ زبان‌ لاتینی‌ .
*
رئیس‌ روحانی‌ فرقة‌ ارتدوکس‌ ها را بطریق‌»(خلیفه‌)ولی‌رئیس‌فرقة‌کاتولیک‌هارا«پاپ‌»خوانند.
*
شکل‌ کلیساهای‌ ارتدوکس‌ چهار گوش‌ است‌ و در دو سطح‌ قرار دارد. قسمت‌ مرتفع‌ آن‌ محل‌ اولیای‌ دین‌ و به‌ منزلة‌ آسمان‌ و قسمت‌ پایین‌ محل‌ اجتماع‌ پیروان‌ و به‌ منزلة‌ زمین‌ است‌، ولی‌ در کلیساهای‌ کاتولیک‌ این‌ ویژگی‌ وجود ندارد.(5)
*
در کلیساهای‌ ارتدوکس‌ تصاویر عیسی‌ و مریم‌ و قدیسیان‌ نقش‌ بسته‌ است‌ و نزد این‌ فرقه‌ مقدسند، اما در کلیساهای‌ کاتولیک‌ از این‌ها خبری‌ نیست‌ و این ها مقدس‌ نیستند.(6)
پروتستان‌ : پروتستان‌ به‌ معنای‌ معترض‌ است‌. کلیسای‌ پروتستان‌ به‌ جهت‌ اعتراض‌ به‌ عملکرد ناصواب‌ متصدیان‌ کلیساهای‌ کاتولیک‌ از جمله‌ خرید و فروش‌ گناه‌ و بهشت‌ و عفونامه‌های‌ پدران‌ روحانی‌، به‌ وجود آمد. توماس‌ میشل‌ که‌ خود کشیش‌ مسیحی‌ معاصر است‌ در این‌ باره‌ می‌نویسد: «در حالی‌ که‌ بسیاری‌ از کارگزاران‌ کلیسا مردم‌ را به‌ اصلاح‌ دین‌ فرا می‌خواندند، جریان‌ بخشش‌نامه‌ها مانند توپ‌ صدا کرد، و ایجاد شکاف‌ در کلیسای‌ غربی‌ را قطعی‌ نمود. قضیه‌ از این‌ قرار بود که‌ شماری‌ از واعظان‌ پرشور مناطق‌ مختلف‌، اروپا را زیر پا گذاشتند و در همه‌ جا اعلام‌ کردند که‌ هر مؤمنی‌ می‌تواند با پرداخت‌ مقداری‌ پول‌ به‌ کلیسا خود را از مجازات‌ باز خرید کند و نجات‌ دهد. در این‌ هنگام‌ «مارتین‌ لوتر» (م‌. 1546) قیام‌ کرد و در سال‌ 1517 اعلامیه‌ای‌ مشتمل‌ بر 95 مادة‌ پیشنهادی‌ انتشار داد. برخی‌ از پیشنهادهای‌ او از نظر ایمان‌ کاتولیک‌ مردود و غیر قابل‌ قبول‌ بود، ولی‌ چیزهای‌ تازه‌ای‌ نیز میان‌ آن‌ها وجود داشت‌، از جمله‌:
ـ نجات‌ فقط‌ از راه‌ ایمان‌ به‌ دست‌ می‌آید.
ـ کتاب‌ مقدس‌ تنها منبع‌ ایمان‌ مسیحی‌ است‌ .
ـ نباید معتقد بود که‌ عشای‌ ربانی‌ قربانی‌ است‌ .
ـ رهبانیت‌ و نذر کردن‌ برای‌ آن‌ باطل‌ است‌ .
ـ افراد غیر روحانی‌ باید نقش‌ مهم‌تری‌ در مراسم‌ عبادی‌ و رهبری‌ دینی‌ داشته‌ باشند.
ـ کلیساهای‌ محلی‌ باید از کلیسای‌ روم‌ مستقل‌ شوند...
ـ برخی‌ از اعمال‌ کاتولیکی‌ مانند اعتراف‌ به‌ گناه نادرست و مردود است‌ .
ـ باید با کارهای‌ غیر قانونی‌ مانند «بخشش‌ نامه‌ها» و فروش‌ مناصب‌ روحانی‌ برخورد شود.
لوتر درصدد بود کلیسا را طبق‌ تعالیم‌ اصلی‌ کتاب‌ مقدس‌ اصلاح‌ کند (و به‌ این‌ دلیل‌ نهضت‌ وی‌ را «اصلاح‌ انجیلی‌» نامیده‌اند).(7)
تفاوت‌ بین‌ پروتستان‌ و کاتولیک‌ها:
*
پروتستان‌هاباقدرت‌الهی‌پاپ‌مخالفت‌می‌کنندوبرخلاف‌ آنان‌ برای‌ پاپ‌ عصمت‌ قائل‌ نیستند .
*
در امور تشکیلات‌ کلیسا دموکراسی‌ را رعایت‌ می‌کنند.
*
برخلاف‌ کاتولیک‌ها می‌گویند: مؤمنان‌ برای‌ ارتباط‌ با خدا به‌ روحانیان‌ احتیاج ندارند.
*
کشیشان‌ فرقة‌ پروتستان‌ ازدواج‌ را بر خود حرام‌ نمی‌دانند؛ به‌ خلاف‌ کاتولیک‌ها .
*
اعتراف‌ به‌ گناه‌ نزد پروتستان‌ها واجب‌ نیست‌ .
*
اساس‌ شریعت‌ نزد پروتستان‌ها کتاب‌ مقدس‌ است‌، نه‌ بیانیه‌های‌ کلیسا، ولی‌ نزد کاتولیک‌ها شریعت‌ از بیانیه‌های‌ شوراها و فتاوای‌ روحانیان‌ نیز اخذ می‌شود.
*
این‌ها به‌ برزخ‌ عقیده‌ ندارند، نیز به‌ باکره‌ بودن‌ حضرت‌ مریم‌ معتقد نیستند.(8)

 

مسیحیت در ایران پیش از اسلام به قلم سایت ادیان بصورت مفصل و کامل

تاریخ ورود مسیحیت به ایران

تعیین تاریخ دقیق ورود مسیحیت به ایران نه فقط امری است مشکل بلکه غیرممکن، اصولا دین کار دل است و اسرار دل را نمی توان به آسانی بر روی کاغذ آورد و به علاوه آگاهی از رموز قلبی افراد و چگونگی نشر آن دقیقا میسر نیست و شاید از این جهت بوده است که مورخین قدیم هم کمتربه آن پرداخته و به ذکر وقایع ظاهری که در حقیقت نتیجه عقاید باطنی است اکتفا کرده اند. اما با وجود اشکالات و ابهامات زیاد، مورخین با تحقیقات و موشکافی های بسیارسعی کرده اند که رموز نهفته تاریخ را آشکار سازند و در این باره نیز تحقیقاتی کرده اند: در انجیل (اعمال رسولان 2: 9) مسطور است که روز پنطیکاست که حواریون مسیح به زبان های مختلف به مسیح که پنجاه روز پیش از آن صعود فرموده بود شهادت می دادند عده زیادی از فرق مختلف در آنجا حضور داشتند و سخن ایشان را شنیدند. از آن جمله پارتیان و مادیان و عیلامیان و ساکنان جزیره (بین النهرین) می باشند. چنان که ملاحظه می شود چهار فرقه مزبور از نقاط مختلف کشور ایران بودند و احتمال قوی دارد که بعضی از آنها از مژده انجیل متأثر شده آن را برای هم میهنان خود به سوغات برده باشند. روایات آشوری گوید که در قرن اول میلادی یکی از اشخاصی که مسیح را به چشم خود دیده بود بنام (مارعدای) به (ادسا)رفته مسیحیت را به آنجا برد. شاگرد او (ماری) خبر مسیحیت را به ایران برد و حتی به فارس هم رفت و او در آنجا خبر تومای حواری؛ رسول معروف هندوستان را شنید. از این که در دوره اشکانیان یعنی در قرون اول و دوم میلادی مسیحیت به ایران رسیده است حرفی نیست ولی گفتگو در اینجا است که آیا کلیسا تا آن زمان تشکیلاتی هم داشته است یا نه؟ نویسندگان امروزی از جمله (وستفال) و (لابورت) که در این قسمت از تاریخ متخصص می باشند به روایات آشوری فوق الذکر چندان اهمیت تاریخی نمی دهند و با این که وجود (عدای) و (ماری) را احتمالا تصدیق می کنند وجود تشکیلات منظم کلیسا را در زمان اشکانیان به کلی منکر می باشند و شروع کلیسا را در ایران از زمان اسقفی (پاپا) نام که در حدود سال 300 میلادی در سلوکیه می زیست می دانند. چنان که گفته شد مقصود محققین مزبور تشکیلات منظم کلیسایی است و اگرنه به طور یقین از همان قرن اول خبر مسیحیت به ایران رسیده بود زیرا که بدیهی است که باید چندین سال بگذرد و مسیحیانی پیدا شوند تا با ایجاد تشکیلاتی موفق گردند. پس باید ورود مسیحیت را به ایران از همان قرن اول دانست منتهی یکی دو قرن طول کشید تا نضج و قوام بگیرد.

مسیحیان در دوره اشکانی:

سلاطین اشکانی کمتر به مذهب علاقه نشان می دادند و بدان چندان اعتنایی نمی کردند؛ از این جهت پیروان مذاهب مختلفه رسما آزاد بودند و مخصوصا مسیحیان روزبه روز پیشرفت می کردند. فقط جفاهایی که به مسیحیان وارد می آمد از طرف مغ ها و پیروان مذاهب دیگر بود که از ضعف دولت مرکزی سوء استفاده می کردند و همدیگر را آزار می دادند. اما مسیحیان با وجود جفاهای جزئی و محلی پیشرفت ها کرده از کوه های کردستان تا خلیج فارس کلیساها ساختند و در حدود 20 اسقف از خود داشتند.در دوره اشکانى از همان آغاز دوره عیسویت عده اى از سکنه نواحى غربى ایران به دین ترسایان گرویده و کلیساهاى مخصوصا معتبر در نواحى شرقى و غربى فرات دایر کرده و طریقه خاصى را که به طریقه نسطورى معروف است پسندیده و بدان ایمان آورده بودند و کم کم در داخله ایران پیش رفته،تا دورترین نواحى شمال شرقى ایران در ماوراءالنهر رفته و از آنجا به چین هم رفته و طریقه نسطورى را با خود به چین برده بودند.

مسیحیان در زمان ساسانیان:

علت و منشا پیدایش عیسویت در ایران از دیدگاه کریستن سن
راجع به علت و منشا پیدایش عیسویت در ایران، کریستن سن مى نویسد: «در موقعى که سلسله ساسانى جانشین اشکانیان شد، عیسویان مرکز تبلیغى مهمى در شهر «الرها» (در آسیاى صغیر، ترکیه فعلى) داشتند... دولت در جنگهاى بزرگى که با روم کرد، اسیران را در نواحى دور دست کشور ایران مسکن داد. پادشاهان ایران در لشکر کشى هاى خود به سوریه گاهى تمام سکنه یک شهر یا یک ناحیه را کوچ داده،در یکى از نقاط داخلى کشور مقیم مى کردند. چون قسمت اعظم این مهاجرین عیسوى مذهب بودند، دیانت مسیح در هر گوشه اى از ایران اندکى رواج گرفت». در کتاب تمدن ایرانى، به قلم جمعى از خاورشناسان مى نویسد: «در حقیقت، مذهب مسیح در ایران به دست آرامیها که در سوریه اقامت داشتند یا مبلغانى که از ادس (اورفه) آمدند و یا به دست اسراى جنگى وارد این سرزمین شد. از سال یکصد میلادى دسته هایى از مسیحیان در «اربل » بودند و بین سال 148 تا 191 در «کرکوک » فعلى آثارى از وجود آنها هست. اگر چه هنوز در ایران مذهب مسیح تشکیلات رسمى به خود نداده بود ولى مسیحیت توجه بسیارى از ایرانیان خصوصا شخص مانى را به خود جلب کرد». ایضا در همان کتاب تحت عنوان «دین مسیح در ایران عهد ساسانى » مى نویسد: «در بیزانس امپراطور و دربار و تمام جامعه مسیحى بودند. در ایران، گذشته از اینکه عملا قدرت در دست زردشتیان بود، اصولا از ابتداى عهد ساسانى دولت هم از دین زردشت که دین رسمى بود حمایت مى کرد.

اقلیت ها فدای وحدت ملی:

اردشیر بابکان در سال 226 میلادی در کشوری روی کار آمد که در آن وحدت ملی و مذهبی وجود نداشت. بزرگترین سیاست او ایجاد یک مذهب رسمی و ملی بود و برای این کار دین باستانی ایران یعنی آئین زردشت را وسیله ساخت و به حمایت جدی مغان پرداخت. بتکده ها را خراب و به جای آنها آتشکده بنا کرد؛ و زردشتیان را دلگرم کرده تشویق نمود و با غیر زردشتیان خشونت پیش گرفت و بدین وسیله آزادی عقیده و مذهب را که از اصول عالیه است فدای ملیت پرستی کورکورانه نمود. این سیاست کم و بیش سیاست مذهبی شاهان ساسانی بود و گاه و ناگاه مسیحیان به سختی تحت شکنجه و آزار شدید قرار می گرفتند.

وضع مسیحیان ایران در زمان شاپور دوم

عدم تعصب درباره مسیحیان از ابتداى ظهور دین مسیح به وجود نیامده بود.در زمان شاپور دوم که از نظر سیاسى با کنستانتین دشمنى داشت،وضع مسیحیان ایران بسیار سخت بود...در ابتدا مسیحیان به شدت مورد آزار قرار گرفتند،بدون محاکمه یا بعد از محاکمه مختصرى آنها را به شهادت مى رساندند یا به طریق بسیار شدیدى عذاب مى دادند.شرح شکنجه شهداى مسیحى به زبان شامى به دست ما رسیده و نشان مى دهد چگونه این مسیحیان با قدرت و شجاعت شهید شده اند.

جنگ شاپور با والرین و اسرای مسیحی:

بعد از اردشیر شاپور اول در سال 240 به تخت پادشاهی نشست. از کارهای مهم او جنگ با دولت روم و اسیر کردن والرین می باشد. تأثیری که این جنگ به حال مسیحیان ایرانی داشت این بود که وقتی بین النهرین و سوریه فتح شد هزاران هزار از ساکنین آنجا را به خوزستان کوچانیده ایشان را در جندی شاپور مسکن داد. درمیان این اسرا عده زیادی مسیحی بودند که برعده مسیحیان ایران اضافه شدند و مخصوصا چون قبلا تابع دولت روم بودند مسیحیان ایران را با کلیسای روم آشنا ساختند.

مقام طلبی پاپا:

در سال 280 میلادی شخصی بنام «پاپا» به مقام اسقفی مداین که پایتخت کشور ایران بود منصوب گردید.این شخص به فکر افتاد که مسیحیان پراکنده ایران را جمع کرده مرکزی برای آنها در مداین تشکیل دهد و از خودپسندی که داشت خویشتن را لایق ریاست بر آنها می دانست و چون دیگران زیر بار او نرفتند باسقفانی که تبعه دولت روم بودند پناهنده شد و به کمک ایشان مقامی که می خواست بدست آورد و خویشتن را (جاثلیق) و رئیس کل کلیسای ایران نامید. این گونه مقام طلبی بدبختانه کم و بیش در تاریخ کلیسای مشرق زمین ادامه داشته و یکی از علتهای انحطاط مسیحیت در ایران بطور یقین همین رقابت و جاه طلبی ها بوده است.

مسیحی شدن قسطنطین و تأثیرآن در حال مسیحیان ایران:

در سال 312 میلادی در روم اتفاقی افتاد که به تنهایی چندان قابل اهمیت نبود ولی تأثیر بزرگی در حال مسیحیان ایرانی نمود و آن واقعه مسیحی شدن قسطنطین امپراطور روم بود. تا این زمان شاهنشاهان ساسانی مسیحیان را مانند یکی از فرقی می دانستند که به طورعادی در کشورآنها می زیستند ولی حال که بزرگترین دشمن ایشان یعنی امپراطوری روم رسما مسیحی شده بود نمی توانستند وجود کسانی که خود را با دشمنان ایشان همکیش می دانستند تحمل کنند. بخصوص این که عیسویان ایرانی خود را در میهن خود بیگانه می دانستند و به آزادی همکیشان رومی خود غبطه می خوردند و آرزو می کردند آنها هم به هروجهی شده است آزاد شوند و از این جهت از جنگ با روم خودداری می کردند و حتی گاهی شکست ایران را از رومیان پیش بینی می کردند. باید دانست که مفهوم میهن دوستی امروزه با آنکه در آن روزگاران به آن معتقد بودند فرق دارد.

معنی «ملت» در قدیم:

در قدیم بیشتر به مذهب نظر داشتند و حتی لفظ ملت را هم به معنی فرقه مذهبی بکار می بردند. معنی این کلمه از مشروطیت تا به حال در فارسی فرق کرده و به اهالی یک کشور از هر دینی که می خواهند باشند اطلاق می گردد.اصولا باید دانست که وطن پرستی و دفاع از آب و خاک به شکلی که امروز وجود دارد چیزی است تازه والا حتی در اروپا هم بیشتر نظر به مذهب داشتند و اختلافات و اتحادیه ها اغلب مذهبی بوده است. بنابراین نباید مسیحیان ایرانی دوره ساسانی را یکباره خائن شمرد بخصوص اینکه با وجود آزارهای بی اندازه سخت که بوسیله هم میهنانشان به ایشان می رسید هیچگاه شورشی نکرده و علم طغیان برنیفراشتند با این که عده ایشان زیاد بود.

جفای شدید در زمان شاپور دوم:

بعد از آنکه قسطنطین وفات کرد جنگ ممتدی که 25 سال ادامه داشت بین ایران و روم شروع شد و بالاخره به پیروزی شاهپور دوم انجامید و نتیجه این شد که تسلط ایران بر قسمت غرب یعنی بین النهرین و بویژه نصیین زیادتر گردید. چیزی از ابتدا این جنگ نگذشته بود که شاپور به «جاثلیق» مسیحیان که در این وقت شمعون بود فرمان داد که باید مالیات دو برابر از عیسویان گرفته شود و چون جاثلیق قبول نکرد پادشاه فوق العاده عصبانی شد و شمعون را توقیف و کلیساها را خراب کرد. از این پس دوره جفای هولناکی برای مسیحیان شروع شد که تا مرگ شاهپور که 42 سال بعد اتفاق افتاد ادامه داشت. در طول این مدت مسیحیان را به انواع مختلف شکنجه داده می کشتند. در اول به ایشان می گفتند ایمان خود را انکار کنید و اگر این کار را عمل می کردند رهایی میافتند ولی اگر از انکار سرپیچی می کردند یا سنگسار می شدند و یا با شمشیر کشته می شدند و یا پاره پاره می گشتند. اسامی 16000 نفر که به قتل رسیده اند در تواریخ ثبت است.شاهپور دوم چون سابقه دوستی با شمعون جاثلیق داشت فرصت های زیادی به او داد تا ایمان خود را انکار کند؛ از جمله 5 اسقف و 100 کشیش را جلوروی او کشتند و بالاخره چون راضی نشد دست از ایمان خود بردارد او را هم به قتل رسانیدند.

چون پادشاه از ایستادگی عیسویان جری شد حکم قتل آنان را در تمام امپراطوری خود داد و مدت ده روز مسیحیان را در همه جا قتل عام میکردند. از جمله «شاهدوست جاثلیق» را که جانشین شمعون شده بود با 128 کشیش دیگر نیز کشتند. جاثلیق بعدی یعنی (باریعشمین) را هم محبوس و مقتول کردند و با او 120 کشیش دیگر را هم کشتند. این قسم آزارها در نواحی که به روم نزدیکتر بود یعنی در بین النهرین زیادتر شیوع داشت. بالاخره در سال 379 شاپور درگذشت و با مرگ او جفای مسیحیان خاتمه یافت. به عوض نظر به مسیح و توکل به او مسیحیان نظر به دربار داشتند. با همراهی دربار جسور می شدند و با جفا اگر محض جفا شد کمتر می تواند باعث تضعیف کلیسای مسیح گردد؛ بلکه به شهادت تاریخ ثابت شده است که خون شهدا تخم کلیسا می باشد. اما یک عیب بزرگ در مسیحیان ایران بود و آن این که اغلب اوقات نظر به دربار و قدرت های این جهان داشتند و ترقی و پیشرفت ملکوت خدا را مربوط و گاهی حتی منوط به آن می دانستند. بهترین مثال برای این قسمت احوال مسیحیان است در زمان یزدگرد اول.

رابطه دوستی مسیحیان با یزدگرد:

یزدگرد اول نخست نسبت به مسیحیان بسیار مهربان بود به حدی که بآزار سخت مغان که دشمنان جدی مسیحیان بودند پرداخت و زردشتیان را از خویشتن متنفر ساخت و بدین لحاظ باو لقب گناهکار و بزهکار دادند. اسقفی بنام ماروتا اغلب از طرف دربار روم به دربار یزدگرد به سمت ایلچیگری رفت و آمد می کرد و چون پزشک هم بود و یزدگرد را هم از مرضی شفا داده بود مورد توجه شدید او بود. بوسیله نفوذ او پادشاه فرمان آزادی مسیحیان را داده و به آنها کمک کرد تاشورائی در سال 410 در مداین تشکیل دهند و حتی شخصی را بنام اسحق جاثلیق معین کرد. مسیحیان از التفات شاه نسبت بخود بسیار شادمان بودند ولی نمی دانستند که به قول سعدی...«افتد که ندیم حضرت سلطان را زر بیاید و باشد که سر برود و حکما گفته اند از تلون طبع پادشاهان برحذر باید بودن که وقتی بسلامی برنجند و دیگر وقت به دشنامی خلعت دهند....»

جسارت مسیحیان و عکس العمل یزدگرد:

مسیحیان ایران از موقعیت خود سو استفاده کردند و بکارهایی دست زدند که پادشاه مجبور شد برعلیه آنان قیام کند از جمله کشیشی (هاشو) نام در خوزستان یکی از آتشکده های بزرگ را خراب کرد. واضح است که این عمل مغان متعصب زردشتی را تا چه اندازه غضبناک نمود. پادشاه (هاشو) و (عبدای) اسقف را احضار کرد و ایشان را از اهانت کردن به مذهب رسمی کشور سرزنش و توبیخ نمود. (عبدای) شرکت خود را در آن کار انکار نمود ولی (هاشو) با جسارت هرچه تمامتر عمل خود را اقرار کرده بازهم به آئین زردشتی اهانت کرد. پادشاه به (عبدای) دستور داد که آتشکده را دوباره بنا کند ولی (عبدای) بقبول این کار در نداد و در نتیجه به قتل رسید. وقایع دیگری نیز اتفاق افتاد که دلیل بر بی احتیاطی پیشوایان مسیحی و جسارت آنان می باشد که باعث جفاهای شدید گردید و موجب سستی روحی کلیسا می شد. بی سواد بودن عامه، بی خبر بودن از اصول حقیقی، نداشتن انجیل بزبان خود، شاید بزرگترین علل ضعف کلیسا این بود که عامه از اصول عقاید مذهبی خود بی اطلاع بودند. بی سوادی رایج بود و به علاوه کتاب مقدس هم به زبان سریانی و نه به پهلوی خوانده می شد که عامه مردم از آن چیزی نمی فهمیدند. بنابراین نمی توانستند عقیده راسخی از خود داشته باشند و تنها تحت تأثیر پیشوایان خود بودند. پیشوایان هم خواهی نخواهی از عقاید رومیان متأثر می شدند چنانکه در در شورای مداین اعتقادنامه نیقیه را که پایه عقیده کلیسای روم بود قبول کردند و این البته کارخوبی بود اما به شرطی که عامه از آن اطلاع پیدا کرده اصول آنرا درک میکردند ولی بدبختانه چنین نبود.

جدایی از روم (شورای دادیشوع):

از وقایع مهمی که در این اوقات برای مسیحیان ایران اتفاق افتاد تشکیل شورایی بنام شورای دادیشوع بود. (دادیشوع) در سال 421 به مقام جاثلیقی رسید و بعد از آنکه یکبار مورد غضب پادشاه شد و تازیانه خورد و از دنیا کناره گرفت باز بنا بدرخواست اسقفان از کنج عزلت بدر آمده شورایی از اساقفه مرو- هرات- اصفهان- عمان تشکیل داد. در این شوری چند تصمیم گرفته شد که اغلب اشتباه بود. از جمله یکی آنکه مسیحیان ایرانی رابطه خود را بکلی با رومیان قطع کنند و البته این تصمیم را از روی تجربه های تلخی که دیده بودند گرفتند زیرا هر وقت جنگ ایران و روم شروع می شد مسیحیان ایرانی به تهمت دوستی با روم زجر می کشیدند اما مسیحیان فراموش کرده بودند که کلیسای مسیح مانند یک بدن است و به هیچ قیمتی اعضا یک بدن نباید از همدیگر جدا شوند. حق بود که در برابر جفاها ایستادگی می کردند و از ترس تهمت و افترا یگانگی روحانی خود را با برادران رومی خود حفظ می کردند در عین این که به میهن خود ایران نیزعلاقه نشان می دادند.

نسطوریت جدایی را تشدید کرد:

سرعت پیشرفت نسطوریت در ایران دو امر را ثابت می کند یکی علاقه به جدایی از روم که بدبختانه با نسطوری شدن کلیسای ایران به نحو کامل انجام شد و دیگری سطحی بودن عقاید مذهبی مردم که به چه زودی به توسط نفوذ چند نفر تغییر عقیده دادند. تصمیم دیگر شورای دادیشوع این بود که مقام بسیار بلندی برای جاثلیق قائل شوند و حتی گفتند که از این به بعد کسی نباید بر او ایرادی بگیرد و او را (پتریارخ) نامیدند. در اینجا نیز اشتباه آنان این بود که فراموش کرده بودند که نباید همه قدرت و قوت را به یک نفر داد زیرا بشر ضعیف است و از داشتن قدرت زیاد مست می گردد. مسیح خود خداوند کلیسای خویش است و هیچ مقام بشری نباید جای او را بگیرد.

تشکیلات سبب تقویت بود نه تضعیف:

بدیهی است حال که کلیسا از بدن جدا شد مرکزیتی لازم داشت و البته دادن تشکیلات و داشتن مرکزیت برای بقا کلیسا لازم بود ولی یکباره همه قدرت را به یکنفر دادن و حق ایراد گرفتن و خرده گیری کردن را سلب نمودن البته درست نبود. اما این که بعضی مرکزیت و تشکیلات شدید کلیسا را یکی از علل انحطاط مسیحیت در مشرق زمین دانسته اند. شاید صحیح نباشد و عکس آن درست باشد یعنی این که اگر آن تشکیلات را هم نداشت زودتر از بین رفته بود. مرکزیت و تشکیلات در صورتی که البته از حد نگذرد نافع است به شرطی که اولیا امور اشخاصی صالح باشند اگر مردم صالح نبودند و تماس خود را با خداوند خود قطع نمودند چه با تشکیلات و چه بی تشکیلات روبزوال خواهند رفت ولی اگر مردم صالح و حقیقتا خدا پرست مصدر کارها شدند و به تربیت مردم پرداختند مرکزیت و تشکیلات سبب تقویت و سرعت در کارها و انجام آنها میگردد. تشکیلات و مرکزیت بخصوص در زمان ساسانیان برای کلیسا امر لازمی بود زیرا که مسیحیان یکی از اقلیتها بودند و این اقلیتها حامی و سرپرست می خواستند نماینده می خواستند چنان که داشتند و به کمک این تشکیلات توانستند در برابر جفاهای شدید و مستقیم و غیر مستقیم زردشتیان ایستادگی کنند.

وضع کلى عیسویان در عهد ساسانی

کریستن سن در فصل ششم کتاب خویش که راجع به عیسویان ایران بحث مى کند، وضع کلى عیسویان را در آن عهد چنین شرح مى دهد: «براى توضیح روابط بین عیسویت و دیانت رسمى ایران در قرون چهارم و پنجم به ذکر عباراتى چند از «زاخو» مبادرت مى ورزیم: عیسویت در عهد ساسانى همیشه حتى در سخت ترین دوره هاى زجر و تعدى، مجاز بوده است، اگر چه گاهى بعضى مجامع عیسوى در شهرها و دهات دستخوش آزار عمال ایرانى مى شده اند. عیسویان اصول دینى خود را در انجمنهایى که در سنوات 410 و 420 در پایتخت کشور ایران تشکیل یافت، با حضور دو نفر نماینده دولت امپراطورى بیزانس برقرار نمودند که یکى «ماروثا» اسقف میافارقین بود و دیگر «آکاس» اسقف آمیدا. «افرعت» خطب و مواعظ خود را در سخت ترین ایام جور و تعدى که نسبت به عیسویان در زمان شاپور دوم جارى بود،نوشته است و معذلک اثرى در این رسالات دیده نمى شود حاکى از اینکه اجراى مراسم دیانت عیسوى در آن عهد به طور عادى و بدون مانع جریان نداشته باشد. فشار همیشه متوجه علماى دین مسیح بوده اما هیچ گفته نشده است که عامه مسیحیان را زجر یا مجبور به ارتداد نموده باشند. ظاهرا عیسویان چه در کشور ایران، چه در دولت امپراطورى روم در روابط حقوقى بین خود تابع قانون سریانى و رومى بودند که ظاهرا آن را با عرف محل وفق مى داده اند. کشتارهاى بزرگ به ندرت اتفاق مى افتاد و غالبا عیسویان مى توانستند به آرامى تحت هدایت معنوى جاثلیقان و اسقفان خود زیست کنند». به طور کلى مذهب مسیح به عنوان یک اقلیت مذهبى آزاد بوده است و در عین حال مکرر از آزار مسیحیان در فواصل مختلف تاریخ یاد مى شود و ظاهرا بیشتر ریشه سیاسى داشته است، یعنى اقلیت مسیحى ایران غالبا در کشمکشهاى ایران و امپراطورى روم به حکم وابستگى مذهبى جانب هم مذهبان خود را نگاه مى داشته اند و به همین جهت مورد خشم سلاطین ایران قرار مى گرفته اند. کریستن سن درباره یزدگرد اول مى گوید: «...مسالمتى که یزدگرد اول در روابط خود با عیسویان اظهار مى کرد بلاشک معلول جهات سیاسى بود،زیرا با استوار کردن بنیان صلح ایران و روم مى توانست مساعى جمیله در تحکیم اقتدار سلطنت خویش به کار برد،ولى علاوه بر این ضرورت سیاسى مى توان گفت که طبعا یزدگرد مایل به مسامحه در امور دیانتى بوده است».

موقعیت یافتن دین مسیح در ایران

بزودى مقامات رسمى به این مطلب پى بردند که مسیحیان پر تجربه،از اتباع مناطق فرعى و خارجیهاى نافرمان که هر ساعت خیانت مى کردند نبودند،بلکه از ایرانیان حقیقى بودند که در زمان سابق از طرفداران جدى مذهب زرتشت محسوب مى شدند و بعضى از آنها از اشخاص بسیار برجسته و مشهور بودند که در میهن پرستى آنها شکى نبود، فقط در حفظ عقیده خود بسیار ثابت قدم بودند. از آن به بعد قواى انتظامى تصمیم گرفت به جاى تنبیه، گمراه شدگان را به راه راست هدایت نماید، ولى از این نیز نتیجه مفیدى به دست نیامد. بنابراین با وجود مدت چهل سال آزار و شکنجه، دین مسیح در ایران موقعیت مطمئنى به دست آورد. وقتى ایام آزار به علت اشکالاتى که در نتیجه حملات هونها و هیاطله در مشرق پیش آمده بود به پایان رسید، موقع براى ایجاد تشکیلات و وضع ثابت مسیحیان در ایران به دست آمد... مسیحیان ایران بزودى صاحب حیات معنوى و فرهنگى نیرومندى گردیدند که حتى آزارهایى که در قرن پنجم به وسیله یزدگرد دوم و بهرام پنجم به عمل آمد نتوانست شکستى بر آنها وارد آورد.در سلوقیه (تیسفون) و خصوصا در نصیبین، مکتبهاى روحانى و مذهبى به صورت درخشانترین مکتبهاى مشرق به وجود آمد. تاسیس صومعه ها باعث شد که عده زیادى معلمین اصول مذهبى در آن صومعه ها تربیت شدند و این سنت هنوز در صومعه ها ادامه دارد. حیات واقعى مسیحیت ایران بیشتر از نتیجه تبلیغات آن ظاهر مى شود».
کریستین سن سپس به موضوع حیات مسیحیت در آن عصر و قدرت تبلیغات مسیحى در آن زمان و در آخر به شکستى که در مشرق از ناحیه اسلام بر مسیحیت وارد شد،اشاره مى کند و مى گوید: «با یک نظر سریع به نقشه اى که اخیرا آقاى «ژ.دویلیه» استاد دانشکده حقوق «نولوز» ضمن انتشار حاصل زحمت زیاد و پرفایده خویش نشر کرده روشن مى شود که چگونه مبلغینى از ایالت کلده به کشورهاى مدیترانه و دریاى چین رفته و تا هندوستان جنوبى و تبت و کشور مغولستان، عده زیادى را به دین مسیح در آورده اند. این تبلیغ در میان کشورها نشده بلکه در میان ملل صحرا گردى به عمل آمده است که هر روز در یک کشور به سر مى بردند.به این طریق دین مسیح در این نقاط بسیار دور تا قرن سیزدهم هنوز پابرجا بود و هنگامى که مبلغین «فرانسیسکن» از قبیل «ژان دوپلان کارپن» و «روبروک» و مسافرینى مانند «مارکوپولو» به آن کشور مسافرت کردند، آن را در حال حیات یافتند. در میان اردوهاى سیار رؤساى طوائف مغول که به دنبال پیروزى به طرف مغرب روان بودند و هنوز درباره اختیار ادیان مختلفى مانند بودایى و مانوى و اسلام که در میان راهشان بود تردید داشتند، مذهب نسطورى طرفدار زیاد پیدا کرد و هنگامى رسید که احتمال مى رفت تمام رقباى خود را شکست دهد. قبول دین اسلام از طرف مغول، شکست بزرگى براى مسیحیت در این نواحى بود».

مسیحیت در زمان خسرو پرویز

در زمان خسرو پرویز، مسیحیت در ایران بیش از هر وقت دیگر قوت گرفت. بسیارى از نزدیکان شاه که از ایرانیان اصیل بودند عیسوى شدند.چنانکه مى دانیم خسرو پرویز در اثر قیام و انقلاب بهرام چوبین، سردار معروف ایرانى مجبور شد ایران را ترک کند و به رقیب قدرتمندخویش «موریکیوس» قیصر روم پناه ببرد و از او استمداد کند و با دادن امتیازاتى به او و با کمک او به پایتخت برگردد. گویند خسرو در مدتى که در روم مانده بود تمایلى به مسیحیت پیدا کرده بود. کریستن سن مى گوید: «موبدان چندان از بازگشت خسرو که در سال 581 میلادى اتفاق افتاد شادمان نشدند، زیرا که این پادشاه از روم این ارمغان را همراه داشت که نسبت به اوهام و خرافات نصارى میلى حاصل کرده بود و مؤید او در این عقاید زنى عیسوى «شیرین» نام بود که سوگلى حرم او گردید». بعضى ادعا کرده اند که خسرو پرویز کیش زردشتى را رها کرده و رسما به کیش مسیحى در آمده است،ولى کریستن سن مى گوید: «محققا قول اوتیکیوس که گوید خسرو پرویز آیین نصارى گرفت اصلى ندارد،ولى روابط این پادشاه با قیصر «موریکیوس» که او را در گرفتن تاج و تخت یارى کرد و مزاوجت او با شاهزاده خانم رومى موسوم به «ماریا» و نفوذ محبوبه او «شیرین» که کیش عیسوى داشت، او را وادار کرد که لااقل ظاهرا نسبت به رعایاى عیسوى خود نظر مرحمتى داشته باشد. اما شخص خسرو هم ممکن است بعضى از خرافات عیسویان را بر موهومات سابق خود افزوده باشد...». همچنین مى گوید: «خسرو با روحانیان زردشتى متحد شد تا مزدکیان را چاره کند، لکن نه طبقه روحانیان و نه طبقه اشراف در عهد او به قدرت سابق خود دست نمى یافتند. خسرو اول، بلا شک زردشتى بوده و از سایر پادشاهان ساسانى این امتیاز را دارد که در مسائل مذهبى جمود و تعصب نداشته و نسبت به عقاید مختلفه دینى و مذاهب فلسفى وسعت مشربى نشان مى داده است، عیسویان را در مؤسسات عام المنفعه استخدام مى کرد و در این کار تردیدى به خویش راه نمى داد».

قدرت یافتن دو فرقه مسیحى یعقوبى و نسطورى در دربار خسرو پرویز

کریستن سن سپس از قدرت یافتن دو فرقه مسیحى یعقوبى و نسطورى در دربار خسرو پرویز و کشمکشهاى آنها با یکدیگر و مسیحى شدن برخى از سرداران ایرانى از قبیل «مهران گشنسپ» که نسطوریان او را غسل تعمید دادند و به نام «گیورگیس»نامیدند و همچنین چند تن دیگر از این قبیل یاد مى کند.کریستن سن مى گوید: «مهران گشنسپ چون به دین مسیح گروید، خود را به بیابان کشید تا در آنجا حقایق دین جدید را از رهبانان تعلیم بگیرد. روزى از خواهر خود پرسید که بعد از انتقال من به کیش نصارى در دربار چه مى گفتند؟ خواهرش جواب داد: بیا، براى تو هیچ خطرى نیست. شاه وقتى که خبر تنصر تو را شنید، فقط فرمود: مهران گشنسپ به دوزخ شتافت.حال راه خود را پیش گیر. ممکن است پادشاه مقرر فرماید که املاکت را نیز پس بدهند. چندى بعد مهران گشنسپ خواهر خود را ملاقات کرد در وقتى که به عقد یکى از اشراف در آمده بود. پس چند قدمى پیش رفته، با کمال احترام به او نماز برد و تعظیم کرد. خواهر از مسند خود برخاسته، با کمال مهربانى دست را به جانب او دراز کرد. آنگاه خندان به او گفت: شادباش، من نیز عیسوى هستم». در نتیجه: اولا عیسویت به طور طبیعى در ایران زردشتى در حال پیشروى بوده است و اگر حال بر همین منوال باقى مى ماند خطر بزرگى براى دین زردشتى بود. ثانیا عیسویت بر خلاف زردشتى گرى داعیه جهانى داشت، یعنى مبلغان مسیحى براى عیسویت مرز نمى شناختند، فعالانه کوشش مى کردند که عیسویت را در ایران و خارج مرزهاى ایران گسترش دهند و در این راه موفقیتهایى هم کسب کرده بودند.ثالثا اسلام که به ایران آمد،بیش از آنکه به زردشتى گرى که در حال انحطاط بود ضربه بزند، به مسیحیت که در حال رشد و توسعه بود ضربه زد، بازارش را شکست و آن را از میدان بدر کرد. اگر اسلام نیامده بود، مسیحیت در سراسر مشرق ریشه مى دوانید و تنها نفوذ معنوى اسلام بود که مانع گسترش مسیحیت در شرق نزدیک و شرق دور شد. پاپهاى مسیحى همواره بیش از موبدان زردشتى از توسعه و نفوذ معنوى اسلام در ایران رنج مى برده اند، زیرا آنها بیش از اینها احساس غبن مى کرده اند و به همین جهت است که امروز هم که قرنها از آن تاریخ مى گذرد، وقتى که یک نویسنده ناپاک سرشت زیر نام ایران و ایرانیت قلم به دست مى گیرد و تا آنجا که مى تواند به اسلام حمله مى کند، آن کس که از او تقدیر و تشکر مى کند و به او مدال مى دهد عالیجناب پاپ است.

وضعیت عمومی کلیسا در ایران پیش از اسلام


در سال 410 تقریبا چهل دایره اسقفی در ایران بوده است و در هر یک از این نواحی گروه بسیاری از مسیحیان می زیستند. در سال 424 شماره نواحی اسقف نشین به 66 رسید. چون مسیحیت اول از بین النهرین شروع شده بود قدرتش در آنجا بیشتر بود ولی کم کم به نقاط دیگر نیز سرایت کرد به حدی که بعدها شهرهای ری، اصفهان، سیستان، نیشابور، مرو و هرات هم اسقف نشین شد و حتی در کتب تاریخی اسم اسقفی را برده اند که اسقف چادرهای کردها بوده و معلوم است در بین کردها هم مسیحیت شیوع داشته است. بعضی از محققین معتقدند که علی اللهی ها یا اهل حق که امروزه در کوه های کردستان زندگی می کنند از بقایای مسیحیانی هستند که به واسطه فشاراعراب و مغول به تدریج اسم خود را تغییر دادند ولی هنوز شباهت های زیادی بین تعالیم و گفتارهای آنها با تعالیم انجیل هست.

نزاع در بین سران کلیسا:


در اواخر ساسانیان مزدکیان بسیار پیشرفت می کردند به حدی که مغان زردشتی به هراس افتاده از مسیحیان دست کشیده تمام هم خود را صرف آزار مزدکیان کردند. در این موقع مسیحیان بالنسبه آرامشی داشتند ولی بدبختانه سران کلیسا بر سر مقام و علوطلبی در بین خود نزاع داشتند و چون نیروی آنها مصروف جنگ و جدالهای داخلی گردید فرصت کارهای اساسی از بین رفت.

مارابا، کاتولیکوس و تشکیلات او:


اما خوشبختانه یکی از متنفذین زردشتی بنام «مارابا» مسیحی شد و با استعداد غریبی که داشت بمقام جاثلیقی انتخاب گردیده تشکیلات منظم و نیکویی به کلیسای ایران داد. ولی بالاخره «مارابا» بدست انوشیروان محبوس و صدمات زیادی به او وارد آمد تا این که بالاخره در سال 552 میلادی وفات یافت.

سازمان انتخاب جاثلیق از طرف شاه غیر مسیحی:


در این موقع جاثلیق مسیحیان یکی از سران بزرگ کشوری محسوب می شد و شاید بعد از مؤبد مؤبدان اولین شخص مذهبی مملکت بود. او معمولا از طرف پادشاه انتخاب می گردید و این امر البته به ضرر کلیسا بود که رئیس روحانی کلیسا و شبان مسیحیان را یک نفر رئیس دولت غیر مسیحی انتخاب کند و مسیحیان نمی بایستی هیچ وقت زیراین بار می رفتند. تشکیلات کلیسا بسیار منظم و شباهت به تشکیلات دولتی داشت، کاتولیکوس یا پتریارخ رئیس کل کلیسای شرق بود و در مداین مسکن داشت. این شخص چند نفر اسقف اعظم در ایالات مختلفه از قبیل جندی شاپور، نصیبین، اربل، کرکوک و مرو در تحت نظر داشت و قریب صد اسقف دیگر در تحت ریاست این اساقفه اعظم در شهرها مشغول کار بودند. هر اسقف در ناحیه اسقف نشینی خود دارای قدرت کامل بود و اداره امور املاک کلیسا و مدارس و بیمارستان ها در دست او بود. هر اسقف اعظم اساقفه زیر دست خود را سالی دوبار برای شور در امور دعوت می کرد و هر چهار سال یک مرتبه اسقف های اعظم در تحت ریاست کاتولیکوس تشکیل شوری می دادند.

نفوذ مسیحیت:


باهمه جفاها و مخالفتها در اواخر ساسانیان مسیحیت در ایران نفوذ کامل داشت و در میان کسبه، تجار، صنعتگران پیروان مسیح یافت می شدند. در زمان ریاست مارابا رئیس تجار، رئیس زرگران و رئیس نقره کاران و متنفذین دیگر در شهر جندی شاپورهمه مسیحی بودند. انوشیروان و خسرو پرویز هر دو زنان مسیحی داشتند. یکی از پسران انوشیروان هم موسوم با نوشه زاد مسیحی بوده و یحتمل که بزرگمهر وزیر کاردان انوشیروان نیز پیرو مسیح بوده است.

رهبانیت
یکی از خصوصیات مسیحیان ایرانی تمایل به گوشه نشینی و زهد بود. رهبانان زیادی در دیرها مسکن می گزیدند و عمر خود را صرف نسخه برداری انجیل و دعا و تدریس و تعلم می نمودند. تعداد دیرها در شمال بین النهرین مخصوصا زیاد بود و بخصوص در دوره های آخر ساسانی رو به فزونی گذارده بود. املاک دیرها در تحت نظراساقفه اداره می شد. شاید بعضی رهبانیت را تقبیح نمایند و البته رهبانیت صرف و تأکید زیاد هم به آن درست نیست اما وجود این دیرها برای مسیحیت بمنزله صخره و پناهگاهی بود که هر وقت جفایی یا بلایی وارد می شد مردم بدان جاها پناه می بردند و در نقاطی که شماره این دیرها زیادتربود پایداری عیسویان هم بیشتر بود. احتمال دارد همین زهد و بی علاقگی به دنیا بعدها در میان مسلمین اثر کرده باشد چنان که بعضی از محققین از جمله «نیکلسن» معتقد است که تصوف ایران از سرچشمه مسیحی آب میخورد.

تبشیر تاریخ مسیحیت


مسیحیان ایرانی از جدی ترین مبشرین تاریخ مسیحیت بوده و نمونه های بارزی از فداکاری های ایشان در تاریخ مسطور است. از جمله اسقفی با شش نفر از رفقای خود به ترکستان رفته نوشتن و زراعت را به ترکها آموختند و بسیاری از ترکها مسیحی شدند. مسیحیت بخصوص در بین طایفه هیاطله رواج یافته بود زیرا که وقتی در سال 851 یونانیان در جنگی هیاطله را شکست دادند و اسیرانی از آنها گرفتند بر روی پیشانی آنها شکل صلیب داغ شده را دیدند. خلاصه در اواسط قرن هفتم در اثر کار مبشرین ایرانی بیشتر از 20 اسقف در طرف مشرق رود جیحون مشغول کار بودند. مسیحیان ایرانی غیر از ترکستان به عربستان و هندوستان هم مسافرت کرده به انتشار دین خود می پرداختند و چنانکه در تاریخ مشهود است در وقت ظهور اسلام مسیحیت در بین قبایل مختلف عرب مانند ربیعه، بهرا، غسان و تقلب رواج داشته است و حتی بعضی از شعرای جاهلیت هم مسیحی بوده اند.

چنان که در تاریخ ادبیات عرب معروف است که یکی از شعرای نابینا بنام میمون بن قیس بن جندل که کنیه او ابوبصیر و لقبش اعشی بوده است چند نفر از پادشاهان نجران و اساقفه آنجا را مدح کرده است و نیز مشهور است که امیه بن ابی الصلت اخبار زیادی از یهود و نصاری در اشعار خویش روایت کرده است و اینها دلیل براین است که مسیحیت در عربستان رواج داشته و شیوخ و قبایل عرب از آن مطلع بوده اند. در هندوستان جنوبی هم امروزه کلیسایی است بنام «مارتوما» که تاریخ بسیار قدیمی دارد و آنچه مسلم است اینست که در قرن ششم میلادی در آن ناحیه مسیحیانی وجود داشته و کلیسای هندوستان تحت نظر کاتولیکوس مداین اداره می شده است.

 

 

 

 

مطالعه بیشتر:

کتاب:

- کتاب تاریخ ادیان و مذاهب -  دکتر ترابی

- کتاب تاریخ طرح‌ریزی استراتژیک مسیحیت

- کتابهایی در مورد مسیحیت

- کتاب مسیحیت چیست؟-ولیلم م میلر

- مسیحیت چیست ؟

- کتاب «نجات شناختی تطبیقی»

 

وب:

 

- مقایسه جایگاه و مقام زن در ادیان یهود ، مسیحیت و اسلام

- عرفان و رهبانیت در مسیحیت

- آنتوان بارا نویسنده مسیحی کتاب «حسین در اندیشه مسیحیت» در جلسه بررسی کتابش

- مسیح در قرآن و تفاوت های علم کلام مسیحیت با تشیع

- گفتمانهای مسلمانان و مسیحیان

- نقد مسیحیت -مکتب شیعه

- مسیحیت

- آیا جایگاه نماز در دین مسیحیت را می دانید؟

- یاد آر مریم را ...

- هماهنگی اندیشه‌ها

- به من؛ سلام!

- من زمین را دوست می‌دارم!

- نامه ای به مسیح(ع)

- ازدواج در دین مسیحیت

- چرا به حضرت عیسی (ع) مسیح می گفتند؟

- نارسایی مفاهیم دینی در مسیحیت

- ۱۲ رمضان، نزول کتاب مقدس انجیل بر «حضرت عیسی بن مریم» (ع)

- ستون های آسمان

- خدا و انفجار بزرگ

- مصائب مبلغان مسیح

- حقایق ثبت شده مسیحیان

- مسیحیت به عنوان دین رسمی

- نظر کلیسا در مورد جشن سال نو

- مسیحیت در سالهای مختلف

- دوران آشوب

- مخالفان مسیحیت

- مسیحیت

- جهل مرکب در بین مسیحیان تبشیری: آیا الله شیطان است؟!

- دین کامل؛ اسلام یا مسیحیت؟ [دلایل تحریف مسیحیت و برتری اسلام]

- تفاوت هاى موجود میان دیدگاه اسلام و مسیحیت در مورد شخصیت حضرت عیسى (ع)

- ناگفته های مسیحیت

- ارامنه منتسب به کدام یک از فرقه‌های سه‌گانه مسیحیت هستند؟

- ناگفته های رسوم و مناسبت های مسیحی

- تأملی در مقام زن بر مبنای کتاب مقدس

- نگاهی به خشونت بر مبنای کتاب مقدس

- آیا مسیح(ع) خداست؟

- تفاسیر مهم مسیحی درباره بازگشت مسیح

- آوای صلح یا ندای جنگ، پژواکی از عهد جدید

- رهبانیت بندیکت، بررسی تحلیلی مبانی و منابع

- اگر به صورتتان سیلی زدند...

- حضرت مسیح(ع) در قرآن

- بررسی عفاف در دین یهود و مسیحیت

- مقایسه تطبیقی ازدواج در آیین اسلام و مسیحیت

- طلاق در مسیحیت

- موعود در دین مسیحیت

- فرق بین دین ارمنی با مسیح چیست؟

- 12 تفاوت مهم کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها+تصاویر

- کلیسای کاتولیک

- پاپ چه صیغه اى است ؟!

- عمده ترین علت ظهور اندیشه سکولاریسم در جهان غرب

- مسیحیت چیست و مسیحیان به چه چیزی ایمان دارند؟

- مسیحیت و کلیساهای آن

- مسیحیت دین محبت

- افغانستان، تبلیغ مسیحیت را بازی اطلاعاتی همسایگان دانست

- مسیحیت چیست

- دیدگاه مسیحیت راجع به شیعه و دیدگاه شیعه راجع به مسیحیت چیست؟

- مسیحیت در ایران

- مسیحیت

- ازدواج در دین مسیحیت

- چرا مسیحیت؟؟؟

- مسیحیت

- مسیحیت شناسی

- تاریخ مسیحیت در افغانستان

- حقیقت در مسیحیت

- نقد مسیحیت

-  فرقه هاى سه گانه اصلى در دین مسیح

- نظر شما در مورد دین مسیحیت چیست؟

- تحریف آیین مسیح در گذر تاریخ

- سنت حضرت عیسی (ع)

- حجاب در مسیحیت

- روح القدس در مسیحیت

- حجاب و پوشش در ادیان یهود، مسیحیت، اسلام و زرتشت

- تاریخچه ورود مسیحیت به ایران

- تاریخ مسیحیت در ایران

- تبلیغ گسترده مسیحیت در ایران با 6 روش

- مسیحیت؛ جنگ یا صلح (بررسی شیوه برخورد مسیحیت با پیروان ادیان دیگر)

- آیا شراب در مسیحیت حلال بوده است؟

- نقدی بر نبرد نیچه و مسیحیت

- مسیحیت و عقاید باطل آن

- تاریخ مسیحیت

- عقائد پروتستان

- چگونگی پیدایش مذهب کاتولیک در مسیحیت

- معنی .مفهوم کاتولیک چیست

- مسیحیان ایران

- روزه و روزه داری در دین مسیحیت

- پاسخ به دفاعیات مسیحیان

- قرآن خشونت است و کتاب مقدس محبت؟!

- مسیحیت christianity

- دین مسیحیت

- شناخت مسیحیت

- آشنایی با آیین مسیحیت

- فرقه های مسیحیت

- مسیحیت و صومعه‌‌ها

- صلیب عیسای مسیح، اساس آزادی ما

- کتاب‌مقدس- ترجمۀ هزارۀ نو

- پاسخ به سؤالات اساسی در مورد ایمان مسیحی

- آیا عیسی ادعای خدایی کرد؟

- مصاحبه با اسقف دهقانی تفتی

- سیری بر جنبش مسیحیت صهیونیستی

- نبرد هارمجدون

- اوانجلیست(صهیونیزم مسیحی)

-اسطوره صهیونیسم مسیحی و انگاره منجی گرایی

- مسیحیت صهیونیستی

- ستونهای مسیحیت

- فرقه پروتستان(طالبی و دادرند)

- کاتولیک ها چه کسانی هستند؟

- مذاهب سه گانه مسیحیت

 

 

منابع:

https://fa.wikipedia.org

http://adyannews.com

http://dari.irib.ir

http://www.irip.ir

http://www.siasatrooz.ir

http://hawzahnews.com

http://www.islam-masih.blogfa.com

http://maktabeahlebeyt.persianblog.ir

http://www.kolbeh-keramat.ir

http://www.almiqat.com

http://www.etrenamaz.ir

http://www.aftabir.com

http://adyanshenasi.blogfa.com

http://tahoor.com

http://realchristian.blogfa.com

http://mostafasoleymani.andishvaran.ir

http://iec-md.org

http://www.velayat.tv

http://www.maseeh.ir

http://anti-efsha.blogsky.com

http://www.alvadossadegh.com

http://www.rasanews.ir

http://www.porsemanequran.com

http://hosna.persianblog.ir

http://porseman.org

http://www.mashreghnews.ir

http://www.masihiyat.blogfa.com

http://nahad-ilam.ir

http://www.hawzah.net

http://www.csw.org.uk

http://www.gotquestions.org

http://ketabnak.com

http://www.armanroshdi.com

http://mohabatnews.com

http://www.bbc.com

http://muhammadanism.com

http://www.angebykyrkan.se

http://kelisa-iranian.com

http://ir.voanews.com

http://wikifeqh.ir

http://christianity.mihanblog.com

http://www.adyannet.com

http://313havvari.blog.ir

http://www.kalameh.com

http://truegod.blogfa.com

http://masihiyat.blogfa.com

http://www.ebadollah.blogfa.com

http://www.ahl-ul-bayt.org

http://dinemasih.blogfa.com

http://masihi.net

http://www.askdin.com

http://wiki.ahlolbait.com

http://hagh-olhaghigh.com

http://www.asemooni.com

http://khordadnews.ir

http://www.alikonline.ir

http://www.adyan.porsemani.ir

http://www.tebyan.net

http://marifat.nashriyat.ir

http://maref.ir

http://www.masaf.ir

http://safirdanaii.50webs.com

http://www.wikiporsesh.ir

http://daneshnameh.roshd.ir

http://shahrudi.parsiblog.com

http://old.jamnews.ir

http://www.cloob.com

http://christianity.mihanblog.com

http://masihiat91.blogfa.com/

http://kelisabar.blogfa.com/

http://christianity.mihanblog.com

http://dastehkelid.parsiblog.com

http://www.didehbancenter.com

http://www.radiomojdeh.com

http://adyanshenasi.blogfa.com

http://www.adyannet.com

http://masihemariam1.blogfa.com

http://www.pasokhgoo.ir


- کتاب تاریخ ادیان و مذاهب -  دکتر ترابی

- کتاب تاریخ طرح‌ریزی استراتژیک مسیحیت

- کتابهایی در مورد مسیحیت

- کتاب مسیحیت چیست؟-ولیلم م میلر

- مسیحیت چیست ؟

- کتاب «نجات شناختی تطبیقی»

نظرات 3 + ارسال نظر
فرزاد پنج‌شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1395 ساعت 03:09 ب.ظ http://heyvan.blogsky.com

برای من هم خیلی جای سواله که آیا عیسی ناصری (ع) خدا بود یا نه...نظر شما در این مورد چی هست؟

سلام
قطعا ایشان ادعایی نداشته اما گویا ایشان را پسرخدا می دانند که نه خداست نه بشر بلکه چیزی میانه اینها علی ای حال
باید از مسیحیان پرسید
موفق سربلند وپیروز باشید

بیتا پنج‌شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1395 ساعت 07:27 ب.ظ http://maloosak.69.mu

سبزه دلت را به نیت آرزوهایت، هر چه که هست گره بزن، شادی؛ زیبایی؛ لطافت و خوشی های پایدار تقدیم وجودتون سیزده بدرتون مبارک از ته دل خوشحال میشم به منم سر بزنین
98561

سلام
ممنون خدمت رسیدیم

ثمین یکشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1395 ساعت 03:27 ب.ظ

ماشاءالله به جمعیت مسیحیان ، 2.2 میلیارد نفر ، ماشاءالله، بیشترشون مردم پاک سرشتی هستند.

با سلام
ممنون از پیامتان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد