نارنج سبز سیاسی علمی

وبلاگ علم سیاست گروه نارنج سبز

نارنج سبز سیاسی علمی

وبلاگ علم سیاست گروه نارنج سبز

در معایب حضور روحانیون در کارهای اجرایی

حسین رضا تاجیک(hosseinreza.tajik@yahoo.com)

ابتدا باید بگوییم آنچه از سخنان بزرگان روحانی انقلاب ، یعنی امام خمینی و شهید مطهری ، بر می آید این است که آنان با زیرکی تمام به هیچ وجه به دنبال دخالت در امور اجرایی نبودند زیرا بر پیچیدگی ها و ظرایف کارهای اجرایی و البته عوارض و عواقب منفی آن ، کاملا آگاه بودند. در واقع ایشان به دنبال نظارت عالیه روحانیون که لباس پیامبر را بر تن دارند ( البته لباس پیامبر لباس مردم زمان خودشان بود و ایشان هیچ تفاوت و امتیازی با مردم زمان خود از این لحاظ نداشت ) بر حسن اجرای امور بودند . ولی متاسفانه با فاصله گرفتن از اول انقلاب به دلایل متعددی ، که به نظر ما یکی از آنها زیاده خواهی روحانیون و این امر که همه امور باید صد درصد مورد تایید ایشان باشد ، روحانیت در امور اجرایی وارد شد. ( متاسفانه روحانیون ما میل زیادی به کسب قدرت به بهانه های مختلف دارد اما باید بدانند در دوران جدید داشتن قدرت بدون پس دادن جواب ممکن نیست . به هر روی ورود روحانیون به کارهای اجرایی با توجه به اینکه ایشان خود را کمال مطلق و حق مطلق و غیر قابل انتقاد می دانند بسیار خطرناک خواهد بود) . حال آنکه امور اجرایی و کشورداری به ویژه در عرصه ای که خود محتاج دانش و تخصصی پیچیده و تجربه و پیشینه ای عمیق می باشد کاری اشتباه و به ضرر کشور است ، چرا که موجب افزایش بحران سوء مدیریت و بی کفایتی تاریخی ما ایرانیان می شود

  


به هر روی تجربه دیگر کشورها و نیز تجربه چهل سال دخالت روحانیون در امور اجرایی در کشور ما کاملا نشانگر آنست که بهتر است روحانیون برجسته و مجتهد در راس امور قرار گیرند ، یعنی رهبریت کشور و از آن منظر ، ناظر باشند که مبادا کاری خلاف اصول اساسی اسلام و نصوص قرآنی موارد اجماعی فقهای شیعه صورت بندد ( ما به ولایت فقیه قایل نیستیم بلکه به نظارت فقاهت قایلیم یعنی نباید یک فرد فقیه ولایت داشته باشد و در همه امور دخالت کند بلکه مجموعه ای از فقها باید نظارت داشته باشند که کاری خلاف اصول مسلم اسلامی صورت نگیرد و این مساله نظارت فقاهت بدین صورت خواهد بود که مثلا : رییس دستگاه قضا از سوی فقهای مجلس خبرگان معرفی شود و بعد به تایید رهبری برسد و منصوب شود و یا اعضای فقیه شورای نگهبان از سوی مجلس خبرگان به رهبری معرفی شوند و پس از تایید رهبری منصوب شوند و البته مجلس خبرگان باید نظارت دقیق بر عملکرد رهبری و زیر مجموعه های وی داشته باشد . بنابراین به نظر ما باید از ظرفیت فقهای مجلس خبرگان کمال استفاده صورت گیرد و اینطور نباشد که آنها سالهای سال منتظر بمانند تا رهبری کی فوت می کند و آنگاه وارد عمل شوند .


علاوه بر این روحانیون از دخالت در کارهای اجرایی که نیازمند تخصص و تجربه ژرف می باشد امتناع نمایند ( متاسفانه روحانیون که چهل سال است زمام تمام مقدرات کشور را در اختیار دارند همچنان حرف می زنند که گویا روز 23 بهمن 1357 است و انگار نه انگار 40 سال گذشته است . متاسفانه روحانیون این خوی را دارند که همیشه طلبکار و مطالبه گرند و زیر بار پذیرش هیچ نقص و اشتباهی هم نمی روند . علاوه بر اینکه روحانیون ما این خوی را دارند که اگر کسی راجع به حوزه کاری آنها ، که بیشتر فقه هست ، اظهار نظر کند فوری برافروخته و غضبناک شده و می گویند : کسی که در فقه تخصص ندارد نباید در این حوزه دخالت کند و اظهار نظر کند چرا که فقهای ما بعضا چهل ، پنچاه سال تحصیل کردند تا توانستند در این مورد اظهار رای و نظر کنند جالب است که خود این روحانیون در همه امور دخالت می کنند و راجع به همه چیز از امور پیچیده اقتصادی گرفته تا مسایل نظامی ، تا سیاست خارجی تا ورزش و حتی تا مسایل هسته ای و... اظهار نظر می کنند ولی به هیچ وجه به این امر نمی اندیشند که این امور نیز به ویژه در دنیای بسیار پیشرفته و پیچیده مدرن امروزی ، احتیاج به تخصص و سالها تحصیل دارد و البته جالب تر اینکه ایشان نظرات خود را هم کاملا صائب و بر حق و درست که موی لای درزش نمی رود می شمارند ). به هر حال باید قبول کرد بزرگترین ضربه ای که اسلام خورده از فقه و فقاهت خورده در حالیکه تنها کمتر از 9 درصد قرآن به فقه اختصاص دارد اما فقه و فقها خود را تمام اسلام می شمرند . در واقع همان انحرافی که در مسیحیت توسط پولوس ایجاد شد در اسلام توسط فقها ایجاد شد و 9 درصد قرآن جای 91 درصد دیگر قرآن را هم گرفت ؛ و امروز یک فقه فربه کمر شکن داریم که اگر کسی بخواهد بدان مقید باشد یا از باقی کار خود وا می ماند و یا دچار جنون می شود ، اتفاقاتی که برای صاحب این سطور افتاد ، به هر روی باید در دنیای جدید که همه امور رو به سهولت و سادگی می رود ما نیز به یک فقه " مختصر و سهل و سیال " که تنها از دو منبع " قرآن و عقل " استخراج می شود اکتفا کنیم . . به هر روی بهتر است که روحانیون در امور اجرایی که در راس آن منصب ریاست جمهوری است دخالت نکنند ( حتی می توان در قانون اساسی طی ماده ای تصریح کرد افرادی که نامزد مناصبی مثل ریاست جمهوری و ریاست مجلس می شوند به هیچ وجه نباید روحانی باشند ) و در واقع بهتر است روحانیون به همان مناصبی که قانون اساسی برای آنها مشخص کرده ، یعنی مقام رهبری ، ریاست قوه قضاییه ، فقهای شورای نگهبان ( البته همانطور که گفتیم ما قایل به " نظارت فقاهت " هستیم یعنی بهتر است رییس قوه قضاییه و فقهای شورای نگهبان از سوی مجلس خبرگان معرفی و سپس به تایید رهبری برسند ) به هر حال بهتر است روحانیون به مناصب مصرح در قانون اساسی که البته کم شمار و کم اهمیت هم نیستند اکتفا کنند و اشتباهی که شاه کرد و به اختیاراتی که در قانون اساسی مشروطه برایش مشخص شده بود اکتفا نکرد و سرانجام آن شد که همه دیدند و شنیدند ، تکرار نکنند و از تاریخ عبرت گیرند پیش از آنکه عبرت تاریخ شوند و این امری است که به صلاح کشور و نظام و مردم و خود روحانیت است ( حقیقتا روحانیت اگر می خواهد خدمتی به اسلام و ایران و انقلاب کند بهتر است که در همان عرصه تئوریک و نظریه پردازی برای تحول و ترقی انقلاب و کشور وارد شود و خدمتی شایسته کند ؛ البته باید اذعان کرد که این کار بسیار سختی است و از هر کسی ساخته نیست ( روحانیون که به دنبال اسلامی کردن علوم به ویژه علوم انسانی هستند بهتر است خود آستین همت را بالا بزنند و بدین کار همت گمارند گر چه بعید می دانم بتوان کاری کرد چرا آنها می گویند : اسلامی کردن اما منظورشان اسلامی شیعی کردن و اسلامی شیعی اثنی عشری کردن و اسلامی شیعی اثنی عشری بر اساس تفکر و قرائت امام خمینی کردن است و این کاری است بعید ) . همچنین روحانیت اگر به اسلام و ایران و انقلاب علاقه دارد می تواند به وظیفه ذاتیش که همانا تربیت اخلاقی و ایمانی جامعه است همت بیشتری بگمارد . ( البته تربیت اخلاقی جامعه به معنای تربیت طلبه بیشتر که اکثرا هم در یک شهر جمع باشند نیست . متاسفانه حوزه های علمیه ما سالانه مبالغ انبوهی سهم مقدس امام را بی حساب و کتاب به صورت شهریه به دهها هزار طلبه می دهند در حالیکه دانشجویان بابت تحصیل شهریه می پردازند ولی طلاب بابت تحصیل شهریه می گیرند و بعید می دانم در هیچ جای دنیا به این راحتی حتی به شکل بورسیه هم به همه افراد شهریه و پول پرداخت کنند بدون اینکه هیچ خروجی مشخصی داشته باشد. در حالیکه این مبالغ هنگفت می تواند صرف تبلیغ دین در کشورهای کفر یا ساخت مساجد و مراکز فرهنگی و شبکه های تلوزیونی در بلاد غیر اسلامی و یا تالیف و ترجمه و نشر کتب مفید و راهگشا و بدیع و نه وصله پینه آثار گذشتگان و یا بورسیه کردن طلاب خارجی و غیر ایرانی باشد. به هر حال وضعیت امروز پرداخت بی حساب و کتاب سهم مقدس امام و بدون مطالبه کار و خروجی قابل قبول ، به هیچ وجه درست نیست ) . به هر روی متاسفانه اخلاق و ایمان عرصه ایست که روز به روز در حال تحلیل رفتن است و متاسفانه جامعه به ویژه جوانان روز به روز از این دو آموزه دورتر می شوند . همچنین تذکر نکته ای در اینجا ضروری است و آن اینکه ایکاش روحانیون ما در تبلیغات خود به جای آموزش چگونه خوب مردن و یاد از شب اول قبر و عالم برزخ و قیامت و... به آموزش چگونه خوب زندگی کردن می پرداختند چون متاسفانه ما مسلمانان ، و مخصوصا ما شیعیان ، خوب مردن را خوب آموختیم ولی خوب زیستن را نیاموختیم ( جا دارد در اینجا توضیحی درباره انواع زندگی دهیم ؛ زندگی چهار نوع است که به ترتیب فضیلت و ارزشمندی بدین قرارند : زندگی با ثمر و خوب ؛ مثل زندگی پیامبران . زندگی با ثمر و بد : مثل بسیاری از دانشمندان و فیلسوفان غربی ، زندگی بی ثمر و خوب : مثل بسیاری از عارفان و صوفیان ایرانی ، زندگی بی ثمر و بد : مثل اکثر آدم هایی نظیر ما که نه زندگی مثمر ثمری دارند و نه خوب یعنی اخلاقی و ایمانی زندگی می کنند ) .

به هر روی ما اخلاقی و ایمانی زیستن را اصلا بلد نیستیم . ( نمونه اعلای این مساله را در کسانی می بینیم که دیروز در جبهه تا پای نثار جان خویش و خوب مردن پیش رفتند ولی امروز در دنیای مادی و حرام چنان غوطه ور و غرقه شده اند که به هیچ وجه باور کردنی نیست و این هم ناشی از عدم آموختن این است که چگونه می توان خوب و اخلاقی و ایمانی زیست ؟ ) به هر روی حتی اگر با وجود این همه وظایف و رسالت های جدی ، باز هم برخی روحانیون علاقه مند به کاری اجرایی و مدیریتی هستند ، به آنها توصیه می کنیم که بهترین مدیریت آن است که به مدیریت آقازاده های بی شخصیت و آویزان خود بپردازند که مبادا خدایی ناکرده برخی از آقازاده های ایشان بر اثر حرص به دنیا و قدرت طلبی و ثروت طلبی و... ، به اعتماد مردم به اسلام و انقلاب و آبروی هزار ساله روحانیت شیعه ضربه و لطمه ای بزنند که با هیچ چیز قابل جبران نباشد . البته این را هم بگوییم که دعا می کنیم ( البته دعا به معنای چیز دنیوی خواستن از خدا هیچ ثمری ندارد چرا که مشیت خدا تغییر ناپذیر است . البته دعا به معنای طلب عفو و مغفرت و چیز اخروی خواستن از خدا یا به معنای تمرکز زمینی نیروهای دعا کننده صحیح است ). به هر ترتیب ایکاش مسئولین جمهوری اسلامی ، اعم از روحانی و غیر روحانی ، که اکثرا ادعای دینداری دارند به اندازه بعضی دزد های قدیمی معرفت و شرافت و ایمان به غیب داشتند چرا که در داستانهای عرفانی نقل است در قدیم الایام دزدی کیسه زر فردی را سرقت کرد ، چون کیسه را گشود دید در آن آیه الکرسی نوشته شده است . آن دزد فورا کیسه را در راه فردی که از او سرقت کرده بود انداخت و بازگشت . وقتی رفیقش اعتراض کرد و علت کارش را پرسید . در جواب گفت : من دزد مال مردمم نه دزد ایمان ایشان . اگر کیسه زر او را می دزدیم آن فرد که با یک ایمان و امید به غیب آن آیه الکرسی را در کیسه قرار داده بود در ایمانش تزلزلی ایجاد می شد و من نمی خواستم هم دزد مال باشم و هم دزد ایمان . واقعا ایکاش بعضی از مسئولین به ظاهر متدین نظام اسلامی ما هم به اندازه آن دزد شرف و انسانیت و صداقت داشتند ) .


نظرات 1 + ارسال نظر
صبوری یکشنبه 26 دی‌ماه سال 1400 ساعت 07:31 ب.ظ

با سلام
من یک کارشناس ارشد تاریخ هستم که بعد تحصیلات حوزوی را هم طی کرده ام، شما که به زیبایی خودتان را بنده خدا معرفی کردید همان خدا را قاضی قرار دهید و جواب بدهید.
چه فرقی میان یک تحصیل کرده حوزه با یک پزشک برای تصدی ریاست جمهوری وجود دارد؟
چرا یک مهندس کشاورزی می تواند در سیاست حضور یابد اما یک روحانی نمی تواند؟
این که باید تخصص باشد مطلب درستی است اما این که یک صنف از تحصیل کردگان حق ورود ندارند مطلب غلطی است.
وانگهی اگر این کشور دچار اشکالاتی بعد از انقلاب شده است که غلو میکنید همان قدر که روحانیان دخیل بوده اند یا بیش از آن غیر روحانیان نقش داشته اند.
لطفا همه چیز را به دنیا نفروشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد