نارنج سبز سیاسی علمی

وبلاگ علم سیاست گروه نارنج سبز

نارنج سبز سیاسی علمی

وبلاگ علم سیاست گروه نارنج سبز

همگون سازی یا آسیمیلاسیون

مبحث به زبان ساده

 به نقل از سایت لنزکو داریم

همگون سازی فرهنگی یا آسیمیلاسیون فرهنگی به فرانسوی در لغت به معنای متشابه سازی است،ودر علوم انسانی پروسه ای است که موجب مستحیل شدن افراد یا گروه هایی از میراث قومی متفاوت در فرهنگ حاکم جامعه می شود،همگون سازی در واقع شدیدترین حالت فرهنگ پذیری است؛واکتساب ویژگی های فرهنگ حاکم را تا حدی گروه همگون شده غیرقابل تشخیص ازدیگر اعضای جامعه شوند،

 

ادامه مطلب ...

تروریسم -Terrorism

به نقل از آقای رضا شجاعیان روزنامه اعتماد داریم

 تروریسم از ریشه ters به معنای ترس و وحشت گرفته شده است . تروریسم به رفتار و اعمال فرد یا گروهی اطلاق می شود که از راه ایجاد ترس و وحشت و به کار بستن زور می خواهند به هدف های سیاسی خود برسند البته امروزه کارهای خشونت آمیز و غیرقانونی حکومت ها برای سرکوبی مخالفان خود و ترساندن آنان نیز در ردیف تروریسم قرار دارد که از آن به عنوان تروریسم دولتی یاد می شود که امروز بهترین نمونه تروریسم دولتی و حامی تروریسم ، دولت اسراییل است .

  ادامه مطلب ...

نواندیشی متفاوت با روشنفکری و نوگرایی

مبحث به زبان ساده

نواندیشی به معنای بازاندیشی در افکار و دیدگاه‌های دیگران، به منظور دست‌یابی به آرا و نظریه‌های جدید در حوزه های مختلف  ممکن و بلکه ضروری است. یا به عبارت دیگر مقصود از نواندیشی آن است که افراد به پژوهش‌ها و نظریه های گذشتگان اکتفا نکرده، درصدد باشند از طریق بازاندیشی در افکار پیشینیان بر مبنای مقدمات یقینی‌تر و به کار بردن روش صحیح‌تر به نتایج نو و جدید دست یابند. به عبارت دیگر، فرض کنند که این مسئله حل نشده است و از نو تحقیق کنند و راه حلی برای آن بیابند. در این صورت است که علم پیشرفت و سطح معلومات بشر افزایش می یابد. افزون بر اینکه در عمل هم نتایج بهتری خواهد داشت.


 

ادامه مطلب ...

رسالت و ساختار حزب

نوید مقدم : با شروع هر بحثی در باب تحزب، دو پرسش بنیادی به سرعت فضای بحث را قطب بندی می کند، سوال اول اینکه رسالت حزب چه باید باشد ؟ و اینکه ساختار آن را چگونه باید تنظیم کرد؟
 
ادامه مطلب ...

اصل تفکیک قوا-(Separation of powers)

مبحث به زبان ساده

تفکیک قوا، اصلی در حقوق عمومی است که بر اساس آن برای جلوگیری از استبداد، حکومت به چند قوه­ی جدا از هم سپرده می­شود و در این جهت کوشیده تا از تمرکز فسادانگیز و خودکامه­زای قدرت، که در یک شخص یا گروه عاید می­شود، جلوگیری نموده و راهکار و روشی را ارائه کند تا به­وسیله­ی آن شرایط تمرکز قدرت سیاسی در یدی واحد از میان رفته و حتی­المقدور، امکان سوء استفاده از قدرت از بین برود.

  ادامه مطلب ...

دیپلماسی

مبحث به زبان ساده:

دیپلماسی (به فرانسوی:Diplomatie) به دانش ارتباط میان سیاست‌مداران و سران کشورهای جهان گفته‌می‌شود. به سیاست‌مداری که در کار دیپلماسی است دیپلمات می‌گویند و کاری را که به دیپلوماسی وابسته است را دیپلماتیک می‌خوانند. اقناع مهم‌ترین ابزار و دستاورد دیپلماسی است. پیشنهاد پاداش و تهدید به مجازات نیز در بین ابزارهای دیپلماسی هستند. این پیشنهاد پاداش و تهدید مجازات، می‌تواند مستقیم و از راه کارگزاران سیاست خارجی و یا غیرمستقیم از راه رسانه‌ها و واسطه‌ها انجام پذیرد. دیپلماسی، وسیله‌ای‌است که سیاست خارجی با استفاده از آن، به جای جنگ، از راه توافق به هدف‌های خود می‌رسد و بر اساس این تعریف آغاز جنگ، شکست دیپلماسی‌است؛ ولی گروهی بر این عقیده‌اند که دیپلماسی در دوران جنگ و پس از آن نیز می‌تواند دوام داشته باشد. دیپلماسی بر حسب سنت همیشه به وسیله دیپلمات‌هایی که به دولت‌های دیگر معرفی می‌شده‌اند، اعمال می‌شده است؛ اما رؤسای دولت‌ها و وزیران خارجه نیز کم‌کم در این کار شرکت می‌کنند. با پیدایش جامعه ملل، دیپلماسی از حالت عمل دوجانبه خارج شد؛ امروزه دیپلماسی حالت نیمه‌علنی به خود گرفته و افکار عمومی را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

ادامه مطلب ...

راست - راستگرایی(در تضاد با چپ و چپ گرایی)

مبحت به زبان ساده:

راست یا راست‌گرا در ادبیات سیاسی، به مواضعی اطلاق می‌شود که خواهان حفظ نظم و سلسله مراتب اجتماعی سنتی هستند. ریشهٔ اصطلاحات راست و چپ به انقلاب فرانسه برمی‌گردد و به محل نشستن اعضای پارلمان اشاره دارد؛ کسانی که در سمت راست می‌نشستند از حفظ نهادهای پادشاهی، آریستوکراسی و مذهب رسمی حمایت می‌کردند.

یا به عبارت ساده تر:

به موافقین دولت جناح راست می گویند و مخالفان دولت یا اپوزیسیون جناح چپ می گویند البته در اکثر کشورها.

ادامه مطلب ...

چپ یا چپ‌گرایی –( در تضاد با راست راستگرایی)

مبحث به زبان ساده:

چپ یا چپ‌گرا در ادبیات سیاسی، به مواضعی اطلاق می‌شود که خواهان تغییرات تدریجی یا رادیکال در جهت ایجاد برابری در توزیع ثروت و قدرت هستند. ریشهٔ این اصطلاح به انقلاب فرانسه بازمی‌گردد؛ کسانی که در سمت چپ پارلمان می‌نشستند، مخالف سلسله مراتب سنتی قدرت بودند و از اصلاحات رادیکال پشتیبانی می‌کردند. چپ در ادبیات سیاسی معاصر غرب معمولاً به معنی سوسیال - لیبرال یا سوسیالیست به کار می‌رود.[۱][۲]

این اصطلاح هم‌چنین برای توصیف سوسیال دموکراسی و بیش‌تر اشکال آنارشیسم استفاده می‌شود.[۳]

ادامه مطلب ...

راهبرد - استراتژی(Strategy)

مبحث به زبان ساده

واژه «استراتژی» (Strategy) که اکنون در زبان فارسی از آن به «راهبرد»تعبیر می شود مفهومی است که از عرصه نظامی نشأت گرفته و بعداً در سایر عرصه ها از جمله اقتصاد، تجارت و به ویژه عرصه سیاست و مملکت داری از کاربرد زیادی برخوردار شده است.

ریشه واژه «استراتژی» واژه یونانی «استراتژیا»(Strategia) به معنای «فرماندهی و رهبری» است. اکنون معنای ساده استراتژی عبارت است از یک طرح عملیاتی به منظور هماهنگی و سازماندهی اقدامات برای دستیابی به هدف.در عرصه نظامی استراتژی عموماً به نقل و انتقال نیروها در پشت جبهه جنگ و در جبهه قبل از درگیر شدن با دشمن است. وقتی که نیروهای نظامی در جبهه با نیروهای دشمن درگیر می شوند این دیگر تاکتیک است و نه استراتژی. در دوران گذشته به ویژه در عصر جنگ های ناپلئونی تمایز آشکاری بین استراتژی و تاکتیک وجود داشت و استراتژی به آنچه در پشت جبهه می گذشت مربوط و تاکتیک به هدایت جنگ در عرصه نبرد.

ادامه مطلب ...

سیاست گریزی -سیاست زدگی- آپولیتیسم (Apolitisme)

مبحث با زبان ساده:

     روش لاقیدانه نسبت به سیاست و خودداری از شرکت در جریان سیاسی، از داشتن مشی صریح سیاسی. این واژه از ریشه « پولوتیک» به معنای سیاست و پیشوند «آ» با مفهوم نفی ترکیب شده است . لا قیدی و بی اعتنایی نسبت به حیات  سیاسی و احتراز از آن عمداً در رژیم های سرمایه داری بین توده های مردم رواج داده می شود (وقتی می گویم: « نظام های سرمایه داری» ممکن ذهنیت شما فقط به طرف غرب منحرف گردد اما کمی که فکر کنید خواهید فهمید که نظام سرمایه داری فقط در غرب نیست!) عدم شرکت در امور سیاسی و عدم توجه به حیات اجتماعی وسیاسی ناشی از آن است که زمامداران کشورهای سرمایه داری سعی می کنند با همه وسائل توده ها را در عقب ماندگی ایدوئولوژیک نگاهدارند. و توجه آن ها را از

 مسائل میهن و اجتماع خود به مطالب به کلی فرعی و زندگی روزمره و مسائل شخصیمنحرف سازند.

یک علت دیگر:

آپولوتیسم یعنی لاقیدانه نسبت به سیاست همچنین سرخوردگی برخی اقشار از سیاست دول و احزاب و وعده های توخالی آنهاست. این روش همچنین از طریق اعمال فشار به شکل ممنوع کردن شرکت در سیاست برای اقشار خاص اجتماعی به زور اجرا می شود.

لاقیدی نسبت به سیاست و مسائل میهنی و طبقاتی و اجتماعی کاملا به سود محافل زمامدارمرتجع ضد خلقی است. زیرا طبقه ی زحمتکش جامعه را از نبرد به خاطرخواست های خود از مبارزه طبقاتی از شرکت در تعیین سرنوشت خود و ... دورمی کند!

در حقیقت نمی توان در جامعه زندگی کرد و در سیاست مداخله نداشت . عدم توجهبه امور سیاسی خود کمک به سیاست محافل حاکمه ضد خلقی است و عملا به یک سیاست مضر، به یک سیاست بد و به یک سیاست ارتجاعی مبدل می شود.

ادامه مطلب ...

فدرالیسم – ملوک الطوایفی(Federalisme)

مبحث به زبان ساده:

صاحب نظران فدرالیسم را مدلی می دانند برای طراحی نوعی از ساختار سیاسی یک جامعه. این مدل ماهیتا یک مقوله سیاسی – مدیریتی است و از این سخن می گوید که یک جامعه بزرگ ، وسیع ، متکثر و دارای تنوع فرهنگی را چگونه باید اداره کرد؟ فدرالیسم وسیع ترین شکل عدم تمرکز در عرصه سیاسی – سیستم انتخابی  (به معنای Election ) نامیده شد.

وقتی بحث های مدیریت را باسیاست در هم آمیزیم می توانیم بگوئیم فدرالیسم در یک جامعه سیاسی( دارای سرزمین ، حاکمیت واحد، دارای جمعیت ونیز پیشینه تارخی طولانی) ساختاری را طراحی می کند که در چارچوب نظام واحد سراسری ، نظام های کوچکتر ( به تعبیریSubsystemها) وجود داشته و علاوه بر تفویض اختیار اداری در عرصه سیاسی نیز نهادهای محلی در سرزمین های جغرافیایی مشخص و متمایز استقرار یابند و البته این تفویض اختیار با تفویض اختیار رایج در عرصه مدیریت متفاوت است.

زیرا در مدیریت ، اختیار را از آن بالا دست می دانند که وی می تواند بخشی از اختیار خود را به زیر دستان یا واحد های پایینی و بخشی تفویض کند واین تفویض اختیار نافی مسئولیت وی نمی شود در حالیکه حقوقدانان فدرالیسم را نوعی تقسیم حاکمیت نیز تلقی کرده اند بدین نحو که اختیارات دولت های محلی ذاتی است و نه اینکه از آن دولت مرکزی بوده و وی به اختیار بخشی از آن رابه دولت محلی تفویض کرده باشد.

البته بیان این سخن بدین معنا نیست که اختیارات دولت های محلی کاملا مستقل از کلیت سیستم فدرال است چراکه دولت های محلی عضو فدرال ، جمعا سیستم سراسری کشور را تشکیل می دهند

به عبارت بهتر هم داریم:

به اینگونه هم میهنان باید یاد آور شد که : 1- زبان رسمی همه ِکشورهای ِفدرال ، نمایانگر ِارزشهای ملی ِآن سرزمینها هستند و به هیچ وجه کسی در پی ِعوض کردن ِزبان و یا نوشتار در آنجا نبوده ! 2- در سیستم فدرال ، همه استانها و ایالتها بطور مستقیم زیر نظر ِدولت مرکزی هستند و خودکفایی آنها ، تنها در محدوده ِشهرداری و استانداری و نظم اجتماعی است ! 3- هیچ استان و ایالتی ، از نظر نظامی و اقتصادی جدا از باقی ِکل کشور نیست و همه ِدولتهای فدرال موجود ، جزئی جدا نشدنی از یک دولت مرکزی هستند و همه بر طبق ِقانون اساسی ِآن عمل می کنند !

ادامه مطلب ...

ارتجاع - جمود فکری(Reaction)

مبحث به زبان ساده:

  این واژه در مفهوم سیاسی به معنای مخالفت با پیشرفت اجتماعی به معنای مبارزه طبقات و اقشار در حال نابودی و زوال علیه جامعه است.

  سیر جبری تاریخ و مبارزه توده­ها جوامع بشری را به سوی رشد و ترقی می­برد و اقشار و طبقاتی را که صاحب امتیازات مربوطه هستند و با سیر آنی جامعه مخالفند و مایلند وضع موجود را حفظ کنند به نابودی حتمی محکوم می کند. چنین است نابودی برده داران و سپس فئودال ها و سپس سرمایه داران هر یک در دوران تاریخی معین خود مطابق با سطح رشد نیروهای تولیدی. اما این طبقات برای حفظ منافع استثمار گرانه خود، برای حفظ امتیازات و موجودیت خود، با ترقی جامعه در تضاد واقع می شوند و با پیشرفت اجتماعی مخالفت می ورزند. مظهر آن مناسبات تولیدی فرسوده ای می شوند که به سدی در راه تکامل جامعه بدل شده است. بنابر این ارتجاع یعنی دفاع از نظام فرسوده و محکوم به نابودی، یعنی مخالفت با ترقی و پیشرفت.

    ارتجاع گاه به شکل جبر و اختناق خونین و ترور جمعی توده مردم جلوه گر می شود. گاه در سیمای افکار و عقاید پوسیده و کهنه با تکیه بر عادات و عقب ماندگی های فرهنگی علیه اندیشه های ترقی خواهانه مبارزه می کند. ارتجاع به شکل تشدید ستم بر توده های زحمتکش از نظر اقتصادی و سیاسی و بر ملت هایی که از حقوق خود محروم شده اند و یا به شکل سرکوب نهضت انقلابی که جامعه را به جلو می راند تظاهر می کند. در عصر امپریالیسم در کشورهای جلو افتاده از نظر صنعتی، فاشیسم و میلیتاریسم جلوه های ارتجاع هستند. مرتجع به کسی می گویند که روش خصمانه ای با هر چه مترقی، نو، بالنده و پیشرو است داشته باشد و برای حفظ یا احیاء مجدد نظام فرسوده و پوسیده یا افکار کهنه و عقب مانده کوشش نماید.

ادامه مطلب ...

دماگوژی - دماگوژیسم - عوام فریبی- مردم فریبی(Demagogie)

مبحث به زبان ساده:

این دو واژه که از زبان فرانسه به فارسی وارد شده است در اصل از «دماگوگیا» در زبان یونانی گرفته شده است. در زبان یونانی، دماگوگیا به معنای «رهبری مردم» بوده و در روم باستان نیز به همین معنا به کار می رفته و معنای افتخار آمیز داشته و شخصیت­های بزرگ را «دماگوگوس» یا «رهبر مردم» می­نامیدند. کسانی چون پریکلس، دموستنس و کیکرو (سیسرو) را به این نام خوانده­اند.

­  اما در زبان سیاسی جدید، دماگوژی به معنای عوام فریبی و مردم فریبی به کار می­رود، یعنی بهره­گیری نادرست از احساسات و تعصب­های عامه مردم. از این رو «دماگوگ» در زبان سیاسی جدید هم ردیف با «عوام فریب» و «مردم فریب» است.

ادامه مطلب ...

تظاهرات - دمونستراسیون (Demonstration)

در سیاست به تظاهرات سیاسی واجتماعی میدگویند . هدف از تظاهرات بروز عقاید و آرمانها و هدفهای سیاسی خود است ، با این قصد و امید که در شکل گیری عقاید و اراده دیگران مؤثر واقع شده و در نهایت نیل به هدفهای معین را میسر سازد . دربیشترکشورهای دموکراتیک حق تظاهرات جزوحقوق اصلی است ودرشمار حقوق مربوط به آزادی عقیده وبیان محسوب میگردد. به ویژه حق تشکیل اجتماعات یکی از اشکال بنیادی رفتاراجتماعی و سیاسی انسانهارا درجامعه تشکیل می دهد . ازمدتها پیش حق تشکیل آزادانه اجتماعات نشانه ای از استقلال ، بلوغ سیاسی و آزادی وخود مختاری افراد شهروندان محسوب شده است . بنابر این این حق ، شالودۀ هر گونه سازمان و تشکیلات و شیوه زندگانی دموکراتیک بشمار می آید .

ادامه مطلب ...

دیالکتیک - معرفت - مناظره (dialectic)

دیالکتیک . } ل ِ } (فرانسوی ، اِ( ۞ لفظی که بطور کلی بمعنی بررسی نقادانه مطابقت یک عقیده یا رأی است با حقیقت و در اصطلاح فلسفه بمعنای مختلف به کار رفته است . اصلا دیالکتیک بمعنی فن استدلال و احتجاج بوسیله ٔ سؤال و جواب بوده است و ارسطو اختراع آن را به زنون الئائی نسبت داده است ، اگرچه این روش احتجاج مخصوصاً به سقراط نسبت داده میشود. افلاطون دیالکتیک را به دو معنی به کار برده است ، یکی فن تعریف و تمیز مُثُل و دیگری علمی که ناظر است به روابط بین مُثُل درپرتو اصل واحد «خیر» که چون خورشیدی عالم حقایق را روشن میکند. ارسطو دیالکتیک را در مقابل براهین استدلالی علمی به استنتاج از آراء مقبوله تخصیص داده است .در طی قرون وسطی اصطلاح دیالکتیک به آنچه اکنون منطق خوانده میشود اطلاق میشد. در فلسفه ٔ جدید لفظ دیالکتیک در دو معنی مخصوص بکار رفته است کانت این لفظ را عنوان قسمتی از کتاب نقادی عقل مطلق خود قرار داده است که اشکالات مخصوص ناشی از استعمال اصول علم را در اموری (مانند نفس ، جهان و خدا) خارج از حد تجربه نقادی میکند. هگل روش منطقی فلسفه ٔ خود را دیالکتیک میخواند، و در این مورد این لفظ را به سلوک عقل ترجمه کرده اند. روش هگل را مارکس و انگلس در فلسفه ٔ مادی احتجاجی خود اقتباس کرده اند. (دائرة المعارف فارسی)

ادامه مطلب ...

انقلاب - Revolution

انقلاب در لغت به معنی زیر و رو شدن یا پشت و رو شدن است و در آغاز از اصطلاحات علم اخترشناسی بود و در معنای چرخش دورانی افلاک و بازگشت ستارگان به جای اول به کار می رفت. فلاسفه انقلاب را این گونه بیان می نمایند که ذات و ماهیت یک شیی لزوماعوض شده باشد و در نگاه جامعه شناسان هر گونه جنبش اجتماعی توده‌ای که به فرآیندهای عمده اصلاح یا دگرگونی اجتماعی بیانجامد، انقلاب نامیده می‌شود. انقلاب‌های بزرگ به آن دسته از انقلاب‌ها گفته می‌شود که با تغییرات اساسی در حکومت و ساختار اجتماعی یک کشور یا جامعه همراه بوده‌اند که از آن جمله می‌توان به انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب ۱۹۱۷ روسیه و انقلاب اسلامی ایران اشاره کرد

ادامه مطلب ...

استعمار یا کلونازیسیون(colonialism)

اِستِعمار واژه‌ایست عربی و در بُن به معنای آبادی خواستن است. ولی امروزه استعمار معنای نفوذ و دخالت کشورهای زورمند در کشورهای ناتوان به بهانه آبادی و سازندگی است.ولی معمولاً استعمار در جستجوی به تاراج بردن دارایی کشورهای دیگر بوده‌است.

استعمار عبارت است از سیاست دول امپریالیستی که هدفش برده کردن و بهره کشی از خلق‌های کشورهای دیگر، خلق‌های کشورهای از نظر اقتصادی کم رشد است. دول امپریالیستی برای تحکیم سیطره خویش مانع تکامل فنی و اقتصادی و فرهنگی این کشورها می‌شوند. البته در قرون گذشته یعنی قبل از پیدایش امپریالیسم نیز استعمار سرزمین‌های غیر وجود داشته ولی ما در تعریف خود به استعمار در قرن بیستم توجه کرده‌ایم که خود به شکل تقسیم سرزمین‌های جهان و ایجاد امپراتوری‌های مستعمراتی یکی از وجوه مشخصه دوران امپریالیستی است.

ادامه مطلب ...

جمهوری - جمهور

جمهوری نوعی حکومت است که در آن ریاست کشور با رای مستقیم یا غیر مستقیم مردم برگزیده می‌شود و دوران تصدی او محدود است. جمهوری از نظر مفهوم واژه بیش‌تر درجاتی از مردم‌سالاری را نیز در بر دارد. اما، در عین حال، بسیاری از دیکتاتوری‌های غیر سلطنتی نیز ممکن است به این نام نامیده شوند و در این وجه، حکومت جمهوری تنها به معنای حکومت غیر سلطنتی است.

ادامه مطلب ...

کودتا

کودتا شگردی سیاسی و کوششی از سوی یک ائتلاف سیاسی غیرقانونی برای براندازی رهبران حکومت موجود است که از طریق خشونت یا تهدید به آن انجام می‌گیرد.[۱] این خشونت معمولاً محدود و ناگهانی است و از سوی عده‌ای اندک (برخلاف انقلاب که از سوی بیشتر مردم انجام می‏‏گیرد) به کار بسته می‌شود.[۱][۲] عاملان کودتا ممکن است کنترل نیروهای نظامی را در اختیار داشته‌باشند.[۲][۳] یک کودتا به ندرت بر سیاست‌های بنیادین اقتصادی و اجتماعی یک کشور تاثیر می‌گذارد.[۲] در دو سده اخیر کشورهای زیادی در قاره آفریقا و آمریکای لاتین کودتا را تجربه کرده‌اند.[۲]


ادامه مطلب ...

مخالف دولتی - اپوزوسیون - اپوزیسیون (Opposition )

مخالفان دولتی یا (اپوزیسیون) در اصطلاح سیاست به مجموعه افراد و نهادهای مخالف نظام سیاسی گفته می‌شود.این واژه در نظام‌های پارلمانی در مورد گروه‌های مخالف دولت و یا در مورد گروهی از جامعه که با سیاست‌های دولت موافق نباشند به کار برده می‌شود.

ریشه لاتین کلمه اپوزیسیون از کلمه (Opposite) به معنای ضد می‌باشد.

 

ادامه مطلب ...