اِستِعمار واژهایست عربی و در بُن به معنای آبادی خواستن است. ولی امروزه استعمار معنای نفوذ و دخالت کشورهای زورمند در کشورهای ناتوان به بهانه آبادی و سازندگی است.ولی معمولاً استعمار در جستجوی به تاراج بردن دارایی کشورهای دیگر بودهاست.
استعمار عبارت است از سیاست دول امپریالیستی که هدفش برده کردن و بهره کشی از خلقهای کشورهای دیگر، خلقهای کشورهای از نظر اقتصادی کم رشد است. دول امپریالیستی برای تحکیم سیطره خویش مانع تکامل فنی و اقتصادی و فرهنگی این کشورها میشوند. البته در قرون گذشته یعنی قبل از پیدایش امپریالیسم نیز استعمار سرزمینهای غیر وجود داشته ولی ما در تعریف خود به استعمار در قرن بیستم توجه کردهایم که خود به شکل تقسیم سرزمینهای جهان و ایجاد امپراتوریهای مستعمراتی یکی از وجوه مشخصه دوران امپریالیستی است.
مستعمره: یعنی سرزمینی فاقد استقلال سیاسی و اقتصادی که کاملاً درهمه شئون تابع دولت امپریالیستی استیلاگر است. این دولت و انحصارات امپریالیستی آن از مستعمره به عنوان مواد خام و نیروی کار ارزان بازار فروش کالاها و عرصه سرمایه گذاریهای پرسود و همچنین به مثابه پایگاههای نظامی و سوق الجیشی استفاده میکنند.
سیستم مستعمراتی امپریالیستی چیست؟ در کنار مستعمرات، کشورهای نیمه مستعمره و وابسته نیز وجود دارد که در شئون مختلف سیاسی یا اقتصادی دارای وابستگیها و تابعیتهای کم و یا زیاد نسبت به دول امپریالیستی هستند. عبارت «سیستم مستعمراتی امپریالیسم» یعنی مجموعه همه مستعمرات، نیمه مستعمرهها و ممالک وابسته که توسط امپریالیستها مورد بهره کشی قرار گرفته و تحت سلطه آنان قرار دارند. این سیستم در مرحله انحصاری سرمایه داری به وجود آمد. در آغاز قرن کنونی چند کشور بزرگ امپریالیستی با توسل به نیروی ارتش و واحدهای مستعمراتی و لژیونهای خارجی، تقسیم سرزمینهای جهان را بین خود پایان داده بودند و از آن پس بارها برای تقسیم مجدد جهان و تسخیر مستعمرات جدید با یکدیگر به جنگ و ستیز برخاستند. سرمایه داری به یک سیستم جهانی ستم استعماری و تسلط مالی بر اکثریت عظیم مردم جهان توسط مشتی کشورهای به اصطلاح جلو افتاده مبدل شد.
متروپل: یعنی کشور امپریالیستی صاحب مستعمره، انحصارات بزرگ کشور متروپل با نیروی عظیم مالی و صنعتی خود سد کلانی به حساب غارت و بهره کشی از مستعمرات به دست میآورند. به علت بازوی کار ارزان، کثرت منابع طبیعی و ارزانی موادخام، سرمایه گذاری متروپل در مستعمره سودهای افسانهای به بار میآورد. هم زمان با غارت آشکار مردم این سرزمینها و ثروتهای ملی آنان، کشور مستعمره به زایده کشاورزی و مولد مواد خام متروپل مبدل میشود.
عقب ماندگی اقتصادی یکی از شومترین و سنگینترین نتایج سلطه استعماری است. انحصارات متروپل مانع تکامل صنایع و به ویژه ایجاد صنایع سنگین، مانع رشد تکنیک و هم زمان با آن مانع تقویت کادرهای ملی میشوند. اقتصاد برخی از این سرزمینها را به اقتصاد مونو کولتریر «یک محصولی» مثل نفت یا نیشکر یا قهوه یا مس مبدل میکنند که تمام سر رشته آن هم در دست انحصارات امپریالیستی است. این امر خود بعداً دشواریهای عظیم در راه ایجاد یک اقتصاد ملی متوازن و همه جانبه به بار میآورد. مبادله نا برابر وجه مشخصه تجارت بین متروپل و مستعمره، یکی دیگر از منابع سود کلان انحصارات است. استعمار در دوران کلاسیک خود همواره حامی و پشتیبان مرتجعترین قشرهای محلی بوده، اشکال فئودالی و ما قبل فئودالی را همچنان پا برجا نگهداشته به کمک آن، اقتصاد را به عقب ماندگی و زحمتکشان را به فقر و گرسنگی محکوم میکردهاست. عقب ماندگی اقتصادی محصول غارت و سلطه انحصارات امپریالیستی و نتیجه سیاست استعماری دول امپریالیستی است نه ثمره مناسبات اقتصادی معمولی بین کشورهای فقیر و کشورهای غنی به طور اعم.
مبارزه علیه استعمار و فروریختن سیستم مستعمراتی: علیه سلطه استعماری، علیه این غارت و سیطره سیاسی و اقتصادی خلقهای کشورهای مستعمره و نیمه مستعمره به پا خواسته و مبارزه شدیدی را برای آزادی ملی و استقلال آغاز کردند. نهضت استقلال طلبی پس از انقلاب اکتبر وارد مرحله نوین و پرتوانی شد و پس از جنگ جهانی دوم به دوران عالی تری گام گذاشت. موج نیرومند نهضتهای رهایی بخش ملی طومار سیستم جهانی استعماری را در هم پیچید.
انقلابهای خروشان ملی ارکان امپریالیسم را به لرزه در میآورد. لبه تیز این یورش جهانی متوجه آمریکاست که به مدافع اساسی سیستم بهره کشی استعماری بدل شدهاست. در نتیجه این نبرد به جای مستعمرات سابق در کشورهای نیمه مستعمره بیش از پیش کشورهای مستقل و نوبنیاد پدید گشته و پدید میگردد.
ولی این مبارزه هنوز به پایان نرسیدهاست. مللی که در حال گسستن زنجیرهای استعماری هستند به مراحل مختلفی از رهایی رسیدهاند. بسیاری از آنها دولتهای ملی تشکیل دادهاند ولی همچنان برای تقویت استقلال سیاسی خویش میکوشند و برای احراز استقلال اقتصادی راهی دراز در پیش دارند. ملل کشورهایی که ظاهر مستقل ولی عملاً در قید وابستگی سیاسی و اقتصادی انحصارهای بیگانه هستند برای مبارزه علیه امپریالیسم و رژیمهای ارتجاعی و استبدادی بپا میخیزند. نهضت آزادی بخش ملی در کنار جنبش کارگری کشورهای پیش افتاده به یکی از عوامل عمده ضد امپریالیستی عصر ما بدل شدهاست. در مقابل این موج عظیم، استعمار به روشهای نوین بهره کشی متوسل شدهاند که مجموعه آن را استعمار نوین مینامند.
اولین کشورهای استعمار گر
جستارهای وابسته
استعمار نو، مفهومی است که به روشهایی گفته میشود که پس از دوران استعمار کهن، برای تسلط اقتصادی و سیاسی بر کشورها و بهره کشی از آنها بکار گرفته میشود.
همگام با تحولات پس از جنگ جهانی دوم و سلب امکان چپاول کشورها بصورت مستقیم و مستعمره، سیاستهای جدیدی تحت عنوان استعمار نو بکار گرفته شد و شیوههای استعمار کلاسیک به کار خود پایان داد.
این روش، شامل شیوههایی چون تکمحصولی کردن کشورهای جهان سوم، سرمایهگذاریهای خارجی توسط کشورهای ثروتمند و غیره میشود.
ورود اندیشهها ی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جدید به مناطق مستعمره و گسترش جنبشهای ضد استعماری از عوامل مهم پایان گرفتن استعمار سنتی بودند.
استعمار کهن پس از بیرون آمدن نیروهای نظامی و عوامل شناخته شده خود از مستعمرهها، به به قدرت رساندن سرسپردگان و دست نشاندگان داخلی، منافع خود را در این منتطق تامین میکند.
این هم تعریف سایت پژوهشکده باقر العلوم
استعمار نو (NEO-COLONIALISME)
به شیوههای نوین استعماری، که آن را «استعمار پنهان» نیز میگویند، اطلاق میشود. این اصطلاح را نخستین بار احمد سوکارنو رئیس جمهور پیشین اندونزی در اولین کنفرانس کشورهای آسیایی و آفریقایی، که در سال 1955 در شهر «باندونگ» اندونزی برگزار شد و به تشکیل سازمان کشورهای غیر متعهد انجامید عنوان کرد و در تفسیر و توضیح این اصطلاح گفت: کشورهای استعماری ضمن اعطای استقلال به مستعمرات پیشین خود شرایطی را بر آنها تحمیل میکنند که عملاً همان قید و بندهای دوران استعمار را در لباس تازهای در این کشورها برقرار میسازد.
در تعریف جامعتری از استعمار نو باید به نقش شرکتهای استعماری که در قالب کنسرسیوم ها و شرکتهای چند ملیتی در جهان پراکنده شدهاند و اعمال فشار سیاسی و اقتصادی برای وادار ساختن کشورهای ظاهراٌ مستقل ولی ضعیف برای تامین منافع کشورهای زورمند، اشاره نمود.
استعمار کهن، شیوهای استعماری بوده که قدرتهای بزرگ با اعمال زور بر کشورهای دیگر سلطه پیدا میکردند و خود در رأس آن کشورها حکمرانی میکردند و به چپاول ثروت آنها میپرداختند. برای نمونه میتوان به دوران حکومت بریتانیا بر هندوستان در اواخر قرن ۱۶ و اوایل قرن ۱۷ میلادی اشاره کرد.
از ویژگیهای این نوع استعمار میتوان اشاره کرد به:
پسااستعماری (به انگلیسی: Postcolonialism)، گفتمان فکری مشخصاً پسانوگرایی است که مجموعه نظریاتی را که در میان متون و زیرمتون فلسفه، فیلم، علوم سیاسی، جغرافیای انسانی، و ادبیات یافت میشود را در بر میگیرد. این نظریات واکنشی به میراث فرهنگی استعمار است.[۱]
الگوریتم رقابت استعماری (Imperialist Competitive Algorithm - ICA) روشی در حوزه محاسبات تکاملی است که به یافتن پاسخ بهینه مسائل مختلف بهینه سازی میپردازد. این الگوریتم با مدلسازی ریاضی فرایند تکامل اجتماعی - سیاسی، الگوریتمی برای حل مسائل ریاضی بهینه سازی ارائه میدهد[۱]. از لحاظ کاربرد، این الگوریتم در دسته الگوریتم های بهینه سازی تکاملی همچون الگوریتم های ژنتیک (Genetic Algorithms)، بهینه سازی انبوه ذرات (Particle Swarm Optimization)، بهینه سازی کلونی مورچگان (Ant Colony Optimization)، تبرید فلزات شبیه سازی شده (Simulated Annealing) و ... قرار می گیرد. همانند همه الگوریتم های قرار گرفته در این دسته، الگوریتم رقابت استعماری نیز مجموعه اولیه ای از جوابهای احتمالی را تشکیل می دهد. این جوابهای اولیه در الگوریتم ژنتیک با عنوان "کروموزوم"، در الگوریتم ازدحام ذرات با عنوان "ذره" و در الگوریتم رقابت استعماری نیز با عنوان "کشور" شناخته می شوند. الگوریتم رقابت استعماری با روند خاصی که در ادامه می آید، این جوابهای اولیه (کشور ها) را به تدریج بهبود داده و در نهایت جواب مناسب مسئله بهینه سازی (کشور مطلوب) را در اختیار می گذارد.
پایههای اصلی این الگوریتم را سیاست همسان سازی (Assimilation)، رقابت استعماری (Imperialistic Competition) و انقلاب (Revolution) تشکیل میدهند. این الگوریتم با تقلید از روند تکامل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشورها و با مدلسازی ریاضی بخشهایی از این فرایند، عملگرهایی را در قالب منظم به صورت الگوریتم ارائه میدهد که میتوانند به حل مسائل پیچیده بهینه سازی کمک کنند. در واقع این الگوریتم جوابهای مسئله بهینه سازی را در قالب کشورها نگریسته و سعی میکند در طی فرایندی تکرار شونده این جوابها را رفته رفته بهبود داده و در نهایت به جواب بهینه مسئله برساند[۲].
فهرست مندرجات
مقدمه
امپریالیسم، در لغت به سیاست توسعه قدرت و نفوذ یک کشور در حوزه خارج از قلمرو شناخته شده برای آن، اطلاق میشود. یک کشور میتواند کشور دیگر را به طور قانونگذاری مستقیم و یا از طریق روشهای غیر مستقیم، مثل کنترل کالاها و مواد خام، کنترل کند. مورد اخیر اغلب استعمار نو خوانده میشود[۳]. استعمار یک پدیده ذاتی در تاریخ بودهاست. استعمار در مراحل ابتدایی، به صورت نفوذ سیاسینظامی در کشورها و به صورت صرف استفاده از منابع زمینی، انسانی و سیاسی بودهاست. بعضی مواقع نیز استعمار، به صرف جلوگیری از نفوذ کشور استعمارگر رقیب انجام میشد. به هر حال کشورهای استعمارگر رقابت شدیدی را برای به استعمار کشیدن مستعمرات همدیگر نشان میدادند[۴].
مستقل از اثرات و تبعات مثبت و منفی آن، استعمار به عنوان یک فرایند ذاتی در تاریخ بشر ایجاد شد، و در عین وارد کردن خسارتهای جبران ناپذیر به زیربناهای اساسی یک کشور (خصوصاً زیربناهای فرهنگی) در بعضی موارد اثرات مثبتی را نیز برای کشورها مستعمره داشت[۵]. از دید بهینهسازی، استعمار بعضی از کشورها را که در یک دره معمولی تمدن قرار داشتند، خارج کرده و آنها را به یک حوزه مینیمم دیگر برد که در بعضی موارد وضعیت این حوزه مینیمم بهتر از موقعیت قبلی کشور مستعمره بود. اما به هر حال این حرکت مستلزم پیشروی مستعمره در راستای محورهای مختلف اقتصادی و فرهنگی به سمت یک امپریالیست قویتر بود، یعنی از میان رفتن بعضی از ساختارهای فرهنگی و اجتماعی. شکل زیر حرکت یک مستعمره به سمت استعمارگر قوی را نشان می دهد. این روند در الگوریتم رقابت استعماری در قالب سیاست جذب مدلسازی می شود.
حرکت یک کشور مستعمره به سمت استعمار گر
همانند دیگر الگوریتمهای تکاملی، این الگوریتم، نیز با تعدادی جمعیت اولیه تصادفی که هر کدام از آنها یک «کشور» نامیده میشوند؛ شروع میشود. تعدادی از بهترین عناصر جمعیت (معادل نخبهها در الگوریتم ژنتیک) به عنوان امپریالیست انتخاب میشوند. باقیمانده جمعیت نیز به عنوان مستعمره، در نظر گرفته میشوند. استعمارگران بسته به قدرتشان، این مستعمرات را با یک روند خاص که در ادامه میآید؛ به سمت خود میکشند. قدرت کل هر امپراطوری، به هر دو بخش تشکیل دهنده آن یعنی کشور امپریالیست (به عنوان هسته مرکزی) و مستعمرات آن، بستگی دارد. در حالت ریاضی، این وابستگی با تعریف قدرت امپراطوری به صورت مجوع قدرت کشور امپریالیست، به اضافه در صدی از میانگین قدرت مستعمرات آن، مدل شدهاست. با شکلگیری امپراطوریهای اولیه، رقابت امپریالیستی میان آنها شروع میشود. هر امپراطوریای که نتواند در رقابت استعماری، موفق عمل کرده و بر قدرت خود بیفزاید (و یا حداقل از کاهش نفوذش جلوگیری کند)، از صحنه رقابت استعماری، حذف خواهد شد. بنابراین بقای یک امپراطوری، وابسته به قدرت آن در جذب مستعمرات امپراطوریهای رقیب، و به سیطره در آوردن آنها خواهد بود. در نتیجه، در جریان رقابتهای امپریالیستی، به تدریج بر قدرت امپراطوریهای بزرگتر افزوده شده و امپراطوریهای ضعیفتر، حذف خواهند شد. امپراطوریها برای افزایش قدرت خود، مجبور خواهند شد تا مستعمرات خود را نیز پیشرفت دهند.[۲]
به طور خلاصه این الگوریتم به استعمار به عنوان جزئی لاینفک از سیر تکامل تاریخی انسان نگریسته شده و از چگونگی اثرگذاری آن بر کشورهای استعمارگر و مستعمره و نیز کل تاریخ، به عنوان منبع الهام یک الگوریتم کارا و نو در زمینه محاسبات تکاملی استفاده شدهاست.
شکل دهی امپراطوریهای اولیه
در بهینهسازی، هدف یافتن یک جواب بهینه بر حسب متغیرهای مسئله، است. ما یک آرایه از متغیرهای مسئله را که باید بهینه شوند، ایجاد میکنیم. در الگوریتم ژنتیک این آرایه، کروکوزوم نامیده میشود. در اینجا نیز آن را یک کشور مینامیم. در یک مسئلهٔ بهینهسازی Nvar بعدی، یک کشور، یک آرایه به طول Nvar * 1 است. این آرایه به صورت زیر تعریف میشود.
country = [p1, p2, ..., pNvar]
مقادیر متغیرهها در یک کشور، به صورت اعداد اعشاری نمایش داده میشوند. از دیدگاه تاریخیفرهنگی، اجزای تشکیل دهنده یک کشور را میتوان ویژگیهای اجتماعی– سیاسی آن کشور، همچون فرهنگ، زبان، ساختار اقتصادی و سایر ویژگیها در نظر گرفت. شکل زیر نحوه تناظر متغیر های بهینه سازی مسئله با ویژگی های اجتماعی سیاسی را نشان می دهد.
تناظر متغیر های بهینه سازی مسئله با ویژگی های اجتماعی سیاسی
برای شروع الگوریتم، تعداد Ncountry کشور اولیه را ایجاد میکنیم. تا Nimp از بهترین اعضای این جمعیت (کشورهای دارای کمترین مقدار تابع هزینه) را به عنوان امپریالیست انتخاب میکنیم. باقیمانده Ncol تا از کشورها، مستعمراتی را تشکیل میدهند که هرکدام به یک امپراطوری تعلق دارند. برای تقسیم مستعمرات اولیه بین امپریالستها، به هر امپریالیست، تعدادی از مستعمرات را که این تعداد، متناسب با قدرت آن است، میدهیم. در شکل زیر نحوه تقسیم مستعمرات، میان کشورهای استعمارگر به صورت نمادین نشان داده شده است.[۲]
نحوه تقسیم مستعمرات، میان کشورهای استعمارگر
سیاست جذب: حرکت مستعمرهها به سمت امپریالیست
سیاست همگونسازی (جذب) با هدف تحلیل فرهنگ و ساختار اجتماعی مستعمرات در فرهنگ حکومت مرکزی انجام میگرفت. همانگونه که قبلاً نیز بیان شد، کشورهای استعمارگر، برای افزایش نفوذ خود، شروع به ایجاد عمران (ایجاد زیرساختهای حمل و نقل، تاسیس دانشگاه و ...) کردند. به عنوان مثال کشورهایی نظیر انگلیس و فرانسه با تعقیب سیاست همگونسازی در مستعمرات خود در فکر ایجاد انگیس نو و فرانسه نو در مستعمرات خویش بودند. با در نظر گرفتن شیوه نمایش یک کشور در حل مسلئه بهینهسازی، در حقیقت این حکومت مرکزی با اعمال سیاست جذب سعی داشت تا کشور مستعمره را در راستای ابعاد مختلف اجتماعی سیاسی به خود نزدیک کند. این بخش از فرایند استعمار در الگوریتم بهینهسازی، به صورت حرکت مستعمرات به سمت کشور امپریالیست، مدل شدهاست.[۲]
در راستای این سیاست، کشور مستعمره (Colony)، به اندازه x واحد در جهت خط واصل مستعمره به استعمارگر (Imperialist)، حرکت کرده و به موقعیت جدید (New Position of Colony)، کشانده میشود. x عددی تصادفی با توزیع یکنواخت (و یا هر توزیع مناسب دیگر) میباشد. اگر فاصله میان استعمارگر و مستعمره با d نشان داده شود، معمولاً برای d داریم.
x ~ U(0,ß*d)
که در آن ß عددی بزرگتر از یک و نزدیک به ۲ میباشد. یک انتخاب مناسب میتواند ß=۲ باشد. وجود ضریب ß≥۱ باعث میشود تا کشور مستعمره در حین حرکت به سمت کشور استعمارگر، از جهتهای مختلف به آن نزدیک شود. همچنین در کنار این حرکت، یک انحراف زاویهای کوچک نیز با توزیع یکنواخت به مسیر حرکت افزوده میشود. یک نمای گرافیکی از اعمال سیاست جذب در الگوریتم رقابت استعماری در صفحه دو بعدی در زیر نشان داده شده است.[۲]
اعمال سیاست جذب در الگوریتم رقابت استعماری
انقلاب؛ تغییرات ناگهانی در موقعیت یک کشور
بروز انقلاب تغییرات ناگهانی را در ویژگی های اجتماعی سیاسی یک کشور ایجاد می کند. در الگوریتم رقابت استعماری، انقلاب با جابجایی تصادفی یک کشور مستعمره به یک موقعیت تصادفی جدید مدلسازی می شود. انقلاب از دیدگاه الگوریتمی باعث می شود کلیت حرکت تکاملی از گیر کردن در دره های محلی بهینگی نجات یابد که در بعضی موارد باعث بهبود موقعیت یک کشور شده و آن را به یک محدوده بهینگی بهتری می برد.[۲]
اعمال سیاست انقلاب
جابجایی موقعیت مستعمره و امپریالیست
در حین حرکت مستعمرات به سمت کشور استعمارگر، ممکن بعضی از این مستعمرات به موقعیتی بهتر از امپریالیست برسند (به نقاطی در تابع هزینه برسند که هزینه کمتری را نسبت به مقدار تابع هزینه در موقعیت امپریالیست، تولید میکنند.) در این حالت، کشور استعمارگر و کشور مستعمره، جای خود را با همدیگر عوض کرده و الگوریتم با کشور استعمارگر در موقعیت جدید ادامه یافته و این این بار این کشور امپریالیست جدید است که شروع به اعمال سیاست همگونسازی بر مستعمرات خود میکند.[۲] نحوه جابجایی موقعیت مستعمره و استعمارگر در شکل زیر نشان داده شده است.
جابجایی موقعیت مستعمره و استعمارگر
رقابت استعماری
قدرت یک امپراطوری به صورت قدرت کشور استعمارگر، به اضافه درصدی از قدرت کل مستعمرات آن تعریف میشود.
هر امپراطوریای که نتواند بر قدرت خود بیفزاید و قدرت رقابت خود را از دست بدهد، در جریان رقابتهای امپریالیستی، حذف خواهد شد. این حذف شدن، به صورت تدریجی صورت میپذیرد. بدین معنی که به مرور زمان، امپراطوریهای ضعیف، مستعمرات خود را از دست داده و امپراطوریهای قویتر، این مستعمرات را تصاحب کرده و بر قدرت خویش میافزایند. در الگوریتم رقابت استعماری، امپراطوری در حال حذف، ضعیفترین امپراطوری موجود است. بدین ترتیب، در تکرار الگوریتم، یکی یا چند مورد از ضعیفترین مستعمرات ضعیفترین امپراطوری را برداشته و برای تصاحب این مستعمرات، رقابتی را میان کلیه امپراطوریها ایجاد میکنیم. مستعمرات مذکور، لزوماً توسط قویترین امپراطوری، تصاحب نخواهند شد، بلکه امپراطوریهای قویتر، احتمال تصاحب بیشتری دارند. رقابت استعماری میان چندین استعمار گر برای جذب مستعمرات همدیگر در شکل زیر به خوبی نشان داده شده است.[۲]
رقابت استعماری میان چندین استعمارگر
سقوط امپراطوریهای ضعیف
در جریان رقابتهای امپریالیستی، خواه ناخواه، امپراطوریهای ضعیف به تدریج سقوط کرده و مستعمراتشان به دست امپراطوریهای قویتر میافتد. شروط متفاوتی را میتوان برای سقوط یک امپراطوری در نظر گرفت. در الگوریتم پیشنهاد شده، یک امپراطوری زمانی حذف شده تلقی میشود که مستعمرات خود را از دست داده باشد.[۲] شکل زیر یک نمای کلی از سقوط امپراطوری ها در روند چرخه الگوریتم، ارائه می دهد.
سقوط امپراطوری ها در روند چرخه الگوریتم رقابت استعماری
شبه کد
مراحل ذکر شده در بالا را میتوان به صورت شبه کد ریز خلاصه کرد.[۲]
روند کامل الگوریتم رقابت استعماری را می توان با فلوچارت زیر نشان داد. نکته قابل توجه این است که در این فلوچارت، بخش انقلاب نشان داده نشده است که باید به مرحله مناسب خود اعمال گردد.
فلوچارت الگوریتم رقابت استعماری
کاربردها
در حالت کلی الگوریتم رقابت استعماری به هر نوع مسئله بهینه سازی بدون هیچ محدودیتی قابل اعمال است. همین موضوع باعث شدهاست تا از این الگوریتم در حل مسائل بسیاری در حوزه مهندسی برق، مکانیک، صنایع، مدیریت، عمران، هوش مصنوعی و غیره استفاده شود. به عنوان مثال از این الگوریتم با موفقیت در حل مسائل عملی بهینه سازی زیر استفاده شدهاست.
نسخههای دیگر
موارد ذکر شده در این نوشتار، مربوط به نسخه اولیه ارائه شده از الگوریتم رقابت استعماری میباشد. پس از معرفی این الگوریتم که ابتدا فقط برای حل مسائل بهینه سازی پیوسته استفاده میشد، نسخههای دیگری نیز معرفی شدند که به حل مسائل گسسته و نیز ترکیبی میپرداختند. بسیاری از مقالات و انتشارات مربوط به این الگوریتم که در آنها این نسخه معرفی شدهاند، در این لینک لیست شدهاند. به عنوان مثال نسخه آشوبی این الگوریتم توسط Duan و دیگران در یکی از مقالات بخش مراجع در زیر معرفی شده است[۲۳].
مطالعه بیشتر
حالا بهتره به سایت باشگاه اندیشه بریم ببینیم چه تعریف و تفصیلی داره
استعمار(1)
یا استعمارگری، در لغت به معنای «آبادانی خواستن» و «آباد کردن» و در این معنا برابر است با معنای اولیهی «کولونیزاسیون» (نک مستعمره) که مقصود از آن مهاجرت گروهی از یک کشور و تشکیل یک ماندگاه
تازه در سرزمینی نو یافته و آباد کردن آن
است. اما معنای دیگر آن، که امروزه به کار
میرود،
تسلط سیاسی و / یا نظامی و / یا اقتصادی و / یا فرهنگی ملتی
قدرتمند بر
یک قوم یا ملت ضعیف است. استعمارگری بیشتر کار کشورهایی است که امپراتوری دریایی و ناپیوستگی خاک آنها مانع تشکیل یک واحد
سیاسی یکپارچه (مانند امپراتوریهای زمینی) میشود؛
چنانکه سرزمینهای آسیایی روسیه را، که
پیوستگی
آنها به خاک شوروی حاصل گسترشگری(2) روسیهی تزاری است، مستعمره نمیخوانند و امروزه جزئی از کشور شوروی به شمار میروند،
اگرچه در ابتدا با زور تصرف شدهاند.
همچنین سرزمینهایی را که روزگاری جزء امپراتوری ایران
بودند
«مستعمره» نمیتوان خواند.
مفهوم
استعمار امروزه با مفهوم ا مپریالیسم پیوستگی کامل یافته و استعمار اساساً عمل قدرت امپریالیستی شناخته میشود، یعنی قدرتی که میخواهد
از مرزهای ملی و قومی خود تجاوز کند و
سرزمینها و ملتها و اقوام دیگر را زیر
تسلط خود
درآورد. ازینرو، دو اصطلاح «استعمار سرخ» و «استعمار سیاه» پدید آمده است که نخستین، اشاره به سیاست گسترشگری اتحاد شوروی و
دومین اشاره به گسترشگری قدرتهای
امپریالیستی غرب دارد. به همین قیاس، پاکستانیها، در
مورد کشمیر،
از «امپریالیسم قهوهای» یعنی امپریالیسم هندی نام بردهاند.
گرچه
استعمار پیشینهی کهن دارد، اما تاریخ مفهوم جدید آن از قرنهای شانزدهم و هفدهم آغاز میشود. تاریخ استعمار را از دورهی
باستان تاکنون میتوان به چهار دوره بخش
کرد:
1.دورهی
باستان
تاریخ
استعمارگری با دستاندازیهای فنیقیها بر کرانههای دریای مدیترانه آغاز میشود. فنیقیها در قرنهای یازدهم تا نهم پیش از میلاد
به استعمار حوزهی مدیترانه پرداختند
و نخست در تیره و سپس در کارتاژ چندین ماندگاه
در سراسر
کرانهی شمالی افریقا به وجود آوردند. نامدارترین ماندگاه آنان، یعنی کارتاژ، خود رفته – رفته دولت استعمارگر و امپراتوری
پهناوری شد که در اوج عظمت خود از سیرنه
(در لیبی) تا کرانهی شبه جزیرهی ایبری (در جنوب
غربی اروپا،
شامل اسپانیا و پرتغال) دامنه داشت. هدف اصلی از ایجاد این
ماندگاهها
گسترش بازرگانی بود.
همزمان با
فنیقیها، یونانیها هم به جستوجوی مستعمره پرداختند؛ اما نوع
استعمار و
انگیزهی مستعمرهسازی یونانیها با فنیقیها تفاوت عمده داشت. بعضی از ماندگاههای
یونانی، مانند ماندگاههای فنیقی، برای تجارت و گسترش
بازرگانی
برپا میشد، ولی انگیزههای سیاسی و حادثهجویی و فشار افکار
عمومی هم از
عوامل عمدهی مهاجرت یونانیها از شهرهای یونانی بود.
نظام حکومت
در مستعمرههای یونان به نظام حکومت در مستعمرههای امروزی
همانندی
چندانی نداشت. تمام مستعمرههای یونان، بجز مستعمرههای دولتشهر آتن، استقلال کامل داشتند و تنها از لحاظ نظامی و اقتصادی به
دولت اصلی وابسته بودند و مهمتر آنکه به
مستعمره از آغاز استقلال داده میشد.
شیوهی
استعمارگری روم نیز دگرگونه بود. این دولت بیشتر در خشکی و از راه فتح نظامی به گسترش خاک خود میپرداخت. در دورهی امپراتوری
روم مستعمرهها، در واقع، پایگاههایی
برای پراکندن فرهنگ رومی بودند.
پس از
برافتادن امپراتوری روم تا برآمدن اروپا در قرنهای پانزدهم و
شانزدهم،
نمونههای بارز دولتهای استعمارگر دولتشهرهای ایتالیا در
کرانههای
مدیترانه بودند. در قرنهای دوازدهم و سیزدهم جنووا و نیز
مستعمرههایی
در کرانههای اسپانیا و سرزمینهای بربرنشین (مراکش، تونس، و
الجزایر) و
نیز در دالماسی و جزایر یونان داشتند. این مستعمرهها، مانند
مستعمرههای
فنیقی، بیشتر قرارگاههای تجارتی بودند.
2. دورهی
استعمارجهانی
مستعمرههای
ایتالیایی به دورهای از تاریخ استعمار که مرکز آن مدیترانه
بود پایان
داد، و از آن پس تاریخ استعمار بر محور اقیانوسهای اطلس – هند، و (سپس) اقیانوس آرام گشته است. از این دوره است که نفوذ اروپا در دنیای غیراروپایی گسترش مییابد. کشف قارهی امریکا دولتهای بزرگ
اروپایی (اسپانیا، پرتغال، فرانسه، انگلستان،
استعمار جدید و تشکیل امپراتوریهای نو
است.
امپراتوری
اسپانیا در امریکای مرکزی و جنوبی در اوایل قرن شانزدهم وسعت
گرفت و دولت
پرتغال که برزیل را تصرف کرده بود، به کرانهی غربی چشم داشت. از این زمان فرانسه،
انگلستان و هلند هم به پیروی از اسپانیا و پرتغال وارد
میدان شدند
و در تجارتی برای خود فراهم کردند. اگرچه به دنبال آنان
دانمارکیها
و سوئدیها هم در این موج گسترشگری و استعمارگری شرکت جستند، اما در سدههای هفدهم و هجدهم دولتهای اروپای غربی پیشگام استعمار
بودند.
در این دوره
انگیزههای استعمار بیشتر همان انگیزههای دورههای پیشین بود یعنی دست یافتن به منابع تازه یا گسترش داد و ستد بازرگانی،
ولی حادثهجویی و فشار مذهبی و سیاسی هم
در مهاجرت اروپاییان و تشکیل مستعمرهها بیاثر
نبود. پس از
آن دورهی جنگهای استعماری آغاز شد و چند جنگ بین دولتهای
اروپایی سبب
دست به دست گشتن مستعمرهها شد. هلند بر سر جزایر سپیک بر
پرتغال چیره
شد؛ انگلستان برای چنگ انداختن بر بازرگانی کرانههای افریقا و هند با فرانسه از درجنگ درآمد؛ و سرانجام، مستعمرههای فرانسه
در کانادا و برخی جزایر هند غربی
زیرنظارت انگلستان قرار گرفت. قرن هفدهم دورهی رشد
شتابان
سیاست استعماری بود و دو عامل در پیروزیهای دولتهای استعمارگر نقش عمده و سرنوشتساز یافت، یکی قدرت نیروی دریایی برای از بین
بردن رقیبان؛ و دیگری، تولید یا فراهم
کردن کالاهای صنعتی برای حمل به مستعمره با کشتی. اسپانیای قرن هفدهم این
هر دو را نداشت و هلند یارای رقابت با فرانسه و
انگلستان را
نداشت، و در نتیجه، این دو دولت سرآمد رقابتهای استعمارگر
شدند.
این دوره از
تاریخ استعمار در اواخر قرن هجدهم به پایان رسید.
3. قرنهای
نوزدهم و بیستم
رشد داد و
ستد اقتصادی به انقلاب صنعتی انجامید و بنیاد اقتصادی و سیاسی کشورهای استعمارگر را دگرگون کرد و کار بهرهکشی از منابع
مستعمرهها بیش از پیش بالا گرفت و این
سرزمینها مبدل به منابع مادهی خام برای صنایع
کشورهای
صنعتی و بازار فرآوردههای آنها شدند. دورهی انقلابهای اروپایی با موج آزادی خواهی مستعمره ها همراه شد. ایالات متحده امریکا
(مستعمرهی پیشین انگلستان در
امریکای شمالی) در این راه پیشگام شد، و به دنبال آن
انقلابها و
نهضتهای آزادیخواه در امریکای مرکزی و جنوبی، که استعمار
اسپانیا و
پرتغال آنها را ویرانه کرده بود، درگرفت. سالهای اول قرن نوزدهم با توسعهی مستعمرههای بریتانیا در کانادا و ایجاد مستعمرههای
جدید در استرالیا، افریقای جنوبی و زلاندنو
قرین بود. مهاجرتهای بزرگی که در سالهای
میانهی این
قرن رخ داد و افزایش تقاضای انگلستان صنعتی برای مواد غذایی و مواد خام، این مستعمرهها را به صورت دومینیونهای بزرگی
درآورد که دولتهاشان نیمه استقلالی داشتند. در
همان زمان منافع بازرگانی بریتانیا سب
توسعهی
نظارت این دولت بر نواحی استوایی و تأسیس «مستعمرات فرمانگزار» زیر نظارت و ادارهی وزارت مستعمرات
انگلستان شد.
در ربع آخر
قرن نوزدهم، بر اثر رشد صنعت و سرمایهداری، بار دیگر رقابتها و مبارزههای بینالمللی استعماری اوج گرفت و در نتیجه، دامنهی
نفوذ فرانسه به شمال آفریقا کشیده شد
و این دولت قسمتهای بزرگی از افریقای شمالی را
زیر سلطه و
نظارت خود درآورد. به دنبال فرانسه، اسپانیا و ایتالیا هم
دامنهی
نفوذ خود را تا آن حدود گسترش دادند.
آلمان در
پایان قرن نوزدهم وارد کشاکشهای استعماری شد و با ورود این دولت به میدان، تقسیم سرزمینهای افریقایی بین دولتهای استعمارگر
همه گیر شد و سرانجام، انواع تازهای
از مستعمره با عنوان تحتالحمایه و حوزهی نفوذ * پیدا شد. کشاکش بر سر
جزایر اقیانوس آرام و برپا کردن قرارگاههای تجارتی در
چین، که با
رخدادهای اخیر همراه شد، ایالات متحد امریکا را به عنوان یک
دولت
استعمارگر جدید در صحنهی کشاکشهای استعماری پدیدار کرد. جنگ جهانی اول تقسیم مستعمرهها را متعادلتر کرد و در عین حال، نوع
جدیدی از مستعمره را به انواع پیشین افزود
و آن «سرزمین زیر سرپرستی» (تک سرپرستی) بود.
خلاصه، چنین
به نظر میرسد که رخدادهای نیم قرن گذشته، دست کم در بریتانیا، معنی (مستعمره) را محدود کرده است. بیشتر دومینیونهای
بریتانیا استقلال کامل یافتهاند، و
ازینرو، کاربرد امروزی این کلمه به معنای کلاسیک «مستعمره» نیست. پیدایش
نهضتهای ملی در آسیا و آفریقا، بویژه پس از جنگ
جهانی دوم،
به سروری استعماری اروپا بر بسیاری از سرزمینهای این دو قاره
پایان داد و
امروز، جز چند منطقهی کوچک در این دو قاره مستعمره به معنای
قدیم آن
وجود ندارد.
4. دورهی
استعمار نو
رشد اقتصاد
«سرمایهداری» و صدور سرمایه برای بهرهبرداری از منابع
سرزمینهای
دیگر، روابط اقتصادی کشورهای صنعتی استعمارگر را با کشورهای کوچک وارد مرحلهای تازهای کرد؛ به این ترتیب که کشورهای صنعتی،
از راه صدور سرمایه ومکانیسم جهانی
قیمتها و داد و ستد مواد خام با کالاهای ساخته شده و
فشارهای
سیاسی و اقتصادی، از کشورهای کم رشد بهرهکشی میکنند و این رابطه عنوان «استعمار نو» (نئوکولونیالیسم) به خود گرفته است و
بسیاری از ملتهای کوچک و تازه آزاد شده را
علیه این نوع رابطهی سیاسی و اقتصادی برانگیخته
است.
روش نو
استعماری سبب میشود که کشورهای ضعیف با وجود استقلال سیاسی حقیقی یا ظاهری، همچنان در مراحل اولیهی رشد اقتصادی درجا بزنند و
یا حتی عقب بروند، و در برابر
کشورهای پیشرفته از بهرهبرداری منابع آنها و از راه داد
و ستد
اقتصادی سودهای کلان به دست آورند. رواج این اصطلاح بخصوص از زمان «کنفرانس باندونگ» (آوریل 1955) آغاز شد. در این کنفرانس سوکارنو، رئیس جمهور اندونزی، به نوعی از استعمار اشاره کرد که در لباس جدید
و از راه نظارت و چیرگی اقتصادی و فرهنگی جمعی
و همدست همان هدفهای استعمار کهن را دنبال میکند.
پاورقیها:
1- colonialism
2- expansionism
نقد وبلاگی: صاحب وبلاگ پریپاتوس نقد خوبی در مطالب این مقاله اورده که به دلیل مهم بودن برایتان ذکر می کنم
به تاریخ که نگاه کنیم اقوام وحشی یک کشور متمدن را می گرفتند و آن را به
سرزمین خود تبدیل می کردند و بعد تمدن به سرزمین مادی این اقوام هم راه می
یافت.
تسخیر سومر توسط بابل
تسخیر بیت المقدس توسط بابل
تسخیر بابل و ایلام توسط آشور
تسخیر آشور توسط ایران
تسخیر بابل و ایلام توسط ایران
تسخیر ایران توسط اسکندر
تسخیر یونان توسط روم
تسخیر روم توسط بربر ها
تسخیر ایران و روم توسط اعراب
تسخیر جهان اسلام توسط صلیبیان
تسخیر مدیترانه توسط وایکینگ ها
=========
ولی تسخیر جهان توسط اروپاییان این بار به شکل دیگری رقم خورد و مدل گشورکشایی برمبنای دیگری بود که همان استعمار باشد.
دوستان برای مطالعه بیشتر می توانند به لینک های زیر سر بزنند
http://www.hawzah.net/Hawzah/Magazines/MagArt.aspx?MagazineNumberID=6551&id=76198
http://www.shirazi.ir/compilations/patg/m_estemar/fehres.htm
http://uloomsiasi.blogfa.com/post-29.aspx
http://anthropology.ir/node/5337
منابع اصلی مقاله:
مطمعن باشید مطالبتون را دنبال میکنم
موفق باشید
درود هموطن
ممنون از مطالب همیشه پر بهاتون
شادزی
بدرود
سلام
آقای رضوی عالی بود اگرچه خیلی باید با دقت مطالعه بشه
ونمی دونم مربوط به رشته تحصیلی تاریخ هستش یا رشته دیگه ای
ولی در کل برام جالب خوندن پست های شما
چون واقعا مطالب جدیدی برام هستند البته واژه ها رو شاید همه شنیده باشیم ولی در کل تعریف دقیقی رو واقف نبودم
از هر واژه که تعریف کلی دارین
بی نهایت متشکرم
سلام
صبح سبزتان به خیروشادی انشاالله
استفاده کردم
خدایاران
فیل ترشکن قبلی مسدودشدامروزبا سیمرغ بروزم شایدتاشب انشاالله یابیشتردوام بیاورد البته درمیل خبرهاراداریم غمی نداریم انشاالله
باسلام. آمدیم وطبق معمول استفاده شد خصوصا ازاخبار وخصوصااز خبر تحریم تظاهرات ازطرف مفتی های مفتخور عربستان .
===============
تا ز میخانه و می نام و نـشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مـغان خواهد بود
حلـقـه پیر مغان از ازلم در گوش است
بر هـمانیم که بودیم و هـمان خواهد بود
بر سر تربت ما چون گذری هـمـت خواه
کـه زیارتـگـه رندان جـهان خواهد بود
برو ای زاهد خودبین که ز چشم مـن و تو
راز این پرده نهان است و نـهان خواهد بود
ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز
تا دگر خون کـه از دیده روان خواهد بود
چشمم آن دم که ز شوق تو نهد سر به لحد
تا دم صـبـح قیامـت نـگران خواهد بود
بخـت حافظ گر از این گونه مدد خواهد کرد
زلـف معشوقه به دست دگران خواهد بود
سلام
به تاریخ که نگاه کنیم اقوام وحشی یک کشور متمدن را می گرفتند و آن را به سرزمین خود تبدیل می کردند و بعد تمدن به سرزمین مادی این اقوام هم راه می یافت.
تسخیر سومر توسط بابل
تسخیر بیت المقدس توسط بابل
تسخیر بابل و ایلام توسط آشور
تسخیر آشور توسط ایران
تسخیر بابل و ایلام توسط ایران
تسخیر ایران توسط اسکندر
تسخیر یونان توسط روم
تسخیر روم توسط بربر ها
تسخیر ایران و روم توسط اعراب
تسخیر جهان اسلام توسط صلیبیان
تسخیر مدیترانه توسط وایکینگ ها
=========
ولی تسخیر جهان توسط اروپاییان این بار به شکل دیگری رقم خورد و مدل گشورکشایی برمبنای دیگری بود که همان استعمار باشد.