در این فرهنگها و دانشنامهها برای واژهی لمپن معادلهائی چون: اوباش، قمارباز، باجگیر، الوات، فاحشه، خودفروش، جیببر، طفیلی، ولگرد، و امثالهم را ذکر کردهاند. با این تعاریف واضح است که ریشهی لمپنیسم به قبل از ظهور اسلام هم باز میگردد. اما شکلگیری لمپنیسم به مثابهی یک قشر یا شبه طبقه، زمانی بود که از یک سو گذار جامعهی غیر صنعتی به جامعهی صنعتی سرمایهداری ضروری شد بهطوریکه این اقشار همراه با حرکت جامعه صنعتی تحول نیافتند و در جا زدند، و از سوی دیگر جوامع از رشد باز مانده به جای برخورداری از آرایش طبقاتی به آشفتگی طبقاتی دچار شدند و زمینهی شکلگیری قشر یا شبه طبقهای به نام لومپن و خردهفرهنگی به نام لمپنیسم را فراهم کردند.
آشفتگی طبقاتی، یعنی عدم فهم تمایز میان سرمایه و سود. سرمایه فقط سود یا سود آوری نیست بلکه نمادی از کار و تلاش و مدیریت و نظم طلبی است. هیچ سرمایهای بدون کار و مدیریت و تیزهوشی به سود تبدیل نمیشود اما نوعی از سود را میتوان یک شبه به صورت باد آورده یا رانتی یا از طریق دلالی بدست آورد. آشفتگی طبقاتی یعنی نابودی علم اقتصاد در پای دلالی و تجارت. آشفتگی طبقاتی یعنی نابودی مدیریت علمی و احیای بنکداری و خرید و فروش فلهای. فقدان نظم و آرایش طبقاتی مولد ظهور افرادیست که فاقد هویت و پایگاه تعریف شده طبقاتیاند. از این رو نه در نظام حقوقی جایگاهی دارند و نه در نظام اخلاقی، عرفی جامعه مقبولاند. به همین دلیل یا له شده و از میان میروند و یا تبدیل به نیروهای پرخاشگری میشوند که برای زنده ماندن راهی جز مبارزه و شکستن قواعد و چارچوبها و ساختارهای رایج ندارند. هر چند برخی از آنها به سمت خودکشی نیز کشیده میشوند. نجسها در هند و لوطیها در ایران معاصر، بهویژه از زمان ظهور شعبان بی مخ در حوزهی سیاست، از نمونههای بارز لمپنها هستند. برخی از پژوهشگران ریشههای تاریخی لمپنها در ایران را به شبکهی تشکیلات عیاران نیز پیوند میدهند (۲).
لوطیها و قبلتر از آنها عیاران افرادی بودند که در ابتدا به قصد کمک به بینوایان با صاحبان قدرت در میافتادند و بیآنکه انگیزهی سیاسی برای کسب قدرت داشته باشند سعی در حمایت از ضعفا و انتقال بخشی از اموال ثروتمندان و یا غارتگران به مستمندان داشتند. و عمومأ این کار را بدون تظاهر و پنهانی انجام میدادند. اما خود این افراد چهرههای شاخص داشتند با لباس و گویش و آرایش و رفتارهای زیستی، معیشتی، زوجیابی و خانوادگی خاص خود که بهتدریج برای آنها نوعی تشخص فرهنگی ایجاد میکرد. بهتدریج که ساختارهای اجتماعی، سیاسی و تولیدی تغییر کرد بخشی از لوطیها و عیاران منزوی شدند و به خاطرهها پیوستند و برای عدهای یادآور دوران مردانگی و جوانمردی شدند، و بخش دیگری که ماندند به سیاست کشیده شدند و به ابزار مناسبی برای اجرای پنهانی و غیر مسقیم قدرتهای سیاسی تبدیل شدند. در ایران، ظهور شعبان بی مخ در قبل از انقلاب و ظهور باندهای خود سر در بعد از انقلاب، و در آمریکا، ظهور کوکتوس کلانها از نمونههای بارز لمپنیسم معاصرند.
لمپنیسم حاوی یک تناقض درونی است. از یکسو فاقد هویت طبقاتی و حقوقی مشخص است اما از دیگر سو یک خرده فرهنگ است با ادعا و آرمانهای ایدئولوژیک. نه میتوان آن را در ژریم حقوقی - سیاسی به حساب آورد و نه میتوان آن را نادیده گرفت. لمپنیسم از همین تناقض درونی خود سود جسته و همواره روی دست هر فرهنگی مانده است. به همین دلیل است که هرگاه لمپنیسم در نمودهای جاری آن نقد میشود به یکباره خیل عظیمی از افراد جامعه که تحت تاثیر آن هستند واکنش نشان میدهند. برخی در پاسخ به این واکنشهای جمعی، سکوت میکنند و برخی دیگر به تأیید لمپنیسم میپردازند زیرا حوصلهی در افتادن با جمع را ندارند.
خرده فرهنگ لمپنیسم به این ترتیب و به آرامی همچون خوره ریشههای فرهنگ را پی در پی میخورد و نهایتأ فرهنگی پوک، مچاله شده و دستمالی شده بر جای میگذارد. یک رمز ماندگاری یا باز تولید لمپنیسم همین است.
خرده فرهنگ لمپنیسم در رژیم گذشته به دو صورت حکومتی و غیر حکومتی فعال بود. لپمنهای حکومتی در نوع آشکار آن در هیأت شعبان بی مخها فعال بودند و در نوع مخفی آن در تشکیلات ساواک. لمپنهای غیر حکومتی نیز در نوع پنهاناش در نیروهای ایدئولوژیک اندیش از جمله حزب توده و بعدها در سازمان مجاهدین خلق ظاهر شدند (۳)، و در نوع آشکار آن در پدیدهی سینمای جاهلی و کلاه مخملی (و در کنار آن در کافههای لالهزاری و فرهنگ موسوم به خالطوری).
داستان چگونگی باز تولید هر یک از اجزاء لمپنیسم در بعد از انقلاب خود نیازمند یک پژوهش مفصل است. آنچه اینک مورد بحث است باز تولید لمپنیسم فرهنگیست که در قالب فیلمهای سینمائی و سریالهای تلویزیونی بهصورتی آرام و تدریجی انجام شده و میشود .
برخی از فیلمسازان خوش ذوق در سالهای قبل از انقلاب توانستند در فرم سینمائی فیلمهای خود از تیپ و کاراکتر شبه طبقه لمپنها استفاده کنند و بیآنکه در صدد ترویج فرهنگ لمپنیسم باشند موفق شدند به نوعی استتیک زیبائیشناسانه در روایت و فرم بصری سینمائی دست یابند مانند کیمیائی در فیلم قیصر. کاری شبیه آنچه جان فورد آمریکائی با لمپنیسم گاو چران، که عمومأ تکتیرانداز تنهائی بود که از راه دزدی روزگار میگذراند، کرد، و اسطورهی زیبا و به یاد ماندنی سینمای وسترن را در عالم تصویر خلق و ماندگار کرد بیآنکه کسی جان فورد را مروج فرهنگ گاو چرانی بداند. راه جان فورد در آمریکا به خوبی تداوم یافت اما در ایران ابتکار کیمیائی در قیصر بی رهرو ماند و تقابل زیبای انسان - محیط یا انسان - معنا که دستاویز استتیک قیصر و سینمای ضد قهرمان او (و وسترن جان فورد) بود به تقابل لمپنی جاهل - رقاصه تبدیل شد. تقابل لمپنی جاهل - رقاصه در بعد از انقلاب، در تلویزیون و سینما به تقابل زوج مونگل و عقب افتادهی خواستگار - عروس تبدیل شد و توانست زمینهی مساعدی برای باز تولید لمپنیسم فرهنگی فراهم سازد (۴) .
اگر لمپنیسم قبل از انقلاب، زیبائیشناسی نهفته در قیصر را به لمپنیسم جاهل و رقاصه تبدیل کرد، لمپنیسم بعد از انقلاب زیبائیشناسی فیلمهای لیلی با من است و مارمولک را به لمپنیسم اخراجیها تبدیل کرد. (۵)
لمپنیسم که در اوایل انقلاب حضوری حاشیهای داشت اینک از طریق مدیوم سینما و تلویزیون از حاشیه به متن آمده و در حوزهای فراختر از خردهفرهنگ خود فعالیت میکند.
ب: لمپنیسم به لحاظ تئوریک
اگر منشأ اجتماعی و تاریخی (علـٌی) لمپنیسم واکنشیست در برابر انسجام سفت و سخت آرایش طبقاتی سرمایهداری، آرایشی که اگر به درستی و منطقی و نه ایدئولوژیک و آرمانگرایانه، فهمیده شود میتواند راه را برای شیفت سیستمیک طبقاتی افراد زحمتکش باز کند، منشا فکری و فرهنگی (تئوریک) لمپنیسم داستانی دیگر دارد. داستانی که به نوع دستگاه اعتقادی و شبکه باور آنها مربوط میشود.
شبکهی باور لمپنیسم بر انواعی از خطاهای معرفتی استوار است که یا رسمأ منجمدند و نقدناپذیره و یا همواره به کمک عوامل غیر معرفتی از تیررس نقد فرار میکنند.
خطای پایه و آشکار لمپنیسم باور به گزارهی "میدانم که میدانم" است. در این نوع باور همواره حق با لمپن است و دیگران که ادعای دانستن دارند و غیر از او میاندیشند بیمار تلقی میشوند. یکی از دلایل ضدیت بیمارگونه با مقولهی روشنفکری (علیرغم ایراداتی که به روشنفکری بهویژه روشنفکری ایدئولوژیک و تئولوژیک وارد است) همین باور غلط است. و به همین دلیل لمپنها همواره سربازان خوبی برای جزمگرایان ایدئولوژیک انگار و تئولوژیکاندیش بودهاند. لمپنیسم پست مدرن نیز در واکنش به این باور جزمگرای سنتی، باور خود را در فرم نسبیت اندیش آن بهصورت "میدانم که نمیدانی" به کار میبرد تا ضمن دچار شدن به پارادکس شناختی، هر گونه امکان شناخت و معرفت را از دیگران سلب و حصول آن را قاطعانه امری غیر قطعی، شخصی، اختیاری، تاریخی و مجازی اعلام کند. لمپنیسم در هر دو شکل سنتی و پست مدرن آن، زمینههای ماندگاری لمپنیسم را همچنان فراخ و زمینههای عقلانیت را که بر باور نقدپذیر "میدانم که نمیدانم" استوار است محدود میکند. اگر لمپنیسم سنتی باور دارد که "حقیقت در جیب من است"، لمپن پست مدرن بر این باور است که حقیقت و معرفتی وجود ندارد و ما با حقیقتها، عقلها، معرفتها و علمها روبهروییم که البته آنها هم مجازیاند و تاریخی و نه واقعی و منطقی.
همانطور که آشفتگی طبقاتی رمز ماندگاری لمپنها در وجه تاریخی و اجتماعی بود، آشفتگی منطقی، معنائی، مفهومی و معرفتی هم رمز ماندگاری لمپنیسم در وجه تئوریک است. بنابراین هویت لمپنیسم در ضدیت با روشنفکری معنا مییابد و بدون ضدیت با روشنفکری، لمپنیسم هم منطقأ ماندگار نخواهد بود.
۱. از جمله این آثار برای فهم واژهی لمپنیسم در زبان فارسی میتوان به این موارد اشاره کرد:
- فرهنگ سیاسی دانش – حبیباله آموزگار – ۱۳۷۵
- فرهنگ زبان فارسی امروز- غلامحسین صدری افشار و نسرین و نسترن حکمی- ۱۳۶۹
- فرهنگ علوم سیاسی- علی آقا بخشی- ۱۳۷۴
- فرهنگ علوم سیاسی – داریوش آشوری- ۱۳۷۸
- فرهنگ زبان فارسی – غلامرضا انصاف پور-۱۳۶۹
- فرهنگ علوم سیاسی – علی بابائی- ۱۳۶۹
۲. نگرشی بر جامعهی اسلامی ایران - آن لمپتون
۳. منظور از ذکر نام حزب توده و سازمان مجاهدین خلق در زمرهی نیروهای لمپن، به معنی یکسان انگاری منشأ طبقاتی آنها با لمپنیسم نیست، بلکه منظور همسوئی برآیند گرایشات، خلقیات و اعمال آنها با جریان لمپنسیم است که تحت تاثیر باورهای ایدئولوژیک آنها ایجاد شد. بسیاری از افکار و رفتارهای سیاسی فعلی در جامعه از جمله فحاشیهای سیاسی و بیاعتبار کردن رقبا و مخالفین، از همان رفتارهای ایدئولوژیک این دو گروه کلاسیک سیاسی به ارث رسیده است.
۴. تولید آثار سینمائی و تلویزیونی مبتنی بر قطببندی لمپنی خواستگار- عروس بسیار حیرتانگیز است و آمار آن از ساخت فیلمهای لمپنی جاهل – رقاصهای فراتر رفته است. از تولیدات سینمای عامهپسند ایران گرفته (کما، شارلاتان.... دلداده، دلشکسته، کلاهی برای باران، عروس فراری، عروسی ایرانی، چارچنگولی، نصف مال من نصف مال تو، خواستگار محترم، ده رقمی، تیغ زن، اخراجیها و...) تا سریالهای مناسبتی تلویزیون (از لمپنیسم شب دهم تا لمپنیسم اشکها و لبخندها) همراه با لمپنیسم موجود در برنامههای طنز تلویزیونی و نیز لمپنیسم مجریان عمدتأ رادیوئی و بعضأ تلویزیونی، تمامأ بیانگر رشد اسفانگیز لمپنیسم و باز تولید آن در ادبیات تصویری و صوتی ایران بعد از انقلاب است.
۵. اخراجیها نماد بارز یک شکست تخصصی در ساخت یک فیلم کمدی و مفرح است.
فراموش نکنیم: کسی که با مسخره کردن خود و اعضای خانوادهاش، همسایهها را میخنداند، حکم اخراج خود را از محله صادر کرده است.
http://www.vazna.com
سلام
وبلاگتون عالیه (مخصوصا مطالبت)
دانلود رایگان جدیدترین و جذاب ترین فیلمها و عکسهای سیاسی - آموزشی - مذهبی - طنز و... به همراه سرگرمی
همه و همه در
www.clip90.blogfa.com
www.clip90.tk
در ضمن این وبلاگ هر روز بروز رسانی میشه و میتونید جدیدترین کلیپها و عکسها رو دانلود کنید.
اگر از این وبلاگ بازدید کردید حتما نظرات با ارزشتون رو ثبت کنید
موفق باشید
همچنین میتوانید بر روی بنر مسابقه وبلاگ برتر ماه در این وبلاگ کلیک کنید و در این مسابقه شرکت کنید.
با سلام و سپاس