اَمپـِریالیسم (به انگلیسی: Imperialism) طرفداری از حکومت امپراتوری. سیاستی که مرام وی بسط نفوذ و قدرت کشور خویش بر کشورهای دیگر است.† رژیمی که بر اثر از میان رفتن خردهسرمایهداری داخلی و پدید آمدن تراستها و کارتلها دچار تورم تولید و کمبود مواد خام شود و برای بهدست آوردن مستعمره و بازار به دیگران تجاوز کند.
ادامه مطلب ...آریستوکراسی به معنای اشرافیت است و معمولاً آن قشر و دستهای را نشان میدهد که امتیازات فراوان دارند، از ثروت و نفوذ برخوردارند، صاحب مقامات عالیه هستند و چه بسا برای حفظ این امتیازات، به اصل و نسب خود نیز ببالند. در اصل آریستوکراسی، آن قشر بالایی در پایان جامعه کمون اولیه را معین میکرد که صاحب درآمد و ثروت شده یا از اعقاب سران قبیله و فرماندهان و سایر صاحبان نفوذ بودند. لذا آریستوکراسی یا اشرافیت در دوران جوامع دودمانی پدرشاهی- پدیدار میشود.
ادامه مطلب ...اصطلاح « ایزولاسیونیسم یا انزواگرایی» نخستین بار در سال 1823 توسط«جیمز مونروئه» به کار رفت. دکترین وی که بر پایه انزواطلبی استوار بود توانست مرزهای قدرت آمریکا را از سرزمین تعریف شده فراتر ببرد و آنها را به مرزهای جغرافیایی قاره آمریکا تبدیل کند. بر اساس این استراتژی جیمز مونروئه بهترین راه حفظ منافع ملی آمریکا را نداشتن رابطه نزدیک با ملتهای دیگر دانسته و اعلام میکند، هیچ علاقهای به امور بینالملل و امور دیگر کشورها ندارد؛ مگر در صورتی که کشوری بر منافع حیاتی کشورش تاثیر بگذارد. اعلام دکترین «مونرو» به دو دلیل بود: یکی آن که دولت روسیه کشتیهای غیر روسی را از رفت و آمد در کرانههای شمال غربی آمریکای شمالی بازداشته بود و دیگر اینکه ترس از «اتحاد مقدس» دولتهای اروپایی (روسیه، اتریش و پرو) که ممکن بود به کمک اسپانیا بشتابند و کشورهای تازه آزاد شده آمریکای لاتین را بار دیگر زیر فرمان خود درآوردند. بر اساس دکترین مذکور، آمریکا به طور یک جانبه تا زمان جنگ جهانی دوم در امور کشورهای اروپایی خودداری میکرد و حتی در جامعه ملل و دیوان دادگستری بین المللی نیز شرکت نداشت. اصطلاح «کناره خواه» ابتدا بیشتر در مورد کسانی به کار میرفت که با «دخالت خواهان» و هواداران دخالت آمریکا در امور اروپا پیش از آغاز جنگ جهانی دوم، مخالفت میکردن . این گروه، پس از جنگ نیز در آمریکا فعال بوده و با شرکت آن کشور در سازمان ملل متحد و همچنین با اعطای کمکهای مالی به کشورهای اروپایی، مخالفت می کردند. نکته قابل توجه در مورد سیاست کنارهخواهی این است که در عمل، بیشتر دولتها و قدرتهای کوچک درصدد اتخاذ این سیاست میباشد. امروزه در اثر ارتباط نزدیک اقتصادی و سیاسی در سطح جهان و پراکندگی جغرافیایی و آمیختگی درونی اتحادیهها و پیمانها به ویژه در شرایط وجود سلاحهای هستهای، کناره گیری اهمیت خود را از دست داده و تقریباً ناممکن گردیده است.
منبع: http://prclass86.blogfa.com/cat-6.aspx
محافظهکاری یک واژهٔ کلی برای جهانبینیهای سیاسی، اجتماعی و مذهبی است که هدف اصلی آن نگهداری جامعه و ارزشهای موجود است.
برابر مفهوم محافظهکاری در زبانهای اروپایی conservatism است که از واژهٔ لاتین conservare گرفته شده و معنای آن حفظ و نگهداری است.
این مسلک به صورت عمدهای در تضاد با مسلکهای رادیکال تعریف میگردد.
ادامه مطلب ...نازیسم (به انگلیسی: National Socialism)(به آلمانی: Nationalsozialismus) خلاصه عبارت ناسیونال سوسیالیسم است.نازیسم به مجموعه ایدئولوژی های حزب نازی اطلاق می شود.نازیسم را می توان شکلی از فاشیسم دانست که نژادپرستی نیز به اصول آن افزوده شده است.
ادامه مطلب ...فمینیسم باور داشتن به حقوق زنان و برابری سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی زن و مرد است. فمینیسم مباحثهای است که از جنبشها، نظریهها و فلسفههای گوناگون تشکیل شدهاست که در ارتباط با تبعیض جنسیتی هستند و از برابری برای زنان دفاع کرده و برای حقوق زنان و مسایل زنان مبارزه میکند.
ادامه مطلب ...نیکلا ماکیاولی که بنیاد این نظریه خود را پیرامون روش و هدف در سیاست قرار داده، در کتاب خود شهریار (The Prince)، هدف عمل سیاسی را دستیابی به قدرت میداند و بنابراین، آن را محدود به هیچ حکم اخلاقی نمیداند و در نتیجه به کار بردن هر وسیلهای را در سیاست برای پیشبرد اهداف مجاز میشمارد و بدین گونه سیاست را به کلی از اخلاق جدا میداند.
ماکیاولی معتقد است، زمامدار اگر بخواهد باقی بماند و موفق باشد نباید از شرارت و اعمال خشونتآمیز بترسد. زیرا بدون شرارت، حفظ دولت ممکن نیست.
حکومت برای نیل به قدرت، ازدیاد و حفظ و بقای آن مجاز است به هر عملی از قبیل کشتار، خیانت، ترور، تقلب و ... دست بزند و هرگونه شیوهای حتی منافی اخلاق و شرف و عدالت برای رسیدن به هدفش روا میدارد.
این مکتب بر این باور است که رجال سیاسی باید کاملاً واقعبین و مادی و جدّی باشد، آنگونه سختگیر باشد که اگر تکالیف دینی، اخلاقی و احساسات سد راه او شود؛ از آنها صرفنظر کند و هدفی جز رسیدن به مقصود نداشته باشد.
سکولاریسم (به انگلیسی: Secularism) به صورت کلی به مفهوم ممانعت از دخالت دین در تمامی امور عمومی جامعه است. این تفکر به صورت کلی ریشه در عصر روشنگری در اروپا دارد. ارزشهایی مانند جدایی دین از سیاست، جدایی کلیسا و حکومت در آمریکا، و لائیسیته در فرانسه بر پایه سکولاریسم بنا شدهاند.
ادامه مطلب ...صهیونیسم یک جنبش قومیگرا، و سیاسی است که خواستار بازگشت همهٔ یهودیان به سرزمین مادری آنها میباشد. این سرزمین همان اسرائیل بعلاوه فلسطین کنونی است که قوم یهود از حدود ۳۲۰۰ سال پیش تا سال ۲۰۰ میلادی (که امپراتوری روم آنها را پراکنده ساخت) در آن ساکن بودهاند.
ادامه مطلب ...ادامه مطلب ...
نظام فئودالیسم نظامی اجتماعی-اقتصادی است که در نتیجه فروپاشی جامعه برده داری یا در نتیجه فروپاشی کمون اولیه به وجود آمده و علیرغم تنوع راههای رسیدن بدان، تقریباً در کلیه سرزمینهای جهان، البته در هر جا با ویژگیهای مشخص خود وجود داشتهاست.
در اروپای غربی این نظام از قرن ۵ تا قرون ۱۷ و ۱۸ و در روسیه و شرق اروپا از قرن ۹ میلادی تا نیمه دوم قرن ۱۹ را در بر میگیرد. در نتیجه تلاشی جامعه فئودالی جامعه سرمایه داری به وجود میآید.
ادامه مطلب ...آنارشیسم در زبان سیاسی به معنای نظامی اجتماعی و سیاسی بدون دولت، یا به طور کلی جامعهای فاقد هرگونه ساختار طبقاتی یا حکومتی است. آنارشیسم برخلاف باور عمومی، خواهان «هرج و مرج» و جامعه «بدون نظم» نیست، بلکه همکاری داوطلبانه را درست میداند که بهترین شکل آن ایجاد گروههای خودمختار است. طبق این عقیده، نظام اقتصادی نیز در جامعهای آزاد و بدون اجبار ِ یک قدرت سازمانیافته بهتر خواهد شد و گروههای داوطلب میتوانند بهتر از دولتهای کنونی از پس وظایف آن برآیند.
ادامه مطلب ...مارکسیسم (Marxism) مکتبی سیاسی و اجتماعی است که تحت تأثیر اندیشههای کارل مارکس فیلسوف و انقلابی آلمانی در اواخر قرن نوزدهم پیدا شد. فردریش انگلس نیز از شکلدهندگان مهم به اندیشه مارکسیسم بودهاست و مارکسیستها با اصول کلی اندیشه او نیز موافق هستند.
ادامه مطلب ...(به انگلیسی: Nationalism) نوعی آگاهی جمعی است، یعنی آگاهی به تعلق به ملت که آنرا «آگاهی ملی» میخوانند. آگاهی ملی، اغلب پدیدآورنده حس وفاداری، شور، و دلبستگی افراد به عناصر تشکیلدهنده ملت (نژاد، زبان، سنتها و عادتها، ارزشهای اجتماعی، اخلاقی، و به طور کلی فرهنگ) است و گاه موجب بزرگداشت مبالغهآمیز از آنها و اعتقاد به برتری این مظاهر بر مظاهر ملی دیگر ملتهای میشود.[۱]
ادامه مطلب ...میدانند.
ادامه مطلب ...