نارنج سبز سیاسی علمی

وبلاگ علم سیاست گروه نارنج سبز

نارنج سبز سیاسی علمی

وبلاگ علم سیاست گروه نارنج سبز

روش ساده عضویت در خبرنامه (شماره 5)


سلام خدمت تمامی دوستان

روز پیش یکی از دوستان درخواست کرده بود روش عضویت در خبرنامه را شرح دهیم . خب روش بسیار ساده است کافی است یک نام و یک ایمیل داشته باشیم . و به طریق زیر از نوار ابزار خبری سمت چپ وبلاگ  نام و نشانی ایمیل خودمان را وارد کنیم مثل عکس های ذیل . در ضمن دوستان من چک کردم دیدم وبگذر دچار اختلال می شود اما هنوز پالایه نشده است. روش هم اینگونه است که هر وقت وبلاگ بروز رسانی شود یک ایمیل برای شما ارسال می گردد که وبلاگ بروزرسانی شده است.

سردبیری

برای دیدن راهنمای تصویری به ادامه مطلب مراجعه فرمائید



 

ادامه مطلب ...

سیاست گریزی -سیاست زدگی- آپولیتیسم (Apolitisme)

مبحث با زبان ساده:

     روش لاقیدانه نسبت به سیاست و خودداری از شرکت در جریان سیاسی، از داشتن مشی صریح سیاسی. این واژه از ریشه « پولوتیک» به معنای سیاست و پیشوند «آ» با مفهوم نفی ترکیب شده است . لا قیدی و بی اعتنایی نسبت به حیات  سیاسی و احتراز از آن عمداً در رژیم های سرمایه داری بین توده های مردم رواج داده می شود (وقتی می گویم: « نظام های سرمایه داری» ممکن ذهنیت شما فقط به طرف غرب منحرف گردد اما کمی که فکر کنید خواهید فهمید که نظام سرمایه داری فقط در غرب نیست!) عدم شرکت در امور سیاسی و عدم توجه به حیات اجتماعی وسیاسی ناشی از آن است که زمامداران کشورهای سرمایه داری سعی می کنند با همه وسائل توده ها را در عقب ماندگی ایدوئولوژیک نگاهدارند. و توجه آن ها را از

 مسائل میهن و اجتماع خود به مطالب به کلی فرعی و زندگی روزمره و مسائل شخصیمنحرف سازند.

یک علت دیگر:

آپولوتیسم یعنی لاقیدانه نسبت به سیاست همچنین سرخوردگی برخی اقشار از سیاست دول و احزاب و وعده های توخالی آنهاست. این روش همچنین از طریق اعمال فشار به شکل ممنوع کردن شرکت در سیاست برای اقشار خاص اجتماعی به زور اجرا می شود.

لاقیدی نسبت به سیاست و مسائل میهنی و طبقاتی و اجتماعی کاملا به سود محافل زمامدارمرتجع ضد خلقی است. زیرا طبقه ی زحمتکش جامعه را از نبرد به خاطرخواست های خود از مبارزه طبقاتی از شرکت در تعیین سرنوشت خود و ... دورمی کند!

در حقیقت نمی توان در جامعه زندگی کرد و در سیاست مداخله نداشت . عدم توجهبه امور سیاسی خود کمک به سیاست محافل حاکمه ضد خلقی است و عملا به یک سیاست مضر، به یک سیاست بد و به یک سیاست ارتجاعی مبدل می شود.

ادامه مطلب ...

اسلامی گرایی ودر نهایت پان اسلامیسم (Islamisme-Pan - Islamism)

مبحث به زبان ساده:

بدون شک گسترش موج اسلام‌گرایی و ظهور گروه‌های اسلامی یکی از مهمترین تحولات سیاسی و اجتماعی ربع آخر قرن بیستم خصوصاً در منطقة خاورمیانه می‌باشد. معمولاً مطبوعات و رسانه‌های غربی و حتی بسیاری از محافل علمی و دانشگاهی اروپا و آمریکا، تحولات اسلام‌گرایی جدید را با عناوینی چون بنیادگرایی اسلام‌گرایی یا رادیکالیسم اسلامی تعبیر می‌کنند که بار منفی خاصی دارد؛ چرا که برخی گروه‌های مسیحی که افکار و عقاید متحجرانه دارند به نام بنیادگرا خوانده می‌شوند. برخی از غربی‌ها واژه بنیادگرا را همچون دشنامی علیه مسلمانان به کار می‌برند حال آنکه در واقع بنیادگرا به معنی هواداری از بازگشت به ریشه‌های فرهنگ خودی می‌باشد و به طور مطلق امری پسندیده و قابل دفاع خواهد بود.‏

 

یا به عبارت ساده تر:

 

قطعا از آنجایی که دین جزئی از فرهنگ هر جامعه است، عاملی مهم در شکل‌گیری هر حرکت اجتماعی است. پرواضح است که برای همه مسلمانان نماز خواندن و پخش اذان و مخالفت با ممنوعیت حجاب و غیره بسیار اهمیت دارد.

اما همه اینها به معنای اسلام‌گرایی نیست که در نهایت اسلام‌گرایان ایرانی(اصول‌گرایان) بتوانند از آن برای تایید مواضع خود استفاده کنند. اسلام‌گرایی اصطلاح خاصی است و تعریف خود را دارد: اسلام‌گرایی به معنای قرار دادن اسلام در مرکز سیاست و عمل سیاسی است. به این ترتیب اسلام‌گرایی یک مرام سیاسی است و به دنبال کسب قدرت برای اجرای شریعت اسلامی است. اسلام‌گرایان راه حل مسائل اجتماعی را تشکیل حکومت اسلامی و اجرای احکام اسلامی و حاکمیت فقه و شریعت می‌دانستند. اسلام‌گرایی را نباید به معنای بازگشتن به اسلام سنتی تعبیر کرد، چرا که اسلام‌گرایان از مقولات و نظریه‌های و کنش‌های نو مثل ایدئولوژی و انقلاب استفاده می‌کنند.

 

ادامه مطلب ...

دئیسم - خداگرایى طبیعى- دادارباوری ( Deism )

دوستان به این مبحث خوب دقت کنند این مبحث سرآغاز تفکرات ادیان الهی است و اندیشمندان جهان در این زمینه قلم فرسایی بسیار کردند . دانشمندان و متفکران سیاسی جهان تمامی ادیان الهی حاصل این تفکر و این تفکر را منشعب به هزاران سبک و روش سیاسی کرده اند . پس دوستان دقت ویژه در دنبال کردن و مطالعه دقیق این مبحث مبذول فرمایند .


مبحث به زبان ساده:

دادارباوری یا خداانگاری (به انگلیسیDeism  ) این باور است که خدا وجود دارد و به عنوان یک آفریننده و دادار، گیتی فیزیکی را خلق کرده‌است؛ اما در عمکرد آن مداخله نمی‌کند. دادارباوری مرتبط با فلسفه دینی و جنبشی است که وجود خدا را از عقل استنتاج می‌کند. دادارباوری درباره این که خدا در خارج از گیتی چه انجام می‌دهد، هیچ‌گونه موضع‌گیری نمی‌کند. این برخلاف اصل اعتمادگرایی در دین‌های اسلام، مسیحیت، زرتشتی و یهودیت است که بر وحی در کتاب‌های مقدس تکیه می‌کنند.

خداانگاران بیشتر وقایع فراطبیعی را مانند معجزه و پیشگویی رد می‌کند و معتقد هستند که خدا در زندگی انسان‌ها و قوانین طبیعی گیتی مداخله نمی‌کند. آن‌چه که آئین‌های سازمان‌دهی‌شده وحی و کتاب آسمانی می‌نامند خداانگاران تفسیرهای افراد دیگر می‌دانند. به باور خداانگاران بزرگ‌ترین هدیه‌ای که خدا به انسان داده‌است دین نیست بلکه قدرت استنتاج است.

دادارباوری در قرن ۱۷ و ۱۸ در دوره روشنگری به‌ویژه در فرانسه، پادشاهی متحده و ایالات متحده رواج بسیار یافت.مخصوصا در میان مسیحیانی که نمی‌توانستند مفاهیمی مانند سه‌گانگی خدا، الهی بودن مسیح، معجزه‌ها، بی خطایی نوشته‌ها یا عصمت وحی را قبول کنند اما به خدای یکتا اعتقاد داشتند. در ابتدا گروهی خاص تشکیل نشده بود ولی این بینش بعدها باعث به بوجود امدن آیین‌هایی مانند توحیدگرایی و جهان‌گرایی توحیدگرا شد و تا امروز به شکل‌های دادارباوری مدرن و دادارباوری کلاسیک ادامه دارد.

ادامه مطلب ...

فیزیوکراسی - طبیعیون یا ارضیون

مبحث به زبان ساده:

فیزیوکراسی، در لغت به‌معنی تسلّط طبیعت در اصطلاح، آموزه اقتصاد ملی طبیعت می‌باشد. این کلمه، از دو واژه یونانی physis یا طبیعت و kratos یا قدرت طبیعت مشتق می‌شود.

فیزیوکرات‌ها با نام‌های "طبیعیّون" و "ارضیّون" نیز شناخته می‌شوند.[1]

فیزیوکراسی در تاریخ عقاید از دو جنبه قابل برسی است:

از جنبه اول، فیزیوکراسی به‌معنی حکومت فیزیوکرات‌ها براساس قانون طبیعی است. روی این اصل، "قانون طبیعی"، اساس تفکّر علمی را در این مکتب تشکیل می‌دهد.[2] این مکتب در قرن 18 و هم‌زمان با پیشرفت فنون و علم مکانیک به‌وجود آمد. پس از فروپاشی نسبی سوداگرایان و در آستانه سال 1756 زمینه‌های ظهور مکتب طبیعت‌گرایان در فرانسه، به‌همراه اندیشه‌های دکتر کنه فراهم شد و در همان سال، اوّلین مقاله‌ی اقتصادی از وی منتشر شد. یکی دیگر از زمینه‌های ظهور فیزیوکرات‌ها، اندیشه‌های سنّتی فئودالیسم و ناکارآمدی ناشی از دخالت وسیع دولت در اقتصاد، زمینه را برای به‌وجود آمدن فیزیوکرات‌ها آماده کرد.[3] نظام طبیعی، اساس فکر سیستم فیزیوکرات‌ها بود. نظام طبیعی یک نظام اجتماعی، که مخلوق خواسته‌ی انسان‌ها باشد، نیست؛ بلکه نظامی است حاکم بر اجتماع بشری؛ همانگونه که قوانین طبیعی در علم فیزیک و زیست‌شناسی حاکم است.[4]

از جنبه دوم، فیزیوکراسی، عکس‌العملی در مقابل مرکانتیلیسم و عقاید اقتصادی-اجتماعی فرانسه است.

یا به عبارت سلیس تر و شیوا تر مسلکی که به موجب آن قوه مقننه ازدخالت و وضع قوانین اقتصادی خودداری نماید. یا به عبارت مستدل تر:

 مکتب فیزیوکرات ها به کمال نظام طبیعی معتقد بوده، هر گونه دخالت در نظم طبیعی را سبب اختلال می دانست. اگر در نظام اقتصادی هم چون نظام طبیعی تکوینی، مداخله صورت نگیرد، رفتار متعادل آن خود را نشان می دهد. دولت حدّاقلی که حامی آزادی کسب وکار و رقابت باشد و از ناامنی داخلی و خارجی جلوگیری کند و امور عام المنفعه را پدید آورد، موردپسند این مکتب است. دولت، مالیات خود را از صاحبان زمین و نه کشاورزان گرفته، از وضع مالیات های غیر مستقیم بر کالا و مشاغل جلوگیری می کند.

ادامه مطلب ...

فدرالیسم – ملوک الطوایفی(Federalisme)

مبحث به زبان ساده:

صاحب نظران فدرالیسم را مدلی می دانند برای طراحی نوعی از ساختار سیاسی یک جامعه. این مدل ماهیتا یک مقوله سیاسی – مدیریتی است و از این سخن می گوید که یک جامعه بزرگ ، وسیع ، متکثر و دارای تنوع فرهنگی را چگونه باید اداره کرد؟ فدرالیسم وسیع ترین شکل عدم تمرکز در عرصه سیاسی – سیستم انتخابی  (به معنای Election ) نامیده شد.

وقتی بحث های مدیریت را باسیاست در هم آمیزیم می توانیم بگوئیم فدرالیسم در یک جامعه سیاسی( دارای سرزمین ، حاکمیت واحد، دارای جمعیت ونیز پیشینه تارخی طولانی) ساختاری را طراحی می کند که در چارچوب نظام واحد سراسری ، نظام های کوچکتر ( به تعبیریSubsystemها) وجود داشته و علاوه بر تفویض اختیار اداری در عرصه سیاسی نیز نهادهای محلی در سرزمین های جغرافیایی مشخص و متمایز استقرار یابند و البته این تفویض اختیار با تفویض اختیار رایج در عرصه مدیریت متفاوت است.

زیرا در مدیریت ، اختیار را از آن بالا دست می دانند که وی می تواند بخشی از اختیار خود را به زیر دستان یا واحد های پایینی و بخشی تفویض کند واین تفویض اختیار نافی مسئولیت وی نمی شود در حالیکه حقوقدانان فدرالیسم را نوعی تقسیم حاکمیت نیز تلقی کرده اند بدین نحو که اختیارات دولت های محلی ذاتی است و نه اینکه از آن دولت مرکزی بوده و وی به اختیار بخشی از آن رابه دولت محلی تفویض کرده باشد.

البته بیان این سخن بدین معنا نیست که اختیارات دولت های محلی کاملا مستقل از کلیت سیستم فدرال است چراکه دولت های محلی عضو فدرال ، جمعا سیستم سراسری کشور را تشکیل می دهند

به عبارت بهتر هم داریم:

به اینگونه هم میهنان باید یاد آور شد که : 1- زبان رسمی همه ِکشورهای ِفدرال ، نمایانگر ِارزشهای ملی ِآن سرزمینها هستند و به هیچ وجه کسی در پی ِعوض کردن ِزبان و یا نوشتار در آنجا نبوده ! 2- در سیستم فدرال ، همه استانها و ایالتها بطور مستقیم زیر نظر ِدولت مرکزی هستند و خودکفایی آنها ، تنها در محدوده ِشهرداری و استانداری و نظم اجتماعی است ! 3- هیچ استان و ایالتی ، از نظر نظامی و اقتصادی جدا از باقی ِکل کشور نیست و همه ِدولتهای فدرال موجود ، جزئی جدا نشدنی از یک دولت مرکزی هستند و همه بر طبق ِقانون اساسی ِآن عمل می کنند !

ادامه مطلب ...

تجزیه طلبی–جدایی طلبی–استقلال طلبی-سکسیونیسم(Secessionism)

مبحث به زبان ساده:

استقلال‌طلبی، تمایل اعضای یک اتحادیه و یا کوشش آنان برای دستیابی به حاکمیت بر سرنوشت خود است. این اتحادیه ممکن است یک خانواده یا کارگاه کوچک باشد و یا یک کشور بزرگ. هر کسی می‌تواند سرنوشت خود را از اتحادیه‌ای که روند آنرا به سود سرنوشت خود نمی‌بیند و یا دیگران رفتاری تبعیض‌آمیز با او دارند و یا حتی بدون هیچگونه دلیلی و صرفاً بنا به تمایل قلبی، جدا کند و راهی مستقل را در پیش گیرد. استقلال‌طلبی و حاکمیت بر سرنوشت خویش هرگز به معنای عداوت و دشمنی با اتحادیه پیشین و نادیده انگاشتن آن نیست و تنها کوشش برای زندگی و فعالیت مستقل است

اما تجزیه‌طلبی، کوشش اشخاص غیرعضو و بیرون از یک اتحادیه است برای ایجاد تفرقه و جدایی میان اعضا و تضعیف آرمان‌ها و برنامه‌های آنان. کوششی است برای جدایی اعضای مفید و مؤثر یک اتحادیه و الحاق آنان به اتحادیه‌ دلخواه خود.

درخواست و کوشش اعضای یک اتحادیه برای دستیابی به استقلال و حاکمیت بر سرنوشت خود را نمی‌توان همواره به معنای دشمنی گرفت و آنان را »تجزیه‌‌طلب» نامید. 

ادامه مطلب ...

ارتجاع - جمود فکری(Reaction)

مبحث به زبان ساده:

  این واژه در مفهوم سیاسی به معنای مخالفت با پیشرفت اجتماعی به معنای مبارزه طبقات و اقشار در حال نابودی و زوال علیه جامعه است.

  سیر جبری تاریخ و مبارزه توده­ها جوامع بشری را به سوی رشد و ترقی می­برد و اقشار و طبقاتی را که صاحب امتیازات مربوطه هستند و با سیر آنی جامعه مخالفند و مایلند وضع موجود را حفظ کنند به نابودی حتمی محکوم می کند. چنین است نابودی برده داران و سپس فئودال ها و سپس سرمایه داران هر یک در دوران تاریخی معین خود مطابق با سطح رشد نیروهای تولیدی. اما این طبقات برای حفظ منافع استثمار گرانه خود، برای حفظ امتیازات و موجودیت خود، با ترقی جامعه در تضاد واقع می شوند و با پیشرفت اجتماعی مخالفت می ورزند. مظهر آن مناسبات تولیدی فرسوده ای می شوند که به سدی در راه تکامل جامعه بدل شده است. بنابر این ارتجاع یعنی دفاع از نظام فرسوده و محکوم به نابودی، یعنی مخالفت با ترقی و پیشرفت.

    ارتجاع گاه به شکل جبر و اختناق خونین و ترور جمعی توده مردم جلوه گر می شود. گاه در سیمای افکار و عقاید پوسیده و کهنه با تکیه بر عادات و عقب ماندگی های فرهنگی علیه اندیشه های ترقی خواهانه مبارزه می کند. ارتجاع به شکل تشدید ستم بر توده های زحمتکش از نظر اقتصادی و سیاسی و بر ملت هایی که از حقوق خود محروم شده اند و یا به شکل سرکوب نهضت انقلابی که جامعه را به جلو می راند تظاهر می کند. در عصر امپریالیسم در کشورهای جلو افتاده از نظر صنعتی، فاشیسم و میلیتاریسم جلوه های ارتجاع هستند. مرتجع به کسی می گویند که روش خصمانه ای با هر چه مترقی، نو، بالنده و پیشرو است داشته باشد و برای حفظ یا احیاء مجدد نظام فرسوده و پوسیده یا افکار کهنه و عقب مانده کوشش نماید.

ادامه مطلب ...

اطلاعیه خبرنامه وبلاگ(شماره 4)

به نام خدا

با سلام خدمت تمامی دوستان و آشنایان گروه نارنج سبز

با احترام به محضر دوستان به آگاهی میرساند قسمت خبرنامه وبلاگ در نوار ابزار سمت چپ وبلاگ راه اندازی گردید است . دوستانی که مایلند از طریق ایمیل از بروزرسانی وبلاگ مطلع گردند خواهشمند است با درج ایمیل خود در قسمت خبرنامه اقدام فرمایند . تا از این طریق از بروزرسانی وبلاگ مطلع گردند .

                                                                                        با تشکر واحترام

                                                                                      سردبیری سیاسی



کنفوسیوسیسم - مکتب کنفسیوس-کنفوسیوی(Knfvsyvsysm)

مبحث به زبان ساده:

کنفوسیوسیسم مذهب به آن معنا که از مذهب مراد می‌شود نیست. کنفوسیوسیسم بیش از آنکه مذهبی آن جهانی بوده باشد آیینی مربوط به این جهان است. «آیین کنفوسیوس را، که گاه چون یک فلسفه و گاه چون یک دین تلقی می‌شود، می‌توان انسان باوری، همه شمولی دانست که خدا را نه انکار می‌کند و نه سبک می‌شمرد».


کنفوسیوسیسم بیش از هر چیز یک سبک زندگی است، سبکی از زندگی که هدفش رسیدن سرزمین آبا و اجدادی به حداکثر رفاه و سعادت و به سامان کردن زندگی خانوادگی و فردی است. در نزد چینیان کنفوسیوس «نه تنها مردی حکیم وفرزانه است بلکه انسانی کامل و دارای قلب سلیم و سرمشق شرافت و بزرگواری شمرده می‌شود. اخلاق شریف او خود مبین و نماینده دو قاعده انتظام و تناسب است که مبنا و پایه‌ تعالیم او قرار دارد». از این رو پیش از هر چیز باید به این نکته مهم پرداخت که کنفوسیوس که بود.


ادامه مطلب ...

رادیکالیسم – بنیادگرایی – (Radicalisme)

مبحث به ربان ساده

رادیکالیسم به معنای هواخواهی و طرفداری از «دگرگونی‌های بنیادی» جامعه و نهادهای اجتماعی موجود است. رادیکال، از نظر لغوی به معنای اصل و ریشه است و در علوم اجتماعی به آن اندیشه‌هایی می‌گویند که اقداماتی تند و سخت و ریشه‌ای را در بهبود جامعه خواهانند و دگرگونیهای بنیادی را در امور سیاسی و اقتصادی و اجتماعی طلب می‌کنند. [۱]

رادیکالیسم به آئین کسانی نیز اطلاق می‌شود که دارای افکار چپ‌گرا نیز می‌باشند؛ که پس از آنها لیبرال‌ها و میانه‌روها و بعد محافظه‌کاران قرار دارند، و در آن سر طیف سیاسی مرتجعان هستند که متمایل به بازگشت به گذشته هستند.[۱]

علی رغم این تفکیک سیاسی در سالهای اخیر سخن از راست «بنیان نگر» نیز به میان آمده‌است.[نیازمند منبع] «جامعه‌شناسی رادیکال»، مظهر کوشش در پیوند زدن نتایج تحقیقات اجتماعی به اعماق توده‌ها است، و سعی دارد با به‌کارگیری حاصل کار پژوهشهای جامعه شناختی، تغییراتی اساسی در جامعه به‌وجود آورد. رادیکالیسم دلالت دارد بر هر فکر و عمل سیاسی و اجتماعی که خواستار دگرگونیهای ژرف و عمیق و بی‌درنگ در نهادهای موجود است.

اصطلاح رادیکالیسم اولین بار در بریتانیا در مورد مخالفان لایحه اصلاحات سال ۱۸۳۲ به کار برده شد و بعد از آن جرمی بنتام و پیروان او را رادیکالهای فلسفی نامیدند.

در ایالات متحده آمریکا رادیکالیسم در سده ۱۹ به شکلی اتوپیایی آغاز شد، که همراه با جنبش لغو بردگی بود و طرفداران آن خواهان تغییرات سیاسی ریشه‌ای در جامعه آن زمان آمریکا بودند.

ادامه مطلب ...

دماگوژی - دماگوژیسم - عوام فریبی- مردم فریبی(Demagogie)

مبحث به زبان ساده:

این دو واژه که از زبان فرانسه به فارسی وارد شده است در اصل از «دماگوگیا» در زبان یونانی گرفته شده است. در زبان یونانی، دماگوگیا به معنای «رهبری مردم» بوده و در روم باستان نیز به همین معنا به کار می رفته و معنای افتخار آمیز داشته و شخصیت­های بزرگ را «دماگوگوس» یا «رهبر مردم» می­نامیدند. کسانی چون پریکلس، دموستنس و کیکرو (سیسرو) را به این نام خوانده­اند.

­  اما در زبان سیاسی جدید، دماگوژی به معنای عوام فریبی و مردم فریبی به کار می­رود، یعنی بهره­گیری نادرست از احساسات و تعصب­های عامه مردم. از این رو «دماگوگ» در زبان سیاسی جدید هم ردیف با «عوام فریب» و «مردم فریب» است.

ادامه مطلب ...

تائوئیسم - تائوسیته - لائوتسه (Taoisme)

مبحث به زبان ساده:

در زمان سلسه جو در چین باستان ،یک مکتب بسیار متفاوت از مکتب کنفسیوس محبوبیت بسیاری به دست آورد .منشا این مکتب که تائوئیسم نامیده شد در هاله ای از رمز و راز فرو رفته است . بر خلاف اندرز های روشن و قابل فهم مکتب کنفسیوس ،فلسفه تائوئیستی رازورانه و فهم آن مشکل است .اِبِری تائو به معنای راه را این چنین تعریف می کند : ((نیرویی نامرئی وصف ناشدنی ،و غیر مادی که منشا تمام آنچه که هست یا رخ می دهد است ))

تائوئیست ها با این نیرو احساس نزدیکی می کردند و در پی درک جایگاه خود در طرح بزرگ طبیعت بودند .آموزگاران تائوئیست به پیروان خود توصیه می کردند که خود را تسلیم سیر عالم کنند .شعار آن ها وو-وِی بود ،یعنی هیچ کاری نکن . این لزوماً به معنای بی حرکت نشستن نبود (گرچه بعضی از تائوئیست ها چنین نیز می کردند) ، بلکه بی اعتنایی نسبت به فشار های اجتماعی بود .از نظر آنان خوشبختی در دست کشیدن از تلاش برای ثروت ، قدرت ، و منزلت اجتماعی نهفته بود .

در امور حکومتی ، تائوئیست ها دیدگاهی درست در مقابل کنفسیوس داشتند .در حالی که کنفسیوس از مردمان نیک سرشت می خواست که وارد کار های حکومتی شوند تا آن ها را بهتر سازند ، تائوئیست ها از حکومت کناره می گرفتند و قانون طبیعی نظام عالم بیشتر مورد نظرشان بود تا اقتدار انسانی . تائوئیست ها عقیده داشتند که اگر قرار است حکومتی وجود داشته باشد ، پس بهترین حکومت ها حکومتی است که تسلطش به حداقل برسد

ادامه مطلب ...