نارنج سبز سیاسی علمی

وبلاگ علم سیاست گروه نارنج سبز

نارنج سبز سیاسی علمی

وبلاگ علم سیاست گروه نارنج سبز

پیشنهادات 30 گانه برای آینده انقلاب

زریر عباسیzarier.abbasi@outlook.com

طلایه سخن :
اکنون در آستانه چهل یکمین سال پیروزی انقلاب اسلامی ملت ایران هستیم انقلابی که می توان آن را انقلابی مردمی ، احیاگرانه ، ضد استبدادی و ضد استعماری برشمرد . اما متاسفانه در آستانه چهل و یک سالگی ، انقلاب و ملت پیروز بخش آن ، دست به گریبان مسایل و مشکلات متعددی است .

  


اگر بخواهیم مشکلات کشور و علل و راهکارهای حل آن را بر شماریم به نظر می رسد باید آنها را در 30 مورد خلاصه می کنیم :
1- نداشتن نظریه و تئوری مشخص و روشن و کارآمد برای اداره کشور و لذا ضرورت دارد به علوم انسانی توجه جدی شود : همچنین باید توجه داشت که برای حیات پویای جامعه بسیار مهم است که از مفاهیمی مثل : پیشرفت و عدالت و آزادی و دینداری که مفاهیمی بنیادین هستند ، تعریف روشن و بومی و ملی ارائه شود و اکثریت مسئولان و نخبگان و عموم جامعه در آن متفق القول شوند ، به قول یکی از اندیشمندان انسجام فکری و داشتن یک منظومه اندیشگانی منسجمو تفسیر از هستی نظام مند از ارکان مهم پیشرفت هر کشوری است .
2- سوء مدیریت و عدم توانایی کافی مسئولان در اداره کشور است : لذا ضرورت دارد مراکز و دانشگاههایی برای تربیت مدیران شایسته و اقتصاد دانان حاذق و مغزهای متفکر ِ برجسته در امور اجرایی تاسیس شود.
3- فساد نهادینه شده و رسوخ آن در همه زوایای کشور ، به ویژه در نظام مالی و اقتصادی و اداری : لذا مساله شفاف سازی و پاسخگو بودن همه مسئولان و نهادها ضرورت دارد .
4- نهادینه نشدن قانون و قانون و قانون و نیز عدم تحکیم پایه های مردم سالاری دینی و باز نیز ارج نگذاشتن به قانون و قانون به عنوان فصل الخطاب و بالاترین مرجع است.
5- ضرورت قرار گرفتن اقتصاد در چکاد همه امور و قرار دادن باقی امور در مراتب بعدی است ؛ ( یکی از عواملی که چین را ابرقدرت کرد در چکاد قرار دان اقتصاد بود ) چرا که اقتصاد نقش اساسی در دنیا و آخرت مردم دارد و بر همین اساس فرمودند : من لا معاش له لا معاد له .
6- نهادینه ساختن فرهنگ تولید و آفرینشگری و ایجاد نمایی و تالیف و صادرات است که ابتدا باید در مقوله اقتصاد مورد توجه قرار گیرد و سپس در فرهنگ و سیاست و مسایل نظامی و... لحاظ شود . همچنین باید تقبیح و نکوهش فرهنگ مصرف بارگی و واردات و دلالی و ترجمه گری و... وارد فرهنگ جامعه شود .
7- نهادینه ساختن فرهنگ پذیرش دیگری و کنار گذاشتن فرهنگ حذف دیگری و انکار جز خود است .
8-نهادینه ساختن فرهنگ نقد و عیب گیری و ایراد یابی از همه کس است ؛ چرا که جز ذات خدا ، باقی امور جملگی ، خطا پذیر و عیب دار هستند ؛ چنانکه فرمود : « لَا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَهُمْ یُسْأَلُونَ . آیه 23 سوره انبیاء . ترجمه مکارم شیرازی : هیچ کس نمی‌تواند بر کار او خرده بگیرد؛ ولی در کارهای آنها، جای سؤال و ایراد است ». به هر روی جا افتادن فرهنگ نقد و عیب یابی و ایراد گیری و برطرف کردن موانع نقد ( و به تعبیر اندیشمندی نقد درون گفتمانی ) از ضروریات پیشرفت و حرکت رو به جلو کشور است . البته طبیعی است پذیرفتن امکان عیب و خطا و اشتباه ، ضرورت نهادینه شدن فرهنگ عذرخواهی و پوزش طلبی را هم در پی دارد ( متاسفانه ما مردم و مسئولین ایران ، فرهنگ عذرخواهی را نداریم و این مایه شرمساری ملی است ).
9- لزوم توجه به آینده و رو به آینده بودن و حرکت آینده گرایانه داشتن لذا باید توجه به گذشته صرفا در حد نیاز و برای راهیابی و عبرت گیری باشد . چرا که به قول بزرگی : زندگی را رو به گذشته می توان فهمید ولی رو به جلو باید آن را زندگی کرد . البته در نگاه شیعی ما مساله مهدویت و آینده روشن بسیار اهمیت دارد و ضرورت دارد که بیش از پیش تقویت شود و نگاه به گذشته به حد معقول درآید و صرفا برای عبرت گیری باشد. ( البته عبرت گیری فلسفی و تئوریک چرا که متاسفانه ما تاریخ فلسفی و تئوریک درست و درمانی نداریم و به همین دلیل دایم دور خود می چرخیم و چندان جلو نمی رویم ).
10-توجه به عقلانیت کاربردی : برای تعالی بخشی و سعادتمندانه کردن زندگی و پرهیز از پرداختن به مسایل انتزاعی ِصرف ، به ویژه در حوزه فلسفه ، و نیز اهمیت دادن به عمل گرایی و عمل گرایی و آموزش دادن مهارت های حل مسایل ِزندگی به ویژه به کودکان و نوجوانان .
11-توجه به نفس زندگی و ذات حیات و نیز اهمیت زندگی سعادت آمیز و شرافتمندانه و اخلاقی برای زندگان و پرهیز از پرداختن های افراطی به مسایل پیش و پس از زندگی . ( اگر چه توجه به پیش و پس از زندگی نیز در حدی که موجب اخلاقی و ایمانی زیستن شود لازم است ولی نباید به قول اندیشمندی آنقدر به پیش و پس زندگانی پرداخت که خود زندگی را فراموش کرد ).
12-توجه به اخلاق و ایمان خصوصا اخلاق حرفه ای و وجدان کاری و ایمان زیبا : لذا باید نهادهای فرهنگی این مساله را تبیین و تئوریزه کنند که اخلاق و ایمان فی نفسه مطلوب و ارزشمند است و نباید آنها را به چشمداشت بهشت یا ترس از دوزخ به جا آورد بلکه به خاطر زیباتر و پسندیده تر بودن کردار اخلاقی و ایمانی در مقایسه با اعمال مخالف و مقابل آنهاست .
.
13-تاسیس استانهای جدید بجای فدرالیسم :

چندی پیش یکی از مقامات ارشد سابق کشور بیان کرده بود که بهتر است ایران به صورت فدرالیسم اداره شود . این نظر گرچه محترم است اما باید توجه داشت که در صورت اجرایی شدن خطرات بسیاری برای ایران عزیز ما دارد که بزرگترین آن آماده کردن بستر لازم برای تجزیه و پاره پاره شدن کشور و تضعیف و تحقیر بیشتر کشور است . باید توجه داشت تجربه تاریخی ایران نشان داده هرگاه کشور دارای مدیریت متمرکز بوده بسیار بیشتر پیشرفت کرده است ( بهترین مثال دو دولت ساسانی و صفوی است ) و هر گاه فدرال و یا شبه فدرال یا به قول قدما ملوک الطوایف بوده دچار مشکل بوده است ( بهترین مثال اشکانیان است ) . به نظر ما اگر خواهان خدمت رسانی بهتر به مردم و نیز توسعه و پیشرفت اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی سریع تر و نیز امنیت مطلوب تر هستیم ، با توجه به پهناوری کشورمان ایران بهتر است استانهای جدیدی شکل بگیرد .
کشور ما با توجه به گستردگی که دارد تعداد استانهای کمی دارد در حالیکه ترکیه که نصف ایران وسعت دارد بیش از 80 استان دارد و ما تنها 31 استان داریم .( البته هر کشوری شرایط خاص خود را دارد و این صرفا یک مثال است ) . به هر روی به نظر می رسد کشور و مردم ما در درجه اول برای پیشرفت مادی و توسعه اقتصادی و آسایش و در درجه بعدی برای امنیت و آرامش به استانهای جدید نیاز دارند که ما در ادامه پیشنهادهایی در این خصوص ارائه می دهیم :
1)بهتر است استان سیستان و بلوچستان به سه استان تقسیم شود : استان سیستان و بلوچستان در شمال به مرکزیت زاهدان ، استان ایرانشهر در وسط به مرکزیت ایرانشهر و استان مکران در جنوب به مرکزیت چابهار . البته باید حساسیتهای قومی را در نظر گرفت .
2) استان کوروش ذوالقرنین در جنوب استان فارس به مرکزیت جهرم.
3) استان جیرفت به مرکزیت جیرفت در جنوب کرمان.
4) استان زاگرس در شرق لرستان به مرکزیت بروجرد .
5) استان سیلک در شمال اصفهان به مرکزیت کاشان .
6)استان سهند در جنوب آذربایجان شرقی به مرکزیت مراغه .
7)استان خرداد به مرکزیت ورامین .
8)استان طبرستان به مرکزیت تنکابن .
9) استان آذرگشسب در جنوب آذربایجان غربی به مرکزیت مهاباد .
10)استان شوش به مرکزیت درفول در شمال خوزستان.
11) استان مغان در شمال استان اردبیل .
البته اینها صرفا پیشنهاد ماست و به معنای بی نیازی از کار کارشناسی و مطالعات عمیق تر نیست . و باید مراقب بود که مبادا با سهل انگاری به حساسیتها و تنش های قومی و قبیلگی دامن زد . این را هم در پایان بگوییم که در بعد از انقلاب تنها 7 استان جدید در کشور ایجاد شده است و تاسیس استانهای جدید با توجه به پهناوری کشور و گستردگی استانهای فعلی نیاز کشور است ( برای مثال استان کرمان 183 هزار کیلومنر وسعت دارد که کمی کوچکتر از کشور سوریه است که 185 هزار کیلومتر وسعت دارد ، می باشد و همچنین در سیل سال 1398 دیدیم که استان وسیع سیستان و بلوچستان باید کوچک تر شود تا امکان مدیریت آن بهبود یابد ) . البته با توجه به اینکه عده ای معتقدند که انتخابات مجلس استانی باید شود ، در صورت کوچک شدن استانها مساله استانی بودن انتخابات و نمایندگان ، مضرات کمتری خواهد داشت چرا که در استانهای کوچکتر امکان ارتباط مردم با نمایندگان خود بیشتر خواهد بود . به هر حال این نظر و پیشنهاد ماست که ممکن است خیلی ها با آن مخالف باشند ولی به نظر می رسد ارزش تامل و تفکر و بررسی را دارد و البته در هر حال بهتر از فدرال کردن و ملوک الطوایف کردن کشور خطر بسیار بزرگ و اشتباه تاریخی و فراموش نشدنی خواهد بود .

14-ایجاد یک آبراهه برای اتصال دریای مدیترانه به خلیج فارس :
پیشنهاد می شود با همکاری دو کشور دوست سوریه و عراق آبراهه ای از دریای مدیترانه به خلیج فارس احداث شود . میان این دو دریا دشت است و رشته کوهی وجود ندارد و رود بزرگ فرات نیز وجود دارد که به اتصال این دو دریای مهم کمک می کند . با اتصال دریای مدیترانه به خلیج فارس بر اهمیت خلیج فارس و تنگه هرمز و طبیعتا قدرت ایران افزوده می شود و از اهمیت کانال سوئز کاسته می شود و ایران مستقیما به دریای پر اهمیت مدیترانه راه می یابد .
15-تاسیس شبکه تلوزیونی ویژه موسیقی و شعر و سرود :
تاسیس شبکه تلوزیونی خاص موسیقی و شعر و سرود می تواند از تماشاگران و طرفداران شبکه های ماهواره ای که برای سرود و آوای خوش به آنها پناه می برند بکاهد . همانطور که تاسیس شبکه های آی فیلم و تماشا و نمایش از بینندگان شبکه های ماهواره ای کاست . مضاف بر اینکه شبکه تلوزیونی موسیقی می تواند از این غم و اندوه حاکم بر صدا و سیما که حتی ما مذهبی ها را هم سرخورده می کند بکاهد . علاوه بر اینکه شبکه تلوزیونی موسیقی می تواند به حمایت و هدایت جریان موسیقی و شعر کشور کمک کند و آن را از افتادن به دام ابتذال یا غربزدگی تا حدی نجات دهد . هر چند می دانم مسئولان روحانی کشور به حکم روحانی بودن دل خوشی از موسیقی ندارند اما باید پذیرفت موسیقی نیاز روح و روان انسان است و به قولی موسیقی نجوای ربوبی است در خلوت خداییش که بر زبان انسانها جاری می شود . مخالفت با موسیقی هیچ فایده ای نه در گذشته داشته و در آینده هم نخواهد داشت تنها و تنها منجر به متهم شدن به تحجر و خشک جانی می شود پس بهتر است آنرا بپذیریم و بعد بکوشیم آن را هدایت و راهبری کنیم چون به قول اندیشمندی تا چیزی را نپذیری نمی توانی تغییرش دهی . به هر حال امیدوارم شبکه تلوزیونی موسیقی و شعر و سرود تاسیس گردد.
16-تاسیس شبکه تلوزیونی خاص خانواده :
با توجه به هجمه ها و حمله های شدید غرب و در راس آن فیمینیستها علیه خانواده تاسیس شبکه ای مستقل در تلوزیون خاص خانواده کاملا ضروری است .
17- کاهش دوره تحصیل در دانشگاهها با حذف دروس عمومی :
از آنجا که اکثر مفاسد اخلاقی از دانشگاهها شروع می شود کاهش حضور دانشجویان کارشناسی در دانشگاهها از چهار سال به سه سال با حذف کلیه دروس عمومی من جمله دروس معارف ( که چندان ثمری ندارد و نه استاد و نه دانشجو اهمیتی جز در حد پاس کردن برای آن قایل نیست و حتی دانشجویان در برابر روحانیون دست به لجاجت می زنند و این وضع دانشگاه و دانشجو روشن است ) می تواند به کاهش فساد در دانشگاه و به تبع آن کاهش فساد در جامعه کمک کند و نیز از فعالیتهای سیاسی دانشجویان نیز بکاهد . ضمن اینکه کاهش دوره تحصیلات دانشگاهی با حذف تمامی دروس عمومی من جمله معارف می تواند موجب صرفه جویی اقتصادی شود و نیز سبب ورود زودتر جوانان به بازار کار و به تبع آن ازدواج زودتر و دوری از تجرد ، که تجرد مادر همه فسادهاست ، شود و نیز برای دانشجویان شهرستانی موجب کاهش مدت دوری از خانواده که منشا انواع فساد است بشود ( ایکاش بومی گزینی در دانشگاهها با قدرت و شجاعت اجرا می شد چرا که به نفع همه جامعه است ) البته همانطور که گفتیم کاهش دوران تحصیلی در دانشگاه موجب کاهش حداقل یکساله رفتارهای دردسر ساز سیاسی دانشجویان نیز می شود .
18-ساخت سریالی فاخر راجع به کوروش ذوالقرنین به عنوان یک داستان قرآنی :
متاسفانه جوانان به شدت دچار بحران هویت هستند. عده ای که به فرهنگ قومیتی روی آورده‌اند: پان کردیسم و پان ترکیسم و پان عربیسم و … عده بیشتری هم که در غرب الینه شده‌اند. ببینید برای جشن ولنتاین چه می‌کنند. ایکاش جشن‌هایی مثل سده و مهرگان و اسپندارمذ در تقویم ملی جای می‌گرفت و صدا و سیما هم آنها را تبلیغ می‌کرد.( چرا که این جشنهای ایرانی هر چه باشند کم ضررتر و کم خطر تر از جشن های غربی هستند ) ایکاش صدا و سیما یک سریال فاخر هم راجع به کوروش ذوالقرنین به عنوان شخصیت بزرگ ایرانی و بنیانگذار ایران که در قرآن کریم ضمن بیان داستان وی ، با احترام از او یاد شده است و نیز مورد احترام کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان هم است می‌ساخت (شخصیتی را سراغ ندارم که مورد احترام زرتشتیان و مسلمانان و مسیحیان و یهودیان باشد و این افتخاری است برای ایران عزیز ما که باید به جهانیان معرفی شود) . ساخت سریال کوروش ذوالقرنین نه با داستانی مستقل بلکه به عنوان داستانی قرآنی که در سوره کهف آمده ، می تواند کمک کند تا جوانان با هویت و اصالت ایرانی خودشان بیشتر آشنا شوند. متاسفانه سریال‌های کره‌ جنوبی که بر اساس افسانه‌هایشان ساخته‌اند در صدا و سیما جولان می‌دهند و کسی هم متعرض آنها نمی شود. اما دریغ از یک سریال و فیلم بر اساس تاریخ یا افسانه‌ها و اسطوره‌های ایرانی . پیشنهاد من این است رهبریدستور فرمایند یک سریال فاخر راجع به کوروش ذوالقرنین به عنوان یک داستان قرآنی همانند سریال حضرت یوسف و سریال اصحاب کهف ساخته شود تا علاوه بر بخشیدن احساس هویت به جوانان ، بر تناقض و تضادی که عده ای درصددند بین اسلامیت و ایرانیت ایجاد کنند خاتمه دهد ( چرا که کوروش ذوالقرنین می تواند محل پیوند اسلامیت و ایرانیت باشد ) و البته فرهنگ اسلامی و ایرانی ما را در جهان به ویژه جهان اسلام ترویج کند .
19-تغییر نام واحد پول ملی از ریال اسپانیایی و تومان مغولی به دریک ایرانی :
از آنجا که نام واحد پول کشور ما یا ریال اسپانیولی غربی ( به معنای شاهی ) است و یا تومان مغولی شرقی ( به معنای ده هزار ) و این مایه وهن و شرم ملت ایران است که با این تاریخ دیرینه واحد پولش یا غربی یا شرقی باشد . پیشنهاد می دهم واحد پول ایران را به دریک برگردانید تا علاوه بر حفظ تشخص ملت کهن ایران جوابی هم به کسانی بدهیم که مدعی اند جمهوری اسلامی ضد ایران است و باید جمهوری ایرانی بر پا کرد . علاوه بر اینکه دریک به معنای طلایی و زرین است و ربطی به نام کسی ندارد .
20- لزوم ساخت مرکز اداری جدید ، و نه لزوما پایتخت ، برای کشور و پیشنهاد ما شهر چالوس است :
240 سال از زمانی که آقا محمدخان پس از برانداختن مخالفان خود در نوروز ۱۲۰۰ هجری قمری که مصادف با یازدهم جمادی الآخر بود، تهران را به پایتختی برگزید و در همین شهر پادشاهی خود را اعلام کرد، می گذرد . .
از آن زمان است که تهران، که تا پیش از این شهری کوچک و گمنام بوده است، به مهمترین شهر ایران تبدیل می شود. شهری نه چندان ریشه دار و با اصالت، به مرکزیت یکی از کهن ترین و با اصالت ترین تمدن های جهان بدل می شود.

شاید در میان کشور های باستانی جهان ایران تنها کشوری باشد که پایتختی در شان فرهنگ و تمدن خود ندارد. برای مثال، کشور کهن چین، با پایتخت باسابقه اش، پکن، نامبردار است یا کشوری چون هند با پایتختش دهلی شهره آفاق است. همچنین است کشور مصر و مرکز کهنش قاهره و یا ایتالیا، وارث امپراطوری روم،‌ با شهر رم،‌ یا یونان و پایتخت بسیار با اصالتش آتن و... در این میان تنها ایران است که پایتختی در خور نام بزرگش ندارد و متاسفانه قدیمی ترین آثار تاریخی پایتختش، تهران، حداکثر قدمتی چند صد ساله دارند.

البته در تاریخ، ایران چون دیگر کشورهای کهن، پایتختی ثابت نداشته است؛ از بامداد تاریخ ایران شهرهای متعددی عهده دار پایتختی آن بوده اند. از فارس در زمان هخامنشیان و تیسفون در زمان ساسانیان گرفته تا عصر صفوی که به تنهایی سه پایتخت داشت : تبریز و قزوین و اصفهان. .

به هر روی آنچه مطالعه تاریخ ایران به ما نشان می دهد این است که مهمترین ملاک انتخاب یک شهر به پایتختی در ایران مساله کلیدی " امنیت "، خواه امنیت داخلی و خواه امنیت خارجی، بوده است..
متاسفانه امروز شهر تهران مشکلات عدیده ای دارد مشکلاتی نظیر جمعیت زیاد ، ترافیک ، آلودگی هوا و قرار داشتن روی خط زلزله و نیز غلبه خودباختگی هویتی و غربزدگی بر فرهنگ مردم آن که می تواند آینده انقلاب را تهدید کند ( همانند حوادث سال 78 و 88 ) متاسفانه چهره تهران هنوز ، چهره شهر پهلوی و سکولار است نه چهره شهر جمهوری اسلامی . متاسفانه مسئولان امر هم کاری برای تغییر چهره این شهر نکردند و هنوز هم برای مسافران و مراجعان فراوان به این شهر پایتخت ، پیدا کردن جا و مکانی برای نماز خواندن ، از امور شاق است . متاسفانه مساجد تنها تا چند 10 دقیقه بعد از اذان باز هستند و در روزهای جمعه هم که کلا تعطیلند در حالی که در شهرهای بزرگ و مسافر پذیر ، همگان امکان حضور در نماز جمعه را ندارند و نباید مساجد را در روز جمعه بست و حداکثر نماز جماعت اقامه نشود.
( در اینجا آرزویی را هم بگوییم که ایکاش رهبری به مرکز رسیدگی به مساجد دستور می داد که مساجد در تمام وقتی که نماز در آن وقت رواست باز باشد و طوری نباشد که خادمین مساجد ، یا بهتر است بگوییم ارباب های مساجد ، درها را ببندند و کسی را راه ندهند و یا نمازگزاران را مجبور به خروج از مسجد کنند ). متاسفانه مساله نماز خواندن در شهر تهران برای مراجعان و مسافران بسیار دشوار است و در ایستگاههای مترو جایی برای نمازخانه نیست با این توجیه که مترو جای گذر است حال آنکه در ایستگاههای مترو انواع مغازه ها موجود است فقط جا برای نمازخانه نیست و این برای مسافران بخصوص در روزهای زمستان که کوتاه است و اذان صبح را دیر می گویند مشکل آفرین و حتی باعث قضا شدن نماز صبح می شود که چاره ای هم ندارند و گناهش گردن کیست خدا می داند ؟ بنابراین پیشنهاد می کنیم که ایکاش نهضت مسجد سازی در تهران حداقل تا زمانی که هنوز این شهر مرکز اداری کشور و مورد رجوع مردم است اجرا می شد . نهضت مسجد سازی در تهران با شعار " هر میدان یک مسجد " می تواند علاوه بر رفع حاجت مردم به جایی برای اقامه نماز . چهره شهر تهران را هم که چهره ای سکولار است به چهره ای مذهبی تر تبدیل کند .
به هر ترتیب سراغ بحث اصلی خود می رویم . جدیدا در مجلس طرحی مطرح شد مبنی بر انتقال وزارتخانه ها به شهرهای دیگر ، اینکار ابدا به صلاح نیست چون موجب ایجاد تنش در میان شهرهای بزرگ بر سر اینکه کدام وزارتخانه غنیمت آنها باشد و نیز سردرگمی ارباب رجوعی خواهد شد که با وزارتخانه های مختلف کار دارند و حال باید در میان شهرهای متعدد و چه بسا دور از هم سرگردان باشند. ( متاسفانه مسئولین در همین تهران هم در ساخت وزارتخانه ها فقط نظرشان به شمال شهر است . اگر لااقل چند وزارتخانه در جنوب شهر حتی شهر ری ، احداث می شد هم آنقدر تراکم مسافر برای رفتن از جنوب به شمال شهر را شاهد نبودیم و هم چه بسا چهره جنوب شهر ، که آنان بودند که انقلاب را پیروز کردند و بیشترین شهید را دادند ، ترمیم می شد و وضعیت آن بهبود می یافت و این همه فاصله و تفاوت با شمال شهر نداشت ).
به هر روی پیشنهاد ما این است بجایی که وزارتخانه ها را میان شهرهای مختلف تقسیم کنیم . یک شهر جدید در محلی مناسب با معماری کاملا ایرانی و اسلامی به عنوان مرکز سیاسی و اداری کشور ، نه به عنوان پایتخت که شامل مرکز اقتصادی و... کشور نیز می شود ، بسازیم . کار ساخت یک مرکز سیاسی و اداری جدید چه بسا در بادی امر در چشم مسئولان سخت بنماید اما توجه به اینکه حتی کشورهای جهان سوم نیز به راحتی مرکز اداری و سیاسی خود را تغییر دادند ؛ مانند : پاکستان، برزیل، مالزی ، قزاقستان . شاید از این ترس بکاهد. به ویژه اگر توجه داشته باشیم که تهران را علاوه بر مشکلات متعدد حمل و نقل و تراکم جمعیت و فرهنگی و اجتماعی و امنیتی ( مثل حوادث سال 78 و سال 88 ) خطر زلزله طبیعی نیز تهدید می کند..

به هر روی ، وظیفه تاریخی و سرنوشت ساز مسئولان را ، برای انتقال مرکز سیاسی کشور ( البته بهتر است مرکز سیاسی جدید به تهران نزدیک باشد و امکان دسترسی به آن کاملا آسان باشد پیشنهاد ما شهر چالوس است که در صورت ساخته شدن بزرگراه تهران شمال ، حدود 120 کیلومتر با تهران فاصله دارد و منطقه مناسبی برای انتقال مرکز اداری کشور است که اگر خط راه آهن سریع السیر نیز کنار بزرگراه تهران شما احداث شود دسترسی به آن راحت تر نیز خواهد شد) . به هر روی مسئولان دست کم می توانند به مطالعه مساله ساخت مرکز اداری جدید برای کشور و یا لااقل بررسی و تامل و یافتن راهکارهایی برای کاستن از خطراتی که مرکز ثقل کشور را تهدید می کند ، بپردازند. باشد که با کار کارشناسی دقیق از بروز اشتباهی که آیندگان حسرت آن را بخورند ، پیشگیری کرد. البته انتقال مرکز اداری تیغی دولبه است و باید با کارهای کارشناسی همه جانبه مثل : شهرسازی ، فرهنگی ، اجتماعی ، جغرافیایی ، زلزله شناسی ، امنیتی و... صورت بگیرد و اگر چه باید توجه داشت این کار نباید به معنای رها کردن تهران به حال خود و در ورطه مشکلات خود باشد زیرا این کار عواقب بدتری خواهد داشت و این را هم بگوییم که ساخت شهر جدید باید در جایی مناسب صورت گیرد تا موجب ایجاد تنش های قومیتی در کشور نگردد .

21-تلاش برای تغییر رسم الخط تاجیکستان به فارسی :
گسترش روابط با تاجیکستان و تلاش برای تغییر رسم الخط سیریلیک روسی در تاجیکستان به رسم الخط فارسی برای گسترش دامنه فرهنگ ایرانی اهمیت دارد. جالب است که کشورهای ترک زبان که حدود 6 کشورند رسم الخطشان را یکسان کردند و جهان ترک را تشکیل دادند. حال جا دارد همین 3 کشور فارس زبان نیز رسم الخط یکسان داشته باشند و چه بسا شاید بتوانند جهان فارس تشکیل دهند .
22-موضع گیری صریح و قاطع علیه جریانات زن پرستانه و فیمنیستی که روز به روز در حال گسترش است و یکی از عوامل افزایش فساد در جامعه تبلیغ این مطلب است که زنان باید دوشادوش مردان در جامعه حضور داشته باشند :
متاسفانه تبلیغ حضور زنان در جامعه و طرح های خائنانه ای چون طرح توانمند سازی زنان موجب افزایش فساد در جامعه ، افزایش خیانت زنان ، افزایش شوهر کشی ، افزایش روابط نامشروع ناشی از اشتغال ، افزایش تمایل به عدم ازدواج ، افزایش بی میلی به مادر شدن و تحقیر مقام مادری ، افزایش همجنس بازی ( چرا که بر اساس نظر روانشناسان در خانواده ای که زن قویتر از مرد باشد میل به همجنس بازی در میان فرزندان به ویژه پسران افزایش می یابد ) و هزار فساد و تباهی در جامعه شده است بنابراین باید چاره ای اندیشید و تمهیداتی برای پاک سازی و ایمنی و ایمانی سازی فضای جامعه اندیشید .
23-تلاش برای تدریس زبان فارسی در مدارس پاکستان و عراق و نیز کوشش برای قرار دادن زبان فارسی به عنوان یکی از زبانهای رسمی پاکستان و عراق :
گسترش روابط با پاکستان و عراق و تلاش برای تدریس زبان فارسی در مقاطع تحصیلی این کشورها بسیار اهمیت دارد . تا پیش از انقلاب اسلامی و کودتا ضیاالحق با کمک های مالی حکومت وقت ایران زبان فارسی در پاکستان تدریس می شد ولی بعد از انقلاب اسلامی و کودتا ضیاءالحق این روند متوقف شد . اما در شرایط فعلی ضرورت دارد ولو با کمکهای مالی و یا دادن گاز به قیمت ارزان تر ، به تدریس زبان فارسی در پاکستان همت گماریم . ضمن اینکه باید از کوشش برای قرار دادن زبان فارسی به عنوان یکی از زبانهای رسمی پاکستان 200 میلیونی که ششمین کشور پر جمعیت جهان است ، دریغ نکرد .
در کشور عراق هم که زمانی صدها هزار ایرانی حضور داشت و زبان فارسی حداقل در شهرهای مذهبی عراق رواج داشت باید به تدریس زبان فارسی و سعی در قرار دادن زبان فارسی به عنوان سومین زبان رسمی عراق همت گمارد ( حتی شاید بتوان در ازای تدریس زبان فارسی و قرار دادن آن به عنوان یکی از زبان های رسمی عراق از 100 میلیارد غرامت جنگی که از عراق طلبکاریم چشم پوشی کنیم گرچه می دانیم که آنها این غرامت را در هر حال نخواهند پرداخت و در واقع ما روغن ریخته را نذر امامزاده می کنیم ) به هر حال با انجام این کارها می توان مقدمه ای چید برای ثبت زبان فارسی به عنوان هفتمین زبان رسمی سازمان ملل. که می دانیم چقدر حیاتی و مهم و موجب گسترش دامنه فرهنگ ایرانی – اسلامی ما است .
24-پیشنهاد تاسیس آی فیلم اردو زبان :
تاسیس آی فیلم اردو زبان برای اشاعه فرهنگ ایرانی و شیعی بسیار ضروری است چرا که زبان اردو ، زبان پاکستان 200 میلیونی است ضمن اینکه زبان اردو برای صدها میلیون هندوستانی هم قابل فهم است و اگر آی فیلم اردو زبان تاسیس شود دامنه فرهنگ ایرانی و شیعی در میان صدها میلیون نفر گسترش می یابد .
25-مقابله با گسترش حیرت انگیز تفکرات نیهیلیستی در میان جوانان و تلاش برای پی ریزی یک فقه مختصر و سهل و سیال :
دیگر جوانان به دین التفاتی ندارند مخصوصا به این شریعت سخت و دست و پا گیر . بر خلاف انسان سنتی که به دنبال " عبادت و قناعت " بود ، انسان مدرن به دنبال " لذت و پیشرفت " است و طبیعتا تمایلی به دین و دینداری که دست و پا گیر است ندارد . بنابراین باید تا جایی که می شود فقه را از این فربهی و آماسیدگی نجات داد تا شاید جوانان کمی بدان اقبال کنند .همچنین بهتر است رسایل توضیح المسایل که فعلا فقط شامل فقه اصغر یا احکام می شود ؛ به سه بخش تقسیم گردد : 1) فقه اکبر یا عقاید و اصول دین ، 2) فقه اوسط یا اخلاق اعم از اخلاق فردی و اجتماعی و حرفه ای که متاسفانه بسیار ضعیف شده است ، 3) فقه اصغر یا احکام شرعی . و در هر کدام از این سه بخش با دلایل عقل پسند از آموزه های دینی سخن به میان آید و نیز در بحث فقه اصغر یا احکام بهتر است که اولا : به یک " فقه مختصر و سهل و سیال " که مبتنی به دو منبع " قرآن و عقل " باشد ، اکتفا شود و بیهوده آنرا ثقیل و فربه و آماسیده که قادر به حرکت و تکاپو نباشد نکنیم ( فقه باید دست گیر باشد و به زندگی نظم و دیسیپلین بدهد در حالی که فقه امروز ما دست و پا گیر و کلافه کننده شده است ) دوما : در بخش سوم و در ذیل بیان احکام شرعی ، حکمت آن احکام و علل الشرایع نیز مطرح و بررسی شود تا شاید با اینکار جوانان به دین اقبال کنند .
26-تلاش برای به حداقل رساندن حضور روحانیون در کارهای اجرایی : آنچه از سخنان بزرگان روحانی انقلاب ، یعنی امام خمینی و شهید مطهری ، بر می آید این است که آنان با زیرکی تمام به هیچ وجه به دنبال دخالت در امور اجرایی نبودند زیرا بر پیچیدگی ها و ظرایف کارهای اجرایی و البته عوارض و عواقب منفی آن ، کاملا آگاه بودند. در واقع ایشان به دنبال نظارت عالیه روحانیون بر حسن اجرای امور بودند . ولی متاسفانه با فاصله گرفتن از اول انقلاب به دلایل متعددی ، روحانیت در امور اجرایی وارد شد. حال آنکه امور اجرایی و کشورداری به ویژه در عرصه ای که خود محتاج دانش و تخصصی پیچیده و تجربه و پیشینه ای عمیق می باشد کاری اشتباه و به ضرر کشور است . علاوه بر اینکه مردم تمام مشکلات و مسایل و نارسایی ها را از چشم روحانیون می بینند . ( خشونتها علیه روحانیت را در همین رابطه باید برشمرد که متاسفانه کینه روحانیون قدرتمند کشور سر روحانیون معمولی خالی می شود ). باید توجه داشت بشر مدرن فقط چشم عیب بین دارد و چه بسا راز پیشرفتش نیز همین باشد ، بنابراین حتی اگر روحانیون در کارهای اجرایی خوب هم عمل کنند انسان مدرن فقط نواقص را می بیند و لذا روحانیون را به ناتوانی متهم می کند و حالاچه برسد به زمان حال که کشور غرق مشکلات اقتصادی و گرانی و بیکاری و مسکن و... است . بنابراین بهتر است روحانیون وارد مناصب اجرایی نشوند و خودشان نیز در موضع مدعی و مطالبه گر قرار گیرند .
27- ضرورت خیزش روحانیت برای ایجاد یک انقلاب الهیاتی و حرکت سریع در راه اسلامی کردن علوم و نیز سر و سامان دادن به نحوه هزینه کردن سهم مقدس امام که مردم می پردازند :
متاسفانه روحانیون ما در عالم خود سیر می کنند و چندان خبری از عالم بی خدا و پر لذت جوانان ندارند . متاسفانه بسیاری از علما حتی از قم نیز بیرون نمی آیند . دنیا شدیدا تغییر کرده است . انسان مدرن بر عکس اسان سنتی که شعار تلویحی زندگیش " عبادت و قناعت" بود . شعار و آرمانش " لذت و پیشرفت" است . در چنین دنیایی ضرورت به روز کردن آموزه های دینی و نه وصله و پینه کردن آنها ضرورت دارد . اگر می خواهیم دین بماند و نمیرد و به قول نیچه که گفت : خدا مرده است . خدا در ایران ما نیز نمیرد ( گرچه می بینیم که خدا در برابر اعلام مرگش سکوت کرده است و علت این سکوت خدا در دوران مدرن روشن نیست ) به هر روی برای نجات خدا و دین ، ضرورت ایجاد یک انقلاب ، نه یک اصلاح ، بلکه یک انقلاب الهیاتی در آموزه های دینی شدیدا احساس می شود . ( متاسفانه عده ای فکر می کنند که می شود در حوزه علوم فنی و مهندسی و پزشکی پیشرفت کرد ولی در حوزه الهیات و کلام و اعتقادات و فقه و شریعت در گذشته باقی ماند و با کلام تجرید الاعتقادی و فلسفه صدرایی و فقه جواهری در دنیای مدرن زندگی کرد و به کرات آسمانی رفت . باید دانست این نگاه مکانیکی که بر اکثر روحانیون غالب است صددرصد باطل است و نشانه نشناختن اقتضاآت علم جدید است . بنابراین ما باید از زیر تابوت سنگین خواجه نصیر و ملاصدرا و شیخ محمد حسن نجفی بیرون بیاییم و آن بزرگواران را به تیره تراب بسپاریم و با عقل مستقل خود در قرآن تکوین آزادانه جنبش و جستجو کنیم آنگاه معادل کشفیات خود را در قرآن تدوین پیدا کنیم و به این ترتیب به سوی ترقی و تعالی حرکت کنیم . ان شاء الله .
به هر روی مساله اسلامی کردن علوم انسانی کاری است که نباید از دانشگاههای غربزده انتظار داشت بلکه خود روحانیت باید بدان کمر همت ببندد . حقیقتا روحانیت اگر می خواهد خدمتی به اسلام و ایران و انقلاب کند بهتر است که در همان عرصه تئوریک و نظریه پردازی برای تحول و ترقی انقلاب و کشور و جلوگیری از ولنگاری اخلاقی و نیهیلیسم فکری جوانان وارد شود و خدمتی شایسته کند ؛ البته باید اذعان کرد که این کار بسیار سختی است و از هر کسی ساخته نیست ( اینجا باز می گوییم روحانیون که به دنبال اسلامی کردن علوم به ویژه علوم انسانی هستند بهتر است خود آستین همت را بالا بزنند و بدین کار همت گمارند گر چه با وضع فعلی فکری روحانیت و حوزه بعید می دانم بتوان کاری کرد چرا آنها می گویند : اسلامی کردن اما منظورشان اسلامی شیعی کردن و اسلامی شیعی اثنی عشری کردن و اسلامی شیعی اثنی عشری بر اساس تفکر و قرائت امام خمینی کردن است و این کاری است بسیار بعید ؛ بنابراین باید دست به یک انقلاب الهیاتی زد تا شاید بتوان در دنیایی که در مجلس ترحیم خدا ، به شادی مشغول است ، خدا و دین را احیا کرد و راه و روشی پیش گرفت که ضمن پیشرفت مادی از خطر سقوط در ورطه ولنگاری و نیهلیسم ممانعت کرد ) . همچنین پیشنهاد ما این است که روحانیت اگر به اسلام و ایران و انقلاب علاقه دارد علاوه بر سرلوحه قرار دادن کارهای تئوریک ( اهمیت خلق فکر به حدی است که ما اگر اندیشه زیبا و پویا و قانع کننده و کارآمد تولید کنیم کاربر و مجری آن نیز خودبخود پیدا می شود . در حالیکه در انقلاب و کشور ما ، روحانیون ترجیح می دهند بجای تولید فکر جذاب و قانع کننده و کارآمد به دنبال تربیت کارمند و کارتابلمند و کارگزار و مجری و به قول خودشان کادر سازی باشند که نتیجه اش را می بینیم که پس از مدتی آن کادرهای مجری به ظاهر مومن و معتقد ولی بی پشتوانه عمیق تئوریک به مشتی تکنوکرات سکولار و غربزده تبدیل می شوند ) به هر حال روحانیت علاوه بر اولویت دادن به کار تئوریک باید به وظیفه دومش که همانا تربیت اخلاقی و ایمانی جامعه است همت بیشتری بگمارد . ( البته تربیت اخلاقی جامعه به معنای تربیت طلبه بیشتر که اکثرا هم در یک شهر جمع باشند نیست . متاسفانه حوزه های علمیه ما سالانه مبالغ انبوهی سهم مقدس امام را که از مردم مومن می گیرند به نام شهریه و به شکل بی حساب و کتاب به دهها هزار طلبه می دهند . ( درستی این نحوه پرداخت مربوط به زمان گذشته بود که افراد در سنین پایین مجبور بودند کار کنند و خرج خودشان را در آوردند و خانواده حمایت مالی نمی کرد و در واقع به دلیل فقر اصلا امکان کمک مالی نداشت . بنابریان ضرورت داشت مراجع از طلاب حمایت مالی کنند تا مجبور نشوند مانند دیگر اقشار در سنین پایین مشغول به کار شوند . ولی در دوران جدید که افراد حتی تا سنین حدود سی سالگی نیز مورد حمایت مالی خانواده هستند و نیازی به کار کردن ندارند و صرفا درس می خوانند . دیگر لزومی ندارد به طلاب شهریه پرداخت بلکه آنها نیز مثل دانشجویان می توانند مورد حمایت خانواده شان باشند . بنابراین جا دارد این پرداختها که به قول خودشان کم هم هست متمرکز شده و صرف کارهای مهمتری شود و اگر هم اصرار بر پرداخت آن هست به طلابی که سنی بالای 25 و 26 سال دارند پرداخت شود و همچنین به روحانیونی که خود شغل دارند و درآمد ماهیانه دولتی دارند نیز پرداخت نشود ) . جالب است در حالیکه اکثر دانشجویان باید بابت تحصیل خود شهریه بپردازند ولی طلاب بابت تحصیل شهریه و پول دریافت می کنند و دریغ از خروجی مفید و مثمر و چشمگیر . بعید می دانم در هیچ جای دنیا به این راحتی حتی به شکل بورسیه هم به همه افراد شهریه و پول پرداخت کنند بدون اینکه هیچ خروجی مشخصی داشته باشد و کار خاصی بکنند و چیزی ارائه دهند . در حالیکه این مبالغ هنگفت می تواند صرف تبلیغ دین در کشورهای کفر یا ساخت مساجد و مراکز فرهنگی در مناطق محروم داخلی و خارجی و حتی کمک به فقرای شیعه یا تالیف و ترجمه و نشر کتب مفید و یا ساخت حوزه های علمیه در کشورهای خارجی و یا بورسیه کردن طلاب خارجی و یا تاسیس شبکه های تلوزیونی دینی به زبانهای خارجی و... باشد ) . به هر روی مساله اصلی ما این است که متاسفانه اخلاق و ایمان عرصه ایست که در جامعه ما روز به روز در حال تحلیل رفتن است و متاسفانه جامعه به ویژه جوانان روز به روز از این دو آموزه دورتر می شوند و در دو آموزه مدرن : لذت و پیشرفت بیشتر غرق می شوند . همچنین تذکر نکته ای در اینجا ضروری است و آن اینکه ایکاش روحانیون ما در تبلیغات خود به جای آموزش چگونه خوب مردن و یاد از شب اول قبر و عالم برزخ و قیامت و... به آموزش چگونه خوب زندگی کردن می پرداختند چون متاسفانه ما مسلمانان ، و مخصوصا ما شیعیان ، خوب مردن را خوب آموختیم ولی خوب زیستن را نیاموختیم . ( نمونه بارز این را در افرادی می بینیم که روزی در جبهه از جان خود گذشتند و در راه خوب مردن جانبازی ها نمودند ولی وقتی نوبت به زندگی و خوب زیستن رسید چگونه زیر بار نفسانیات قد خم کردند و خدا آخر و عاقبت همه ما را ختم به خیر گرداند ).
28- ضرورت مشخص کردن نظام اقتصادی کشور :
بزرگترین مسایل و چالش‌های نظام جمهوری اسلامی، علاوه بر تلاش برای بهبود شرایط اقتصادی و افزایش تولید ثروت که با گذشت از تحریم‌های فعلی ان‌شاءالله میسر خواهد شد، این است که اساسا چه نوع نظام اقتصادی را باید در کشور حاکم کند؟ دلیل این چالش این است که در ابتدای انقلاب و به بهانه اصل ۴۴ قانون اساسی، نظام اقتصادی شبه سوسیالیستی و البته با رنگ و لعاب اسلامی بر کشور حاکم شد. این نظام اقتصادی، مرکب از 3
بخش دولتی، تعاونی و خصوصی تعریف شد و مهم‌ترین و بزرگترین بخش اقتصاد هم بخش دولتی بود و بخش خصوصی هم صرفاً به عنوان مکمل بخش دولتی و بخش موهومی به عنوان بخش تعاونی معرفی شد، دلیل موهوم شمردن بخش تعاونی این است که وعده ایجاد آن داده شد، ولی این وعده هیچگاه تحقق نیافت. به هر روی این نظام اقتصادی بیشتر تاکیدش بر عدالت جمعی و اجتماعی بود تا توسعه اقتصادی فرد محورانه و لیبرالی؛ و به همین دلیل با روحیه عدالت‌طلب مردم ایران سازگاری نسبتا خوبی داشت. در هر حال بعد از چندین سال، مسئولان ارشد کشور متوجه شدند که این نوع نظام اقتصادی نتوانسته است توسعه مناسب را در بِعد اقتصادی برای کشور ایجاد کند و از اینرو مجبور شدند به بازخوانی این اصل بپردازند و تحت عنوان سیاست های کلی اصل ۴۴ قانون اساسی، این اصل مهم را کاملا دگرگون و تحریف کنند و نظام اقتصادی شبه لیبرالی را البته باز هم با لعاب اسلامی، اختیار کنند، نظام اقتصادی شبه لیبرالی که تحت عنوان سیاست‌های کلی اصل ۴۴ قانون اساسی ت تدوین شد، درصدد واگذاری ۸۰ درصد اقتصاد دولتی به بخش خصوصی برآمد تا به‌جای بخش دولتی، بخش خصوصی محور و مدار اقتصاد قرار گیرد.‏
البته این سیاست هم در اجرا چیز دیگری از کار درآمد و خلاصه نتیجه آن مجاب کننده نبود، زیرا اساساً نظام
غیر عادلانه و توام با تبعیض سرمایه داری با فرهنگ و سنت دینی عدالت محور مردم ایران سازگار نیست. ضمن اینکه باید دقت داشت که نظام اقتصادی سرمایه‌داری به دنبال خود نظام سیاسی لیبرال – دموکراسی و نظام فرهنگی لیبرال و ولنگار را دارد . و از اینرو اگر نظام اقتصادی لیبرال در کشور ما شکل گیرد، خطری جدی علیه نظام فرهنگی ما و نظام سیاسی کشور ما، که نظامی متفاوت و حتی متضاد با نظام لیبرال است، شکل می‌گیرد که بسیار خطرناک خواهد بود. ‏
‏ به هر روی، این که چه نوع نظام اقتصادی باید در کشور حاکم باشد، امروز به گره کوری در انقلاب تبدیل شده است و ایکاش می‌شد متفکران برجسته‌ای مملکت را از این بن بست نظری و به تبع آن عملی، نجات می‌دادند
29- تجدید نظر در سیاستهای اقتصادی تحت عنوان اصل 44 چرا که این سیاستها موجب ایجاد نظام اقتصادی بازار آزاد و لیبرال می شود و همین امر موجب ایجاد نظام فرهنگی و نظام سیاسی لیبرال و آزاد و ولنگار می شود :
از آنجا که سیاستهای اصل 44 بدنبال واگذاری 80 درصد اقتصاد کشور به بخش خصوصی است و این چیزی نیست جز لیبرال اقتصادی و عدم دخالت دولت در بازار ، باید به این نکته مهم توجه داشت که یک جامعه از چهار نظام تشکیل شده است : نظام اقتصادی ، نظام اجتماعی ، نظام فرهنگی ، نظام سیاسی . و این چهار نظام کاملا به هم مرتبط و درهم تنیده اند بنابراین نمی توان نظام اقتصادی لیبرال در کشور ایجاد کرد ولی انتظار داشت که نظام فرهنگی و نظام سیاسی اسلامی بماند بنابراین شدیدا هشدار می دهم که نظام اقتصادی لیبرال و بازار آزاد موجب و تمهیدی برای نظام سیاسی لیبرال دموکراسی و نظام فرهنگی لیبرال ولنگار می شود ( در خصوص فرهنگ وضعیت امروز کاملا گویا غلبه لیبرالیسم فرهنگی است و این تازه در زمانی است که هنوز نظام ما کاملا بازار آزاد نشده است ) و نیز نظام اقتصاد بازار آزاد با نظام سیاسی ما که جمهوری اسلامی است قویا تعارض دارد و در نتیجه باید مراقب بود با ایجاد نظام اقتصادی لیبرال کار به ایجاد نظام سیاسی لیبرال منتهی نشود و به دست خودمان ریشه خودمان را نخشکانیم .
30- ضرورت دستیابی به سلاح هسته ای : برای برون رفت از موضع ضعف فعلی و ارتقای جایگاه کشور در خارج و در داخل به ویژه در دل و دیده جوانان که بسیاری دچار بحران هویت شده اند دست رسی به سلاح هسته ای ضروری است .

همچنین در پایان ما پیشنهاداتی در مورد انجام تعدیلات و تغییراتی در قانون اساسی جمهوری اسلامی به منظور تقویت و تکامل رکن مردمی که همان رکن اصلی است ، ارائه می دهیم . امید که مفید واقع شود .
اول : بهتر است که به منظور تثبیت بیشتر امور ، دوره ریاست جمهوری و نمایندگی مجلس از چهار سال به پنج سال افزایش یابد .
دوم : بهتر است رییس جمهور به عنوان رییس مجمع تشخیص مصلحت نیز قرار گیرد و نیز بهتر است اعضای ثابت مجمع ، عبارت باشند از سران قوا ، پنج نماینده از قوه مجریه و پنج نماینده از قوه مقننه و سه نماینده به طور جداگانه از قوه قضاییه ، مجلس خبرگان و شورای نگهبان و 18 نماینده نیز از سوی مقام رهبری که می شود در مجموع 40 نفر .
سوم : بهتر است که اعضای حقوقدان شورای نگهبان پس از معرفی از سوی رییس قوه قضاییه ، مورد تایید رییس جمهور نیز قرار گیرند و سپس به مجلس معرفی شوند .
. چهارم : بهتر است که اعضای فقیه شورای نگهبان از سوی مجلس خبرگان به رهبری معرفی شوند و پس از تایید رهبری ، منصوب شوند .
پنجم : بهتر است که شمار اعضای شورای نگهبان از دو ، شش نفر به دو ، نه نفر یعنی در مجموع 18 نفر افزایش یابند .
ششم: بهتر است که ریاست سازمان صدا و سیما و نیز سیاست های کلی اداره این سازمان را ، شورایی مرکب از نمایندگان سه قوه و مجلس خبرگان هر کدام دو نماینده و نیز چهار نماینده از سوی مقام رهبری تعیین کنند .
هفتم : بهتر است که فرمانده نیروی انتظامی از سوی وزیر کشور و از میان فرماندهان خوش سابقه و لایق و متدین نظامی یا انتظامی ، به رهبری معرفی شود و پس از تایید رهبری با حکم رهبری منصوب و به همین ترتیب نیز عزل شود .
هشتم : بهتر است در میان شرایطی که نامزدهای ریاست جمهوری باید داشته باشند که یکی از آنها از رجال سیاسی و مذهبی بودن است شرط رجل اقتصادی بودن نیز به آن شرایط ، با توجه به اهمیت مسایل اقتصادی در دنیای مدرن و کشور ما ، افزوده شود . همچنین این شرط نیز لحاظ شود که نامزدهای پست ریاست جمهوری باید دارای سوابق درخشان مدیریتی آنهم مدیریت در سطح کلان کشور باشند و البته این شرط نیز اضافه شود که نامزدهای ریاست جمهوری از نظر مالی و اقتصادی باید حداکثر جزو طبقات متوسط جامعه محسوب شوند و دارای گذشته کاملا روشن و شفاف از نظر مالی و اقتصادی باشند . ( زیرا یکی از بلایای نظام سرمایه داری حاکم شدن سرمایه دار ها بر مردم است که عوارض فاسدش را شاهدیم ).
نهم : بهتر است که در شورای عالی امنیت ملی ، علاوه بر رییس مجلس ، دو نماینده دیگر نیز از سوی مجلس شورای اسلامی انتخاب شده و از اعضای این شورا باشند .
دهم : بهتر است که رییس جمهور و رییس قوه قضاییه ملزم شوند که در پایان هر سال شخصا و به اتفاق مسئولان ارشد قوه خود در مجلس شورای اسلامی حضور یابند و گزارش عملکرد یکساله خود را به نمایندگان ملت ارائه دهند و در پایان ، به سئوالات و اشکالات و ابهامات نمایندگان ملت پاسخ دهند.
یازدهم : بهتر است نحوه بازنگری و تغییر در قانون اساسی کشور نیز به این شکل تغییر یابد که ارائه پیشنهاد بازنگری در قانون اساسی و نیز موارد مورد بازنگری ، از دو سوی امکان پذیر باشد : یکی از سوی مقام رهبری و پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت کشور و دوم : از سوی حداقل 80 درصد نمایندگان مجلس شورای اسلامی . پس از ارائه پیشنهاد ، در ظرف کمتر از سه ماه ، شورای بازنگری قانون اساسی با ترکیب : سران قوا ، 15 نماینده از سوی رهبری ، 10 نماینده از قوای سه گانه یعنی در مجموع 30 نماینده ، 7 نماینده از مجلس خبرگان رهبری و مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای نگهبان در مجموع 21 نماینده و 3 نماینده از سوی شورای عالی استانها ، که در مجموع می شوند 72 نفر به ریاستِ رییس جمهور تشکیل می شود . و در پایان موارد تغییر در قانون اساسی به تایید اکثریت مطلق مجموع اعضا برسد و سپس به رهبری ابلاغ شود و بعد از تایید رهبری با فرمان ایشان به همه پرسی عمومی گذاشته شود .
به هر روی هر چه نظام حکومتی ما با مردم و جامعه خود بیشتر هماهنگ و هم آوا باشد و توانایی تغییر و امکان انعطاف پذیری با شرایط جدید را داشته باشد ( البته ضمن حفظ اصول کلی اسلامی و نیز حراست از منافع ملی و تمامیت سرزمینی ) جلوی اعتراضات و شورش های کور مردمی که معمولا منجر به تغییرات ناگهانی و بنیادین و یا انقلابات سیاسی – اجتماعی ، می شوند ، انقلاباتی که هزینه های سنگین مادی و معنوی برای کشور و مردم و همگان دارد ، بیشتر گرفته می شود و حقیقتا نظامی را باید موفق دانست که خود پیشگام تغییر و تحول و اصلاح به نفع مردم و جامعه اش شود . ( البته نباید از این هراسید که ممکن است زمانی فرا رسد که مردم به اسلام و قرآن پشت کنند چرا که اسلام و قرآن بخشی از وجود این مردم است و همین مردم بودند که انقلاب اسلامی کردند و نظامی اسلامی با مسئولان مسلمان را بر سر کار آوردند و به هیچ وجه نباید مسئولانی که این مردم آنها را بر سر کار آوردند ، خود را مسلمان تر و دیندار تر از مردم شمارند و یا خدایی ناکرده خود را قیم یا ولی نعمت مردم یا مسیطر بر آنها و یا جبار آنها به راه حق بشمارند )..

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد