مبحث به زبان ساده:
پاسخ این سوال که این سازمان برای چیست و چه هدفی دارد را از زبان فراماسون ها میشنویم که میگویند :
"هدف حکومت ماست ......تمام حکومت ها را به جز
حکومت خودمان از بین خواهیم برد (انگاه ) با دستهای محکم و قوی حکمفرمایی میکنیم و
چون قدرت را از دست کسانی که مطیع ما شدند بدست اووردیم جاه طلبی های بی مورد ،
حرص و آز و انتقام بی رحمانه و کینه را منحصر به خود مینمائیم ما هستیم که با ترور
همه جا را احاطه میکنیم و افراد زیادی را با عقاید مختلف و روش های متفاوت در
اختیار میگیریم "
خب حالا به یک تحلیل از مخالفان این نوع تفکر و سازمان رجوع می کنیم
فراماسونری جهانی
فراماسون
گرفته شده از کلمه فرانسوی فرانماسون (franemason) بوده که ترجمه لغوی آن "بنّای آزاد" می باشد. تاریخ تشکیل فراماسون ها به قرون وسطی برمی گردد و بدین نحو که در
آن ایام بنّاههای آزاد روز مزد دوره گرد، با
تشکیل اتحادیه ای در شهری از فرانسه گرد هم آمده و برای پیش
برد منافع مشترک شان تصمیماتی اتخاذ می کردند و آن
ها پس از
مدتی تشکیلاتِ مخفی و زیرزمینی خود را به نام فراماسون نامیدند… در قرون 18 و 19 میلادی تشکیلات فراماسون به خدمت امپریالیسم درآمد و همانند میسیون ها (هیأت های مذهبی) به عنوان جاده صاف کن
استعمار به مناطق مختلف دنیا گسیل داده
شدند… بزرگترین لژ آنان در انگلیس تشکیل شد که عمدتاً
بعنوان عامل
انگلیس عمل می کردند و اعضای اصلی این دستگاه از اعیان،
اشراف،
سرمایه داران و بازاریان متموّل بودند. در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، شعب دستگاه فراماسون در کنار استعمار به کشورهای
اسلامی، بخصوص ترکیه، ایران و جهان عرب
راه پیدا کردند… فراماسون عضو انجمن های سری است
که با
استعمار انگلیس سیا و امریکا رابطه مستقیم داشته و مرام ادعایی-اش اخوت و برادری، ولی انگیزه اصلی وی تصاحب قدرت و زور و زَر و
خدمت به امپریالیسم می باشد.(1) بطور کلی می
توان گفت که فراماسونر در سده 18 از هر
جهت یک نهاد
وابسته به بورژوازی به شمار می رفت و از طرفی همین طبقه نوپا
بود که در
برابر دو طبقه دیگر اشراف وابسته به کلیسا و اشراف حاکم بر سیاست دولت، بپاخاسته و به کمک عوامل و نهادهای خود از جمله انجمن
های فراماسون گری، خواهان آزادی، آزادی
از نوع فئودالیته مذهبی و سیاسی، آزادی در کار،
بازرگانی و
انباشتن سرمایه بود. بوژروازی فریاد برابری سر می داد، زیرا می خواست در زمینه حقوق سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و قضایی …با
دو طبقه دیگر برابر باشد.(2) از
پیشتازان انقلابی و سیاسی نیمه دوم سده هیجدهم که به
جرگه
فراماسون گری پیوستند انقلابیون آمریکا بودند ولی فراماسون گری در آمریکای شمالی به کوشش فراماسونری انگلیسی، اسکاتلندی
وایرلندی در دهه های آغازین سده هیجدهم پدید
آمد …(3)
* شخصیت های
معروف جهانی که جزو فراماسون ها بوده اند:
- بنیامین
فرانکلین که از امضاکنندگان بیانیه استقلال امریکا و به عنوان استادبزرگ
پنسیلوانیا بود.
- جرج
واشنگتن اولین رییس جمهور آمریکا در سن 21 سالگی یعنی در 1776 فراماسون شد.
- به گفته
ویل دورانت در تاریخ تمدن، گروهی از کشیشان کلیسا و حتی برادران لوئی شانزدهم شاه
فرانسه فراماسونر بودند.
- اندیشه
گران و نویسندگانی چون مونتیسکیو، ولتر، روسونیز فراماسونر بودند.
- انقلابی
نام دار فرانسه "میرابو" خود فراماسونر بود.
- تزارپتر
سوم در 1762 به عضویت فراماسونری درآمد.
- به گزارش
برخی اسناد، گریبایدوف سفیر روسیه در ایران به سال 1828 فراماسونر بود.
- لئون
تولستوی: وی که نویسنده نامدار روسی است در کتاب جنگ و صلح بخشی از کتاب را درمورد یکی از قهرمانان داستان بنام پی یر به ذکر
آداب و رسوم فراماسونان اختصاص می دهد
که خود نشان رشد این مسلک در روسیه بوده است.
- ادوارد
هفتم پادشاه انگلیس استادبزرگ فراماسونری انگلستان بود در سال 1901.
- شاهزاده
ویلز که سپس شاه انگلستان شد، ابتدا عنوان استاد بزرگ فراماسونری را برای خود برگزید و سپس آن را رها کرد و عنوان "نگهبان
فراماسونری انگلستان" را برای
خویش انتخاب نمود.
- ژنرال
ولزلی (welseley) فرمانده نیروهای انگلیسی در خیزش
میهن پرستانه عرابی پاشا در مصر به سال 1882 میلادی فراماسونر بود.(4)
ب- فراماسونری در ایران
میرزا ملکم خان ناظم الدوله که در سال 1274/1857 به عضویت لژ "دوستی صادقانه پاریس درآمده بود، نخستین بار در سال 1275/1858م یک انجمن پنهانی بنام فراموش خانه در تهران بنیاد نهاد و گفته شده است که ملکم خان همنوایی ناصر الدین شاه را برای اینکار نیز بدست آورده بود ولی در سه چهار سال بعد فراموش خانه توسط ناصرالدین شاه تعطیل شد. پس از کشته شدن ناصرالدین شاه سال 1314/1896 (آنان که با فراموشخانه آشنا بودند) انجمنی همانند فراموش خانه ولی به نام "جامعه آدمیت" بنیاد نهادند و اندیشه های ملکم خان را تبلیغ کردند سرپرست این انجمن پنهان عباسقلی خان آدمیت بود که اعضای آن را بسیاری از سرشناسان ایران تشکیل می دادند… لازم به تذکر است جامعه آدمیت در انقلاب مشروطیت ایران که از 1324/1906 آغاز شد سخت درگیر بود و در پیش برد آرمان های انقلاب نیز کوشید… در سال 1325-1907 نخستین انجمن فراماسون گری ایران که از سوی سازمان های فراماسون گری ایران که از سوی سازمان های فراماسون گری به رسمیت شناخته شد نام گرفت و یکی از کسانی که به لژ بیداری پیوسته بوده میرزا صادق-خان امیر فراهانی مشهور به ادیب الممالک شاعر نامدار بود… بسیاری از کسانی که به لژ مذکور وابسته بودند، از چهره های سرشناس و پر تکاپوی انقلاب مشروطیت ایران به شمار می رفتند یکی از آنان حاج علیقلی خان سردار اسعد بختیاری بود که حتی به عنوان فرمانده و رهبر مشروطه گران اصفهان در سال 1327/1909م تهران را گشود… به دیده ما کارگردانان چهره هایی مانند سردار اسعد فراماسون در انقلاب مشروطیت نقشی جز به بیراهه کشاندن انقلاب نداشتند…در سال 1957م/1336 دکتر منوچهر اقبال نخست-وزیر شد، وی علاوه بر خودش که رهبر سازمان فرماسون گری بوده سیاهه ای از لژهای فرماسون گری و آماری از اعضاوابسته بدان لژها در ایران بدست آورد. در این سیاهه نام مهندس جعفر شریف امامی رییس مجلس سنا به عنوان استاد بزرگ و نام احمد علی آبادی به عنوان دبیر کل آمده… بود. پس از انقلاب اسلامی ایران به سال 1357 شمسی یکی از مراکز فراماسون گری که به آن "ستاد عملیات استاد اعظم جعفر شریف امامی می گفتند" کشف گردید… و روشن شد که نه تنها در روزگار محمدرضا شاه پهلوی سیاست کلی ایران بلکه سررشته اقتصاد کشور نیز به شیوه ای بنیادی در دست فراماسونان بوده است… از پیگیری تکاپوی فراماسونان ایرانی پس از انقلاب اسلامی آگاهی های بسنده نداریم، و تنها خبری که در این زمینه بدست آمده از برنامه ای ویژه سرچشمه می گیرد که از کانال چهار تلویزیون انگلیس در 9 مه 1988/19 اردیبهشت 1367 پخش شد. در آن برنامۀ سری به آگاهی همگان رسید که تشکیلات فراماسونان ایرانی پس از انقلاب اسلامی 1357 شمسی به ایالت کالیفرنیا در آمریکا انتقال یافته است.5
پی نوشتها:
1. نقوی، علی محمد، جامعه
شناسی غربگرایی، امیرکبیر، تهران 1361، چاپ اول، ج اول، ص 158و 157.
2. حائری
عبدالهادی، تاریخ جنبش ها و تکاپوهای فراماسونری در کشورهای اسلامی، آستان قدس
1368، ص 28.
3. همان
منبع، ص 29.
4. حائری،
همان، صص 27 تا 39.
5. حائری،
همان منبع. صفحات 53-50، مراجعه شود به کیهان هوایی شماره 777.
خب حالا به یک منبع بیطرف (و مثل همیشه) ویکی پدیا رجوع می کنیم
فراماسونری یا فراموشخانه جمع کانونهای برادری گستردهای در جهان است. این کانونها ریشههای بسیار کهنی در اروپای غربی دارند. فراماسونری دارای یک سیستم مدیریت فراگیر جهانی نیست و ارتباط بین فراماسونریهای مختلف تنها توسط خود دو لژ انجام میشود. واژه فراماسونری احتمالاً از freestone mason گرفته شده. freestone mason در انگلیسی به معنی بنّای آزاد میدانند. کسی که عضو فراماسونری است فراماسون یا ماسون نامیده میشود، و ساختمانی که مرکز فعالیت ماسونهاست لژ نامیده میشود.
فراماسونری در ابتدا جنبشی لیبرال بوده است که مبتنی بر باز تولید اندیشه های گنوستیک در دوران پس از اصلاحات در اروپا بوده است.[۱] فراماسون ها با شعار «برابری، مساوات، برادری» نقش بزرگی در انقلاب های بزرگ معاصر مانند انقلاب امریکا بر علیه استعمار انگلیس، انقلاب کبیر فرانسه، انقلاب مشروطیت ایران [۲] و جنبش انقلابی بر ضد استعمار اسپانیا در امریکای جنوبی داشته است.
عقاید لیبرال جنبش فراماسونری باعث واکنش های مذهبیان و محافظه کاران، گروه های بنیادگرا، مذهبیون بنیاد گرا و ملی گرایان شده است. همچنین مخالفت با نظام طبقاتی کشیشی مسیحیت، باعث دشمنی کلیسای کاتولیک روم با فراماسونری شده است. این گروه ها فراماسونری را جنبشی الحادی و شیطانی معرفی می کنند.[۲]
همچنین منشا افسانه ای این جنبش(داستان معبد سلیمان) باعث نفرت گروههای ضد یهود از فراماسونری شده است. حالت مخفی این جنبش و منشا بریتانیایی آن باعث شده است که چنین پنداشته شود که این جنبش ابزار توطئه انگلو-صهیونیست جهانی است. همچنین رژیم های دیکتاتوری مانند نازی ها و کشورهای کمونیستی نیز به سرکوب فراماسونری می پرداختند.[۲]
فهرست مندرجات
منابع
حجم عظیمی از نوشتههای موجود در مورد فراماسونری موجود است که به چهار هزار کتاب و هزاران مقاله میرسد.با این همه بیشترین این نوشتارها به صورت افراطی نگارش شده اند: یا بی قید و شرط از فراماسونری دفاع میکنند و یا آنها را فرصت طلب و عامل انواع صدمات به جامعه میدانند. [۲]
تاریخچه
بنوشته Encyclopedia of Occultism and Parapsychology فراماسونری جنبشی سری در قرن هفدهم میلادی بوده است. در بریتانیا فراماسونری ترکیبی از نسخه بریتانیایی گنوستیک تا جنبش روسیکروسین (Rosicrucian)آلمان بوده است. هرچند این جنبش ریشه در آموزه های صنف معمار و ساختمان در قرون وسطی دارد، فرم مدرن فراماسونری ریشه در حالت بازیابی شده و راز آمیز گنوستیک در دوران موسوم به دوران پس از اصلاحات دارد. تاریخ افسانه ای ماسنری بدین سبب ساخته شده است تا از این جنبش در جو عدم تساهل مذهبی بریتانیا در آن دوران بریتانیای کبیر محافظت کند.[۱]
بگفته وبگاه فراماسونری منشا و نحوه بوجود آمدن فراماسونری نامشخص است و در مورد آن اختلاف نظر وجود دارد. قدیمیترین اسناد موجود مرتبط به فراماسونری به سال ۱۳۹۰ میلادی برمی گردد.[۳] مدارکی موجود است که نشان میدهد که در اواخر قرن شانزده میلادی لژهای فراماسونری در اسکاتلند وجود داشتهاست.[۴]
سازمان
بطور سنتی فراماسونری مبنایی لیبرال و دموکراتیک داشته است. قانون اساسی اندرسون(1723)، اساسنامه لژ فراماسونری انگلیس که به نوعی قدیمی ترین لژ مدرن فراماسونری است، تساهل مذهبی، وفاداری به نظام حاکم محلی و مدارای سیاسی را از مبانی یک ماسون ایده آل بر می شمارد. ماسون ها به یک قدرت برتر معتقد بودند و کتابی مقدس بسته به مذهب اعضای خود را بکار می بردندو این گروه همچنین سیاست حفط اسرار در مورد مراسم خاص خود داشته اند.[۵] لژ اعظم و Grand Orients نهادهای مستقلی هستند که لژ ماسونی در کشور، استان یا منطقه جغرافیایی خاصی را اداره میکنند.[۶] فراماسونری دارای یک سیستم مدیریت فراگیر جهانی نیست و ارتباط بین فراماسونریهای مختلف تنها توسط خود دو لژ انجام میشود.[۷]
فعالیتها
هر چند فراماسونری معمولا به عنوان یک سازمان مخفی شناخته میشود، فراماسونها معمولاً این تعریف را به چالش میکشند و سازمان خود را بیشتر یک سازمان خصوصی مینامند که تنها بعضی جنبههای این سازمان مخفی میباشد.[۸] معمولاً چنین تعبیری بیان میشود که در قرن بیست و یکم این سازمان از حالت یک انجمن سری خارج شدهاست و بیشتر «انجمنی با یک سری رازها است.»[۹]
دو سمبل پرگار و گونیا همیشه در لژهای فراماسونری وجود دارد. توصیفهای نمادینی برای این دو نشان وجود دارد. مانند: بر فعالیت خود با نیروی تقوا بیافزا"[۱۰]. هر چند از آنجایی که مرام فراماسونری دگماتیک نبودن است. هیچ تفسیر رسمی و عمومی برای این نشان وجود ندارد.[۱۱]
نقش ماسونری در انقلابهای مهم معاصر
با شعار «آزادی، برابری، برادری» فراماسونها نقش بزرگی در انقلاب امریکا در سال های ۱۷۷۵-۱۷۸۳بر علیه استعمار انگلیس، در انقلاب کبیر فرانسه در سال ۱۷۸۹ برعلیه نظام اشرافی فرانسه داشتند. آنها حتی نقش پررنگتری در جریان انقلاب مشروطه ایران در سالهای ۱۹۰۵ تا ۱۹۰۹ بر ضد نظام مطلقه سلطنتی و متحدان تزاری آنها داشتند.[۲] آموزه های فراماسونری نقش کلیدی در ایدئولوژی انقلاب امریکای جنوبی بر ضد استعمار اسپانیا به رهبری سیمون بولیوار داشت.
فعالیتهای خیریه
این انجمن بطور گستردهای در فعالیتهای خیریه و در زمینه خدمات اجتماعی فعال میباشد. در حال حاضر پول تنها از اعضای انجمن جمع آوری میشود و صرف امور نیکوکارانه میشود. فراماسونری به بسیاری از سازمانهای خیریه غیر ماسونری، نهادهای محلی، ملی و بین المللی خیریه کمکهای مالی قابل توجهی میکند.[۱۲][۱۳]
فراماسونری در ایران
نوشتار اصلی: فراماسونری در ایران
اولین فراماسونری در ایران به دوران ناصر الدین شاه قاجار برمی گردد. میرزا ملکمخان ناظمالدوله، نخستین انجمن نوین سیاسی اجتماعی ایران را در سال ۱۲۷۵ یا ۱۲۷۶ قمری بنیان نهاد و آن را فراموشخانه نامید. ریاست افتخاری انجمن که خود با اجازهٔ ناصرالدینشاه تأسیس شده بود، با شاه بود و اعضای آن از قشرهای متفاوتی بودند؛ مثلاً هم دانشآموختگان دارالفنون از طبقهٔ متوسط شهری بودند و هم کسانی چون شاهزاده جلالالدین میرزا. [۱۴] در دوره محمدرضا پهلوی برخلاف دوران رضاشاه با گسترش روابط سیاسی با غرب به خصوص انگلستان لژهای فراماسونری فراوانی در ایران تاسیس شد و نفوذ فراماسونها در سیاست ایران به شدت گسترش یافت. هرچند هیچ یک از افراد سرشناس خانواده پهلوی دست کم به طور رسمی عضو هیچ لژ فراماسونری نبودند ولی بسیاری از رجال سیاسی، نخست وزیران، وزیران، نمایندگان مجلسین و فعالان سیاسی از فراماسونهای سرشناس بودند. در ایران فراموشخانه توسط گروههای چپ گرا، مذهبی بنیاد گرا و ملی گرایان لیبرال به عنوان مامور مخفی انگلیس و صهیونیسم و در نتیجه عامل تمام بدبختیهای ایران معرفی میشدند و این باعث تعطیل شدن و تحت تعقیب گرفتن اعضای این انجمنها در بعد از انقلاب شد.[۲]
مخالفان فراماسونری و تئوری توطئه
عقاید لیبرال جنبش فراماسونری باعث واکنش های مذهبیان و محافظه کاران، گروهای بنیادگرا، مذهبی یان بنیاد گرا و ملی گرایان شده است. ضدیت با نظام کشیشی مسیحیت باعث دشمنی کلیسای کاتولیک روم با فراماسونری شده است. همچنین منشا افسانه ای این جنبش( داستان معمار معبد سلیمان) باعث نفرت گروههای ضد یهود از فراماسونری شده است. حالت مخفی این جنبش و منشا بریتانیایی آن باعث شده است که چنین پنداشته شود که این جنبش ابزار توطئه انگلو-صهیونیست جهانی است. همچنین رژیم های دیکتاتوری مانند نازی ها و کشورهای کمونیستی نیز به سرکوب فراماسونری می پرداختند.[۲]
فراماسونری
مخالفان و منتقدان بسیاری داشتهاست. بسته به زمان و موقعیت
جغرافیایی
این گروهها هر یک انگیزه و دلیلهای متفاوتی داشتهاند. منتقدان فراماسونری را به سه دسته عمده زیر میتوان تقسیم بندی کرد:
مخالفان مذهبی
فراماسونری در طول حیات خویش متوجه انتقاداتی از جانب نهادهای دینی و ادیان قرار داشتهاست. آنان فراماسونری را بعنوان رقیبی برای دین میشناختند و یا فراماسونری را مصداق ارتداد میدانستند. فراماسونری از جانب این افراد و نهادها به انواع تئوریهای توطئه متهم میشدهاست. این منتقدین فراماسونری را یک قدرت سری و شیطانی محسوب میکردند.[۱۶]
فراماسونری و مسلمانان
بسیاری از مخالفت های مسلمانان ریشه در صهیونیست ستیزی و یهودی ستیزی دارد. همچنین دسته دیگری از منتقدان فراماسونری را به دجال پیوند می زنند.[۱۷] بعضی مسلمانان اعتقاد دارند که فراماسونری منافع یهودیان را دنبال می کند.[۱۸] مثلا ماده 28 میثاق نامه حماس عنوان می کند که فراماسونری از صهیونیسم دستور می گیرد.[۱۹]
مخالفان سیاسی
مخالفان در ایران]
کتابها و نوشتارهایی در ایران توسط نویسندگان مذهبی، ملی گرایان، رادیکال و بنیاد گرایان منتشر شدهاست. این دسته کتابها روش بیان تلخ ضد ماسونری اسماعیل رائین را دنبال میکنند که ماسونها را به تمام انواع توطئهها علیه ملت ایران متهم میکرد. تم تکراری این کتابها ارتباط ماسونری به نظریه توطئه جهانی انگلیس-صهیونیسم است. هرچند این کتابها اطلاعات اندکی بر کارهای رایین میافزایند.[۲] در ایران فراموشخانه توسط گروههای چپ گرا، مذهبی بنیاد گرا و ملی گرایان لیبرال به عنوان مامور مخفی انگلیس و صهیونیسم و در نتیجه عامل تمام بدبختیهای ایران معرفی میشدند و این باعث تعطیل شدن و تحت تعقیب گرفتن اعضای این انجمنها در بعد از انقلاب شد.[۲] مرام اشراف منشی و مخفیانه آنها باعث بروز افسانههایی در مورد دستهای پشت پرده فراماسونها و توهم توطئه در مورد آنها شده بود. در دوران پس از انقلاب کتابها و مقالات زیادی چاپ شد و در آنها فراماسونها مسئول همه گونه توطئه علیه ایران و جوامع اسلامی معرفی شدند.[۲]
فراماسونری و هولوکاست
آثار به جا مانده از اداره امنیت رایش نشانگر تعقیب فراماسونها در دوره حکومت حزب نازی بر آلمان است.[۲۰] مدارک کتبی که تحت نظر دکتر فرانتس سیکس تهیه میشدند در کنار سیاستهای ضد یهودی، شامل کدهای ضد ماسونی نیز بودند. این مدارک سیاستهای ایدیولوژیک حکومت نازی را تبیین مینمودند. اگر چه آمار دقیقی از قربانیان فراماسون حکومت آلمان نازی در دسترس نیست اما تخمین زده میشود که بین ۸۰٬۰۰۰ تا ۲۰۰٬۰۰۰ نفر به جرم عضویت در سازمانهای فراماسونری جان خود را از دست دادهاند. زندانیان فراماسون در اردوگاههای کار اجباری مخصوص زندانیان سیاسی نگهداری میشدند. علامت مشخصه این زندانیان مثلث قرمز رنگی بود که بر روی پیراهن آنها دوخته شده بود.[۲۱]
فراماسونری در ایران در دوران ناصر الدین شاه قاجار تحت عنوان فراموشخانه تاسیس شد. میرزا ملکمخان ناظمالدوله، نخستین انجمن نوین سیاسی اجتماعی ایران را در سال ۱۲۷۵ یا ۱۲۷۶ قمری بنیان نهاد و آن را فراموشخانه نامید. ریاست افتخاری انجمن که خود با اجازهٔ ناصرالدینشاه تأسیس شده بود، با شاه بود و اعضای آن از قشرهای متفاوتی بودند؛ مثلاً هم دانشآموختگان دارالفنون از طبقهٔ متوسط شهری بودند و هم کسانی چون شاهزاده جلالالدین میرزا. مرام این انجمن ریشه در آموختههای ملکم از آموزههای سیاسی-اجتماعی اروپای قرن نوزدهم خصوصاً انقلاب فرانسه داشت: آموزههایی چون لیبرالیسم و اومانیسم .وانگهی هدف ملکم از تأسیس چنین سازمانی تربیت طبقهای از روشنفکران برای خدمت اجتماعی بود، تا فرایند نوسازی سیاسی را به یاری ایشان پیش ببرد. علیرغم تمهیدات ملکم در برنیانگیختن مخالفت صاحبنفوذان، از جمله برگزیدن شاه به ریاست افتخاری انجمن، موج مخالفت خیلی سریع برخاست. از جملهٔ مخالفان قشر سنتی و محافظهکار ملایان بود. گرچه تشکیلات و سازماندهی داخلی فراموشخانه برگرفته از آنِ لژهای فراماسونری در اروپا بود، فراموشخانهٔ ملکم هیچ ارتباطی با محافل فراماسونریِ اروپا نمیداشت.[۱]
در دوره محمدرضا پهلوی
برخلاف دوران رضاشاه با گسترش روابط سیاسی با غرب به خصوص
انگلستان لژهای فراماسونری فراوانی در ایران تاسیس شد و نفوذ فراماسونها در سیاست ایران به شدت گسترش یافت، هرچند هیچ یک از افراد سرشناس
خانواده پهلوی دست کم به طور رسمی عضو هیچ
لژ فراماسونری نبودند ولی بسیاری از رجال سیاسی،
نخست
وزیران، وزیران، نمایندگان مجلسین و فعالان سیاسی از فراماسونهای سرشناس بودند. در ایران فراموشخانه توسط گروههای چپ گرا،
مذهبی بنیاد گرا و ملی گرایان لیبرال به
عنوان مامور مخفی انگلیس و صهیونیسم و در نتیجه عامل
تمام بدبختیهای
ایران معرفی می شدند و این باعث تعطیل شدن و تحت تعقیب
گرفتن اعضای
این انجمنها در بعد از انقلاب شد.
فهرست مندرجات
منابع مطالعاتی موجود در مورد فراماسونری
حجم عظیمی از نوشتههای موجود در مورد فراماسونری موجود است که به چهار هزار کتاب و هزاران مقاله می رسد. بیشترین این نوشتارها در دو وادی افراطی قرار دارند. یا بی قید و شرط از فراماسونری دفاع می کنند و یا آنها را فرصت طلب و عامل انواع صدمات به جامعه می دانند. در ایران فراماسونری تشکلیاتی اشراف منشتر و مخفیانهتر داشته است و به همین سبب در ایران فراماسونری در مقایسه با غرب بسیار بیشتر آماج نظریههای تئوری توطئه بوده است. به سبب کمبود مطالعات دانشورانه بر روی منابع اولیه، تحلیل اجتماعی فراماسونری در ایران در حال حاضر بسیار مشکل می باشد.[۲]
منابع ایرانی
بیشتر منابع اولیه موجود در ایران عمدتا برمبنای اسناد ساواک در قبل از انقلاب و کمیتهها انقلاب اسلامی و سایر سازمانها در بعد از انقلاب می باشد.[۲] از جمله این منابع به سه جلد کتاب اسماییل رائین می توان اشاره نمود که حاوی اطلاعات مفیدی در مورد فراماسونری در ایران است. همچتین کتاب شامل شماری از انتقادات و در مورد توطئه هایی است که نویسنده به فراماسونری نسبت می دهد. همچنین کتاب دارای تبلیغات خصمانه و شعارهای احساسی و اتهامات ریز و درشت علیه فراماسونری است.[۲]
منابع غیر ایرانی
شماری نوشتارها در نشریات ماسونیک امریکا در مورد فراماسونری در ایران (مانند کارهای Boettjer; Carr; Payne; Richards ) وجود دارد.[۲]
منابع ضد فراماسونری
کتابها و نوشتارهایی در ایران توسط نویسندگان مذهبی، ملی گرایان، رادیکال و بنیاد گرایان منتشر شده است. این دسته کتابها روش بیان تلخ ضد ماسونری اسمائیل رایین را دنبال می کنند که ماسونها را به تمام انواع توطئهها علیه ملت ایران متهم می کرد. تم تکراری این کتابها ارتباط ماسونری به نظریه توطئه جهانی انگلیس-صهیونیسم است. هرچند این کتابها اطلاعات اندکی بر کارهای رایین می افزایند.[۲] [۳]
پیش از مشروطه
میرزا ملکمخان ناظمالدوله، نخستین انجمن نوین سیاسی اجتماعی ایران را در سال ۱۲۷۵ یا ۱۲۷۶ قمری بنیان نهاد و آن را فراموشخانه نامید. ریاست افتخاری انجمن که خود با اجازهٔ ناصرالدینشاه تأسیس شده بود، با شاه بود و اعضای آن از قشرهای متفاوتی بودند؛ مثلاً هم دانشآموختگان دارالفنون از طبقهٔ متوسط شهری بودند و هم کسانی چون شاهزاده جلالالدین میرزا. حتی سید صادق طباطبایی از ملایان خوشفکر و پیشرو که بعدها پسرش، شیخ سید محمد طباطبایی، از رهبران مشروطه شد به این انجمن پیوست. گرچه تشکیلات و سازماندهی داخلی فراموشخانه مقتبس از آنِ لژهای فراماسونری در اروپا بود، فراموشخانهٔ ملکم هیچ ارتباطی با محافل فراماسونریِ اروپا نمیداشت.[۴]
مرام این انجمن ریشه در آموختههای ملکم از آموزههای سیاسی-اجتماعی اروپای قرن نوزدهم خصوصاً آنِ انقلاب فرانسه داشت: آموزههایی چون لیبرالیسم و اومانیسم .وانگهی هدف ملکم از تأسیس چنین سازمانی تربیت طبقهای از روشنفکران برای خدمت اجتماعی بود، تا فرایند نوسازی سیاسی را به یاری ایشان پیش ببرد. علیرغم تمهیدات ملکم در برنیانگیختن مخالفت صاحبنفوذان، از جمله برگزیدن شاه به ریاست افتخاری انجمن، موج مخالفت خیلی سریع برخاست. از جملهٔ مخالفان قشر سنتی و محافظهکار ملایان بود.[۵]
این انجمن نخست با اجازه ناصرالدین شاه و به شرط اینکه مخالف مصلاح شاه و مملکت نباشد در دوران زمامداری میرزا آقاخان صداعظم که از مدافعان فراماسونری بود تاسیس شد و در این دوران رونق بسیار داشت ولی بعد از برکناری میرزا آقاخان ناصرالدین شاه بنابر گزارشهایی که از انجمن داشت ادامه فعالیتها آن را به مطابق مصالح سلطنت ندانست و دستور تعطیلی آن را صادر کرد و میرزا ملکم خان نیز دستگیر و به عراق تبعید شد [۶].
در آغاز؛ بسیاری از روشنفکران دورهٔ قاجار، سازمان فراماسونری را به عنوان یک سازمان نوگرا، انقلابی و آزادیخواه میشناختند که آرمانی جز مبارزه با استبداد و برپایی مردمسالاری و بیداری ملتها ندارد. از جمله عوامل مهمی که موجب گرایش و جذب روشنفکران این دوره به سازمانهای فراماسونری، به ویژه، لژ فرانسوی آن میشد، نقش مهم اعضای آن سازمان در انقلاب کبیر فرانسه بود؛ و از آنجا که انقلاب فرانسه سرمشقی ارزنده برای انقلابیون و روشنفکران ایران میبود، ایشان تشکیل فراموشخانه و پیوستن به سازمانهای فراماسونی را وسیلهای برای ایجاد تحول، دگرگونی و انقلاب در ایران میپنداشتند.[۷]
از دیگر فراماسونهای مشهور این دوران میتوان به سید جمالالدین اسدآبادی اشاره کرد که با نامهای مختلف در ۱۰ لژ فراماسونری در ایران، مصر و اروپا فعالیت داشتهاست[۸].
دورهٔ محمدرضاشاه پهلوی [ویرایش]
در دوره محمدرضا پهلوی برخلاف دوران رضاشاه با گسترش روابط سیاسی با غرب به خصوص انگلستان لژهای فراماسونری فراوانی در ایران تاسیس شد و نفوذ فراماسونها در سیاست ایران به شدت گسترش یافت، هرچند هیچ یک از افراد سرشناس خانواده پهلوی دست کم به طور رسمی عضو هیچ لژ فراماسونری نبودند ولی بسیاری از رجال سیاسی، نخست وزیران، وزیران، نمایندگان مجلسین و فعالان سیاسی از فراماسونهای سرشناس بودند.[۹]
از چهرههای شاخص فراماسونری در این دوران میتوان ارنست پرون را نام برد. پرون خدمتکاری بود که در مدرسه له روزه در زمان تحصیل محمدرضا شاه به کار مشغول شد وی که دارای معلومات بسیار بالایی در ادبیات و فلسفه بود به سرعت مورد توجه ولیعهد ایران قرار گرفت و با وی به ایران آمد. هرچند رضاشاه مخالف حضور وی در دربار ایران بود و وی را جاسوس میدانست ولی دوستی وی با ولیعهد وی را به دربار ایران راه داد. وی از بنیانگذاران لژ پهلوی بود که به گفته فردوست با اجازه محمدرضا پهلوی تاسیس شده بود.[۱۰] پرون در طول حضورش در ایران از فراماسونها حمایت زیادی کرد.[۱۱]
از لژهای فراماسونری ایران در دوران محمدرضا پهلوی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
پس از انقلاب [ویرایش]
در ایران فراموشخانه توسط گروههای چپ گرا، مذهبی بنیاد گرا و ملی گرایان لیبرال به عنوان مامور مخفی انگلیس و صهیونیسم و در نتیجه عامل تمام بدبختیهای ایران معرفی می شدند و این باعث تعطیل شدن و تحت تعقیب گرفتن اعضای این انجمنها در بعد از انقلاب شد. مرام اشراف منشی و مخفیانه آنها باعث بروز افسانه هایی در مورد دستهای پشت پرده فراماسونها و توهم توطئه در مورد آنها شده بود. در دوران پس از انقلاب کتابها و مقالات زیادی چاپ شد و در آنها فراماسونها مسئول همه گونه توطئه علیه ایران و جوامع اسلامی معرفی شدند.[۲]
نقد دینی این نظریه از زبان برادران حوزوی ما
فلسفه فراماسونری
تاکنون دریافتیم که خاستگاه فراماسونری اصول اعتقادی الحادی است. مفاهیم و علائم پنهان آن، این موضوع را مورد تأیید قرار میدهند. به همین سبب اصول آن با مذاهب توحیدی در تعارض است. «مایکل هاوارد»، مورخ آمریکایی در نوشته محرمانهای که مخصوص ماسونهای عالیرتبه است مینویسد:
چرا مسیحیت منتقد فراماسونری است؟ پاسخ این سؤال در «رموز» فراماسونری نهفته است. اگر این رموز در دسترس عموم قرار گیرد برای کسانی که از فلسفة آن مطلع نیستند قابل درک نخواهد بود. در حقیقت احتمال اینکه بسیاری از اعضای لژها نیز معنای رموز را درک کنند، پایین است. در محفل درونی فراماسونری، درمیان کسانی که به درجات بالای سازمان رسیدهاند، ماسونهایی وجود دارند که خود را وارثان سنت کهن و متعلق به دوران پیش از میلاد میدانند که از اعصار پیشین به تواتر به آنها منتقل شده است.1
ماسونهای عالیرتبه دانش خاص خود را از سایر اعضا مخفی نگه میدارند. ماسون اعظم، «نکدت اجران» در این باره مینویسد:
بعضی ماسونها گمان میکنند فراماسونری نوعی سازمان نیمهمذهبی ـ نیمهخیریه است که در آن میتوانند ارتباطات اجتماعی پسندیده داشته باشند و لذت ببرند. عدهای دیگر فکر میکنند هدف فراماسونری این است که انسانهای خوب را خوبتر کند. باز عدهای گمان میکنند فراماسونری محل شخصیتسازی است. به طور خلاصه کسانی که با نحوه خواندن و نوشتن زبان خاص ما آشنا نیستند، معنای نمادها و تماثیل را به این شکل درک میکنند.
فراماسونری و اهداف آن برای آن عده اندکی از ماسونها که قادرند عمیقاً در آن وارد شوند کاملاً متفاوت است. فراماسونری یعنی دانش فاش شده، آغاز و تولد دوباره؛ یعنی واگذاردن راه و رسم زندگی کهنه و ورود به یک زندگی جدید باشکوهتر و اصیلتر ... در پس رمزگرایی ساده و ابتدایی فراماسونری، دستهای مکاشفات قرار دارند که به ما کمک میکنند به زندگی روحانی و عالی دست یابیم و به رموز هستی خود پی ببریم. بنابراین در این زندگی روحانی، دستیابی به روشنگری ماسونی امکانپذیر میشود. تنها در این صورت است که میتوان به طبیعت و شرایط رشد و تکامل در آن پی برد.2
به تأکید این عبارات برخلاف آنچه ماسونهای پایین رتبه گمان میکنند و فراماسونری را سازمانی اجتماعی و مرتبط با امور خیریه میپندارند، حقیقت به گونه دیگری است. بر مبنای نوشته «پایک»، فراماسونری یعنی کشف رموز هستی بشر. به عبارت دیگر چهرة صوری فراماسونری در لباس مبدل یک سازمان اجتماعی و خیریه و برای پنهان ساختن فلسفة این سازمان ظاهر میشود. در حقیقت هدف آن تحمیل نظاممند فلسفة خاص خود بر اعضا و همچنین جامعه است.
مادهانگاری در منابع ماسونی
الف) باور به ماهیت مطلق ماده: ماسونهای امروز همچون نیاکان خویش به جاودانگی ماده و غیرمخلوق بودن آن و اینکه موجودات زنده برحسب تصادف از ماده بیجان به وجود آمدهاند، ایمان دارند. در نوشتههای ماسونی میتوانیم دلایل تفصیلی بنیادهای فلسفی مادهگرا را بیابیم. «سلامی ایشینداغ» در کتاب خود با عنوان الهاماتی از فراماسونری مینویسد:
کل فضا، اتمسفر، ستارگان، همة موجودات زنده و غیرزنده از اتم ساخته شدهاند. بشر جز اجتماعِ اتفاقیِ اتمها نیست. موازنة جریان الکتریسیته میان اتمها، بقای موجودات زنده را تضمین میکند. با از میان رفتن این توازن میمیریم، به خاک بازمیگردیم و به اتمها تبدیل میشویم. یعنی ما همه از ماده و انرژی ساخته شدهایم و به ماده و انرژی بازمیگردیم. گیاهان از اتمهای ما استفاده میکنند و همة موجودات، از جمله ما انسانها از گیاهان استفاده میکنیم. همه چیز یک ماهیت دارد، اما چون مغز ما از سایر موجودات تکامل یافتهتر است، صاحب هوشیاری و شعور است. اگر به نتیجه روانشناسی تجربی نظر کنیم درمییابیم آزمایش سهگانه احساسات، ذهن و قوة اراده نتیجة کارکرد متوازن سلولهای قشایی مغز و هورمونهاست.
... علم اثباتگرا پذیرفته است که هیچ چیز از هیچ به وجود نیامده و هیچ چیز نابود نمیشود. در نتیجه میتوان گفت نیازی نیست بشر نسبت به هیچ نوع قدرتی احساس قدرشناسی و تعهد کند. جهان مجموعة انرژی است که نه آغازی دارد و نه پایانی. در این مجموعه همه چیز متولد میشود، نمو میکند و میمیرد، اما مجموعه هیچگاه نابود نمیشود. تنها اشیا تغییر میکنند و تبدیل میشوند. حقیقتاً چیزی به نام مرگ و زوال وجود ندارد؛ فقط تغییر و تبدیل دائمی حاکم است. نمیتوان چنین سؤال بزرگ و راز جهانی را به کمک قوانین علمی تشریح کرد. توضیحات غیرعلمی نیز چیزی جز توصیفات خیالی، تعصبات و عقاید باطل نیستند. بر مبنای منطق و علم اثباتگرا، صرفنظر از جسم مادی، روحی وجود ندارد.3
نظریات بالا را میتوانید در کتب متفکران مادهگرایی چون مارکس، اِنگلس، لنین، پولیتزر، ساگان و مانِد بیابید.
در جواب ادعای ایشینداغ باید گفت همة این نظریات به کمک کشفهای علمی صورت گرفته در نیمة دوم قرن بیستم باطل شدند. به عنوان نمونه «نظریة انفجار بزرگ» که در محافل علمی به اثبات رسیده نشان میدهد جهان میلیونها سال قبل از عدم به وجود آمد. براساس «قوانین ترمودینامیک» ماده قابلیت سازماندهی خود را ندارد و نظم و توازن موجود در عالم برآیند یک آفرینش هوشیار و هوشمند است. علم زیستشناسی با نشان دادن نمونههای شگفتآور از موجودات زنده، وجود خالقی که همه را خلق نموده اثبات میکند.
ایشینداغ چنین ادامه میدهد:
میخواهم بعضی اصول و حقایق مورد تأیید فراماسونها را به اختصار بیان کنم: براساس اصول ما حیات از یک سلول آغاز میشود و در نتیجه تغییر شکل و نمو سلول انسان به وجود میآید. ماهیت و هدف این وجود را نمیتوان درک کرد. زندگی از آمیزش ماده و انرژی آغاز میشود و به آن خاتمه مییابد. اگر معمار بزرگ کائنات را به عنوان حقیقتی والا، افق بیپایان خوبی و زیبایی، اوج تکامل و عالیترین مقام و کمال مطلوب انسان بپذیریم و اگر آن را مجسم نکنیم، شاید خود را از تعصب درامان نگه داشته باشیم.4
ایشینداغ ادامه میدهد:
ماسونی که تحت تعلیم این اصول و عقاید قرار گرفته وظیفه دارد مردم را تربیت کند ... و به نیابت از مردم و حتی بدون تمایل آنها کار خود را انجام دهد.5
ب) انکار روح و جهان آخرت: ماسونها در نتیجة عقاید ماتریالیستی خود، وجود روح و جهان آخرت را به شدت انکار میکنند. با این حال گاهی در نوشتههایشان به واژگان و اصطلاحات معنوی همچون مردهای که «به ابدیت سپرده شد» برمیخوریم که ممکن است متناقض به نظر برسد، ولی در واقع چنین نیست. چون اینگونه اشارات به جاودانگی روح همه نمادین هستند. «میمار سنیان» این موضوع را در مقالهای با عنوان «عالم پس از مرگ در فراماسونری» چنین بیان میکند:
ماسونها رستاخیز پس از مرگ را در افسانة استاد حیرام به صورت نمادین میپذیرند. این رستاخیز نشان میدهد حقیقت همیشه بر تاریکی و مرگ غلبه دارد. فراماسونری به مسئلة روح اهمیتی نمیدهد. در فراماسونری، رستاخیز پس از مرگ یعنی به میراث گذاردن بعضی امور مادی و معنوی به انسانها. کسانی که توانستهاند در این زندگی کوتاه و فریبنده نام خود را جاودانه کنند، موفق شدهاند و با ماندگار ساختن نام خود به دنبال شادمان کردن انسانها و تضمین دنیایی مادیتر بودند. هدف آنان بالا بردن انگیزههای انسانی بوده است که بر زندگی انسانهای زنده مؤثرند... . انسانهایی که طی قرنها ابدیت را میطلبند، با اعمال، خدمات و اندیشههای خود به آن میرسند و... این به زندگی آنان معنا میبخشد. چنانچه تولستوی گفت: «در آن هنگام، بهشت همین جا بر روی زمین برپا میشود و مردم به بهترین صورت ممکن کامیاب میشوند.6
ایشینداغ در مقالة پیشین چنین نوشت:
باوری وجود دارد بر این مبنا که از دو نیروی سازندة انسان: جسم و روح جسم میمیرد اما روح باقی میماند و به جهان ارواح میرود، در آنجا به حیات خود ادامه میدهد و به فرمان خداوند در جسم دیگری حلول میکند. این باور با مفاهیم تغییر و تبدیل مورد قبول ما سازگار نیست. نظرات فراماسونری را میتوان چنین تشریح کرد: پس از مرگ تنها خاطرات و دستیافتهای شما به جای میماند. این نظریة فیلسوفانه و مبتنی بر اصول منطق است. باورهای مذهبی دربارة جاودانگی روح و رستاخیز با اصول منطق سازگار نیستند. ما اصول فکری خود را از نظامهای فلسفی عقلگرا گرفتهایم، در نتیجه پاسخ این سؤال را با مفاهیمی متفاوت و نه با مفاهیم مذهبی میدهیم.7
انکار رستاخیز و جستجوی جاودانگی اسطورهای است که مشرکان از دیرباز به آن باور داشتهاند. به گفتة قرآن کریم مشرکان به گمان اینکه جاودانه زندگی خواهند کرد برای خود قصرهای باشکوه و محکم بنا میکنند. حضرت هود(ع) به قوم عاد هشدار داد و فرمود:
آیا از خدا نمیترسید و پرهیزکاری پیشه نمیکنید؟ من [از جانب خداوند] پیامبری امین برای شما هستم. از عدم اطاعت اوامر خداوند بپرهیزید و از من پیروی کنید. من هیچ مزدی در برابر این مأموریت الهی از شما طلب نمیکنم، اجر و پاداش من تنها با آفریدگار جهانها و جهانیان است. آیا شما صرفاً از سر هوس و خودنمایی در نقاط مرتفع بناهای یادبود میسازید؟ آیا به گمان اینکه جاودانه زندگی خواهید کرد برای خود قصرهای باشکوه و محکم بنا میکنید؟ و آیا به روی زیردستان به شیوة ستمگران بیرحمانه دست میگشایید؟ پس از سرپیچی از اوامر خداوند بپرهیزید و از من پیروی کنید.8
اشتباه آن مردم ملحد ساختن ساختمانهای فاخر نبود. مسلمانان نیز برای هنر اهمیت قائلند و تلاش میکنند دنیا را زیبا کنند. تفاوت در مقصود دو گروه است. مسلمانان تا حدی به هنر علاقهمندند که مفاهیم زیبایی و زیباییشناختی را که خداوند به انسانها بخشیده القا کند.
تناقض علمی انکار روح
انکار وجود روح و این ادعا که هوشمندی و شعور از جنس ماده است با علم نیز سازگاری ندارد. برعکس اکتشافات جدید علمی نشان میدهند نمیتوان شعور را تا درجه ماده نزول داد و آن را برحسب کارکردهای مغزی تشریح کرد. امروزه بسیاری از محققان متفقالنظرند که هوشیاری و شعور انسان از منبعی ناشناخته و فراتر از اعصاب مغزی و مولکولها و اتمهای سازنده آن به دست میآید.
محققی به نام «وایلدر پنفیلد» پس از سالها تحقیق به این نتیجه رسید که وجود روح حقیقتی انکارناپذیر است:
پس از سالها تلاش برای توضیح عملکرد ذهن تنها براساس کنشهای مغزی، به نتیجهای رسیدم که سادهتر (و منطقیتر) است. با درنظر گرفتن مغز و ذهن (جسم و روح) و اینکه همیشه نمیتوان ذهن را براساس فعالیتهای اعصاب مغز توجیه کرد ... باید بپذیرم که وجود ما از این دو عنصر اساسی ساخته شده است.9
مغز انسان مانند کامپیوتر فوقالعادهای است که اطلاعات را از حواس پنجگانه دریافت و مورد پردازش قرار میدهد، اما فاقد ادراک و شعور و دانش به «خود» است؛ یعنی نمیتواند درک کند، احساس کند یا به حواس دریافتی خود بیندیشد. «راجر پنرز»، فیزیکدان برجستة انگلیسی در کتاب خود با عنوان ذهن جدید امپراتور مینویسد:
چه چیز به انسان هویت فردی میبخشد؟ همان اتمهایی که بدنش را میسازند؟ آیا هویت او به انتخاب خاص الکترونها، پروتونها و دیگر ذرات تشکیلدهندة اتمها بستگی دارد؟ حداقل دو دلیل برای رد این موضوع وجود دارد. در درجة اول در جسم مادی هر موجود زنده تغییر و تبدیل دائمی وجود دارد. بخش وسیعی از سلولهای زنده (از جمله سلولهای مغز) و در واقع تمام بدن از آغاز تولد بارها و بارها جایگزین شدهاند. دلیل دوم را از فیزیک کوانتوم میآورم: ... اگر یک الکترون از جسم انسان را جایگزین الکترونی از آجر کنیم باید کیفیت الکترون جایگزین شده ثابت بماند و تفاوت دو الکترون قابل تشخیص باشد. همین موضوع باید در مورد پروتونها و انواع ذرات اتمها و مولکولها صدق کند. با این حال اگر کل وجود مادی فردی را با ذرات نظیر در آجرخانهاش جابهجا کنند، ابداً هیچ اتفاقی نمیافتد.10
پنرز به طور واضح بیان میکند اگر همة اتمهای بدن انسان را با اتمهای آجر عوض کنند، خصوصیاتی که انسان را زنده نگه میدارد باقی نمیمانند. آجر جان نمیگیرد. به طور خلاصه آنچه انسان را انسان میکند خصوصیات مادی نیست؛ بلکه ویژگیهای روحانی و نهادی مستقل از مادة این منبع را میسازد. پنرز در پایان کتاب خود توضیح میدهد:
به نظر من شعور چنان بااهمیت است که نمیتوانم به سادگی باور کنم «تصادفی» و با محاسبات پیچیده ظاهر شده باشد. هوشیاری پدیدهای است که وجود عینی جهان با آن شناخته میشود.11
جواب مادهگرایان به این یافتهها چیست؟ چگونه میتوان ادعا کرد انسان با ویژگیهایی چون بینش، احساس، افکار، حافظه و حواس، تنها با ترکیب اتفاقی اتمهای بیجان به وجود آمده باشد.
ماتریالیسم ماسونی: خدا انگاری ماده
خدا انگاری ماده و انتساب نقش آفرینش به اتمهای بیجان ماده، فلسفه جدیدی نیست. بتپرستی از آغازین اعصار تاریخ وجود داشته و مادهگرایان، نمونة نوین بتپرستان کهن هستند. نوشتههای ماسونی آشکارا به این امر اعتراف میکنند:
برای تولید یک شیء مادی اتمها ترکیب خاصی به خود میگیرند. روح هر اتم نیروی تولیدکنندة این نظام است. چون روح عامل هوشیاری است، هر شیء هوشمند بوده و به نسبتی از هوشمندی برخوردار است. انسان، حیوان، باکتری و مولکول هر یک به نسبتی هوشمندند.12
این نویسنده همه چیز را هوشمند میداند چون از اتم ساخته شده و چون منکر وجود روح انسانی است، انسان را تودهای از اتمها میداند؛ درست همچون یک حیوان یا مولکولهای بیجان. لکن حقیقت این است: مادة بیجان (اتمها) عاری از روح، هوشیاری و هوشمندی است. تنها موجودات زنده هوشیارند، زیرا خداوند به آنها روح عطا نموده است. در میان همة موجودات زنده انسانها از عالیترین درجة شعور بهرهمندند چون صاحب روحی منحصر به فرد از جانب خداوندند.
این باور ماتریالیستی فراماسونها نمود عقیدهای به نام «جاندار پنداری» است که هر شیء را در طبیعت (کوه، آب، باد و غیره) صاحب روح خاص و هوشیاری میپندارد. ارسطو، فیلسوف یونانی این نوع باور را با مادهانگاری (عقیده به اینکه ماده خلق نشده و مطلق است) ترکیب نمود. این باور به الحاد معاصر مبدل شده است. به عقیدة ماسونها توازن و نظم موجود در نظام عالم نتیجه مادة است. در مقالهای با موضوع «تکامل زمین» میخوانیم:
فرسودگی چنان ضعیف صورت میگیرد که میتوان گفت حالت کنونی زمین در نتیجة هوشمندی پنهان ماگما (مایع درون هسته زمین) پدید آمده است. اگر اینگونه نبود آب در گودالها انباشته نمیشد و تمام زمین را آب فرا میگرفت.13
همچنین در مقاله دیگری چنین ادعا شده است:
آغاز حیات بر روی کرة زمین هنگامی بود که یک سلول به وجود آمد. این سلول بلافاصله به حرکت درآمد و بر اثر انگیزشی مؤثر و متمردانه به دو بخش تقسیم شد و این راه را تا بینهایت ادامه داد. اما سلولهای تقسیم شده قادر به ادراک هدفی برای سرگردانی خود نبودند و گویی به دلیل ترس از این سرگردانی و تحت تسلط نیروی غریزی حفظ بقا، با یکدیگر به فعالیت پرداختند، به هم پیوستند و به صورت هماهنگ، دموکراتیک و فداکارانه به خلق اندامهای حساس و حیاتی اقدام نمودند.
باور به این عقاید چیزی جز خرافات نیست. مشاهده میکنید که ایشان برای انکار وجود خداوند و نقش او در خلق عالم، خواص مضحکی به اتمها، مولکولها و سلولها نسبت میدهند؛ مانند هوش، قوة برنامهریزی، فداکاری و حتی هماهنگی و رفتار دموکراتیک(!).
مفهوم دیگری که در اصول خرافی و ماتریالیستی فراماسونها مطرح است، اصطلاح «طبیعت مادر» است که در فیلمهای مستند، کتابها، مجلات و حتی آگهیهای بازرگانی بارها به آن برمیخوریم. کاربرد آن برای بیان این عقیده است که مادة سازنده طبیعت (نیتروژن، اکسیژن، هیدروژن، کربن، ...) با هوشمندی و به صورت خودبهخود انسانها و همة موجودات زنده را خلق نموده. این افسانه نه بر مشاهده استوار است و نه بر منطق. بلکه قصد دارد به کمک تلقین افکار، بر ذهن انسان غلبه یابد و هدف آن به فراموشی سپردن خداوند، خالق حقیقی هستی و بازگشت به الحاد است. فراماسونری تلاش میکند این باور را تقویت و منتشر نماید. به همین منظور از قوای اجتماعی همپیمان خود حمایت میکند. در مقالهای با عنوان «تفکراتی پیرامون تکامل همبستگی از دیدگاه علمی» میخوانیم:
از دیدگاه مادی و تعامل مادة موجودات زنده، همة گیاهان، حیوانات، میکروبهای مفیدی که در زمین زندگی میکنند و انسانها، هماهنگی اسرارآمیزی دارند. این هماهنگی از سوی طبیعت مادر ترتیب داده شده. آنها پیوسته درگیر نوعی همکاری و انسجام مؤثر هستند. بار دیگر تصریح میکنم فراماسونری هر نوع جنبش روانشناسی ـ اجتماعی را که به رفاه، صلح، امنیت و شادی و به طور خلاصه هر نوع جنبشی که در طریق اومانیسم و اتحاد جهانی بشر گام بردارد، عامل پیشبرد آرمانهای خود میداند و از آن حمایت میکند.15
مهمترین نیروی پیش برنده آرمانهای فراماسونری نظریة تکامل است که حامی نوین ماتریالیسم و اومانیسم به شمار میرود. در قسمت آینده نگاه دقیقتری به نظریة تکامل از زمان داروین تا عصر حاضر میاندازیم و به ارتباط پنهان فراماسونری و این بزرگترین اشتباه علمی، پی میبریم.
پینوشتها:
1.Michel Howard, The Occult Conspiracy: Tue Secret History of Mystics, Tecplars, Masons and Occult Societies, 1st ed., London, Rider, 1989, pp.2-3.
2. Previous Master Mason Enver Necdet Egeran, Gercek Yuzuyle Masonluk (Freemasonry Unveiled), Basnur Press, Ankara, 1972, pp. 8-9.
3. Dr. Selami Isindag, Masonluktan Esinsenmeler (Inspirations from freemasonry), Istanbul 1977, p. 189.
4. Dr. Selami Isindag, Masonluktan Esinlenmeler (Inspirations from Freemasonry), Istanbul 1977, p. 190.
5. Dr. Selami Isindag, Masonluktan Esinlenmeler (Inspirations from Freemasonry), Istanbul 1977, pp. 189-190.
6. Hasan Erman, “Masonlukta Olum Sonrasi” (Atrer Death in Freemasonry), Mimar Sinan, 1977, No. 24, p. 57.
7. Dr. Selami Isindag, Masonlugun Kendine Ozgu bir Felsefesi Var Midir, Yok Mudur? (Does Freemasonry Have an Original Philosophy or Not?), Masonluktan Esinlanmeler (Inspirations from Freemasonry), Istanbul 1977, p.97.
8. سورة شعراء (26)، آیات 124 تا 131.
9. Wilder Penfidld, The Mystery of the Mind: A Critical Study of Consciousness and the Human Brain, Princeton, New jersey, Princeton University Press, 1975, p. 80.
10. Roger Penrose, The Emperor’s New Mind, Penguin Books, 1989, pp. 24-25.
11. Roger Penrose, The Emperor’s New Mind, Penguin Books, 1989, p. 448.
12. Onur Ayangil, “yeni Gonse” (New Gnosis), Mimar Sinan, 1977, No. 25, p. 20.
13. Faruk Erengul, “Evrende Zeka” (Intelligence in the Universe), Mimar Sinan, 1982, No. 46, p. 27.
14. Albert Arditti, “Hurriyet-Disiplin-Dynamizm-Statizm” (Freekom-Discipline-Dynamism-Statism), Mimar Sinan, 1974, No. 15, p. 23.
15. Naki Cevad Akkerman, “Bilimel Acian Dayanisma Kavrami ve Evrimi Uzerine Dusunceler ll” (Thoughts About The Concept and the Evolution of Solidarity from the Scientific Point of View ll), Mimar Sinan, 1976, No. 20, p. 49.
این هم نقد جالبی بر منتقدان این تفکر از زبان آقایان اصولگرا
نقدی بر رویکرد های افراطی در مباحث فراماسونری
روش تحلیل باید بتواند فارغ از ارائه یک سری اطلاعات خام ، یک روش تحلیلی ارائه دهد تا مخاطب بتواند خود انرا کسب کرده و مسائل را با ان تحلیل کند نه اینکه اگر موضع جدیدی پیش امد نتواند هیچ تحلیلی درباره ان ارائه دهد. متاسفانه این نوع تفکر چون مبتنی برکدهای اطلاعاتی و امنیتی و برای مخاطب جدید است بسیار جذاب هم جلوه میکند ولی غافل از انکه به جای انکه قدرت تحلیلی به مخاطب بدهد چیزی جز یک بدبینی مفرط به او نمیدهد.
چندی
است که جریان های منتقد غرب و فعال در
عرصه دشمن
شناسی و مهدویت به سرعت در حال رشد و گسترش هستند. یکی از این جریان ها که بیش از همه به مبحث صهیونیزم شناسی و شناخت جریان
فراماسونری می پردازد نیز چندی است
که وسعت یافته و اندک اندک در حال جا انداختن مدل
نگاه خود
درمیان برخی نخبگان و دانشجویان است. از انجا که چند وقتی است که خود شخصا با این تفکر چالش های جدی داشته ام بر آن شدم که به
قدر فهم خود نقدی را براین نوع از روش
تحلیل و نگاه ارائه دهم.
درباره این
موضوع میتوان هم در مبادی و هم در متن و هم در نتایج آن به بحث پرداخت:
این رویکرد در نقد جریان غرب و صهیونیزم بیش از هر چیزی زاییده
دوران جدید و ترویج نگاه های
اخرالزمانی چه در میان مسلمین و چه درمیان غربیان به وسیله
سینمای هالیوود
و اندیشمندان یهودی و مسیحیان صهیونیست است .
در ابتدای بحث باید پرسید اینکه در این بحث این گونه افراطی بر دشمن
شناسی تاکید میشود چقدر اولویت دارد؟
اصولا ایا دشمن شناسی بر خود شناسی مقدم است ؟
سوال دیگر
اینکه ایا این اندیشه چقدر بر اندیشه دشمن شناسی حضرت امام ره و رهبری انقلاب منطبق است ؟
این اندیشه
انقدر بر شناخت یهود و صهیونیزم و گروه های جدید فکری
و مذهبی منبعث از الحاد غربی تاکید دارد که حتی در
برخی مواقع
ترویج اندیشه دینی جایگزین آنها وحتی محک نقد دینی هم فراموش
میشود. به
عنوان مثال این نوع تفکر بیش از انکه تصویری از جامعه ارمانی مهدوی بدهد به تشریح وضعیت موجود و تلاش های غربیان برای
مقابله با جریان مهدویت می پردازد.
اگر ما برای
دشمن شناسی اصالت قائلیم به واسطه ان است
که
شاهد یک تقابل همیشگی با دشمن یعنی شیطان هستیم و جنگ و تقابل حق و باطل همیشگی و تمامی ناپذیر است و انرا وسیله ای برای شناخت
مسیر درست حرکت میدانیم، اما باید توجه
کنیم که نباید این دشمن شناسی ما را به ورطه خود
فراموشی و
مرعوب دشمن شدن بیاندازد. که متاسفانه با تفسیر های افراطی این جریان تاحد زیادی این روحیه در حال رشد کردن است.
کسانی که در
این جریان فعال هستند انقدر در این مباحث
غرق میشوند که همه چیز را با عینک نقد
غرب و
مدرنیته و صهیونیزم می بینند. افراط انها باعث میگردد که در خودو مخاطبانشان نوعی" توهم توطئه" القا نمایند که
همواره توطئه ای از سوی صهیونسیت ها در همه
کارهاو جریان ها وجود دارد و به دنبال ارتباطی با
جریان
فراماسونری هستند.
نتیجه
ای که همواره از مباحث خود می گیرند و
یا در
دیگران القا میکنند این است که صهیونیست ها همه چیز مارا در سیطره و احاطه داشته و در هرکاری دست و نفوذ دارند. لذا یک نوع
ناامیدی از حرکت را مخاطبان خود ایجاد
مینمایند. شاید اشکال دیگر این تفکر در این مورد این
باشد که
میتوان ادعا کرد همین نوع از تفکر انتقادی افراطی و منفعلانه نسبت به دشمن نیز خود ساخته دست همان دشمنان برای اثبات هژمونی خود
بر دنیا است ویا حداقل این احتمال را
داد.
متاسفانه در
مقابل حجم عظیمی از ادعاها و اظلاعاتی که
دستاویز استدلال های اینان قرار میگرد، کمترین گزاره های ایجابی برای برون رفت و یا حرکت وجود ندارد ولی این در حالی
است که ما دشمن شناسی برای شناخت موانع
حرکت میخواهیم !
از انجا
که در ابتدا جریان فراماسونری در میان
معماران به وجود امد نقش معماری و نماد ها در این جریان
بسیار پررنگ
است و به طرق مختلف سعی میکنند نماد های خود را در ساخته های
مخلف
بگنجانند. البته منکر این نیستیم که انها این کار را میکنند ولی باید توجه کرد اولا توهم توطئه موجود باعث میگردد که انها از مسئله
ای که هیچ ارتباطی با موضوع ندارد ارتباطی در
بیاورند و ثانیا صرفا نماد ها را محک
نقد و دلیل
استنتاج خود قرار دهند که در بسیاری از موارد این نتایج خلاف
واقع و یا
با پیش فرض های غلط است.
تمسک به
نمادها در استدلالات اینها انقدر پر رنگ و در برخی
موارد مضحک است که در همان ابتدای امر از سوی
مخاطبان با
واکنش های جالب و گاه تمسخر امیز مواجه میشود.مثلا با این
استدلال تیم
ابومسلم خراسان هم به واسطه شکل نمادش ارتباطی با جریان فراماسونری دارد.!
تمسک به
برخی اعداد مانند 33 همانند برخی نماد ها در
این اندیشه
به شدت پررنگ است و یکی از دستاویزهای بزرگ برای استدلال ها
می باشد.
وتلاش میشود که اعداد به هر طریقی ولو با برخی ضرایب با این عدد ارتباط داده شوند.
در این نوع
نگاه انان حتی در مواقعی که به متون و حتی
متون مقدسی
مانند قران مراجعه میکنند کار زیادی با محتوای ایات نداشته و
صرفا به
دنبال ارتباط ها شکلی و اشارات عددی و یا نحوه چینش حروف و تعداد انها هستند. مثلا اینکه بهائیان کلی پول خرج کرده اند تا یک
خطاطان معروف قران کریم" بسم الله
الرحمن الرحیم" را از 20 حرف به 19 حرف تقلیل دهند چون 19 عدد مقدس بهائیان است!.
البته شاید
بسیاری از این گزاره ها صحیح باشد اما این نوع از
تحلیل از مبنا غلط است و روش تحلیلی هم به جز اتکا
کردن به چند
کد آن هم کدهایی که عمدتا اطلاعاتی و امنیتی بوده و در دست مردم عادی نیست ارائه نمیدهد. واکثر تحلیل ها بر اساس ظن است
که کلا باطل است.
روش تحلیل
باید بتواند فارغ از ارائه یک سری اطلاعات خام ، یک روش
تحلیلی
ارائه دهد تا مخاطب بتواند خود انرا کسب کرده و مسائل را با ان تحلیل کند نه اینکه اگر موضع جدیدی پیش امد نتواند هیچ تحلیلی
درباره ان ارائه دهد. متاسفانه این نوع تفکر
چون مبتنی برکدهای اطلاعاتی و امنیتی و
برای
مخاطب جدید است بسیار جذاب هم جلوه میکند ولی غافل از انکه به جای انکه قدرت تحلیلی به مخاطب بدهد چیزی جز یک بدبینی مفرط به او
نمیدهد.
ما در اندیشه امام و رهبری و مبانی دینی خود روش های تحلیل سیاسی
و دشمن شماسی را داریم که خود میتواند به
عنوان روش تحلیل مسائل استفاده گردد.که
این جریان
در مقابل انها ساکت است و هیچ ملاک یا معیاری برای اثبات گزاره های خود از انها نمی اورد.
انگ
فراماسونر بودن هم در دوره های اخیر بسیار فراوان شده است و کسانی که متاسفانه با
این روش تحلیلی و نگاه بار امده اند
چون توان تحلیل درست ماجرا و باطن امر را با مبانی اصیل ندارند
فورا طرف مقابل را فراماسونر میخوانندو
از گردونه خارج میکنند.برای مثال در جریان حوادث
پس
ازانتخابات یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری را عضو یکی از لژ های فراماسونری خواندند تا بتوانند استدلال کنند که او بد است و
عمدا این کارها را انجام میداده است ، و
این درحالی لست که محک بسیار بهتری مانند اندیشه
امام بود که
به وضوح این کاندیدا همه گزاره های انرا زیر پا گذاشته بود. خوب وقتی یک چنین مبنای
قوی برای تحلیل و استدلال وجود دارد دیگر چه نیازی
به این انگ
زدن هاست.
یکی از تبعات
بسیار بد دیگر این نوع نگاه این است که اینها همه اشکلات و
خطاها را توطئه دشمن دانسته و به گردن انها
میاندازد و
به هیچ روی خطاهای جریان خودی را برنمیتابند. و این در حالی است که بساری از مشکلات موجود ناشی از خطاها و ناکارامدی های
موجود است. با منطق اینان هرچه خودی ها
میکنند درست و کار خودشان است و اگر هم احیانا
اشتباهی می
کنند کار دشمن است! خیلی جالب است که اینها پدیده های جالبی
مانند مشایی
و یا خود سری ها واشتباهات دولت را موضوعاتی مانند طرح تحول و اصل 44 توجیه کرده و درست میدانند و اگر اشکالی
هم دارد حاصل اشتباهات دولت های گذشته است که
انها هم غرب زده بودند و یا عامل دست دشمن.!
به لینک ذیل هم حتما سر بزنید که اطلاعات جامعی در باره این نظریه به شما میدهد
http://www.genuineislam.blogfa.com/post-20.aspx
منابع اصلی مقاله:
http://www.genuineislam.blogfa.com
ستاره ریزی صبح بهار را دریاب
عرق فشانی آن گلعذار را دریاب
درون خانه خزان و بهار یکرنگ است
ز خویش خیمه برون زن، بهار را دریاب
[گل] [گل]عیدت مبارک[گل] [گل]
سلام دوست من
مطلب جالبی بود . این که عقاید مختلف را در مورد یک موضوع می نویسید خیلی جالب است . در کشور ما کتاسفانه خدماتی که اشخاص به کشور کرده اند ، تحت تاثیر سیاست روز قرار می گیرد و اگر در خط سیاسی آقایان نباشی ،انواع انگ و افترا بدون هیچ تحقیق و انصافی بر تو روا خواهد شد !
با سلام و سپاس فراوان و عرض تبریک سال نو و نوروز باستانی
ممنون . بهره بردم.
باسلام و عرض تبریک بمناسبت سالروز ملی شدن نفت ایران و آغازسال ۹۰ دردین نوروز باستانی . موفق بلشید.
سلام متاسفانه وبلاگم راپاک کرده اند ودلیلش را نمی دانم همچنان استفاده می کنم
سلام به مدیر محترم آقای رضوی عزیز

من هم سال نو رو پیشاپیش بهتون تبریک میگم
امیدوارم سالی پر از موفقیت و شادی داشته باشین
وهمیشه سبز و خرم باشین ...
آقای رضوی این مباحث زیبای شما مربوط به رشته ی تاریخ هستش یا رشته دیگه ای چون خیلی برای من جدید و جالب !
سلام
خسته نباشید
بحث لازم وضروری ای بود ای کاش جوانان این مباحث رامرورنمایندوصرفابرای تحقیق ونمره روی سرچ های گوگل کلیک نکنند
به هرحال درهرصورت کلیک شوداثربخش است انشاالله
سلام دوست عزیز، بعد فیلترینگ ، مدتی بود که سر نزدم.
راجع به فراماسونری همین بس که در ایران هم ماسون هستند مگر خلافش ثابت بشود! ( البته از دیدگاه آقایان !)
نمیدونم فیلم آقای رافعی پور نامی یه همچین اسمی رو دیدید یا نه، رسانه میلی هم بخش هاییش رو نشون داده، دست حسن عباسی ها رو با هم از پشت بسته !
اینقدر درگیر این تفکرات بچگانه هستند که گویی خدایی وجود نداره و چرخش زمین به دور خورشید هم ماسون نقش داره !
سلام
با مطلبی درباره قذافی و حامیانش به روز هستم.
بهم سر بزن.
سلام
عالی فو ق العاده است مطالب وب
ممنونم که به خواسته کاربران اهمیت میدین
ممنونم برای مبحث به زبان ساده عالی آقای رضوی
سلام دوست عزیز....
ضمن تبریک سال نو....
از حضور سبزتون در بلاگ حقیرم متشکرم....
با افتخار لینک شدید...