اپورچونیسم یا اپورتونیسم بمعنی مسلک ابن الوقت بودن و بسرعت بر حسب تغییر اوضاع سیاسی یا تغییر رژیم یا زمامدار بنا بنفع شخصی تغییر عقیده دادن را گویند. این اصطلاح بیشتر در فلسفه کمونیسم و از طرف نویسندگان و فلاسفه کمونیست در مورد طبقات متوسط (برژواها) بخصوص در نیمه اول قرن بیستم زیاد بکار رفته و آنرا از خصائص افراد طبقه متوسط میشمارند که بزودی همراه تغییر اوضاع سیاسی تغییر رنگ سیاسی میدهند و به اصطلاح فارسی از هر طرف که با وزد گندم خود را باد می دیدهند.
حال به سراغ یکی از تعاریف سایت پژوهشکده باقر العلوم می رویم
اوپورتونیسم به معنی فرصت طلبی است که اصطلاح مناسبتر آن «ابن الوقتی» است. معنی وسیعتر اوپورتونیسم پایبند نبودن به یک عقیده و خط مشی سیاسی و اجتماعی است .
«اوپورتونیست» که همان معنی فرصت طلب و ابنالوقت را میدهد به کسانی اطلاق میشود که برای حفظ منافع خود به اصطلاح معروف «نان را به نرخ روز میخورند» و خود را با هر شرایطی تطبیق میدهند. اوپورتونیستها همیشه طرفدار نظام حاکم یا حزب و گروهی هستند که در موضع نیرومندتری قرار دارند.
حال از مقالات یکی از اندیشمندان افغانی استفاده می کنیم که:
فُرصت
طلبی اصطلاحیست که در مقوله های سیاسی اکثرا به مفهوم اپورچونیسم استعمال می
گرددوعینا معنی و مفهوم اپورچونیسم را بیان میکندعلاوه از آن میتوانیم فُرصت
طلبی را با کلمات مطلب آشنایی ٫ دوروئی و بی درایت همردیف شمرد
فُرصت طلب
کسیست که به هیچ گونه معاییر اخلاقی و اجتماعی و تربیتی بستگی ندارد . یگانه هدف او در زندگی منفعت فردی و
شهرت اوست
انسان فُرصت
طلب فرزند حوادث است و همیشه منتظر تحول حاد و پای بوسی افراد قدرتمند می باشد
در اصل
فُرصت طلبی یک نوع تکلیف روانی است که یک تعداد افراد را در جریان دگرگونی های مختلف سیاسی
و نظامی مبتلا می سازد
هر چند
دانشمندان ساری بودن این مرض را رد می کنند ولیکن یک تعداد به این عقیده هستند اگر این مرض بصورت
مزمن در وجود یک فرد قرار داشته باشد می تواند نسل های آینده را نیز مصاب بسازد.عده محدودی
از دانشمندان به ساری بودن این مرض تاکید میکنند یعنی بدین معنی که خصلت فُرصت
طلبی می تواند از پدر به فرزند انتقال نماید
مرض فُرصت
طلبی در وجود آنانی نشو نما کرده و به یک مرض مزمن و پایدار تبدیل میگردد که در گام نخستین
عنصر اعتماد به نفس بآنان وجود نداشته بنیان زندگی ایشان به تشویش و نگرانی ها خوف
و ترس ورعب و ناتوانی روانی ٫ عدم اتکا به عزم و اراده و تصمیم استوار بوده باشد
بنابران
انسان فُرصت طلب همیشه در پی بکار بردن دسایس و توطیه ها بوده و به رنگ های مختلف تظاهر می کند
چون او از فردای خود امیدوار نیست
افراد
فُرصت طلب هر روز در جستجوی روزنه است که بتواند به تاریکی های تخیلات وی هر چند نا چیز هم باشد
روشنی بیآندازد و همیشه در سراسیمه گی و اضطراب زندگی میکند
در جامعه
ایکه سیر تحوالات سیاسی ٫ فرهنگی و اجتماعی بطی باشد در آن جامعه شیوع این مرض با این میکروب
آنقدر چشمگیر نمیباشد بر عکس اگر در جوامع ایکه سیر تحوالات سریع و بغرنج باشد این
میکروب در وجود افراد فُرصت طلب بزودی فعال گردیده آنها را بی اختیار می سازد
تجارب نشان
داده است که این مرض در بین سنین ۲۵ـ۶۵ مخصوصا در بین قشر تحصیل کرده و باسواد یک جامعه
زیادتر دیده شده است و در بین افراد عادی و بی سواد بسیار نادر است چون افراد بدون تحصیل
٫ حاکمیت و اراده خود را از لحاظ اخلاقی و تربیتی حفظ نموده از نفوذ این میکروب
دروجود شان خود داری میکنند . و همچنان روشنفکرانی که پایه های زندگی اجتماعی ٫ سیاسی و فرهنگی ٱنان بر عزم ٫
اراده
فردی ٫
اعتماد بر نفس ٫ ایمان و ارزش های معنوی و اخلاقی اتکا دارند و از ثبات و استواری در برابر حوادث
برخوردار اند . فُرصت طلبی قدرت نفوذ بر حریم اندیشه و جهان بینی آنان را ندارد
انسان فُرصت
طلب یا مطلب آشنا گذشته ازینکه بر مبنای منافع فردی اش در راه رسیدن به سر منزل آرزو ها
و آرمان ها یش ارزش بخود و شخصیت خود نمیدهد و هر آن آماده فرود آوردن سر تواضع به پای
این و آن است . در واقع اهانتی به شخض مقابل نیز بعمل میآورد
در حالیکه
هر پایی آماده پذیرش سر تواضع هر فُرصت طلب نمیباشد و فُرصت طلبان را درصف فعال هر درگاهی
فروریختن اشک تسلیم وجود ندارد
فُرصت طلبی ٫
مطلب آشنایی و یا ابن الوقتی از آن جاییکه یک بیماری روانی به مبنای چگونگی حوادث سیاسی
و اجتماعی است ٫ بنابران تاثیر ناگواری بر روند تحولات مثبت جامعه نیز بجای می گذارد
و سبب ضعف و ناتوانی نهاد های گوناگون جامعه می گردد
هر اندازه ایکه در یک جامعه مخصوصا در تشکل یک نهاد٫ افراد فُرصت طلب و بیمار فزونی یابد ٫ روند تکامل
به تندی می گراید و به نظم امور خلل وارد میکند . و
منافع ملی فدای آرزو های شخصی ٫ فردی و ایدیالوژیک میگردد . چون
افراد فُرصت طلب حایز جهان بینی ٫ ایمان ٫ اراده و عقیده ثابت نمی باشد . وابن الوقت یعنی فرزند وقت و زمان است
بنابران این افراد اگر امروز برای تحقق آرمان ها قول میدهد ٫ فردا به
اساس منافع فردی ٫ قول شکنی میکند . و به اصطلاح امروز
مترقی است و فردا مرتجع و یا امروز مرتجع است و فردا
مترقی در واقع هیچ چیزی نیست
خرامیدن
افراد فُرصت طلب در بین این نهاد و ٱن نهاد مانع شناخت آنان در زیر ماسک ها نمی گردد و روزی
این حجاب دریده می شود و چهره اصلی آنان نمایان می گردد
اگر مردم
شجاع و غیور کشور ما دیروز در زیر شعار های خیرخواهانه این فُرصت طلبان نیست و نابود
گردیدند و امروز این نیرو ها بشکل دیگری چهره کشوده خون مردم ما را می بلعند ودر تغذیه ٱنان
چهره های نوکر منش دیروز و فُرصت طلبان امروز بنابر خصلت ذاتی شان عمل کردند و میکنند
ازین جاست
که فُرصت طلبی مزمن ترین و خطرناکترین بیماری روانی وسیاسی نه تنها بنیاد اخلاقی خودفُرصت
طلب هارا خورد و خمیر میکند ٫ بلکه بر پیکر جامعه و روند کارکرد و میکانیزم آن نیز ضربه های
وارد میآورد و روابط نیک هموطنی افراد را بر پایه زد وبند های غیر اخلاقی و غیر
انسانی شیرازه بندی مینماید و ازین لحاظ هیچگاه وجه حمایوی ندارد
اینک که
بسوی امید ها و ساختمان زندگی آینده تلاش و تپش ها احساس میگردد ٫ نخستین گام درمسیرپیروزی ٫
شناخت و افشای چهره های فُرصت طلب و طرد آنان از بین توده های وطن پرست و میهن دوست بوده
و نگذاریم این چهره های بدنام بار دیگر بپای قدرت دیگری آویخته و خنجر به قلب مردم مظلوم ما فرو برند
این هم شان نزول این فرقه در قرآن است که از سایت حوزه برداشت نمودم
شان نزول فرصت طلبی
در زمانی که توده های مردم به رسول خدا(ص) میگرویدند، برخی انسانها از حقجویی و صداقتگویی گریزان بودند و از همراهی جدی با مسلمانان پرهیز میکردند و چون در پی آن بودند که از هر شرایطی بهره جویند، چهره نفاق و ریا کاری بهخود میگرفتند. ترس، طمع و قدرت طلبی انگیزههای روانی آنان در انتخاب این راه بود و برای رو پوش گذاشتن بر اعمال خویش با چرب زبانی از هر کس و ناکسی تعریف و تمجید میکردند تا از حمایت همه برخوردار باشند و به اصطلاح، دل همه را به دست آورده باشند. یکی از این اشخاص فردی بنام «عبداللّه بن اُبی بن ابی سلول الخزرجی» بود. روزی او با جمعی از دوستانش به گروهی از اصحاب پیامبر(ص)مواجه شدند، ابتدا نزد ابوبکر رفت و دست او را گرفت و به گرمی فشرد. آنگاه گفت: سلام و درود بر صِدّیق قبیله بنی تمیم و یار و همراه نبّی در غار ثور و بخشنده اموال در را ه خدا. سپس به سراغ عمر رفت و گفت: سلام و درود به سرور قبیله بنی عدی و جدا کننده حق از باطل و فدا کننده جان و مال در راه رسول خدا و در پایان نزد حضرت امیر المؤمنین علی(ع) شتافت و گفت: مرحبا به پسر عموی رسول خدا(ص) عزیز بنی هاشم، یارِ همیشه همراه پیامبر(ص). آنگاه خطاب به همه کرد و گفت: ایمان ما به خدا و رسولش(ص) همانند ایمان شماست. تصدیق و همراهی شما با رسول خدا(ص) سر مشق ماست این رفتار بهظاهر گرم وصمیمی مایه اعجاب اصحاب پیامبر(ص) شد، سپس در مکانی خلوت به دوستانش گفت: شما شیوه مرا در مواجهه با مسلمانان دیدید، از من یاد بگیرید و آن را سرمشق خود قرار دهید، من با این رفتار، ضمن اینکه آنها را مسخره کردم، خودم را نیز در دل آنان جای دادم.
کار این شخص و همراهانش که بر اساس جهل و مرض روحی، صورت گرفته بودبه نتیجه نرسید، زیرا غافل از آن بودند که خداوند در کمین آنهاست و راز آنها را فاش و رسوایشان خواهد کرد، اصحاب که تصمیم داشتند در نزد پیامبر از این جماعت به نیکی یاد کنند،با وحی الهی مواجه شدندکه خداوند در شأن این گروه تبهکار نازل فرموده بود: « و اذا لقوا الذین آمنوا قالوا آمنّا و اذا خلوا الی شیاطینهم قالوا انا معکم انما نحن مستهزءُون»؛ «و چون با مؤمنان رو به رو شوند، گویند: ایمان آوردهایم و چون با شیاطین و دوستان خویش تنها شوند، گویند: ما با شما هستیم، ما فقط ریشخند میکنیم». (سوره بقره، ایه14)
این هم روایتی تاریخی از این فرقه در صدر اسلام است
تأثیر فرصت طلبی در تاریخ صدر اسلام
رخنه
و نفوذ افراد فرصت طلب در درون یک نهضت از آفتهای بزرگ هر نهضت است. وظیفه بزرگ رهبران اصلی
اینست که راه نفوذ و رخنه اینگونه افراد را سد نمایند. هر نهضت مادام که مراحل
دشوار اولیه را طی می کند سنگینیش بر دوش افراد مؤمن مخلص فداکار است، اما
همینکه به بار نشست و یا لااقل نشانه های بار دادن آشکار گشت و شکوفه های درخت
هویدا شد، سر و کله افراد فرصت طلب پیدا می شود.
روز بروز که
از دشواریها کاسته می شود و موعد چیدن ثمر نزدیکتر می گردد، فرصت طلبان محکمتر
و پر شورتر پای علم نهضت سینه می زنند تا آنجا که تدریجا انقلابیون مؤمن و فداکاران اولیه را از میدان بدر می کنند. فرصت طلبی تأثیر
شوم خود را در تاریخ صدر اسلام نشان داد در دوره عثمان، فرصت طلبان جای شخصیتهای مؤمن
به اسلام و اهداف اسلامی را گرفتند، طریدها وزیر شدند و کعب الاحبارها مشاور، و اما ابوذرها و عمارها به تبعیدگاه فرستاده شدند و
یا در زیر لگد مچاله شدند.
خداوند
درسوره نساء: آیه 141 یکی از صفات منافقان را فرصت طلبی عنوان می کند و می فرماید: «الَّذِینَ
یَتَرَبَّصُونَ
بِکُمْ فَإِنْ کانَ لَکُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قالُوا أَ
لَمْ
نَکُنْ مَعَکُمْ وَ إِنْ کانَ لِلْکافِرِینَ نَصِیبٌ قالُوا أَ لَمْ
نَسْتَحْوِذْ
عَلَیْکُمْ وَ نَمْنَعْکُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فَاللَّهُ
یَحْکُمُ
بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَى
الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً»؛ منافقان همانها هستند که پیوسته انتظار مى کشند و مراقب شما هستند اگر فتح و پیروزى نصیب شما گردد مى گویند آیا ما
با شما نبودیم (پس ما نیز سهیم در افتخارات و غنائم هستیم!) و اگر بهره اى نصیب
کافران گردد مى گویند آیا ما شما را تشویق به مبارزه و عدم تسلیم در برابر مومنان نمى کردیم؟ (پس با شما سهیم خواهیم بود!) خداوند در
میان شما در روز رستاخیز داورى مى کند و هرگز براى کافران نسبت به مؤمنان راه تسلطى
قرار نداده است.
این آیه و
آیات
بعد قسمتى
از صفات منافقان و اندیشه هاى پریشان آنها را بازگو میکند، و میگوید: منافقان کسانى هستند که
همیشه میخواهند از هر پیش آمدى به نفع خود بهره بردارى کنند، اگر پیروزى نصیب
شما شود فورا خود را در صف مؤمنان جا زده، میگویند آیا ما با شما نبودیم و آیا کمکهاى ارزنده ما مؤثر در غلبه و پیروزى شما نبود؟
بنابراین ما هم در تمام این موفقیتها و نتائج معنوى و مادى آن شریک و سهیمیم.
اما اگر
بهره اى از این پیروزى نصیب دشمنان اسلام شود، فورا خود را به آنها نزدیک کرده، مراتب رضامندى خویش را به
آنها
اعلام
میدارند و میگویند:" این ما بودیم که شما را تشویق به مبارزه با مسلمانان و عدم تسلیم در
برابر آنها کردیم بنا بر این ما هم در این پیروزیها سهمى داریم.
به این
ترتیب این دسته با فرصت طلبى مخصوص خود میخواهند در صورت پیروزى مؤمنان در افتخارات و حتى در غنائم آنان شرکت جویند و منتى هم بر آنها
بگذارند، و در صورت پیروزى کفار خوشحالند و با مصمم ساختن آنها در کفرشان و جاسوسى
به نفع آنان، مقدمات این پیروزى را فراهم می سازند، گاهى" رفیق قافله" اند و گاهى" شریک دزد"
و عمرى را با این دودوزه بازى کردن میگذرانند!.
ولى قرآن
سرانجام آنها را با یک جمله کوتاه بیان میکند و میگوید: بالآخره روزى فرا میرسد که پرده ها بالا میرود
و
نقاب از
چهره زشت آنان برداشته میشود، آرى " در روز قیامت خداوند در میان شما قضاوت میکند ".
چرا قرآن
کریم میان انفاق و جهاد قبل از فتح مکه و انفاق و جهاد بعد از فتح مکه، و در حقیقت میان مؤمن منفق مجاهد قبل از فتح و مؤمن منفق مجاهد
بعد از فتح فرق می گذارد: «لایستوی منکم من انفق من قبل الفتح و قاتل، اولئک اعظم درجة من الذین
انفقوا من بعد و قاتلوا و کلا وعد الله الحسنی والله بما تعملون خبیر»؛ آنانکه پیش از فتح انفاق و جهاد
کردند (با دیگران) همانند نیستند. آنان از نظر درجه بزرگترند از کسانی که بعد از
فتح انفاق و جهاد کردند. و خداوند به همه وعده نیکی داده و خداوند به آنچه می
کنید آگاه است. (سوره حدید/ 10)
سر مطلب واضح است. پیش از
فتح مکه هر چه بود دشواری و تحمل مشقت بود، ایمانها خالص تر و انفاقها و جهادها بی شائبه
تر و از روحیه فرصت طلبی دورتر بود، بر خلاف انفاق و جهاد بعد از فتح که در آن حد از بی شائبگی نبود. همچنین قرآن در باره مجاهدین
اولین می فرماید: بیست نفر شما برابر با دویست نفر از کافران است. ولی همینکه عناصر دیگر که
هنوز روح اسلامی کاملا در آنها دمیده نشده بود و دقیقا مؤمن به اهداف انقلاب اسلامی نبودند وارد شدند - و در آن هنگام می شد اسلام
را یک فرصت تلقی کرد - می گوید صد نفر شما با دویست نفر دشمن برابری می کند.
نهضت را
اصلاح طلب آغاز می کند نه فرصت طلب، و همچنین آنرا اصلاح طلب مؤمن به اهداف نهضت می تواند ادامه دهد نه فرصت طلب که در پی منافع
خویش است. به هر حال مبارزه با رخنه و نفوذ فرصت طلبان علی رغم تظاهرات فریبنده شان
یکی از شرائط اصلی ادامه یک نهضت در مسیر اصلی است
این هم نظر مرحوم آیت الله خمینی در باره فرصت طلبی است که قابل تامل است
فرصتطلبی یکی از آفات بزرگ انقلاب است و تحرک فرصت طلبان از خطراتی است که به شدت نهضت اسلامی را تهدید میکند. اگر بخواهیم از موانع انقلاب و گردنههای سخت آن عبور کنیم و این انقلاب الهی را در داخل ایران از زیان و آسیبرسانیهای مختلف نجات دهیم تا به این وسیله زمینهساز نقش آفرینی این حرکت رهایی بخش در جهان اسلام و جوامع بشری باشیم، باید با آفت خطرناک فرصتطلبی به خوبی مقابله کنیم و فرصتطلبان را از گروههای مخوف و موذی و مرموز بدانیم و با نفوذ و رخنه و ضربات مهلک آنان به شدت مبارزه کنیم.
فرصت طلبان - در قالب افراد و گروهها - وقتی درخت انقلاب به بار نشست، فعال شدند و برای میوهچینی به تکاپو افتادند. آنان دنبال گرفتن سهمهایی به فعالیت افتادند که نداشتند و دست بر منافعی نهادند و بر دور سفرهای نشستند که هرگز حق آنان نبود، که تلاش ناداشته را نه مزدی بود و نه وظیفهای در برابر آنان برای انقلاب ایجاد میکرد.
فرصتطلبان فقط سهم نمیخواستند و تنها برای طمع و نفعی مادی تحرک نداشتند، که فراتر و خطرناکتر از آن، درصدد رخنه در انقلاب و ضربهزدن و ایجاد انحراف در آن بودند و این بسیار هراسانگیز بود و توجه و مراقبت ویژهای را میطلبید که متاسفانه در همه مقاطع تاریخی از آن غفلت شد و در اثر این غفلت و ضعف، آنچه نباید میشد، شد!
سابقه آفت فرصتطلبی و فعالیت مخرب فرصتطلبان را در نهضت مشروطه میدانستیم و در عین حال هشیار نبودیم و ضربه خوردیم.
نهضت مشروطه را رهبران روحانی ایجاد کردند و به پیش بردند. لکن فرصت طلبان با ایجاد جنگ روانی و تبلیغات مسموم، شخصیت آنان را ترور فکری کردند و تا آنجا در این تحرک شیطانی توفیق حاصل کردند که فقیه مبارز آیتالله شهید شیخ فضلالله نوری را که از چهرههای شاخص روحانیت انقلابی و از رهبران اصلی نهضت مشروطه در مراحل اولیه بود و به دلیل انحراف این نهضت از مسیر خود و سقوط در دام بازیگران انگلیسی اصل مشروطه مشروعه را مطرح کرد، از ملت جدا کردند و همین مردم مسلمانی که با دعوت و رهبری او در نهضت حضور پیدا کرده بودند در مقابل او قرار گرفتند و به دشنام و ناسزا و اهانت علیه او پرداختند و در فضای ضد روحانی به وجود آمده توسط استعمار خارجی و عوامل داخلی، پیکر این فقیه نستوه را به بالای دار کشیدند و در پای آن رقصیدند! (1)
در این حرکت ناجوانمردانه و خیانت آمیز، فرصتطلبان عناصر متمایل به غرب و انگلیس بودند که وقتی نهضت مشروطه توسط روحانیت ایجاد شد و مراحل سخت را پشت سرگذاشت و آماده بهرهوری گردید، به مصادره این جنبش پرداختند و همان مستبدان اولیه در چهره مشروطهخواه آمدند و بر ملت مسلط شدند! به تعبیر حضرت امام خمینی (ره): گویندگان و نویسندگان آنها کوشش کردند به اینکه روحانیون را از دخالت در سیاست خارج کنند و سیاست را بدهند به فرنگ رفتهها و غربزدهها و شرقزدهها، و کردند آنچه را کردند، یعنی اسم مشروطه بود و واقعیت استبداد (2) امام خمینی (ره) از شهادت آیتالله شیخ فضلالله نوری یاد میکند و از فقدان شخصیتهایی چون شهید آیتالله مدرس برای جلوگیری از آن وضعیت اسفبار تاسف میخورد. (3)
همین جریان فرصتطلب که برای میوهچینی از درخت نهضتهای رهایی بخش اسلامی وارد صحنه میشوند و اگر توانستند با جنگ روانی و فضاسازیهای مبتنی بر دورغ و نیرنگ و تهمت رهبران روحانی را از میدان خارج کنند به هدف خود میرسند و اگر نتوانستند، دست به ترور فیزیکی میزنند که البته این نوع ترور هم برای جلوگیری از آگاهی و تهاجم ملت به آنها با زمینه سازیهای اولیه که همان ترور فکری و شخصیتی عالمان مبارز و مدافع دین و ملت است انجام میگیرد، در نهضت ملی ایران و قیام 30 تیر به رهبری روحانی مبارز و خستگی ناپذیر آیتالله کاشانی به صحنه آمدند و بسیار ماهرانه این عالم نستوه و طرفدارانش را از میدان خارج کرده و ثمره همه تلاشها و مجاهدتهایش بر ضد استبداد و استعمار را به نفع خود مصادره کردند و همان مستبدان اولیه را دیگربار روی کار آوردند.
این عالم سختکوش و انقلابی که در اثر رهبریهای او و قیام مردم مسلمان، استبداد عقبنشینی کرد و پیروزی حاصل گردید، به مرور و توسط فعالیتهای مخرب فرصتطلبان از دل و دیده مردم مسلمان افتاد و به طرز مظلومانهای مورد هتک و بیحرمتی قرار گرفت.
حضرت امام خمینی (ره) درباره شخصیت این روحانی نستوه و جنگ روانی فرصتطلبان علیه او و تحقق هدف آنان در بریدن پیوند بین روحانیت و مردم، سخنان بسیار آگاهیبخشی دارند که در آنها میاندیشیم: ما در زمان خودمان هم آقای کاشانی را دیدیم. آقای کاشانی از جوانی در نجف بودند و یک روحانی مبارز بودند. مبارزه با استعمار، آن وقت البته انگلستان بود، مبارزه با او. در ایران هم که آمدند تمام زندگیشان صرف همین معنا شد و من از نزدیک ایشان را میشناختم. در یک وقت وضع ایشان طوری شد که وقتی از منزل میخواست حرکت کند فرض کنید بیایند به مسجد شاه، مسجد شاه مطلع میشد، در نظر داشتند، اعلام میشد، این طور بود وضع ایشان. بعدش دیدند که اگر یک روحانی در میدان باشد لابد اسلام را در کار میآورد، این حتمی است و همین طور بود. از این جهت شروع کردند به جوسازی. آن طور جوسازی کردند که یک سگی را عینک به آن زدند - و آن طور که من شنیدم - عینک زدند و از طرف مجلس آوردند این طرف و به اسم آیتالله!
و من خودم در یک مجلسی بودم که مرحوم آقای کاشانی وارد شد در آن مجلس، مجلس روضه بود، هیچ کس پا نشد، من پا شدم و یکی از علمای تهران که الان هم هستند، و من جا دادم به ایشان - جا هم ندادند! - این جورا درست کرده بودند برای آقای کاشانی که دیگر از منزلش نمیتوانست بیرون بیاید، در یک اتاقی محبوس بود در منزلش، طوری که نمیتوانست بیرون بیاید. (4)
در اوراق تاریخ معاصر ایران ثبت است که وقایع نهضت ملی و رهبری و مجاهدتهای آیتالله کاشانی در هدایت و سازماندهی به مردم مسلمان و حاصل نهایی آن که با پیروزی قیام 30 تیر همراه بود، به سرنوشتی همچون نهضت مشروطه دچار شد و در این دو نهضت، میوه و ثمره آن را همان مستبدان به ظاهر آزادیخواه چیدند و آیتالله شیخ فضلالله نوری و آیتالله کاشانی را در جامعه و در میان مردم هتک و منزوی ساختند!
اذناب همین فرصت طلبان، در انقلاب اسلامی ایران از لانههای خود بیرون آمدند و برای چیدن میوههای درخت نهضت - که ثمره مبارزات خونین روحانیت و مردم بود - وارد صحنه شدند و با ایجاد بحران عمومی و فریب افکار مردم، علیه چهرههای شاخص روحانیت شدیدترین حملات را سامان دهی کردند، به گونهای مرحله به مرحله اقشار مختلف مردم را فریفتند و در مقابل علمای نستوه و زجر کشیده قرار دادند، چنان که امام خمینی (ره) از این تحرکات به عنوان یک جریان مرموز و از قبل سازمان یافته یاد میکند و میفرماید:
یک جریانی از اول نهضت و از اول انقلاب در مقابل انقلاب در کار بود. مسئله اتفاقی نبود که افراد موثر را، افرادی که برای این ملت سرمایه بودند، یکی بعد از دیگری، یا شهید کردند و یا خواستند شهید کنند و خداوند حفظ کرد. این طور نبود که من باب اتفاق، یک کسی مرحوم مطهری را ترور کند، یا مرحوم مفتح را، یا آقای هاشمی را، یا آقای خامنهای را، یا مرحوم بهشتی را، یا این وزرایی که برای اسلام هر کدام ارزشمند بودند و آن وکلایی که متعهد و مفید بودند. مسئله، یک مسئله تنظیم شده بود و هست. مسئلهای بود که از اول که این انقلاب یک شکلی به خودش گرفت، از آن وقت شروع شد به این مسائل.. یک جریانی بود که باید افراد متعهد نباشد... آنها را از صحنه بیرون کنند و منعزل کنند از مردم... شایعه سازی کنند... (5)
حضرت امام خمینی (ره) هم در تحلیل ماهیت این جریان توضیحات مشروع و مکرر دارند (6) و هم به شدت نگران تداوم تحرکت این جریان در آینده میباشند. (7)
آنچه درباره آفت فرصت طلبی و تحرک فرصت طلبان برای بهرهبرداری از نهضت مشروطه و نهضت ملی و انقلاب اسلامی به آن پرداختیم، مربوط به افراد و جریانهای خاصی است که از ابتدا و به طور پنهان و آشکار با حکومت دینی و رهبری روحانیت در عناد و ستیز بوده و هستند. لکن آفت فرصت طلبی و فعالیت های مخرب فرصت طلبان دارای چهرهای دیگر نیز میباشد و این نیز بسیار خطرناک و آسیب رسان است. این جلوه از فرصت طلبی و این چهره از فرصت طلبان، در اردوگاه انقلاب و نظام خیمه زده است و در لباس دوست همان ضرباتی را بر پیکر اسلام و نهضت اسلامی وارد میکند که دشمن به گونهای دیگر وارد میسازد. به این ترتیب که گروه اول فرصت طلبان، با ادعای آزادیخواهی و مشروطه طلبی و حفظ منافع ملی، به نهضت مشروطه و نهضت ملی و انقلاب اسلامی ضربه زدند و هرگز خود را حامی حکومت اسلامی و روحانیت نمیدانستند، لکن گروه دوم فرصت طلبان با ادعای طرفداری از حکومت دینی و رهبری روحانیت نفوذ کرده و ضربه میزنند. اینان برای رسیدن به بهترین و مرغوبترین میوه و ثمرات درخت انقلاب اسلامی، از حربه مکر و نیرنگ و نفاق و دورویی بهره وافر میبرند و برای گم کردن ردپای خود حتی با برخی از علما و روحانیون - که متاسفانه به دام جناح گرایی و خط بازی گرفتار آمدهاند و در مقابل جبهه علمای نستوه و انقلابی قرار گرفتهاند - پیوند و همبستگی دارند!
این گروه از فرصت طلبان با همین دو روش کاربردی توانستهاند دروغ و تهمت و شایعه را تا دورترین مناطق کشور علیه چهرههای شاخص روحانیت که از علمای زجر کشیده و دارای پروندههای درخشان از علم و عمل و آزاداندیشی و نوآوری و مبارزه وقفه ناپذیر با استبداد و استعمار میباشند را تروج دهند و بار دیگر غربت و مظلومیتی همانند غربت و مظلومیت شهید آیتالله شیخ فضلالله نوری، آیتالله کاشانی و شهید مظلوم آیت بهشتی را تکرار کنند.
غفلت و سطح اندیشی و خوش باوریها و فقدان بینشهای سیاسی لازم باعث شده که این گروه از فرصت طلبان برای میوه چینی افزونتر از درخت تنومند و پر بار انقلاب اسلامی، دستیابی به اهرمهای قدرت و ریاست را از اهداف مهم خود قرار داده و از هیچ کوشش مخرب و آلودهای دریغ نورزند. آنچه در هر دوره از انتخابات و نیز در فعالیتهای گوناگون در عرصههای سیاسی به صورت دروغهای تاکتیکی! از این فرصت طلبان به طور مکرر ثبت شده است، نمونهای روشن و نمایان از تحرکات تخریبی این افراد و گروهها برای چنگ زدن به مناصب و مقامات میباشد. دروغ تاکتیکی، جلوهای مهم از اخلاق سیاسی غربی است که واضع آن ماکیاول میباشد. این جلوه از اخلاق سیاسی خاص، تابع اصلی است که تحت عنوان هدف وسیله را توجیه میکند، هر رفتار ناشایست ضد دینی و ضد اخلاقی را برای رسیدن به اهداف سیاسی از جمله دستیابی به اهرمهای قدرت و حکومت، لازم و ضروری میداند!
امروز اگر بخواهیم انقلاب اسلامی همچنان در اوج عظمت باقی بماند و در داخل ایران و گستره جهان اسلام نورافشانی کند و حتی در جوامع بشری درس آزادی و استقلال به ملتها بدهد و معنویت زلال اسلامی را ترویج کند، باید با آفات و موانع راه مقابلهای دقیق، منطقی، همه جانبه و تاثیر گذار داشته باشیم و بیتردید فرصت طلبی در دو وجهه یاد شده بزرگترین آفت است و تحرک فرصت طلبان متصل به اردوگاه مخالف اسلام و حکومت دینی و نیز فرصت طلبان چند چهره و به ظاهر دوست و دلسوز در خیمهگاه انقلاب، بزرگترین مانع به شمار میرود.
پاورقی
1. یکی از سیاستهای شیطانی مشروطه خواهان ضد مشروطه! که به شدت مخالف اسلام و روحانیت بودند این بود که برای فریب افکار عمومی و موجه دادن افکار و اهداف خود، یک دادگاه به ظاهر شرعی تشکیل دادند و یک روحانی نما را که فراموسونر و غربگرا بود قاضی آن ساختند و با دست و قلم او حکم اعدام فقیه مظلوم شهید آیتالله شیخ فضلالله نوری را صادر کردند!
2. صحیفه امام، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ج 15، ص 328
3. همان منبع، ج 18، ص 335
4. همان منبع، ص 248 و 259
5. همان منبع، ج 15، ص 23 و 25
6. مراجعه شود به صحیفه امام، ج 18، صفحات 170 و 171، 174 و 175، 178
7. مراجعه شود به صحیفه امام، ج 15، ص 366 و 367 - حضرت امام خمینی (ره) در سخنان خویش از روز کار آمدن حکومتی در آینده که به ظاهر اسمی از اسلام دارد و خود را طرفدار نظام اسلامی میداند و در باطن نامعتقد به اسلام ناب محمدی (ص) و مخالف نظام سیاسی و حکومتی آن میباشد، اظهار نگرانی میکند.
منابع کلی مقاله:
http://politicalworld.blogfa.com
سلام
بدلیل پرش زیتون 7که امارش هم نشان ازمشکل ان داشت مطالب خبری وسیاسی اجتماعی دراینجا درج میشه انشاالله
سلام ممنون از خبر رسانی تان اموختیم
سلام. خوب بود.استفاده کردم. ممنونم که دعوتم کردید. ما همچنان هستیم...
باسلام . نگاهی گذرا ابن الوقت بودن هم بوده است وخواهد بود . بازهم خواهم آمد برای استفاده بیشتر . موفق باشید.
سلام
فرصت طلبی یعنی چیزی که در شاخ آفریقا اتفاق افتاد.
یه انقلاب ضد غربی به مخملی تبدیل شد.
سلام دوست عزیز
مطلب جامعی رو جمع آوری کردی. موفق باشی.
باسلام . وبلاگتان جالب است . حتماازمطالب شما بیشتر استفاده خواهم کرد و برای دوستان هم ارسال می کنم .
با سلام و سپاس از روشنگری های شما
مردم ما به آگاهی های سیاسی و اجتماعی واقعی نه دروغ بسیار نیازمندند. حتی لازم تر از نان شب!!