گونههای مختلف دموکراسی وجود دارد.میان انواع گوناگون مردمسالاری، تفاوتهای بنیادین وجود دارد. بعضی از آنها نمایندگی و قدرت بیشتری در اختیار شهروندان می گذارند. در هر صورت اگر در یک دموکراسی، قانون گذاری دقیق برای جلوگیری از توزیع نا متوازن قدرت سیاسی صورت نگیرد (برای مثال تفکیک قوا)، یک شاخه نظام حاکم ممکن است بتواند قدرت و امکانات زیادی را در اختیار گرفته و به آن نظام دموکراتیک لطمه بزند. از «حکومت اکثریت» به عنوان خاصیت اصلی و متمایز کننده دموکراسی نام برده می شود. در صورت عدم وجود حاکمیت مسؤلیت پذیر، ممکن است که حقوق اقلیتهای جامعه مورد سؤ استفاده قرار گیرد (که در آن صورت به آن دیکتاتوری اکثریت می گویند.) از اصلیترین روندهای موجود در دموکراسیهای ممتاز می توان به وجود رقابتهای انتخاباتی عادلانه اشاره کرد. علاوه بر این، آزادی بیان، آزادی اندیشه سیاسی، و مطبوعات آزاد از دیگر ارکان اساسی دموکراسی هستند که به مردم اجازه می دهند تا با آگاهی و اطلاعات بر حسب علاقه شخصی خود رای بدهند.
فهرست مندرجات |
از دیدگاه نظریه پردازان سیاسی مفاهیم متنوعی برای مردم سالاری وجود دارد.
در این دیدگاه ممکن است اشکال شود که اکثریت رای دهندگان برای سیاست تصمیم میگیرند نه اکثریت مردم و بنابراین راه بحث در باره اجباری شدن مشارکت سیاسی مثل رای دادن اجباری را باز می نماید. و نیز اشخاص با پشتوانه مالی بیشتر امکان تأثیر گذاری بیشتری در جامعه در مبارزات انتخاباتی داشته و بنابراین ممکن است قوانینی جهت شفاف سازی منابع مالی در اختیار نامزدهای انتخاباتی مورد نیاز باشد.[۶]
مردمسالاری نمایندگی به این معناست که تصمیمات مربوط به جامعه، نه بدست اعضای آن، بلکه توسط افراد ویژهای که مردم برگزیدهاند؛ گرفته میشود. شکلهای گوناگون مردمسالاری نمایندگی در بسیاری از سازمانها هم وجود دارد.
نظامهای مردمسالاری نمایندگی چندحزبی در هر یک یا همه این سطوح، هنگامی که رأیدهندگان بتوانند از میان چندحزب در فرآیند سیاسی یکی را گزینش کنند، یافت میشود. ملتهایی که شیوه مردمسالاری چندحزبی را برگزیدهاند، و در آن توده جمعیت بزرگسال از حق رأی در سطوح گوناگون برخوردار است، معمولاً مردمسالاری لیبرال نامیده میشوند. ایالات متحده آمریکا، کشورهای اروپای غربی، ژاپن، استرالیا، نیوزیلند و هند در دسته مردمسالاریهای لیبرال قرار میگیرند.
بعضی از کشورها مانند چین، با این که در آنها تنها یک حزب وجود دارد؛ خود را مردمسالاری میدانند. در این کشورها، در حالی که رأیدهندگان امکان انتخاب از میان احزاب گوناگون را ندارند، انتخابات وجود دارد که از راه آنها نمایندگان در سطوح گوناگون محلی و ملی تعیین میشوند. این کشورها در دسته مردمسالاری نمایندگی یک حزبی قرار دارند. اصلی که معمولاً در مردمسالاری نمایندگی یک حزبی وجود دارد این است که حزب واحد اراده فراگیر اجتماع را بیان میکند. به نظر مارکسیستها، احزاب در مردمسالاریهای لیبرال نماینده منافع طبقات گوناگون هستند. در جوامع کمونیستی، تنها یک حزب ضروری شمرده میشود؛ بنابراین رأیدهندگان، نه از میان احزاب، بلکه از میان نامزدهای انتخاباتی که سیاستهای گوناگونی دارند؛ نمایندگان خودشان را انتخاب میکنند.
در مردمسالاری مشارکتی یا مردمسالاری مستقیم، تصمیمات به طور جمعی بهدست افراد گرفته میشد. این نخستین گونهٔ مردمسالاری بود که در یونان باستان یافت میشد. اقلیت کوچکی از جامعه که شهروند نامیده میشدند، برای بررسی سیاستها و گرفتن تصمیمات مهم به طور منظم گردهم میآمدند. مردمسالاری مشارکتی در جوامع امروزی، که توده مردم از حقوق سیاسی بهرهمندند و برای همه امکان مشارکت فعالانه نیست؛ بسیار محدود است. برخی جنبههای مردمسالاری مشارکتی هنوز هم کاربرد دارند و سازمانهای زیادی در این گونه جوامع از این شیوه استفاده میکنند. برگزاری رفراندومها در سطح ملی برای مسائل مورد اختلاف؛ نمونهای از مردمسالاری مشارکتی است.
شبه مردمسالاری حکومتی است که هرچند در آن مردم حکومت ندارند؛ اما برخی نهادهای مردمسالارانه وجود دارند؛ اگرچه سیاست این گونه حکومتها به ظاهر مردمسالارانهاست ولی در عمل نهادهای مردمسالار، خواست مردم را اجرا نمیکنند.
امروزه جز کشورهای عربستان سعودی، واتیکان، میانمار و برونئی، تمام حکومتها خود را مردمسالار میدانند. پژوهشهای گوناگونی برای تحلیل نظامهای حکومتی و درجهبندی میزان مردمسالاری در کشورهای مختلف انجام میپذیرد. از این دست میتوان به مجموعه دادههای پلیتیاشاره کرد.
افلاطون و ارسطو از منتقدان حکومت دموکراتیک بودهاند و آن را بدترین نوع حکومت دانستهاند.[نیازمند منبع] از نظر منتقدین حکومت دموکراتیک؛ اکثر مردم شایستگی لازم برای تصمیمگیری در مسائل سیاسی را ندارند. از نظر ایشان، دموکراسی مانعی برای برنامهریزی متمرکز و تصمیمگیری قاطع است و مسیر پیشرفت را دشوار میسازد. هواداران حکومت دموکراتیک باور دارند که این گونه حکومت بهترین راه برای مبارزه با تراکم قدرت است و باعث کنترل سیاسی بهتر برای پیشرفت و توسعه میشود.
نظام سیاسی جمهوری اسلامی از آغاز همواره خود را نظامی بر اساس مردم سالاری میدانسته است. آیتالله خمینی نیز با عبارت «میزان رای مردم است» بر جنبه مردمسالارانه حکومت اسلامی پس از انقلاب تاکید داشته است. بسیاری از دولتمردان کنونی در جمهوری اسلامی نیز معتقدند «رای مردم» میزان و پایه حکومت است، و حتی برای آن پایه و اساس فقهی قائل شدهاند.[۷]
محمود احمدینژاد ششمین رئیس جمهور ایران، مردم سالاری را یک «امر اصیل» در کشور دانسته[۸] و نظام حکومتی ایران را نمونهای از «مردم سالاری متکی بر ارزشهای اخلاقی و الهی» و «مردم سالاری دینی» و نقطه مقابل «مردم سالاری لیبرال» میداند.[۹]
از طرف دیگر، منتقدان نظام حاکم بر ایران آن را به نادیده گرفتن مردم سالاری متهم میکنند[۱۰] و مخالفان جمهوری اسلامی آنرا دیکتاتوری دینی و نظامی میخوانند که مردم سالاری در آن وجود ندارد.[نیازمند منبع] برخی از منتقدان چون کسری ناجی معتقدند احمدینژاد التزامی به مردمسالاری سیاسی ندارد.[۱۱]
منیع اصلی : ویکیپدیا