نارنج سبز سیاسی علمی

وبلاگ علم سیاست گروه نارنج سبز

نارنج سبز سیاسی علمی

وبلاگ علم سیاست گروه نارنج سبز

تروریسم -Terrorism

به نقل از آقای رضا شجاعیان روزنامه اعتماد داریم

 تروریسم از ریشه ters به معنای ترس و وحشت گرفته شده است . تروریسم به رفتار و اعمال فرد یا گروهی اطلاق می شود که از راه ایجاد ترس و وحشت و به کار بستن زور می خواهند به هدف های سیاسی خود برسند البته امروزه کارهای خشونت آمیز و غیرقانونی حکومت ها برای سرکوبی مخالفان خود و ترساندن آنان نیز در ردیف تروریسم قرار دارد که از آن به عنوان تروریسم دولتی یاد می شود که امروز بهترین نمونه تروریسم دولتی و حامی تروریسم ، دولت اسراییل است .

  

از جمله افرادی که از ترور به عنوان یک عمل سیاسی موثر نام می برد، لنین است . وی در کتاب دولت و انقلاب پس از بررسی راه های مختلف نابودی دستگاه دولت در نظام سرمایه داری ، نتیجه می گیرد که بهترین شیوه در هم شکستن سلطه دولت های سرمایه داری ، استفاده از ابزارهای نظامی و راه های تروریستی است . در واقع لنین را می توان بنیانگذار تروریسم بین المللی جدید دانست . از گروه هایی که برای رسیدن به اهداف خود، از شیوه های ترور و کشتار مخالفین استفاده می کردند، می توان گروه های آنارشیستی را نام برد.

در بررسی انقلاب فرانسه ، از مه 1793 تا ژوییه 1794 را دوره حکومت ترور می خوانند، زیرا در این دوره هزاران تن را با گیوتین گردن زدند.

    گفتیم که تروریسم دولتی نیز امروزه سربرآورده است . در تعریف «تروریسم دولتی » عده یی معتقدند که تروریسم بین المللی از مشکلات مهم امروزی است که تحت هدایت دولت یا دولت هایی برضد کشورهای دیگر با همکاری گروه های مختلف به وقوع می پیوندد و غالباص با حملات به اتباع خارجی یا اموال آنها در سرزمین و کشور خود یا جای دیگر نیز توسعه می یابد.

    اصولا تروریسم بین المللی یک پدیده متفرق زاییده رکود اجتماعی نیست ، بلکه ریشه در نیات و اهداف سیاسی کشورهای توسعه طلب و گروه هایی که از آن بهره می برند دارد. در سال 1927 تروریسم این گونه تعریف شد: تلاش ها با هدف ایجاد تحولات در حکومت ، اخلال در ارایه خدمات عمومی ، مسموم ساختن روابط بین الملل ، قتل روسای دول یا نمایندگان حکومت ها، تخریب اموال عمومی و تحریک بیماری های واگیردار. اگر بخواهیم تروریسم دولتی را در عرصه بین المللی مختصراص بررسی کنیم بهترین نمونه اسراییل است . امروزه دیگر تردیدی وجود ندارد که شناختن صهیونیسم جهانی و رمز پایداری آن ، بدون شناختن گروه های تروریستی حمایتگر و تاثیرگذار برآن امکان پذیر نیست . فاصله چندانی بین تشکیل اولین کنگره صهیونیسم جهانی توسط تئودور هرتزل در سال 1897 و متولد شدن اولین گروه تروریستی وجود ندارد. هرتزل در پایان آن کنگره اعلام کرد که من حکومت یهود را پایه ریزی کردم . در این راه می باید اولین مانع عمده را از میان برمی داشتند و آن چیزی جز غیریهودیان ساکن در فلسطین نبود و برای تحقق این امر نیز به سازمان هایی متعصب و ملی گرا که در راه اسراییل حاضر باشند به هرکاری حتی ترور و قتل دست بزنند نیاز داشتند.

    یکی از این سازمان ها، سازمان «تجدیدنظر طلبان صهیونیست » بود که آن را ولادیمیر ژبوتینسکی پایه گذاری کرد. این سازمان انشعابی از صهیونیسم را می توان مادر همه سازمان ها و گروه های تروریستی صهیونیست در اسراییل دانست . بعد از شکل گیری این سازمان بود که گروه هایی همچون هاگانا، اشترن و ایرگون به وجود آمدند. روند استفاده از خشونت در رسیدن به هدف با گذشت زمان نه تنها کندتر نشده بلکه بردامنه آن نیز افزوده شده است .

این سازمان ها هدف خود را دفاع از یهودیان عنوان می کردند ولی در واقع هدف آنها چیزی جز دستیابی به مقاصد صهیونیسم نبود. زمانی که ژبوتینسکی گروه تروریستی هاگانا را به وجود آورد اهداف خود را پنهان نکرد و علناص به آموزش نیروهایی پرداخت که بعدها منافع انگلیسی ها را نیز به خطر انداخت . در حال حاضر نیز تروریسم دولتی هرگز پنهان نمی شود.

    سابقاص می گفتند هدف تروریست ها این است که توجه مردم را جلب کنند، نه اینکه آنها را هلاک کنند، اما ظاهراص جانیان جدید، فقط در پی نابودی هستند. تروریسم قدیمی می خواست تحولی ، حتی به غلط در جهان ایجاد کند، اما تروریسم نو جهان را اصلاح ناپذیر می داند. به قول بروس هافمن ، کارشناس خشونت های سیاسی ، ترورهای اخیر اهداف نامشخا عقیدتی و نظامی را دنبال می کنند. تروریست های جدید سعی می کنند برمبنای تئوری توطئه با ابزار احساسات ضد دولتی مردم را به سوی خود جلب کنند.

    در سال 1995 تروریسم نو با استفاده از سلاح های کشتار جمعی نمونه یی از عملکرد خود را نمایان ساخت . در ماه مارس آن سال اعضای یک فرقه تروریستی با پخش گاز اعصاب سارین در مترو توکیو، دوازده کشته و چندین هزار مجروح برجای گذاشتند. این حمله به طرز ناشیانه یی صورت گرفته بود.

    هافمن که دستیار مدیر مرکز تحقیق درباره تروریسم در دانشگاه سنت اندروز اسکاتلند است معتقد است که شبه نظامیان راستگرای افراطی امریکا، فرقه های کهنه پرست ژاپن و... همه در پی نوعی تعصب ارضا ناپذیر هستند که جز انتقام و نابودی ، برنامه دیگری در دستور کار خود ندارند.

    تروریسم قدیمی غالباص مدعی بود که خواهان سرنگونی قدرت استعماری یا نظام های سلطه گر است و می کوشد با اعلامیه های بلند بالا توجه همگان را به سوی این اهداف جلب کند. عاملان تروریسم قدیمی ، شبکه های سری سازمان یافته یی بودند که اغلب تحت حمایت دولت های تندرو و استعماری قرار داشتند، چنین دولت هایی مبارزه مسلحانه را بخشی از سیاست خارجی می دانستند و تلاشی برای مخفی کردن این عقیده خود نشان نمی دادند. تروریست های قدیمی با اینکه از بمب گذاری یا هواپیما ربایی ابایی نداشتند، برای اعمال وحشیانه خود حد و حدودی قایل بودند، چون می خواستند از لحاظ سیاسی مشروعیت پیدا کنند. کشتن تعداد زیادی بی گناه باعث می شود آنها حامیان عادی خود را از دست بدهند.

    تروریسم نو برخلاف تروریسم قدیمی ، فاقد دستور کار مشخصی است و عاملان آن برای رسیدن به قدرت برنامه واقع گرایانه یی ندارند. تقریباص در تمامی جنگ های داخلی و قومی جهان از گونه های مختلف ترور قدیمی از جمله بمب گذاری در اتومبیل ، قتل عام و آدم ربایی استفاده شده است . در این زمان هم که در سال 2006 میلادی بسر می بریم در گوشه و کنار جهان حملات تروریستی در صدر اخبار شبکه های خبررسانی است . وقایع تروریستی در عراق ، افغانستان ، بمب گذاری در لندن ، ترور شیخ آل یاسین و نمونه های بسیاری دیگر از نمودهای واضح تروریسم و وحشت در جهان هستند.

به نقل از کتاب تروریسم صهیونیستی تعریف جالب و دسته بندی و کوتاه شده ای داریم

تعریف و مفهوم تروریسم

کلمه‏ى »ارهاب« یا تروریسم، به معنى »ترس و ترساندن« است. مصدر آن »رهب« است.
در فرهنگ لغات، وجه مشترک بین این کلمه و اکثر مشتقات کلمه‏ى »رهب«، به معنى ترس و ترساندن است. در زبان انگلیسى، اصل کلمه‏ى Terreurبه فعل لاتینى Ters برمى‏گردد، و به معنى »ترساندن« یا »ترس و وحشت« است که بیشتر مشتقات آن حول همین معانى مشخص مى‏چرخند.

کلمه‏ى تروریسم در زبان فرانسه براى اولین بار در حوزه‏ى سیاسى به کار رفت. اگر به آن مراجعه کنیم، درمى‏یابیم که کلمه‏ى Terreur یا Terrorismeهمان معانى گذشته را در بر دارد.

در لغت‏نامه‏ى دهخدا، تروریسم به معناى اصول حکومت وحشت و فشار (اصول حکومتى که در فرانسه‏ى حد فاصل سالهاى 1793 و 1794 حاکم بود) آمده است.

در کتاب فرهنگ علوم سیاسى آمده است:

»در زبان فارسى این کلمه به اصلى اطلاق مى‏شود که در آن از قتل‏هاى سیاسى و ترور دفاع شود. در دیگر فرهنگ‏هاى فارسى نیز تروریسم به معنى لزوم آدم‏کشى و تهدید و خوف و وحشت در میان مردم، براى نیل به هدف‏هاى سیاسى؛ و یا برانداختن حکومت و در دست گرفتن زمام امور دولت، یا تفویض آن به دسته‏ى دیگرى است که مورد نظر مى‏باشد. این عقیده معمولاً از ابزار اصلى فاشیسم، ماکیاولیسم و مکاتب مشابه مى‏باشد.«

همین کتاب مى‏افزاید:

»تروریسم دولتى(State Terrorisme) نیز اصطلاحى است مشعر به دخالت دولت یا دولت‏هایى در امور داخلى و یا خارجى دولتى دیگر؛ که به منظور ایجاد رعب و وحشت، از طریق اجرا و یا مشارکت در عملیات تروریستى، و یا حمایت از عملیات نظامى، به منظور زوال، تضعیف، و براندازى دولت مذکور و یا دستگاه رهبرى آن صورت مى‏گیرد.«

با توجه به معانى فوق، در تعریف لفظى کلمه‏ى تروریسم، به طور خلاصه مى‏توان گفت که تروریسم به معنى ترس، ترساندن و وحشت است. اما تعریف نظرى قاطع و مشخصى از این پدیده قدرى دشوار است، زیرا:

1-  هیچ اتفاق نظر روشن و معینى بین کارشناسان در مورد مفهوم تروریسم وجود ندارد. در نتیجه، آن‏چه را برخى افراد تروریسم به حساب مى‏آورند، دیگران به عنوان یک عمل قانونى و مشروع به آن مى‏نگرند.(6)

2- مفهوم تروریسم، در وهله‏ى اول، حکمى ارزشى را بر مى‏انگیزد که شامل رد اعمال تروریستى و تقبیح آن‏ها مى‏شود. اما زمانى که موضوع مربوط به یک پژوهش علمى و دانشگاهى مى‏شود، پرهیز از احکام ارزشى، بسیار مهم و ضرورى است.

3- مفهوم تروریسم با چند مفهوم دیگر از قبیل: خشونت سیاسى، جرم سیاسى و ... تداخل پیدا کرده و به هم آمیخته‏اند.

4- مفهوم تروریسم، یک مفهوم دینامیکى و پویاست؛ و صورت و اشکال و شیوه‏ها و انگیزه‏هاى آن در جاها و دوره‏هاى زمانى گوناگون، با هم تفاوت دارند.

در جمع‏بندى تعریف‏هاى لفظى فوق‏الذکر، و ملاحظاتى که در این زمینه مطرح شد، تروریسم را مى‏توان:

»هرنوع استفاده یا تهدید به استفاده از خشونت غیرقانونى، به منظور ایجاد جوّ رعب و وحشت، براى تحت تأثیر قرار دادن یا تسلط بر فرد یا مجموعه‏اى از افراد و یا کل جامعه. این کار براى دستیابى به هدف مشخصى که شخص اعمال کننده‏ى خشونت در نظر دارد انجام مى‏گیرد.«

عبدالناصر حریز در این باره مى‏گوید:

»این خشونت از ماهیت سمبلیک برخوردار است. به عبارت دیگر، عمل خشونت‏بار و یا تهدید به انجام آن، پیامى )یا تأثیر روانى خاص( دارد که یک گروه یا مجموعه، و یا کل جامعه را مورد هدف قرار مى‏دهد؛ و ]محیط یا افراد [پیرامون، قربانى مستقیم یا هدف مستقیم عمل تروریستى هستند، که ممکن است هیچ ارتباطى با مسأله‏ى تروریست‏ها نداشته باشند.

بنابراین، براى عمل تروریست‏ها، عناصرى اصلى لازم مى‏شود که به طور حتم باید فراهم شوند این عناصر عبارتند از:

1-  استفاده و یا تهدید به استفاده از خشونت، به صورت غیرقانونى و نامأنوس.

2- عمل تروریستى توسط فرد یا گروه و یا خود دولت انجام مى‏شود.

3- عمل تروریستى علیه فرد یا مجموعه‏اى از افراد و یا کل جامعه صورت مى‏گیرد.

4- هدف از عمل تروریستى ایجاد جوّى از رعب و وحشت است.

5- انتشار یک پیام و ایجاد تأثیر روانى معین، که باعث مى‏شود افرادى که هدف عمل تروریستى هستند تحت تأثیر آن اثر روانى قرار گیرند.

6- به طور معمول، عمل تروریستى، از حد هدف مستقیم خود، که ممکن است کوچک‏ترین ارتباطى با قضیه‏ى تروریست‏ها نداشته باشد، فراتر مى‏رود.

 

طبق روال معمول سراغ ویکی پدیا فارسی طبق معمول می رویم

تِروریسم یا تروریزم که در فارسی از آن با عنوان وحشت‌افکنی،[۱] دهشت‌افکنی یا هراس‌افکنی نام برده شده‌است، به استفاده از خشونت و یا تهدید به استفاده از خشونت برای دستیابی به اهداف سیاسی، مذهبی، و یا ایدئولوژیکی گفته می‌شود. در روزگار مدرن، تروریسم یکی از عوامل اصلی تهدید جامعه به شمار می‌رود و طبق قوانین ضد تروریسم در اکثر کشورهای دنیا توسط سیستم قضایی جرم به حساب می‌آید. همچنین چنانچه در جنگی علیه غیر جنگجویان مانند شهروندان عادی، نیروهای بی‌طرف، ویا اسیران جنگی بکار گرفته شده باشد جنایت جنگی به حساب می‌آید.[۲]

 

طیف وسیعی از سازمان‌های سیاسی برای پیشبرد اهداف خود از تروریسم استفاده نموده‌اند. از گروه‌های چپی، تا گروهای راستی، ناسیونالسیت‌ها، گروهای مذهبی، انقلابیون، و حتی دولت‌های حاکم از این حربه استفاده نموده‌اند. سمبلیزم تروریسم استفاده از عامل ترس انسانی برای کمک به رسیدن اهداف است.

معنی واژه

ترور در زبان فرانسوی، به معنای دهشت و دهشت افکنی است. اولین کاربرد واژه ترور در جهان مدرن، مانند بسیاری از مفاهیم نوین از جمله «پیشرفت و ترقی» از انقلاب فرانسه نشات می‌گیرد و البته بر عکس امروز، بار معنایی مثبت دارد.[۳] در لغت‌نامه دهخدا آمده‌است: «ترور مأخوذ از Terreur و به معنای قتل سیاسی به وسیله اسلحه در فارسی متداول شده‌است و تازیان معاصر إهراق را به جای ترور به کار می‌برند و این کلمه در فرانسه به معنای وحشت و خوف آمده و حکومت ترور هم اصول حکومت انقلابی است که پس از سقوط ژیروندن‌ها (از ۳۱ مه ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۴م) در فرانسه مستقر گردید و اعدام‌های سیاسی فراوانی را متضمّن بود

تفاوت ترور و تروریسم

ستمگرکشی و دیگر شکل‌های ترور هرچند معمولاً در چارچوبی از وحشت‌گرایی (تروریسم) انجام می‌شوند، اما میان تروریسم و ترور تفاوت‌های مهمی وجود دارد.[۴]

مفهوم واژهٔ ترور یک منبع مهم ابهام‌زایی در مورد ماهیت ترور است. واژهٔ ترور (اعدام انقلابی) گاه برای مشروعیت بخشیدن به اقدامات تروریست‌ها استفاده می‌شود. برخی پژوهشگران همچون دیوید راپوپورت و ایویانسکی نظریه امروزین ترور را برگرفته از نظریه ستمگرکشی می‌دانند. امروزه گرایشی برای گنجاندن قتل سیاسی در چارچوب تروریسم پدید آمده و از سوی دیگر بسیاری از گروه‌های وحشت نیز از تاکتیک قتل سیاسی استفاده می‌کنند.[۵] آشکارترین تمایز ترور و تروریسم این است که هدف یک قاتل سیاسی یک شخصیت معین است و اسلحه برای از میان بردن او استفاده می‌شود، اما هدف یک اقدام تروریستی جمعی است.[۶]

راپوپورت برای تمایز قتل سیاسی از عمل تروریستی روش بدیعی را ارائه می‌دهد که در آن به جای «نفس اقدام» به «معنای اقدام» توجه می‌شود. او تروریسم را یک فرایند و قتل سیاسی را یک رویداد می‌داند؛ «قاتل سیاسی انسانی را نابود می‌کند که (به عقیده او) یک نظام را به فساد کشانده‌است، اما تروریست نظامی را نابود می‌کند که پیشتر هر کسی را که در خود جای می‌داده به فساد کشانده‌است. قتل سیاسی یک حادثه، یک کار گذرا و یک رویداد است ولی تروریسم یک فرایند و یک روش زندگی است».[۷]

ترور سیاسی

در سیاست به کارهای خشونت‌آمیز و غیرقانونی حکومت‌ها برای سرکوبی مخالفان خود و ترساندن آنها ترور دولتی می‌گویند و نیز کردار گروه‌های مبارزی که برای رسیدن به هدف‌های سیاسی خود دست به کارهای خشونت‌آمیز و هراس‌انگیز می‌زنند، تروریزم نامیده می‌شود. حملاتی مانند اقدام تروریست‌ها در منهدم کردن برج‌های دوقلوی سازمان تجارت جهانی در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ عملیاتی تروریستی به شمار می‌رود.

تروریسم دولتی

واژه تروریسم دولتی واژه‌ای جنجال برانگیز است. تروریسم دولتی اصطلاحی است که برای دخالت دولت یا دولتهایی در امور داخلی یا خارجی دولتی دیگر که به وسیله اجرا یا مشارکت در عملیات تروریستی یا حمایت از عملیات نظامی برای زوال، تضعیف و براندازی دولت مذکور یا کل دستگاه حاکمه آن کشور انجام می‌شود.

کمکهای مادی و معنوی (مثل حمایت سیاسی) به گروه‌های مخالف و مشارکت در عملیاتی چون بمب‌گذاری، مین گذاری بنادر و سواحل، آدم‌ربایی، هواپیماربایی و ترور مقام‌های عالی مملکتی، نمونه‌هایی از تروریسم دولتی است.

برایان جنکینس از خبرنگاران مشهور در موضوع تروریسم، از تروریسم دولتی به عنوان «جنگ از طریق قائم مقام» یاد می‌کند. وی می‌گوید: «این کشورها (پیروان تروریسم دولتی) بر محدودیت‌های جنگ‌های متعارف واقف اند؛ بنابراین ترجیح می‌دهند از امکانات سازمان‌های تروریستی، که خود راساً آنها را ایجاد کرده‌اند یا تغذیه مالی آنها را بر عهده دارند، برای تهدید دشمن یا اخلال در ثبات سیاسی و اقتصادی آن کشور یا ایجاد بی‌ثباتی سیاسی و اقتصادی در آن مملکت بهره گیرند». جنکینس معتقد است که این شکل از تروریسم به سرمایه‌گذاری بسیار کمتری نسبت به یک جنگ متعارف نیاز دارد، دشمن را از پای می‌اندازد و می‌توان ارتباط با تروریست‌ها را به طور کلی منکر شد.

تفاوت عمده تروریسم دولتی و تروریسم غیردولتی در مجری آن است. بدین معنی که مجری و طراح اعمال تروریستی غیردولتی افراد، گروه‌ها و احزاب اند، و مجری و طراحی اعمال تروریستی دولتی، یک دولت یا چند دولت خاص هستند. علاوه بر این دخالت دولت یا دولت‌ها در اعمال تروریستی دو گونه‌است:

  1. به صورت مستقیم؛ یعنی خود دولت اعمال تروریستی را علیه دولت دیگر انجام می‌دهد.
  2. به صورت غیرمستقیم؛ یعنی به وسیله فرستادن کمکهای مادی مانند این که اسلحه، مهمات و وسایل پیشرفته نظامی در اختیار گروه‌های مخالف دولت مذکور قرار داده شود یا گستردن چتر حمایت معنوی از گروه‌های مزبور مانند حمایت سیاسی یا اقتصادی یا تبلیغاتی.

به اعتقاد مؤلفان کتاب فرهنگ اصطلاحات سیاسی و استراتژیک، سه مقوله را باید از تروریسم دولتی استثنا نمود و غیردولتی تلقی کرد:

  1. گروه‌های آزادی بخش ملی
  2. گروه‌های انقلابی
  3. گروه‌های قومی یا مذهبی

گزارش شاخص جهانی تروریسم در سال ۲۰۱۳

یافته‌های گزارش «شاخص جهانی تروریسم» نشان می‌دهد که ۱۰ هزار حمله تروریستی در سال ۲۰۱۳ انجام شده که نسبت به سال ۲۰۱۲، ۴۴ درصد بیشتر شده است. این گزارش که توسط مؤسسه اقتصاد و صلح تهیه شده می‌گوید که در سال ۲۰۱۳ حدود ۱۸ هزار نفر در اثر حملات تروریستی جان خود را از دست داده‌اند که هشتاد درصد (۱۴ هزار و ۷۲۲ نفر) آنها در کشورهای عراق، سوریه، افغانستان، پاکستان و نیجریه قربانی شده‌اند. بنا بر این گزارش، عراق با ۶ هزار و ۳۶۲ قربانی (بیش از یک‌سوم کل کشته‌ها)، بزرگ‌ترین قربانی حملات تروریستی بوده و گروه‌های داعش، القاعده، بوکوحرام و طالبان مسئول بیشترین کشتارها بوده‌اند. جنگ داخلی سوریه که از سال ۲۰۱۱ شروع شد، بیشترین تأثیر را در افزایش حملات تروریستی داشته است. در فهرست کشورهایی که بیشترین آسیب را از تروریسم دیده‌اند، ایران بعد از بریتانیا و قبل از یونان و ایالات متحده آمریکا در رده ۲۸ام قرار دارد. ایران همچنین جزو ۱۳ کشوری است که بنا بر این گزارش در کنار کشورهایی مثل مکزیک و اسرائیل در معرض خطر افزایش حملات تروریستی است.

این هم نظر آقای حجت اله ضیا از روزنامه افغانستان ما است که تعریف جالب و کوتاهی است

از نظر لغوی، تروریسم از کلمه ترور(terror ) گرفته شده که در زبان فرانسوی به معنای خوف و وحشت است و تروریسم به معنای  هراس افکنی، وحشت افکنی یا دهشت افکنی می باشد. ولی در اصطلاح تعاریف متعدد و گوناگونی از تروریسم ارائه شده است. وزارت دفاع ایالت متحده در سال 1990 میلادی تروریسم را چنین تعریف نموده است: «کاربرد غیر قانونی یا تهدید به کاربرد زور یا خشونت بر ضد افراد یا اموال برای مجبور یا مرعوب ساختن حکومت ها یا جوامع که اغلب به قصد دست یابی به اهداف سیاسی، مذهبی یا ایدئولوژیک صورت می گیرد.» دانشنامه بریتانیا نیز از تروریسم چنین تعریف ارائه نموده است: «کابرد سیستماتیک ارعاب یا خشونت پیش بینی ناپذیر بر ضد حکومت ها، مردمان یا افراد برای دست یابی به یک هدف سیاسی است.» فرهنگ حقوقی بلک تروریسم را چنین تعریف می نماید: «تروریسم استفاده یا تهدید به استفاده از خشونت برای ارعاب یا ایجاد ترس خصوصا به عنوان وسیله ای برای تاثیر گذاشتن بر رفتار سیاسی می باشد.»

با اینکه هیچ توافق کلی روی تعریف واحد از تروریسم وجود ندارد؛ ولی سه محور اصلی در تروریسم به نظر می رسد: اول، تروریسم همراه با خشونت یا تهدید به خشونت است. دوم، تروریسم یک پدیده ی معنادار و حامل پیامی است. سوم، تروریسم دارای عقلانیت سود محور است. جنبه ی خشونت آمیز تروریسم بر هیچ کس پنهان نیست. در این میان، گروه موسوم به دولت اسلامی عراق و شام (داعش) بیش از هر گروهی دیگر دست به خشونت می زند. زنده آتش زدن افراد، اعم از زن و مرد، زشت ترین، غیر انسانی ترین و خشن ترین چهره ای این گروه را به نمایش می گذارد. این گروه از این گونه اعمال غیر انسانی شان هیچ گونه ابایی ندارند و خشونت های شان را علیه نظامیان و افراد ملکی فیلم برداری نموده و در شبکه های اجتماعی پخش می کنند تا سبب ارعاب و وحشت بیشتر عموم شوند.

بنا به تعریف اول، تروریسم به دنبال «اهداف سیاسی، مذهبی یا ایدئولوژیک» است. امروزه، به باور عموم، تروریستان اکثراً قربانی بازی های سیاسی قرار گرفته اند و به دنبال اهداف سیاسی قدرت ها و ابر قدرت ها هستند. البته، این اهداف سیاسی بیشتر در قالب مذهب و ایدئولوژی توجیه پذیر بوده و دنبال می شوند ( باز نمودن اصطلاح ایدئولوژی فرصت دیگری می خواهد و ما از روی تسامح به معنای مکتب می گیریم). هرچند تروریستان عملا یک بازی سیاسی را به پیش می برند؛ اما بعضی عناصر ایدئولوگ را نمی توان انکار کرد. به عبارت دیگر، بعضی افراط گرایان دینی به اعمال تروریستی شان صبغه ی جهاد و تقدس داده و به دنبال هدف دینی و ایدئولوژیک هستند - به ویژه کسانی که در خردسالی تحت تلقین و آموزش عناصر افراطی در یک بستر رادیکال قرار می گیرند. پس محور دوم تروریسم داشتن پیام و هدف  است، اعم از اهداف سیاسی، دینی و ایدئولوژیک.

بعد سوم تروریسم، عقلانیت سود محورانه ای آن است. کسانی که اعمال تروریستی را انجام می دهند به دنبال منفعت و سودجویی هستند ممکن است این منافع مادی باشند یا معنوی. برای مثال، افرادی که در مناطق محروم زندگی نموده و با فقر دست و پنجه نرم می کنند بیشتر به گروه های تروریستی تطمیع و ترغیب می شوند. آنها به جای اینکه به ایدئولوژی خاصی تعهد نشان دهند، به دنبال منافع مادی هستند. از طرف دیگر، بعضی از این افراد در پی سود معنوی بوده و بهشت را در کشتن انسان ها جستجو می کنند.

این تعریف هم دسته بندی هم نطر آقای  امیر عباس چگینی (عضو هیئت علمی اندیشکده یقین) می باشد

واژه ­ی ترور Terror از ریشه­ی لاتین تِرس Ters به معنی ترساندن، ترس و وحشت است. این واژه نخستین بار در فرانسه یک سیستم از حکومت انقلابی فرانسه در دوره­ی سال­های ۱۷۹۹- ۱۷۸۹ توصیف شد. آن­چه تحت عنوان The regime de terreur در فرانسه مطرح گردید و معادل Reign of terror می­باشد، شیوه­ای است که به منظور پاک­سازی انقلاب از مخالفین و به منظور گسترش دادن دموکراسی و قوانین عمومی صورت پذیرفت. به هر حال افزایش خشونت و وارد نمودن ضربه­های روانی برای تغییر شکل دادن انقلاب فرانسه با ابزارهای ایجاد وحشت را تروریسم نامیدند. از آن زمان به این سو تروریسم به صورت واژه­ای دارای بار معنایی منفی بوده است، که این اقدامات به شکل جدی­تری پس از انقلاب ۱۹۱۷ روسیه نیز بازتولید شد.

واژه­ های «تروریسم Terrorism» و «تروریست Terrorist» به نسبت واژه ­ی ترور نوپاتر هستند. فرهنگ لغات فرهنگستان علوم فرانسه، در تشریح ترویسم، این واژه را «نظام یا رژیم وحشت» در نظر گرفته است. بر این اساس آمده است که ژاکوبین­ها[۱] گاه در نوشته ­های در مورد خودشان به صورت مثبت از این واژه استفاده می­نمودند، اما پس از نهم ترمیدور[۲] ( معال با ۲۷ جولای ۱۷۹۴، سال دوم تقویم انقلاب[۳]) واژه ­ی تروریست به عنوان عملی بزه کارانه به کار رفت. واژه­ی ترویست در ۱۷۹۵ توسط ادموند برک[۴] به زشتی یاد شد. مجمع ملی انقلابیون فرانسه که ترور را به عنوان یک قانون به تصویب رسانده بود و در سال ۱۷۹۳ در اقدامی که به «ترور یکم» موسوم شد، بیش از ۲۰۰۰۰ نفر از مردم، روحانیون مسیحی و هواداران حکومت پیشین را کشتند، کلیساها را تعطیل نمودند و نوتردام را محل مجمع و برگزاری نمایش و تئاتر نمودند.

بعدها واژه ­ی تروریسم معنایی گسترده ­تر یافت و در کتب فرهنگ و لغت و دایره ­المعارف­ ها به «حکومت وحشت هراس و ترور» شهرت یافت، و تروریست شخص، گروه یا نظامی بود که با بهره ­گیری از قوه­ی قهریه و با ایجاد هراس افکنی و ایجاد رعب و وحشت، تلاش می­نمود تا دیدگاه ­هایش را علیه دیگران مسلط نماید[۵]. آنچه که در میان بسیاری از دایره ­المعارف ­های غربی از این واژه دیده می­شود، ویژگی تروریسم نظام ­مند (Systematic Terrorism) است. دایره ­المعارف بریتانیکا، تروریسم را به صورت «کاربرد نظام ­مند وحشت یا خشونت پیش­بینی ناپذیر علیه حکومت­ها و مردم به منظور دست­یابی به هدفی سیاسی» در نظر گرفته است[۶].

تعریفی که وزارت دفاع آمریکا در سال ۱۹۹۰ از تروریسم ارایه نموده است این است که، «کاربرد غیرقانونی یا تهدید به کاربرد زور و خشونت ضد افراد یا علیه اموال آن­ها جهت مجبور یا مرعوب ساختن حکومت­ها و جوامع که اغلب با قصد دست­یابی به اهداف سیاسی، مذهبی و ایدئولوژیک انجام می­شود.»[۷]

مرکز تحقیقات ضدتروریسم آمریکا[۸]تعریف خود از تروریسم را در گزارش تروریسم سال ۲۰۰۸ این­گونه آورده است که: «تروریسم خشونتی است که مبتنی بر طرح توطئه ­ای از پیش طراحی شده که دارای جنبه­ی سیاسی است، و علیه افراد غیرنظامی و اهداف غیرنظامی توسط افراد مخفی و گروه­های زیر سطح ملی به اجرا در می­آید.»[۹]

مرکز تحقیقات پیشرفته ضد تروریسم[۱۰] در تعریف خود از تروریسم با روی­کرد کارکرد گرایانه، آن را دارای ۳ شاخص و مؤلفه ­ی اصلی می­داند که:

۱- تروریسم، پدیده­ای سیاسی است.

۲- که مبتنی بر توطئه و طرح از پیش تعیین و طراحی شده است،

۳- که علیه مردم بی‌­دفاع اعمال می­شود.

تیپولوژی تروریسم

از حیث نوع­ شناسی تقسیم ­بندی­ های متنوعی از تروریسم صورت گرفته است. که هر یک شایسته ­ی توجه هستند. برخی از تقسیم­ بندی­ ها از حیث زمانی، بعضی مکانی و جغرافیایی، گونه­ای از جهت گستره و شمولیت و یا قومی و ملیت و … می­باشد. در ذیل تلاش می­شود، به صورت مختصر به چند نوع از این تقسیم ­بندی­ ها اشاره شود.

الف- تروریسم ایدئولوژیک؛ در این تقسیم ­بندی که بیشتر مربوط به دوران جنگ سرد می­باشد، تروریسم را از حیث ایدئولوژی­ های سوسیالیستی و کمونیستی تروریست­ها به تروریسم چپ­گرا، و از جهت ایدئولوژی لیبرالیستی تروریست­ها، راست­گرا می­نامیدند. در این نوع تروریسم تلاش­ها برای تغییر حکومت­ها و به زیر کشاندن آن با بهره­ گیری از ایدئولوژی­های چپ و راست است.

ب- ترور کشورگرا یا ملی؛ در این نگاه تروریسم با توجه به تابعیت تروریست­ها شناخته می­شود. در تروریسم کشورگرا یا ملی منافع گروه قومی یا ملی را بدون توجه به ایدئولوژی سیاسی حاکم دنبال می­نماید. تروریست­هایی که در این دسته گنجانده می­شوند به طور عام جهت جلب توجه قدرت­های بزرگ به اجبار با پذیرش ایدئولوژی­ های سوسیالیستی کمونیستی به سمت شوروی، و یا با پذیرش ایدئولوژی ­های لیبرالیستی به سمت آمریکا و غرب تمایل پیدا می­نمودند. این پذیرش ایدئولوژی­ها در بسیاری از مواقع به منظور دریافت حمایت­های سیاسی، تجهیزاتی و تسلیحاتی صورت می­پذیرفت.

ج- تروریسم دولتی؛ به کارگیری خشونت توسط حکومت­ها علیه مخالفین و یا توابع دولت­های دیگر می­باشد. اقدام دولت، علیه مخالفین در خارج از مرزهای ملی، و حمایت از گروه­های تروریستی دیگر کشورها (حمایت مالی، تجهیزاتی، سیاسی و بین ­المللی) در این تقسیم­بندی گنجانده می­شود.

د- تروریسم موضوعی؛ عده­ای از روش ­شناسان تلاش دارند تا ضمن تقسیم ­بندی تروریسم از حیث موضوع به سه تیپولوژی جدیدی برسند. تنوع و تکثر در این حوزه زیاد است، و عناوین و موضوعات در شرایط مختلف، متفاوت است.

صاحب­ نظران تروریسم و ضدتروریسم[۱۱] در تیپولوژی بدیعی تلاش نموده­اند که گونه­شناسی جامعی در شناخت مقوله­ی تروریسم ارایه نمایند. و گونه ­شناسی توجه به مؤلفه ­های جامعیت، شمولیت، کلیت و مانعیت می­تواند مثمر ثمر باشد. بر این اساس ایشان تروریسم را از حیث «صلابت اقدام» تقسیم­بندی نموده­اند.

تروریسم از حیث «تصلب» به سه گونه ­ی کلی تقسیم می­شود، که هر گونه موضوعات متنوعی را پوشش می­دهد. حرکت از تروریسم نرم Soft Terrorism به تروریسم نیمه ­سخت Semi Hard Terrorism و سپس تروریسم سخت Hard Terrorism در طیفی از موضوعات صورت می­گیرد.

الف- تروریسم نرمSoft Terrorism؛ تروریسمی است که علاوه بر داشتن مؤلفه­ های عمومی تروریسم، طیفی از موضوعات در حوزه­ی تفکر، عقیده را در بر می­گیرد.

از حیث منابع خمسه­ی قدرت، تروریسم نرم با بهره­گیری از قدرت و توان فرهنگی و تا بخشی اجتماعی صورت می­گیرد. این تروریسم را با تروریسم رقیق نیز می­شناسند.

ب- تروریسم نیمه­‌سختSemi Hard Terrorism؛ تروریسمی است که علاوه بر داشتن مؤلفه­ ها و مشخصه ­های عمومی تروریسم است، طیفی از اقدامات در حوزه­ی کم­شدت (Low Intensity) را شامل می­شود.

از حیث منابع خمسه ­ی قدرت، تروریسم نیمه ­سخت از جنس اجتماعی، سیاسی، اقتصادی است. تروریسم نیمه ­سخت هم­چنین اقدامات، رخ­دادها و پدیده­هایی تروریستی در حوزه­های اکولوژیک، بیولوژیک و اداری را نیز در برمی­گیرد.

ج- تروریسم سختHard Terrorism؛ تروریسمی است که ضمن وجود مشخصه­ ها و مؤلفه ­های عمومی تروریسم، طیفی از فعالیت­های تروریستی از حیث محیطی (هوافضایی- دریایی- سرزمینی) را در برمی­گیرد.

اقدامات تروریسم سخت، پرشدت و غلیظ هستند. از جهت منابع ارگانیکی (منابع خمسه ­ی قدرت) تروریسم سخت، از طیف قدرت نظامی گنجانده می­شود، به گونه­ای که تروریست­ها با بهره­گیری از قدرت نظامی اقدام­های تروریستی خود را صورت می­دهند.

در دنیای واژگان علمی از یک سو و در جهان سیاست از سوی دیگر واژه و مفهوم تروریسم و رخ­دادها و پدیده‌های تروریستی موجب ایجاد تحولی وسیع در این حوزه­ها گردیده است. لذا شناخت تروریسم به درک مناسب و شایسته از حوزه­ها و طیف موضوعات آن مربوط می­باشد که تنوع و تکثر موجود در این حوزه جز با دانستن تیپولوژی و گونه ­شناسی مناسب مشکل و شاید غیر ممکن است.

آقای رحیم پور ازغدی هم تعریف متفاوت و نگاه جالبی بین فرق اینگونه اعمال با آنچه شهدت طلبی عنوان می شود دارد که مطلب عینا نقل می شود

حیدر رحیم پور ازغدی از اندیشمندان پرسابقه کشورمان است که با توجه به خاستگاه حوزوی خود دیدگاه های پخته تری نسبت به مسایل و حوادث روز دارد. مطلب حاضر از ایشان در مورد تروریسم و به خصوص جریان شناسی این حرکت در ایران است.

«ترور» واژه ای غربی است که در فرهنگ سیاسی بر کشتارها و تخریب های رعب آوری گفته می شود که هدفمندند اما مدرکی قانونی به کسی نمی دهد.

تروریست کسی است که اگر هم تواناتر از ترور شونده باشد به دلیلی، شرایط جنگ رویارو را ندارد زیرا ترور ابزار کار کلان باندهای جنایتکار، باجگیر و مافیایی بین المللی، و یا حکومتهای غاصب و متجاوز و غیرمردمی می باشد؛ که اسرائیل بهترین نمونه و سمبل تروریست دولتی است. گرچه نهادهای حقوق بشری امروزه اسراییل را تروریست نمی خوانند زیرا اکنون اسراییل با مجوز سازمان ملل آمریکا آشکارا به ترور می پردازد و همانند نازیها و خمرهای سرخ و صرب ها آدم می کشد از این رو محققان، اسرائیل را -گرچه در ترورهای پنهانی هم عالیترین مدال را بر گردن دارد- امروزه از گروه نیوفاشیستهای غرب می دانند، فرهنگی که مخالفان خود را با ترور و ارعاب از سر راه برمی دارد.

تروریسم دولتی نمونه ای از تروریسم است که کشوری برای رسیدن به اهدافی در کشوری دیگر ، خود یا با همکاری سایر دول  اقدام به عملیات خرابکارنه و بمب گذاری و قتل و خونریزی و در نهایت به خاک این کشور تجاوز می نماید مانند حمله عراق به ایران ، عربستان به یمن ،جنایات صهیونیستها در فلسطین و لبنان، آمریکا به عراق و

تروریست های غیردولتی نیز بر سه گونه اند:

1- تروریست حرفه ای:

از قبیل تروریستهای ساخته و پرداخته کلان سرمایه داران آمریکای شمالی پس از سرکوب آمریکای جنوبی در دورانی است که ساختار آمریکای امروزی، ریشه می بست و هر یک از چند قوم حاکم امروز برای ارعاب دیگران و اثبات توانمردی خود، اشرار گستاخی را به نام مزدور در اختیار می گرفتند و به تعظیمشان می پرداختند. این نوع فرهنگ سازی را می توان در فیلم های وسترنی که برای بزرگ نمایی چنین مزدورانی ساخته شدند، سراغ گرفت و دید که نطفه تمدن آمریکایی چگونه در خون و خشونت بسته شد. از مشخصات این الگوی تروریستی این است که با مفهوم دوستی و دشمنی، آشنایی ندارد و به هیچ چیز به جز حرفه پای بند نمی باشد و تعبد و تعصبی هم ندارد گرچه نوعی آداب حرفه ای را رعایت می کند. او فروشنده گلوله های خود به کسانی می باشد که گلوله را گرانتر می خرند و تا آنجا که اگر به او بگویی چنانچه آن خوک مفلوک گرفتار باتلاق را بکشی پاداشت ده هزار دلار است اما اگر آن جوانی را که دست زن و فرزند را در دست دارد و به خانه می رود یازده هزار دلار، تروریست حرفه ای گلوله اش را جایی خرج می کند که درآمدش بیشتر است.

2- تروریست کور:

این نمونه تروریست، بیمار مملو از عقده های پنهان و آشکار است و با محرومیت هایی که بر دوش می کشد همواره کوفته و فرسوده است و شاید بارها به فکر خودکشی افتاده باشد و مردارگونه زندگی می کند. نمونه گویای تروریست کور، سمپاتهای گروه منحط مجاهدین خلق می باشند که پس از چرخش رهبرانشان همچنان که مجسمه ای را جابجا کنند پا به پای چرخشهای کاسبکارانه و منافقانه رهبران حزبی خود تا 180درجه چرخش داشتند. بنیانگذارانشان پیش از پیروزی انقلاب اسلامی دشمنان انقلاب را می کشتند لیکن از سال 52 که رجوی با لو دادن 17خانه تیمی ده ها هم پیمان خود را به بهاء نجاتش به کشتن داد و به برکت تبلیغات همه جانبه ساواک به رهبری سازمان رسید ناگهان سمپاتها و لجاره های سازمان هم که از بی شخصیتی و بی جایی در ساختار رسوب کرده بودند به پیروی استبداد رجوی به خودزنی و خودفروشی پرداختند، سرآغاز به ترور شخصیت های ممتاز انقلاب اسلامی کمر بستند و اندک اندک کارشان به آنجا کشید که برای مبارزه با رهبران انقلاب اسلامی به یاری صدام دشمن ایران رفته و به تخریب کشور و ترور بی هدف مردم پرداختند و امروز به فرمان CIA در عراق در جنایات کثیف تری غرق شدند و احتمالاً در کنار بعثی ها در بمبگذاریهای تحت فرمان آمریکا علیه مردم بیگناه دخالت مستقیم دارند.

3- تروریست هدفمند:

اینان فداکارند اما یک بعدی و مبتلا به تعصبی کور و به راحتی با توجیهات متعصبانه دست به کشتار افراد بیگناه می زنند. زیرا اصولاً نه عقل، تغییر فرهنگی را با ترور میسر می داند و نه شرع مقدس چنین مجوزی را برای اصلاحات داده است بنابراین اگرچه اینان معتقد و هدفمند لیکن از آنجا که حرکتشان بی پایه است همیشه شکار تزویری می گردند که ترورهایشان به زیان اهدافشان می باشد، مگر گاندی بزرگ ناجی هند را یک دانشجوی بودایی نکشت؟ و یا خانم گاندی را که اگر می ماند، هند امروزه دارای استقلال بیشتری بود، سیکهای متعصب هند نکشتند؟ چرا به دورها برویم مگر مطهری و مفتح را بچه های احمق و متعصب فرقان به تزویر CIA ترور نکردند. من چندی پیش از آغاز ترورهایشان شبی را با بعضی اعضا و هواداران گروه بودم و همه اشکالاتشان را پاسخ دادم تا آنجا که مجادله ما به منازعه کشید و یکی می گفت بودن شما هم برای انقلاب خطرناک است و من در پایان کار دریافتم که اندیشه آنان آنچنان فسیل گشته که حضرات در همان سیاه چاهی که ابن ملجم افتاده و اسیر دشمن بود دربندند، و اگر کار دست من بود آنان را پیش از جنایاتشان بازداشت و زندانی می کردم تا خود بمانند و جنایتی نکنند لیکن بعضی از ترورشوندگان فردای آن به پاسخم گفتند ما قصاص قبل از جنایت نداریم.

و اما فرق آشکار حملات استشهادی دین شناسان با تروریست های متعصب و محدود اندیش، این است که تزویر زشتی های معاویه را به عاشقانی که اهل جهادند و اما اهل اجتهاد نیستند نشان می دهد زیرا تروریست جاهل و متعصب با یک چرخش، علی را به جای معاویه ترور می کند. من قاتل شهید هاشمی نژاد را در جلسات حزب جمهوری اسلامی در مشهد (که عضو شورای مرکزی آن بودم) بارها دیده و از مزایای تعصب کور او را چشیده بودم. سوگند به خدا که او هدفمند اما متعصبی کور بود.

آقایان علیرضا رضایی  و امیر حشمتی از محققان دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان نظر به بازتعریف این واژه و واژه نوظهوری به نام نئوترورسیم دارند که به عات وابسته بودن مطلب مقاله عینا نقل می شود

هدف مقاله حاضر، بررسی سیر و ویژگی های تحول مفهوم تروریسم به نئوتروریسم می باشد. به نظر می رسد پدیده تروریسم، ضمن تحول در روش، انگیزه، اهداف، ساختار سازمانی، ابزار و جغرافیا، تهدیداتی علیه بشر، دولت-ملت ها و نظام بین الملل به دنبال داشته است.

کلیدواژگان

تروریسم، نئوتروریسم، بنیادگرایی، بشر، دولت - ملت ها، نظام بین المللی

1- مقدمه

تروریسم، همواره یکی از موضوعات تهدید کننده امنیت بشر بوده است. هر چند که در عصر حاضر، شاهد جنگ های فراگیردر جهان نیستیم، اما حجم و گستره اقدامات تروریستی و قربانیان آن، کمتر از این جنگ ها میان دولت ها و ملت ها نیست.

پدیده نئوتروریسم(تروریسم جدید) برخواسته از تحولاتی در روش، انگیزه، اهداف، ساختار سازمانی، ابزار و جغرافیای تروریسم قدیم است. مهمترین ویژگی این پدیده، بهره برداری حامیان یا عاملان آن از نمادهای دینی به ویژه در مناطق اسلامی است. اقدامات انتحاری، شکل گیری گروه های تکفیری و تندور و بر هم زدن امنیت کشورهای مختلف به خصوص در خاورمیانه از جمله پیامدهای تحول در مفهوم پدیده تروریسم است.

لازم است یادآوری کنیم که عبارت «مذهب، ویژگی نئوتروریسم» به معنای آن نیست که دین به صورت عام و اسلام به صورت خاص، مشوق یا عامل ترور می باشد. زیرا ادیان الهی، پیام آوران صلح و آرامش بوده اند و حتی در موضوعاتی نظیر جهاد در اسلام، هدف دین مقابله جهت پیشگیری از بروز جنگ و نیز دعوت و صلح بوده است و در صورت بروز جنگ نیز، درگیری مستقیم و متعارف با دشمن همراه باحفظ حقوق انسانی دارای اهمیت است (برای مطالعه بیشتر ر.ک. به کتاب دیپلماسی و رفتار سیاسی در اسلام، سیدمحمد موسوی، تهران، دانشگاه پیام نور، 1390). اما با توجه به این که اکثر اقدامات تروریستی طی سال های اخیر در منطقه خاورمیانه و با ابزار یا ادعای مذهب صورت گرفته است، بنابراین تأکید مقاله حاضر بر آن دسته از حوادث تروریستی است که حامیان، مشوقان یا عاملان آن، انگیزه های مذهبی را دلیل این گونه اقدامات می دانند یا اعلام می کنند.

در مقاله پیش رو، پس از توضیح معنای لغوی تروریسم و تبیین جایگاه مفهومی آن در تئوری های روابط بین الملل، عرصه های تحول تروریسم در شش موضوع روش، انگیزه، اهداف، ساختار سازمانی، ابزار و جغرافیا، بررسی می شودو در پایان، آثار نئوتروریسم بر سه موضوع مهم امنیت بشر، امنیت دولت-ملت ها و امنیت نظام بین الملل تحلیل می گردد.

2- تروریسم

واژه ترور از ریشه لاتین ters به معنای ترساندن و وحشت است(Webster›s Dictionary). دانشنامه بریتانیکا نیز ترور را «کاربرد سیستماتیک ارعاب یا خشونت پیش بینی ناپذیر بر ضد حکومت ها، مردمان یا افراد برای دستیابی به یک هدف سیاسی می داند.» (Terror» In Encyclopedia Britannica).

پیش نویسی که انتشارات دانشگاه کلمبیا در سال 2004 در باب  مفهوم تروریسم منتشر کرد را می توان یک تعریف مناسب برای تروریسم دانست:

«استفاده غیرقانونی یا بهره گیری تهدیدآمیز از نیرو یا خشونت فردی و یا گروهی سازمان یافته علیه مردم یا دارایی آنها به قصد ترساندن یا مجبور کردن  جوامع و حکومت ها، اغلب به دلایل ایدئولوژیک یا سیاسی. بنابراین تروریسم  عبارت است از تهدید یا استفاده از خشونت، اغلب بر ضد شهروندان برای  دستیابی به اهداف سیاسی برای ترساندن مخالفان یا ایجاد نارضایتی  عمومی» (Baylis & Smith,2005,p.481).

در کنار این تعاریف، موضوعاتی که هنوز بر تروریستی بودن یا نبودن آن ها میان تئوری پردازان، سازمان ها و دولت مردان مجادله است نیز قابل توجه است. پرسش هایی نظیر این که آیا تروریسم چیزی  شبیه به جنگ های چریکی است؟ آیا آدم ربایی و ترور رهبران سیاسی را نیز شامل می شود؟ آیا این واژه می تواند تحت فشار قرار دادن شهروندان به وسیله دولت ها، همانند دوره استالین را نیز تحت پوشش قرار دهد؟ آیا می توان انقلابیون و جنگجویان آزادی را از تروریست ها جدا کرد؟ و پرسش های دیگری در این  زمینه که همه ی آنها سبب شده اند تا این واژه،  یکی از بحث برانگیزترین مفاهیم در علوم اجتماعی باشد (بدی،1387ش، صص251-248؛ سلیمانی، 1385ش، صص197-181).

تروریسم را می توان به مثابه ابزاری در نظر گرفت که از هشت جزء تشکیل شده است: 1.عملی عمدی، 2. منطقی، 3. خشونت آمیز، 4. دارای هدف سیاسی و 5. وحشت آفرین  می باشد که 6. از قوانین متعارف جنگ ها پیروی نمی کند، 7. اهداف خودش را از بین جامعه  انتخاب می کند و 8. خواستار این است که رفتار خاصی را در جامعه موردنظر تغییر دهد (Garrison,2003,p.41;Shughart,2006,p.9). منظور از گروه های تروریستی نیز جنبش ها یا سازمان هایی هستند که حربه ی اصلی شان، خشونت سیستماتیک بوده است. بر همین  اساس، تروریسم، تاکتیکی حساب شده است که از انگیزه های سیاسی برانگیخته شده و از زور یا خشونت بر ضد حکومت ها، مردمان یا افراد استفاده می کند و نقش اصلی آن، تحت تأثیر قرار دادن افکار عمومی است (WeinbergPedahzurHirsch-Hoefler, 2004, p.786).

3- تروریسم و نظریات روابط بین الملل

تروریسم، بر هم زننده امنیت است و امنیت یکی از مهمترین موضوعات نظریه های روابط بین الملل محسوب می شود. هر کدام از نظریات اصلی روابط بین الملل، پیرامون تروریسم به صورت مستقیم و نیز غیرمستقیم، در قالب مفاهیمی همچون ناامنی و آنارشی، مفروضات و نتایجی را بیان داشته اند. بررسی دیدگاه های تمام نظریات روابط بین الملل پیرامون تروریسم در فرصت این مقاله نمی گنجد، به همین دلیل، به یکی از مهمترین و با سابقه ترین دسته بندی ها رجوع می کنیم.

ای. اچ. کار و به تبع او تقریباً همه نظریه پردازان واقع گرا، نظریه های روابط بین الملل را به دو گروه اصلی واقع گرا(Realism) و آرمان گرا(Utopianism)تقسیم می کنند که این تقسیم بندی، منشأ بسیاری از تقسیمات بعدی نیز شده است. رئالیسم به نئورئالیسم تبدیل شد و لیبرالیسم، نئولیبرالیسم را معرفی کرد. با این توضیح، در میان نظریات روابط بین الملل، دو نظریه واقع گرا و آرمان گرا بنیادی ترین نظریات محسوب می شوند و مناظره اول این حوزه نیز محصول رقابت نظری این دو نظریه است.

٣.١. رئالیسم و تروریسم

فلسفه بدبینانه ماکیاولی و  هابز، انسان را موجودی شرور، خودخواه و منفعت طلب تعریف می کرد که شرارت، پرخاش گری، خودپرستی و خشونت را در ذات خود دارد. رئالیست ها نیز به همین نحو، انسان را بد ذات می دانستند که خشونت و منازعه در سرشت وی، امری طبیعی و غریزی است. پس کشورها نیز همچون انسان ها مهم ترین دغدغه شان، بقا و ادامه حیات است.

کشورها حتی از افراد نیز بیشتر احساس ناامنی می کنند، چون در نظامی قرار دارند که فاقد هرگونه مرجع و اقتدار مرکزی مشروع است که از به کارگیری زور و خشونت جلوگیری کند. در چنین وضعیتی، کشورها ارجحیتی بالاتر از امنیت و قدرت ندارند. در نتیجه، قدرت طلبی امری طبیعی در روابط بین الملل است و تأمین آن، حتی با توسل به زور و جنگ نیز جایز است(فیروزآبادی،1381ش، ص87).

در هر صورت و با این چنین نگاهی، مسائلی که برای یک دولت، مهم و حیاتی به نظر می رسند، برای دولت های دیگر حیاتی و مهم محسوب نمی شوند. زیرا سیستم بین الملل، دولت-مرکز می باشد و هر دولتی در آن، منافع ملی خود را دنبال می کند. به طور مثال؛ یونان در دوره ای، پ. ک. ک را مبارزین راه آزادی می نامید و حتی به آنها کمک نیز می کرد، زیرا این امر موجب می شدکه ترکیه منابع بیشتری را درراه مبارزه با تروریسم هزینه کند و این مسأله، از نظر استراتژیکی به نفع یونان بود.

یکی از موانع در مسیر مبارزه با ترور بین المللی، سازمان های بین المللی می باشند، این نهادها با توجه به این که قدرت تأثیرگذاری بر روی کشورها را با توجه به سلسله مراتب قدرت ندارند، در معرض ناتوانی در مقابله با تروریسم قرار دارند. دولت ها نیز با توجه به این که منافع متفاوتی را تعقیب می کنند، دارای اولویت های مختلفی در این سازمان ها هستند و همزمان، هر گونه دخالت این سازمان ها در حاکمیت ملی  خود را بر نمی تابند (زمان لو، 1393ش).

نباید از نظر دور داشت که نظریات دسته اول(حلال مشکل) به دنبال حفظ وضع موجود هستند. بنابراین می توان میان ثبات هژمونیک و رشد تروریسم رابطه ای احتمالی یافت؛ بدین معنا که هژمون برای حفظ برتری خود و ساختار نظام بین الملل، با رفتاری در قالب حمایت یا بی توجهی و کناره گیری، زمینه را برای ایجاد و فعالیت گروه یا گروه های تروریستی و درگیر نمودن بخش های ضد هژمون فراهم می کند.

همچنین در نقد این رویکرد می توان گفت که امروزه همکاری هایی بین دولت ها در منطقه و جهان در راستای مبارزه با ترور انجام می گیرد، در عین حال دولت ها علاوه برحرکت در راستای منافع ملی، در چارچوب نزدیکی های فرهنگی و دینی نیز با بعضی گروه های تروریستی همکاری می کنند (همان).

٣.٢. لیبرالیسم و تروریسم

لیبرال ها از مفروضه های مشترکی راجع به واقعیت و جهان سیاست برخوردارند. به طور کلی، جهان بینی لیبرالیسم بر اعتقادات و مفروضه های زیر استوار است:

* سرشت و ذات بشر، اساساً خوب و نوع دوستانه است. بنابراین، انسان ها قادر به کمک متقابل و همکاری هستند.

* رفتار بد انسان، محصول و معلول انسان شرور نیست، بلکه معلول نهادها و ترتیبات ساختاری بشر است که انسان  ها را تحریک می کند تا خودپرستانه عمل کنند و به دیگران آسیب برسانند و بجنگند.

* انسان اگر بر مبنای فطرت خوب و نوع دوست خود عمل کند، رفتاری همکاری  جویانه و صلح آمیز خواهد داشت. به تبع آن، اگر انسان  ها و سیاست مدارانِ خودساخته و آموزش دیده در کشورها قدرت را به دست گیرند، صلح و همکاری بین المللی تحقق خواهد یافت.

* برای استقرار صلح و همکاری بین المللی، باید نهادها و ساختارهایی که انسان در آن از فطرت خود دور افتاده است و بر اساس آن، رفتار و عمل نمی کند را اصلاح کرد. همچنین برای این که بشر و فرد بتواند بر مبنای فطرت خود عمل کند، فرایندها و نظام  های تربیتی و اجتماعی باید اصلاح شود.

* کشورها نیز ذاتاً خودپرست و جنگ طلب نیستند، بلکه برعکس، همکاری جو و نوع دوست هستند و بنابراین قابلیت اصلاح رفتارهای نابهنجار خود را دارند (والت،1393ش).

در نظر لیبرال ها، مسائلی همچون ترور به غیراز همکاری و تعامل بین دولت ها و بازیگران، راه حل دیگری نمی تواند داشته باشد. به عنوان مثال، لیبرال های ترکیه معتقدند که همکاری نیروهای اطلاعاتی آمریکا و ترکیه در کنیا و دستگیری اوجالان درسال 1999، تقویت کننده این مدعامی باشد.

هر چند از منظررویکرد لیبرالیستی، همکاری و تعامل پیش فرض وضعیت نظام بین المللی محسوب می گردد، اما شکست ها و عدم موفقیت وضعیت فعلی در عرصه بین الملل این مسأله را تائید نمی کند. با در نظر گرفتن این واقعیت، نمی توان ادعا کرد که رویکرد لیبرالیستی، وضعیت فعلی مسائل ترور در جهان را به وضوح می تواند توضیح دهد. زیرا دولت ها در عین حال که در مبارزه با ترور دچار کاستی ها و مشکلات فراوان هستند، در مسأله تعریف این وضعیت(ترور و تروریسم) نیز دچار نقصان های زیادی می باشند.

از نگاه لیبرال ها، در حالی که سازمان های بین المللی قابلیت اعمال قوانین و ایجاد استاندارد ها را بر دولت ها دارند، اما درعرصه ی رفتارها و رخدادهای بین المللی شاهد هستیم که این سازمان ها در بسیاری از موارد نمی توانند بر روی دولت ها اعمال فشار و حاکمیت داشته باشند. صحنه ی درگیری ها در سوریه، لیبی، عراق و در وجهی دیگر در مسأله اوکراین، نمایان گراین نقطه ضعف سازمان های بین المللی می باشد.

 بعد از رخدادهای 11 سپتامبر، شاهد تأسیس کمیته مبارزه باترور در سازمان ملل متحد بودیم، اما با همه امکاناتی که این کمیته در جریان حمایت از دولت ها برای مبارزه با ترور دارد، با توجه به عدم توافق بر سر موضوع تعریف ترور، شاهد عدم موفقیت این نهاد بین المللی هستیم (زمان لو، پیشین).

با نمایان شدن ضعف های تبیینی دو نظریه واقع گرایی و آرمان گرایی و شعبه های نظری ایجاد شده از آنان، نظریات انتقادی ایجاد شدند تا ضمن پوشش ضعف های نظریات دسته اول، طرح های جدیدی مبتنی بر رهایی بخشی ارائه نمایند. بررسی دیدگاه نظریات انتقادی پیرامون تروریسم نیز در مجال یک مقاله نمی گنجد. از این رو، در اینجا به یکی از مهمترین نظریات رهایی بخش، یعنی مکتب فرانکفورت که اتفاقاً با طرح واره ای موثر می تواند تروریسم را با نگاه جدیدی تبیین نماید، می پردازیم.

٣.٣. نظریات انتقادی و تروریسم

نظریات انتقادی می توانند بخشی از ترورهای امروز، به خصوص آن دسته از ترورها که به موضوع هویت برمی گردندرا تجزیه و تحلیل نماید. در روابط بین الملل از این اصطلاح به دو معنا استفاده می شود:

الف: معنای عام: شامل طیف وسیعی از دیدگاه های انتقادی در روابط بین الملل از جمله پساتجددگرایی، پساساختارگرایی، فمنیسم، مارکسیسم، نومارکسیسم، نظریه نظام جهانی، پست مدرنیسم، سازه انگاری و... می شود. در این معنا، نظریه انتقادی تلاشی میان رشته ای است که علم سیاست، روابط بین الملل، تاریخ و روانشناسی را ترکیب می کند تا نظریه های مختلفی از سیاست جهانی ارائه کند که هدف اصلی همه آنها، نشان دادن بدیل و جایگزینی در برابر برداشت واقع گرایانه از روابط بین الملل است.

ب: معنای خاص: نظریه انتقادی در معنای خاص آن، شامل دیدگاه های متأثر از مکتب انتقادی فرانکفورت و مباحث ماکس هورکهایمر و تئودور آدورنو و شاید بیش از همه، اندیشه های یورگن هابرماس در نقد تجدد و روشنگری، خصوصاً در تجلیات معرفتی و فرهنگی آن و یا تلاش برای هدایت مجدد تجدد به سمت ابعاد فراموش شده آن است. این نظریه در دیدگاه های افرادی چون رابرت کاکس(که نظریه انتقادی را نخستین بار وارد روابط بین الملل کرد)، ریچارد اشلی(که در آثار اولیه دهه1980 خود به مکتب انتقادی تمایل داشت) و مارک هافمن(که در نیمه دوم دهه1980 امیدوار بود نظریه انتقادی با جایگاهی که در مناظره میان پارادایمی برای آن می توان متصور بود، آینده رشته روابط بین الملل را در دست داشته باشد) در روابط بین الملل انعکاس یافته است.

از سویی دیگر، نظریات انتقادی از برخی آرای اندیشمندانی چون آنتونیو گرامشی و بحث های او در زمینه هژمونی، بلوک تاریخی، جامعه مدنی، انقلاب انفعالی، نقش روشنفکران و... متأثر است که می توان نمودهای آن را در نوشته های کاکس، استفن گیل و دیگران مشاهده کرد (مشیرزاده، 1384ش، صص215-214).

به طور کلی می توان گفت که درعرصه روابط بین الملل، این نظریه واکنشی به سلطه دیدگاه های نوواقع گرا و نولیبرالیسم(مبتنی برپروژه روشنگری و خردگرایی) بود. این رویکرد با اشاره به بحران مدرنیته، اندیشه های ترقی خواهانه قرون 19و20 را ناکارآمد دانسته و معتقد است که این اندیشه ها، برخلاف آرمان های اولیه خود، شکل جدیدی از برده داری به صورت نازیسم واستالینیسم را به ارمغان آورده اند (قوام، 1384ش، ص192).

دانش مسلط بر حوزه مطالعاتی تروریسم، یک نمونه عالی از نظریه های حل مشکل است؛ بدین ترتیب که پدیده تروریسم در حوزه روابط بین الملل به منزله یک مشکل فرض شده است و نظریه های جریان اصلی، درصدد فراهم کردن یک راه حل به دولت در مقابله با تروریسم هستند. از طرف دیگر، نظریه های حل مشکل در تبیین پدیده تروریسم، ماهیتی ایدئولوژیک مبنی بر حفظ وضع موجود دارند و در راستای حل مشکل، دولت محور هستند؛ یعنی هر نوع خشونت از طرف گروه های غیردولتی را نامشروع می دانند و در عوض، استفاده دولت از خشونت را در چارچوب مبارزه با تروریسم مشروع جلوه می دهند (Jackson,2009,p.77).

داشتن رویکرد انتقادی به پدیده تروریسم، مجموعه ای از تعهدات فرانظری و اخلاقی-هنجاری را در بر می گیرد که یک موضع انتقادی نسبت به جریان ارتدوکس حاکم بر ادبیات مربوط به تروریسم دارد. از این منظر، رویکرد انتقادی یک پروژه ضدهژمونیک است که درصدد قرار گرفتن فراتر از نظریه حل مشکل در چارچوب وضع موجود است (قوام،1389ش، صص 13-12). بنابراین از لحاظ هستی شناسی در رویکرد انتقادی، تروریسم اساساً یک واقعیت اجتماعی است و ماهیت آن وابسته به بافت، شرایط، قصد و نیت و فرایند اجتماعی، فرهنگی، قانونی و سیاسی است. پس تروریسم نمی تواند یک وضعیت خاص مشخص باشد(Jackson et al,2009, p.222).

براساس نظریات انتقادی، تروریسم زمان مند و مکان مند است و نمی توان اطمینان داشت که یک گروه تروریستی تا ابد تروریستی خوانده شود.به همین دلیل، ممکن است یک حمله انتحاری در فلسطین از سوی اسرائیل، تروریستی و از سوی برخی کشورهای دیگر دفاع محسوب گردد.

4. عرصه های تحول تروریسم

تحول در تروریسم متناسب با حوادث و تحولات تاریخی جهان بوده است. برخی صاحب نظران چهار موج را برای تحول تروریسم ترسیم کرده اند:

اولین موج که به موج آنارشیستی معروف  است،در دهه 1880 شروع شد و به مدت چهل سال ادامه پیدا کرد.به دنبال آن و در دهه  1920، موج ضد استعماری شروع شد و در دهه 1960 از بین رفت. اواخر دهه 1960، موج چپ  جدید متولد شد و تقریباً تا دهه 1990 به طور لجام گسیخته ای ادامه یافت و هنوز هم در بعضی  از کشورها از قبیل سریلانکا، اسپانیا، پرو و کلمبیا گروه هایی از آن فعال است. چهارمین موج  یا موج مذهبی، از اواخر دهه 1970 شروع شد و اگر دنباله ای از امواج قبلی در نظر گرفته  شود، هنوز هم ادامه دارد (Rapaport,2004, p.47).

 این چهار موج، تشابهات زیادی با یکدیگر دارند، اما لزوماً یکسان نیستند. هر یک از آنها در محل متفاوتی شروع شده و دیگر گروه های شورشی را نیز درگیر کرده اند، علاوه بر این، بیشتراز اهداف و تاکتیک هایی استفاده می کنند که آنها را از موج های دیگر متمایز می سازد(Ibid, p.49).

والتر لاکوئر نیز در مقاله مشهور خود با عنوان «تروریسم پست مدرن «، تروریسم جدید را تروریسم پست مدرن نامید. به نظر وی، تروریسم نوین در چارچوب اهداف و قالب های مدرن  همچون قدرت طلبی، منفعت جویی یا ملت گرایی نمی گنجد و اهداف یا قالب های پسامدرن  همچون مذهب، هویت و جهانی شدن برای توضیح آن لازم است(Laqueur,1996, p.24-36) . برخی متفکران نیز حادثه 11 سپتامبر را نقطه عطف و گذار تروریسم قدیم به تروریسم جدید می دانند. بنابراین در این مقاله سعی می شود میان تروریسم قدیم(سه موج اول) و تروریسم جدید(موج 11 سپتامبر و پس از آن) تمایز قائل شویم.

برای آشنایی بیشتر با جزئیات تحول مفهومی تروریسم، می توان تحول در مصادیق، انگیزه، اهداف، ساختار سازمانی، ابزارها و جغرافیای تروریسم را جداگانه بررسی کرد.

٤.١. تحول در روش های تروریسم

روش های انجام اقدامات تروریستی به فراخور موضوعات و زمان ها متحول شده است. به عبارت دیگر، هیچ کدام از روش ها به صورت غالب و دائمی درنیامده اند، بلکه در گذر زمان دچار تحولاتی متناسب با سطوح اقدامات گشته اند.

تکنیک غالب کنش تروریستی در موج اول،قتل یا ترور شخصی بود. موج دوم با حمله به  اهداف نظامی مشخص می شد که در موج سوم، جای خود را به هواپیماربایی و در واقع،  آدم ربایی یا گروگان گیری داد. در سه دهه اول موج سوم، بیش از هفتصد هواپیماربایی رخ  داد. با پایان جنگ سرد و فروپاشی مارکسیسم، استراتژیست ها و متفکرین غرب از جمله  راپوپورت معتقدند قرن بیست و یکم شاهد برآمدن موج جدیدی از تروریسم است که تکنیک  خاص آن،عملیات انتحاری است (پورسعید،1388ش، صص152-151).

در این نوع عملیات ها، به دلیل آن که خودِ مهاجم تبدیل به بمب متحرک می شود، تشخیص موقعیت ناامن کننده برای قربانیان سخت و هدف گیری افراد و تجمع ها توسط تروریست ها دقیق تر صورت می گیرد. البته برخی از این اقدامات توسط گروه های مبارز و استشهادی صورت می گیرد و با عنوان مبارزه و مقاومت از آن یاد می شود که تفکیک این دو، موضوع این مقاله نیست.

٤.٢. تحول در انگیزه تروریسم

در تروریسم موج اول(آنارشیستی)، جهت حذف سنتی ها که مقابل پیشرفت تکنولوژی قرار می گرفتند و برانگیختن توده های مردم، استفاده از خشونت بیشتر نمادین بود و به پیامدهای عمل تروریستی توجه بیشتری نشان داده می شد. آنارشیست ها، استفاده از ترس و وحشت را برای تغییر انقلابی در جوامع شان ضروری می پنداشتند. ترور سران حکومتی، یکی از تاکتیک های مرسوم آنها بود که از جمله آنها می توان به ترور رئیس جمهور ایالات متحده، ویلیام مک کینلی در سال 1890 و تزار الکساندر دوم در سال 1881 اشاره کرد.

پایان جنگ جهانی دوم، سرآغاز حیاتی دوباره برای موجی از تروریسم شد که قبل از دهه  1920نیز در جریان بود. این موج از تروریسم که به تروریسم ضد استعماری مشهور شد، بیشتر در خدمت ملی گرایی و تمایلات جدایی خواهانه ی نژادپرستانه قرار گرفت.

اما چیزی که  بعد از جنگ جهانی دوم در این موج تازگی داشت،این بود که اولاً تکنولوژی پیشرفت کرده  بود و طبعاً تروریست ها نیز از آن بهره مند می شدند و ثانیاً به موازات ضعیف شدن قدرت های  استعماری اروپا و تغییر محل قدرت جهانی از اروپا به آمریکا، موج ضد استعماری تروریسم در شمال آفریقا، مدیترانه و آسیا در خدمت جنبش های آزادی بخش ملی قرار گرفت. این موج  توانست در بعضی از کشورها مانند مصر و الجزایر به پیروزی دست یافته و این کشورها را به  استقلال برساند (Shughart, 2006, 13-19).

ضرورت روانی موج سوم یا موج چپ جدید را جنگ ویتنام به وجود آورد. این جنگ، دوگانگی زیادی درباره ارزش های سیستم موجود، به خصوص میان جوانان غربی به وجود آورد. گروه هایی که در موج سوم ظاهر شدند، در بیشتر مواردرادیکالیسم را با ناسیونالیسم  ترکیب کردند(گروه اتا در اسپانیا، ارتش سرّی ارمنی برای آزادی ارمنستان و ارتش آزادی بخش  ایرلند). واژه ی تروریسم بین المللی، که در طول موج آنارشیستی بارها استفاده می شد، برای  معرفی مبارزان موج چپ جدید بازآفرینی شد.

در واقع، ویژگی انقلابی پیوند مهمی میان گروه هایی که از ملیت های مختلف بودند، ایجاد می کرد. برجسته ترین تاکتیک مورد استفاده  در این موج، هواپیماربایی بود که در طول دهه 1970 بیش از صدبار اتفاق افتاد. آدم ربایی نیز تاکتیک دیگر این موج بود که در طول چهارده سال و بعد از سال 1968، 409 مورد در کشورهای ایتالیا، اسپانیا و آمریکای لاتین به وقوع پیوست(Rapaport,2004:54-56; Shughart,2006:20) .

موج مذهبی در اواخر دهه ی1970 شروع شد (بخشی شیخ احمد،1387). در موج های قبلی  نیز معمولاً مذهب نقش مهمی داشته است. همان طور که مبارزات ارمنیان، مقدونیان، ایرلندیان، قبرسیان و... نشان می دهد، فعالیت های مذهبی و قومی نیز در مبارزات آنها وجود داشته است، اما تنها در این موج است که مذهب نقش بسیار متفاوت و مهمی ایفا می کند(Rapaport,2004:58). در واقع، یکی از خصوصیاتی که به تروریسم  فعلی، صفت نوین بودن بخشیده است، استفاده از مذهب است. البته مذهب فقط وسیله ای  برای مشروعیت بخشیدن به خشونت است و چنین گروه هایی فقط می خواهند با توجیه  مذهبی، مردم را به خود بدبین نکنند.

 بر همین اساس، آنها همچون گذشته به اهداف سیاسی  خود پایبند بوده و آنها را دنبال می کنند(Tucker,2001:6). با این  حال، درهم تنیدگی  انگیزه های مذهبی و اهداف سیاسی سبب شده است تا تمایز میان جنبه های مذهبی و سیاسی گروه های تروریستی مذهبی مشکل شود(Ranstorp,1996, p.42). بدین سان، تروریسم نوین از دل تروریسم مذهبی بیرون آمده و تفاوت های فاحشی با سه موج اول  تروریسم مدرن دارد (بهاری و بخشی شیخ احمد 1390،ص 156).

از جمله عوامل بی ثباتی در قرن بیست و یکم، الهیات رادیکال و خشونت مذهبی است. این نوع  از الهیات، از ایدئولوژی مذهبی رادیکال به مثابه ابزاری برای رسیدن به اهداف سیاسی استفاده  می کند. بر همین اساس، بارزترین وجه تمایز تروریسم نوین، تأکید آن بر مذهب است (Brown,2007:31).البته نهضت های رهایی بخش ملی را نمی توان در زمره گروه های تروریستی قرار داد. برای مثال حزب الله لبنان یا گروه های مبارز در فلسطین برای به دست آوردن سرزمین های از دست رفته یا مورد تهدید قرار گرفته با حمایت مردمان شان در حال مبارزه هستند و این مبارزه علنی، مستمر و نه ناگهانی است.(برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به مقاله «نهضت های رهایی بخش ملی و تروریسم بین الملل از دید حقوق بین الملل» نوشته دیدخت صادقی حقیقی، مجله اطلاعات سیاسی- اقتصادی، شماره 205 و 206، مهر و آبان 138، صص37-28)

تروریسم نوین را تروریسم پست مدرن  نیز نامیده اند. بر این  اساس، تروریسم نوین «در چارچوب اهداف و قالب های مدرن همچون قدرت طلبی، منفعت جویی و یا ملیت گرایی نمی گنجد و اهداف و قالب های غیرمدرن یا فرامدرن  همچون مذهب، هویت و جهانی شدن برای توضیح آن لازم است.» در واقع، عاملان تروریسم  نوین «صرفاً به رستگاری پس از مرگ می اندیشند و سود و زیان دنیوی و عقلانیت مدرن در محاسبات آنها جایی ندارد.» (پورسعید،1385 و 825-824)

آنها خود را مستضعفانی معرفی  می کنند که برای گرفتن حق خود، بر ضد ستمگران قیام کرده اند و می خواهند ملت خود را یا از دست حاکمان ظالم و یا از دست دشمنان خارجی نجات دهند. با این  همه، بیشتر تروریست های  مذهبی مایلند که شهروندان غیرنظامی را هدف قرار دهند و هیچ توجهی به جنس و سن اهداف  ندارند؛ ازاین رو، به وسیله ی بسیاری از هم کیشان خود طرد می شوند (Ashraf,2004:36).

تروریسم قدیمی به طور مشخص از انگیزه های غیرمذهبی یا سکولار برانگیخته شده و دارای اهداف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی قابل تعریف است. مذهب ادعایی در نئو تروریسم، دو کاربرد داخلی و خارجی پیدا می کند: اول این که در گردهمایی نیروهای سرخورده داخلی به عنوان یک انگیزش دینی عمل می کند و دوم این که؛ پتانسیل جذب نیرو از خارج را به عنوان یک محل هویت جدید در برابر هویت عصر مدرن دارد.

انگیزش؛ عامل توریسم تروریسم

سازمان ملل متحد اعلام کرد: حدود 15 هزار تروریست خارجی از 80 کشور جهان برای جنگ در کنار گروه تروریستی داعش به عراق و سوریه رفته اند.براساس این گزارش، عناصر تروریست خارجی از کشورهای فرانسه، روسیه و انگلیس و در مجموع از 80 کشور جهان عازم عراق و سوریه شده اند (guardian,2014).

در نئو تروریسم، ایجاد تنوع در پاسخ به انگیزه ها، یکی از روش های جذب نیرو در گروه های تروریستی است. در این گروه ها، امکان فعالیت های آزادانه وجود دارد. بر خلاف شبکه هرمی تروریستی کلاسیک که دستور از بالا به پایین ارسال می شد، در نئوتروریسم شبکه غیرمتمرکز و کمتر دستوری است. در نتیجه، افراد را برای ارضای نیازهای هیجانی و انگیزشی آزاد می گذارد. حتی می توان جذب نیروهای خارجی از کشورهای صنعتی و رشد یافته را نیز با بررسی انگیزشی در موج نئوتروریسم بررسی کرد. رشد بازی های کامپیوتریِ خشن بدون این که محلی برای ارضای تمایلات شرارت انگیزِ رشدیافته فراهم کند، می تواند از محیطی نظیر مناطق داعش برای تجربه هیجان واقعی بهره برداری کند.

از افسار گسیختگی جنسی نیز به عنوان یک عامل انگیزشی و هیجانی برای جذب همکار در گروه های نئوتروریستی یاد می شود. جهاد نکاح و فراهم آوردن امکان بوالهوسی افراطی، شرایط جذابی را برای افرادی ایجاد می کند که قوانین و عرف جامعه خود تاکنون مانع اقدامات آنان شده بود.

٤.٣. تحول در اهداف تروریسم

منظور از اهداف تروریسم در این بخش، قربانیان تروریسم است. اهداف انتخاب شده ی تروریست های قدیمی تر، واقع بینانه تر و قابل فهم  بود. آنها نمی توانستند دست به کشتار جمعی بزنند؛ زیرا متحدان و حمایت کننده های خود را از دست می دادند. بنابراین در انتخاب اهداف خود، دقت بیشتری می کردند و بیشتر، اهدافی را انتخاب می کردند که ارزش سمبولیک داشته باشند (مانند رهبران سیاسی،سران حکومت، سفارت خانه هاو ساختمان های نظامی و مالی). در واقع، آنها از اعمال خود به عنوان تبلیغی برای  افزایش حمایت های عمومی استفاده می کردند(Spencer,2006:6-7) .

تفاوت تروریسم نوین با گونه های گذشته ی آن،این است که  قربانیان آن، بیشترشهروندان بی گناهی هستند که یا به طور تصادفی انتخاب شده  یا آن که  به طور اتفاقی در موقعیت های تروریستی حضور داشته اند. (Manin,2008:163) هدف تروریسم نوین، بر جای گذاشتن بیشترین ویرانی ممکن است که آن را از طریق اشکال ویرانگر تسلیحات یا تکنیک ها همچون تروریسم انتحاری عملی می کند، در صورتی که تروریسم قدیم، در پی آفرینش نمایشی دراماتیک از طریق کمترین خسارات بود (Zalman,2014).

همچنین در نئوتروریسم، ایجاد هژمونی خبری از اقدامات گروه ها بسیار مهم و حتی جزو اهداف حیاتی محسوب می شود. این هژمونی خبری، وحشت از گروه را بالا می برد و ممکن است بسیاری از سنگرها آسان تر و بدون مقاومت فتح شود. همچنین در خارج از مرزها نیز موجی از ترس ایجاد می کند و ممکن است همین موج، مشتری های خاصِ خود را داشته باشد. برای در صدر قرار گرفتن خبری، نیاز به اقدامات بدیع است. امروز دیگر یک تصادف یا حتی انفجار کوچک، نمی تواند در صدر اخبار قرار گیرد و به همین دلیل، مدل قتل و ترور تغییر می کند. بریدن سر چند نفر با اره برقی و پخش تصاویر آن در فضای مجازی، میلیون ها بازدید کننده به خود اختصاص می دهد.

در دنیای جدید، رویداد تروریستی می بایست آنقدر بزرگ باشد که در صدر اخبار همه  شبکه های جهانی قرار گیرد و این، مستلزم قربانیان انبوه و تخریب گسترده است. بنابراین قربانیان عملیات تروریستی می بایست از میان همان اکثریت خاموش و به صورت«فله ای» انتخاب شوند. انتخاب مکان های عمومی برای عملیات که در آنها، قربانیان کمترین امکان را برای فرار یا جان سالم به در بردن داشته باشند؛ مانند هواپیماهای در حال پرواز، برج های بلند، ایستگاه های مترو و مواردی از این دست در همین چارچوب قابل توجیه است (پورسعید، پیشین،ص165). مشخصه تروریسم در دوران معاصر، کشیدن مردم به صحنه جنگ و قدرت و استفاده از آنها برای اتخاذ راهبردهای مستقیم و غیرمستقیم برای کسب قدرت و امتیاز است (بهاری و بخشی شیخ احمد 1390،ص 152).

 

٤.٤. تحول در ساختار سازمانی تروریسم

ساختار سازمان های رسمی به صورت هرمی است؛ بدین معنی که اعضای آن، در قاعده هرم و گروه مدیریتی یا رئیس در رأس هرم قرار گرفته اند. این شکل از ساختار سازمانی، در گروه های سیاسی، اجتماعی، مذهبی و نظامی دیده می شود. جایگزین ساختار هرمی، سیستم  سلولی یا شبکه ای است. در این نوع از ساختار سازمانی، هیچ گونه کنترل مرکزی بر اعضا و یا سلول ها وجود ندارد و همه سلول ها به صورت مستقل عمل می کنند و هیچ گزارشی به ستاد فرماندهی ارائه نمی کنند.

این نوع از ساختار، «مقاومت بدون رهبری» نیز نامیده می شود که  در گروه های تروریستی نوین وجود دارد.در واقع، چنین ساختاری به همه ی گروه های منفرد تشکیل دهنده ی یک سازمان این اجازه را می دهد که به تنهایی عمل کنند. سابقه ی چنین  ساختاری به دوران انقلاب آمریکا برمی گردد که گروه های مبارز از آن استفاده می کردند (Lesser,1999:86; Beam,1992). بنابراین ایدئولوژی مشترک، خود یک سازمان دهنده می شود که هر عضو می تواند در یک مکان یا زمان دستور دهنده و مجری اعمال باشد.

به عبارت دیگر،  «تروریسم جدید غیرسلسله مراتبی و افقی(به لحاظ توزیع مواضع اقتدار در سازمان) است، در حالی که تروریسم قدیم سلسله مراتبی  و عمودی بود. سازمان های قدیمی متمرکز بودند، در حالی که تروریسم جدید سازمانی نامتمرکز دارد»(Zalman,2014) و این امکان را برای واحدهای دوردست به وجود می آورد که بدون اطلاع از دستورات مرکزی که فاقد وجود فیزیکی است، دست به عملیات تروریستی  بزنند و به صورت یک دولت مجازی عمل کنند.

این ساختار انعطاف پذیر، این امکان را فراهم  می آورد تا عملیات شبکه به لحاظ اقتصادی و پرسنل کارآمدتر شود» (ارس،1368، صص191-185). همین مسأله مبارزه با آن را سخت می کند. زیرا مقر اصلی یا وجود ندارد یا به سختی قابل تشخیص است و حتی در صورت تشخیص و حذف فیزیکی هر کدام از بخش ها می توانند اصلی شوند و یا بدون نیاز به وجود مقر به کار خود ادامه دهند.

٤.٥. تحول در ابزارهای تروریسم

ابزار تروریست های قدیمی، تقریباً همان ابزار متعارف مورد استفاده در جنگ بود. اسلحه، قالب ترین وسیله در تروریسم سه موج اول است. حال آن که در تروریسم نوین، تنوع قابل توجهی در ابزارها ایجاد شده است.

نئوتروریست ها ابزارهای جدیدی به خدمت می گیرند. این ابزارهای جدید یا مستقیماً در راستای ترور و ایجاد ناامنی بکار می روند (مانند استفاده تروریست ها از گلوله ها و سلاح های شیمیایی در جریان جنگ سوریه 2014) و یا جهت بهره برداری از اقدام تروریستی جهت ایجاد رعب و یا دستیابی به اهداف دوم بکار می رود (مانند بهره برداری نئوتروریست ها از فضای اینترنت جهت انتشار مواضع، تصاویر اقدامات و...).

داعش با بهره برداری از بستر اینترنت، بسیاری از اقدامات خود را در جهان منتشر می کند. اما استفاده از این بستر، یک کاربرد مهمتر برای داعش دارد و آن نمایش آموزشیِ ابتکار عمل، کمیت و کیفیت اقدامات تروریستی برای نیروهای پراکنده در سوریه، عراق و حتی نیروهای بالقوه در یمن و سایر نقاط است. در بعد عملیاتی نیز سازمان های تروریستی برای تأثیرگذاری هرچه بیشتر، نیاز به نوعی  قابلیت جمع آوری اطلاعاتی دارند.در این چارچوب، استفاده از منابع آشکار همچون اینترنت  کمک مهمی به آنها در انتخاب هدف می کند.

به واقع، اینترنت و منابع آشکار در بعد عملیات، کارکردهای بسیاری ایفا می کنند. فن آوری رایانه ای در خدمت مواردی چون عضوگیری، تبلیغات سیاسی، تأمین مالی، ایجاد ارتباطات و هماهنگی بین گروه ها و درون هر گروه، جمع آوری اطلاعات و پنهان کاری و ناشناس ماندن در فعالیت های روزمره و نیز در عملیات  تاکتیکی قرار می گیرد (گیدنز،1376، ص238).

٤.٦. تحول در جغرافیای تروریسم

گستره  جغرافیایی تروریسم قدیمی،داخلی و یا حداکثر منطقه ای بود. در مقابل،تروریسم نوین در فراسوی مرزهای ملی و منطقه ای فعالیت کرده و بالطبع تأثیر جهانی داشته است و امنیت و صلح جهانی را تهدید می کند (Barzegar,2005:114;Lesser,1999:86).

اگرچه در تروریسم داخلی، معمولاً دولت نقش مشوق، حامی یا عامل نداشت، اما در تروریسم بین المللی در پاره ای موارد شاهد نقش آفرینی دولت هستیم. تروریسم بین المللی در سطح عاملان، صرفاً با گروه های غیردولتی محدود نمی شود و بدین ترتیب، می توان از تروریسم دولتی خارجی در روابط بین الملل سخن گفت. تروریسم  دولتی خارجی به معنای بهره گیری دولت از روش ها و شیوه های تروریستی در خارج از مرزهای ملی به منظور تعقیب اهداف استراتژیک است. این گونه تروریسم هنگامی رخ می دهد که دولت ها خارج از تشریفات دیپلماتیک، دست به خشونت می زنند یا تهدید به استفاده از آن  می نمایند (جی.بدی، 1378،صص 952 و 852).

در دنیای کنونی، مراکز واحد قدرتی وجود ندارد و قدرت ها در حوزه ها و نقاط جغرافیایی مختلف پراکنده اند و تروریسم هم به تبع این وضعیت خاص سیاسی، تغییر شکل داده و یک حالت کور و در واقع، بی هدف به خود گرفته که بسیار نگران کننده است (نقیب زاده،1385،ص5).

فرزاد پورسعید در مقاله ای بیان می کند که «مفهوم تروریسم بین المللی به تروریسم جهانی  متحول شده و عامل این تحول، غیرسرزمینی شدن آن در روابط بین الملل است» (پورسعید، پیشین،ص145).

به صورت خلاصه می توان تفاوت های میان تروریسم و نئوتروریسم را در جدول ذیل نمایش داد:

جدول یک : تفاوت های میان تروریسم و نئوتروریسم

تحولات

قتل(ترور)، اهداف نظامی، هواپیماربایی و آدم ربایی

نئوتروریسم

مصادیق/روش ها

پیشرفت، ضد استعمار، ملی گرایی و تمایلات جدایی خواهانه

انتحاری، قتل های فجیع

انگیزه

انتخابی از میان مؤثرین

تمایلات، ادعاها و فعالیت های مذهبی، رستگاری پس از مرگ

اهداف(قربانیان)

هرمی و دستوری

فله ای و بی قاعده

ساختار سازمانی

غالباً اسلحه

شبکه ای و غیر دستوری

ابزارها

درون کشوری

ابزارهای متنوع، فضای مجازی

جغرافیا

 

منطقه ای و جهانی

5-  ریشه های نئوتروریسم

از دیدگاه نگارنده، یکی از مهمترین ریشه های نئوتروریسم، جغرافیای خاورمیانه ای آن و وجود قالب مذهبی برای انگیزه، اعمال و اهداف نئوتروریسم است.

٥.١ خاورمیانه؛ زیستگاه نئوتروریسم

جریان های تندرو دینی در خاورمیانه را می توان اصلی ترین جریان نئوتروریسم محسوب کرد.امروز عمده حوادث تروریستی جهان در کشورهایی نظیر سوریه، عراق، پاکستان، افغانستان و... رخ می دهد و به همین دلیل، خاورمیانه موضوع بسیاری از گفتگوهای دو و یا چند جانبه بین المللی است. سازمان  FBI در سال 2003، فهرستی از 82 سازمان خارجی را که توسط امریکا برچسب  تروریستی خورده بودند منتشر کرد که هجده مورد از آن سازمان ها در خاورمیانه مستقر بودند (امام زاده فرد،1384،114).

از نظر واشنگتن، همان  گونه که در جنگ جهانی اول و دوم، فاشیسم و نازیسم و در دوره ی جنگ سرد، کمونیسم، دشمن  ایالات متحده امریکا تلقی می شدند، در جنگ چهارم جهانی، فاشیسم و تروریسم  اسلامی و حامیان آنها یعنی افغانستان، عراق، ایران، سوریه و لبنان در وهله ی اول و سودان، لیبی  و تشکیلات خودگردان فلسطینی در وهله ی دوم دشمن تلقی گردیده و تغییر رژیم های آنها از طریق قوه قهریه و به روش سخت افزاری در اولویت قرار گرفته است (یزدانی و ایزدی ،1386،77).

یکی از عوامل دینی بودن حوادث تروریستی در خاورمیانه، نقش بی نظیر این منطقه از جهان در پیدایش، تثبیت و گسترش ادیان الهی است. پیامبران اولوالعزم صاحب شریعت و کتاب آسمانی همگی از خاورمیانه برخواسته اند. «نوح(ع) از عراق برخاست و مرکز دعوت ابراهیم(ع) عراق و شام بود و به مصر و حجاز نیز سفر کرد. موسی(ع) از مصر برخاست، مرکز تولد، قیام و دعوت مسیح (ع) نیز شام و فلسطین بود و پیامبر اسلام (ص) از سرزمین حجاز برخاست، پیامبران دیگر نیز غالباً در همین مناطق می زیستند به طوری که می توان گفت که شرق میانه، منطقه پیامبرخیز جهان بوده است.» (مکارم شیرازی،1390، 367)

البته با توجه به وضع پیدایش جوامع بشری  و ظهور تمدّن انسانی، این مسئله جای شگفتی نیست، زیرا مورخان بزرگ جهان تصریح می کنند که مشرق زمین(مخصوصاً شرق میانه)، گهواره تمدن انسانی است و منطقه ای که به نام هلال خصیب است. تمدن مصر باستان که قدیمی ترین تمدّن شناخته شده جهان است، تمدّن بابل در عراق، تمدن یمن در جنوب حجاز، همچنین تمدّن ایران و شامات، همه نمونه ی تمدن های معروف بشری در این منطقه هستند ... قدمت تمدن انسانی دراین مناطق به هفت هزار سال یا بیشتر باز می گردد(همان).

با این شرایط، بسیاری از دیدگاه های اجتماعی در خاورمیانه، پتانسیل پذیرش آموزه های دینی و اعتقادی- چه دین راستین و چه دین انحراف یافته- را دارند. لذا بسیاری از حرکات برای اصلاح جامعه و نیل به حکومت از بستر دینی بر می خیزد. با این تفاسیر می توان ویژگی جغرافیایی نئوتروریسم یعنی خاورمیانه ای بودن آن را تبیین نمود.

٥.٢ برداشت های دینی بنیادگرایانه

ویژگی دوم نئوتروریسم، بنیادگرایی آن است. اکثر گروه های نئوتروریستی در خاورمیانه، دارای اعتقادات بنیادگرایانه هستند. القاعده، النصره، داعش و ده ها گروه کوچک و بزرگ علی رغم تفاوت ها دارای ویژگی مشترکی بنیادگرایی هستند. هر چند در سنت  گذشته  اسلامی، مفاهیم  مشابهی  برای  بیان  معانی  نزدیک  به  بنیادگرایی وجود داشته  است، اما هرگز چنین  تعبیری  در سنت  اسلامی  به  کار نرفته  است.

این  مفهوم  به  لحاظ  ریشه یابی  تاریخی، نخستین  بار به  شکل  لاتین (Fundamentalism)در اوایل  قرن  بیستم، در آمریکا و درباره ی  گروهی  از مسیحیان  پروتستان  به  کار رفته  است  که  با اعتقاد به  وحیانی  بودن  واژگان  و عبارات  کتاب  مقدس  مسیحی، بر عمل  به  مضامین  آن  تاکید کرده  و همچنین  نگرش  مدرنیسم  غربی  به  دین  را رد می کردند. از آن  پس، غرب  در تجربه  رویارویی  خود با مسلمانان  نیز بدون  توجه  به  تفاوت های  موجود و مبانی  متفاوت  اندیشه  و تفکر اسلامی، از این  واژگان  استفاده  کرده  است.

تعبیر بنیادگرایی  اسلامی  بر این  اساس، منشأیی  غربی  داشته  و ذهنیت  غرب  مدرن  بر آن  اشراب  شده  است. با چنین  ذهنیتی  و براساس  اصول  مدرنیسم  غربی  و به  ویژه  اصل  جدایی  دین  از سیاست، دین  تعریف  و کارکرد خاصی  می یابد. بدیهی  است  که  چنین  ذهنیتی  با نگرش  اسلامی  به  دین  و جایگاه  آن  در جامعه، تفاوت  بسیار زیادی  دارد که  توجه  نداشتن  به  این  تفاوت ها، موجب  خلط  مفاهیم  می گردد (بهروزی-لک ،1393).

بنیادگرایی در سال های اخیر به دلیل رخدادهایی نظیر گسترش در بخش هایی از جهان چون خاورمیانه، افزایش نقش آن در منازعه اعراب-اسراییل، افزایش نقش سیاسی اسلام در تعدادی از جمهوری های شوروی سابق و رسوایی های اخیر بنیادگرایان مسیحی در آمریکا، خود را به عرصه عمومی تحمیل کرده است.

 محققان دانشگاه شیکاگو با ارایه «پروژه بنیادگرایی» نگاهی پلورال و میان فرهنگی به تعریف بنیادگرایی کرده و معتقدند مراد از بنیادگرایی، گروه های مذهبی هستند که در واکنش به بحرانی که تصور می کنند هویت گروهی آنها را تهدید می کند، ظاهر می شوند و برای محافظت از خود در برابر «غیر»، مرزهای فرهنگی، ایدئولوژیکی و اجتماعی محکمی دور خود می چینند. بر این مبنا، اساس بنیادگرایی بر ناخرسندی از وضعیت موجود استوار است. بنیادگرایان، مسیر کنونی جامعه و جهان را تهدیدی برای ایدئولوژی خود تلقی کرده و رسالت اصلی خود را، تجدید حیات ایدئولوژی و خارج ساختن آن از زیر گرد و غبار مدرنیسم می دانند (احمدوند، 1385،109).

با فعال شدن نقش گروه های تروریستی مذهبی در خاورمیانه، عنوان بنیادگرایی اسلامی برای تحلیل رفتار این گروه ها مورد بهره برداری بسیاری از پژوهش گران و سیاست مداران قرار گرفت. سلفی ها، مهمترین دسته اعتقادی بنیادگراها محسوب می شوند. دو اصطلاح سلفیه و بنیادگرایی در طول سده  ی اخیر پیوندی مستحکم با یکدیگر داشته اند، به نوعی که گاه در کاربردها میان آن ها خلط شده است؛ این آمیختگی هم در مفهوم و هم در مصداق، زمینه آن را فراهم آورده است که درک دقیق تر هر یک از این دو اصطلاح در گروه درک دیگری باشد.

سلفیه نیز اصطلاحی برخاسته از بافت بومی در فرهنگ اسلامی است و ریشه در تاریخ گذشته این فرهنگ دارد. با این وصف، آنچه موجب شده است تا در سده ی اخیر این مفهوم اهمیتی ویژه داشته باشد، جریان-های نوظهوری است که مصداقی از معنای تاریخی سلفیه بوده یا دست کم خود را مصداق آن می دانسته اند. این در حالی است که اصطلاح بنیادگرایی خاستگاهی کاملاً بیرونی دارد (پاکتچی،1393).

ابن تیمیه که از آغازگران کاربرد این اصطلاح بود و در آثارش به تکرار، باورهایی را به مذهب سلف نسبت می داد، تصریح داشت که مقصود از سلفیه، همان مذهب اصحاب حدیث است که در آن زمان مدت ها بود و روی به نسخ نهاده بود و آنان به دنبال احیای آن هستند (ابن تیمیه، 1391، ج1، ص 203). حتی برخی از هواداران افکار او، بعدها با تکیه بر آثار او چنین برآورد کردند که مقصود ابن تیمیه از سلفی بودن، آن بود که به مذهب معینی عمل نمی کرد و به دنبال «نصرت سنت محض و طریقه سلفیه بود» (قنوجی، 1978، ج3، ص 132).

چنین پیشینه ای برای جریان سلفیه در مذهب حنبلی موجب شده است تا برخی صاحب نظران، سلفیه را جریانی برخاسته از دل حنبلیه بدانند ، اما تکیه ی سلفیان بر عدم پایبندی به مذهب خاص، زمینه پیوستن عالمانی از مذاهب دیگر را نیز فراهم می کرد. از جمله می دانیم که ابن کثیر (د.774ق) عالم شافعی دمشق به این جریان پیوست (پاکتچی، همان).

با وجود آن که نخست به نظر می آمد پیوستن به جریان سلفیه، راهی برای بازگشت به وحدت امت اسلامی و رها شدن از تکثر مذهبی بود، ولی در عمل، نفی مذاهب و تبلیغ اجتهاد آزاد، البته برای آنان که به چنین نفی ای پایبند بودند، کمتر چنین دستاوردی را همراه داشت؛ عالمان سلفی پس از سده ی هشتم قمری، بیشتر بر اجتهاد فقهی متمرکز بودند و در حیطه عقاید میان آنان فاصله های محسوسی دیده می شد.

نظریه تقسیم بنیادگرایی از حیث تاریخی به دو موج در دهه 1930م و دهه 1970م، اندکی پس از انقلاب اسلامی ایران در 1983م مطرح شد (Gomaa, 1983, pp, 143-158) و در دهه 1990م دوره پختگی خود را طی کرده است. (Turabi, 1992, p.52).

از دهه 1960م، نخستین کاربردهای اصطلاح بنیادگرایی دیده می شود، ولی این نخستین کاربردها ناظر به دو جریان در جهان اسلام یعنی اخوان المسلمین و جماعت اسلامی هند است که از دهه های 30 و 40 فعالیت خود را آغاز کرده بودند، بدون آن که چنین نامی بر آنها نهاده شده باشد. در ضمن می دانیم که خود این دو جریان، ریشه در محافل اصلاح طلب و احیاگر دینی دارند که از اواخر سده 19م در جهان اسلام پدید آمده بودند(پاکتچی، پیشین).

بررسی مراحل تحول گروه های سلفی تا به امروز دارای جزئیات و جریان های متعدد می باشد که در حوصله این مقاله نمی گنجد، اما نتیجه امروزی گروه های بنیادگرا، موجی از کشتارها و ناامنی ها است. سلفی ها دنیا را به توحید و مشرک، مومن و غیرمومن تقسیم کرده و بین آنها رابطه جنگی برقرار می کنند. در میان سلفی ها، مباحث عقل گرایی بسیار کمرنگ بوده و نقل بر عقل تقدم داشته و تفسیر در شریعت جایگاهی ندارد؛ از سوی دیگر، آنها معتقدند که قرآن کاملاً شفاف است و نیازی به تفسیر و تأویل ندارد.

از این روی، آنها ظاهر قرآن را گرفته و برداشت ظاهری خود را ملاک قرار می دهند و برای انجام عملیات تروریستی خود به قرآن استناد می کنند. سلفی ها برای سر بریدن افراد و کشتن گروهی انسان ها در ابتدا به قرائت آیات قرآن پرداخته و سپس به نام خدا و قرآن اقدام می کنند. این موضوع، جزو آیین آنها است و هر آنچه، غیر اندیشه آنها باشد، بدعت شمرده می شود. آنها همچنین مشکل امروزی مسلمانان را در عمل نکردن به اسلام می دانند (خراسانی،1393).

سلفی ها دو اصل بنیادین دعوت و جهاد رابرای خود تعریف کرده اند. البته آنها دعوت را کمرنگ پیش برده و به جهاد اهمیت بیشتری می دهند و معتقدند که امروز اسلام نیاز به مجاهد دارد نه اندیشمند. در این راستا، نیز از هر گونه ابزاری کمک گرفته و از کشتن فردی به سمت کشتار جمعی با سلاح های میکروبی، شیمیایی و ... متمایل شده اند. سلفی ها با این اقدام خود، تعریف متعصبانه از دین داشته و از این رو، شیعه و سنی برای آنها فرقی ندارد و هر کسی که مخالف آنها باشد، واجب القتل است (شیعه نیوز،1393).

٥.٣ نقش موثر دولت های غربی در ایجاد و گسترش نئوتروریسم

سومین ویژگی بارز نئوتورریسم، نقش بی بدیل دولت های غربی در ایجاد و توسعه فعالیت های تروریسم نوین است. البته برخی کشورهای منطقه نیز در تقویت جریان های نئوتوریستی از حیث نظری یا مالی و نظامی دارای نقش هستند، اما با توجه به این که این کشورها نیز در راستای توصیه ها یا برنامه های غرب حرکت می کنند، در اینجا به موضوع محوری نقش دولت های غربی پرداخته می شود. آنچه که به عنوان منافع کشورهای غربی در خاورمیانه ترسیم شده است، مخالف وجود اتحاد و همبستگی میان ملت ها و دولت های منطقه است. تفرقه در میان کشورهای خاورمیانه، فضا را برای حضور اقتصادی، سیاسی و فرهنگی غرب در این منطقه بازتر می کند.

گسترش نئوتروریسم در خاورمیانه، منجر به بروز ناامنی و در نتیجه تلاش بیشتر برخی دولت های منطقه برای خرید بیشتر تجهیزات نظامی غربی شده است. در حوزه سیاسی نیز برخی کشورهای منطقه با درک خطرات احتمالی نئوتروریسم در تضعیف و حتی سقوط حاکمیت خود، سعی در نزدیکی بیشتر به غرب به خصوص آمریکا داشته اند. این موضوع به ویژه در کشورهایی که فاقد نظام های مردم سالار هستند، بیشتر مشهود است.

از حیث فرهنگی نیز گسترش نئوتروریسم، راه را برای تبلیغ برنامه های غربی نظیر نوسازی و پذیرش فرهنگ سکولار در کشورهای خاورمیانه فراهم می نماید. مساوی دانستن عملکرد تروریستی گروهی-به اصطلاح مسلمان- با آموزه های اصیل دین اسلام، یکی از ابزارهای فراهم نمودن بسط فرهنگ سکولار در میان نخبگان در جوامع اسلامی است.

ایجاد و توسعه امنیت رژیم صهونیستی نیز یکی از خروجی های گسترش فعالیت های نئوتورریستی در خاورمیانه می باشد. در جریان درگیری های خونین تروریستی در عراق و سوریه، روابط برخی کشورهای اسلامی با یکدیگر تیره شده و اختلافات میان ایران، ترکیه، عربستان، مصر و ... گسترش یافته است و در برخی کشورهای اسلامی، موضوع محوری سیاست خارجی نه دفاع از مردم فلسطین، بلکه صف بندی در موضوع گروه های تروریستی تعیین شده است. با این شرایط، همان تحرکات اندک در جهان اسلام در برابر حرکات صهیونیست ها نیز محدودتر شده است.

البته نشر برخی اطلاعات از حملات آمریکا علیه مواضع داعش، ابهاماتی در برخی تحلیل ها ایجاد کرده است؛ اما آنچه به نظر می رسد این است که رابطه پیچیده غرب و القاعده در رابطه با گروه داعش نیز در حال تکرار است. به بیان دیگر، مرحله سکوت و حمایت ضمنی از داعش به سر آمده و مرحله جدیدی با حمله نظامی نیم بند ایالات متحده به نیروهای داعش آغاز شده است. اما این تغییر موضع، به معنای حذف این گروه و پایان مداخلات کشورهای منطقه-ای و بین المللی نخواهد بود و کشورهای گروه غرب همچنان از این گروه ها در راستای منافع خود استفاده خواهند کرد (مولایی،1393).

6. تهدیدات نئوتروریسم

نئوتروریسم برخلاف تروریسم -که تهدیداتی عمدتاً در سطوح افراد و کارگزاران داخلی نظام های سیاسی ایجاد می کرد- در هر سه سطح بشر، دولت- ملت ها و ساختار نظام بین الملل تهدیدات جدی به وجود آورده است. موضوع ترور در نئوتروریسم، فقط اماکن نظامی و دولتی یا سفارت خانه ها یا افراد موثر نیستند. بلکه همه انسان ها یا دولت ها و حتی ثبات نظام بین الملل ممکن است مورد تهدید قرار گیرند.

٦.١ نئوتروریسم؛ تهدید بشر

همان طور که پیشتر گفته شد، قربانیان نئوتروریسم معمولاً به صورت فله ای و از میان عموم مردم انتخاب می شوند. از این رو، کودکان، زنان و حتی کهنسالان نیز از اعمال نئوتروریست ها در امان نیستند. با توجه به داده های آماری مرکز مبارزه با تروریسم سازمان ملل متحد(UTMM)در سال 2011 نزدیک به 10283 حمله تروریستی انجام یافته که بیش از12 هزار کشته برجای گذاشته است(cnsnews.com,2012) . بخش مهمی از این اقدامات در خاورمیانه و توسط گروه های مذهبی انجام شده است.

همچنین از ابتدای فعالیت داعش در عراق، شمار آوارگان عراقی به بیش از یک میلیون و 200 هزار تن رسیده است که اغلب آنان را شیعیان تشکیل می دهند؛ به طوری که داعش ابتدا به پاکسازی روستاهای شیعیان و سپس به ربودن اموال و دارایی های آنان و کشتن مردان این روستاها اقدام نموده است (ایسنا،1393).

٥.١ نئوتروریسم؛ تهدید دولت- ملت ها

نخستین گام در مسیر دولت-ملت سازی موفق، گذر از بحران های مرزی و ارضی و رفع ناآرامی یا تهدیدات مرزی است(حشمتی،1393). نئوتروریسم با بر هم زدن ثبات مرزها و تلاش برای متغیر نمودن محدوده آن، عملاً امکان ایجاد اشباع سرزمینی(Territorial Satiation) را از بین می برد. به عنوان نمونه، داعش با برقراری پایگاه های تجمع نیرو در مرزهای میان سوریه و عراق، عملاً اشباع سرزمینی را که از عوامل مهم دولت-ملت سازی می باشد را مورد تهدید قرار داده است. همچنین»داعش بر این عقیده می باشد، مرزهای کنونیِ بین کشورهای اسلامی که حاصل تجزیه امپراتوری عثمانی است، نتیجه موافقت نامه منعقده سایکس -پیکو بین فرانسه و بریتانیا است و باید برچیده گردد و مرزها باید به حالت پیش از جنگ جهانی اول بازگردد» (Tran&Matthew,2014).

مساله دوم در دولت-ملت سازی موفق، ثبات سیاسی است. اقدامات نئوتروریست ها به دلیل فراگیری جغرافیایی و انسانی، عملاً ثبات سیاسی کشورها را با تهدید مواجه کرده است. کاهش فعالیت های سرمایه گذاری و اقتصادی، محدود شدن امکان رشد فعالیت های مدنی و تهدیدات علیه مراکز تصمیم گیری سیاسی موجب کاهش ثبات سیاسی می شود.

٥.٢ نئوتروریسم؛ تهدید نظام بین الملل

تروریست های جدید دارای اهدافی هستند که در ساختار نظام بین الملل کنونی قابل تحقق نبوده و بسیاری از اصول، ارزش ها و هنجارهای نظام با این اهداف در تعارض است. از این رو، عمدتاً این تروریست ها، تساهل لازم را نداشته و رویکردی ساختار شکنانه نسبت به نظام بین الملل دارند و بدین ترتیب، مذاکره و یا تلاش برای مصالحه با آنها معمولاً بی ثمر است. این مسأله، یکی از جدی ترین و خطرناک ترین ویژگی های این نوع تروریسم می باشد. گروه هایی نظیر القاعده، تروریسم را هدف خود و امری مقدس می دانند و لذا در اصول هیچ تسامحی به خرج نداده و از آن دست بر نمی دارند(Campbell,2000,p21).

از نگاه گروه های نئوتروریستی، نظام فعلی بین الملل ناعادلانه است و تنها راه تغییر آن، برهم زدن مبانی قدرت آن است. حمله 11 سپتامبر2001 نیز در همین راستا قابل ارزیابی است. در سال های اخیر نیز داعش نه تنها کشورهای منطقه، بلکه قدرت های سیاسی و اقتصادی جهان را مورد تهدید حداقل و در این مرحله لفظی قرار داده است.

نتیجه گیری

امنیت، همچنان یکی از مهمترین دغدغه های بشر، دولت-ملت ها و نظام بین الملل می باشد. امروزه با کاهش جنگ های سرزمینی و فراگیر، اقدامات تروریستی امنیت را مورد تهدید قرار داده است. در بررسی تحول مفهوم تروریسم، می توان سه موج اول آن را از موج چهارم جدا کرد. در موج چهارم که نگارنده در این مقاله از آن به عنوان «نئوتروریسم» یاد کرده است، مذهب نقش کلیدی ایفا می کند. روش نئوتروریست ها انتحاری و همراه با قتل های فجیع است و انگیزه آنان تمایلات، ادعاها و فعالیت های مذهبی و برای معدودی از آنان، رستگاری پس از مرگ است.

 نئوتروریست ها، قربانیان خود را فله ای و بی قاعده انتخاب می کنند، ساختار سازمانی آنان شبکه ای و غیردستوری است و از ابزارهای متنوع و نوین از جمله فضای مجازی برای پیشبرد اهداف خود بهره می جویند. همچنین آنها قائل به فعالیت درون کشوری نیستند و مرزگشایی و مرزافزایی از جمله اقدامات آنان است.

سه ویژگی نئوتروریسم، شامل جغرافیای خاورمیانه ای آن، برداشت های بنیادگرایانه از دین و نقش موثر دولت های غربی در ایجاد و توسعه فعالیت های تروریسم نوین است. نئوتروریست ها، تهدیداتی علیه بشر فارغ از نژاد، مذهب و ملیت ایجاد می کنند و دولت-ملت ها را با چالش های جدی در حوزه اشباع سرزمینی و ثبات سیاسی مواجه می سازند. همچنین نظام بین الملل نیز به واسطه آن که اعضایش مورد تهدید قرار گرفته اند خود نیز در معرض تهدید قرار گرفته است و حتی فراتر از آن؛ نئوتروریست ها به دنبال طرح جدیدی برای نظام بین الملل هستند،طرحی -که به زعم آنان- عادلانه تر باشد.

 

دکتر جمال نصار در مقاله ای در مهر (به نقل و ترجمه از الجزیره)دسته بندی جالبی کرده است که به شرح ذیل است

با وجود توجه گسترده‌ جهانیان به موضوع تروریسم و اهتمام گسترده‌ سیاستمداران و رهبران و مسئولان در بسیاری از کشورها به این‌موضوع، هنوز تعریف مورد توافق و واضح و مشخصی از تروریسم صورت نگرفته است، اگرچه بسیاری از کشورها حتی در قوانین خود به تروریسم اشاره کرده‌اند، از‌جمله آمریکا. پیش از آن هم اسلام از طرف برخی تندروهای یهودی و برخی تندروهای مسیحی متهم می‌شد که دین تروریسم است. به این ترتیب اوضاع غبارآلود شد، وجوه اصلی بحث گم‌شده و بین تروریسم به‌عنوان یک رفتار غیر‌مشروع و غیر‌قانونی با رفتارهایی از قبیل مقاومت مشروع در مقابل اشغالگران به هم ریختگی مفهومی ایجاد شد.

تروریسم تهدیدی برای سلامت جوامع‌بشری و افراد و تهدیدی برای امنیت آن‌هاست. این پدیده از اوایل دوران معاصر به صورت واضح خودنمایی کرد، ابتدا پس از جنگ جهانی اول و سپس بعد از جنگ جهانی؛ دوم چنان‌که گروه‌های صهیونیستی سعی در رعب‌افکنی در فلسطین داشتند و در بین آن‌ها می‌توان به دو گروه اشترن و هاگانا و از‌جمله کشتارهای آن‌ها می‌توان به کشتار معروف (دیر یاسین) اشاره کرد. پس از برپایی دولت اسرائیل هم سلسله‌ای از جنگ‌ها و اعمال خشونت‌بار بین اعراب و صهیونیست‌ها در‌گرفت که اسرائیل در طی آن انواع و اقسام رعب‌افکنی و تروریسم و تعدی مسلحانه و کشتار دسته‌جمعی به کار گرفت و تا همین‌ لحظه هم به استفاده از این روش ها ادامه می‌دهد.

اگر جستجویی درباره‌‌ ریشه‌ کلمه‌ تروریسم داشته باشیم می‌بینیم که این کلمه در اصل در زبان لاتینی وجود داشته و از آنجا به دیگر زبان‌ها وارد شده است. اما به نوشته‌ کمال النیص «مشکل مشخص کردن تعاریف درباره تروریسم و دسته‌بندی آن‌ها یکی از پیچیده‌ترین و سخت‌ترین مشکلاتی است که در بین پژوهشگران و علاقه‌مندان به سیاست‌بین‌الملل وجود دارد، چراکه در‌هم‌آمیختگی و تداخل زیادی در برخی مفاهیم مرتبط با این حوزه به چشم می‌خورد

طبیعتاً ممکن نیست تمام مطالبی که در این خصوص مطرح شده را طی این مقاله بررسی کنیم (خصوصا که این موضوع بسیار چند وجهی است) ولی می‌توان در همین مقاله‌ کوتاه به چند سؤال مهم پاسخ داد:

مفهوم پدیده تروریسم چیست؟ چگونه ایجاد شده است؟ اسباب و انگیزه‌های تروریسم کدام است؟ آیا این پدیده در فضای عربی، اسلامی پدید آمد یا آن‌که ریشه‌هایی جهانی دارد و در گسترش آن گروه‌ها و سازمان‌ها و کشورهای مختلفی سهیم بوده‌اند؟

مفهوم تروریسم و پیدایش و تکوین آن

پدیده‌ تروریسم پدیده‌ای جدید نیست. حتی برخی پژوهشگران سابقه‌ آن را به صدها سال قبل بازمی‌گردانند. مثلاً در قرن اول میلادی (کما‌این‌که‌ در عهد قدیم یا تورات وارد شده) گروهی از افراد متعصب، اقدام به ارعاب یهودی‌های ثروتمندی کردند که با اشغالگران رومی (که مناطق وسیعی در شرق دریای مدیترانه را در اشغال داشتند) همکاری کرده بودند.

در دوره‌ رومی‌ها، تشخیص تفاوت بین جنایت‌های سیاسی و تروریسم کار سختی بود. پس از دوره‌‌ای جهان با مفهوم تروریسم به این معنا آشنا شد که تروریسم وسیله‌ای است که فئودال‌ها از آن برای سیطره بر منطقه‌ حاکمیت خود و افرادی که در این مناطق تحت سلطه‌ آن‌ها هستند؛ استفاده می‌کنند.

در اوایل قرن هفدهم و پس از پایان قرون وسطی و پایان فئودالیسم دوره‌ سیطره‌ کشورهای اروپایی بر آب‌های جهانی شروع شد و حجم کشتی‌های تجاری‌ای که بین شرق و غرب در حرکت بودند افزایش یافت و همزمان با آن راهزنی دریایی که به‌عنوان شکلی از اشکال تروریسم تعریف شده، آغاز شد و تا آغاز قرن بیستم ادامه یافت.

گذشته از این می‌بینیم که انجام کارهای تروریستی در طول تاریخ به صورت‌های مختلفی (با توجه به طرف‌های آن و شرایطشان) صورت گرفته است. چراکه تروریسم پدیده‌ای اجتماعی است و با تحول جوامع، تحول می‌یابد. کمااین‌که‌ با تحولات علمی و تکنولوژیک، اشکال پدیده‌ تروریسم هم تحول یافت.

در ‌هر ‌حال با وجود گستردگی فراوان استفاده از کلمه‌ تروریسم، تعریف مورد توافقی درباره‌ معنای آن، چه در سطح جهانی و چه در سطوح علمی به چشم نمی‌خورد. این مسئله بازمی‌گردد به اختلاف عوامل ایدئولوژیکی که به این مفهوم مرتبط است و هم‌چنین اختلاف در زیرساخت‌های فرهنگی. به این معنا که آن‌چه از نظر یک کشور و یا یک جامعه‌‌ خاص تروریسم محسوب می‌شود، لزوماً در یک کشور دیگر به‌عنوان  تروریسم تلقی نمی‌گردد.

مفهوم تروریسم، در (توافقنامه‌ سال ۱۹۳۷ ژنو در خصوص منع و سرکوبی تروریسم) فقط در چارچوب تروریسم افراد ضد یک کشور یا حکومت تعریف شده است. با این وجود، ویژگی مثبت این توافقنامه آن است که جرائمی را به صورت مشخص و مصداقی تعیین کرده تا به‌عنوان  تروریسم شناخته شوند. در ماده‌ اول این توافقنامه آمده است که تروریسم «به رفتارهای جنایی‌ ضد‌حکومتی گفته می‌شود که موجب ایجاد وحشت و رعب در افراد معین یا گروه‌هایی از مردم یا در کلیت افراد جامعه گردد

برخی از پژوهشگران متخصص علم سیاست هم تلاش‌های جدی‌ای در راستای ارائه‌ تعریفی مشخص از مفهوم تروریسم به عمل آورده‌اند، مثلاً الکس اشمیت در کتابش (تروریسم سیاسی) صد تعریف از تروریسم که توسط کارشناسان و پژوهشگران و تحلیلگران این حوزه ارائه شده را بررسی کرده و در نهایت چند عنصر مشترک در بین این تعاریف را به‌دست آورده است، از‌جمله این‌که‌: تروریسم پدیده‌ای تجریدی و بدون جوهر است و ارائه‌ یک تعریف کافی نیست تا بتواند تمام موارد کاربرد این مفهوم را پوشش دهد، کما‌آن‌که بسیاری از تعاریف مختلف در عواملی کلی مشترکند و این‌که‌ معنی تروریسم، از قربانی‌ آن اخذ می‌شود.

برایان جنکینز هم معتقد است «ممکن است مجموعه‌ای از رفتارهای خاص متصف به صفت تروریستی شوند، کارهایی که هدف اساسی از آن‌ها ایجاد رعب و خوف باشد.» اریک موریس هم در تعریف تروریسم می‌گوید: «تروریسم؛ به کارگیری یا تهدید به کارگیری خشونت غیر عادی و بی سابقه برای رسیدن به اهدافی سیاسی است و رفتارهای تروریستی عموماً حالت نمادین دارند تا بیش از محقق‌کردن یک هدف عینی جزئی، یک اثر روانی در جامعه‌ هدف ایجاد کنند

گذشته از این، نباید تنها به مفهوم تروریسمی که از سوی برخی افراد یا برخی گروه‌ها صورت می‌گیرد اکتفا کنیم، بلکه ضرورت دارد دایره‌ این مفهوم را کمی بازتر ببینیم به طوری که (تروریسم حکومتی) را هم شامل گردد و تناقضی در تعاریف ما از تروریسم به چشم نخورد.

چرا که به‌عنوان مثال کارهایی که از سوری اسرائیل صورت می‌گیرد را فقط می‌توان تروریسم یک حکومت ضد یک ملت بی‌دفاع که از حق تعیین سرنوشت خود دفاع می کند، توصیف کرد.

از نمونه‌های تروریسم دولتی در جهان عرب هم می‌توان از کشتارهایی که ژنرال سیسی در مصر مرتکب شد نام برد، از‌جمله کشتارهای رابعة‌العدویة و النهضة و الحرس‌الجمهوری و غیر‌آن‌ها و متأسفانه موضع منصفان‌های (به حد کافی) از طرف کشورهای غربی و سازمان‌های بین‌المللی و حقوقی در قبال این قبیل رفتارها در این کشورها به چشم نمی‌خورد.

اسباب و انگیزه‌های تروریسم

اسباب و انگیزه‌های حرکت تروریستی بسته به نوع حرکت و این‌که‌ از طرف چه کسی سر‌زده (یک فرد یا یک گروه یا یک حکومت) فرق می‌کند و اسباب و انگیزه‌های متعدد و کاملاً مختلفی می‌توان برای آن در نظر گرفت ولی در نگاهی کلی می‌توان این انگیزه‌ها و اسباب را به دو دسته‌ی کلی تقسیم کرد: انگیزه‌های شخصی؛ انگیزه‌های اجتماعی.

الف. انگیزه‌های شخصی؛

انگیزه‌های فردی‌ای که شخص تروریست را به انجام جنایتی برای رسیدن به هدف فردی سوق می‌دهد یا دلایلی که موجب این کار می‌شود و ریشه در شخصیت او دارد بسیار متنوع است. ولی می‌توان آن‌ها را به سه دسته‌ زیر تقسیم کرد:

1- انگیزه‌های روانی؛

ساختار روانشناختی فرد، نقش مهمی در نوع تعامل او با جامعه ایفا می‌نماید. برخی پژوهش‌های صورت‌گرفته در این حوزه نشان می‌دهد که رشد جسمی و عقلی و عاطفی مشکل‌دار و هم‌چنین محیط اجتماعی ناسالم ارتباط مستقیمی با کارهای تروریستی دارد. کمااین‌که‌ برخی پژوهش‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که مرتکبین کارهای تروریستی در یک‌سری خصوصیت با هم مشترک‌اند که عبارت است از کودکی پر استرس، انزواگرایی، روابط مشکل‌دار در خانواده با والدین و ارتباط نداشتن با دوستان.

2-  انگیزه‌های سیاسی؛

در بسیاری از مواقع انگیزه‌های عمل تروریستی، سیاسی است تا نظر طرفی که مورد هدف قرار می‌گیرد را به چیزی سیاسی جلب کند و غالبا انگیزه‌های سیاسی شخصی برخاسته از این اسباب است:

برخی رفتارستمگرانه حکومت‌ها با شهروندان خود؛ از‌جمله اجرا و تحمیل سیاست‌های ناعادلانه و به حاشیه راندن شهروندان و زیرپا‌گذاشتن حقوق و آزادی آنان، که موجب می‌شود شهروند آن جامعه احساس خفقان و سرکوب سیاسی کند و به این نتیجه برسد که هیچ نقشی در جامعه ندارد و همین باعث بشود دست به عملی تروریستی بزند تا نظر حکومت را به این موارد جلب کند.

کما‌این‌که‌  تمایل افراد جوامع تحت اشغال به داشتن حق تعیین سرنوشت هم ممکن است گاهی افراد را به انجام برخی حرکت‌های تروریستی که ماهیتاً با مقاومت متفاوت است بکشاند تا کشور خود را از دست اشغالگر خارجی که ضد‌آن‌ها سرکوب و قهر و غلبه در پیش گرفته، آزاد نماید.

3-  انگیزه‌های رسانه‌ای.

در نتیجه‌ پیشرفت تکنولوژی در زمینه‌ وسایل ارتباطی و وسایل ارتباطات اجتماعی که موجب شده اخبار به فراوانی و به محض وقوعشان پخش شوند، ملاحظه می‌کنیم که هدف از برخی اعمال تروریستی جلب نظر افکار عمومی جهان به یک‌ قضیه‌ خاص است تا به نوعی با شخصی که دست به آن عمل تروریستی زده و در پی آن قضیه‌  خاص بوده همدلی پیدا کنند.

رسانه‌ها تنها وسیله‌ای هستند که تروریست‌ها از طریق آن‌ها می‌تواند شروط و درخواست‌ها و نظرات خود را بیان کرده و قضیه‌ مد نظرشان را تشریح کنند و این همان کاری است که بن‌لادن و الظواهری در سازمان القاعده و اخیراً هم ابوبکر‌البغدادی در داعش صورت می‌دادند و می‌دهند. حتی بالاتر از این، کار تروریست‌ها به آنجا رسیده که با استفاده از جدید‌ترین ابزارهای تکنولوژیک در تصویربرداری اقدام به راه‌اندازی شبکه‌های خاص خود و پایگاه‌های اینترنتی مخصوص به خود می‌نمایند و رفتارهای تروریستی خود را پخش می‌نمایند که از نمونه‌های اخیر آن می‌توان به جریان تصویربرداری از زنده‌زنده سوزاندن خلبان اردنی معاذ‌الکساسبه به‌دست داعش و یا فیلم سر بریدن جمعی از مسیحیان قبطی مصری در لیبی به‌دست داعش اشاره کرد.

گذشته از این، رسانه‌ها از طریق نحوه‌ انتقال خبر، در تصویر‌کردن تروریست ها به‌عنوان قهرمان نقش دارند و همین موجب می شود برخی‌ها در مسیر تقلید از آنان و پا‌گذاشتن در جای پای آنان بیفتند و این چیزی است که در انگیزش هزاران جوان برای پیوستن به داعش رخ داد، چرا که این جوانان (غیر از ظلمی که از طرف حکومت‌های مستبدشان بر سرشان می‌آمد) از طریق رسانه‌ها می‌دیدند داعش در کف میدان چه پیروزی‌هایی کسب می‌کند.

ب. انگیزه‌های اجتماعی.

بعضا جامعه‌ای که مرتکب‌شونده‌‌ عمل تروریستی در آن زندگی می‌کند، نقش مهمی در راندن او به سمت تروریسم ایفا می‌کند و این دسته از انگیزه‌ها به همین بخش اشاره دارند. می‌توان این انگیزه‌ها را به پنج دسته‌ زیر تقسیم کرد:

1- انگیزه‌های ناشی از اقتصاد؛

نیاز و فقر و نیازمندی اقتصادی می‌تواند اثرات منفی در ساخت اجتماع ایفا کند، چرا که موجب می‌شود فرد تعامل (دشمنانه) با جامعه‌ خود داشته باشد. از مهم‌ترین مشکلات ناشی از این مسائل می‌توان به این موارد اشاره کرد: عقب‌ماندگی ناشی از سیاست‌های اقتصادی‌ دولت که مناسب واقعیت‌های جامعه نباشد به صورتی که شکافی با رشد تدریجی بین فقرا و ثروتمندان ایجاد نماید و هم‌چنین توزیع نامناسب ثروت و موارد لازم برای پیشرفت و فراهم‌نکردن نیازهای اساسی مردم که موجب ایجاد خلل در عدالت اجتماعی می‌گردد و هم‌چنین ظلم به بخش‌های بزرگی از مردم که مجموعا موجب ایجاد حالتی از کینه‌توزی و خشم نسبت به برخی بخش‌های جامعه مثلا ثروتمندان می‌شود و ممکن است به شکل عملی تروریستی مثلا از طرف فقرا ضد‌ثروتمندان بروز نماید.

2- انگیزه‌های ناشی از روند اجتماعی؛

مثلا خانواده‌ از هم‌پاشیده که در آن نادانی و مشکلات خانوادگی فراوان است موجب ضعف نظارت والدین بر فرزندان می‌شود و اثراتی منفی در روح و روان آنان به‌جا می‌گذارد و در نتیجه در انحراف آن‌ها و افتادنشان به دام برخی گروه‌های تروریستی نقش ایفا می‌نماید. کما‌این‌که‌  ضعف نقش مدرسه در تربیت و پرورش سالم و هم‌چنین وجود نداشتن فرهنگ گفتگو و تفاهم در انجام رفتارهای خارج از چارچوب قانون و آداب و رسوم اجتماعی سهیم است. سوء‌تدبیر در برنامه‌ریزی و گسترش‌یافتن خانه‌ها و محله‌های بسیار پرجمعیت و فقیرنشین و در دسترس نبودن حداقل‌های معیشتی؛ جوانان را به سمت کینه و خشونت اجتماعی و سپس به سمت انحراف و دست زدن به کارهای تروریستی سوق می‌دهد.

3- انگیزه‌های برخاسته از مسائل تاریخی؛

بعضاً ممکن است حوادث تاریخی‌ای که در زمانی دور رخ داده است، موجب ایجاد انگیزه برای کاری تروریستی گردد. به‌عنوان  مثال می‌توان به عملیات‌های تروریستی (ارتش آزادی‌بخش ارمنستان) ضد‌ترکیه اشاره کرد که برای انتقام‌گیری از کشتارهای ارمنی‌ها در دوره‌ امپراطوری عثمانی صورت می‌گرفت. هم‌چنین می توان به رفتارهای اسرائیل ضد فرماندهان دوره‌ نازی و پی‌گرد و ربایش و محاکمه‌ آن‌ها به ادعای سرکوبی یهودی‌ها توسط نازی‌ها اشاره کرد. مثلاً ربایش ادولف ایشمن در سال ۱۹۶۰ به‌دست نیروهای اطلاعاتی اسرائیل (موساد) و انتقال او از آرژانتین به قدس و محاکمه و اعدامش در آنجا.

4- انگیزه‌های قومیتی؛

هرگاه بر حاکمان یک کشور رنگ و بوی قومیت‌گرایی حاکم باشد و ضد‌ملت خود تبعیض‌نژادی به کار ببرند (خصوصاً اگر جامعه‌ای چند‌قومیتی باشد) در آن صورت ممکن است برخی از گروه‌های جامعه به سمت خشونت و تروریسم ضد‌گروهی دیگر (که از آن‌ها ضعیف‌تر باشند) بروند به این هدف که آنان را از سرزمینشان بیرون کنند.

مثل آن‌چه در بوسنی و هرزگوین و کوزوو از طرف صرب‌ها رخ داد و یا آن‌چه در آفریقای جنوبی از طرف حزب ملی‌گرا رخ داد، حزبی که در سال ۱۹۴۸ به قدرت رسید و مشغول اجرای سیاست تبعیض‌نژادی شد که طبق آن هر کدام از دو گروه قومیتی اصلی در کشور سیاه پوستان و سفیدپوستان باید به صورت مستقل از دیگری و با توجه به امکانات خاصی که خود در اختیار داشت نه امکانات کل کشور و در مناطق جداگانه از یکدیگر پیشرفت می‌کردند. در این بین اقلیت سفید پوست تلاش کرد امتیازاتی که امکان پیشرفت و توسعه را در اختیار او قرار می‌داد، در دست خود حفظ کند و همین موجب ایجاد تفاوتی سهمگین در وضعیت اقتصادی و اجتماعی و سیاسی بین دو گروه شد.

5-  انگیزه‌های ایدئولوژیک.

گاهی ممکن است تعصب کورکورانه نسبت‌ به یک نظریه فکری یا دینی، به استفاده از خشونت و به کارگیری تروریسم از طرف گروهی معین صورت بگیرد با این هدف که تفکراتی که به آن ایمان و نسبت به آن تعصب دارند را به جامعه‌ خود تحمیل نمایند. ای‌بسا این گروه تلاش کند تا قدرت را در اختیار بگیرد تا انتشار آن افکار و اجرایش تسهیل شود. از‌جمله مثال‌های این موضوع می‌توان به نبردهای کاپیتالیسم و سوسیالیسم و یا نبرد بین پروتستان‌ها و کاتولیک‌ها (به دلایل دینی) و یا درگیری بین مسلمانان و هندوها در هند اشاره کرد.

از دیگر جلوه‌های این مسئله می‌توان به این موضوع اشاره کرد که برخی گروه‌ها (که گاهی به آن‌ها گروه‌های بنیادگرا گفته می‌شود) دیگر فرهنگ‌ها و تمدن‌ها را رد می‌کنند و در برابر تماس‌های فرهنگی بین تمدن‌های مختلف از خود مقاومت نشان می‌دهند.

تروریسم یک پدیده‌‌ جهانی است

ظاهراً رسم شده که هر جای دنیا وقتی بحث از عملی تروریستی به‌ میان می‌آید، پای اسلام هم در بحث و جدل (بالاخره به صورتی) به میان کشیده شود. یا می‌توان این‌طور گفت که در بیشتر عملیات‌های تروریستی این مسئله به وجود می‌آید، حتی اگر که فرد تروریست مسلمان هم نباشد انگشت‌های اتهام و نگاه‌های اتهام‌آمیز به صورت خود به خود به سوی مسلمانان نشانه می‌رود، حتی پیش از آن‌که هویت شخص تروریست و انگیزه‌هایش شناخته شود.

درحالی‌که همه می‌دانند خود اروپا در نیمه‌ دوم قرن بیستم دچار تروریسم از جانب خود اروپایی‌ها بود، مثل آن‌چه در ایرلند و یا در منطقه‌ باسک در اسپانیا رخ داد. آمریکا هم پیش از ماجرای ۱۱ سپتامبر، از دست تروریسم داخلی توسط خود آمریکایی‌ها در امان نبود.

در عرصه‌ جهانی هم در جاهای مختلفی کارهای تروریستی‌ای وجود داشته است که مسلمانان هیچ ارتباطی با آن نداشتند، مثلاً پخش‌کردن گازهای سمی در تونل‌های مترو در ژاپن و یا ترور اسحاق رابین در فلسطین اشغالی و تخریب مسجد بابری در هند به‌دست تندروهای هندو و مثال‌های فراوان دیگر.

با توجه به این، روشن می ‌شود که تروریسم؛ ممکن است از طرف سازمان‌ها یا احزاب یا مذاهب یا قومیت‌ها یا حکومت‌ها و یا افراد مختلف به کار گرفته شود کمااین‌که‌ مثال‌های متعدد آن را نشان می‌دهد و هر‌کس تروریسم را منحصر به یک دین خاص یا یک مذهب خاص یا یک حکومت خاص یا یک قومیت خاص بشمرد، از حقیقت و واقعیت دور افتاده است.

از‌جمله مثال‌هایی که در طول تاریخ قدیم و جدید رخ‌داده و این مسئله را ثابت می‌نماید می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

1- اعدام بیش از یک میلیون مسیحی به‌دست اشغالگران رومی در مصر پیش از فتح این منطقه به‌دست مسلمانان؛

2- نسل‌کشی ۷۰ هزار مسلمان در قدس هنگامی که ارتش‌های صلیبی وارد این شهر شدند (آن هم پس از آن‌که فرمانده صلیبی به حیله، به آن‌ها وعده داده بود در صورت تسلیم آن‌ها را عفو کند). در مقابل صلاح‌الدین ایوبی هنگامی که قدس را فتح کرد صلیبی‌ها را عفو نمود؛

3- به آتش‌کشیدن روم به‌دست نرون؛

4- کشتارهای وحشتناک دو طرفه بین کاتولیک‌ها و پروتستآن‌ها در اروپا؛

5-  نسل‌کشی ده‌ها میلیون آفریقایی در اثنای ربایش و کوچ‌دادن اجباری آن‌ها از آفریقا به آمریکا برای کار در اراضی کشاورزی آمریکا و کار برای اربابان سفید‌پوست. گفتنی است که مجازات هر‌کس که در مقابل بردگی و شکنجه و نابودکردن انسانیتش می‌ایستاد بدون هرگونه بازپرسی و محاکمه بلافاصله اعدام می‌شد؛

6 -دو جنگ جهانی که در نتیجه‌‌ آن‌ها بین ۶۰ تا ۱۰۰ میلیون نفر کشته شدند؛

7 -بمباران اتمی دو شهر هیروشیما و ناکازاکی در ژاپن توسط هواپیماهای آمریکایی و کشته شدن ۲۵۰ هزار تن و دچار شدن میلیون‌ها تن دیگر به سرطان و دیگر بیماری‌ها به واسطه‌ تشعشعات اتمی؛

8- کشتارهای دیریاسین و صبرا و شتیلا و مدرسه‌‌ بحر البقر و قانا و اعدام ده‌ها هزار اسیر مصری در سال‌ها ۱۹۵۶ و ۱۹۶۷ به‌دست صهیونیست‌ها؛

9- قتل ۲۵۰ هزار مسلمان بوسینایی به‌دست صرب‌ها؛

10-  هدف قرار‌دادن بغداد و افغانستان و ویتنام با سلاح‌های حاوی اورانیوم و بمباران بیمارستان‌ها و مدارس و مراکز توزیع نان و آب و دیگر مراکز تجمع غیرنظامیان در عراق و افغانستان که موجب کشته‌شدن صدها هزار غیرنظامی شد. مترجم: هرچند اصل مسائل فوق صحیح است، اعداد ذکر شده، ممکن است توسط دیگر منابع تأیید نشود.

با توجه به این، می‌توان گفت تلاش‌های برخی سازمان‌های بین‌المللی برای مبرا دانستن خود از پدیده‌‌ تروریسم و منحصر دانستن آن در طرفی خاص با واقعیات و حقیقت در تعارض است. تاریخ سیاسی جدید، عمق این مشکل را نمایان می‌سازد چراکه اگر نگاهی به کانون‌های تشنج و درگیری در جهان بیندازیم خواهیم دید که نمی‌توان با وجود این کانون‌های متعدد تروریسم را منحصر به جایی خاص و دینی خاص شمرد.

جامعه‌ بین‌الملل چشم خود را بر روی زیر پا گذاشتن حقوق فلسطینی‌ها از سوی اسرائیل (با حمایت کامل آمریکا) بسته است، کما‌این‌که‌  جنگ‌های داخلی‌ای که به دلیل تحریکات اقلیت‌های قومی و مذهبی در جاهای مختلف دنیا صورت می‌گیرد و هم‌چنین تلاش برای بازی با برگه‌‌ سنی و شیعه و مجاز شمردن دخالت در شئون داخلی همه‌‌ کشورها را نادیده می‌انگارد. همه‌ این مشکلات که گاهی به دلایل داخلی و گاهی با دخالت های خارجی آغاز می شود؛ کانون‌های تشنجی هستند که در انتشار پدیده‌ تروریسم نقش ایفا می‌کنند.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

تفسیرهای مختلفی درباره‌ این‌که‌ چه چیزی باعث گسترش پدیده‌ تروریسم شده، ارائه شده است. برخی تفاسیر می‌گوید اوضاع رقابت‌آمیز و درگیرانه‌ بین‌المللی به تغذیه و رشد این پدیده کمک رسانده است و برخی دیگر می‌گویند که تروریسم پدیده‌ای طبیعی است که ممکن است در هر جامعه بسته به عوامل مختلفی بروز کند (از جمله‌ی آن عوامل: جو سیاسی و اقتصادی و دینی و ایدئولوژیک).

گذشته از این، باید نسبت به برخی حقایق که به فهم پدیده‌‌ تروریسم و روشن شدن اسبابش کمک می‌کند با دقت نظر کرد و بعد از آن راه حلی برای آن ایجاد نمود. از‌جمله آن حقایق این موارد قابل ذکر است:

اول این‌که‌: تروریسم یک پدیده‌‌ جهان، قدیم، جدید، بدون‌ دین و بدون وطن است و اشکال و روش‌هایش با تغییر زمان و مکان تغییر می‌یابد ولی این پدیده در هر حال همیشه به انسان ارتباط دارد، حال این انسان می‌تواند هر کسی باشد و هر عقیده و دین و طرز تفکری داشته باشد و خطاست که تروریسم را تنها به یک دین خاص منحصر کنیم؛

دوم این‌که‌: قرار ندادن چارچوب دقیق برای مفهوم و حقیقت و اسباب تروریسم، این زمینه را ایجاد می‌کند که دایره‌‌ اتهام در این حوزه گسترش پیدا کند و هر کس که با دولتی یا حکومتی یا رژیمی (که برای ملتش عدل و آزادی فراهم نمی‌کند و می‌خواهد به اهداف خودش در ظلم و سرکوب ملت‌ها برسد) مخالفت می‌کند را نیز شامل شود؛

سوم این‌که‌: آن‌چه موجب شیوع بیشتر ترویسم شده و اختلاف در فهم آن را عمیق‌تر می‌کند خلط مفهوم بین تروریسم و مقاومت است، چراکه مبارزه‌ ملت‌ها برای آزادی خود از چنگال سیطره و دخالت خارجی‌ها عملی است مشروع و نمی‌توان آن را تروریسم نامید؛

چهارم این‌که‌: اتهام‌زنی دائمی به مسلمانان مبنی بر این‌که‌ پدید‌آورندگان تروریسم هستند تصویری اشتباه از دین اسلام خواهد ساخت و برخی افراد و گروه‌ها را به آن واخواهد داشت که در صورت احساس ظلم و سرکوبی دست به کارهای خشونت آمیز بزنند، درحالی‌که این ماجرا منحصر به اسلام نیست و برخی از پیروان دیانات دیگر هم کارهای تروریستی فراوانی در کارنامه دارند؛

پنجم این‌که‌: به کارگیری لغت تروریسم از سوی برخی رژیم‌های استبدادی در حال حاضر به صورت (بی حساب و کتاب) و بدون بررسی صورت می‌گیرد و هیچ تفکری درباره‌ی عواقب آن وجود ندارد. هر کس با این نظام‌ها مخالف باشد ممکن است به تروریسم متهم ‌شود و موجب می‌شود این افراد خود به خود متهم شوند، بدون‌این‌که‌ شناختی از تبعات این متهم‌سازی از‌جمله مجرم شمرده‌شدن و تحریک وجود داشته باشد. چیزی که  افتادن به این دام را آسان می‌سازد، آن است که این رژیم‌ها با جامعه‌ خود فاصله دارند؛

ششم این‌که‌: به احتمال زیاد ائتلاف بین‌المللی که آمریکا تشکیل داده و خود در رأس آن ایستاده نخواهد توانست پدیده‌ تروریسم را از بین ببرد چرا که راه‌حل‌ها اشتباه است و به سراغ ریشه‌های مشکل نمی‌رود و در نتیجه، این، خود به چندپاره شدن جهان غرب و از بین رفتن فرسایشی توانمندی‌ها و امکاناتش تحت اسم «مبارزه با تروریسم» منجر خواهد شد؛

و هفتم این‌که‌: برای رسیدن به راه حلی جهت مواجهه با پدیده‌ تروریسم باید به دنبال ریشه‌هایی گشت که تروریسم از آن جوانه می‌زند و رشد می‌کند، از‌جمله: سرکوب و استبداد و قلع‌و‌قمع، حمایت از نظام‌های فاسد و مستحکم‌کردن رابطه با دشمنان ملت‌ها، بد جلوه دادن رهبران ملی و در انزوا قرار دادن آن‌ها، به راه انداختن کودتا ضد‌حکومت‌های ملی، طراحی‌کردن فتنه و درگیری بین ملت‌های عرب و یا بخش‌های مختلف یک ملت، و اشغال کشورها و سرکوب ملت‌های آن‌ها. همه‌ این‌ها چیزی تولید نخواهد کرد الا خشم و نفرت و فضایی پدید خواهد آورد که خاستگاه تروریسم خواهد بود که تعامل با آن، مشکل است.

در خاتمه هم آقای آرش شرقی (ضو هیات علمی دانشگاه خاور نزدیک، دانشکده اقتصادی و اداری، گروه روابط اتحادیه اروپا) در پژوهشی دست به تعریف تروریسم دریایی زده است که هم از این جهت و هم راهکار مقابله با آن و دارا بودن نکات بدیع و مهم اصل مقاله بدون دخل و تصرف تقدیم می گردد.

تحول مفاهیم از جمله عوامل پیشرفت علمی، به ویژه در علوم اجتماعی به مفهوم کلان آن است. یکی از این مفاهیم یا پدیده­ها، «تروریسم» است که سابقه بین­المللی شدن آن به دهه 1880 میلادی باز می­گردد. در عین حال، تروریسم همچون رئالیسم یا ایده­آلیسم، مکتب نظری و چون فاشیسم و کمونیسم، مرام عقیدتی نیست، بلکه نوعی استراتژی یا ابزار تاکتیکی برای حمله و تهدید به شمار می­رود. از این رو، می­بایست در تبیین تحول آن رویکردی عمل­گرایانه­تر استخدام کرد و به تحول عملی آن در حقوق بین­الملل پرداخت. کنوانسیون سازمان ملل متحد در مورد حقوق دریا در 10 دسامبر 1982 در خلیج مونته­گو در کشور جامائیکا امضا شد و 12 سال بعد یعنی در 16 نوامبر 1994 لازم­الاجرا گردید. موافقتنامه دیگری در رابطه با اجرای قسمت یازدهم کنوانسیون مذکور در ژوئیه 1994 تصویب و در 28 ژوئیه 1996 لازم الاجرا شد.  این کنوانسیون اصلی­ترین منبع و مرجع برای حقوق دریاها می­باشد. بنابراین امنیت در دریاها هم بخشی از این کنوانسیون محسوب می­شود؛ اما در آن، به صورت مجزا به مسأله ترروریسم دریایی پرداخته نشده است. تروریسم دریایی در مقایسه با حوادث تروریستی زمینی، درصد بسیار کمی از کل حملات تروریستی محسوب می­شود. اما ابعاد آن می­تواند به مراتب از تروریسم زمینی خطرناک­تر باشد زیرا؛ نخست، حجم بالایی از تجارت جهانی از طریق دریا صورت می­گیرد؛ دوم، امکانات جلوگیری از تروریسم در دریا محدودتر است؛ و سوم، تروریسم دریایی بیش از تروریسم زمینی در معرض آسیب رسانی به محیط زیست است. در این مقاله بر مسئولیت دولت­ها در ایجاد امنیت دریاها برای مواجهه با پدیده تروریسم و دزدی دریایی تأکید شده است. ناکامی در نیل به اجماع در تعریف تروریسم از موانع عمده برای تعامل با این پدیده و به تبع آن در مواجه با تروریسم دریایی در سطح بین­المللی محسوب می­شود. این مقاله دربارۀ نقش موثرتر دولت­ها برای مواجهه با تروریسم دریایی بحث می­کند. بنابراین سؤال اصلی این است که، تروریسم دریایی و دزدی دریایی چه تأثیری بر امنیت دریاها و امنیت بین­الملل دارد و مسئولیت دولت­ها چیست؟ متغیرهای این پژوهش عبارتند از: متغیر مستقل: تروریسم دریایی  و دزدی دریایی؛ و متغیرهای وابسته: امنیت دریاها، امنیت بین­الملل و مسئولیت دولت­ها. بنابراین یکی از اهداف این مقاله، ارائه یک تعریف متمرکز از «تروریسم دریایی» و «دزدی دریایی» و ارائه نمای کلی از تهدیدات برای امنیت دریایی می­باشد. تعداد حوادث دریایی بسیار کم است، اما حوادث تروریستی دریایی با توجه به اهمیت آن، در چند سال اخیر کمتر رخ داده است و بیشتر شامل تروریسم دریایی از طریق دزدی دریایی بوده است. آخرین حمله بزرگ دریایی بمبارانM/V  لیمبورگ[1] زمانی که در سال 2002 در نزدیکی یمن در جریان بود، اتفاق افتاد. از آن زمان به بعد، حملات دریایی طبیعتاً تمایل به کم شدن داشتند، که عمدتاً شامل بمب­گذاری در نزدیکی تأسیسات بندری و یا فعالیت­های مشکوک مربوط به قایق­ها بود، تنها یک حمله به کشتی از زمان حمله به  لیمبورگ وجود دارد، آن هم حمله به ستاره ام[2] در تنگه هرمز در سال 2010 می­باشد. تعداد کم حملات تروریستی دریایی با وجود این واقعیت که تعداد زیادی از گروه­های تروریستی بسیار فعال شناخته شده وجود دارد، اتفاق افتاده است. در همین زمان، سازمان ملل و کشورهای عضو میلیون­ها دلار در سال، برای محافظت از کشتی­های خود، تأسیسات بندری، و زیرساخت­های دریایی در مقابل حمله صرف می­کند. در این میان این سوال مطرح است که تهدید واقعی تروریسم دریایی واقعاً چگونه است؟

1.مبانی نظری

الف. تعریف تروریسم

تروریسم از جمله مفاهیم مناقشه برانگیز به هنگام تعریف و مطالعه علمی است و مطالعه آن در چارچوب بین رشته­ای قرار می­گیرد. به بیان دیگر، برای فهم و بررسی آن می­بایست رویکرد بین رشته­ای را استخدام کرد و آن را از دریچه علوم سیاسی­، روابط بین­الملل، حقوق بین­الملل، روانشناسی، جامعه­شناسی و مانند آن نگریست. تعریف تروریسم در مطالعات تروریسم، همواره نوعی مسأله یا معضل بوده است. در این مطالعات، در مجموع، از سه نوع مسأله یعنی مسأله تعریف، مسأله انگیزه و مسأله واکنش یاد می­شود (Spencer, 2006: 3).

دهه­های پیش­تر که تروریسم شکل مؤثر بر افکار عمومی نگرفته بود، والتر لاکوئر معتقد بود تعریف جامع از تروریسم وجود ندارد و در آینده نزدیک هم به دست نخواهد آمد (Laqueur, 1977: 5). جفری سیمون، پس از جمع­آوری تعاریف مختلف، اعلام نمود حداقل 212 تعریف مختلف از تروریسم وجود دارد که در سراسر جهان مورد استفاده قرار می­گیرد. از این تعداد، 90 مورد آن از سوی حکومت­ها و دیگر نهادها به کار گرفته می­شود (Simon, 1994: 29).

در چارچوب این مقاله و متناسب با مطالب آن، به نظر می­رسد مناسب ترین تعریف، تعریفی است که در طرح یا پیش نویسی که انتشارات دانشگاه کلمبیا در سال 2004 در باب مفهوم تروریسم منتشر نمود، آمده بود. مطابق این تعریف، تروریسم عبارت است از: «استفاده غیرقانونی یا بهره­گیری تهدیدآمیز از نیرو یا خشونت فردی و یا گروهی سازمان یافته علیه مردم یا دارایی آنها به قصد ترساندن یا مجبورکردن جوامع و حکومت­ها، اغلب به دلایل ایدئولوژیک یا سیاسی.

بنابراین، تروریسم عبارت است از تهدید به یا استفاده از خشونت اغلب بر ضد شهروندان برای دستیابی به اهداف سیاسی برای ترساندن مخالفان یا ایجاد نارضایتی عمومی»(Baylis and Smith, 2005: 481).

در راستای تعریف تروریسم و با این هدف که غیرقانونی اعلام شود، برخی کشورها به دلایل شکل‌گیری تروریسم تأکید دارند در حالی که برخی دیگر این امر را تلاشی جهت توجیه آن می­بینند چرا که آن را مشروعیت بخشی به خشونت به عنوان یک راهکار جهت ابراز نارضایتی می­یابند. بنابراین باید خاطر نشان نمود که موضوع تعریف و ریشه­یابی تروریسم بحثی به هم مرتبط بوده که خود باعث پیچیده­تر شدن هر دوی آنها می­شود(Sinclair, 2003:18) .

استدلال مقاله حاضر این است که آنچه توضیح دهنده تحول جدید در تروریسم بین­المللی است، پدیده یا فرایند جهانی شدن است و واکنش­های مذهبی در این چارچوب نیز واکنشی به این فرایند می­باشند.

 ب. تمایز تروریسم جدید با تروریسم قدیم

بسیاری از محققان، تحلیلگران و سیاستمداران دولت اشاره می­کنند که از اواسط 1990 «تروریسم» به فرم جدید با ویژگی­های جدید تغییر کرده است. آنها مفهوم «تروریسم جدید»، که شامل بازیگران، انگیزه­ها، اهداف، تاکتیک­ها و اقدامات متفاوت می­باشد را نسبت به مفهوم قدیمی تروریسم که در اواسط قرن بیستم استفاده می­شد بیان کرده­اند.

اصطلاح «تروریسم نوین» غالباً پس از رویداد 11 سپتامبر 2001 متداول شده و محور مطالعات تروریسم را تشکیل داده است، اما قدمت این اصطلاح به سال­های پایانی جنگ سرد باز می­گردد. در سال 1986، یک مجله خبری کانادایی با عنوان «مک لینز[3]» مقاله­ای با عنوان «چهره تهدیدآمیز تروریسم نوین[4]» به چاپ رساند. نویسنده مقاله استدلال کرده بود که «تروریسم نوین» به منزله جنگ علیه چیزی است که خاورمیانه آن را «انحطاط و سقوط اخلاقی غرب[5]» می­خواند (Zalman, 2008: 1).

با این حال، آیا ویژگی­های تثبیت شده تروریسم امروزه توجیهی برای مفهوم «تروریسم جدید» می‌باشد؟ امی زلمن نیز در تحلیلی پیرامون عناصر جدید در تروریسم نوین به تبیین تمایزها میان تروریسم جدید و تروریسم قدیم پرداخته و رویداد یازده سپتامبر را مقطع زمانی تاریخی برای تحول از تروریسم قدیم به تروریسم جدید دانسته است. وی تفاوت این دوگونه تروریسم را در چهار مورد می­داند:

اول آنکه اهداف تروریسم جدید از تخریب و ویرانی در خود آن نهفته است و از این رو می­بایست آن را با مدل سازمانی تبیین نمود، در حالی که تروریسم قدیم، خشونت ویرانگر را همچون ابزاری برای هدف سیاسی به کار می­برد.

دوم آنکه، هدف تروریسم نوین بر جای گذاشتن بیشترین ویرانی ممکن است که آن را از طریق اشکال ویرانگر تسلیحات یا تکنیک­ها همچون تروریسم انتحاری عملی می­کند، در صورتی که تروریسم قدیم در پی آفرینش نمایشی دراماتیک از طریق کمترین خسارات بود.

سوم آنکه، تروریسم جدید به لحاظ سازمانی نیز از تروریسم قدیم متمایز می­شود. تروریسم جدید غیرسلسله مراتبی و افقی است (به لحاظ توزیع مواضع اقتدار در سازمان)، در حالی که تروریسم قدیم سلسله مراتبی و عمودی بود. سازمان­های قدیمی متمرکز بودند، در حالی که تروریسم جدید سازمانی نامتمرکز دارد.

چهارمین و آخرین تمایز نیز به مبنای توجیه کننده تروریسم مربوط می­شود. تروریسم جدید در زمینه­ای مذهبی و آخرالزمانی توجیه می­شود، در حالی که تروریسم قدیم ریشه در نوعی ایدئولوژی سیاسی داشت (Zalman, 2008: 2-3).

با این وجود، از زمان جنگ جهانی دوم، تروریست­ها به همان شیوه­های سنتی از دزدی دریایی، شورش و تروریسم که همتایان خود در قرون گذشته بدان متوسل می­شدند، عمل می­نمایند. آنها، با این حال، نوع جدیدی از حمله به سن فن­آوری­های مدرن، شرایط سیاسی انقلابی و اشکال رسانه­های جمعی معاصر (به ویژه تلویزیون) را ابداع نموده­اند. از جمله تاکتیک­های جدید، اخاذی، تهدید بمب، قاچاق اسلحه، حملات مستقیم بر روی امکانات و عملیات دریایی، و ضرب و جرح علیه کشتی­ها و مراکز جمعیتی هستند. علاوه بر این، بازیگرانی که در تروریسم دریایی مدرن درگیر هستند شامل نه تنها دزدان دریایی، شورشیان و دولت­ها، بلکه گروه­های ذینفع فردی[6] (به عنوان مثال فعالان ضد جنگ، محیط زیست و سازمان­های حقوق حیوانات) و طیف گسترده­ای از سازمان­های ایدئولوژیک، قومی، مذهبی و تروریست ملی هستند.

 2. تروریسم و امنیت

الف. تروریسم بین­المللی و دریایی

در واقع تروریسم به عنوان یکی از شناخته شده­ترین حملات مسلحانه در میان چند شکل آن است. علاوه بر این، تروریسم یک استراتژی یا تاکتیک که یک بازیگر ممکن است یا به صورت کامل و دائمی و یا متناوب، به صورت دوره­ای و بخشی، یا متغیر بین ترکیب مبارزه سیاسی غیر خشونت­آمیز با جنگ چریکی، انتخاب کند.

توماس جی . بادی،[7] در مقاله­ای با عنوان «تعریف تروریسم بین­المللی: یک رویکرد عمل­گرایانه»[8] این مفهوم را چنین تعریف می کند: «کاربرد مکرر خشونت با انگیزه سیاسی، با هدف ارعاب، به وسیله عاملان غیردولتی که بر بیش از یک دولت اثر می­گذارد. ترور چیزی است که یکی احساس می­کند. تروریسم استثمار سیستماتیک و مکرر، از این ترس است»(Badey, 1998: 91) .

مشکل این تعریف این است که اولاً دولت­ها را در زمره عاملان تروریسم بین­المللی قرار نمی­دهد و ثانیاً آماج تروریسم بین­المللی را نیز فقط دولت­ها می­داند.

فاجعه یازده سپتامبر درست در زمانی روی داد که کارشناسان روابط بین­الملل در حال تعریف شکل جدیدی از تروریسم بودند که بر نوعی الهام هزاره­گرا و قربانیان انبوه تمرکز داشت. این حملات بلاخیز، تأییدی بر این تلقی بودند و از این رو اسامه بن لادن و شبکه جهانی و تروریست القاعده در صدر مثال­ها برای تروریسم جدید هستند.

مجسم ترین «سناریوهای کابوس» استفاده از کشتی­ها به عنوان بمب­های شناور و یا به صورت وسایل نقلیه به عنوان ابزارهای انفجاری است، شاید حتی نوع هسته­ای آن، و یا حملات علیه کشتی‌های مسافری، مانند یک قایق یا کشتی کروز، که به سادگی برای ایجاد حداکثر مرگ و میر،  یا غرق شدن کشتی­ها به منظور ایجاد حداکثر خسارت اقتصادی در نظر گرفته شده­اند. به عنوان مثال، با مسدود کردن آبراه باریکی مانند تنگه مالاکا یا کانال سوئز می­توان چنین حملات تروریستی دریایی را به راحتی اجرا کرد (Moller, 2009: 23).

برخی از مهمترین وقایع تروریستی دریایی عبارتند از:

1) برخورد یک قایق انتحاری کوچک پر شده با مواد منفجره توسط القاعده در سال 2000 با ناو یو اس اس کول[9] نیروی دریایی ایالات متحده، در خلیج عدن یمن (See: Isikoff, 2010

2) حمله مشابه به یک تانکر نفتی فرانسوی، موسوم به لیمبورگ، در خلیج عدن در سال 2002، که گفته می­شود توسط القاعده انجام پذیرفته است؛

3) حمله توسط گروه تروریستی ابو سیاف[10] در مقابل کشتی سوپر فری 14 با پرچم فیلیپین، در سال   2004(Power, 2008: 111) .

بنابراین تروریسم دریایی ممکن است شامل موارد زیر باشد: حملات بر زیرساخت­های حیاتی ـ مانند بندر­ها، سیستم­های ناوبری دریایی، امکانات نفت و گاز، خطوط لوله زیر آب فرو رفته و کابل­های ارتباطی، و حملات علیه کشتی­ها (در هر دو بخش عمومی و خصوصی).

با این وجود تروریست­ها در محیط زیست دریایی (نسبت به خشکی) با چالش­های خاص مواجه هستند از جمله:

1) اهداف دریایی نسبتاً کمیاب­تر از اهداف زمینی است؛

2) نظارت در دریا پوشش کمتر ارائه می­دهد و پنهان است در مقایسه با نظارت بر روی زمین؛

3) جزر و مد، جریان، باد، وضعیت دریا، دید، و نزدیکی به زمین همگی عوامل مؤثر بر عملیات ترور دریایی می­باشد؛

4) عملیات تروریستی دریایی نیازمند به مهارت­هایی هستند که به سرعت و یا به راحتی نمی­توان آنها را کسب کرد، مانند آموزش ویژه در ناوبری ساحلی، خلبانی و اداره کشتی؛

5) تست سلاح و تمرین تکنیک­های حمله، پنهان کردنش در دریا سخت­تر و مشکل­تر است به نسبت روی زمین؛

6) طبیعت منحصر به فرد اهداف دریایی، احتمال کم خسارت بودن و تلفات ثانویه به هدف در نظر گرفته شده، و مشکلات در ارتباط با حملات فیلمبرداری در دریا برای تبلیغات تروریستی نیز ممکن است مطلوبیت اهداف دریایی را کاهش دهد (Pelkofski, 2005: 20-22).

با وجودی که گفته می­شود حملات تروریستی دریایی مشکل­تر به اجرا در می­آید، و به عنوان یک نتیجه، به احتمال زیاد کمتر از انواع دیگر حملات رخ می­دهند؛ اما باید توجه داشت که حملات تروریستی دریایی به صورت یک احتمال قابل توجه باقی می­مانند و دولت­ها باید همچنان مراقب باشند.

ب. امنیت دریاها

گوناگونی امنیت بین­المللی گسترش فوق العاده­ای در بیش از دو دهه گذشته یافته است. ما در حال حاضر با انواع مختلفی از امنیت، از جمله اقتصادی، غذا، بهداشت، زیست محیطی، سیاسی، دریایی و انرژی مواجه هستیم. از طرف دیگر، آزادی رفت و آمد دریایی یکی از اصول اساسی (و اولیه) حقوق بین­المللی دریاها می­باشد. با توجه به این اصل، همه کشورها اعم از دارای ساحل (قابل دسترسی به آبهای آزاد) و یا بسته، حق آزادی دریانوردی را دارند. این اصل اساسی به عنوان یک اصل عرف بین‌المللی به صورت قانونی از دو حالت متضاد، ادعای حق حاکمیت از یک سو و آزادی استفاده از دریاها از سوی دیگر ظهور کرد. سپس، این اصل در دو کنوانسیون سازمان ملل متحد، کنوانسیون 1958 سازمان ملل در دریاهای آزاد و کنوانسیون سال 1982 سازمان ملل متحد در مورد حقوق دریاها تدوین شد. مقررات قانونی در قوانین بین­المللی در کنوانسیون سازمان ملل متحد در مورد حقوق دریاها سال 1982[11] گنجانده شده که (تا کنون) برای مدت زمان طولانی بدون تغییر باقی مانده است. با این وجود، در حال حاضر این رژیم قانونی از کاستی­های جدی مانند اتخاذ توافق روی تعریفی از مشکلات دزدی دریایی و عملیات مربوط به دستگیری و تعقیب دزدان دریایی رنج می­برد.

در آغاز، حقوق حاکمیت دولت­ها به آب­های سرزمینی دریاها و کمربند مجاور دریاها برای آزادی دریانوردی محدود شد. در واقع 200 مایل دریایی به عنوان گستره­ای منحصر به فرد منطقه اقتصادی برای حفاظت طبیعی از منابع و محیط زیست دریایی در کنوانسیون سال 1982 سازمان ملل متحد در مورد حقوق دریاها و آزادی دریانوردی گنجانده شد.

پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر، مفهوم امنیت در دریاها اهمیت دوباره­ای یافت. ترس احتمال استفاده از کشتی­ها برای اهداف و حملات تروریستی، که تنها بر اساس صلاحیت ملی دولت پرچم در دریاهای آزاد است، باعث نگرانی امنیتی قابل توجهی شده است. این نگرانی­های امنیتی بر اساس طیف گسترده­ای از ابزارهای قانونی که می­تواند در کنترل حمل و نقل دریایی مؤثر باشد، زیرا 90 درصد کالاهای معامله شده جهان با کشتی­ها حمل می­شود، بنابراین امنیت دریاها و بنادر یک مسأله مهم در حال حاضر است. بر این اساس مطالعات جدیدی توسط ایالات متحده ابداع شده که بتواند تعادل میان نیاز برای جلوگیری از اعمال غیرقانونی در دریاها و اصل آزادی دریانوردی برقرار نماید. با این وجود برخی نگرانی­ها میان محدود کردن آزادی تردد کشتی­ها به دلیل ایجاد امنیت شکل گرفته است. زنجیره تأمین دریایی یک سیستم پیچیده با بسیاری از بازیکنان فعال در کشورهای مختلف است، که بنادر، کشتی­ها و خدمات جانبی از قبیل تدارکات را پوشش می­دهد. سیستم حمل و نقل دریایی با توجه به تنوع و نیروی انسانی بین­المللی در معرض تروریسم است، مقدار زیادی از کالا حمل و نقل شده توضیحات و مالکیت اغلب آنها مبهم است، دخالت هزاران نفر از واسطه­ها، بسیاری از کشتی­های ثبت شده در کشورهای کمتر سختگیرانه و صاحبان کشتی به راحتی قادر به پنهان کردن هویت خود هستند.

بر این اساس، امنیت دریایی مفهومی است که به راحتی تعریف نمی­شود چرا که بسیاری از جنبه­های درگیر برای آن وجود دارد. امنیت دریایی در واقع طیف وسیعی از مسائل مربوط به آزادی ناوبری، ایمنی در دریا؛ و پدیده­های خطرناک، از جمله سونامی و آتشفشان زیرآب که به طور طبیعی رخ می­دهد؛ و دزدی دریایی و سرقت مسلحانه، قاچاق در اشکال مختلف آن، از جمله انسان؛ و مسائل مربوط به آلودگی و استخراج غیر مسئولانه از منابع ارزشمند را شامل می­شود.

بنابراین مفهوم امنیت دریایی در طول زمان تغییر کرده است. امنیت دریایی مفهومی است که در ابتدا تمرکز «ملی» قوی در قانون دریا بود، که عمدتاً بر حفاظت و یکپارچگی دولت ملت و دفع کشورهای متخاصم متمرکز شده بود، به طوری که تمامیت ارضی حفظ شده و تهدیدات دریایی قادر به خنثی شدن در دریا بوده باشد. شکل متمایز قانون مربوط به جنگ­های دریایی در این زمینه توسعه یافته است. با گذشت زمان، با این حال، امنیت دریایی ابعاد مختلف و گسترده­تر را توسعه داده است.

در هر حال با توجه به افزایش تهدید و وقوع حملات دزدان دریایی و قانون پاسخ های توسعه یافته بین­المللی برای مقابله با دزدی دریایی هر دو تحت قوانین عرفی بین­المللی و نیز به طور فزاینده تحت قانون مرسوم بین­المللی است(Rothwell and Klein, 2010: 22) .

از نقطه نظر دولت بندری، کنترل دولتی بندر در صلاحیت دادگاه­های ارضی کشورها است. آن را به منزله یک ابزار مکمل کنترل کشتی­ها می­باشد که در عمل آن دسته از کشتی­هایی که به اشتباه توسط دولت پرچم دچار کمبود شده­اند را در بر می­گیرد. اقدام دولت بندری برای کنترل بر کشتی از مسائل در محدوده خاص است، این موضوع از آن زمان، باعث اقتدار قدرت دولت پرچم به طور سنتی در «اعمال صلاحیت و کنترل خود را در امور اداری، فنی و اجتماعی کشتی که پرچم آن بالا رفته است» شده است. کنترل دولت بندری بعد از صلاحیت دادگاه­های دولت بندری که نشانگر صلاحیت دولت بندری به قانونگذاری و یا به دنبال به اجرا درآوردن صلاحیت دادگاه­های داخلی است. در حالی که کنترل دولت بندری در مورد شبه جرم و جنایات ارتکابی در کشتی در داخل آب­های سرزمینی وجود داشته است، از نظر قوانین بین­المللی، صلاحیت دادگاه دولت بندری با وضوح بیشتری به عنوان نگرانی­های جلوگیری از آلودگی دریایی تعریف شده است (Christodoulou-Varotsi, 2009: 25).

بنابراین امنیت دریایی با فعالیت­های مختلفی می­تواند تضعیف شود. این فعالیت­ها عبارتند از تروریسم، حمل و نقل غیرقانونی سلاح، دزدی دریایی، قاچاق مواد مخدر، سرقت دریا، قاچاق انسان، سرقت و کلاهبرداری.

 3. دولتها و مبارزه با تروریسم

الف. همکاری بین دولتی در مبارزه با تروریسم دریایی

برای موفقیت هر عمل حقوقی ساختارهای محیط به عنوان شرط موفقیت مطرحند یکی از شرایط تأثیر عملکرد حقوقی شکل گیری مؤثر همکاری و معاضدت بین­المللی بین کشورهاست به عبارت دیگر، اولاً باید اعمال تروریستی به گونه­ای تعریف شوند که یک توافق اصولی راجع به تعاریف مصادیق آنها وجود داشته باشد و ثانیاً این موارد در همه کشورهای مساعدت کننده به عنوان ارتکاب عمل مجرمانه تلقی شوند. در این راستا کشورها نیازمند آنند که آیین­های دادرسی کیفری خود را مورد تطبیق قرار دهند و نهایتاً آنها را بازبینی و اصلاح نمایند. به عبارت دیگر باید که صلاحیت سرزمینی دادگاه­ها حتی زمانی که حملات تروریستی به دست غیراتباع و خارج از موطن و سرزمین آنها انجام می­شود به آسانی به رسمیت شناخته شود. روندی که در آن نهایتاً تروریست­ها بازداشت، محاکمه، مجازات و نهایتاً مسترد گردند(سیمبر، 1385: 159-158).

در حالی که حمل و نقل دریایی، تجارت جهانی را پی­ریزی کرده است و بیش از 80 درصد تجارت جهانی از طریق حمل­ونقل دریایی انجام می­شود(Organisation for Economic Co-operation and Development, 2003)؛ بنابراین توجه به دریاها و معضلات آن از جمله تروریسم دریایی ضروری است.

به طور کلی حقوق بین­الملل دریاها برای عبور از آبراه­های بین­المللی دو حالت عبور بی ضرر و عبور ترانزیت را به رسمیت شناخته است. این دو موضوع در کنوانسیون­های 1958 ژنو و کنوانسون 1982 جامائیکا- مونتگو بی[12] که کنوانسیون حقوق دریاها نامیده می­شود بدین صورت تصریح گردیده است که کنوانسیون 1958 ژنو در قسمت مربوط به دریای ساحلی، ذیل بخش سوم، مواد 14 الی 23 خود را و کنوانسیون حقوق دریاها مواد 17 تا 27 خود را به مقررات مربوط به کلیه کشتی­ها و حقوق عبور و مرور بی ضرر اختصاص داده­اند.

ماده 14 بیان می دارد:

1) با رعایت مقررات این قرارداد کشتی-های کلیه کشورها اعم از کشورهای ساحلی یا غیر آن در دریای ساحلی از حق عبور و مرور بی ضرر بهره مند خواهند شد.

2) مقصود از «عبور و مرور» دریا نوردی در دریای ساحلی به منظور گذشتن از دریای مزبور بی آنکه وارد آب­های داخلی شوند یا به منظور عزیمت به سوی آب­های داخلی یا حرکت از آب­های داخلی به سوی دریای آزاد می­باشد.

3) عبور و مرور شامل توقف و لنگر انداختن نیز خواهد بود ولی فقط تا حدودی که این امر لازمه دریانوردی عادی یا به علت قوه قهریه (فورس ماژور) باشد.

4) عبور و مرور تا جایی بی ضرر است که مخل آرامش، نظم یا امنیت کشور ساحلی نباشد؛ عبور و مرور بی ضرر بر طبق مقررات این قرارداد و سایر مقررات حقوق بین­الملل صورت خواهد گرفت.

5) عبور و مرور کشتی­های ماهی­گیری خارجی چنانچه قوانین و مقرراتی را که کشور ساحلی رعایت نکنند عبور و مرور بی ضرر تلقی نخواهد شد.

6) زیردریایی­ها مکلفند در دریای ساحلی روی آب حرکت کنند و پرچم خود را نشان دهند."

ماده 16 نیز اشعار می دارد:

1) کشور ساحلی می­تواند اقدامات لازم برای جلوگیری از عبور و مروری که بی ضرر نیست بعمل آورد.

2) کشور ساحلی در مورد کشتی­هایی که به سوی آب­های داخلی رهسپار می­شوند نیز حق خواهد داشت برای جلوگیری از نقض مقرراتی که ورود کشتی­های مزبور به آب­های داخلی منوط به رعایت آنها شده است هرگونه اقدام لازم را به عمل آورد.

3) با رعایت مقررات بند 4 کشور ساحلی می­تواند بی آنکه تبعیضی میان کشتی­های خارجی قائل شود عبور و مرور بی ضرر کشتی­های خارجی را در مناطق به خصوصی از دریای ساحلی خود به خاطر حفظ امنیت خود موقتاً موقوف کند. ممانعت مزبور پس از آنکه مراتب به طور مقتضی به اطلاع عموم رسید به مورد اجرا گذاشته خواهد شد.

4) عبور و مرور بی ضرر کشتی­های خارجی از تنگه­هایی که برای دریانوردی بین­المللی بین یک قسمت از دریای آزاد و قسمت دیگر از دریاهای آزاد یا دریای ساحلی یک کشور خارجی مورد استفاده قرار می‌گیرند نباید متوقف گردد (Convention on the Territorial Sea and the Contiguous Zone, 1958).

با توجه به ارتباط اقتصادی منطقه­ای و بین­المللی، حوادث تروریستی در یک اقتصاد می­تواند هزینه­های قابل توجهی را به دیگر اقتصادهای منطقه تحمیل کنند. همه اقتصاد­ها تمایل اقتصادی برای همکاری در زمینه کاهش خطر تروریسم دارند. اقتصادهایی که قادر به مبارزه با تروریسم و ​​اطمینان یافتن از ایمنی تجارت نیستند و می­توان انتظار داشت جنبش مردمی متحمل هزینه­های قابل توجهی در شرایط  از دست رفتن سرمایه­گذاری و فرصت­های تجاری می­شوند.

تهدید تروریسم، چه دریایی و یا سایر اشکال، همچنین دارای اثرات بسیار گسترده­تر از تجارت دریایی، هزینه­های زیادی را  هم به طور مستقیم و غیر مستقیم بر اقتصاد کل ایجاد می­کنند.

 پس از 11 سپتامبر، صندوق بین المللی برآورد کرد پول از دست رفته خروجی ایالات متحده  در نتیجه هزینه های مرتبط با تروریسم می تواند بیش از 0.75 درصد از تولید ناخالص داخلی یا 75 میلیارد دلار در هر سال باشد(International Monetary Fund, 2001) . مطالعه دولت ایالات متحده تخمین زده که هزینه­های مستقیم تروریسم حدود 0.3 درصد از تولید ناخالص داخلی غیر کشاورزی ایالات متحده است و نیز فاکتور بهره­وری را حدود 0.3 درصد کاهش می­دهد(Congressional Budget Office, 2002). هزینه اقتصاد منطقه و جهان طور قابل توجهی بالاتر خواهد بود. حملات تروریستی در بنادر ایالات متحده با دستگاه­های پراکنده رادیولوژی (بمب­های کثیف) نیز در میان بزرگترین سناریوهای تروریسم دریایی در نظر گرفته شده است. در سال 2003 شبیه سازی یکسری از چنین حملاتی (توسط آمریکا) به این نتیجه منتج شد که «این حملات تروریستی می­تواند تجارت جهانی را فلج کند و تاثیر مخربی بر اقتصاد کشور بگذارد» (Zeigert and et al., 2005: 1). بنابراین تروریسم و ​​تفکر اقدامات تروریستی ایجاد عدم قطعیتی است که باعث افزایش خطر ملاحظه شده و تعدیل فعالیت‌های اقتصادی از طریق چند کانال می­گردد.

رهگیری دریایی و اقدامات اجرایی، یک عنصر ضروری در حفظ نظم عمومی در اقیانوس­ها هستند. هنوز کسی پیشنهاد یک جایگزین عملی برای نظارت در دریا و حضور مناسب و اجرای موثرتر ارائه نکرده است. قانون دریا به مدت طولانی به رسمیت شناخته شده که کشتی­های جنگی در انواع مختلف فعالیت­ها می­تواند تحت موضوع «فعالیت­های نظامی به غیر از جنگ» گروه­بندی شوند. این فعالیت­های متعددی را شامل می­شود که به دنبال ترویج و اجرای نظم عمومی به وسیله سرکوب دزدی دریایی، تجارت برده، قاچاق مواد مخدر و تهدیدات دیگر برای صلح بین­المللی، امنیت و امنیت عمومی، می­باشد. تعدادی از کشورها بر کشتی­های نیروی دریایی برای به اجرا درآوردن شیلات، گمرک و قوانین مهاجرت، تکیه می­کنند، در حالی که دیگران ممکن است به یک گارد ساحلی و یا دیگر سازمان­های اجرای قانون برای چنین وظایفی تکیه کنند (Allen, 2007: 80).

راش[13] از اقدامات مشترکی است که برقرار شده برای مقابله با دزدی دریایی در شاخ آفریقا نشان دهنده میزان بی­سابقه­ای از همکاری بین دولتی در دوران مدرن است. در زمان کمتر از 4 ماه اتحادیه اروپا ناوگان نیروی دریایی (آتلانتا) را به منطقه اعزام نمود، با کمک از انگلستان، هلند، اسپانیا، فرانسه، آلمان و یونان و ایالات متحده کمک به ایجاد ترکیب نیروی کار اختصاصی (CTF-151) به منظور اینکه گشت­های دریایی بین­المللی در طول دالان­های از پیش تعریف شده خلیج عدن را هماهنگ کند؛ چند دولت دیگر از جمله روسیه، هند، چین، عربستان سعودی، مالزی و کره جنوبی ناوچه به منطقه اعزام نموده­اند. شورای امنیت سازمان ملل نیز سه قطعنامه (1816، 1846 و 1851) که در مجموع تمام همکاری دولت­ها هر چه اقدامات لازم را برای اختلال حملات دزدان دریایی ناشی از فضای ارضی و دریایی سومالی را وضع نموده است (Chalk, Smallman and Burger, 2009: 3).

به نظر می­رسد جامعه جهانی باید تلاش کند تا روحیه نظامی­گری را که دهه­هاست در دنیا حاکم شده به تدریج کمرنگ نموده و نهایتاً از بین ببرد در این راهبرد کلان باید تأکید شود که امنیت بین‌المللی بیشتر و بهتر از طریق خلع سلاح، همکاری بین­المللی و تأمین عدالت اجتماعی و نه بالا گرفتن انتقام گیری، عملیات نظامی و خشونت­آمیز حاصل می­شود. همان طور که جنگ علیه تروریسم بین‌المللی به طور نظام یافته­ای به پیش می­رود باید تلاش شود تا ماهیت تروریست­ها و راهبردهای موثر برای مقابله با آن نیز مشخص شود. در چنین شرایط است که می­توان این چالش دهشتناک را به یک فرصت مبدل نمود تا یک ائتلاف قدرتمند جهانی برای مواجهه با شبکه های تروریستی دریایی به وجود آورد. در راه نیل به توافق جهانی همه ایده­های متعصبانه باید مورد بازنگری قرار گیرند. بنابراین تأکید می­شود از آن جایی که تروریسم دریایی یک پدیده بین­المللی است نیازمند واکنش چندملیتی است.

 ب. اقدامات انجام شده توسط دولت­ها

تروریسم دریایی به قدمت تاریخش است. از زمان باستان تا دهه اول قرن بیست و یکم، عاملان فرم­های متنوعی از خشونت، از جمله ربودن، خرابکاری و حملات مستقیم بر روی اهداف در دریاهای آزاد، و همچنین در مورد محیط زیست دریایی گسترده­تر (به عنوان مثال، بنادر، رودخانه و دریاچه­ها) مستقر کرده­اند. در اکثر موارد این حملات توسط دزدان دریایی، شورشیان و تروریست­ها (محلی و حمایت دولت) انجام شده است (Alexander, 2009: 8).

پیش از سال 2001، اعضای سازمان ملل متحد قادر نبوده اند که در یک تعریف کلی از تروریسم، به توافق برسند. با این حال، یک سری از کنوانسیون های جهانی برای ایجاد یک چارچوب برای همکاری میان کشورهای عضو برای جرائم خاص به تصویب رسید. اولین بار، این کنوانسیون لاهه برای جلوگیری از تصرف غیر قانونی هواپیما، در سال 1970 بود[14]. این کنوانسیون­ها اغلب به عنوان کنوانسیون ضد تروریسم سازمان ملل متحد شناخته می­شوند، حتی اگر اعمالی هستند که جرائم بسیاری از کنوانسیون­ها ساخته شده که به هدف یا انگیزه تروریستی نیاز ندارد.

کنوانسیون­های ضد تروریسم، صلاحیت اجرایی این دادگاه­ها علیه کشتی­ها برای مثال و یا دستگیری کشتی­های مظنون به درگیر شدن در اعمال تروریسم دریایی، رسیدگی نمی­کند و تنها نیاز به کشورهای عضو به اعمال صلاحیت تجویزی است. کشورهای عضو موظف به ایجاد صلاحیت این دادگاه­ها بیش از جرائم تعریف شده هستند (مطابق با اصول کلی صلاحیت این دادگاه جنایی تحت قوانین بین­المللی)، مجرم حاضر در خاک خود را بازداشت و یا آنها را استرداد و یا ارائه پرونده به مقامات صالح و شایسته، برای پیگرد قانونی است. بر این اساس، این کنوانسیون مطابق با اصول حاکم بر صلاحیت این دادگاه­ها بیش از فعالیت­های دریایی هستند.

منطقه­گرایی و یا یک جانبه­گرایی در قوانین دریایی بر اساس تفسیرهای متفاوت از هنجارهای بین‌المللی می­باشد که ممکن است به ایجاد تحول در هنجارها در بحث گسترش و یا محدود کردن دامنه خود یا با ارائه نیازهای اضافی و یا متفاوت منجر شود. به صورت نموداری، هنجارهای بین­المللی مربوط به حقوق و تعهدات دولت پرچم، کشور ساحلی و دولت بندری می­باشد. علاقه به بررسی ایمنی دریایی از جنبه­ای از دولت پرچم، کشور ساحلی و دولت بندری، به افشای محدودیت اقدامات دولت­ها در همراهی با قانون بین­المللی منجر می­شود (Christodoulou-Varotsi, 2009: 17).

واقعیت این است که در شرایط فعلی سازمان ملل متحد نقش مهم اما محدودی دارد. چالش اساسی در این باره این است که سازمان ملل از چه راهبردهایی برای محدود نمودن تروریسم می­تواند استفاده کند. نکته حایز اهمیت این که سازمان ملل متحد باید کلان نگری داشته باشد و به همه دیدگاه­ها و نظرات اهمیت دهد. سازمان بین­المللی دریانوردی (IMO)، به عنوان آژانس تخصصی سازمان ملل متحد مسئول تنظیم حمل و نقل از نقطه نظر ایمنی دریایی و پیشگیری و کنترل آلودگی توسط کشتی­های درگیر در تجارت بین­المللی است. پرچم، بندر و ایالات ساحلی و همچنین صنعت حمل و نقل، همگی در بهبود ایمنی جمعی و حفاظت از محیط زیست دریایی و اتمسفر، از طریق توسعه، تصویب و اجرای یکنواخت و اجرای استانداردهای جهانی نقش بازی می­کند.

اقدامات اتخاذ شده توسط IMO دارای دو جنبه بسیار مهم بودند. اول اینکه، آنها مسئولیت سنتی IMO را برای ایمنی دریایی که شامل امنیت دریایی است، گسترش داده­اند. دوم، آنها قانون ایجاد قدرت  IMO را به امکانات بندر گسترش دادند، حوزه­ای که قبلاً به عنوان موضوعی در صلاحیت داخلی کشورهای بندر در نظر گرفته شده بود.

 نتیجه­گیری

استراتژی مبارزه با تروریسم، اعم از ملی یا بین­المللی، در درک تهدیدات و سیاست­ها و اقدامات برای مقابله با این تهدیدات در داخل و خارج از کشور تأسیس شده است. اساساً، این استراتژی ترکیب ملاحظات متعدد، از جمله ساختارهای سازمانی، هوش، اجرای قانون، اجزای حقوقی، تکنولوژیکی، سیاسی، اقتصادی، پزشکی، نظامی و غیره است.

برای دوره­های طولانی در تاریخ بشر، دزدی دریایی، به شکل جنگ­های دریایی، شکلی از جنگ نیروی دریایی است، که به وسیله دولت­ها به دنبال تضعیف دشمنان خود با طعمه کردن تجارت خارجی خود از طریق هجوم تجاری هستند. به نظر می­رسد رابطه بین دزدی دریایی و تروریسم (دریایی) وجود دارد. با این حال، در حالی که قطعاً شباهت­هایی بین دو پدیده وجود دارد، همچنین تفاوت­های معنی­داری بین آنها وجود دارد، فقط منافع و اهداف دزدان دریایی و تروریست­ها متفاوت است و اغلب حتی مخالف هستند.

در مقایسه با اعمال تروریستی زمینی و یا هوایی، تروریسم دریایی ویژگی­های خاص خود را داراست، که مطابق با هدف خاص متفاوت است. برای مثال، حمل و نقل، مهمترین فعالیت دریایی بشر، در معرض خطر ثابت است. این تهدید مواجه با ارتباطات، بنادر و مسیرهای دریایی، حمل و نقل کالاها و قاچاق انسان، تجارت و رفت و آمد و فعالیت­های صنعتی از کشورهای مختلف در دریا و غیره می­باشد. بنابراین، تروریسم دریایی، با عدم رعایت اصل کلی پذیرفته شده آزادی دریاها، به یک تهدید برای حمل و نقل و یکی از جدی­ترین جنایات بین­المللی تبدیل شده است. اگرچه پاسخ به تهدیدات در دریا نیز بر اساس این عناصر است، اما ماهیت چالش در دریاهای آزاد لزوماً نیاز به اقدامات مفهومی و کارکردی خاص به هر دو طرف به صورت یکجانبه و چندجانبه انجام پذیرفته است.

مطالب فوق نشان می­دهد که تروریسم مدرن بین­المللی در دریا دارای تعدادی ویژگی­های متمایز در سیستم کلی جهانی تروریسم می­باشد:

ارتکاب جرم (گروه­های تروریستی دریایی­های و گروه­بندی)؛ استفاده از فن­آوری پیشرفته سلاح (سلاح­های دوربرد که می­تواند در بنادر و کشتی­ها، مواد منفجره، معادن دریایی و غیره واقع باشند) و تجهیزات با ارزش دیگر؛ استفاده از کشتی­های مدرن پیشرفته برای حملات و جلوگیری از پیگرد؛ و استفاده از خدمه آموزش دیده همفکر و با تجربه برای انجام حملات تروریستی با انگیزه­های سیاسی در دریا.

اگر چه دزدی دریایی یک مشکل بسیار جدی برای کشتی­ها است، اما برای صاحبان کشتی­ها و صاحبان محموله­ها، شرکت­های بیمه، پرچم کشورها و کشورهایی که کشتی به سمت آن می­رود، تا حد زیادی قابل پیش­بینی است، در حالی که تروریست­های دریایی انگیزه­های سیاسی بسیار غیر قابل پیش­بینی هستند، لذا آنها را بسیار بیشتر خطرناک می­سازد.

واضح است، اجرای اقدامات جدید مبارزه با تروریسم دریایی نیاز به یک سرمایه گذاری در زیرساخت­های جدید و در برخی موارد دارد و ممکن است، منجر به افزایش زمان­های کوتاه تا متوسط در هزینه­های تجارت در سطح بین­المللی گردد؛ اما اقدامات امنیتی دریایی همچنین می­تواند تجارت را تسهیل کند. در راستای افزایش امنیت دریایی، همه گروه­ها در زنجیره تأمین تجارت ممکن است از بهبود بهره­وری و قابلیت اطمینان بهره­مند شوند. این صرفه­جویی­ها باعث جبران هزینه­های سرمایه­گذاری در اقدامات امنیتی می­شود.

بر اساس یافته­های پژوهش، ایده مقاله حاضر این است که سه راهکار حقوقی، سیاسی و عملیاتی همه­جانبه (یا دست کم چندجانبه) می­توانند تکمیل کننده یکدیگر باشند و راه را برای همکاری­های بین­المللی برای مبارزه با تروریسم دریایی هموار نمایند. ضعف در یک مورد می­تواند مانع از تحقق اهداف سایر راهکارها شود و ثمربخشی آن را تا حد زیادی کاهش دهد.

 

 

 

مطالعه بیشتر

مقالات

- تروریسم، ازتعریف سیاسی تا واقعیت

- کاسبی تروریسم

- دین، حقوق(Rights) و تروریسم

- راه حل مشکل تروریسم

- تروریسم و نقش ارتباطات در توسعه آن

- راه نابودی تروریسم، مبارزه هماهنگ بین‌المللی به دور از شعار است

- در دنیای کنونی، تروریسم یعنی چه؟

- نگاهی به مقوله تروریسم و حملات تروریستی اخیر در تهران

- تروریسم چیست؟

- اشتغال تروریسم

- سهم ادیان مختلف در تروریسم

- کدام کشور بزرگترین صادرکننده تروریسم در جهان است؟ + آمار و جزئیات

- تروریسم بی سرزمین – تغییر دینامیک جنایتهای انسانی از داعش تا القاعده

- توسعه علیه تروریسم

- نظام بین الملل در گیر و دار موج چهارم تروریسم

- تروریسم و اینترنت

- بازگشت ترور؛ تروریسم اول از کجا شروع شد؟

- تروریسم از دیدگاه قرآن

- تروریسم اسلامی

- تاثیر بحرانها در توسعه تروریسم در جهان اسلام

- بررسی تروریسم در حقوق جزای اسلام و ایران‏

- حقوق بین الملل و مبارزه علیه تروریسم

- تروریسم مسیحی

- تروریسم یهودی

- تروریسم مالی

- تروریسم چیست؟

- تروریسم از دیدگاه واشینگتن

- داعش ویروس جهش یافته تروریسم ایدئولوژیک دینی

- Pdip در امنیت و تروریسم

- تروریسم، پدیده ای جهانی

- توریسم یا تروریسم؛ رؤیای اردوغان چیست؟

- روانشناسی تروریسم و تأثیر آن بر گسترش تکفیر

- مسلمانان، تروریسم و اسلام‌هراسی

- از حشاشین تا داعش؛ تروریسم پدیدهای نو یا کهنه؟

- تروریسم و کمونیسم

- با تروریسم چه باید کرد؟

- مارکسیسم و تروریسم

- تروریسم و دلایل و راهکارهای مبارزه با آن

- تروریسم چیست ؟ مصاحبه با دو روشنفکر در باره مفهوم تروریسم

- روانشناسی تروریسم؛ مهاجمان انتحاری چگونه فکر می‌کنند؟

- تحول دموکراتیک در ایران، یگانه را‌ه مقابله با ترور‌یسم

- رویکردهای نظری مبارزه علیه تروریسم

- مبارزه با تروریسم؛ راهبردی مؤثر در تحقق صلح عادلانه جهانی

 

کتب

-مبارزه با تروریسم از منظر حقوق بشر دوستانه بین المللی

-ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﺗﺄﻣﻴﻦ ﻣﺎﻟﯽ ﺗﺮﻭﺭﻳﺴﻢ ﺩﺭ ﭘﺮﺗﻮ ﺍﺳﻨﺎﺩ ﺑﻴﻦ ﺍلمللی

- راﻫﮑﺎرﻫﺎیﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ ﭘﺪﯾﺪه ﺗﺮورﯾﺴﻢ ﺗﮑﻔﯿﺮی درﻣﻨﻄﻘﻪ ﺧﺎورﻣﯿﺎﻧﻪ

- ﻗﺎﻧﻮﻥ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﺗﺄﻣﻴﻦ ﻣﺎﻟﻲ ﺗﺮﻭﺭﻳﺴﻢ

- مواجهه با تروریسم سایبری در حقوق بین‌الملل کیفری

- تروریسم‌شناسی

- جهانی شدن تروریسم و راهکارهای حمایت مؤثر از بزه دیدگان آن

- تروریسم هسته‌ای

- کدام گزاره دین اسلام نفی‌کننده تروریسم است؟

- بررسی و نقد ترور هدفمند، مبارزه با تروریسم و حقوق مخاصمات مسلحانه بین المللی

- تروریسم، مذهب و چالش‌های فراروی حقوق بشر

- جهانی‌شدن و تروریسم جدید: ارائه مدلی مفهومی

- تروریسم دریایی: امنیت دریا و مسئولیت دولت‌ها

- ایران و پرونده‌های تروریسم دولتی

- تروریسم : تعریف، تاریخچه و رهیافت های موجود در تحلیل پدیده تروریسم

- تعریف سازمان ملل متحد از پدیده تروریسم، مروری بر اسناد مصوب و دیدگاه های صاحب نظران

- حقوق بین‌المللی و مسئله تروریسم

- جرم‌انگاری تروریسم زیست‌محیطی؛ چالش‌ها، هنجارها و راهبردها

- تروریسم از منظر اختلالات روانشناختی

- تروریسم و دفاع مشروع از منظر اسلام و حقوق بین الملل

- بسترهای شکل گیری و تداوم تروریسم در خاورمیانه مطالعه موردی داعش در عراق و سوریه

- تروریسم و دموکراسی سازی در خاورمیانه

-  تروریسم صهیونیستى

- آینده نگری در برابر تروریسم

- نگاهی به جهاد جهانی

- راهکارهای مقابله با تروریسم

 

 

 

منابع

کتب

-مبارزه با تروریسم از منظر حقوق بشر دوستانه بین المللی

-ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﺗﺄﻣﻴﻦ ﻣﺎﻟﯽ ﺗﺮﻭﺭﻳﺴﻢ ﺩﺭ ﭘﺮﺗﻮ ﺍﺳﻨﺎﺩ ﺑﻴﻦ ﺍلمللی

- راﻫﮑﺎرﻫﺎیﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ ﭘﺪﯾﺪه ﺗﺮورﯾﺴﻢ ﺗﮑﻔﯿﺮی درﻣﻨﻄﻘﻪ ﺧﺎورﻣﯿﺎﻧﻪ

- ﻗﺎﻧﻮﻥ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﺗﺄﻣﻴﻦ ﻣﺎﻟﻲ ﺗﺮﻭﺭﻳﺴﻢ

- مواجهه با تروریسم سایبری در حقوق بین‌الملل کیفری

- تروریسم‌شناسی

- جهانی شدن تروریسم و راهکارهای حمایت مؤثر از بزه دیدگان آن

- تروریسم هسته‌ای

- کدام گزاره دین اسلام نفی‌کننده تروریسم است؟

- بررسی و نقد ترور هدفمند، مبارزه با تروریسم و حقوق مخاصمات مسلحانه بین المللی

- تروریسم، مذهب و چالش‌های فراروی حقوق بشر

- جهانی‌شدن و تروریسم جدید: ارائه مدلی مفهومی

- تروریسم دریایی: امنیت دریا و مسئولیت دولت‌ها

- ایران و پرونده‌های تروریسم دولتی

- تروریسم : تعریف، تاریخچه و رهیافت های موجود در تحلیل پدیده تروریسم

- تعریف سازمان ملل متحد از پدیده تروریسم، مروری بر اسناد مصوب و دیدگاه های صاحب نظران

- حقوق بین‌المللی و مسئله تروریسم

- جرم‌انگاری تروریسم زیست‌محیطی؛ چالش‌ها، هنجارها و راهبردها

- تروریسم از منظر اختلالات روانشناختی

- تروریسم و دفاع مشروع از منظر اسلام و حقوق بین الملل

- بسترهای شکل گیری و تداوم تروریسم در خاورمیانه مطالعه موردی داعش در عراق و سوریه

- تروریسم و دموکراسی سازی در خاورمیانه

-  تروریسم صهیونیستى

- آینده نگری در برابر تروریسم

- نگاهی به جهاد جهانی

- راهکارهای مقابله با تروریسم

 

سایت ها

http://jpir.tiau.ac.ir

http://bazdeh.org

http://interpol.jrl.police.ir

http://ganj.irandoc.ac.ir

https://www.irinn.ir

http://asrpress.ir

http://lorestan.iribnews.ir

http://www.icana.ir

http://www.bartarinha.ir

http://fa.alalam.ir

http://www.avapress.com

http://www.ensafnews.com

http://p1357.blogfa.com

http://cr.iribresearch.ir

http://www.tisri.org

http://jol.guilan.ac.ir

http://hoghoogh.com.online.fr

http://quarterly.risstudies.org

http://makarem.ir

http://bbcpersian.net

http://www.news-pardis.com

http://qjpl.atu.ac.ir

http://humanrights.mofidu.ac.ir

http://asreertebat.com

http://danesh.journals.isu.ac.ir

http://psq.kiau.ac.ir

http://www.bornanews.ir

https://fa.wikipedia.org

http://www.irdiplomacy.ir

http://digiato.com

https://jpq.ut.ac.i

http://fa.euronews.com

http://fa.journals.sid.ir

http://sharghdaily.ir

http://kuchegardan.sosapoverty.org

http://www.riss.ir

http://tarjomaan.com

http://www.yjc.ir

http://prb.iauctb.ac.ir

http://mrshabanali.com

http://www.atnanews.ir

http://jest.srbiau.ac.ir

http://www.faratab.com

http://www.tejaratefarda.com

http://ijmedicallaw.ir

http://alwaght.com

http://article.tebyan.net

http://conf.iiwfs.com

http://www.rrk.ir

http://www.ettelaat.com

https://ir.sputniknews.com

http://psiw.journals.ikiu.ac.ir

http://www.bbc.co.uk

http://www.voltairenet.org

http://www.magiran.com

http://dr-zarei-ma.ir

https://tnews.ir

https://www.tahsilatearshad.com

http://www.yahood.net

http://www.dailyafghanistan.com

http://ystc.ir

http://parstoday.com

https://www.mashreghnews.ir

http://www.asemooni.com

http://www.farsnews.com

http://basirat.ir

https://www.radiofarda.com

https://www.fidh.org

http://hablolmatin.dmsonnat.ir

http://www.isna.ir

http://omied.de

http://zeitoons.com

https://lefttribune.com

http://nototerrorism-cults.com

http://www.ghandchi.com

https://www.gunaz.tv

https://rangin-kaman.net

http://www.terrorism-info.org.il

https://ir.mondediplo.com

http://mtrd.ir

http://www.habilian.ir

https://www.kodar.info

http://irandidban.com

http://sspp.iranjournals.ir

http://psq.kiau.ac.ir


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد